(پست پایانی)
مرگخواران وارد اتاق جیمز شدند.سر تا سر اتاق به رنگ صورتی رنگ آمیزی شده بود.روی یکی از دیوار تصویری از یک اقیانوس آبی رنگ به چشم میخورد که نهنگی بسیار خشمگین در حال شنا بود.روی دیوار دیگر تصویری دو نفره از جیمز و موجود پشمالویی با موهای آبی بود.
-اون باید تدی باشه!
الادورا عکس را از روی دیوار برداشت و بعد از لبخندی شرورانه به داخل شومینه پرتاب کرد.نهنگ روی دیوار خشمگین تر به نظر میرسید!
مرگخواران به جستجو ادامه دادند.
-نیست نیست نیست.توی کمدش هم نبود.توی کشوها رو هم گشتم.این صندوقم خالی کردم.زیر تختخوابشم نبود.پس کجاس؟:vay:
درست در لحظه ای که مرگخواران ناامید تصمیم به ترک اتاق گرفتند توجه الادورا به جسم صورتی رنگی جلب شد.
-حالا که پیداش نکردیم.این یویوشو منهدم کنم که وقتی بیدار شد کلی خوشحال بشه.
.
الادورا یویوی جیمز را روی زمین انداخت و با پایش ضربه محکمی به آن زد.یویو نصف شد و شیء براقی از داخل آن به بیرون پرتاب شد.آنتونین لبخندی زد و آن را برداشت.
-جام آتش!پیداش کردیم.این وروجک با طلسم کوچک کننده توی یویو جاسازیش کرده بود.مرگخواران...پیش به سوی خانه ریدل!
چند ساعت بعد...خانه ریدل:شفادهنده مخصوص سرگرم معاینه لرد بود.لرد سیاه هر سه جام آتش را کنار تختخوابش چیده بود.دافنه بطرف جام سوم خیز برداشت.
-به نام عقاب، جاممو پس بدیــــــــــــن!شصخا اینو ازتون درخواست میکنم.
چهار مرگخوار دست و پای دافنه را گرفتند.لینی به تختخواب لرد نزدیک شد.
-خب؟نتیجه معاینه چیه؟ارباب خوب شدن؟
شفادهنده که تعدادی از اعضای داخلیش را در اتاق تسترال ها جا گذاشته بود، با تاسف سرش را تکان داد.
-متاسفم.اصلا بهتر نشدن!
مورفین به عنوان تنها کسی که جرات داشت دست ارباب را بگیرد، این حرکت خطرناک را انجام داد.
-آخه دایی ژون شی شده؟همه ژاما رو که برات آوردیم.شی میخوای؟شرا خوب نمیشی؟
لرد سیاه با افسردگی به بلا اشاره کرد.
-اون...اون...کچل شده...مثل ما شده.کسی نباید شکل ما باشه.ما تکیم.منحصر به فردیم.الان هر کاری میکنه موهاش دوباره در نمیاد.طلسما روش اثر نمیکنن.ما باید تنها کچل اینجا باشیم!
مرگخواران به بلا خیره شدند.عده ای فکر میکردند که بازگشت سلامتی ارباب، ارزش از دست دادن یک مرگخوار را دارد...و عده ای دیگر به این فکر میکردند که چطور ارباب را راضی به شروع معالجات روانی کنند!ظاهرا بیماری حسادت لرد سیاه، ریشه در روح انحصار طلب او داشت.
پایان