بعله!
جادوگران ده ساله شد و مام بالاخره رفتيم تولد ... جاى خيليا مث سالازار با شال گريفيندورش يا جيمز و مورف كه پاى ثابت اكثر ميتينگا بودن و معمولا نقل مجلس ميباشن
و يه سرى كه قرار بود بيان و نيمدن مث دلو كه شنيده ها حاكى از ممانعت همسرشون به وسيله ى ضربات مهلك ماهيتابه بر فرق سر ميباشه
خالى بود ... آقاى دامبلدور هم خداروشكر نتونستن حضور پيدا كنن، بين عده اى مرگخوار بشون خوش نميگذشت قطعا !
خلاصه كه نهايتا ١٠ نفر شديم و حضور غافلگيركننده ى ارباب هم از مهم ترين اتفاقات مراسم بود كه عله با حضور ايشون ابتدا زخمشو با هدبند استتار كرد اما بعد كه سيم سرور سعى كرد ازش دفا كنه لو رفت و پا به فرار گذاشت و ما هم همينجورى دورهمى علامت شوم رو در صادقيه و بر فراز برج نگين رضا به اهتزاز دراورديم
تشكر فراوان از همه دس اندركاران ازجمله شامپو كه بسيار كيك متناسبى هم انتخاب و تهيه نمود و نصفشم خودش خورد و از لابلاى استخوناش ريخ كف رستوران، پرنس كه كمك شايانى به دورقمى شدن تعداد شركت كنندگان كرد و خودم كه نقش بسيار به سزايى در هماهنگى ها داشتم
و خانواده محترم رجبى شعبه بوف!
كلى هم اتفاقات خفن و بعضا جادويى افتاد و خوش گذشت كه ديگهاز شرح دادن خبيشتر وددارى ميكنم فقط دل هركى نيومد آب