هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۲۰:۵۷ شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۲
#45

یاکسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۳ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲۱:۰۹ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۵
از دهلي نو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 95
آفلاین
فلور همه کاراگاها رو به جلسه دعوت کرد.

در جلسه

-همون طور که میدونید کار ما به سه بخش امنیتی،جنایی و جرایم اقتصادی تقسیم میشه.خب الستور تو برو سر موضوع جنایی،ارنی تو برو سر موضوع امنیتی،یاکسلی و رون ویزلی هم مسئول جرایم اقتصادی هستند.دافنه،تو هم معاون هستی.
کاراگاهان که تا حالا چنین برنامه ریزی ندیده بودند به این صورت در آمدند:
-بقیه کاراگاها هم تو این سه گروه تقسیم بشند.
-شما چی کار میکنید؟
- منم مثل ارنی ماموریتا رو اعلام میکنم.
پایان جلسه

روز اول

نقل قول:
گم شدن سوروس اسنیپ
از مغازه روغن موی اسنیپ خبر میرسه که اسنیپ بعد از کلاهبرداری متواری شده و با پولهایی که کلاهبرداری کرده از کشور خارج شده.

فلور:ولش کن.برم به پروانه هام برسم.
نقل قول:
جعل نام کاراگاه یاکسلی
کاراگاه یاکسلی به صورت غیر قانونی هویت خود را به پپ یاکسلی تغییر داده.لطفاً رسیدگی شود.

فلور بازم به پروانه هاش رسید.

الستور در دفتر جنایی

-این رئیس که از ارنی هم بدتره.
ویلبرت:فعلاً دو روز اومده سر کار.
مینروا:برم پیش دافنه ببینم اوضاع چه طوری میشه

دفتر اقتصادی
رون:یاکسلی.بیدار شو تا لنگ ظهر خوابیدی.
-چی شده؟ماموریت جدید اومده؟
-نه.
-کسی اومده به ما ملحق بشه؟
-نه.
-پس چت شده؟
دلم برای هرمیون تنگ شده.
-
یاکسلی بیرون رفت تا یه هوایی عوض کنه.
-این بار آخرت باشه که منو بیدار میکنی.

در دفتر ارنی
ارنی در حال نقشه کشیدن برای برگشتن به سر کارش بود.

فلور با استفاده از دوربین مدار بسته از کار همه کاراگاها با خبر بود و منتظر فرصتی بود که قدرتش رو به رخ همه بکشد.


آينده در دستان توست.كافيست به گذشته فكر نكني.


پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۲۳:۳۲ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۲
#44

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
- تخ کن! اوی مگه با تو نیستم؟ تخ کن.

رون، مودی و ویلبرت در حال زدن پس کله ی بیل بودن تا موفق بشن حکم حکومتی وزیر رو از دهانش خارج کنن.

مودی که دیگه نا امید شده بود با پشت دست توی فک بیل زد و گفت:
- آخه مرتیکه ی تسترال، برای چی دروغ گفتی؟! فلور مرگخواره!

رون یکی پس کله ی بیل زد و گفت:
- حالا راستشو بگو ببینیم کی انتخاب شده بود؟! :vay:

شاپالاخ!

با ضربه ی ویلبرت، بیل کتلت شد و کف اتاق وزیر ولو شد!

مودی نگاهی به ویلی کرد و گفت:
- خــــدا! آخه من چه گناهی کردم که باید گیر این هیپوگریف ها بیفتم؟!

ویلی با شرمندگی گفت:
- خب من دیدم شماها زدین، منم دلم خواست خب.

مودی که کلاً بیخیال هوشیاری مداوم شده بود به سمت وزیر رفت. مورفین سرش توی کت شوفصد ایکس لارژش بود و احتمالاً در حال مهیا کردن مقدمات سفر های فضایی وزارت بود!

- جناب وزیر. یه لحظه به من توجه می کنین؟

وزیر سرش رو از توی کتش در آورد و گفت:
- شیه هی تو ام وژیر وژیر می کنی؟ اگه من دشتم به این وژیر برشه می کشمش! تا وقتی که رو ژمین بودم همه هی می گفتن وژیر. رو ماه و مریخ هم ملت هی وژیر وژیر می کردن. الان رو مشتری هم از دشت شما آرامش ندارم؟

- وزیر گانت! من فقط می خواستم بپرسم چه کسی به عنوان رئیس مرکز کاراگاهان انتخاب شده؟

- وژیر و کوفت! هر شی من هیشی نمی گم، نژابت به خرژ میدم شما ها بیشتر میشین. بابا لا مشبا مگه مشتری هم آدم فژایی داره اشلاً؟ به ژون دائاش به من گفته بودن مشتری از گاژه، اشلاً آدم توش نیست!

مودی که کلاً بیخیال زندگی شده بود به فکر زندگی پس از مرگ افتاد و با تموم قدرت شروع کرد سرش رو روی میز وزیر کوبیدن.

کمی اون طرف تر مرگخوار ها دور هم جمع شده بودند و بر خلاف اون چیزی که در نگاه اول به چشم میومد اصلاً خوشحال نبودند!

دافنه با ناراحتی گفت:
- عجب آدم بیخودیه این فلور. انگار نه انگار که ما هم می خواستیم رئیس شیم. یه منوی مدیریت گرفته دستش، همه مون رو زد کنار خودش شد رئیس.

یاکسلی که اخم کرده بود گفت:
- من نمی دونم این چطوری تقلب کرده که تونسته وزیر بشه؟ تا اونجایی که من یادمه آخرین تقلب رو خودم کردم!

- اشکالی نداره بابا. الان دو روز می تونه رئیس باشه. همین امروز فرداس که مادر ارباب بیاد و ریاست رو ازش بگیره.

دفتر فرماندهی کاراگاهان

فلور که به وسیله ی دستگاه شنود جادویی(!) مشغول گوش دادن به صحبت های مرگخواران بود، گوشی رو از گوشش بیرون کشید و به نامه ای که در دستش بود نگاه کرد:

نقل قول:
مرگخوار دلاکور

با توجه به این که مادر گرامی اینجانب، که جان تک تکتان به فدای ما و مادرمان باشد، از کسالتی رنج می برند، دلشان نمی خواهد بر شما ریاست کنند و در حال استراحت می باشند.
برای همین امر می فرماییم اگر نتیجه ی انتخابات یک مرگخوار بود خودش ریاست کند، و اگر مرگخوار نبود که وای به حالتان است!

اربابتان
لرد ولدمورت


فلور لبخند مرموزی زد و زیر لب گفت:
- برای تک تکتون دارم کاراگاهان عزیز!


ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۲۲ ۰:۳۲:۱۶

تصویر کوچک شده


پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۲۲:۴۹ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۲
#43

بیل ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۲۷ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
دیروز ۱۷:۱۸:۱۶
از دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 165
آفلاین
مرگخواران با شنیدن جمله ی آخر مورفین، پاقی زدند زیر خنده و در حالیکه جمله ی مورفین رو تکرار میکردند، لبخند های معنا داری به محفلی ها تحویل میدادند.
- خیلی خب، شبر کنین ببینم، این چیز رو کژا گذاشته بودم؟ اه...

یاکسلی که آشکارا معلوم بود از معطل کردن مورفین به ستوه آمده است، نگاهی به بقیه ی مرگخواران کرد و بعد از اینکه مطمئن شد هیچکدام قصد دخالت در این جریان را ندارند، به سوی مورفین چرخید و گفت:
- جناب وزیر مورفین گانت، برگه ی نتایج دستتونه، اگه لطف کنید و اعلام کنید ممنون میشیم همگی!

مورفین نگاهی حاکی از تعجب به یاکسلی انداخت و در حالی که با پالتوی خودش ور میرفت، اشاره ای به بیل کرد و گفت:
- ببین شی میگن، هی وژیر وژیر میکنن، لابد با تو کار دارن؛ چرا جوابشونو نمیدی؟ مگه نمی بینی من دنبال چیژ هام میگردم؟ :vay:

تمام افراد حاضر در صحنه از معطلی های وزیر آه کشیدند و به نشانه ی نا امیدی سری تکان دادند!
الستور اشاره ای به بیل و اشاره ای به کاغذ نتایج نهایی کرد که از جیب مورفین بیرون زده بود و گفت:
- برش دار و بخون بیل، وگرنه تا فردا همینجا معطل هستیم!

بیل سرشو تکون میده و و دستشو داخل جیب وزیر میکنه که توی جورابش دنبال اندوخته ی روز مبادایش میگشت و بعد از درآوردنش، گلوشو صاف میکنه و شروع به خوندن میکنه:
- به نام شالاژار کبیر، اینجانب مورفین گانت، وژیر شحر و جادو...

مینروا حرف بیل رو قطع میکنه و میگه:
- وزیر موتاده و اینطوری حرف میزنه، تو هم باید اونطوری بخونی؟

- به جان خودم تقصیر من نیست، عمل وزیر بالاست، متن نامه رو هم اینطوری نوشته! ولی باشه، سعی میکنم درست بخونم. :pretty:

- وزیر سحر و جادو، بنا بر نتایج انتخاباتی که برای تصدی مقام ریاست اداره ی کارآگاهان وزارت سحر و جادو به عمل آمد، اعلام میدارم که جناب آنجلـ...

صورت بیل حالت رویاگونه ای به خود میگیره و آه کوتاهی میگه و ادامه میده:
- اوهوم! ببخشید، صدام گرفت یه لحظه، اعلام میدارم که جناب فلور دلاکور به ریاست این اداره منصوب میشود.

بیل بعد از خواندن کاغذ نامه، لبخندی به اعضای حاضر در سالن میزنه و با کمال آرامش کاغذ نتایج رو میخوره!

فلور و بقیه ی مرگخوارانی که در پشت بیل ایستاده بودند، نگاهی به محفلی ها انداختند و لبخندی شیطانی به آنها تحویل دادند!

- نـــــــــــــــــــــــــــــــــــه! این امکان نداره، نذارین کاغذ رو بخوره، بگیرینش بچه ها!


تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده

فقط جادوگران است و کسانی که از درکش عاجز هستند!


پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۲۱:۴۱ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۲
#42

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
مـــودی نگــاهی به وزیر سپس نــگاهی به مرگــخواران که پــوزخندی بر روی لبــشان جای گرفته بود کرد سپس رو بــه رون گفت:
- رونالد بیلیوس ویــزلی! فــک نمــی کنــی ایــنا یــکــم مشکوک میــزنن؟!

رون بــا عصبانیت بــی حد و مرزی چشــم غره ای به مودی رفت و جواب داد:
-بــه جای ایــن همه شک به اونـــا برو فرق بیـــل فــلزی و بیل چوبیــو تشخصی بده!

مــودی بسیـــار سنگین جواب داد:
-مــن همیــشه گفــتم تو خلق و خــوی مرگخواریت داری حــتــی مثــه تام از اسم خودت بــدت میــاد...

بیــل به آن ها هــیســی گفت و بشکــنی زیر گوش وزیر که از دنــیــای مـادی دور شده و مشـغــول کنکــاش در فضای چیــزی معنویت بــود زد و گفت:
-وزیــر نتــایجو می گفتــیـــن!

مورفین چشــمــان خمشارش را بــه بــیــل دوخت و گفت:
-تــو کی بــاشی اشــن؟! همـــش همــه ژا خودشو نــخود هر مـــعژونی می کنه!

بیــل آهی کشیــد و تکــرار کرد:
-جنــاب وزیر نتایج لطفا!

مورفین کــمــی بــیــل را چپ چپ نگاه کرد و پرسید:
- وژیــر کژاش؟! ایــنــقد وژیر وژیر می کنی؟!

مــودی در حالی که در سر خودش می کوبید گفت:
- آغای گانت وزیر سحر و جادوی عزیز بخونین اون برگرو لطفا! :vay:


-اِاِاِ! مــن وژیرم! هــی ویـژلی بــیــل مانند شه طــور ژرئت مــی کنی تــو کار وژیر دخالت کنــی؟!

مــلــت مــحفل که بر خلاف مرگــخواران به این حرکــات مورفین عادت نداشتند:


ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۲۱ ۲۱:۵۴:۰۳

بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۲
#41

مینروا مک گونگالold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۹ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۹ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۲
از کلاس تغییرشکل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 116
آفلاین
مینروا به الستور گفت:رون راست میگه این طوری شانسمون برای ریاست بیشتر میشه!
همه محفلی ها سرشان را به نشانه تایید تکان دادند.
الستور هم در کاغذ نوشت ارنی مک میلان!

1دقیقه بعد خانه ریدل ها


دافنه،فلور و یاکسلی نزد لرد آمدند.
دافنه گفت:سرورم قرار شده انتخاباتی جادویی صورت بگیره تا فرمانده جادویی کاراگاهان انتخاب جادویی بشه!
لرد کمی فکر کرد و گفت:خب اگر اینطوری بشه شانس ما کمتر است برای پیروزی چرا شما ها پذیرفتید؟

دافنه،فلور ویاکسلی: :worry:

یاکسلی گفت: سرورم آخه ما چاره ای نداشتیم باید قبول میکردیم.

لرد گفت:دیگه چاره ای نیست فلور اسم کسایی که میخواهند از ما ها فرمانده بشوند را بنویس.

فلورگفت:چشم سرورم فقط اسم ارنی و بیطرف هارا نیز بنویسم؟
لرد گفت:آره میشه با طلسم فرمان کنترلشون کرد بنویس بجز آرتور چون اون یک ویزلی است!

یاکسلی
فلور دلاکور
دافنه گرینگراس
ارنی مک میلان
آنجلینا جانسون

بلاخره همه کاندیدا ها تایید شدن و منتظر روز بعد بودن!

روز بعد سالن انتخابات


همه کاراگاهان رای های خود را در صندوق انداختن ومنتظر اعلام نتایج بودن!

مورفین که تازه از فضا یا همون فژا به زمین آمده بود گفت:خپ نتایش را اعجام میکنم!



ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۲۱ ۱۳:۲۳:۴۰
ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۲۱ ۱۳:۳۲:۱۸

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =


پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۱۱:۰۲ سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۲
#40

ویلبرت اسلینکرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۲ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۲۹:۱۱ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲
از م ناامید نشین.. بر میگردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
خلاصه:


مرگخوارانی که تازه وارد گروه کاراگاهان شدند، سعی بر برکناری ارنی مک میلان، مشاور و رئیس کاراگاهان دارند و محفلی ها نیز خواستار این هستند که رئیس جدید را از بین خودشان انتخاب کنند!
از طرفی، مادر لرد ولدرمورت به خانه ی ریدل ها بازگشته تا به وضع آنجا سر و سامانی دهد. لرد هم برای به قدرت رسیدن مادرشان، تعدادی مرگخوار را به وزارت خانه فرستاده تا به عنوان کاراگاه ( همان کاراگاهان تازه وارد! ) ارنی مک میلان را بر کنار کنند تا مادر ارباب به قدرت برسد.
وزیر هم انتخاباتی برگذار کرده تا رئیس کاراگاهان مشخص شود!

و حالا ادامه ی ماجرا!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اندر اتاق های تاریک آزکابان!

وینسنت کراب در اتاقی بسیار بزرگ و البته تاریک بر روی صندلی خود نشسته بود و داشت لیست زندانیان آزکابان را که حدودا صد نفری می شدند را بررسی می کرد. ناگهان در اتاق باز شد و یک جادوگر قد کوتاه با ریش بلند سفید وارد اتاق شد.

- عالی جناب! نامه ای از طرف وزارت خانه به دست ما رسیده که مهر مخصوص وزیر گانت روی پاکت آن وجود دارد. اجازه می دهید آن را بخوانم؟

کراب با قیافه ی خشمگینامه به آن جادوگر نگاه کرد و فریاد زد:

- بخوان!

جادوگر کوتاه قامت شروع به خواندن کرد:

با شلام خدمت وینشنت کراب عژیژ.
شورای آژکابان رو جمع کن وینشنت! باید برای یه سری بوژبوژی ها تصمیم گیری کنیم! انتخاباتی توی وژارت خونه داره بر پا میشه. برای این کاراگاهان بوژبوژی! امروژ میان تا مورد تایید شما و شورا قرار بگیرند.

با تشکر، وژیر گانت


وینسنت کراب با حرکت دست به جادوگر فهماند که بیرون رود. سپس با خنده ی شیطانی از داستان خارج شد!


کیلومتر ها آن طرف تر، محفل ققنوس!

ویلبرت در حالی که قلم را در بین انگشتان خود می چرخاند گفت:

- مودی، ببین کسی رو از قلم جا ننداختیم؟

مودی لیست را بلند برای همه خواند:

آلستور مودی
ویلبرت اسلینکرد
رون ویزلی
مینروا مک گونگال
بیل ویزلی
آرتور ویزلی
آنجلینا جانسون


رون کمی فکر کرد و گفت:

- چطوره که ارنی هم وارد لیست کنیم؟

مودی گفت:

- عقل کل! اگه می خواستیم اون بشه رئیس، پس چرا بر کنار کردیم! :vay:

- راست میگی مودی ولی شاید بتونیم اون رو مثل عروسک خیمه شب بازی کنترلش کنیم!

- یعنی چی؟ بیشتر توضیح بده.

- مثلا ارنی شد رئیس. بعد ما با طلسم فرمان اون رو کنترل می کنیم و هر دستوری که بدیم، انجام میده!

- خوبه! خوبه! نظر بقیه چیه؟


ویرایش شده توسط ویلبرت اسلینکرد در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱۹ ۱۱:۵۵:۳۹



پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۹:۵۳ سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۲
#39

یاکسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۳ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲۱:۰۹ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۵
از دهلي نو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 95
آفلاین
یاکسلی بعد از چند ثانیه:چه طوره انتخابات درون کاراگاهی اجرا کنیم.
ویلی:ولی این کار باید با مجوز وزیر باشه.
ارنی:وزیرو یه کاریش میکنم.
وزیر تا اسم انتخابات رو شنید احساس خطر کرد و از مریخ به سمت زمین حرکت کرد و در پایگاه فضایی(منقل)وزارتخونه فرود موفقی داشت.(این افتخار بزرگ رو به همه ی جادوگران تبریک میگوییم. )
وزیر:میخوایید منو برکنار کنید پدر شوخته ها؟
ارنی:نه،میخوایم بین خودمون انتخابات برگزار کنیم تا فرمانده مشخص شه.
وزیر که خیالش راحت شده بود:باشه انتخابات رو برگژار کنید.

نقل قول:
ثبت نام برای فرماندهی کاراگاهان
کسانی که ثبت نام میکنند باید مورد تایید شورای آزکابان قرار بگیرند.مهلت تبلیغات تا ۲ روز دیگر.
مهر حکومتی


وزیر دوباره به مریخ رفت.
سفیدا از همون اول تصمیم گرفتند که ۱۰ نفر رو نامزد کنند و بعدش ائتلاف ۱۰ ضلعی تشکیل دهند ولی جناح سیاه منتظر دستورات لرد سیاه ماند.

خونه ریدلها

بارتی:ارباب براتون از وزارتخونه نامه اومده.
لرد سیاه:دوباره چی شده؟
لرد سیاه نامه رو گرفت و خواند و سپس گفت:یک ساعت دیگر تصمیم میگیرم کی رو میفرستیم.


ویرایش شده توسط یاکسلی در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱۹ ۱۰:۵۰:۴۱

آينده در دستان توست.كافيست به گذشته فكر نكني.


پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۱:۴۵ سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۲
#38

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
آیلین هم مثل بچه خوب ها داشت اطاعت می کرد که یک دفعه، ندایی گفت: آه! ای مادر ِ عزیز ِ دردانه ِ آواتار ِ شیک پوش ِ من! عایا واقعا درسته که تو، زن به این پیری... منظورم خسته از زندگی، یه زن جوون ِ 200،300 ساله رو راهنمایی کنی و خودتو خسته کنی؟ ارباب ـت گفته که گفته. نکن مادر ِ من. نکن!

آیلین هم به شدت به سرش زد (!) تا رادیویی که اخیرا قورت داده بود را خاموش کند و سپس، بی توجه به حتی یک درصد، امکان ِ این که صدا، صدای رادیو نباشد؛ مروپ گانت ِ کبیر را راهنمایی کرد.

همون جایی که نویسنده اسمش رو نمی دونه و ممکنه وزارت خونه باشه:


وزیر محترم در فضا پرسه می زد که ناگهان... صدایی آمد.

بــــــــــــیب!

فلور اخمی کرد و رو به ارنی گفت: کار ِ تو بود؟

ارنی مات و مبهوت به فلور زل زد و چیزی نگفت. مینروا اشاره کرد که طبق روایات، کسی که به روی خودش نمی آرد که ماجرا چیست؛ همان کسی است که کار بد و بد بو (!) را انجام داده است. فلور و مینروا، هم زمان، داد زدند: ای ناقلا!

همان لحظه، دافنه داشت با نفس جادوییش، اتاق را بو زدایی (!) می کرد که مینروا اشاره کرد که سوژه فرعی این قدر درست نکنند و دعوایشان را ادامه دهند.

ویلبرت، زیر لب، گفت: من شروع می کنم.

سپس سرفه ای کرد تا صدایش صاف شود و از مود "ریلکس"، تبدیل شد به این:

- یا منو رییس می کنین یا شوما رو رییس می کنم.
- من اعتراض دارم! ریاست نیاز دارم!
- به جون روونا قسم، پروانه هام دارن از گشنگی می میرن؛ اگه رییس نشم و براشون پول نبرم...

دعوای کار آگاه ها خیلی سر گرفته بود که ناگهان چراغ بالای سر ارنی مک میلان، روشن شد.

- من یک فکری دارم دوستان!

ارنی لبخندی زد و ادامه داد: چطوره من رییس باشم؟


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲
#37

مینروا مک گونگالold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۹ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۹ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۲
از کلاس تغییرشکل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 116
آفلاین
همان لحظه ارنی در حال داد کشیدن سر وزیر و کاراگاهان بود:آخه چرا متوجه نمیشید میگم من این نامه را ننوشتم...

وزیر گفت:بروید آن وشایل پرواژم را بیارید مریخ منتشرمه!

الستور که داشت از صحنه لذت میبرد گفت:خوب حالا فرمانده بعدی کیه اگر خواستید من هستم.

محفلی ها:

مرگخوارا:

ناگهان دافنه از حالت سایلنت خارج شد و گفت:نه خیر چرا همش محفلی ها باید فرمانده جادویی باشن پس شخص شخصی دافنه جادویی اینجا چیکاره است؟خود جادوییم هست کسی اعتراض جادویی داره؟
فلور در گوش دافنه گفت مگه مادر ارباب نباید فرمانده بشه؟
دافنه گفت: آره فعلا میخواهم فرمانده ای جادویی را از دست محفلی های جادویی در بیارم.

محفلی ها و مرگخوارا در حال دعوا کردن باهم بودن که کی فرمانده بشه ارنی هم غمگین گوشه ای نشسته بود و ازنارحتی بغض گلویش را گرفته بود.
وزیر محترم آزادی و پرواز هم در مریخ تشریف داشت!

که ناگهان...

همان لحظه خانه ریدل ها

همه چیز آماده بود ناگهان بلا در نزده در اتاق لرد را باز کرد و گفت:ارباب ارباب مادرتون تشریف آوردن.:zogh:

لرد:آخه چندبار دیگه باید بگم بدون در زدن نیاین تو اتاقم! :vay:
بلا:
لرد ناگهان از خوشحالی نه ناراحتی نمیدونم هرچی، بال در آورد و رول را تبدیل به فیلم هندی کرد آه مادرم از دوری تو همه ی موهایم ریخت از دوری تو دماغم تبدیل به مماغ شد مادرکجایی که این دامبل پسرت را عذاب میدهد ناگهان لرد به خودش آمد ودور وبرش را نگاه کرد همه مرگخوار دورش حقه زده بودن و گریه میکردن.

مرگخوارا:

لرد گفت:پاشین برین استقبال مادر گلم دیگه! :vay:

مرگخوارا 1لحظه ای با صدای پافی جلوی در خانه ریدل صف بستن مادر لرد از ماشین ببخشید از جاروی نیمبوس 2013 پیاده شد و با وقار زیاد از فرش سیاه روی پله بالا آمد.همه مرگخوارا در حال خوش آمد گفتن وخم شدن تا کمر جلوی مادر اربابشون بودن که ناگهان پای مادر اربابشون سر خورد و از پله 20 پرت شد پایین همه مرگخوارا بادیدن این صحنه هر هر خندیدند .

لرد با نگاهی بس خشمگین به مرگخوارا نگاه کرد و مرگخوارا بادیدن چشمان قرمز اربابشون گریه شون گرفت.
لرد به آیلین دستور داد تا مادرش را به اتاقشون راهنمایی کنند.




ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱۹ ۰:۰۸:۵۱
ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱۹ ۰:۱۵:۲۰

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =


پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲
#36

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
فـــلـــور در حالی که ســرخ شده بود موهایش را روی صورتــــش ریخـــت و آرام در گوش دافــنه زمزمه کرد: دافـــنـه، ســوتـی دادیم الان مگه نه؟!

-نـــه فلــور پروانه دوستِ جــادویــی! ارنی رفــت دیگه ســوتیـِــ جادویـیـش کــجــا بود؟!

-اه دافنــه چرا نـمـی فـــهـمـی؟!

دافنه با شور و شوق جواب داد: چون رو ویبره جـــادویــیم!

-مـــیـشه یه لحظه وایــســی؟! خـــب وایسا تـــا بهت بگم!:vay:

دافـــنــه در حالی که هنوز ویــبــره می رفت جـواب داد: نمـــی تونم! گــفــتم که رو فــاز ویــبــره ی جـادویـــیم که...!

فـلور با عصبانیت دافنه را گـــرفــت و یــک دور چرخـــاند (+دقت کنـــین که دافنه گرده! :دی) از همه جهات به او نــگــاه کرد تا آن که بــالاخره ســـه دکمه روی ســر او پیــدا کرد!

-دافـــنه؟!

-هـــوم؟!

-دکــــمه سبزه مالـــه چیه؟!

-ویـــبره!

فلـــور با شور و شوق دکمه را فشار داد اما دافنه به جای آن که بـــایستـد ویــبره اش شدت گرفت و مــانند توپ پینگ پونگ بـــه اضلاع جانبی اتاق برخورد کــرد!

-فلـــــ...ور... جادو...یـــی! مـــنو... درس...ـــت کن!

فلـــور با طلسم اکسیو سریعی دافنه را به سمــت خود کشـــید و روی دکمه قرمز رنگ فشــار داد و در کمال تعــجب دافـــنه آرام شد.

فلور قبل از آن که دافنه فرصت کنـــد چیـــزی بگوید گفــت: مــگه ارنی دســت پرورده ی خود ما نبود؟! حالا جدا از اون ایــن کارگاهای محفلی الآن مشکوک نمیشــن؟! چــرا جواب نمیدی دافــنه؟!

دافنه بــه دکمه ی بالای سرش اشاره کرد و در هوا نوشت: مــنو سایلنت جــادویی کردی فلور!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.