هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۵۳ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
نترس مندی!!نترس...خشم ارباب گریبانگیر هر کسی نمیشه.


بررسی پست شماره 431 خانه ریدل مندی!


نقل قول:
بلاتریکس جلوی در ایستاده و آماده ی باز کردن اون بود. سایر مرگخوارا عقب ایستاده بودن و با آمیزه ای از ترس و امید نگاهش می کردن؛ اما هیچ کس نمی دونست اون لحظات چه افکاری تو ذهن بلا می گذشت.
- ارباب نجینی و مادرشون رو با خودشون بردن، اما منو نبردن! ارباب نجینی ای که کاملا مجازیه و مادرشون که تازه 10 روزه اومده رو بردن، ولی منی که 5 سال همراهیشون می کنم رو نبردن! لعنت به این شانس من!!

شروعتون خیلی خوب بود.چه از نظر جمله ها و چه استفاده از نکته های جالبی مثل مقایسه بلا با مروپ و نجینی.این شروع میتونه خواننده رو جذب کنه.


نقل قول:
بلا چوبش رو بالا و به سمت در گرفت و آماده ی شلیک طلسم شد.

اینجا بهتر بود بلا رو تکرار نمیکردین.وقتی فقط یه شخصیت در صحنه حضور داره(بقیه پشت درن), استفاده از اسم فاعل لزومی نداره.


یکی از نکته های مثبت پست شما یکدست بودنشه.لحن و حالت و زمان کل پست یه جوره.ظاهرش کاملا مرتبه و از شکلکها به اندازه و خوب استفاده شده.همینا نمیذاره خواننده خسته بشه.حتی اگه پست کمی طولانی باشه.


نقل قول:
مالی با بیخیالی گفت: خوب می تونیم اعضای محفلو دعوت-

با چشم غره ی ساحره های مرگخوار به تته پته افتاد.
- باشه...باشه...فقط خانواده ی خودم... :worry:
- خب اینکه اصلا فرقی نکرد.

بامزه بود!شما از نکته های ریز به خوبی استفاده میکنین.


نقل قول:
طلسم بلا برای آخرین بار به در که نیمه باز بود خورد، کمونه کرد و خودش رو نقش زمین کرد.

کاش از یه طلسم دیگه استفاده میکردین!اینجا اینطور به نظر رسیده که کروشیو اینا رو بیهوش کرده.با وجود این صحنه های شلوغ و طلسمهای بی هدف بلا رو خوب توصیف کردین.

گرچه کلا با این جریان ساحره-جادوگر زیاد موافق نیستم...ولی شما استفاده خوبی از این سوژه کردین:
نقل قول:
رز ویزلی با گریه گفت: به سالازار...اشتباه شده! من...ساحره ام! منو نکشین!!



اون بازگشت به چند لحظه قبل تو انباری حرکت جالب و جدیدی بود.خواننده میتونست هر دو صحنه و موقعیت رو به خوبی تجسم کنه.

آخر پست همه بی نظمیا رو تموم کردین و به اوضاع سرو سامون دادین.سوژه رو به مسیرش هدایت کردین و بقیه شو گذاشتین به عهده نفر بعدی.این جمع و جور کردن و سرو سامون دادن رو قبلا هم در پست های شما دیدم...کارتون خوب بود.


موفق باشید.

_______________________________________

نقل قول:
ارباب ببخشین با این فاصله کم مزاحم میشما.

اشکالی نداره.شما اونقدر تجربه دارین که خودتون میتونین تشخیص بدین کی برای نقد مزاحم(!) بشین!

نقل قول:
راستی ارباب، دلیل اینکه سریع پستمو جلو میبرم و رو یه چیز خیلی تمرکز نمیکنم اینه که میترسم یهو پستم طولانی شه و از طرفی هم به فکرم نمیرسه که چطور سر و ته پستمو بزنم که با وجود توضیح دادن مواردی که میتونه جالب باشه، اونقد طولانی نشه پستم. چه کنم؟

این پستتون که اصلا سریع پیش نرفته بود.ولی در حالت کلی احتمالا شما برای پستاتون هدف تعیین میکنین.مثلا سوژه رو میخونین.با خودتون فکر میکنین که این سوژه بهتره برسه به فلان جا!برای رسیدن به اون نقطه مجبورین یه مسیری رو طی کنین.خب در این حالت بهتره پستتون طولانی بشه تا اینکه از جزئیاتی که ممکنه جالب باشن صرفنظر کنین.
پیشنهاد من اینه که گاهی به جای آخر پست خودتون به اولش فکر کنین.یعنی فکر کنین که بهتره این سوژه نفر قبلی رو چطوری ادامه بدم(نه اینکه به کجا برسونم).همون اولش رو بنویسین و کمی پیش برین و ولش کنین.هدفتون این نباشه که به جای خاصی برسونیدش.کافیه در نقطه روشن و واضحی ولش کنین.گاهی اصلا لازم نیست جلو برین.دقت کنین ببینین سوژه یا نکته فرعی قابل استفاده ای در داستان وجود داره؟مثلا این جریان الادورای همین پستتون.یه نمونه بسیار خوب از درجا زدن بود.
با این حال هر وقت احساس میکنین لازمه پست طولانی باشه, طولانی بنویسین.مشکلی نیست.

بررسی پست شماره 63 جانورنماها, پیکسی وارنر:


نقل قول:
خانه ریدل:
- خبری نشد؟ پرنسسمون خسته شد بسکه صبر کردیم.

به نظر من زمان مناسبی برای تغییر مکان نبود.پست قبلی در قسمت جالب و هیجان انگیزی تموم شده بود.عوض کردن مکان, اون هیجان رو از بین میبره.مخصوصا با توجه به اینکه در خانه ریدل خبر خاصی نبود و همه اتفاقا باید تو محفل میفتاد.


رفتار بلا با گوشی مشنگی خیلی جالب بود, ولی...رفتار الادورا و حساسیتش درباره گوشی فوق العاده بود.این از اون سوژه هاییه که نباید فراموش بشه.همه جا میشه ازش استفاده کرد.


نقل قول:
لرد آهی میکشه و دست از تماشای صحنه ی دعوا کردن دو ساحره برمیداره و بی توجه به طلسم های کروشیو و آوادایی که الا و بلا به سمت هم شلیک میکنن، به نوازش نجینی میپردازه.

صحنه خوب بود...ولی حالا که دعوا تا این حد بچگونه اس, بهتره طلسمها هم کمی مسخره و سطح پایین باشن.


نقل قول:
- داری جاسوسی میکنی؟ مگه قرار نبود بری دستشویی عمو؟

خب شما اصلا لازم نبود مشخص کنین گوینده کیه!این جمله فقط میتونه از طرف جیمز فضول باشه!!(اون قسمتو که گفتم لازم نیست گوینده رو تعیین کنین جدی نگیرین...منظورم این بود که جمله درست و بجایی بود.لحنش گوینده رو مشخص میکرد.)


این روش که اول جمله گفته بشه و بعد گوینده مشخص بشه در بعضی موقعیت ها خیلی میتونه کمک کننده باشه.مثل همین موقعیت که با همین روش دستپاچگی و غافلگیری سوروس رو به خوبی نشون دادین.


نقل قول:
سوروس اینو میگه و یکراست به درون دستشویی پناه میاره

پناه میبره.
ما که تو دستشویی نبودیم....بودیم؟

رفتار جیمز عالی بود.خیلی خوب از این شخصیت(که البته زیادم شخصیت حساب نمیشه)استفاده کردین.مخصوصا صحنه آخر!!
با گیر دادن جیمز به سوروس, موقعیت و سوژه خیلی خوبی ایجاد کردین.یادآوری این موضوع که ایوان و مالی تو آشپزخونه هستن و معلوم نیست چه بلایی سر ایوان اومده هم نکته مثبت و مفیدی بود.
در واقع میتونم بگم کل پست شما خوب بود بجز شروعش...حتی اگه قبل از عوض کردن مکان اشاره کوچیکی به وضعیت مالی و ایوان میکردین هم کافی بود.

خوب بود.

موفق باشید.

_________________________

آندرومدا

این تاپیک مخصوص نقد پست های انجمن خانه ریدله.البته شما چون مرگخوار هستین نقد هر پستی رو که مایل باشین میتونین درخواست کنین.ولی لطفا پستهایی رو که در انجمن هایی غیر از خانه ریدل میشن در این تاپیک که مخصوص مرگخوارهاست درخواست کنین.
این پستتون رو هم همونجا نقد میکنم.(لازم نیست دوباره درخواست بدین)


زیر سایه ارباب موفق باشید!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۹:۲۲ شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۲

آندرومدا بلک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۸ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۹:۰۰ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸
از ماست که بر ماست...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 252
آفلاین
از اونجایی که من مدت هاست پست نزدم و نقد شدن همین یک پستی هم که زدم غنیمت ه، لطف کنید نقد بفرمایید!

پیشاپیش ممنون و سپاس گزارم!

ققنوس نیوز- پست شماره 230


Only Raven

هر کسی به اصل خود باز می‌گردد...


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۱۲ جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 76 سرزمین سیاهی سالازار اسلیترین:


نقل قول:
هری ، یک بار دیگر به نقشه ی جادوییش نگاه کرد ، روی تکه سنگی که شبیه یک لانه در نقشه بود کلیک کرد ، عکس تکه سنگ بزرگتر شد . هری نگاهی به عکس درون نقشه کرد و سپس به چیزی که جلویش در وسط جنگل بود و میشد آن را نوعی از ساختمان نامید نگاهی کرد .

استفاده از کلمه کلیک کمی عجیب بود.همه انتظار دارن هری با چوب دستیش به نقشه ضربه بزنه...همین استفاده از یه کامه غیرعادی ولی متناسب، متونه توجه خواننده رو جلب کنه.استفاده از وسایل مشنگی هم همینطورن.اگه در موقعیت مناسب ازشون استفاده بشه و زیاد هم تکرار نشن میتونن جالب باشن.


نقل قول:
سپس به چیزی که جلویش در وسط جنگل بود و میشد آن را نوعی از ساختمان نامید نگاهی کرد .

این قسمت کمی توضیح لازم داشت.خواننده میخواد بدونه هری چی میبینه.ساختمان چه وضعیتی داره که نمیشه دقیقا اسم ساختمان رو روش گذاشت.بزرگ؟کوچیک؟ترو تمیز؟کهنه و قدیمی؟...صحنه به خوبی مجسم نمیشه.


نقل قول:
هری به سمت در مخفیگاهش رفت ، چوب دستی اش را در آورد و گفت :
- آلاهومورا
هری در را باز کرد و داخل شد .

وقتی فقط یک شخصیت در این قسمت از پستتون وجود داره بهتره اسم فاعل رو تکرار نکنین.بهتر بود میگفتین: "در را باز کرد و داخل شد"... خواننده خودش متوجه میشه منظورتون کیه.نوشته تون هم زیباتر میشه.


نقل قول:
لرد سیاه عمرا متوجه نمیشه که یه مرلینگاه وسط یه جنگل نامعلوم چیکار میکنه .

جمله اشتباهه.باید به شکل دیگه ای نوشته میشد.مثلا:
لرد سیاه عمرا به این موضوع فکر نمیکنه (یا متوجه نمیشه یا نمیفهمه)که ممکنه یه مرلینگاه وسط یه جنگل نامعلوم وجود داشته باشه.


اصطلاح "مرلینی" بامزه بود.


نقل قول:
آینه نداره که داره ، روشویی نداره که داره ، سیفون و سنگ توالت نداره که داره . شیر آب هم حتی داره ، آبش هم حتی قطع نیست

این قسمت هم خوب بود...اگه اون شکلک آخرو نداشت یا یه شکلک دیگه زده میشد بهتر هم میشد.این شکلک موارد استفاده کمی داره./برای طنزی بکار برده میشه که مستقیما توسط نویسنده اعمال شده.نه توسط شخصیتها.مثلا جایی که نویسنده بخواد یه کار خیلی غیر عادی و مسخره انجام بده(بنویسه) و بخواد بگه خودم میدونم حرکت مسخره ای بود!


نقل قول:
هری و آلبوس بعد از آنکه به درگاه مرلین چند ساعتی راز و نیاز کردند بر روی صندلی مرلینگاه سفید و درخشانی که درونش بودند نشستند .

اینجا مشخص نمیشه چطور هری به ایستگاه کینگزکراس اومد...وسط جنگل بود که!بهتر بود یا درباره تغییر مکان توضیح میدادین یا اشاره میکردین که چرا هری متوجه نشده بود اونجا یه ایستگاهه!

ایده زدن صاعقه به هری ایده جالبی بود.ولی کاش به جای اینکه از زبان دامبلدور میشنیدیم خودتون توصیفش میکردین.یعنی همون صحنه ای که صاعقه به هری میزد چند توضیح کوچیک خواننده رو متوجه میکرد که اتفاقی افتاده...البته به این شکل هم بد نبود.

طنز پستتون در نیمه دومش خوب بود.جابجا کردن عینک دامبلدور و نقشه هری، تسترال شانس بودنش...

پستتون پایان خوبی داشت.تکلیف نفر بعدی مشخصه.باید برای هری نقشه ای بکشه.


پست شما موضوع خوبی داشت.راه خوبی برای ادامه دادن انتخاب کرده بودین.فقط به کمی توضیح بیشتر احتیاج داشت.صحنه ها بهتر بود روشن تر و واضح تر میبودن.یعنی همین پست با همین محتوا میتونست با اصلاحات کوچیکی بهتر بشه.


موفق باشید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لینی و آماندا

پستهای شما در اولین فرصت(احتمالا امشب) نقد میشن.


ویرایش بعدی:

گفته بودیم دو پست باقیمونده رو احتمالا امشب نقد میکنیم.الان یهو متوجه شدیم صبح شده...و اون "امشب" تبدیل به " دیشب" شده. و ما اربابی هستیم که زیر حرفش نمیزنه و پستها رو امشب نقد میکنه.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۳۰ ۳:۵۱:۰۴



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۰ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
ارباب ببخشین با این فاصله کم مزاحم میشما.

پست شماره 63 جانورنماها


راستی ارباب، دلیل اینکه سریع پستمو جلو میبرم و رو یه چیز خیلی تمرکز نمیکنم اینه که میترسم یهو پستم طولانی شه و از طرفی هم به فکرم نمیرسه که چطور سر و ته پستمو بزنم که با وجود توضیح دادن مواردی که میتونه جالب باشه، اونقد طولانی نشه پستم. چه کنم؟


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۲۸ ۲۳:۳۸:۵۹



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۲ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲

آماندا بروکل هرستold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۳۵ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 497
آفلاین
با عرض درود، لطفا این پست رو نقد کنین!! :worry:



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
آقای جد!

حرفای رد و بدل شده بین ما در خارج از این سایت به کسی ارتباطی نداره...ولی خب...خودتونم میدونین که ماهیت درخواست نقدتون به این معصومیتی که اینجا میبینیم نبود.چون یک ساعت قبلش دربارش بحث کرده بودیم.
منم کسی نیستم که در حالت عادی با عضوی که درخواست نقد میکنه چنین برخوردی بکنم.
چشم!پست شما رو نقد میکنم.ولی مطمئن باشین هیچ قدرتی نمیتونه مجبورم کنه این کارو بکنم.گذشته از تونستن یا نتونستن، هیچ قدرتی تو سایت نیست که بخواد این کارو بکنه.فقط خودمم که تصمیم میگیرم این کارو انجام بدم یا نه.که البته، بین این همه پستی که نقد کردم و آمارشو خودمم ندارم، تعداد کسایی که نخواستم پستشونو نقد کنم به تعداد انگشتهای دست هم نمیرسه.یعنی بی دلیل همچین کاری نمیکنم.





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۱۴ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
به همین پیژامه ی راه راه سبز و نقره ای ام قسم اگه بخوام چیزی رو ثابت کنم، من به عنوان یک کاربر یک پستی در انجمن تحت نظارت شما زدم ، دوست داشتم پستم نقد شود آمدم و به ناظر انجمن درخواست خود را اعلام نمودم .

حالا شما اگه از ریخت و قیافه ام ، سیبیل همایونی ام ، آلزایمرم ، نحوه ی برخورد و حرف زدنم و یا نحوه ی تقسیم اموالم بین وراث خوشت نمیاد داستانش جداست . اینجا به عنوان یک کاربر از شما درخواست دارم پست من رو نقد کنید لطفا .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۱۳ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
شما فکر میکنی من از کسی میترسم؟با کسی رودربایستی دارم؟از کسی خجالت میکشم؟
فکر کردی اون طرف یه چیزی میگم تو جمع روم نمیشه به حرفم عمل کنم؟

چی رو میخوای ثابت کنی الان؟

وقتی گفتم نقد نمیکنم، نمیکنم خب.به همین سادگی.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۲

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
سلام

حالا که ایرادهای مادرت رو گرفتی یه زحمتی بکش این ایرادهای ما رو هم بگیر .
دستت درد نکنه.

سرزمین سیاهی - 76


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۴۹ دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
دوستان، از مادرمون الگو نگیرین!درخواست نقد چند پست بصورت یکجا همچنان ممنوعه.چون اشکالات فرد هموناس و معمولا مجبور میشم برای هر سه پست همون حرفا رو تکرار کنم.


مادرجان شما برای چی درخواست نقد میکنین آخه!سواد سایتی ما در حد راهنمایی تازه وارداس.نه شما.شما به هر حال الان سبک و روشی دارین که برای خودتون و بقیه جاافتاده.نه میخواییم و نه احتمالا میتونین عوضش کنین.برای همین این یه نقد نیست.من فقط نظرمو میگم.نظرمم صرفا طبق سلیقه خودم(که شاید اصلا هم خوب نباشه) و حال و هوای فعلی سایته.الان اینجا فقط میتونم یه خواننده باتجربه باشم.


پست شماره 173 خانه گانتها:


جمله های شما خیلی گیراست.خواننده رو جذب میکنه.توصیفات شما کلیشه ای و تکراری نیست.فقط برای این ننوشتین که پستتون فضاسازی یا توصیف هم داشته باشه.نوشتین چون باید اونجا باشن.تنها مورد منفی که موقع خوندن بهش برخوردم جمله های طولانی بود.جمله های شما گاهی اونقدر طولانی میشه که خواننده مفهوم جمله رو گم میکنه.گاهی این جمله های طولانی ریتم تند پستتونو به خواننده القا میکنن که خیلی هم خوبه.ولی بهتره در حد همون" گاهی" بمونن.


نقل قول:
مادرها، بخواهند یا نه، دست و پاگیرند. آنها دنبال شما می‌دوند تا موهایتان را شانه بزنند

اگه کتابی با این جمله ها شروع میشد مطمئنا تشویق میشدم بقیه شو بخونم.شما توانایی خوبی در جذب خواننده دارین.


منقل قول:
روپ توجهش به بقیه مرگخواران جلب شد و با فرکانسی مرد افکن گفت:
- آیلیـــــن! چرا روی صورتت چین افتاده؟! سریعاً برو سفیده‌ی تخم‌مرغ و عسل با هم بزن و بذار روی صورتت! بلا! برو موهات رو شونه کن! بله! اسم همتون رو می‌دونم. استعدادهای مادر ارباب رو دست کم نگیرید! قند عسل ِ مامان...

درباره شخصیت مروپ اطلاعات زیادی نداریم.همینقدر میدونیم که جادوگر زیاد با کفایت و با تدبیری نبوده.خوشگل هم نبوده!!شما با مهارت همه اینا رو تغییر دادین.طوری که کسی نتونست هیچ ایرادی بگیره که آخه مروپ زشته!مروپ ببخشیدا...بی عرضه اس...
همه اینا ثابت میکنه شخصیتها نمیتونن زیاد ما رو محدود کنن.میتونیم از اول بسازیمشون.(بجز شخصیتهای کلیدی و ویژگی های اصلی و سازنده شون)


نقل قول:
مادر لرد برای پسرش آغوش گشود:
- غنچه‌ی زندگی ِ من! حالت چطوره؟!

رابطه لرد و مادرش خیلی حساسه...مواظب حد و مرزش باشین.تکرار زیاد این جمله ها میتونه تاثیر منفی بذاره رو خواننده و اونو زده کنه.


نقل قول:
و همان لحظه، کمی دورتر، پیرمرد پشمکی و همراهش، برای اولین بار با لرد ولدمورت هم‌عقیده بودند...!
این تغییر ناگهانی مکان جالب بود.علاوه بر این، حضور اون دو نفر در سوژه کم کم داشت فراموش میشد.اشاره به جایی بود.گرچه شاید انتخاب دامبلدور به عنوان یکی از اون دو نفر کار نفر بعدی رو سخت کنه.ولی مشکل خودشه!سخت به دلیل موقعیت خاص و شهرت و در واقع تابلو بودن دامبل!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پست شماره 57، جانور نماها:



نقل قول:
همونطور که مشاهده کردید یا شاید هم مشاهده نکردید، مرگخواران همه به سختی ( ! ) در حال تلاش برای یافتن راه حلی هستن و شکلک‌های فوق، قیافه‌هاشون رو توصیف می‌کنه.
البته عرضم به حضورتون که اولیه ایوان ـه، هیومک... یا به عبارتی جمجمه‌ی ایوانـه و کلاً استیل ِ فیس‌ـش از ازل تا ابد همینطوری بوده چون بنده خدا، مادر بگریَد، نه که جمجمه‌س، کلاً توانایی ِ تغییر حالت ِ صورت نداره. ینی اصن غم و شادی و خشم و خونسردی و حالت مدیریتی‌ش همه به یه شکل توش نمود پیدا می‌کنه. ای‌قده که این بچه متینه. ای‌قده که خودداره. ای‌قده که مأخوذ به حیاس!

یکی از چیزایی که گاهی تو نقدام روش تاکید میکنم اینه که شخصیت نویسنده نباید زیاد پررنگ باشه.یعنی تمرکز خواننده رو به هم نزنه.مدام حواسش پرت نشه که یکی نشسته داره اینا رو مینویسه.البته این یه سبکه.شاید خیلیا هم بهش علاقه داشته باشن.ولی به نظر من سبک استرس زاییه!انرژی منفی میده.شخصیت شما به عنوان نویسنده کمی(نه زیاد)پررنگه.قویه...جلوتر از سوژه و شخصیتهاش قرار گرفته.


نقل قول:
یه شیر ِ پاک‌خورده‌ای اون وسط که ظاهراً فقط به هیپوتالاموس‌ش فشار آورده بود* ، اعلام می‌کنه:
- من گشنمه!

استعداد طنز نویسیتون عالیه.به هیچ عنوان دست کمش نگیرین.خلاقانه...هوشمندانه...ظریف...
قسمتهای مربوط به بلا هم عالی بود.


نقل قول:
خانه‌ی ریدل که با آخرین نعره‌ی زندگانی بلا به لرزه در اومده بود، پس از خروجش در سکوتی مخوف فرو می‌ره تا این‌دفعه یاکسلی آروم می‌گه:
- حالا کی ایوان رو تا محفل می‌بره...؟!

آخر پست یکی از مهمترین قسمتهاشه.و آخر پست شما خیلی خوب بود.خواننده رو کاملا تشویق میکنه که پست رو ادامه بده.


پست های شما یه شجاعت خاصی دارن!یه شجاعت دیوانه وار!که میتونه سوژه رو نابود کنه..ولی در عین حال همین قابلیتشه که جذاب و هیجان انگیزش میکنه.اگه دو تا خصوصیت رو بذاریم رو کفه های ترازو جنبه مثبت و جالبش سنگینی میکنه.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پست شماره 14 گلخانه تاریک:


نقل قول:
شب بود، بیابان بود، زمستان بود. یارش در آغوشش هراسان بود و کپی رایت بای شهرام شب‌پره‌ی جادویی،
کپی رایت بای یه خواننده فسیل تر!مال شهرام شب پره نیست که!


خب این پست هم شباهت زیادی به بالایی داره.حرفامو تکرار نمیکنم.
اینجا نوشته هاتون کمی مبهم تره.دلیلشو نمیدونم.انگار خودتون که موضوع رو میدونین ترجیح دادین زیاد برای خواننده توضیح ندین...خب خودش بره تحقیق کنه بگیره ماجرا رو!بهتر بود یه کمی ساده تر و روشن تر نوشته میشد.البته غیر قابل فهم نیست(برخلاف پست بعضیا).کمی آی کیو و قدرت تجسم بالاتر از حد کم میخواد.


این شکلک چکش همیشه این معنی رو برای من داره که ای خواننده...بخند...باید بخندی...بخند!و همین کلی دافعه برام ایجاد میکنه.


گذشته از همون قضیه جمله های طولانی و گم کردن مفهوم، صحنه برخورد دامبلدور با تابلوی خانم بلک و عکس العمل سیریوس خیلی خوب بود.


کمی مواظب شخصیتهاتون باشین...در پستهای طنزتون زیادی کاریکاتور وار رفتار میکنن.تقریبا همشون یه حالتی نزدیک پت و مت دارن.حتی تو پست طنز هم باید فرقی بین بلاتریکس و مثلا مالی ویزلی باشه.شخصیتشون با هم فرق میکنه.نذارین همه شبیه هم بشن.


نقل قول:
در همین اثناء که سیریوس عمیقاً ( ! ) در حال ِ توجیه رون ویزلی بود، یکی دیه از محفلیا از اون بالا صداشو می‌ندازه رو سرش:

یکی از نکته های دیگه محاوره ای شدن بیش از حد لحنه.انتخاب لحن به عهده نویسنده اس.میتونه گفتاری بنویسه.ولی به نظر من اینم یه حد و مرزی داره.دقیقا هر چیزی رو که میگیم نباید نوشت.میتونه موقع خوندن توی ذوق بزنه.بهتره کمی متعادل تر بشه.


دوباره تکرار میکنم.این سبک شما هیج اشکالی نداره.کسی نمیتونه بگه این غلطه و اون درست.مثلا همین که میگم شما به عنوان نویسنده نقش پررنگی دارین و شخصیتهای سوژه تحت الشعاع خودتون قرار گرفتن...این روشیه که خیلی از قدیمی های سایت ازش استفاده میکردن.مسلما به نظر اونا بهتره.به نظر منم بد نیست.فقط باید کمی از غلظت و شدتش کم بشه.

در پایان اشاره پررنگی میکنم به این که شما نویسنده بسیار خوبی هستین.چه در سبک طنز و چه جدی نویسی و چه تلفیق هر دو.و خیلی چیزا برای یاد دادن به نسل جدید دارین.


موفق باشید.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.