هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۲۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
از اسمون داره میاد یه دسته حوری!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 305
آفلاین
بازهم سلام. امیدوارم به شما فشاری نیامده باشد!
هرچی گشتم تایپیک پاتیل درز دار را پیدا نکردم میشه پست اخرشو نقد کنید؟
پ.ن: فک کنم خیلی افتضاحه.پیدا شد!


ویرایش شده توسط رون ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۸ ۱۴:۵۸:۳۶

شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۲ جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
بررسی پست شماره 411 خانه ریدل، ویکتور کرام:


چیزی که در نگاه اول جلب توجه میکنه ظاهر مرتب پستتونه.وقتی ظاهر پست مرتب باشه خواننده تشویق به خوندن میشه.این ویژگی برای یه مدت کوتاه(مثلا یه پاراگراف) میتونه نقصهای دیگه پست رو کمرنگ تر کنه.

نقل قول:

ایوان یک قدم به عقب رفت و درحالی که از ترس به خود میلرزید گفت:
- ارباب، اگه ما تحصن کنیم که همه ملت خوش حال میشن. به نظر من این راهش نیست.

اگه پست قبل وسط یه بحث و گفتگو تموم بشه راهی ندارین جز اینکه بحث رو ادامه بدین.شما هم همین کارو کردین.


نقل قول:
ایوان بار دیگر مورد اصابت طلسم کروشیو لرد قرار گرفت و تلو تلو خوران به زمین افتاد و استخوان هایش بر روی زمین پخش شد.

معمولا موافق این نیستم که چپ و راست از طلسم کروشیو استفاده بشه.این طلسم مهمیه.با استفاده زیاد ارزش و قدرت تاثیرشو از دست میده.بهتره در موقعیتهای عادی از طلسمهای خلاقانه دیگه ای استفاده بشه.ولی پخش شدن استخوانهای ایوان روی زمین نکته خوبی بود.


در آخرین نقدی که از پست شما کرده بودم گفته بودم پستتون طنز کم داره.این پست خیلی بهتر بود.طنز خفیف ولی جالبی داشت.شخصیت ایوان و بقیه مرگخوارا رو خوب توصیف کرده بودین.شخصیتهاتون دیگه کارای غیر منطقی انجام نمیدن.در این مورد پیشرفت خوبی داشتین.


نقل قول:
سپس صدایش را صاف کرد و ادامه داد:
- میتونیم این مورفین را ترکش بدیم. وقتی ترکش بدیم هم دیگه دنبال مواد نمیره. پس اطلاعیه را هم لغوش میکنه.

شما مسیر جدیدی به سوژه دادین.و درست به موقع این کار رو انجام دادین.ترک دادن مورفین سوژه قدیمییه که شاید چندین بار دربارش نوشته شده.ولی هر بار میشه مسیر جدیدی رو طی کرد.بنابراین سوژه و مسیر جدیدی که تعیین کردین به اندازه کافی خوبه که خواننده رو ترغیب به ادامه دادن کنه.


نقل قول:
دستی بر سرش کشیدا و گفت

نقل قول:
ما هم قشنگ تحصنمونا میکردیم

نمیدونم این استفاده از "الف" به جای "و" یه گویش خاصه یا نه...ولی به هر حال اجازه ندین وارد پستهاتون بشه.میتونه تاثیر خیلی بدی روی نوشته تون بذاره.تحصنمونا----->تحصمنونو یا تحصنمون رو


پستتون شکلک نداشت.پست طنز معمولا به یکی دو شکلک احتیاج داره.اینجوری حس رو بهتر منتقل میکنه.البته این یه قانون و قاعده همیشگی نیست.ولی معمولا همینطوره.لحن پستتون، علامتگذاری ها، جمله بندیها خیلی ساده و روشن و خوب بود.


قضیه رو بیخودی کش ندادین.با آرامش به بحث و کشمکش بین مرگخوارا پرداختین.این ویژگی خوبیه.اینکه همیشه سعی نکنین تاثیر خودمون رو روی سوژه بذاریم.البته در این پست مسیر سوژه تغییر کرده ولی در حالت کلی مشخصه که میتونین بدون وارد شدن به سوژه هم بنویسین.بعضی وقتا لازمه این کارو بکنین.مثلا فرض کنیم پست شما در این قسمت تموم میشد:
نقل قول:
ایوان که تازه متوجه اشتباه خود شده بود، دستی بر سرش کشیدا و گفت:
- حالا میگین چی کار کنیم؟

در این حالت شما یه پست زده بودین و سوژه هیچ تغییری نکرده بود و اصلا هم پیش نرفته بود.این کار گاهی خیلی کمک کننده اس و اتفاقا رول های خیلی خوب رو هم معمولا با این روش میشه نوشت.
طنز پستتون خیلی بهتر شده ولی هنوز برای پررنگ تر شدن جای کار داره.


موفق باشید.







پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۲ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲

ویکتور کرام old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۸ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱:۳۵ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵
از گیلیمت دراز تر نکن اون پاهاتا.
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 115
آفلاین
یا لردا.

بعد از عمری یه پست زدیم و به شدت در خود نیاز به نقد شما دیدیم.

اگه زحمت نیست اینا نقد بفرمایید.


امضا نمی دم.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۳۴ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
توسط ویزلی ها محاصره شدیم!

نقل قول:
برای این که به شما ای لرد فشار نیاد قـــــول می دم روزی فقط یه درخواست داشته باشم

شما این کارو بکن، ببین من ظرف سه روز در اینجا رو تخته میکنم یا نه!


بررسی پست شماره 256 گورستان ریدل، ساق ویزلی:


نقل قول:
کارول: پس شما میگید که نمرده اید؟
- درسته.
- یه سوال از شما دارم، ایا ادم مرده دوباره میمیره؟
- نه.
- عالیه

شروع پست شما ادامه دیالوگ های پست قبل بود...از این نظر بهتر از شروع های قبلیتون بود.ولی کمی ناقص مونده بود.یعنی تا به بهترین قسمتش رسیدین، قطع شده.یه جورایی میزنه تو ذوق خواننده.در سوژه های دیگه معمولا میتونین این کارو انجام بدین.یکی دو جمله در ادامه پست قبلی بنویسین و بعد برین سراغ هر شخصیت و موقعیتی که دوست دارین.اینجا یه حالت استثنا داشت که بهتر بود ادامه میدادین.
شما اصولا نمیتونستین از همون بیرون اتاق شروع کنین.درستش همین بود که دیالوگها رو ادامه بدین.ولی کاش کمی بیشتر پیش میرفتین.ضمن اینکه اینا همشون تو یه اتاق بودن.چطور لرد و بقیه رو بردین بیرون؟!دلیلی برای این کار وجود نداشت.سعی کنین تا جایی که ممکنه سوژه رو یکپارچه نگه دارین.دو تیکه کردن سوژه، جدا کردن شخصیتها میتونه گره هایی در داستان ایجاد کنه که شاید بعدا باز کردنشون کار سختی باشه.برخلاف تصور عموم، سوژه های ساده تر جای کار بیشتری دارن.سوژه های پیچیده و پر شخصیت معمولا خیلی زود به بن بست میرسن.


نقل قول:
لرد رو به اماندا می کنه و سوالی را که مدتها است ذهنش را مشغول کرده می پرسه: اماندا تو این مشنگ را از کجا میشناسی؟
اماندا که از این پرسش شوکه شده بود گفت: من...من... اهان تعریفش را از دوستم شنیدم.

تاکید لرد برای کشف هویت روانشناس یه جور انحراف از سوژه بود.حتی اگه روانشناس فرد خاصی باشه هم در این قسمت نباید از سوژه اصلی سبقت بگیره.نباید اینقدر روش تاکید بشه.


نقل قول:
لرد رو به اماندا می کنه و سوالی را که مدتها است ذهنش را مشغول کرده می پرسه:

نقل قول:
مرگخواران تعجب کرده بودند که چرا اربابشان همچین سوالاتی را از اماندا می پرسد

نقل قول:
لرد با حالتی تعجب اوری پرسید:

سه زمان و لحن مختلف در پست شما وجود داره.
لحن و حالت فعل ها و زمان همه جمله های شما باید یکسان باشه.وگرنه موقع خوندن یه آشفتگی ناخوشایند ایجاد میکنه.شما باید تصمیم بگیرین که با کدوم لحن قصد دارین بنویسین.میپرسه یا میپرسد یا پرسید؟
این اشکالو قبلا هم داشتین.هنوزم برطرف نشده.


نقل قول:
لرد با حالتی تعجب اوری پرسید:

لحن متعجب.
لحن تعجب آور یعنی لحنی که باعث تعجب بقیه بشه.لحن متعجب یعنی لرد خودش تعجب کرده.


بعضی دیالوگهاتون نکته های طنز آمیز خوبی دارن.البته هنوز خامن.با کمی تجربه بیشتر مهارتشو پیدا میکنین که از حداکثر ظرفیت دیالوگها و شخصیتهای پشتشون برای طنز آمیز کردن پست استفاده کنین.


یه سری دیالوگ بی دلیل و البته بی ضرر وجود داره.این دیالوگها در پستهای قبلی شما هم وجود داشت.ولی الان بهتر شدن.هم جالبتر شدن و هم کمتر.شما میتونین دیالوگ بی هدف بنویسین.شخصیتهاتون میتونن بدون توجه به سوژه باهم جرو بحث کنن.فقط باید این گفتگوها و بحثها رو برای خواننده جالب و سرگرم کننده کنین.


نقل قول:
- خب اماندا جواب بده

این تاکید آخر ادامه همون انحراف سوژه اس.بهتر بود این جمله اصلا نوشته نمیشد.


شکلکها خیلی خوب و درست استفاده شدن.درست حرف زدن و ترک کردن مورفین نکته جالبی بود.از علامت ها(نقطه، علامت تعجب و ...) هم برخلاف گذشته خوب استفاده میکنین.


موفق باشید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نقل قول:
شما میدونستین من میخوام درخواست نقد بدم که اینجا رو باز کردین؟

بله...ما کلا منتظریم ببینیم ویزلیا چی میخوان که انجامش بدیم!


بررسی پست شماره 243 اتاق تسترال ها کلنگ ویزلی:


پستتون خیلی طولانیه.در صورتی که دلیل خاصی ندارین یا مجبور نیستین سعی کنین کوتاهتر بنویسین.حداقل نصف این پست!


دیالوگهای ابتدایی پستتون جالب بود.مخصوصا خونسردی مسخره مرگخوارها و عکس العمل پرسی در مقابلشون:
شما اینجا چیکار میکنید؟ نکنه اومدین محفل رو نابود کنید؟ شاید هم میخوایین منو بکشین! زود آماده ی نبرد بشین.

نقل قول:

چوبدستی خودش رو کشیده بود و با حالت تهدید آمیزی به آنها اشاره میکرد.

وقتی یک حالت رو توصیف کردین زیاد جالب نیست که از شکلک هم استفاده کنین.به نظر من توصیف با کلمات جالبتره.بجز موارد خاصی که نمیشه حالت رو با جمله ها به خوبی منتقل کرد.مثلا این شکلک ...حالتیه که زیاد قابل توصیف نیست.


در یک سوم اول پستتون سه بار عبارت "هر سه مرگخوار" رو تکرار کردین.این تکرار موقع خوندن میتونه آزار دهنده بشه.جایی که مجبورین تکرار کنین سعی کنین از کلمه های جایگزین استفاده کنین.حتی یه تغییر کوچیک هم کافیه.مثلا اگه هیچ جایگزینی پیدا نکردین اون "هر " رو از یکیشون حذف کنین.


نقل قول:
اما هر سه مرگخوار با شناختی که از پرسی و قدرت جادوی او داشتند، از شدت ترس سر جای خود میخکوب شده بودند و نمیتوانستند حرکتی بکنند!

خب این خیلی اغراق آمیز بود.پرسی؟قدرت جادو؟اونم به حدی که مرگخوارا رو میخکوب کنه؟پرسی کتاب، جادوگر ماهری نبود.پرسی سایت مسئول محفله.از این لحاظ نباید قدرتشو دست کم بگیریم.ولی زیاد اغراق هم نکنین که قابل باور باشه.مرگخوارا فکر نمیکنم جلوی هیچ محفلی ای(بجز دامبلدور) میخکوب بشن.اونم جایی که مرگخوارا سه نفرن و پرسی یه نفر.همونطور که محفلیا احتمالا جلوی مرگخوارا(نه لرد) میخکوب نمیشن.یعنی هیچکدوم از همدیگه اونقدرا نمیترسن.


شخصیت پرسی رو خیلی خوب توصیف کردین.سرسختی ظاهری و دلتنگی درونیشو...نمیدونم.شاید برای من اینطوره.چون پرسی رو اینجوری میبینم.در این قسمت کمی احساسات شخصی ارباب دخیل شد!!


قسمتی که بلاتریکس حالتهای لرد رو توصیف میکرد میتونست خیلی اغراق آمیز تر باشه.جالبتر میشد.توصیفاتی از لرد میکرد که غیرممکن بود.البته الانم این کارو کرده.مثل سفید شدن موهای لرد.ولی بازم جای بزرگنمایی داشت.


نقل قول:
- نذارید پاتر رو بیاره، اگه اون شروع به حرف زدن کنه همه ی نقشه هامونو خراب میکنه.

پایان پستتون خوب بود.تعیین نکردین که تصمیم پرسی چیه.پاترو میاره یا نه.به مرگخوارا شک کرده یا بدون توجه به تردیدش همراهشون میره.اینا رو گذاشتین به عهده نفر بعدی.که به نظر من کار درستی هم کردین.

رفتار شخصیتهاتون خوب بود.چه پرسی و چه بلاتریکس و چه لودو که حضور کوتاهی داشت!


همونطور که قبلا گفتم پستتون طولانیه.ولی خسته کننده نیست.بهتون گفته بودم تا وقتی که مجبور نبودین، کوتاهتر بنویسین.خب...اینجا میشه گفت مجبور بودین.شما مجبور بودین پرسی رو قانع کنین. و برای همین مجبور بودین کمی کشش بدین.اگه این پست کوتاه بود و پرسی با دو سه جمله قانع میشد که همراه مرگخوارا بره، این مبتونست اشکال بزرگتری برای پستتون محسوب بشه.خوشبختانه شما راه کم ضررتر رو انتخاب کردین.


موفق باشید.






پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۲

بیل ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۲۷ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
امروز ۱۷:۱۸:۱۶
از دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 165
آفلاین
درود یا لرداه!

شما میدونستین من میخوام درخواست نقد بدم که اینجا رو باز کردین؟ :pretty:

قربون دستت ارباب، اینو نقد کن!


تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده

فقط جادوگران است و کسانی که از درکش عاجز هستند!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۳:۱۰ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۲

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۲۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
از اسمون داره میاد یه دسته حوری!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 305
آفلاین
اه! دلمان برای این سرسرا تنگ شده بود! برای میز های درخواست و برای فرم های درخواست نقد. در مدتی که در این جا تخته بود پست های بنده به شدت افول کرده و من نمی دانم این افول از کجاست؟ برای این که به شما ای لرد فشار نیاد قـــــول می دم روزی فقط یه درخواست داشته باشم برای شروع پست معمولی 256 خوبه؟
ممنون


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۴:۲۰ یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
بررسی پست شماره 244 قصر خانواده مالفوی، فلور دلاکور:


نقل قول:
لرد صد و هشتاد درجه چرخید و با آشکار کردن نهایت ابهت خویش چشم غره ی بسیار مخوفی به افق رفت!
آن دور دورها در افق ابری بارید و ترس افق را نمایان ساخت و گویا با زبان بی بانی می گفت:صورت مرگخوارات مال خودت!

شروع خیلی خوبی بود.وارد کردن طنز به شخصیتهای سنگینی مثل لرد و دامبلدور کار ساده ای نیست.از یه ظرف باید ابهت و وقار این شخصیتها حفظ بشه و از طرفی این حقیقت نشون داده بشه که اینا هم انسان(جادوگر) هستن و میتونن اشتباه کنن.شما این کار رو به خوبی انجام دادین و چون در اول پستون انجام دادین خواننده رو جذب میکنه.جواب مسخره و غیر قابل قبولی که افق به لرد داد کار ظریف شما رو تکمیل کرده.خوب بود.


نقل قول:
بلاتریکس در حالی که با استفاده از لگد به شکم و گاز گرفتن انگشتان و کندن آن ها جنازه ی هوگو را از دست دافنه درآورده بود،گفت: دختره موذی!اگه جنازه هارو نمینداختی تو آب الآن هر کی یه جنازه واسه خودش داشت!سر جنازه این موهویجی آبدارچی دعوا نبود!

همیشه تعیین تکلیف در سوژه ها کار سختیه.مسئولیت تعیین اینکه جنازه مال کی باشه به شما محول شده.قبلا کشتن شخصیتهای فعال در ایفای نقش ممنوع بود.چون در اون زمان همه عادت داشتن خودشونو وارد ماجرا کنن و اگه کشته میشدن دیگه نمیتونستن چیزی بنویسن.الان روش کمی عوض شده.لزومی نداره که خود شخصیت در داستان حضور داشته باشه و علاوه بر این تعداد زیادی از نویسنده هامون اونقدر خلاقیت دارن که با وجود کشته شدن شخصیتشون میتونن ادامه بدن و حتی در سوژه حضور داشته بشن!هوگو هم یکی از این شخصیتهاست.به نظر من انتخاب درستی کردین.


نقل قول:
اما پیروزی لودو دوامی نداشت چون اما،همچون مادری خشن و عصبانی،قاشقی از غذاهایش را درون حلق لودو فرو کرد و هنگامی که لودو مشغول تخلیه غذا از معده اش بود جنازه ی هوگو را برداشت و در دیگی گذاشت!

استفاده از شخصیت آشپز اما ایده خوبی بود.گرچه میتونست کمی تقویت بشه.مثلا قسمت دوم(که جنازه رو توی دیگ گذاشت) قوی تر و بهتر بود.مهمترین وظیفه شخصیتهای شناخته نشده اینه که ویژگیهای رفتاری خاص و ثابتی داشته باشن و کم کم خودشونو با همون اخلاق و رفتار در ایفای نقش جا بندازن.شما هم میتونین بهشون کمک کنین.مثل همین سوژه آشپز بودن اما که میشه در قسمتهای مختلف ازش استفاده کرد.خوشبختانه سیاه بودن اما رو هم فراموش نکردین.وگرنه ممکن بود اما تبدیل به مالی ویزلی دوم بشه.


پیروزی آماندا و روشن شدن تکلیف مرحله دوم خوب بود.بهتره مراحل زیاد کش داده نشن.البته به نظر من بیشتر از دو پست میتونست ادامه پیدا کنه.ولی به این شکل هم قابل قبوله.نفر بعد میتونه آزادانه بره سراغ مرحله بعدی.پست شما روشن و واضح و بدون ابهام بود.جای زیادی برای دیالوگ نداشت.چون مجبور بودین کشمکش بین مرگخوارا رو توضیح بدین.اگه این مورد وجود نداشت ترجیح میدادم دیالوگهای بیشتری ازتون بخونم.چون قدرت طنز نویسی خوبی دارین.


خوب بود.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۲۵ جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
اربابا!
میشه لطفا اینو نقد بفرمایید؟!

پیشاپیش ممنون!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۰۲ پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
دافنه...یک مرگخوار هرگز عاجز و ناتوان نمیشه.

بررسی پست شماره 113 فرهنگستان ریدل، دافنه گرینگراس:


نقل قول:
میدونم بیشتر میشد کشش داد.اما طولانی میشد.(گفتم خسته نشید برام اینو بنویسید.)

نخیر...خیلی هم اشتباه میکنین شما.قصد نداشتم اینو بگم.شرایط خیلی باید خاص باشه تا ترجیح بدیم پست طولانی تر از این بشه.اینجا شرایط خاصی مثل اصلاح سوژه وجود نداشت.
تا شما باشی سعی نکنی حرکات و حرفهای ارباب رو پیش بینی کنی.


نقل قول:
تام ریدل میره و میره و میره و میره و همین جوری میره و میره. هوا آفتابی بود و تامی(!) هم داشت به خورشید نگاه مییکرد تا ثابت کنه از پس همه چی بر میاد که خورد به یک دیوار.ناگهان سری از سوراخ وسط دیوار در اومد وگفت:

این قسمت میتونست کمی واضحتر باشه.تام قرار بود بره با لرد صحبت کنه.اینجا میره و میره و میره...تا میرسه به دیوار مجهولی که وسطش سوراخ داره و دلورس آمبریج از توش درمیاد!خب...خواننده هم حق داره کمی گیج بشه.


نقل قول:
من وزیر آینده هستم و تاییدم.در ضمن این دوتا شعار هم اصلا واسه هوکی و مورف نبوده.من خودم درستش کردم.میخوام رد بشم.

این قسمت خوب بود.استفاده از سوژه ها و شخصیتهای سایت مخصوصا اگه درست و بجا و به موقع باشه تاثیر خوبی روی کل پستتون میذاره.


نقل قول:
لب و لوچه دلورس آویزون شد و گفت:
-مستر معما، یکی از خبرنگاران من میخواد باهاتون محاسبه، ببخشید، مصاحبه کنه.البته شما میتونین این دیوار رو دور بزنین.

سوژه ای که شما دادین خوبه...ولی این خوب بودن مال وقتیه که سوژه دیگه ای در جریان نبوده باشه.خواننده اینجا سوژه قبلی و اصلی رو فراموش میکنه.اگه سوژه ای داشتین که به نظرتون میتونین وارد سوژه قبلی کنین(مثل همین جریان دلوروس و مصاحبه)، بهتره قبل از ورود به این سوژه، داستان قبلی رو ادامه بدین.یعنی اشاره کنین که تام داره میره که با لرد حرف بزنه ولی در مسیرش به دلوروس برمیخوره.


نقل قول:
تام ریدل گفت:
-اول باید بگم که من تا نفهمم شما تو کدوم بیمارستان کار میکردی و کفشات رو از کجا خریدی؛ به چیزی جواب نمیدم.

اینم از اون قسمتهایی بود که از سوژه سایت به خوبی استفاده کردین.گرچه فقط مرگخوارا میتونن درکش کنن.ولی اونقدرا مهم و اساسی نیست که بقیه احساس کنن چیزی رو از دست دادن.


این "مستر ریدل" کمی روی اعصاب بود...حداقل برای من اینطور بود.


پستتون خیلی مرتبه و در نتیجه خوندنش هم خیلی راحته.این مرتب بودن میتونه طولانی بودن پستها و حتی گاهی خسته کننده بودنشونو تا حدودی جبران کنه.


نقل قول:
و تام باز هم در آن برهوت راه رفت و راه رفت و راه رفت * تا این که یادش اومد میتونه آپارات کنه!

تام با خوشحالی در خانه ریدل را به صدا در آورد

قسمت اول جالب بود.اینکه گاهی ما (کسایی که مینویسین)یادمون میره که شخصیت هامون جادوگرن.مثلا مینویسیم طرف میخواست تسترال کباب کنه ولی کبریت نداشت!ماجرا همینطور ادامه پیدا میکنه تا وقتی که یکی یادش بیفته که این یارو جادوگره!این نوع طنز با وجود اینکه زیاد تکرار شده، هنوزم جالبه.
در جمله آخر یه پرش ناگهانی(آپارات‍)به خانه ریدل شده.تام یادش اومد میتونه آپارات کنه.ولی این کارو نکرد.از جمله ها فاکتور نگیرین(خلاصه نکنین).


نقل قول:
تام با خوشحالی در خانه ریدل را به صدا در آورد.بعد با راهنمایی بلاتریکس به اتاق لرد رفت.تام در را بست و گفت:

وقتی درباره یک فاعل حرف میزنین، تا وقتی که شخص دیگه ای کاری انجام نداده همه جمله هاتون به همون شخص برمیگرده.برای همین تکرار "تام" در جمله آخر اضافی بود.اون بلاتریکس اون وسط کاری انجام نداده.تام با راهنمایی بلاتریکس به اتاق لرد رفته.اونجا هم تامه که کاری انجام میده.این اشکال در پستهای قبلیتونم وجود داشت.


دیالوگ آخر تام و پایان پستتون خوب بود.جواب لرد و حتی تلاش احتمالی تام برای راضی کردن لرد رو گذاشتین به عهده نفر بعد.


اشکال خیلی مهمی نداشت.فقط در بخش اول(قسمت مربوط به دولوروس) سوژه کمی دچار پراکندگی شده بود.


موفق باشید.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بررسی پست شماره 114 فرهنگستان ریدل، اما دابز:



این ادامه پست قبلیه...من این جمله رو قبلا هم گفته بودم...من دچار دژاوو شدم!!


نقل قول:
لرد ولدمورت چشمانش را ریز کرد، به طوری که او را متفکر و شکاک جلوه میداد.

خیلی خوب بود.شما با جمله های کوتاه و درست منظورتون رو خیلی خوب میرسونین.بدون هیچ تغییر و توضیحی پست قبل رو ادامه دادین.این کاریه که در همچین موقعیتهایی باید انجام بدیم.سوژه اصلی سوال تام و جواب لرده.پست شما در همین قسمت شروع میشه و برای همینه که ظرفیت توضیح و تفسیر نداره.


نقل قول:
لرد ولدمورت به آرامی از صندلی چرمیش بلند شد و به سمت طاقچه ای روی دیوار اتاقش رفت.


-پسر بابا!میدونستم روی بابا رو زمین نمیندازی...چقد بابایی دوست داره!

در این قسمتهایی که شخص گوینده کار خاصی انجام نمیده میتونین اسمشو جلوی دیالوگش بنویسین و گوینده رو مشخص کنین.البته اینجا که فقط دو نفر در صحنه حضور دارن، نوشتن به این شکل هم مشکلی ایجاد نمیکنه.چون خواننده به راحتی میتونه بفهمه کی گوینده و کی مخاطبه.


نقل قول:
لرد ولدمورت یک پرونده از روی صندوقچه ی روی طاقچه برداشت و به جای اولش برگشت. همان طور که به اسناد نگاه میکرد رو به پدرش گفت:
پدر جان شما به اون استخون های پوکت اعتماد کردی رفتی کاندید شدی، یا به خون جادوگریی که نداری؟

برخورد لرد با پدرش خیلی خوب بود.متفکر، خونسرد و پر از کینه!یعنی همونطوری که باید باشه.ولی لحن و طرز حرف زدن تام کمی اشکال داره.زیادی بچگانه و راحت حرف میزنه.لرد به هر حال لرده!پدرش هم شخصی نبود که لرد ازش بترسه.تام میتونه نقش پدر رو بازی کنه.ولی کمی محتاطانه تر!


نقل قول:
-یعنی در اصل شما باید از مورفین اجازه بگیرین!...اگه اجازه داد اونجا موقتا تا پایان انتخابات میشه ستاد شما!

هوووووم....خیلی خوب بود.شاید بهترین مسیر و شکلی که میشد به این سوژه داد.یاد گرفتن این موضوع گاهی خیلی طول میکشه.اینکه بتونیم تشخصی بدیم سوژه رو بهتره به کدوم طرف هدایت کنیم.کدوم مسیر میتونه ضمن حفظ اصل سوژه، اونو جالب تر و جذاب تر و غیر قابل پیش بینی تر کنه.ظاهرا شما در مدت کوتاهی اینو یاد گرفتین.


شکلکهاتون کم ولی خیلی خوب بود.از این ابزار به خوبی و در جای مناسب استفاده میکنین.


نقل قول:
ارباب شوخی شوخی ورمیداره 7 تا هورکراکس درست میکنه، یه آدم خوارو آشپز مخصوصش میکنه، همه ی مرگخوار هاشو از روی سرسره ی آماندا سر میده، یه اتاق تو شیروونی خونه ی ریدل بهت میده که طبقه ی هشتمه، بعد میاد برای اینکه تو سختت نباشه میبرتش هشت طبقه زیر زمین،

یعنی کل تاپیک صحبت با ارباب رو در همین چند سطر خلاصه کردین!!عجب استعدادی.ارباب میخواد شما رو به عنوان خلاصه کننده مخصوص تاپیکهای خانه ریدل استخدام کنه.بعدا در مورد شرایطش صحبت میکنیم.


پست قبلی مال دافنه بود.بهش گفته بودم پستش جای خوبی تموم شده:
نقل قول:
دیالوگ آخر تام و پایان پستتون خوب بود.جواب لرد و حتی تلاش احتمالی تام برای راضی کردن لرد رو گذاشتین به عهده نفر بعد.

احتمال خوبش این بود که نفر بعدی سوژه رو هدر نده.از قسمت راضی کردن لرد هم استفاده کنه.احتمال بدش این بود که نفر بعدی این قسمتو سانسور کنه و از همون اول بره سراغ جواب.شما احتمال خوب رو انتخاب کردین.کارتون خوب بود.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۱۴ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
بررسی پست شماره 52 جانورنماها، رون ویزلی:


نقل قول:
ناگهان همه به اتاق لرد ریختن ولی بعد با چند طلسم به بیرون پرتاب شدند!لرد در اتاق را می بندد و به مگس نگاه می کند: لودو، لودو بلند شو فیلم بازی نکن.

شروعتون چند تا اشکال داشت.یکیش ناهماهنگی با پست قبلیه.شما یا باید دقیقا از جایی که پست قبل تموم شده ادامه بدین و یا زمان و ماکن رو مشخص کنین.الان هدف و منظور شما این بوده که از پست قبل ادامه بدین ولی موقعیت و جمله هاتونو اشتباه انتخاب کردین.
زمان همه جمله ها در پست شما باید یکی باشه.ریختند و میبندد زمانشون یکی نیست.این بی نظمی موقع خوندن پست واضح تره.یعنی ممکنه موقع نوشتن متوجهش نشین.ولی اگه بعد از تموم شدن، یکبار پستتونو بخونین متوجهشون میشین.
درمورد لحن هم همین حالت وجود داره:
نقل قول:
و لودو روی شانه لرد می شیند و می گوید: کی زد تو سر من؟

یا از "می نشیند" باید استفاده میکردین و یا از "می شینه"..."می شیند" هم کتابیه و هم عامیانه!بین این دو تا گیر کرده.


نقل قول:
لرد خیله خب پاشو.

اصولا بهتره شکلک رو اول یا وسط جمله نزنین.مگه اینکه حالت شخصیت شما قرار باشه تا پایان جمله دوباره عوض بشه.احتمالا میخواستین خواننده از اول جمله رو با همین حالت بخونه.ولی اگه شکلک، اخر جمله باشه هم خواننده متوجهش میشه.


نقل قول:
- وینسنت خر!

لرد سیاه فحش نمیده...شخصیتش به شکلی نیست که خواننده بتونه فحش رو ازش قبول(باور) کنه.لرد طعنه میزنه، تحقیر میکنه، توهین میکنه...ولی بی ادبی نه.ویژگیهای اصلی شخصیت هاتونو حفظ کنین.در غیر این صورت طنزی که برای اونا مینویسین برای خواننده قابل قبول و جالب نخواهد بود.


نقل قول:
ناگهان کسی در می زند.
- کیه؟
- منم سرورم بلاتریکس.
- بیا تو ببینم چی کار داری.
بلا با غرور همیشگی وارد می شود و میگوید: خوشحالم که حال مگس خوب است.
- بلا یعنی برای تو شونه ارباب که درد می کنند مهم نیست؟
- چرا البته حالتون بهتره؟
- بلا یعنی واقا فکر می کنی شونه اربابت با یک ضربه معمولی زخمی میشه؟
- نه...نه البته که نه - کارتو بگو. - ارباب با کراب چی کار کنیم؟
- فعلا زندونی باشه تابعد.
- بله ارباب با اجازه.
و بلاتریکس با اجازه لرد خارج شد.

ورود و خروج بلاتریکس و دیالوگهای رد و بدل شده بین این شخصیت و لرد کمی بی دلیل بود.خواننده منتظره اتفاق خاصی بیفته.منظورم از اتفاق خاص، سوژه نیست.مثلا طنزی،موقعیت جالبی، ایده جدیدی...ولی به هیچکدوم از اینا برخورد نمیکنه.


نقل قول:
- من ابمیوه می خوام!

بهترین قسمت پست شما همین جمله بود به نظر من.نفر بعدی بهتره بی خیال سوژه بشه و به خرده فرمایشات لودو بپردازه.حالا که هویت مگس هم مشخص شده این کار میتونه جالبتر هم باشه.


موفق باشید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دو نقد بعدی، به زودی انجام خواهند شد.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.