هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
A) به نظر شما عجیب ترین قانون فوتبال چیست؟ این قانون و دلیل عجیب بودنش را بنویسید.(10 نمره)

عجیب ترین قانون فوتبال سپردن کل کنترل بازی به یه داوریه که براحتی با پول خودشو میفروشه و حاضره هر حرکتی انجام بده تا یه تیمی رو برنده بازی کنه. در این زمینه دو تا مثال شیک(!) براتون میارم. طبیعتا یه پای قضیه هم بارسلوناست. تیمی که بیشترین نفع رو از داوری برده! :|

عجیب تر از اون اینه که زورشون میاد تکنولوژی(!) رو وارد فوتبال کنن تا از رخدادایی مثل گلی که به اشتباه مردود میشه یا آفسادی که به اشتباه گرفته میشه جلوگیری کنن. دلیل مخالفتشون هم کاملا واضحه! اونوخ تقلب و دستکاری تو نتایج بسیار سخت تر از گذشته میشه.

پس قانون نانوشته ی عجیبی که میگه تکنولوژی خوب نیست و لذت ِ فوتبال رو از بین میبره مسخره ترین قانونیه که وجود داره و اون احمقی که میگه "لذت فوتبال به همین سادگی(!) و اشتباهات داوریشه" بهتره که بره بمیره.

چراو عجیبه؟ چون اشتباه گرفته شدن یک گل یا آفساید میتونه سرنوشت فوتبال یک کشور تو تاریخ رو تغییر بده. میتونه اون ستاره ی گوگولی ای که به تعداد قهرمانی های هر تیمه رو تعیین کنه. یعنی چی؟ ... یعنی میتونه جای یک قهرمان رو عوض کنه!

بعنوان مثال به تک ستاره ی انگلیس، یعنی تنها قهرمانیش که وقتی که خودش میزبان بود بدست آورد اشاره میکنم. تو فینال این دوره از مسابقات جام جهانی، آلمان و انگلیس مقابل هم قرار میگیرن. انگلیس توپی رو میشوته و بعد از برخورد به تیرک (دیرک!) دروازه، از دروازه دور میشه و میره یه ور دیگه.

اما چه اتفاقی افتاد؟ گــــــــل! این توپ در کمال حیرت و تعجب همگان گل اعلام شد. داور بعدها اعلام کرد که " بوخودا من فک کردم توپ از خط دروازه رد شده و بعد به تیرک خورده و بیرون اومده " ادعایی که تصاویر تلویزیونی از هر زاویه ای ثابت کرد که چنین اتفاقی رخ نداده و اصلا توپ از خط رد نشده بوده. چیزی که کاملا بدیهی بود و همگان میدونن توپی که به تیرک میخوره یا توی دروازه میره یا بیرون دروازه، و امکان نداره اول تو بره و بعد بیرون بیاد. مگر اینکه سوباسا یا کاکرو نامی وجود داشته باشن.

B) مکالمات خود با یک ماگل در مورد فوتبال را در قالب یک رول کوتاه بنویسید. (18 نمره)

فرض بنمایید که لینی سوار اتوبوسه و چهار نفر رو به روی هم نشستن. از اون مدل اتوبوسا که یه عده پشت به جلو هستن منظورمه! اینک ماجرا:

- دیشب فوتبالو دیدی؟

لینی با تعجب سرشو میچرخونه و به بغلیش که اینو گفته نگاهی میندازه.

- چی چیو دیدم؟

مشنگ با این فرض که لینی نشنیده (و نه اینکه نمیدونه فوتبال چیه) بلند تر از قبل تکرار میکنه: فوتبال دیگه. بازی رئال - بارسا!

لینی با دیدن دو نفر جلوییش که با هیجان دارن اون دوتارو نگاه میکنه و با زبون بی زبونی میخوان بگن که بذار ما هم وارد بحث شیم، کنجکاو میشه که بدونه این چیه که اینقد همه دوسش دارن.

- خب؟ بعدش چی شد؟

مشنگ چهره شو در هم میکشه و میپرسه: یعنی ندیدی بازیو؟ عجب بی بخاری هستی تو دختر! کل خانواده ما داشت بازیو تماشا میکرد. اونوخ تو حتی از نتیجه هم خبر نداری؟

لینی که به شدت گیج شده بود و نمیدونست باید چجوری خودشو نجات بده خودشو به نفهمی میزنه و میگه:

- آهااااان. همون بازیو میگی؟ آره بابا دیدم. فک کردم بازی آلمان-سوئد منظورته چون من برخلاف اون یکی، اینو ندیدم.

مشنگ که دیگه داره به عقل لینی شک میکنه میگه: بازیای ملی که همزمان با بازیای باشگاهی برگزار نمیشن.

لینی برای گیج کردن طرف با خوش حالی یکی میزنه پشت طرفو میگه: آفرین خوشم میاد اطلاعاتت خوبه. میخواستم هوشتو بسنجم.

مشنگ ابروشو بالا میندازه و عجیب چند ثانیه ای به لینی مینگره. بالاخره بعد از یکم میگه:

- خب حالا آخر بازیو دیدی یا نه؟

- آره دیگه گفتم که دیدم، ولی عجب گلای قشنگی زد رئالاااا! حرفه اییی!

مشنگ دستی به چونه ش میکشه و میگه: حالت خوبه؟ رئال که اصن گل نزد. بارسا 2-0 برد.

لینی با دستش میزنه رو پیشونیش و میگه: منم همین منظورم بود. اشتباه لپی شد.

- آهان ... خب اونوخ کدوم گلشون به نظرت قشنگ بود؟

- دومی دیگه!

- اونکه پنالتی بود، زیبایی نداشت.

- نه خب منظورم اولی بود!

- گل به خودیو میگی؟ اونوخ این کجاش حرفه ایه؟

لینی که به شدت احساس ضایع شدن میکرد، با دیدن توقف اتوبوس، با وجود اینکه میدونست این ایستگاه مورد نظرش نیست، اما برای جلوگیری از آبروریزی بیشتر دمشو میذاره رو کولش و میگرخه!

مشنگ هم تمام مدتی که اون داشته خارج میشده با قیافه ای که همچون یک عدد روانی رو دیده، لینی رو با نگاهش بدرقه میکنه.

C) طرفدار کدام تیم فوتبال و کدام بازیکن هستید؟ (2 نمره)

تیم ملی آلمان! آها ملی منظورت نبود؟ والا **** متعصب بودم که امسال گند زدن توش، ناچارا آرسنال! البته تعصب خاصی روش ندارم ولی واسه کل کل خب مجبورم یکم از خودم غیرت الکی نشون بدم. Ozil! د بست پلیر آو د ورلد!

اسم اون ایتالیاییارو جلو من نیار که دلم خوووونه!




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
A) به نظر شما عجیب ترین قانون فوتبال چیست؟ این قانون و دلیل عجیب بودنش را بنویسید.(10 نمره)

والا اگه به منه که به نظرم عجیب ترین قانون فوتبال همون قانونِ اعصاب خرد کن و بسیار حالگیریه که آفساید نام داره!
دلیلمم اینه که چه معنی میده یه بازیکن گل بزنه، یه دروازه بان افسوس بخوره،یه میلیون هوادار بالا و پایین بپرن، 10 نفر بدون دنبال یه نفر دور ورزشگاه، بعد داور در بیاد و بگه آفساید بود؟اصن منطقیه؟
اگه بخوامم دلیلم احساسی نباشه، باید بگم از نظر منطقی هم قضیه فرق چندانی نداره! مثلا، به نظر شما، این هوش و درایت و برنامه ریزی بازیکنای یه تیم نبوده که باعث شده یکیشون فرار کنه اون پشت؟ خب لابد طرف سریع بوده دیگه! اونا هم میخواستن حواسشونو جمع کنن. دهه
آفساید خیلی خیلی رو اعصابه انصافا! :|

B) مکالمات خود با یک ماگل در مورد فوتبال را در قالب یک رول کوتاه بنویسید. (18 نمره)

هوا سرد بود، اما خب جمعیت زیادی توی خیابون مشاهده میشد که همه تجمع کرده بودن توی یه ناحیه ی خاصی که به نظر میرسید یه مغازه با حراجِ بیش از 50 درصد باشه. فک نکنم نیاز باشه بگم که توی کدوم شهر بود قضیه!
رز، خودشو به شکل یه ماگل در آورده بود و با استفاده از آموخته هاش از جلسه ی قبل به شکل خیلی خیلی مرتب(!) شال و کلاهش رو پوشیده بود. حالا در مورد اینکه رز چرا خودشو به شکل ماگل در آورده بود و توی یه خیابون مشنگی پرسه میزد، اختلاف نظر خیلی خیلی زیاده! عده ای میگن یه موجود ناشناس از درونش فریاد کشیده بود که من اهل این شهرم، عده ی دیگه هم میگن صرفا به خاطر این بوده که مشق کلاس ماگل شناسی رو بشه انجام داد
رز بعد از اینکه کلاهشو صاف کرد، به سمت مغازه راه افتاد و به آخر صف پیوست.

- سلام!

رز به آسمون خیره شده بود و با حالت رویایی سرشو گاهی تکون میداد.

- امم... سلام!

رز به طرف مشنگِ مورد نظر برگشت.

- سلام. شما؟

قبل از اینکه فکر منحوس یه توطئه از دنیای جادوگری به ذهن رز برسه تا چوبدستی شو در بیاره، مشنگ گفت:

- من؟ من هریت هستم! حوصله م سر رفته بود تو صف.... گفتم باهات حرف بزنم!

رز یه نگاه به این طرف کرد و یه نگاه به اون طرف. بعد چوبدستی شو توی جیبش ول کرد. یه گریزی توی ذهنش زد به آموخته هاش از کلاس پرفسورِ خفنزِ عالیِ توپِ هافلپافی () و جواب داد:

- خب حرف بزنیم! تیم مورد علاقه ت چیه؟

-هان؟

- تیم بوتفالو میگم! بوتفال! مثلا یوونتوس!

- آها... منظورت فوتباله. آخه میدونی... من زیاد از بعضی از اصطلاحا سر در نمیارم.

- آره دیگه... همون بازیه که زمینش سبزه، بعد مستطیلیه، سه تا دروازه داره و 5 تا داور.

- همم؟ :|

رز یک دفعه متوجه شد که تمام اطلاعاتش راجع به ورزش های جادوگری و مشنگی و غیره رو میکسد کرده، تحویل طرف داده و الهی بمیرم خلاصه واسه اون بابا.
رز بیخیالِ حراج شد، جیغی کشید و دور شد.

C) طرفدار کدام تیم فوتبال و کدام بازیکن هستید؟ (2 نمره)

سپاهانو هستم استاد... ولی بازیکن فقط اینیستا انصافا! استایلش! شونصد برابر بهتر از مسی و رونالدو دریبل میزنه!



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۴۸ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲

هلگا هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱:۱۴ جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 211
آفلاین
►جلسه ی دوم ماگل شناسی◄


- آی انار انار، کیلو بیس پنج زار...!
- کی اشکاتــــو پــــــاک می کنـــــــه، وقتی که غصه داری؟
- ناری ناری ناری.

تـــــــــق

با صدای بسته شدن در همه ی کلاس در سکوت محض فرو رفت و نگاه ها به سمت هلگا هافلپاف برگشت که بر خلاف تیپ خز جلسه ی گذشته امروز با لباسی سنگین رنگین وارد کلاس شده بود.

هلگا کیفش رو روی میز گذاشت و رو به شاگردان گفت:
- مرلین وکیلی قباحت داره. خیر سرتون بچه جادوگرید. بعضیاتون باید از سناتون خجالت بکشید! اسماتونو تریلی نمی تونه بکشه اونوقت برای من ناری ناری می خونید؟

ملت:
جیمز:

- چیه بچه چرا جیغ میزنی؟
- خانوم اجازه؟ ولدک آقای بلوب رو خورد!

هلگا چند لحظه ای برای خودش افسوس خورد که به خاطر دوزار گالیون اومده اینجا داره تدریس می کنه و بعد گفت:
- 5 امتیاز از اسلایترین کم میشه. بریم سراغ درسمون.

چرخی در کلاس زد و درس رو شروع کرد:
- خب بچه ها، امروز میخوایم بریم سراغ یک مبحثی که نسبت به جلسه ی قبل سخت تره. حالا که ما تونستیم جوری رفتار کنیم که کسی نفهمه ما جادوگریم، میخوایم با ماگل ها ارتباط برقرار کنیم. برای این کار باید مسائلی که مورد علاقه ی ماگل هاست رو باهاشون آشنا بشین.

پروفسور هافلپاف به سمت تخته سیاه رفت و همزمان که چوبدستی اش را تکون می داد ادامه داد:
- اولین چیزی که می تونین به وسیله ی اون ساعت ها باهاشون در موردش صحبت کنید و باهاشون صمیمی بشید چیزی نیست جز فوتبال!

هلگا برگشت تا به چهره ی کنجکاو دانش آموزان نگاه کنه اما با صحنه ای بس دلخراش مواجه شد!
در نیمکت های عقب مورفین و عده از رفقا بساط چیز کشی به پا کرده بودند، اون طرف تر عده ای با عده در حال راز و نیاز بودن ()، کمی این طرف تر... یه کم بیشتر. نه زیاد شد، برگرد... هان همین جا، رز و جیمز در حال کری خوندن بر سر قدرت جیغشون بودند و کل الیوم کلاس رو هوا بود.

تنها کسی که در این بین گوش می داد و نت برداری می کرد آپولین دلاکور بود که دوازده صفحه جزوه از این جلسه تا حالا نوشته بود.

هلگا که دید اگه هیچی هم نگه باز هم آپولین جزوه ش رو می نوسه ترجیح داد تکالیف را روی تخته بنویسه و سراغ پایان ترم زبان ماشین و اسمبلی ـش بره.

A) به نظر شما عجیب ترین قانون فوتبال چیست؟ این قانون و دلیل عجیب بودنش را بنویسید.(10 نمره)
B) مکالمات خود با یک ماگل در مورد فوتبال را در قالب یک رول کوتاه بنویسید. (18 نمره)
C) طرفدار کدام تیم فوتبال و کدام بازیکن هستید؟ (2 نمره)

* راهنمایی: جواب سوال آخر باید به ترتیب؛ یوونتوس، سپاهان و الکساندرو دل پیرو باشد!




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۳۷ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲

هلگا هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱:۱۴ جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 211
آفلاین
►نمرات جلسه ی اول ماگل شناسی◄


اسلایترین: 0

راونکلاو: 28
پروفسور فلیت ویک: 10+15 = 25
* از اونجایی که تو یک سازنده ی برنامه ی تلویزیونی و رادیویی خوب هستی به جای این که رول بنویسی برنامه ساختی.

آپولین دلاکور: 10+15+3 = 28
* عزیزم من سوال 10 نمره ای رو که نمی تونم بهت 40 نمره بدم که.

لینی وارنر: 10+20 = 30
* کوفتت بشه.

گریفیندور: 9
آلیس لانگ باتم: 10+10+5 = 25
*بر عکس رولت، نقاشی ـت خوب بود.

هافلپاف: 27
رز ویزلی:8+20+2 = 30
* حداوکیلی این نقاشی رو بفرست برای سیمای خردسالان ببین نشونش میدن؟ اگه نشونش دادن بیا اینجا من 200 امتیاز بهت میدم.

اوری: 9+19 = 28
* از رولت بسی خوشمان آمد هر چند که یه سری چیزای نگارشی رو رعایت نکرده بودی. ولی در کل حال نمودیم.

آلبوس سوروس پاتر: 7+14 = 21
* گفتم تعریف کن نگفتم بگو خیلی مهمه.




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
A) هر کدام از این نکات را تعریف کنید و برای هر کدام یک مثال بزنید. (10 امتیاز)

1- مکان هرجایی که میخوایم بریم و توش قرار بگیریم مکانه! توجه به مکان برای پوشیدن لباس اهمیت خیلی زیادی داره. هرجایی لباس خودشو داره که اگه مناسب با مکان نباشه میتونه تمسخر و پوزخند و ریشخند دیگران رو برامون به همراه بیاره. واسه همین توجه به اینکه کجا داریم میریم خیلی مهمه!

مثلا یه استاد پا نمیشه با لباس تو دانشگاه راه بره!

2- کار اینجا منظور فقط سرکار نیست، منظور "هدف" ما از رفتن به یه جاست. یعنی برا چه کاری داریم میریم؟ خب این خیلی مهمه! ممکنه مکان یکسان باشه، اما کار متفاوت باشه. همین تفاوت کار با وجود یکسان بود مکان، تفاوت زیادی رو تو لباس پوشیدن بوجود میاره. باید مشخص باشه برا چه کاری داری میری که بدونی چی باید بپوشی.

مثلا وقتی با خانواده میری رستوران خب شیک پوش میشی، اما اگه با هدف قرار کاری بخوای بری همون رستوران، اونوخ یکم سعی میکنی لباسو رسمی تر کنی.

3- وضعیت آب و هوایی بله خب اینم خیلی مهمه! اینکه هوا سرده یا گرمه، بارونیه یا خورشیدی یا باد میاد یا هرچیز دیگه ای، تو لباس پوشیدن ما تاثیر میذاره. هر فصلی و هر آب و هوایی لباس مخصوص به خودشو داره که اگه رعایتش نکنیم، باعث میشه بدون دخالت دیگران، خودمون شخصا عذاب بکشیم. یعنی اینجا انگشت نما شدن نیست که مارو اذیت میکنه، زجری که خودمون میکشیم اذیتمون میکنه. تابستون پالتو بپوشی چی میشه؟؟ سکته میزنی.

مثلا ما وسط زمستون تاپ و دامن نمیپوشیم تا بریم تو خیابون قر بدیم، لباسای کلفت و گرم میپوشیم. یا مثلا تو هوای بارونی هم سعی میکنیم کاپشنایی بپوشیم که بارونی هستن و مانع نفوذ زیاد آب به درون لباس میشن.

B) رولی بنویسید که در آن مشکلات استفاده از لباس نا مناسب مشخص شود. (20 امتیاز)

فرض کنین لینی و لونا و رز، دسته جمعی به ایران کوچ کردن (خب الان تو لندن تو هاگوارتزیم دیگه!) تا ایرانگردی کنن. اینک ماجرا ...

- به نظرتون چی بپوشیم؟ یعنی چقد هوای بیرون سرده؟

رز اینو رو به دو نفر دیگه میپرسه. لونا دستشو رو چونه ش میذاره و به بررسی لباساش میپردازه و در این حین میگه:

- میگن این موقع سال خیلی هوای تهران سرده. پس باید لباسای کلفت بپوشیم!

و دستشو دراز میکنه و دو تا بلوز همراه پالتو و شال گردن و کلاه و یه شلوار نازک و شلوار جین و دو تا جوراب (یکیش پشمیه) و دستکش و چکمه شو از تو ساک در میاره.

لینی و رز:

لونا با دیدن قیافه ی اون دو تا حالت تدافعی ای به خودش میگیره و میگه: خب چتونه شما؟ هوا سرده دیگه! بهتره شمام بپوشین تا بعدا سرما نخورین.

لینی و رز با شک و تردید نگاهی به همین میندازن، اما بعد شونه شونو بالا میندازن و با اکراه به سمت چمدوناشون میرن و دقیقا همون چیزایی که لونا گفته رو بیرون میارن و میپوشن.

- اممم لونا؟ اونوخ با این دوتا شلوار و دو تا جوراب و دو تا بلیز باید دقیقا چی کار کنیم؟

لونا همونطور که سرگرم پوشیدن دومین لباسش رو اون یکیه جواب میده: رو هم میپوشیم دیگه. برای گرمای بیشتر!

لینی و رز آهی میکشن و کارای لونارو تکرار میکنن.

یک ساعت بعد:

هرسه رو نیمکتی وسط پارک نشستن و به اطراف نگاه میکنن. بالاخره بعد از دقایقی سکوت و نظاره کردن اطراف رز لب باز میکنه.

- به نظرتون یکم ... هوا گرم نیست؟

لینی شال گردنشو در میاره و میگه: اووووف چرا خیلی گرمه.

لونا به خودش که حسابی باد کرده نگاهی میندازه و میگه: این هوا نیست که گرمه، این ماییم که زیادی پوشیدیم. :hyp:

رز آه و ناله کنان میگه: ای بابا حالا چی کار کنیم؟ همه ش تقصیر توئه لونا! هوا اونقدم سرد نبود که تو میگفتی!

مردی ظاهر میشه و درحالیکه با تعجب در تمام مدتی که از جلوشون عبور میکرده به هیکلای باد کرده ی اونا نگاه میکنه، رد میشه و میره پی کارش.

رز و لینی:

- مسخره مون کرد نه؟

رز و لینی با عصبانیت نگاهی به لونا میندازن و میگن: این بود هوای سردی که میگفتی؟ من دارم کباب میشم. هیچ جوری هم نمیشه از شر لباسای زیر پالتو خلاص شد چون مملکت آسلامیه!

لونا با ناراحتی شروع به ور رفتن به دستاش میکنه و میگه: خب فک کنم بهتر باشه برگردیم خونه ... هان؟

لینی با عصبانیت نفسشو بیرون میده و میگه: آره این همه هلک هلک پا شدیم اومدیم اینجا حالام بدون اینکه لذت ببریم برگردیم. واقعا دستت درد نکنه لونا.

رز که دیگه واقعا از گرمای بیش از حدی که از وجودش به بیرون تابش میکنه کلافه شده، از رو نیمکت پا میشه و میگه:

- منکه دیگه نمیتونم تحمل کنم. پاشین بریــــــــــم هتل.

و برای طولانی نشدن رول از تیکه ای که هر سه پشت تاکسی ای که بخاریش روشن بود و رسما جزغاله شدن میگذریم!

C) امتیاز اضافه: یک نقاشی از لباس غلط بکشید!

هیچ تقلبی در کار نیست! Be sure!

بفرمایین!




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۳۰ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۲

آپولین دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۸ جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۲۱ دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۳
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 69
آفلاین
A- مکان

مکان به معنی جا و فضا است. مکان می‌تواند به هر یک از موارد زیر اشاره کند:

#مکان (جغرافیا) یا جای، به معنای قسمتی از فضا
#مکان در فیزیک
#بردار مکان در فیزیک
#عملگر مکان در فیزیک
#مکان هندسی در هندسه
#پارامتر مکان در آمار و نظریه احتمالات

۱۰۰ البته واضح است که منظور پروفسور هافلپاف از مکان هیچکدام از موارد بالا نبوده است.
و احتمالا منظورشان چیز دیگری بوده که در ادامه منظورشان را به طور کامل شرح میدهیم .

مکانی که مورد نظر پرفسور هافلپاف است اشاره به موقعیت های اجتماعی مکانی دارد.(خودمم نفهمیدم چی گفتم )
مثال
شما شخصی را ( ترجیحا خانم با حقوق و پورسانت اهم اهم اشتباه شد.)
را در نظر بگیرید .که میخواهد به سرکار برود و لقمه ای نان در بیاورد.
داشتن ظاهری خوب در محل کار اهمیت زیادی دارد و باعث می شود دیگران شما را جدی تر تلقی کنند. خوب لباس پوشیدن باعث می شود که در اولین برخورد روی افراد تاثیری مثبت بگذارید. بهتر است که در مواقع روبه رو شدن با ارباب رجوع یا افراد جدید در شرکت این مسئله را رعایت کنید.

در پایان نمونه هایی از لباس کار را برای کسب نمره بیشتربه شما نشان میدهیم.
تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


اما حالا شخصی را درنظر بگیرید که میخواهد برای گردش و تفریح به سواحل شمالی٬ برود. قطعا این شخص نمیتواند با کت و شلوار و کفش های چرم الاغ ( ) به کنار ساحل برود. چرا؟؟ « چراشو نمیدونم »

نمونه هایی از لباس ساحلی ( استاد به جون دخترم کلی گشتم تا لباس ساحلی آسلامیک پیدا کنم)
http://persianv.com/pimg/persian/blog_1/62446_4.jpg
تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


کار

نکته : لباس کار تنها لباس های رسمی اداری نیست . بلکه آن لباسی که کارگران ساختمانی٬راهسازی٬آتش نشانان٬نظامیان٬ رفتگران٬ باربری٬کودسازی و..... نیز میپوشند نیز لباس کار است منتهی به دلیل تحرک بیشتر٬ فعالیت جسمانی زیاد ٬ مسائل بهداشتی ٬ سر و کار داشتن با آتش و ...... لباس ها طوری طراحی شده که مناسب کارگاه ها ٬ کارخانه ها و .... باشد.

نمونه هایی از لباس کارمشاغل مختلف

لباس آتش نشانان
تصویر کوچک شده

لباس پزشکان
تصویر کوچک شده

لباس رفتگر
تصویر کوچک شده

لباس نظامیان
تصویر کوچک شده


وضعیت آب و هوایی

هم اکنون خبر دار شدیم که این سوالات کلا 10 نمره دارد پس زیاد به خودمان فشار نمی آوریم و تنها به دادن چند عکس اکتفا میکنیم.

پالتو که در آب و هوای سرد استفاده میشود
تصویر کوچک شده

در هوای بارانی از چتر استفاده میشود.
تصویر کوچک شده

شال گردن
تصویر کوچک شده


رولی بنویسید که در آن مشکلات استفاده از لباس نا مناسب مشخص شود. (20 امتیاز)


آپولین به علت زور و اجبار ناظر گروه علاقه به درس ماگل شناسی و انجام تکالیف آن لباس هایی مشنگی بر تن کرد. و به به جامعه مشنگ ها رفت.
صبح زود بود و تسترال پر نمیزد البته تسترال که هیچ وقت در آسمان مشنگ ها پر نمیزند منظورمان کلاغ بود .
در آن صبح زود تنها کسی که در کوچه دیده میشد پیرزنی بیوه و غرغرو بود.که میخواست به نانوایی برود . پیرزن با دیدن آپولین با آن لباس ها گفت:« آخر زمون شده!! دختر این لباسا چیه؟ تو خونواده نداری ؟ بزرگتر نداری؟ یالا از کوچه ما برو که تو جوونای مارو فاسد میکنی!!!!! برو تا زنگ نزدم منکرات»

آپولین با حالت از پیرزن دور شد.

خیابان های خلوت کم کم پر از مردمی شد که به سرکارشان می رفتند. مردم با دیدم آپولین در آن شرایط اکثرا نگاهی ترحم آمیز به اون داشتند. آپولین هم که خسته شده بود روی زمین نشست و در دل برای پروف و هفت جد و آبادش فوش میفرستاد که دید پیرمرد محترمی که از آن جا میگذشت پول خردی جلوی او انداخت.

آپولین با حالتی عجیب به پول مشنگی زل زده بود که به فاصله کمی پول خرد دوم هم جلویش افتاد.

سه ربع بعد

آپولین که خیلی به پول های مشنگی علاقه مند شده با استفاده از استعداد های پریزادیش سعی در جلب توجه ملت شهید پرور داره که یهو می بینه سه تا آقای قد بلند ریشی بالای سرش وایسادن.

آپولین :شما؟؟؟؟
سه تا مرد با هم : ستاد جمع آوری متکدیان
آپولین با استفاده از شگردهای پریزادی سعی در فریفتن 3 مامور داشت. که 3مامور دیگر سر رسیدند.
آپولین: شما؟؟؟؟
3تا مامور که از قضا خانومن: گشت ارشاد ٬ این چه وعضیه دختر؟ این لباسا چیه؟ اینا همه از اثرات رسانه های بیگانس!!!
آپولین با شگرد سعی کرد آن 3را هم دَک کند که سه مامور دیگر سر رسیدند.
آپولین :شما دیگه از کجا اومدین؟؟؟؟
سه مامور با مهربانی گفتند : از امین آباد!!! با این لباسایی که پوشیدی مشخصه که نرمال نیستی!!! آپولین باز سعی در فریفتن آن 3 نمود که فهمید اصولا هرکاری ظرفیت دارد و نمیتوان 9 تا مامور را باهم فرستاد لالا. پس آهسته پول های مشنگی را جمع کرد و با فحش دادن به هافلپاف پا به فرار گذاشت.

نقاشی
تصویر کوچک شده


سیما 5 ساله از شیراز









ویرایش شده توسط آپولین دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۱۵ ۱۵:۳۵:۲۷
ویرایش شده توسط آپولین دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۱۵ ۱۵:۴۵:۲۰
ویرایش شده توسط آپولین دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۱۵ ۱۹:۰۰:۴۴

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۴۹ شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲

آليس لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۷ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۵۲ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳
از پسش برمیام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 266
آفلاین
A) هر کدام از این نکات را تعریف کنید و برای هر کدام یک مثال بزنید. (10 امتیاز)

مکان: منظور از مکان، موقعیت و جایی است که ما در آن جا حضور داریم، یعنی بسته به کشور، شهر، روستا و منطقه ای که هستیم، جایی که می خواهیم برویم، مثلا پارک، بازدید، مدرسه. هم چنین برخی از اماکن لباس مخصوص به خود دارند، مثل مدرسه.

مثال: به دلیل کمبود فضای سبز می خواهیم به فضای سیز مشنگ ها برویم و سعی در پوشیدن لباس های آن ها داریم و به جای لبلس معمول مردم آن منطقه، شلوار کردی با کت و کراوات می پوشیم.

کار: مقصود از کار، عملی است که می خواهیم انجام بدهیم و برای انجام دادن آن به منطقه ی مشنگ نشین رفته ایم، مثل ماموریت.

مثال: ماموریت دارید به صورت مامور مخفی یک نفر از افراد وزارتخانه را تعقیب کنید، در نتیجه باید جوری لباس بپوشید که جلب توجه نکند.

آب و هوا:هرقسمت از دنیا داری آب و هوایی در دوره ی خاصی است، باید با توجه به آب و هوای یک منطقه، لباس های خود را اب کرد.

مثال: برای انجام کاری می خواهید به استوا بروید، باید بدانید که استوا بیش تر اوقات هوا گرزم است و لباس های خنک و تابستانی مشنگ ها لازم است و همین طور در سیبری نباید تاب و دامن و شلوارک پوشید.

B) رولی بنویسید که در آن مشکلات استفاده از لباس نا مناسب مشخص شود. (20 امتیاز)


از نگاه های مردم خسته شده بود. مگر چه چیزش ایراد داشت. زشت که نبود، خنگ که نبود، لخت که نبود، لباساشم....

نگاهی به لباس هایش انداخت و نگاهی به لباس های مردم. به نظر خودش که مشکلی نداشت.

سوار اتوبوس شد تا به ماموریتش برسد. در اتوبوس نیز مردم خیره به او نگاه می کردند. یک پسر کوچک در گوش مادرش گفت: مامان، این چرا این جوری لباس پوشیده، فقیره؟

زن هیس هیسی کرد و بچه را ساکت کرد. سعی کرد خودش را به نشنیدن بزند. اتوبوس به مقصد رسید. از جایش بلند شد. کاغذی از روی پایش به زمین افتاد. کاغذ را برداشت. نوشته روی کاغذ را خواند:

من را ببخشید. قصد جسارت ندارم. فقط می خواهم کمکی کرده باشم. این پول را که به کاغذ چسبانده ام، بردارید و برای خود لباس بخریدو امیدوارم کمک من را قبول کنید.

کاغذ را در دستهایش مچاله کرد. این طوری نمی شد. باید فکری به حال خود می کرد.


C) امتیاز اضافه: یک نقاشی از لباس غلط بکشید!

با تشکر از خواهر گرامم و مدادرنگیاش..........اینم نقاشی ما



تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۶:۲۹ پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۲

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۱ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵
از همین پشت مشتا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 217
آفلاین
A) هر کدام از این نکات را تعریف کنید و برای هر کدام یک مثال بزنید. (10 امتیاز)

1_مکان : بله مکان بسیار مهمه . نوع لباس شما باید با مکان تطابق داشته باشه . برای مثال میتونی با زیر شلواری بری عروسی؟یا با لباس غواصی توی یزد قدم بزنی؟ (توضیح درمورد یزد:شهری مشنگی و خشک و بی آب )

2_کار:: کار . کار خیلی مهمه . باید متناسب با کار خود لباس مناسب بپوشید . اگه ای نکار را نکنید صدمه های بسیار بسیار جدی به خود و جامعه ی مشنگی و جادوگری وارد میکنید . حالا جامعه مشنگی به درک جامعه خودتان را حفظ کنید .

3- وضعیت آب و هوایی:
بله بله بله . آب و هوا . خــعلی مهمه . اگه لباس مناسب در آب هوای مناسب نپوشید قطعا یه بلای مشنگی یا غیر مشنگی سرتان می آید.مثلا اگه با زیر پوش بری قطب جنوب کلا از چرخه ی روزگار ناپدید میشی . یا اگه با کاپشن بیای جنوب یه کشور مشنگی مثل ایران قطعا پخته و سرخ کرده میشوی .

B) رولی بنویسید که در آن مشکلات استفاده از لباس نا مناسب مشخص شود. (20 امتیاز)

یه شب خیلی گرم...
در شهر مشنگی یزد بودیم داشتیم تخمه مشکاندیم که ناگهان کسی زنگ خانه ی خراب شده ی مارو زد . بابام که تازه از سفر برگشته بود گفتش : آلبوس جیگرم عسلم من پام درد میکنه برو درو باز کن ببین کیه .

منم که چاره ای جز اطاعت نداشتم رفتم و در خانه را باز کردم .
که ناگهان با صحنه ای بس ناجور ولی تعجب آور روبرو گردیده و قلب مشنگیم به انتهای پام سقوط نمود .
پیرمردی با کاپشن مشکی و کلاه و شال و دستکش که برای قطب شمال استفاده میشد بر در خانه ی ماآمده بود . ریشش با بناگوش باز و دهانش تا پایش آمده بود یا بالعکس . بعد از شوک بسیار زیادی که به من وارد شده بود پدرم به زور به در خانه آمد تا ببیند کیست که من انقدر معطل شده بودم .
پدرم با خوشحالی به او نگاه کرد و ناگهان او را در آغوشش کشید و گفت : دامبلدور اوه دامبلدور تویی؟
_بله هری منم. این پسرته؟چقدر خنگه یعنی چقدر باهوشه به به بزار یه جمله ی حکیمانه برات بگم :......................... عبرت گرفتی؟

من در حالی که هیچ چی از این جمله ی حکیمانش نفهمیدم گفتم:بله . ممنون که یه پند به من آموختید . فقط یه سوال. شما چرا با این حالو روز به اینجا آمدید ؟

بعد از این سوال من . دامبلدور در افکارش فرو برفتو فروبرفتو فرو برفت ... تا اینکه دیگر فرو نرفت و به کف برسید . دامبلدور با لکنت گفت: خب مممگه چشه این لللباسا ؟ کسی به ما آموزش نداده که به لباس هم اهمیتی بدهیم .
من بعد از شنیدن این جمله چشمام تا بناگوش باز شد و دهانم انقدر کف کرد تا به خود کف آیی رسید .
وقتی به خودم اومدم گفتم: پس یعنی هیچ کلاسی نداشتید در این مورد؟! پس بیایدبه کلاس ننه هلگا تا هم شما یه چیزی یاد بگیرید هم یه پولی به دست این بدبخت یعنی این استادی که از زبانش گوهر می بارد برسد.
و دامبلدور با کمال تعجب به من خیره شد و به خانه آمد .

C) امتیاز اضافه: یک نقاشی از لباس غلط بکشید!


استاد؟من غلط بکنم در حضور شما نقاشی بکشم . وقتی مشا هستید من به خودم اجازه نمی دم که نقاشی کنم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شما چقدر شماره گزاریتون خوفه به به به به کیفول شدم


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۲

اوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۱ جمعه ۴ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۲۵ سه شنبه ۳ آبان ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 161
آفلاین
هر کدام از این نکات را تعریف کنید و برای هر کدام یک مثال بزنید. (10 امتیاز)

1- مکان: همون طور که خودتون میدونید نوع لباس پوشیدن به مکانش خیلی ربط داره یعنی هر چیزی رو هرجا نمیشه پوشید و در آخر لباس باید لباس باشد

2- کار: از نظر شخصی بنده این یکی از مهم ترین رکن های پوشیدن لباسه و هر لباسی رو باید مناسب با کارش پوشید مثلا یک دزد هیچوقت با لباس فضانوردی نمیره دزدی پس با این مثال حکم اصلی اثبات شد

3- وضعیت آب و هوایی: خب این بستگی به ژن های خود طرف هم داره مثلا یکی سرماییه و یکی گرمایی ولی خب کلی اگر ببینیم خیلی ربط ممکنه داشته باشه مثلا با دسکش های رزماری که نمیشه رفت دم کوره ی آجر پزی که

B) رولی بنویسید که در آن مشکلات استفاده از لباس نا مناسب مشخص شود. (20 امتیاز)


شب بود و همه جا تاریک بود و گرگ میش رو نمیدید حتی .مردی کنار جاده استاده بود و عین سگ داش میلرزید، از طرفی سوز ناشی از باد مثل یک دست قوی و پوست کلفت بر صورت آن مرد سرما دیده چک میزد

مرد سیاه پوش تصمیم گرفت که به هر صورتی با سرما مبارزه کند و به این نتیجه رسید که باید ورزش کند. شروع به درجا زدن کرد و کم کم درجا زدنش تبدیل با آهسته دویدن شد.

احظاتی بعد از دویدن به دور محوطه با لباسی خیس تنی خسته با خودش تصمیم گرفت که چند لحظه ای استراحت کند ولی با خود فکر کرد که چطوری این کار رو با لباس خیس انجام دهد؟ حتما سینه پهلو میکرد

ناگهان تصمیم گرفت که لباسش را در بیاورد ، بعد از در آوردن لباست با سرمایی بس ناجوان مردانه مواجه شد و تصمیم گرفت نوع دویدن را عوض کند و به نوعی ملقب به سگ دو روی آورد .

چند لحظه بعد

مردی که سیاه پوش بود ( الان نمیه لخته ) داشت به ورزشش ادامه میداد که نفسش بند اومده بود که ناگهان صدای یک زنی از پشت سرش آمد که فریاد زد اوری

اوری که انتظار اون صدای بلند را نداشت رنگ از چهره باخت و به بالای درختی پناه برد بعد با صدای نازکی که میلرزید اسم اون زن رو پرسید

ناگهان اون زن با نزدیک درخت اومد و اوری تونست صورت اون رو ببینه و ترسش بریزه. اوری از درخت پایین اومد و آروم گفت استاد

شققققققققققق

این صدای چکی بود که هلگا استاد اوری بهش زد و فریاد زد مگه من بهت در مورد لباس های مناسب درس نداده بودم(همینطور که فریاد میزد ضربات پیاپی به اوری وارد میشد )

ناگهان اوری تصمیم گرفت که به دویدن ادامه دهد ، حالا اوری بدو و هلگا هم دنبالش.

نکته ی پند آموز: لباس مناسب نپوشی از هلگا عین سگ کتک میخوری


C) امتیاز اضافه: یک نقاشی از لباس غلط بکشید!

استاد ما نقاشیمونو خونه جا گذاشتیم میشه فردا بیاریم؟


ویرایش شده توسط اوری در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۱۲ ۱۷:۲۰:۵۹

شناسه ی قبلیم که بعد از این ساختمش ولی دوباره برگشتم به این

اینه

عمرا اگه فهمیده باشی چی گفتم

چاکر همه بچه های قدیمی (کینگزلی شکلبوت ، پیوز ، رفوس ، زاخاریاس ، دادالوس دیگل و خیلی های دیگه که حال ندارم بنویسم اسمشون رو )



پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱:۲۸ پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۲

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
A) هر کدام از این نکات را تعریف کنید و برای هر کدام یک مثال بزنید. (10 امتیاز)

1- مکان: مکان رکن مهمیه توی پوشیدن لباس و هرجایی لباسای خاص خودشو داره. مثلا شما نمیتونی با مایو بری اجلاس سران یورو شرکت کنی، بعد با کت و شلوار بری سواحل برزیل که!

2- کار: در زمینه ی کار باید بگم هر لباسی را بهر کاری ساختند...! و خب بعضی از کار ها نیاز به لباس های خاصی داره. مثلا کسایی که با آتیش کار میکنن، معمولا دستکش ها و لباس های ضخیم دارن. یا مثلا جوشکارا از این ماسکا میزنن. که برای جلوگیری از آسیب های متفاوته

3- وضعیت آب و هوایی: خب این مورد البته استثناهایی داره که برای جلب توجه انجام میشن اکثرا. ولی در مجموع اکثر مشنگا وضعیت آب و هوا رو در نظر میگیرن و لباسای گرم تر میپوشن تو فصل سر و برعکس. البته اگه نپوشین چندان اتفاق خاصی نمیفته، فوقش یه سینه پهلو یا یه گرما زدگیه دیگه خرجش

B) رولی بنویسید که در آن مشکلات استفاده از لباس نا مناسب مشخص شود. (20 امتیاز)


زمستون و سوم ژانویه بود. باد سردی می وزید و برف شدیدی هم داشت می اومد. چراغای خونه ی ریدل روشن بود و همه ی مرگخوارا طبقه ی پایین داشتن شام می خوردن. اما توی شام امشب، با هر شی، یه تفاوتی بود... میز ساکن سر جاش بود و نمی لرزید. دلیلش این بود رز به حالت نیمه بیهوش افتاده بود روی کاناپه ی اتاق نشیمن خانه ی ریدل و از تب 46 درجه می سوخت و تب باعث شده بود ویبره ش شدید تر بشه، ولی کسی محل سگ بهش نمیذاشت.
بالاخره بعد از چند ساعت، وقتی که شام تموم شد و ظرفا شسته شد و نقشه های فردا ریخته شد و غیره، مرگخوارا یکی یکی اومدن توی اتاق نشیمن. اولین نفری که اومد هم پیکسی بود که توی راه پله ی شلوغ پرواز کرده بود.

- ئه! رز! چته؟
- من... اممم... سربا خوردب...

فلش بک


شب کریسمس بود و قبل از شام. رز با یه تی شرت نازک و یه شلوارک و در واقع با لباس تابستونی رفته بود و داشت آدم برفی درست می کرد.
و خب همه هم درگیر کریسمس و کادوهاشون بودن و کسی هم بهش نگفت که اینجوری نرو بیرون سرما میخوری...

پایان فلش بک


با پایان یافتن این توضیحاتِ جان گدازِ رز، لینی دونقطه دی وار بهش خیره شد.

- رز؟
- بله؟
- فک نمیکنی که سرماخوردگی یه بیماری ویروسی باشه و ربطی به لباس و سرما نداشته باشه؟

در این لحظه رز که سر کلاس پرفسورِ خوش اندام و گل اندام، حواسش جمع بود و میدونست که سرما فعالیت های این ویروسو تشدید میکنه، جیغی برآورد و از همان لحظه با لینی که بچه ی بدی بود و حواسش سر کلاسا پرت بود قهر کرد

C) امتیاز اضافه: یک نقاشی از لباس غلط بکشید!

استاد ما از اولش نقاشیمون خوب نبود
توی این تصویر، سه تا دوستو میبینین. دوستای کناری لباس مناسب پوشیدن زیر بارون و خوشحالن. اما وسطیه لباسش مناسب نیست و ناراحته!

ایشون



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!











شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.