دامبلدور نگاه وحشیانه دیگری به تد میندازد و میگوید: شماها یه چیزیتون شده! یادم میاد یه دورانی من تو محفل حرف میزدم کسی جرات نمیکرد روی حرفم حرف بزنه. من از اسنیپ حمایت میکردم، هری زیر لب به شعور من فحش میداد ولی جلوی روی به تصمیمم اعتراض نمیکرد. من اسم رمزهای اجق وجق روی دفتر کارم میذاشتم ولی کسی نمیگفت برای شان و مقامم ضرر داره. بعد حالا کارتون به جایی رسیده که نقشه های استراتژیک من رو نقد میکنین!؟
تدی شانه ای بالا انداخت و گفت: منم یادم میاد دامبلدور یه دوره ای آدم مهربونی بود. از این چشم غره های مرگخوار شاد کن هم بلد نبود!
دامبلدور آهی کشید و روی صندلی اش نشست و بر طبق عادت دستش را برد تا فاوکس را نوازش کند. اما به جای سر فاوکس دستش را روی سر نجینی گذاشت که او هم در جواب دست دامبلدور را تا مچ بلعید!
او که با سراسیمگی دستش را از داخل حلقوم نجینی بیرون میکشید با عصبانیت گفت:کی این رو گذاشته کنار دست جای فاوکس؟ نزدیک بود دستم رو از دست بدم!...هووووووووف.درسته تدی، پس آبی موی ما!ما همه الان از لحاظ روانی به شدت تحت فشار هستیم چون فاوکس عزیزمون اینجا نیست.
هری سرش رو به طرف رون میگیره و میگه:آلبوس چرا اینقدر فکر میکنه که ما نگران فاوکس هستیم!؟غیر خودش کسی اینجا نگران اون پرنده نیست اینطوری!
دامبلدور دمپایی ابری اش را به طرف هری پرت کرد و گفت:شنیدم چی گفتی!خجالت بکش!ققنوس نماد انجمن ماست. اسم انجمن ماست. هویت انجمن ماست!چطوری روت میشه اینطوری در موردش صحبت کنی؟
بعد نگاهی به نجینی که هنوز کنار صندلی اش دور خودش چنبره زده بود انداخت، به وسیله جادو قلم و کاغذ ظاهر کرد و مشغول نوشتن نامه شد. سپس نامه را به پای جغدی که با صدای سوت احظارش کرده بود بست و او را رها کرد. جغد از بالای سر محفلی ها به پرواز در آمد و از آنجا خارج شد.
هری:میگم آلبوس جان، اون نامه چی بود؟
آلبوس لبخندی محفلی کشی تحویل هری داد و گفت:با تام و مرگخوارهاش برای تعویض فاوکس و نجینی قرار گذاشتم. مخالفتی هم در کار نباشه چون قاطی میکنم!:vay:
بعد نگاه دیگه ای به نجینی کرد و گفت:همون طور که گفتم ما فقط فاوکس رو میگیریم و نجینی رو تحویل نمیدیم.
تدی دوباره آهی کشید و با صدای بلند حرف قبلش را تکرار کرد:ای بابا، آخه این چرا فکر میکنه مرگخوارا همین طوری بی تفاوت صبر میکنن تا به ما همچین اجازه ای بدن!؟