توسط ویزلی ها محاصره شدیم!
نقل قول:
برای این که به شما ای لرد فشار نیاد قـــــول می دم روزی فقط یه درخواست داشته باشم
شما این کارو بکن، ببین من ظرف سه روز در اینجا رو تخته میکنم یا نه!
بررسی پست شماره
256 گورستان ریدل، ساق ویزلی:
نقل قول:
کارول: پس شما میگید که نمرده اید؟
- درسته.
- یه سوال از شما دارم، ایا ادم مرده دوباره میمیره؟
- نه.
- عالیه
شروع پست شما ادامه دیالوگ های پست قبل بود...از این نظر بهتر از شروع های قبلیتون بود.ولی کمی ناقص مونده بود.یعنی تا به بهترین قسمتش رسیدین، قطع شده.یه جورایی میزنه تو ذوق خواننده.در سوژه های دیگه معمولا میتونین این کارو انجام بدین.یکی دو جمله در ادامه پست قبلی بنویسین و بعد برین سراغ هر شخصیت و موقعیتی که دوست دارین.اینجا یه حالت استثنا داشت که بهتر بود ادامه میدادین.
شما اصولا نمیتونستین از همون بیرون اتاق شروع کنین.درستش همین بود که دیالوگها رو ادامه بدین.ولی کاش کمی بیشتر پیش میرفتین.ضمن اینکه اینا همشون تو یه اتاق بودن.چطور لرد و بقیه رو بردین بیرون؟!دلیلی برای این کار وجود نداشت.سعی کنین تا جایی که ممکنه سوژه رو یکپارچه نگه دارین.دو تیکه کردن سوژه، جدا کردن شخصیتها میتونه گره هایی در داستان ایجاد کنه که شاید بعدا باز کردنشون کار سختی باشه.برخلاف تصور عموم، سوژه های ساده تر جای کار بیشتری دارن.سوژه های پیچیده و پر شخصیت معمولا خیلی زود به بن بست میرسن.
نقل قول:
لرد رو به اماندا می کنه و سوالی را که مدتها است ذهنش را مشغول کرده می پرسه: اماندا تو این مشنگ را از کجا میشناسی؟
اماندا که از این پرسش شوکه شده بود گفت: من...من... اهان تعریفش را از دوستم شنیدم.
تاکید لرد برای کشف هویت روانشناس یه جور انحراف از سوژه بود.حتی اگه روانشناس فرد خاصی باشه هم در این قسمت نباید از سوژه اصلی سبقت بگیره.نباید اینقدر روش تاکید بشه.
نقل قول:
لرد رو به اماندا می کنه و سوالی را که مدتها است ذهنش را مشغول کرده می پرسه:
نقل قول:
مرگخواران تعجب کرده بودند که چرا اربابشان همچین سوالاتی را از اماندا می پرسد
نقل قول:
لرد با حالتی تعجب اوری پرسید:
سه زمان و لحن مختلف در پست شما وجود داره.
لحن و حالت فعل ها و زمان همه جمله های شما باید یکسان باشه.وگرنه موقع خوندن یه آشفتگی ناخوشایند ایجاد میکنه.شما باید تصمیم بگیرین که با کدوم لحن قصد دارین بنویسین.میپرسه یا میپرسد یا پرسید؟
این اشکالو قبلا هم داشتین.هنوزم برطرف نشده.
نقل قول:
لرد با حالتی تعجب اوری پرسید:
لحن متعجب.
لحن تعجب آور یعنی لحنی که باعث تعجب بقیه بشه.لحن متعجب یعنی لرد خودش تعجب کرده.
بعضی دیالوگهاتون نکته های طنز آمیز خوبی دارن.البته هنوز خامن.با کمی تجربه بیشتر مهارتشو پیدا میکنین که از حداکثر ظرفیت دیالوگها و شخصیتهای پشتشون برای طنز آمیز کردن پست استفاده کنین.
یه سری دیالوگ بی دلیل و البته بی ضرر وجود داره.این دیالوگها در پستهای قبلی شما هم وجود داشت.ولی الان بهتر شدن.هم جالبتر شدن و هم کمتر.شما میتونین دیالوگ بی هدف بنویسین.شخصیتهاتون میتونن بدون توجه به سوژه باهم جرو بحث کنن.فقط باید این گفتگوها و بحثها رو برای خواننده جالب و سرگرم کننده کنین.
نقل قول:
این تاکید آخر ادامه همون انحراف سوژه اس.بهتر بود این جمله اصلا نوشته نمیشد.
شکلکها خیلی خوب و درست استفاده شدن.درست حرف زدن و ترک کردن مورفین نکته جالبی بود.از علامت ها(نقطه، علامت تعجب و ...) هم برخلاف گذشته خوب استفاده میکنین.
موفق باشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نقل قول:
شما میدونستین من میخوام درخواست نقد بدم که اینجا رو باز کردین؟
بله...ما کلا منتظریم ببینیم ویزلیا چی میخوان که انجامش بدیم!
بررسی پست شماره
243 اتاق تسترال ها کلنگ ویزلی:
پستتون خیلی طولانیه.در صورتی که دلیل خاصی ندارین یا مجبور نیستین سعی کنین کوتاهتر بنویسین.حداقل نصف این پست!
دیالوگهای ابتدایی پستتون جالب بود.مخصوصا خونسردی مسخره مرگخوارها و عکس العمل پرسی در مقابلشون:
شما اینجا چیکار میکنید؟ نکنه اومدین محفل رو نابود کنید؟ شاید هم میخوایین منو بکشین! زود آماده ی نبرد بشین.
نقل قول:
چوبدستی خودش رو کشیده بود و با حالت تهدید آمیزی به آنها اشاره میکرد.
وقتی یک حالت رو توصیف کردین زیاد جالب نیست که از شکلک هم استفاده کنین.به نظر من توصیف با کلمات جالبتره.بجز موارد خاصی که نمیشه حالت رو با جمله ها به خوبی منتقل کرد.مثلا این شکلک
...حالتیه که زیاد قابل توصیف نیست.
در یک سوم اول پستتون سه بار عبارت "هر سه مرگخوار" رو تکرار کردین.این تکرار موقع خوندن میتونه آزار دهنده بشه.جایی که مجبورین تکرار کنین سعی کنین از کلمه های جایگزین استفاده کنین.حتی یه تغییر کوچیک هم کافیه.مثلا اگه هیچ جایگزینی پیدا نکردین اون "هر " رو از یکیشون حذف کنین.
نقل قول:
اما هر سه مرگخوار با شناختی که از پرسی و قدرت جادوی او داشتند، از شدت ترس سر جای خود میخکوب شده بودند و نمیتوانستند حرکتی بکنند!
خب این خیلی اغراق آمیز بود.پرسی؟قدرت جادو؟اونم به حدی که مرگخوارا رو میخکوب کنه؟پرسی کتاب، جادوگر ماهری نبود.پرسی سایت مسئول محفله.از این لحاظ نباید قدرتشو دست کم بگیریم.ولی زیاد اغراق هم نکنین که قابل باور باشه.مرگخوارا فکر نمیکنم جلوی هیچ محفلی ای(بجز دامبلدور) میخکوب بشن.اونم جایی که مرگخوارا سه نفرن و پرسی یه نفر.همونطور که محفلیا احتمالا جلوی مرگخوارا(نه لرد) میخکوب نمیشن.یعنی هیچکدوم از همدیگه اونقدرا نمیترسن.
شخصیت پرسی رو خیلی خوب توصیف کردین.سرسختی ظاهری و دلتنگی درونیشو...نمیدونم.شاید برای من اینطوره.چون پرسی رو اینجوری میبینم.در این قسمت کمی احساسات شخصی ارباب دخیل شد!!
قسمتی که بلاتریکس حالتهای لرد رو توصیف میکرد میتونست خیلی اغراق آمیز تر باشه.جالبتر میشد.توصیفاتی از لرد میکرد که غیرممکن بود.البته الانم این کارو کرده.مثل سفید شدن موهای لرد.ولی بازم جای بزرگنمایی داشت.
نقل قول:
- نذارید پاتر رو بیاره، اگه اون شروع به حرف زدن کنه همه ی نقشه هامونو خراب میکنه.
پایان پستتون خوب بود.تعیین نکردین که تصمیم پرسی چیه.پاترو میاره یا نه.به مرگخوارا شک کرده یا بدون توجه به تردیدش همراهشون میره.اینا رو گذاشتین به عهده نفر بعدی.که به نظر من کار درستی هم کردین.
رفتار شخصیتهاتون خوب بود.چه پرسی و چه بلاتریکس و چه لودو که حضور کوتاهی داشت!
همونطور که قبلا گفتم پستتون طولانیه.ولی خسته کننده نیست.بهتون گفته بودم تا وقتی که مجبور نبودین، کوتاهتر بنویسین.خب...اینجا میشه گفت مجبور بودین.شما مجبور بودین پرسی رو قانع کنین. و برای همین مجبور بودین کمی کشش بدین.اگه این پست کوتاه بود و پرسی با دو سه جمله قانع میشد که همراه مرگخوارا بره، این مبتونست اشکال بزرگتری برای پستتون محسوب بشه.خوشبختانه شما راه کم ضررتر رو انتخاب کردین.
موفق باشید.