نه تا به حال که نشده...
ولی بدم نمیاد یه بار خواب ببینم که دارم هری رو به قصد کشت کتک می زنم!

من حدود صد بار خواب هری پاتر دیدم و برای اینکه هری پاتر تاثیر زیادی روی خودمو زندگیم گذاشته هر شب می بینم

یه بار خواب دیدم هرمیونم با هری و رون و فرد و جرج هم اتاقیم و دارم کتاب می خونم..بعد اومدم بیرون دیدم با کل هاگوارتز و اساتید اومدیم اردو..بعد یهو دیدم چارلی با یه اژدهای گنده اومد زد دیوار اونجا رو ویران کرد...بعد افتادیم پایین چیزیمون نشد ولی یهو دیدیم ناگینی داره دنبالمون میکنه و ما هم داریم فرار می کنیم بعد رون به هری گفت مگه تو مار زبون نیستی و هری هم صدای کلاغ در آورد و ماره دود شد و رفت!(دست چارلی درد نکنه خیلی خوابه حال داد!وگرنه تا آخر باید می نشتم کتاب می خوندم!)

یه بار دیگه هم خواب دیدم من رفتم یه جایی (یه اتاق کوچیکی بود)دیدم جیمز و ریموس و سیریوس و پیتر خوابیدن(اشتباه نکنم غارتگران بودن)بعد یهو رفتم یه جای دیگه

دیدم منم و فرد و جرج و آرتور و یکی از کارمندا(همکار آرتور ویزلی)

بعدش می خواستیم بریم پناهگاه جدید اونم از طریق وزارت سحر و جادو

بعد دیدم وزارت رو بازسازی کردن خوشکل شده بعد با آرتور اینا رفتیم یه جایی توی وزارت بود عین تونل(ولی از نوع هواییش)جارو هامونو برداشتیم و رفتیم پناهگاه خلاصه(جاتون خالی پرواز توی خواب خیلی کیف داد)

بعدش رفتیم پناهگاه که شباهت عجیبی به خونه مادربزرگم داشت تانکس و ریموس و سیریوس و اسنیپ و مک گونگال و هری و رون و هرمیون هم اونجا بودن و خلاصه...با هم کلی حرف زدیم ولی نمی دونم چی شد من یهو فهمیدم خوابم و اینا رویان بعد به تانکس گفتم :تو رو خدا بزارید توی این خواب تا تموم نشده لذت پرواز رو دوباره بچشم:
بعد تانکس چشاش گرد شد و گفت تو از کجا فهمیدی که خوابی؟

....و خواب من پایان یافت...

خواب؟؟
والا من فقط یه بار دیدم اونم به صورت سه بعدی و زیاویه تصویر هم از بالا
یه بارش رو وقتی هری داشت لرد سیاهو میپوکوندو دیدم تو کتاب هفتم
یه بار هم گروه بندی رو
ووووولی انقد واقعی بود اصلا دوست داشت متا آخر عمرم همون جارو ببینم

من کلا زیاد از این خوابا ندیدم. فقط یه بار، اونم امتحان زبان داشتیم، من نشستم هری پاتر چهار خوندم تا نصفه شب. شب خواب می دیدم معلم زبانمون داره ورد «اکسیو» رو امتحان می گیره، هرکاری می کنم نمی فهمم اسم چیزی که جلومه به انگلیسی چیه تا به طرف خودم بکشمش! اصن یه وعضی!

خواب هاي هري پاتري زياد ديدم ولي فقط چندتاشو يادمه!
مثلا يه بار خواب ديدم رون و فرد و جرج با جت! در اتاقمو از جا كندن و بهم گفتن كه بيام هاگوارتز، دامبلدور منتظرمه!
يه بارم خواب ديدم دارم با لاكهارت كباب ميزنم تو رگ!!
يه بارم خواب ديدم تو مدرسه مون، دفاع در برابر جادوي سياه درس ميدن!

من دیشب خواب دیدم داریم با گروه های هاگ قایم باشک بازی می کنیم من پیدا شدم داد زدم انلاین گریف

یه بار تو بیداری قبل از خواب داشتم آزکابان رو می خوندم که خوابم برد. تو خواب دیدم که دقیقا پشت پنجره رو به روییم ولدمورت داره تو هوا پرواز مبی کنه خیبلی ترسیدم. گفتم الانه بیاد کارمو بسازی خییییییلی واقعی بود.

نقل قول:

در این راستا؛ من میخواستم خواب هام خصوصی بمونه، ولی خب مجبورم بگم!:D
منم خواب میدیدم که دارم برای بانو دلاکور گل تقدیم میکنم!

من دو بار خواب دیدم تا جایی که یادم میاد؛ اونم واسه شاهزاده دورگه بودش، تو همون اتاق ضروریات که یه تریلی چیز انبار بود؛ من داشتم یه چیزی پیدا میکردم! دقیق یادم نیست چی بود!

ولی خواب جادوگرانی تا دلتون بخواد دیدم!:D

من در کل فقط یک بار خواب هری پاتری دیدم و اونم خیلی باحال بود.من نمیدونم چرا، ولدمورت شده بودم و داشتم حرف میدم.حتی اون موقع هم نمیدونستم دارم چی میگم چون به زبان ماری بود.حالا نمیدونم طرف مقابلش(مقابلم) کی بود.البته بیشتر احتمال میدم که داشته(داشتم) با خودم حرف میزدم.
یعنی عالی بود. فش فش ها و هیس هیس هاییی که میکرد، واقعا طبیعی و "به زبون ماری" بودند.وقتی از خواب بیدار شدم(از خواب نپریدم.بیدار شدم)، یه بار خودم فس فس کردم.اینقدر ضایع شدم وقتی که صداش کاملا با خوابم فرق داشت.یعنی تا دو ساعت داشتم غبطه میخوردم که ای کاش من واقعا مار زبون بودم.خیلی حال میداد.

من اون اولا خیلی خواب هری پاتری میدیدم!
مثلا یه بار خواب دیدم دارم ققنوس سواری می کنم

اما یه مدت بعد تمام خوابام جادوگرانی شد.
یه مدت خواب می دیدم دارم الفیاس دوج مرحومو خفه می کنم یا با تانک از روجنازش رد میشم یا دار زدمش یا دارم غرقش می کنم یا لهش کردم...

اون شبی که منتظر تایید لرد بودم خواب دیدم لرد داره شکنجم می کنه...

الآن من تکذیب میکنم،دیوونه نیستم من!