هری همینطور کله شو پایین میندازه و درحالی که چوبدستیشو آماده تو دستش گرفته به سمت مقر حرکت میکنه که ...
- هوووی ... وایسا هری! آخه اینطوری که نمیشه.
هرمیون، هری رو از پشت میگیره و مانع ادامه ی حرکتش میشه. هری برمیگرده و ناله کنان میگه:
- هرمیون الان تو مدرسه نیستیم که بخوای غرغر کنی، جان هرکی دوست داری بذار بریم قال قضیه رو بکنیم و این ولد... آخ ... لرد سیاهو نابود کنیم.
هری با دستش جایی که توسط هرمیون لگدمال شده رو ماساژ میده و با نگاهش از رون کمک میخواد. رون با دیدن تعدادی عنکبوت و تار عنکبوت های بزرگ که به در ِ مقر ِ لرد چسبیدن، به کمک هرمیون میاد و میگه:
- اوه هری! فک میکنم ایندفعه واقعا حق با هرمیونه. بهتره نقشه بکشیم
... دامبلدور رو به یاد بیار هری!
هرمیون لبخندی میزنه و دهنشو باز میکنه که از حمایت رون تشکر کنه که نگاه هراسان رون که هنوز رو عنکبوتا زوم شده، باعث میشه پشیمون بشه و آه کشان به بخت بدش فکر کنه. در نهایتم چشم غره ای نثار رون میکنه.
هری آهی میکشه و میخواد همونجا رو زمین تلپ شه و ببینه هرمیون تا کجا میخواد بحثو ادامه بده که صدایی توجه همه رو به خودش جلب میکنه. پرسی با عصبانیت نگاهی به هرمیون میندازه و میگه:
- جلو مقر اونا نشستین دعوا میکنین بعد انتظار دارین لو نریم؟ زودباشین یه جا قایم شیم.
محفلیا عقب نشینی میکنن و گوشه ای پناه میگیرن. مورفین گانت و فنریر گری بک برای سرکشی به اونجا اومده بودن و از بالای در ِ مقر، بیرونو بررسی میکردن.
- آره داوش، داشتم میگفتم. این محشولات شیژ ژدید، شنان قوی هشتن که شه شوته میری فژا حاااال!
فنریر دست از نگاه کردن به بیرون برمیداره و بی توجه به حرفای مورفین فقط مدام کلماتی مشابه "درسته"، " حق با توئه"، "آهان" رو تکرار میکنه. بعد از چند ثانیه کلا صدای اونا و از جمله حضورشون قطع میشه. هرمیون باز میپره وسط و میگه:
- ببین هری، رفتن به اون تو بدون نقشه ی قبلی یه حماقت محض و خودکشیه.
پرسی هرمیونو کنار میزنه و دستشو رو شونه های هری میذاره. مستقیم تو چشماش زل میزنه و میگه:
- هری، اینارو فراموش کن، خودت ببین چی بهتره. هرکار تو بگی انجام بدیم، ما برای نابودی لرد هرکاری میکنیم.
پرسی همزمان با این حرف دستشو به سمت محفلیای پشت سرش که اکثرا ویزلی هستن نشونه میره. هری از کنار سر پرسی، اونارو نگاه میکنه و نیرویی تازه در وجودش احساس میکنه.
هرمیون که تازه توجهش به اطراف جلب شده، با تعجب اونجارو بررسی میکنه و میپرسه:
- حالا اصلا مطمئنین اینجا مقر لرد سیاهـ... باشه خب هست.
هرمیون با چشم غره ی همگان ساکت میشه.