هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۰:۱۰ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۹ جمعه ۱۶ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۲۸ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶
از امدن و رفتن من سودی کو!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 674
آفلاین
1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)

بسا ما روزه بودیم و ...

در مقابلمان قرمه سبزی با گوشت ترستال خوردند

خیار خوردند

بستنی جادویی خوردند

یخ در بهشت خوردن

و ما هم انقدر از ناراحتی رقسیدیم و مسخره بازی در اوردیم تا بقیه بخندند و ما هم فراموش کنیم

یعنی این واقعت است به جان شما

2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)
الف) برقراری نظم در کلاس
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن
د) شوخی دور همی

بسا پروف بسیار مهربان است و شوخی را دوست میدارد

3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)

الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشه

بسا پروف بسیار قانون مند است

4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)

ما ایمانی استوار داریم:)

ابتدا در یک روز گرم روزه میگیریم.

سپس به جلوی درب مغازه ی بسیار معروف " یخمک،بستنی و یخ در بهشت" کوچه ی دیاگون میریم

بعد به یخ در بهشت ها زل میزنیم تا نفس بیشعور کارش را شروع کند

نفس بی شعور میگوید: برو بخور! فقط یه بار زندگی میکنی برو...خیلی خوشمزستا

و ما هم به ان عمل میکنیم و میرویم یک یخ در بهشت دو رنگ میگریم و به یک جای خلوت میرویم چون پلیس جادویی برای روزه خواری میگیرتمان:)

سپس نی را در چند سانتی دهن خود نگه میداریم تا نفس بی شعور تحملش تمام شده و برای خوردن به بیرون بیاید

و سپس ان را میگیریم و با ان برخورد فیزیکی شدیدی میکنیم :

نوشته زیر به علت خشن بودن زیاد گردید...



فراست بیش از هرچیزی، بزرگترین گنج انسان است که وقتی بر سر نهاده شود، هوش و خرد می آورد ...

Only Raven


هیچ چیز غیر ممکن نیست


جادوگران ، ریون ، ارباب=♥♥♥

تصویر کوچک شده



پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۱:۲۵ شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۲

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۲۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
از اسمون داره میاد یه دسته حوری!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 305
آفلاین
1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)

روز گرمی در ماه رمضان بود. برای خرید به دیاگون رفته بودم. افتاب نیز عمود بر کله ی ما می تابید، تشنگی امانمان را بریده بود. به یک کافه رسیدم عده ی زیادی در ان مشغول لومباندن بودند ناگهان نفس بی شعور من گفت: اونجارو! برو یه ذره اب بخور چیزی نمیشه.
قدمی به سوی کافه برداشتم بعد یادم افتاد که روزه ام به نفس بی شعورم گفتم: ساکت! من گول تو رو نمی خورم.
بعد چوبدستی ام را در اوردم و کافه را با تمام اعضایش منفجر کردم. بهله!

2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)

الف) برقراری نظم در کلاس.
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج.
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن.
د) شوخی دور همی.

با رد گزینه جواب میدم.
الف: پروفسور امبریج نیازی به این کارا برای ساکت کردن بچه ندارن ایشان با اباهتشان بچه ها را خفه می کنند.
ج: پروفسور جرئت این کارا رو نداره. اگه برا تنبیه این کا رو میکرد با کل خاندان ویزلی ها در میوفتاد.
د: کلا پروفسور اهل این کارا نیست.
پس گزینه ی ب درسته.

3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)


الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است.
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس.
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد.
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشه.

گزینه ی های ب و د مشکوک به صحیح بودن هستند. ولی چون بالاخره یه روزی اعضا ی محفل دخل امبریجو می اوردند، گزینه ی د درست است. با توجه به این که پروفسور مجبوره برای دیدن هاگرید ایزی لایف بخره!

4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)

جارو برقی!
ایتدا از لی چند سوسک قرض میگیریم. بعد درون کیسه ی جارو برقی میندازیم، لوله ی جارو برقی رو سینه میگیریم و روشن میکنیم. برای بیرون کشیدم نفس بی شعور زمزمه می کنیم:
بی شعور، برو بیرون، حالا وقت انتقامه.
بعد نفس بیشعور پیش سوسکای لی تربیت میشه!


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۹۲

ریـمـوس لوپـیـنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۶ چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۶
از قلمروی فراموش شدگان !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 395
آفلاین
1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)

روزی ار روزگاری که این تانکس ورپریده ریغ رحمت رو سرکشید بود و من با یه فرزند بسی چند جیگرز و خفنز تنها گذشته بود دستی به یال کوپال خیش کشیدیم و به سوی آینه رفتیم و دیدم نه باب ، همچین وضعمون هم بد نیستا ! کمی خوشتیپ هستیم !

که ناگهان نفس بیشعورمان بیدار شد و کمی باهم صحبت های هوشمندانه کردیم !

- ببین گرگ سیفیت میفیت جیگولی من می دونم تو به حرف این نفس بزرگوارت گوش می کنی !

- بگو ببینم ای نفس ، ای بیشعوری !

- بیا دست از تنهایی بردار ، باهم بریم کوچه دیاگون کمی ساحره داف پیدا کرده و بهش پیشنهاد های زیبا (اهم اهم ) بدیم !

- هوووم، تدی که خودش دستش پره ، دست این پدر رو هم که نمی گیره ! پس بریم !!!

و اینگونه بود نفش بیشعوری بار اول پیروز شد و ما هم دست رد به سینه این دوست باشعورمون نزدیم !(باب بچه خوبیه فکر تنهایی من بود !!)

دست خیش رو در پاتیل کردیم و ان رو به پشم هایمان مالیدیم و کمی که فشنیون شدیم ( خوب چیزی شدیم )با کمی چرخش خود رو غیب و در کوچه دیاگون ظاهر فرمودیم !

به به نعمت های مرلین رو ببین ، چه نواده های به جا گذاشته همه ماشالله ، الهی دورشون بگردم خوب چیزی هستن !

اینها رو نفس جیگرمون می گفتو ما هم هی دید می زدیم و هی درد تنهایمون بیشتر می شد که تصمیم گرفتیم با پشم های خیش رو از پنجه ها بالا داده و وارد عمل شویم !

اولین ساحره رو که دیدم بهش گفتم : هی ساحره کجا کجا ؟

که پاتیلی از زیر تمون خیش خارج کرد و نصف صورت زیبای این گرگ به شهادت رساند !
چندین ساحره دیگه هم همینطوری بلا های سر ما اوردن که به این نتیجه رسیدم !

ای تف تو اون زهرماری که مورفین می کشی بیاد ! قبلا با ملت شوخی می کردی می خندیدن الان همشون خشانت به خرج میدن !

در همین حین بود که ساحره که چه بگم پریزادی چیزی بود که رد میشد گفتم ، ای جووووووونم ، عمرم ، نفسم که دیدم از تومون خیش یک عدد کلاشنیکف خارج کرد و به سوی نشانه گرفت که مجبور شدم فرار کنم و تو کوچه خالی با نفس خیش در گیر بشم و بزنم شلوپرش کنم که دیگر این پیشنهادهای زشت به من ندهد !

2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)


الف) برقراری نظم در کلاس
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج(فساد اخلاقی پروفسور افشا شده دیگه حبس کردن تو کشو چیزیو تغییر نمیده! )
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن
د) شوخی دور همی

نه اینکه آمبریج هم نفس بی شعوری داره به درجه خود داف پنداری رسیده بود که مجبور شد بزنه رز رو شلوپر کنه تا رو نشه !!!

3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)


الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشه(پروفسور هاگریدو یه تهدید فرستادن به آزکابان کنه هاگرید خودشو خیس می کنه!)

از اون جای که قد امبریج حتی به تومون هاگرید هم نمی رسه ، فقط داشته بوق می زده !

4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)

وسایل مورد نیاز !

1 کوچه خالی
2 دمپایی مرلین
3 سوسک کش
4 کش تومون مرلین خدا بیامرز
5 اهم اهم جادویی
5 سیفون جادویی

اول وارد کوچه خالی می شوید با کمی فریاد و لوتی منشانه ازش می خواید خودش بیدار بشه که چون بچه پرو دست تر تومون می کنید و دمپایی مرلین رو در میارید تا می خوره کتکش می زدید بعد که سیاه و کبود شد ، با کش تومون مرلین می بندیدش که در نره !

بعد ان رو در اهم اهم جادویی انداخته و از غیب سیفون جادویی پدید میارید و دستگیره سیفون رو کشیده و ان رو به اهم های دیگر می پیوندانه اید !

سوسک کش هم برای سوسک های توی کوچه خالی استفاده میشه که یه دفعه نپره بره تو اون ظهور کنه و دهن مبارکتان رو صاف کنه !!


در قلمروی ما چیزی جز تاریکی دیده نمی شود !
اینجا قلمروی فراموش شدگان است !


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۰:۲۲ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)
پروفسور...هعی...شما که نمیدونین!
کل زندگی من این نفس بی شعور هی حکمرانی می کرده بر من و نفس دهن آسفالت کنمـ چون نفس "من" ـه...خیلی مغروره و دهن منو آسفالت نمی کنه!
دهن بقیرو از طریق من آسفالت می کنه...!
به نظر شما چرا من جهنمی شدم؟!چرا؟!واقعا چرا؟!
چون نفس بی شعور من خعلی کارای بد می کنه!
من تنها خاطره ای که از این شکست دادن نفس بی شعورم دارم همین امروزه که من نفس بی شعورم که منو دعوت می کرد بریم با هم به خوابمون ادمه بدیم،نه گفتم و کله سحر،ساعت یک و پنجاه دقیقه بعد از ظهر، اومدم و در کلاس شما شرکت کردم!
اما نفس بی شعور من بی خیال نشد و هر قدم که به کلاس شما نزدیک تر می شدم بیشتر منو وسوسه می کرد و با دلایل منطقی اعم از:
"خواب برای ما که در سن رشدیم خیلی لازمه" و "زندگی در خواب رویائیست مگر نه همین ساحره هه استفنی میر ایده هاشو تو خواب پرورش میداده؟" منو دعوت به برگشتن به تخت خوابم می کرد!
پس منم بهش قول دادم که در کلاس شما به خواب می پردازیم و اینگونه با هم به توافق متقابل رسیدیم!
این نیم شکست محسوب نمی شد؟!

2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)
الف) برقراری نظم در کلاس
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج(فساد اخلاقی پروفسور افشا شده دیگه حبس کردن تو کشو چیزیو تغییر نمیده! )
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن
د) شوخی دور همی

گزینه "ج"!
این رز ویزلی که مغز نوجوانان معصوم و مظلوم داخل کلاسو به انحراف می کشونه با تحلیل های نادرستش لایق بهتر از این نبود!
پروفسور بهترین عملو انجام داد به علاوه از همین سنین دانش آموزان باید آدم بشن و تسترالین دران!
پروفسور با تنبیه های سخت گیرانه و بجاشون نوجوانان جامعه را با زندگی واقعی آشنا می کنن...!


3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)
الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشه(پروفسور هاگریدو یه تهدید فرستادن به آزکابان کنه هاگرید خودشو خیس می کنه!)

گزینه "الف" پروفسور فانون مند ما علاوه بر عمل هایی که در بالا بهشون اشاره کردم الگویی خوب برای همین نوجوانان معصوم و مظلوم هستن و با رعایت قانون از نوع دیگری بر روی دانش آموزان تاثیر میذارن!
اگه پروفسور همه ی دانش آموزانو بکشن که دیگه کسی نمیمونه تا اصلاح بشه!

4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)
نفس بی شعور به نظر من فقط با انگیزه "ضد نفس بی شعوری" و اراده ی خیلی خیلی قوی نابود میشه!
ایجاد یک انگیزه "ضد بی شعوری" قوی در جادوگر به علاوه کمی جادوی تحریک کننده ذره ذره طی 19 روز نفس بی شعور و از بین می بره و ضد بی شعوریو تبدیل به عادت می کنه!
و این گونه نفس دهن صاف کن هم نابود میشه.اما اگه در طی این دوره نقاهت یک عمل بی شعوری انجام بشه،به جای از بین رفتن،نفس بی شعور حتی پر قدرت تر هم میشه!
اما خب میانبر هایی هم برای از بین بردن نفس بی شعور وجود داره!
مثلا طلسم های عادت وقتی بهشون دستور العمل ضد بی شعوری بدیم می تونن نفس بی شعورو نابود کنن اما با این طلسم ها و آمپول ها نفس بی شعور زودتر بر می گرده!

با تشکر!

*اگه شما هم چیزی نفهمیدین درکتون می کنم!چون خودمم چیزی نفهمیدم


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۶:۲۵ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۲

پادما پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۱ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳
از چادر سرخ پوستى
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 271
آفلاین
١)يك روز تابستانى روى تختم دراز كشيده بودم و داشتم كتاب هاى داستان جادويى مى خواندم . كه برادر مشنگم شروع كرد به چرند گفتن درباره ى دنياى جادويى.(به دليل بر خوردن به اشخاص خاصتى از گفتن حرف هاى برادرم خود دارى مى كنم) من حسابى عصبانى و به خاطر نفس بى شعور چوب دستيم را در آوردم و مى خواستم كه طلسم كروشو را رويش اجرا كنم اما نفس دهان آسفالت كن مانع اين كار شد و به دادن چند تا فش آبدار اكتفا كردم.
٢)به نظر من گزينه ى دو وچهار. ديگه نپرسين چرا.
٣) ببخشيد پروفسور ولى شما داشتيد بلوف مى زديد و زورتان به او نمى رسد.
٤)بعد از در آوردن نفس بى شعور بر روى آن كمى خون سانتور مى ريزيم كه تقريبا مثل اسيد مى ماند بعد هم آن را درون توالت مى اندازم(توجه كه دستشويى كثيف عمومى باشد.) بعد آن را با نفس اژدها خشك مى كنيم.اگر توجه داشته باشيم ديگه چيزى باقى نمى ماند.
شما ها مى توانيد كمى از معجون آتشين بخوريد كه البته بعدش زنده نمى مانيد.



به ياد قديما


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۶:۲۵ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۲

پادما پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۱ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳
از چادر سرخ پوستى
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 271
آفلاین
١)يك روز تابستانى روى تختم دراز كشيده بودم و داشتم كتاب هاى داستان جادويى مى خواندم . كه برادر مشنگم شروع كرد به چرند گفتن درباره ى دنياى جادويى.(به دليل بر خوردن به اشخاص خاصتى از گفتن حرف هاى برادرم خود دارى مى كنم) من حسابى عصبانى و به خاطر نفس بى شعور چوب دستيم را در آوردم و مى خواستم كه طلسم كروشو را رويش اجرا كنم اما نفس دهان آسفالت كن مانع اين كار شد و به دادن چند تا فش آبدار اكتفا كردم.
٢)به نظر من گزينه ى دو وچهار. ديگه نپرسين چرا.
٣) ببخشيد پروفسور ولى شما داشتيد بلوف مى زديد و زورتان به او نمى رسد.
٤)بعد از در آوردن نفس بى شعور بر روى آن كمى خون سانتور مى ريزيم كه تقريبا مثل اسيد مى ماند بعد هم آن را درون توالت مى اندازم(توجه كه دستشويى كثيف عمومى باشد.) بعد آن را با نفس اژدها خشك مى كنيم.اگر توجه داشته باشيم ديگه چيزى باقى نمى ماند.
شما ها مى توانيد كمى از معجون آتشين بخوريد كه البته بعدش زنده نمى مانيد.



به ياد قديما


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۳:۴۹ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۲

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۳۵ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)

برای من چند ماه پیش این اتفاق افتاد استاد. یه شب سرد زمستون بود و توبیاس بازم شروع کرد به غر زدن که چرا تو غذا نمک نریختی؟ خب من هیچوقت آشپزی به شیوه ی مشنگیو یاد نگرفتم چون معتقدم هرگز در شان یه جادوگر اصیل نیست که مثل این جک و جونورایی که بهشون میگن مشنگ غذا درست کنه. اون لحظه نفس بی شعور منو وسوسه کرد تا بی توجه به قانون رازداری چوبدستیمو در بیارم و دست و پاشو به شیوه ی جادویی ببندم و بکشم طرف بزرگترین پاتیلی که تو خونه داشتم. نفس بی شعور چنان بر من غلبه کرده بود که زیر پاتیلو روشن کردم و خواستم توبیاسو بندازم توش و زنده زنده بپزمش تا بفهمه چقدر آشپزی کردن سخته و دیگه سر این موضوع غر نزنه. اما درست در همون لحظه نفس دهن صاف کن بیدار شد و خرناس کشید که فکر کردی وقتی سوروس این موضوعو بفهمه در موردت چه فکری میکنه؟ در نتیجه به نفس بی شعورم غلبه کردم و دیگه توبیاسو ننداختم تو پاتیل تا همراه سایر محتویاتش به یه معجون نا شناس تبدیل بشه و به این اکتفا کردم تا به کمک یه طلسم برش دهنده قوی چهار شقه اش کنم!

2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)
الف) برقراری نظم در کلاس
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن
د) شوخی دور همی
البته من فکر میکنم چون پاسخ پرت رز باعث شد تا پروفسور یه لحظه به خودش و دانسته هاش شک کنه از شدت خشم(البته نمی دونم چرا یه چیزی ته دلم هست که میگه پروفسور از این نمایش وحشت هم کم لذت نمی بردن) نتونستن بر نفس بی شعورشون غلبه کنن و رز رو تو کشوی میزشون حبس نکنن.

3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)
الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشد.
گزینه هـ) چون هاگرید حتی به اندازه ی کورممد پاتر ارزش نداشت تا وقت و انرژی به خاطرش هدر داده بشه.

4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)
اولین قدم بیرون کشیدن نفس بی شعوره. راه های مختلفی برای این کار وجود داره پروفسور. یکی از اون راهها درست کردن معجون تهوع آوره. این معجون که از تهوع آورترین چیزهای ممکن تشکیل میشه اگه به درستی عمل اومده باشه تنها بوییدنش کافیه تا حال هرکسیو منقلب کرده و در نتیجه بدن رو از وجود هرچیزی که درونشه از جمله نفس بیشعور تخلیه سازی کنه. اگه نفس بی شعورمون خیلی تخس باشه راه دوم سر کشیدن محتویات پاتیله. البته من نمی تونم هیچ تضمینی بدم که فرد بعد از نوشیدن معجون زنده بمونه. ولی خب حداقل می تونه امیدوار باشه که نفس بیشعورش هم همراه خودش نابود میشه.
یکی دیگه از راهها هم استفاده از فلوته. چون نفس بی شعور مثل مارها بسیار تحت تاثیر موسیقی قرار میگیره یه مرتاض استخدام میکنیم و ازش می خوایم تا شروع به نواختن کنه. یادمون باشه سعی کنیم خودمون موقع نواختن تحت تاثیر آهنگ قرار نگیریم چون این از وسوسه های نفس بی شعوریه که خودش تحت تاثیر اهنگ قرار گرفته و می خواد مارو با خودش همراه کنه. در نتیجه بهترین راه اینه که خودمونو قبل از این عمل به زمین میخ کنیم تا تکون نخوریم. بعد از یه مدت نفس به همراه نوای فلوت بیرون میاد و در اون لحظه دهان رو تا جای ممکن باید باز نگه داشت. وقتی هم نفس کاملا از وجودمون خارج شد از اونجاییکه از نظر من اصلاح شدنش غیر ممکنه این دیگه سلیقه ی شخصیه که برای از بین بردنش از چه وسیله ای استفاده بشه. من به شخصه استفاده از تبر و اره رو می پسندم.



پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۸:۱۵ شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)

پرفسور آمبریج، عرض شود که حقیقتش وقتی به عنوان مشاور اعظم مورفین گانت انتخاب شدم و با التماس و خواهش و تمنا و البته چند صد هزار گالیون پول نقد مجابم کرد که مشاورش بشم بسیار وسوسه شدم که فتنه جادویی بکنم یعنی شبی از شب ها که با مورفین در دفترش مشغول صحبت در مورد امور مملکتی بودیم چیزخورش کنم. منظور از چیز، چیز مشنگ ها نیست منظور معجون های جادویی بیهوش کننده س و آره خلاصه... یه تار موشو بکنم و معجون تغییر شکل درست کنم و شبیهش بشم و وزیر بشم و فرداش برم تو ویزارد توی وی اعتراف کنم یعنی از طرف مورفین اعتراف کنم که تقلب کردم تو انتخابات و استعفا بدم و بگم همه رای ها مال دالاهوف بوده و بقیه شم که مشخصه...

ولی دلم نیومد! یعنی به نفس بیشعورم گفته آخه بیشعور چرا میخوای فتنه کنی؟ چرا میخوای یک وزیری که با رای حداکثری ملت جادوگر در یک رفراندوم قانونی به وزارت رسیده رو باهاش اینجوری کنی؟ چرا میخوای یک معتاد بدبخت علیل ذلیل رو سرویس کنی؟ چرا میخوای یک جادوگر جزغله مافنگی که فوتش کنی باد میبرتش اینجوری کنی؟ هی از این چیزا بار مورفین کردم و دلم خنک شد و خلاصه بیخیال شدم و نفس بیشعورم را رام کردم و افسار بر گردنش انداختم و الان سوارشم.


2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)

الف) برقراری نظم در کلاس
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن
د) شوخی دور همی


3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)
الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشه


4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)



اوووم پرفسور، ابتدا با استناد به درس خودتان چند نکته مهم را یادآور بشم و سپس خودم نیز مواردی را اضافه کنم:

_ همانطور که در توضیح "نفس بیشعور" گفتید:
هیچ گونه ضد طلسمی برای آن ابداع یا کشف نشده و فقط و فقط با اعتقادی راسخ و ایمانی استوار می توان بر آن چیره شد.

_ همانطور که در توضیح "نفس دهن آسفالت کن" گفتید:
گفته می شود وقتی شما غلطی که نباید میکردید را با دستور "نفس بی شعور" انجام داده اید، این نفس در چهره ای خوب بر شما نازل می شود و دهن تان را از شدت سرزنش پر از قیر کرده و در نهایت آسفالت می کند. در نهایت اگر ذاتاً جادوگری شریف باشید این نفس باعث می شود در جنایت ها بعدی تان به شما یادآوری شود و از انجام جنایت خودداری کنید. کارشناسان وزارت سحر و جادو این جادو را مثبت ارزیابی کردند. متاسفانه شکل اجرایی افسون و ورد هنوز برای این نفس مثبت ابداع یا کشف نشده ولی به تازگی محققان جامعه جادوگری موفق به کشف واکسن آن شده اند که باید 12 نوبت در سال به همه جادوگران در دولت جدید تزریق گردد.

از توضیحات شما نتیجه میگیریم نفس بیشعور را فقط با توسل به اعتقاد و ایمان راسخ و همینطور نفس دهن آسفالت کن میتوانیم شکنجه و اصلاح کنیم و در نهایت آن را از وجودمان به بیرون بکشیم. اگر بخواهم مثال بزنم فرضا وقتی ما یک مشنگ بیگناه را میکشیم، طبیعی است که نفس بیشعور بر ما غلبه کرده حال اگر ایمان و اعتقاد راسخ داشته باشیم بیخیال همه چیز نمیشویم و مشنگ کشی را ادامه نمیدهیم بلکه نادم میشویم و اینجاست که نفس دهن آسفالت کن به سراغ ما می آید.

مدام به ما یادآوری میکند که آن مشنگ بیگناه خانه و خانواده و عشق و بچه و زندگی داشته که ما بدون حق همه را از او گرفته ایم و الان حال خانواده اش چقدر بد است و با زندگی چندین نفر بازی کرده ایم و سرنوشت چندین نفر را ممکن است تغییر داده باشیم. مرحله بعد از ندامت را اصطلاحا مرحله کنه شدن نفس دهن آسفالت کن میگویند که اینقدر روی مغز ما میرود که پشیمان میشویم و خودمان را مجازات میکنیم و جادوگر خوبی میشویم و به این ترتیب بدون اینکه خودمان متوجه بشویم قصاص کارمان را داده ایم و نفس بیشعور را نیز از بدنمان بیرون کرده ایم.

البته پرفسور همانطور که شما گفتید زدن واکسن نفس دهن اسفالت کن طی دوازده نوبت در سال هم واقعا موثر است و در این راه به ما کمک میکند.


متشکرم



پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱:۰۴ شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)

من نمی دونم این ترم چرا همه ی اساتید این همه دروغ و دونگ تحویل فرزندان معصوم و نوگلان باغ دانش می دن؟!
جناب دلو! دلبر! عزیز دل! چمبه! کی به شما گفته هر کی به نفس بی شعور گوش کنه می ترکه؟ ها؟ کی گفته؟ وقتی میگم رسما داری معارف جادویی درس میدی نگو نه!

من تا حالا اسم نفس دهن آسفالت کن رو هم نشنیده بودم. چرا؟ چون از اول خلقتم همش دارم با نفس بی شعور کار می کنم. تا حالا هم هیچیم نشده که هیچ، وزیرم شدم!
چرا باید با نفس بی شعور مبارزه کنم و شکستش بدم در حالیکه همه می دونن این نفس بی شعوره که با ایجاد شوق و رغبت در انسان او رو تشویق به انجام کارهای مختلف و فعالیت های گوناگون می کنه که نتیجش افزایش تجربیات و در نتیجه موفقیت انسانه. این نفس بی شعوره که انسان رو به قله های سعادت و ترقی و پیشرفت می رسونه و زنده باد تابستان! من هرگز با نفس بی شعورم مخالفت نکرده و شکستش ندادم!
اما این نفس دهن آسفالت کنی که شما تعریف کردید چه فایده ای داره جز به انزوا کشاندن انسان و دریغ کردن حق آزادی و پرواز از نوع بشر؟ ها؟

من فکر می کنم باید ریشه ی این نوع تدریس شما رو در جای دیگری جستجو کرد. شما ترس دارید از آزادسازی ظرفیت ها! واهمه دارید از شکوفا شدن نوگلان باغ دانش در فضای آزادی و پرواز! در هراسید از معجزه ی چیز! و به همین خاطر هوشمندانه سعی دارید با تلقین چنین خزعبلاتی به نسل جوان اون ها رو از پیشرفت بازدارید تا قدرت در انحصار خودتون باقی بمونه. اما متاسفانه یا خوشبختانه مورفین رو جزو محاسباتتون نیاورده بودید. بنده در کمال زیرکی مچ شما رو گرفتم و فلسفه درس مسموم شما رو برای همگان افشا کردم! مورفین پوآرو در زمین شما بازی نمی کنه مادام دلو! قضیه ی قتل مرحوم کوییرل رو که به یاد دارید... نه؟

2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)
الف) برقراری نظم در کلاس
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن
د) شوخی دور همی
ه) البته بنده در کنار تمام انتقاداتی که به شما دارم برخی از کارهای شما رو به شدت تایید می کنم. دلیلش مهم نیست همین که یکی از سرپرستان پیشین وزارت که به صورت بالقوه می تونست مدعی و خطرساز باشه رو حذف کردین، جای تشکر بسیار داره.

3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)
الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشه (با این توضیح که هاگرید شکاربان هاگوارتز و دوست صمیمی فایرنزه و بالاخره سانتور های جنگل ممنوعه یادآور خاطرات خوشی نیستند قطعا)

4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)

بذار من همینجا از لج تو هم که شده دهن این نفس دهن آسفالت کن رو آسفالت کنم تا خیال مملکتی آسوده بشه.

برای این کار ابتدا با نفس بی شعور صلاح و مشورت می کنیم و نقشه می کشیم که بله آقا، بیا یک همکاری استراتژیک بزنیم شر این یارو آسفالته رو بکنیم بره پی کارش.

خلاصه اینکه نقشه شروع میشه و نفس بی شعور رولشو بازی می کنه:

نفس بی شعور : هی مورفین! بیا و کار بد انجام بده. بیا و امشب را مسواک نزن! هی!
مورفین هم پشت بند رولشو شروع می کنه : نه! نه! ای نفس بی شعور! از من دور شو! تو سال هاست که مرا گمراه کرده ای! ای رلذ فرطت!
نفس بی شعور : آه مورفین! تو که اینگونه نبودی! تو که هر وقت من چیزی از تو می خواستم اِن قُلت نمی آوردی. بیا لااقلکن یک نخ سیگار بکش.
مورفین : ایول! بده بیاد... اوخ!... ن... نه!... ای نفس بد! مرا با تو کاری نیست! تو مرا خیلی گمراه کرده ای! من اصلا می روم درخواست عضویت محفل بدهم. آه! عطر اکسپلیارموس می آید! تو گویی نور عشق و سپیدی بر من تابیدن آغازیده...

اینجاست که نفس آسفالت که تا حالا اصلا فرصت پیدا نکرده مورفین رو نصیحت کنه و تا حالا یکبار هم همدیگه رو ندیده و با هم حرف نزدن کم کم از کلبه اش سرک می کشه که آیا این صدای مورفینه واقعا؟ و کنجکاو می شه و میاد بیرون و وقتی می بینه نه! جدی جدی مورفین متحول شده کلی ذوق می کنه و میاد خوشحالی در کنه که ناگهان می بینه نفس بی شعور و مورفین پریدن و طناب پیچش کردن و دو دقیقه بعد مورفین با اره برقی از وسط به طور عمودی نصفش می کنه و فرصت به اصلاحات و اینا نمی رسه چون این آسفالت ذاتش خرابه و دندان کرمو رو باید کند انداخت دور!


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۵ ۱:۱۳:۵۱


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۲

آدریان پیوسی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۶ یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۳ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۴
از این شناسه تا اون شناسه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 81
آفلاین
1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)

در یک روز ملال آور تابستانی که برای چرا از منزل خارج شده بودم ناگهان به ماگلی کک مکی و ویزلی مانند بر خوردم که سعی در بیرون آوردن توپ پلاستیکی فوتبالش از زیر پل وسط جوب داشت.
بسیار زور میزد و بسیار تلاش میکرد. نه تنها به کمک به وی برای بیرون کشیدن توپش فکر نمیکردم بلکه تمایل شدیدی برای تبدیل کردن وی به موش فاضلاب یا مدفون کردن توپش در لا به لای گل و لای های جوب داشتم. نفس بی شعور در درونم شعله میکشید و از کف سرم بخار بلند میشد اما ناگهان متوجه درخواست های کمک ماگلی نحیف در آن طرف کوچه شدم. گویا ماشینش کار نمیکرد و برای هل دادن به کمک نیاز داشت. مردم کم کم برای کمک جمع شدند و هیجان بود که در راستای گندزدن به کار آنها در من بی داد میکرد. پس به نفس بی شعور سابقم غلبه کرده و پسر بچه را با توپم رها نمودم و به سمت ماشین شتافتم.

2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)
الف) برقراری نظم در کلاس (بود و نبود رز در برقراری نظم کلاس تاثیری ندارد پس این گزینه رد میشود)
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج ( همه از فساد اخلاقی آمبریج مطلع هستند منتها به روی خود نمی آورند پس این گزینه هم رد می شود)
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن ( اگر به این دلیل بود که همان اول با شنیدن آن تحلیل مزخرف وی را درون کشو جا میداد! خیر به این دلیل هم نبوده)
د) شوخی دور همی ( این گزینه از نظر من مناسب تر است. ایشون قصد داشتن با این شوخی ملیح جو کلاس رو کمی آروم تر کنن. شخصا که خیلی لذت بردم. تا باشه از این شوخی ها باشد استاد)

3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)
الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است (بسیار عالی. من از این قانون مطلع نبودم منتها فکر نمیکنم اینجا زیاد کاربرد داشته باشه چون هاگرید جز شخصیت های کلیدی ایفای نقش به حساب نمیاد... میاد؟ فقط قرن به قرن داخل کادر میشه و میگه "نباید اینو میگفتم... نباید اینو میگفتم" و میره)
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس (که حقیقتا پدیده ی مزخرفیه. اعضای گیج و بوگندوی محفل میتونن تمامی امیدها و آرزوهای دانش آموزان جویای علم برای رسیدن به مدارج بالا رو بر باد بدن. بچه اینا رو ببینه چی با خودش میگه؟ که "من این همه درس بخونم نمره کامل بگیرم تهش بشم این شکلی؟" واین واقعا مضرره. گزینه ی مناسبی به نظر میرسه)
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد (یه ضرب المثل هست که من خیلی دوست دارم. " از کرامات شیخ ما چه عجب، پنج انگشت را باز نمود و گفت یک وجب." سرنوشت دخل کی رو نمیاره؟! دلیل نمیشه که لذت دخل ملتو اوردن رو از دست بدی)
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشه (هاگرید چیه که کله پاچه اش چی باشه. از طرفی آمبریج یه وزارت خونه رو پشت سرش داره... کی چی میتونه بگه خب؟!)


4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)


به این صورت که فرد مورد آزمایش را در وسط ستاره ی داوود قرار داده و اقلامی مانند پرعقاب، یال شیر، پشم بز، پیاز نگینی خورد شده و مقداری آب دهان اژدها را دورو برش میریزیم. ابتدا با استفاده از یک ساعت با حرکت پاندولی سعی میکنیم وی را هیپنوتیزم کنیم. اگر جواب نداد با یک گُرز بر سرش می کوبیم و این بار قطعا بی هوش شده و ناخودآگاهش فعال میشود. حال چوب دستی خود را بیرون آورده و به سمتش نشانه می رویم. بعد از تلفظ صحیح ورد "خرشولیوس گاومن" چشمان خود را میبندیم. در این حالت ما وارد ناخودآگاه فرد مورد آزمایش میشویم. هرچیزی را که تصور کنیم در آن ثبت میشود. می توانیم افکار شوم و تمایلات پلیدی را به این شکل در ناخودآگاه طرف باقی بگذاریم و بعد از آن از وی به عنوان یک عروسک خیمه شب بازی ک تمایلاتی نامتعارف و درونی داشته و قادر به کنترل آنها نیست استفاده کنیم.


پ.ن: پست تدریس در حدی طویل بود که وسط خوندنش عصرونه خوردم، دوبار دستشویی رفتم، شام خوردم، کنسرت انوشیروان روحانی رو گوش دادم و الانم دیگه دارم میرم بخوابم. و واقعا دیگه حوصله ی بازخوانی پست خودم رو ندارم. اگه غلط تایپی، املایی و دستوریی دیدید لطفا نادیده بگیرید. با تشکر پیشاپیش:دی


تفاوت را احساس کنید:
این ----» :-| مثالی مناسب از همه ی انسان هاست.
این -----» : | لرد سیاه است.

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.