- تخ کن! اوی مگه با تو نیستم؟ تخ کن.
رون، مودی و ویلبرت در حال زدن پس کله ی بیل بودن تا موفق بشن حکم حکومتی وزیر رو از دهانش خارج کنن.
مودی که دیگه نا امید شده بود با پشت دست توی فک بیل زد و گفت:
- آخه مرتیکه ی تسترال، برای چی دروغ گفتی؟! فلور مرگخواره!

رون یکی پس کله ی بیل زد و گفت:
- حالا راستشو بگو ببینیم کی انتخاب شده بود؟! :vay:
شاپالاخ!با ضربه ی ویلبرت، بیل کتلت شد و کف اتاق وزیر ولو شد!
مودی نگاهی به ویلی کرد و گفت:
- خــــدا! آخه من چه گناهی کردم که باید گیر این هیپوگریف ها بیفتم؟!

ویلی با شرمندگی گفت:
- خب من دیدم شماها زدین، منم دلم خواست خب.

مودی که کلاً بیخیال هوشیاری مداوم شده بود به سمت وزیر رفت. مورفین سرش توی کت شوفصد ایکس لارژش بود و احتمالاً در حال مهیا کردن مقدمات سفر های فضایی وزارت بود!
- جناب وزیر. یه لحظه به من توجه می کنین؟
وزیر سرش رو از توی کتش در آورد و گفت:
- شیه هی تو ام وژیر وژیر می کنی؟ اگه من دشتم به این وژیر برشه می کشمش! تا وقتی که رو ژمین بودم همه هی می گفتن وژیر. رو ماه و مریخ هم ملت هی وژیر وژیر می کردن. الان رو مشتری هم از دشت شما آرامش ندارم؟
- وزیر گانت! من فقط می خواستم بپرسم چه کسی به عنوان رئیس مرکز کاراگاهان انتخاب شده؟
- وژیر و کوفت! هر شی من هیشی نمی گم، نژابت به خرژ میدم شما ها بیشتر میشین. بابا لا مشبا مگه مشتری هم آدم فژایی داره اشلاً؟ به ژون دائاش به من گفته بودن مشتری از گاژه، اشلاً آدم توش نیست!

مودی که کلاً بیخیال زندگی شده بود به فکر زندگی پس از مرگ افتاد و با تموم قدرت شروع کرد سرش رو روی میز وزیر کوبیدن.

کمی اون طرف تر مرگخوار ها دور هم جمع شده بودند و بر خلاف اون چیزی که در نگاه اول به چشم میومد اصلاً خوشحال نبودند!
دافنه با ناراحتی گفت:
- عجب آدم بیخودیه این فلور. انگار نه انگار که ما هم می خواستیم رئیس شیم. یه منوی مدیریت گرفته دستش، همه مون رو زد کنار خودش شد رئیس.

یاکسلی که اخم کرده بود گفت:
- من نمی دونم این چطوری تقلب کرده که تونسته وزیر بشه؟ تا اونجایی که من یادمه آخرین تقلب رو خودم کردم!
- اشکالی نداره بابا. الان دو روز می تونه رئیس باشه. همین امروز فرداس که مادر ارباب بیاد و ریاست رو ازش بگیره.
دفتر فرماندهی کاراگاهانفلور که به وسیله ی دستگاه شنود جادویی(!) مشغول گوش دادن به صحبت های مرگخواران بود، گوشی رو از گوشش بیرون کشید و به نامه ای که در دستش بود نگاه کرد:
نقل قول:
مرگخوار دلاکور
با توجه به این که مادر گرامی اینجانب، که جان تک تکتان به فدای ما و مادرمان باشد، از کسالتی رنج می برند، دلشان نمی خواهد بر شما ریاست کنند و در حال استراحت می باشند.
برای همین امر می فرماییم اگر نتیجه ی انتخابات یک مرگخوار بود خودش ریاست کند، و اگر مرگخوار نبود که وای به حالتان است!
اربابتان
لرد ولدمورت
فلور لبخند مرموزی زد و زیر لب گفت:
- برای تک تکتون دارم کاراگاهان عزیز!
