هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۳:۴۴ سه شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۲

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۱ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵
از همین پشت مشتا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 217
آفلاین
با نام چیز و لرد بزرگ و سیاه .
1. چیزی که تو تکلیف گفتم انجام بدین به صورت رول! (25 نمره!)
_خب آسپ بیا این چماقو بگیر دستت ببینم چیکار میکنی.
این صدای استاد گودریک بود که میخواست ببینه چقدر با چماق بلدیم بلوجر بزنیم. در این لحظه که من داشتم باخودم فکر میکردم که حالا چه کنم بزنم یا نزنم استاد پرید رو جاروش و یه دور زد و به بالا رفت و بلوجر هم دنبالش بود.

من هم برای اینکه ببینم چقدر کتک کاریم با بلوجر خوبه پریدم رو جاروم یه دور زدم و خوردم به ستون بعد برگشتم و به بالا رفتم . در حالی که بلوجر دنبال استاد میرفت استاد دادو حوار میکرد:آسپ پس داری چی کار میکنی از من دورش کن و گرنه یه نمره صفر برات میزارم ها .
_چشم استاد شما فقط صفر نزارید.

من دنبال بلوجر بودم و همین طوری داشتم با چکو لگد اونو میزدم و اصلا کاری به چماق نداشتم . تا اینکه بلوجر از بسکه کتک خورده بود یه دور خیز کرد مثل گاو یه بلوجر واقعی استاد رو هدف گرفت و آتش!عه یعنی اینکه برای اینکه استاد صدمه نبینه من یه طلسم آوادا زدم که خلاصه کار بلوجز ساخته بشه
وقتی که داشتم در کمال خوشحالی به پایین میومدم استاد گفت:تقلب تو بازی آسپ؟
_عه نه استاد من فقط خواستم که شما آسیب نبینید و گرنه ما مرگخوار نما ها اهل این کارا نیستیم :worry:
_پس مرگخوار هم هستی
_معلومه که هستیم شما مشکلی دارید؟
_چی؟!!پسره ی پررو برو گمشو بب....بــــــــــــــــــــــوف تــــوق بومـــــــــــــــب .

این صدای بلوجری بود که از بیرون استادیم اومده بود و مدام به سر و صورت استاد ضربه وارد میکرد و استاد رو گیج و منگ کرده بودولی من هیچ حرکتی نمی کردم و همین طور بچه ها چون داشتن از این صحنه های بسیار کم یاب و زیبا لذت تمام رو میبردن.
ولی چون من دنبال خود شیرینی و کسب امتیاز برای گروه هافل بودم سریع چماقو برداشتم و به سمت بلوجر حمله ور شدیم . وقتی اولین چماق رو به اون زدم اون تازه فهمید که باید منو بزنه پس یه دور خیز کرد و با تمام سرعت مثل گاو یه بلوجر واقعی به من حمله کرد و ...
_آواداکداورا
این صدای تلفظ طلسمی بود که من به طرف بلوجر روانه کردم و آنرا با خاک یکی ساختم .

بعد از تمرین استاد رو به درمانگاه بردم و پیش مادام پامفری گذاشتم تا به خوبی استراحت کنه و زود تر امتیاز مارو بده بریم پی کارمون .

2. پست مدافع همیشه پست نا محبوبی بوده! عشقتون به این پست رو اعلام کنین تا من بتونم از فدراسیون کوییدیچ بخاطر علاقه مند کردن بچه ها به این پست ، جایزه بگیرم!(5 نمره)

ععع؟!! کی گفته این پست محبوب نیست؟!پاتر سی گفته؟غلط خورده. شما عکس این آدمی که گفته این پست نامحبوبرو بده جنازه تحویل بگیر یا اصلا میخوای تحویل نگیر .
این پست کلا در برابر سوسیالیستی و غیر چیزیولوژیکی میجنگه . بعله!نمی دونستید استاد؟خب میجنگه دیه .
ما عاشق این پست هستیم و این پست را دوست میداریم و دست نرمی بر سر بازیکنان حمله میکشیم تا بروند و گل بزنند و فقط گل بزنند و حواسشان به دورو ورشان نباشد زیرا ما بلوجر ها را با آوادا میترکانیم .


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۸:۵۱ سه شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۲

پروفسور تافتی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۸ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۴۳ چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹
از آمدنم نبود گردون را سود!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
1. چیزی که تو تکلیف گفتم انجام بدین به صورت رول! (25 نمره!)

- خوب تافتی نوبت توئه... بیا ببینم چی کار میکنی...

تافتی چماق کلفت و سنگین رو دو دستی میگیره و با دو تا پاش میپره روی جارو و سعی میکنه خودشو کنترل کنه. خعلی آروم و ریلکس پرواز میکنه و تو نقطه ای که پروفسور گودریک مشخص کرده بود مقرر میشه.

- خوب بلوجر داره میاد تافتی، شروع کن!

تافتی به توپ سیاه و بدرنگ و کثیف و لجنی نگاه میکنه که مستقیم به طرفش میاد. چوبو میگیره بالا تا توپو دور کنه، اما در این لحظه میگرنش عود میکنه و بلوجور دماغشو خورد میکنه...

- بــوم!

ملت دچار وحشت و نگرانی میشن، اما پروفسور گودریک به ملت محل ِ عن هم نمیذازه و بلوجر بعدی رو میفرسته طرف تافتی. تافتی که دماغشو در راه کوییدیچ از دست داده چماقشو بالا میاره، اما این دفعه اسهالش عود میکنه و بلوجر فرو میره تو کاسه ی چشمش.

- بــوم!

ملت همه غش میکنن و میترسن و فرار میکنن و اصن یه وعضی! پروفسور گودریک هم که اصن ملت براش فاقد اهمیتن بلوجر بعدی رو میفرسته طرف تافتی. این بلوجر مستقیم به طرف مردانگی ِ تافتی حرکت میکنه، در نتیجه این دفعه هیچ چیزی در تافتی عود نمیکنه و این غیرت و جسارت تافتیه که عود میکنه و چماقو میاره بالا و میبره پایین و دوباره میاره بالا و میکوبونه به بلوجر...

- بـــوم!

بلوجر مستقیم میره به طرف پروفسور گودریک. تافتی میره یه نفس عمیق بکشه، اما چون دماغشو از دست داده پشیمون میشه و با سرعت به طرف پروفسور پرواز میکنه. هر طور توی ذهنش محاسبه میکنه میبینه نمیتونه چماقو تو اون وضعیت طوری حرکت بده که بلوجرو دفع کنه، بنابراین چماقو پرتاب میکنه و فکرشو متمرکز میکنه و تصمیم آخرو میگیره... مستقیم میره به سمت پروفسور و جلوش قرار میگیره، بلوجر با سرعت به سمت شکم تافتی حرکت میکنه...

ملت همه چشماشونو میگیرن و از ترس به آغوش هم پناه میبرن و اونجا همدیگرو میبوسن و یه سری عملیات بیناموسی روی هم انجام میدن و اینا. در این لحظه بلوجر وارد شکم تافتی میشه و تافتی رو از وسط جر میده و بعد از شکم گودریک هم میگذره و با عرض شرمندگی و ارادت و اینا ایشون رو هم نصف میکنه و رول با شهادت ِ این دو عزیز به پایان میرسه.

- بـــوم!

هرچند افکت ِ آخری یکم دیر اضافه شد، ولی باز هم ملتو به خودش میاره و ملت تصمیم میگیرن بریزن تو خیابون و با چاهار تا شعار مرگ بر آمریکا تکلیف خودشونو با آستاکبار جهانی مشخص کنن و اینا... آخه تا کی توطئه؟ آخی تا کی جوانان ما باید جون خودشونو به خاطر این آمریکاییا از دست بدن؟ نــع، آخه تا کی؟ جان ِ من تا کی؟ ما اهل کوفـــــــه... خش خیش... شیخخخخ... خط تو خطه برادر !


2. پست مدافع همیشه پست نا محبوبی بوده! عشقتون به این پست رو اعلام کنین تا من بتونم از فدراسیون کوییدیچ بخاطر علاقه مند کردن بچه ها به این پست ، جایزه بگیرم!(5 نمره)

من عاجـــق این پستم ، چون تنها پستیه که میتونم توش حرکت انتحاری بزنم و جونمو فدا کنم و از آرمان های مقدس ملت فلسطین مقابل زور و ظلم ِ آستاکبار دفاع کنم!

این پست خعلی آرمان گرایانه، خعلی عالی، خعلی سورئال، خعلی تکنیکی، خعلی استراتژیک، و خعلی آسلامی است. من به عنوان یک آسلام دوست معتقد و مبارز راه ِ حق، با تمام وجدان و عقیده و شرفم چماق به دست میگیرم تا پوزه ی سکولاریــــســم را بشکنم.

و من الله توفیق!



پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۶:۰۲ یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲

آليس لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۷ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۵۲ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳
از پسش برمیام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 266
آفلاین
1. چیزی که تو تکلیف گفتم انجام بدین به صورت رول! (25 نمره!)

- جسی، میگم اگه هدفون بزارم که گودریک چیزی نمیگه؟

جسی نگاهی به آلیس که هدفون خاکستری اش را در دست گرفته بود انداخت و گفت:
والا، چی بگم. گودریک از اون معلما نیست ولی واس ِ محکم کاری و کم نشدن امتیازایی که با بدبختی می گیریم، بهتره نزاری!

آلیس جیغی کشید: نزارم!؟ نه بابا، دفعه ی قبلم یادم رفت، استرس گرفتم. فوقش از زیر کلاهم میزارم.

جسی سری تکان داد و زیرلبی غر زد: توکه میخوای کار خودتو بکنی واس ِ چی می پرسی؟

سر کلاس!

تو فقط میخوای بری........بری هرجایی شده........رد پاهات روی برف چه تماشایی شده

فلور که در حال رفتن به سمت جارویش بود، با شنیدن صدای آلیس به ردپاهایش روی برف نگاه کرد و به آلیس چشم غره ای رفت.

جسی با آرنجش به آلیس زد و گفت: اِ... آلیس، آروم تر...

آما آلیس با بی خیالی داشت زمزمه می کرد.
لینی داشت سوار جارویش می شد که پرواز کند که...

- نروووووووو......نرووووووو........ که دلم همش میگیره از من سراغ تورو..

پروفسور گودریک به سمت آلیس برگشت و گفت:
آلیس، ایجاد اغتشاش در کلاس، تشویق دانش آموزا به عدم همکاری...

آلیس که اصلا در این عالم نبود، فکر کرد نوبتش شده و سوار جاروش شد و دِ برو که رفتیم.

جسی که دید الان تابلو میشه، گفت: یکم حواسش پرت امروز!

گودریک شانه هایش را بالا انداخت و سوار جارویش شد و به آن سوی زمین پرواز کرد.

بلوجر جلوی آلیس بالا و پایین می رفت.

- بعد اون ندیدمت هرچقدر داااااااد زدم.....نه به گوشت نرسید هرچی فریاااااااااد زدم
و همزمان با داد زدن کلمه ی فریاد با تمام وجود و تحت جو آهنگ به توپ ضربه زد.

به مسیر توپ نگاه کرد و همزمان با خواننده جیغ کشید: نهههههههه، نرووووووووووووو

توپ مستقیم به سمت دماغ پروفسور می رفت. مثل تیری در کمان رها شد.

سه قدم...دو قدم...یه قدم...با نوک چماقی که دستش بود به توپ ضربه زد و بلوجر درست از نوک دماغ پروفسور دور شد.

و بلوجر حالا داشت می رفت که از پشت سر بخوره تو مخ پروفسور.

نه، این دفعه با چماق نمی شد. چماقو از اون بالا پرت کرد که تو سر یه بدبختی خورد. به سمت بلوجر حمله ور شد. با دستاش توپو محاصره کرد. تکون خوردنای توپ نزدیک بود از رو جارو بندازتش.

قبل از این که پروفسور سرشو بچرخونه تا شاهکار آلیسو ببینه به سمت پایین پرواز کرد. چماقو از رو زمین برداشت و ایستاد.

پروفسور که از جارو پیاده شد، گفت: خوب بود آلیس ولی نزدیک بودا. راستی اون چیه از زیر کلاهت زده بیرون؟

آلیس فوری دستشو رو سرش گذاشت و گفت: هی..هیچی استاد، الان درستش می کنم.

آلیس سعی کرد به چشم غره ی جسی توجهی نکنه و گفت: وای که چه هیجانی داشت. دفعه ی بعدم میارم.
ولی با دیدن نگاه جسی ساکت شد.

2. پست مدافع همیشه پست نا محبوبی بوده! عشقتون به این پست رو اعلام کنین تا من بتونم از فدراسیون کوییدیچ بخاطر علاقه مند کردن بچه ها به این پست ، جایزه بگیرم!(5 نمره) ()

کی گفته نامحبوب پروفسور!؟ من که عاشق این پستم.
اون قدر فایده داره.

اولیش اینه که هرچی حرص و عصبانیت از سال های دور داری رو سر اون توپ بدبخت خالی میکنی.

دومیش این که امکان داره یکی از اونایی که ازش عصبانیی تو بازی باشه و بتونی واقعا سرش خالی کنی.

سومیش هم این که زیاد سرت غر نمیزنن که آی چون تو گل نزدی و تو پاس ندادیو و تو اسنیچو نگرفتی باختیم و هزاران هزار دلیل دیگه.


ویرایش شده توسط آليس لانگ باتم در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۲ ۱۶:۱۴:۱۹


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۳:۱۶ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین

جلسه ی دوم - ترم زمستان 92



هوا مثل روز ها و هفته های قبل سرد و ابری بود اما برفی نمی بارید. جمعی از دانش اموزان مثل هر هفته مسیر استادیوم مدرسه را پیش گرفته بودند. بیشتر دختر ها از روی پالتو ها لباس های مخصوص کوییدیچ خود را پوشیده بودند و خیلی ضایع شده بودند.

پسر ها هم نیز تنها لباس های ورزشی خود را پوشیده بودند و کامل یخ زده بودند!

دانش آموزان وارد استادیوم شدند و مثل همیشه معلم خود را دیدند که در ورودی استادیوم ایستاده و منتظر آنهاست اما معلم بجای لباس ورزشی مدرسه ، پیرهن آرسنال را پوشیده بود.

همه ی دانش آموزان مقابل گودریک ایستادند. گودریک لبخندی زد و شروع به صحبت کرد: « سلام بچه ها! دوباره خوش اومدین! تکالیفتون رو خوندم و خوشم اومد! امتیازتتون هم زدم تو تابلو! البته بعضی ها حرف اضافی زدن تو تکالیف! این دفعه ویترین همشون رو میارم پایین! »

گودریک چرخید و به طرف وسط میدان کوییدچ رفت. دانش آموزان نیز با سرعت کمتری به دنبالش رفتند. گودریک صندوقچه ی توپ ها که در وسط ورزشگاه قرار داشت را باز کرد و بلوجر را بیرون آورد.

رو به دانش آموزان کرد و گفت: « خب همتون می شناسید این چیه! اگه نمی شناسید هم که بهتره کلاس رو ترک کنید! »

چند نفر از دانش آموزان کلاس را ترک کردند!

گودریک ادامه داد: « خب پست جستجو گری رو بهتون یاد دادیم جلسه ی قبل! این جلسه هم مدافع! هر کدومتون به نوبت تو جایگاهی که بهتون نشون میدم قرار می گیرین و بلوجر رو به طرف من که در اون لحظه پرواز می کنم ، شوت می کنین! تا اینجا نصف وظیفه ی مدافع ها رو انجام دادین! نصف دیگش هم دور کردن بلوجر از هم تیمی های خودتون هست! وقتی بلوجر رو فرستادین طرف من ، من سعی می کنم ازش فرار کنم ولی خب بلوجر بازیکن رو دنبال می کنه! این وظیفه ی شماست که بعد از فرستادن بلوجر بیایین و از من دورش کنین! وای به حالتون اگه بلوجر به من برخورد کنه! »

تصوری که دانش آموزان بعد از کلاس از معلم دارند: « »

گودریک: « خب به صف بشین! »


تکالیف این جلسه:

1. چیزی که تو تکلیف گفتم انجام بدین به صورت رول! (25 نمره!)

2. پست مدافع همیشه پست نا محبوبی بوده! عشقتون به این پست رو اعلام کنین تا من بتونم از فدراسیون کوییدیچ بخاطر علاقه مند کردن بچه ها به این پست ، جایزه بگیرم!(5 نمره) ()



زود تخلیه کنین ورزشگاه رو! من بچه محل هامو دعوت کردم ، کوییدیچ بزنیم!
موفق باشین!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۸:۰۳ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
1. کاری که تو تدریس گفتم انجام بدین! شما هم سعی کنید اسنیچ رو بگیرین و اینو با یک رول توضیح بدین! (20 نمره)

همه به سمت جارو ها می دویدند ولی او جاروی کهنه ولی دوست داشتنی خودش را که با آرم "جـهـنمی" و RaVenتزئین شده بود را در میان دستانش می فشرد و به آسمان همرنگ چشمانش خیره نگاه میکرد!
پرواز کردن به جرئت و جسارتی نیاز داشت که او از دستش داده بود و پیدا کردن اسنیچ به قدرتی که او به دســت باد سـپــرده بودشــ.
آخــریــن خاطره پروازش سقوط شرم اوری در مسابقه بود که به شکستشان انجامید. از آن روز به بعد حتی یک سانتی متر هم از زمین فاصله نگرفته بود. حــال فرقی نمی کرد چه قدر لینی ،پیکسی آبی پوش، بنشیند و به او قوت قلب بدهد که مشکل از داوری بوده! او نمی توانست دوباره پرواز کــنــد!

-هــی فل... منتظریم، برو دیگه!

با صدای لینی به خودش آمد. چه زود نوبت او شده بود... گودریک با انتظار به او چشم دوخته بود!

با صدایی پراز اضطراب پرسید:
-ببخشید؟ چیزی گفتین؟

-نمیخواین سوار جاروتون بشین خانوم دلاکور؟

یعنی او هم فهمید در این ترمی که در کلاس نبوده چه قدر عوض شده؟!

سوار جارویش شد و برای سرکوب کردن لرزیدن محسوس دستانش آن را کمی محکمتر گرفت و از روی زمین بلند شد. با فاصله گرفتن از زمین و چمن های کوتاه استادیوم مغزش قفل کرد. از یاد برد چه باید بکند و دنبال چه چیزی باشد ودر عوض به یاد آورد با بازی باد با تک تک طره های موی خوشرنگش و سکوتی که فقط در ارتفاع پیدا می شد چگونه مست پرواز می شود! قــدمــی نزدیک تر به آسمان!

بـقـیه حرکاتش غــریضی بود! چرخیدنش دور استادیوم و چشم دوختن به اسنیچ طلایی رنگ درپس زمینه آبــــی آسمان و ابر های سفیدی که درونش جولان می دادند. مثل چشمان آبی رنگ او و پوست سفید و موهای طلایی رنگش...یعنی کدام بیننده نمی توانست این هماهنگی را درک کند؟!

-فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل! منتظر چی هستی؟ اسنیچو بگیر!

صدای ملایم لینی بود که زیر چشم غره ی سهمگین گودریک رو به او قریاد می زد...!

قهقهه ی بی اختیاری زد، تنبیه بدی برای خودش در نظر گرفته بود، پرواز نکردن! قرار بود این مدت که روی زمین راه می رفت را جبران کند!
و ناگهان به آســانی و ملایــمی ِ بـر هم خوردن بال های یـک پروانه، اسنیچ در دستان فلور آرام گرفت.


2. چرا تو این سرما اومدین کلاس پرواز؟ (جواب های دندان شکن و شعارگونه امتیاز بیشتری داره!) (5 نمره)
به همون دلیلی که که شما تو این ســرما اومدین تدریس کنین، گرفتن امتیاز!8-|
+دفاع از زمستان و زمستانی ها:دی


3. وظیفه ی جستجو گر چیه و کلا یه توضیح در مورد جست وجوگر و اسنیچ بگین! (5 نمره
جست وجوگر، سبک وزن ترین و تیز پرواز ترین بازیکن تیم، با توانایی پرواز با یک دست و حتی بدون دو دست وظیفه گرفتن اسنیچ را دارد!
اسنیچ طلایی اختراع بومن رایت اهل دره گودریک بوده و از روی مرغ طلایی که پرنده ای در معرض انقراض است ساخته شده!
او با گرفتن اسنیچ صد و پنجاه امتیاز از آن تــــــــــیــــــــم خود می کند بــه هـمـیــن دلیل او بازیکنی است که بیشترین خطا ها روی او انجام می گیرد وهمه می خواهند او را از بازی به بیرون شــــــــوت کنند!


ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۱۸ ۱۸:۱۱:۵۳

بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۲

پادما پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۱ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳
از چادر سرخ پوستى
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 271
آفلاین
1. کاری که تو تدریس گفتم انجام بدین! شما هم سعی کنید اسنیچ رو بگیرین و اینو با یک رول توضیح بدین! (20 نمره)

پروفسور با صداى بلند گفت:نوبت پادما پاتيل است.

پادما سرش را كج كرد و شانه اش را بالا انداخت و سوار جارويش شد و به آرامى بالا رفت و زير لب غر زد: من از جارو سوارى خوشم نمياد ، چرا اصلا بايد همچين كلاسى داشته باشيم؟

چشم هايش را به اطراف چرخاند و به دنبال او توپ زرد مسخره گشت.

چشمش به توپ خورد كه داشت اطراف تيرك بال بال مى زد، پادما دست هايش را به هم ماليد به به سرعت به دنبال توپ يا همون اسنيچ رفت.

اون اسنيچ بيييييب در آخرين لحظه جا خالى داد و پادما محكم به تيرك برخورد كرد.

پادما در حالى كه زير لب به زمين و زمان فش مى داد جارويش را برگرداند و بع سمت. اسنيج هجوم برد .

بالاخره اسنيچ را گرفت وبه زمين نشست.

با چوب دستى اش يك چوب بيسبال از ناكجا آباد ظاهر كرد و بر سر پروفسور شكست.

پروفسور: آخ چى كار كردى؟

پادما : اين براى اين بود كه به تيرك برخورد كردم.

پادما پشتش را به پروفسور كرد و رفت.

2. چرا تو این سرما اومدین کلاس پرواز؟ (جواب های دندان شکن و شعارگونه امتیاز بیشتری داره!) (5 نمره)

چرا اينقدر گريفندورى ها فضولن؟

اگه جوابتون رو ندم چى ميشه؟

بايد بدم؟

اگه بايد بدم نمى دم تا ساعت ها تو فكر جوابش بمونى.


3. وظیفه ی جستجو گر چیه و کلا یه توضیح در مورد جستجو گر و اسنیچ بگین! (5 نمره)

وظيفه ى جستجوگر كتك خوردن توسط بازيكنان حريف، الافى در زمين بازى و سقوط كردن است.

اسنيچهم كه بازى رو تموم مى كنه و كلى امتياز به تيم برنده ميده.

سؤالى نيست؟



به ياد قديما


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۹:۲۳ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲

اوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۱ جمعه ۴ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۲۵ سه شنبه ۳ آبان ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 161
آفلاین
1. کاری که تو تدریس گفتم انجام بدین! شما هم سعی کنید اسنیچ رو بگیرین و اینو با یک رول توضیح بدین! (20 نمره)

-شروع کنید!
این فریاد گودریک شاگردانش را به پرواز برای جستجوی اسنیچ درآورد.

از بین آنها پسری جوان و رنگ پریده ای دیده میشد که در سرمای هوا گوش هایش قرمز شده بود، او داشت دنبال آن توپ طلایی رنگ میگشت، او در کلاس هیچ کس را نمیشناخت ، این تنها راهی بود که میتوانست خودش رو به استاد و همکلاسی هایش نشان بدهد.

بعد از چند دقیقه پرواز کردن تمام بدنش از شدت سرما بی حس شده بود ولی هنوز داشت به تلاش خودش را برای پیدا کردن آن توپ طلایی ادامه میداد. ناگهان یکی از همکلاسی هایش با سرعت از کنار او گذشت، بله همکلاسی اش اسنیچ را دیده بود.

پسر جوان بی آنکه فکر کند به دنبال همکلاسی اش پرواز کرد ولی امکان نداشت بتواند به او برسد ، تمام هم کلاسی هایش جارو های بهتری نسبت به او داشتند ولی این باعث نشد که او هدفش را نیمه کاره بگذارد و رها کند .

با تمام سرعت پیش رفت ، حالا تمامی هم کلاسی هایش آن دو نفر را میدیدند که دنبال اسنیچ با یکدیگر رقابت میکردند ، پسر جوان نمیخواست بازنده بیرون بیاید ، آن دو نفر دست هایشان را رو به اسنیچ دراز کردند ، آنها تنها چند سانتی متر تا گرفتن اسنیچ فاصله داشتند.

پسر جوان دست هایش را دراز کرد ، با تمام وجود به طرف اسنیچ رفت ، شیرجه ای به سوی آن زد و ناگهان سرش گیج رفت و تعادلش از دست داد و سقوط کرد.

پس از چند لحظه چشمانش باز شد و بود رطوبت و چمن دماغش را پر کرد ، او همچنان توپ طلایی را در دست داشت ، بالای سرش هم کلاسی هایش را میدید که دارند با یکدیگر صحبت میکنند ناگهان گودریک را دید بالای سرش نشسته و با او نگاه میکند.

بعد از مدتی که معاینه اش میکند شروع به صحبت میکند و رو به آن پسر جوان میگوید که کتفش شکسته است ولی الان آن را بی حس کرده است.

او کمک میکند که آن پسر بلند شود و روی به او میکند و میگوید:

-تو را قبلا ندیدم . شاگرد جدید هستی؟

پسر جوان آب دهانش راقورت داد و با صدایی لرزان گفت:

-بله استاد
گودریک نگاهی کنجکاوانه به او انداخت و از او اسمش را پرسید،

پسر جوان که از سرما بدنش به حس شده بود و از نگاه همکلاسی هایش که به او نگاه میکردند خجالت زده بود با صدای آرامی که به زمزمه شبیه بود گفت:

-اوری، استاد

گودریک نگاه تحسین آمیزی به او کرد و رو به شاگردانش کرد و گفت:

-بچه ها ، نمیخواهید که همکلاسی با استعدادتون رو تشویق کنید

ناگهان همه شروع به تشویق کردن اوری کردند ، در نگاه آن پسر غروری دیده میشد ، بله او موفق شده بود!



2. چرا تو این سرما اومدین کلاس پرواز؟ (جواب های دندان شکن و شعارگونه امتیاز بیشتری داره!) (5 نمره)


1-استاد و درس رو دوست داشتم

2-هوا اصلا سرد نیس ، خیلی هم گرمه

3-استاد و درس رو دوست داشتم

4-چایی داغه ، دایی چاقه

3. وظیفه ی جستجو گر چیه و کلا یه توضیح در مورد جستجو گر و اسنیچ بگین! (5 نمره)

جستجو گر یک نفر از اعضای تیمه که باید اسنیچ رو بگیره و در مورد اسنیچ هم که عرضم به حضورتون () یه توپ طلاییه که هر جایی گیر نمیاد باید به صورت قاچاقی وارد کنی یا اگه میخوای بگو یه نفر دارم از اونور آب میاره

با گرفتن این توپ شما 150 امتیاز میگیرین و بازی تموم میشه و تا وقتی هم نگرفتین بازی تموم نشده.

مثل اینکه وقت برنامه تموم داره میشه تا برنامه ای دیگر شمارا به خدا میسپارم



شناسه ی قبلیم که بعد از این ساختمش ولی دوباره برگشتم به این

اینه

عمرا اگه فهمیده باشی چی گفتم

چاکر همه بچه های قدیمی (کینگزلی شکلبوت ، پیوز ، رفوس ، زاخاریاس ، دادالوس دیگل و خیلی های دیگه که حال ندارم بنویسم اسمشون رو )



پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۲

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
یاهو


1. کاري که تو تدريس گفتم انجام بدين! شما هم سعي کنيد اسنيچ رو بگيرين و اينو با يک رول توضيح بدين! (20 نمره)

هوا سرد بود ! برف تا کجای ِ آدم را گرفته بود ! ... حتی فنگ نیز از این همه سفیدی روی زمین گرخیده بود! ... دوربین جمعی از بزغاله های باهوش ِ کلاس رو نشون میده ک حتی برف ِ سنگین هم نتونسته بود اونها رو از رسالت ِ بزرگشون دور کنه ! :|

جسی در حالی ک بند ِ پوتین َ ش را مُحکم! می بست ، گفت:
- عزیزم میخ ِ چی شدی یه ساعتِ ؟
دخترک در حالی ک با دستهای ِ عرق کرده چوب جارویش را محکم فشار میداد گفت:
- الان همه جا حرف ِ برگشتن ِ شما ب مدرسه س ! ... خوشحالم ک باهات تو یه گروهم! اسم ِ من آلیس لانگ باتم ِ !
جسی دستی ب چتری های ِ شهلایش! کشید و در سکوت با خود فکر کرد ک این چندیم " لانگ باتمی ِ " ک میخاد باش هم کلاس شه!
- بجنب دختر ! الان کلاس شروع میشه!


.:. کلاس ِ کوییدیچ ...
جسی با نگاهِ بی حوصله ای همه ی اعضای ِ کلاس را بررسی کرد و دوباره روی ِ پروف گریفیندور زوم نمود ک میفرمود : "هر کی جاروشو آورده که خوش بحالش! هر کی نیاورده و یا نداره ، می تونی بره انباری استادیوم یکی برداره! این ترم مدرسه کلی جاروی جدید خریده! "

با این حرف ِ گودریک جماعت ِ حاضر همچون تسترال هایِ تازه نعل شده ب سمت ِ انباری یورش بردند و هرکدام جارویی فول آپشن را ب غنیمت گرفتند!


- هووم! جسیکا پاتر ؟!
- جانم استاد؟
- اوه ! جسی جان!!! شما ک زمانی خودت جستجوگر بودی؛ میای اولین تمرین ُ کلاس ُ برا بچه ها انجام بدی؟ ...
جسی مشتی کوبنده بر دهان ِ خودش زد و پس از پوشیدنِ دستکش های پشمی اش، با گامهای پرتوان ب سمت جارو و شکارِ اسنیج رهسپار شد! :|


بیس دقه بعد . . .

جسی درحالی ک از شدت ِ سرما علایم قانقاریا در بدنش در حال ِ ظهور بود؛ اسنیج ب دست؛ شال ب کمر ؛ کلاه ب سر ؛ خود را افتان ُ خیزان ب پروفسور رساند !
- پناه بر مرلین ! این یه جور رکورد حساب میشه! مطمئنن تو این مدت خیلی باید تمرین کرده باشی درسته ؟ ... باتوجه ب اینکه سنی ازت گذشته ولی هنوز تیز ُ بز بودی ! ... خیلی عالی پاتر! ... امیدوارم بقیه بچه ها هم مث ِ تو باشن ! ساغول ساغول !
جسی:

آلیس با هیجان خودش ُ ب جسی میرسونه و میپرسه:
- تو چطوری اینقد سریع تونستی دختر ؟وای تو معرکه ای!
- میدونم عزیزم! :)) / من تنها رمز سرعت بخشیدن ب کارمو تمرکز روی اسنیچ میدونم! اینکه بخای با اندکی زیرکی حرکتِ بعدی ِ اونو حدس بزنی و از طرفی ب پروازت سرعت ببخشی و بتونی با دقت مانع ها رو رد کنی! ... همین!


2. چرا تو اين سرما اومدين کلاس پرواز؟ (جواب هاي دندان شکن و شعارگونه امتياز بيشتري داره!) (5 نمره)

عههه ؟ خوشمون باشه! کلاس میایم میگین چرا میاین! کلاس نمیاین انواعِ طلسم ِ بستن ِ بخت ُ کوری ُ کچلی رو حوالمون میکنین! ... آغا اصن ما اومدیم تا شما بدانید ک ما همیشه در صحنه ایم ! آمادیم با مشتی باشیم بر دهان ِ آستکبار ِ بین الملل و بگوییم ولدمورت هیچ غلطی نمیتونه بکنه ! #الکی!
علی ایُحال ما آمده ایم تا قدرت ِ دیکتاتوری ِ تان را سرَ کلاس ببینیمُ برویم ک تمرین های ِ سنگینتان رفت داخل ِ پاچه ِ مان! نشان ب آن نشان در سالهای ِ دور از خانه ( خانه استعاره از جادوگران ) برای پاس کردن ِ واحدهای تربیت بدنی چه دل پیچه ها ک نمیگرفتیم! ولی آمدیم ک بزغاله بودنمان را بار ِ دیگر ب رخ ِ مدارس ِ جادویی ِ دیگر بکشیم!



3. وظيفه ي جستجو گر چيه و کلا يه توضيح در مورد جستجو گر و اسنيچ بگين! (5 نمره)

جستجوگر کسی است باید دارای ِ قدرت چست ُ چابکی ِ بالا و مهارت قابل ِ توجه در زمینه ی پرواز باشد زیرا در سراسر ِ مسابقه باید بارها و بارها چپ ُ راست شود ک دهن ِ معده یِ آدم سرویس میشود! ... وی وظیفه ی گرفتنِ اسنیچ ؛ آن گردالی بالدار را دارد و خودش را بوق میکند و نمیگذارد جستجوگر آن را تصاحب کند ! ... در بازی کوییدیچ گرفتن ِ اسنیج توسط یکی از دو جستجوگر حریف ب نشان ِ پایان ِ بازیست و اگر اشتباه نکنم 250 امتیاز دارد !



پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۹:۲۷ شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
1. کاری که تو تدریس گفتم انجام بدین! شما هم سعی کنید اسنیچ رو بگیرین و اینو با یک رول توضیح بدین! (20 نمره)

باد سر همچون تازیانه ای به صورت لینی برمیخورد و مانع حرکت سریعش به جلو میشد. تازه یک سوم دور استادیومو چرخیده بود که صدای غرغرش به هوا بلند میشه:

- ایش واسه خودش چی فک کرده؟ مگه زنگ ورزشه مشنگاس که لازم باشه اول یه دور استادیومو بتابیم؟ خب که چی؟

لینی سرعتش رو زیادتر میکنه تا سریع تر یک دورش به پایان برسه. در همین حال شال گردنش رو هم به شدت دور صورتش گره زده بود و دماغ و دهن و همه چیش زیر شال گردن مدفون شده بود.

- میمرد از اول اسنیچو ول میداد هوا؟ پس چرا تموم نمیشه؟ این اسنیچ لعنتی کو؟ اصن چرا باید حتما اشاره میکرد که اسنیچو ضعیف کرده؟ نمیکردم ما خودمون استاد بودیم. رسما بمون توهین کرد ... عه! اینا چشونه؟

نگاه لینی لحظه ای به پایین استادیوم جلب میشه، جایی که همه ی بچه ها دور هم جمع شدن و حالا حالت نگاه تک تکشون در نظرش عجیب به نظر میرسه.

- واه واه واه! این چه طرز نگاه کردنه؟ انگار روح دیدن.

لینی با اکراه نگاهشو از اونا برمیداره و ناگهان حالت چهره ی لینی از عصبانی و غر غرو تغییر میکنه و با شوق و ذوقی کودکانه به سمت نقطه ای که پایان یک دور رو نشون میداد نزدیک میشه و با خوش حالی اطرافو نگاه میکنه بلکه اسنیچو بیابه.

اینور میره، اونور میره، اما خبری از اسنیچ نیست. چشماشو تیز میکنه و موشکافانه سرتاسر استادیومو از نگاهش میگذرونه و بالاخره برق طلایی رنگ اسنیچو میبینه. با غرور جاروشو به اون سمت هدایت میکنه و در حالیکه دستاشو دراز کرده با سرعت به سمتش میتازه.

- یوهو ... وایسا بینم کوچولو ...

لینی دستاشو دراز میکنه و هر لحظه به اسنیچ نزدیک تر میشه و درست زمانی که احساس میکنه الانه که بگیرتش اسنیچ یه تغییر جهت ناگهانی میده.

- چی شد پس؟ مگه نگفته بود هوشیاریشو پایین آورده؟

لینی با ناراحتی چرخشی میکنه و از یه ور دیگه میره دنبال اسنیچ، اما اینبار هم همون اتفاق قبلی میفته. چندین و چند بار دیگه هم این واقعه به شکلای مشابه تکرار میشه و یه بار از لا دستش میگرخه، یه بار هی اسنیچ ویراژ میده و هزاران راه و روش دیگه که فقط اسنیچ با هوشیاری و سرعت بالا میتونه انجام بده!

در همین اثنا، لینی از دو جهت به فلاکت میره. یکی از شدت سرما احساس میکنه دیگه جون نداره و از طرف دیگه هم اسنیچو برخلاف بقیه دوستاش نتونسته بگیره و روحیه شو داغون کرده. بالاخره صدای فریاد پروفسور گریفیندور اونو از تلاش بیشتر باز میداره:

- دوشیزه وارنر، فک کنم بهتره بیای پایین و این فرصتو از بچه های خوب دیگه نگیری تا شانسشونو برای گرفتن اسنیچ امتحان کنن.

لینی غرولندکنان همینطور که تو هواس فریاد میزنه: اما پروفسور من هنوز نگرفـ...

اما با برق نگاه خوفناک پروفسور، لینی از وسط به دو نصف میشه و ساکت و پژمرده پایین میاد و تو جمع نفرات قبلیش که همه از دم اسنیچو سریع گرفته بودن قرار میگیره. پروفسور گودریک بعد از فراخوندن نفر بعدی و فرستادنش به هوا، کنار لینی میاد و آهسته میگه:

- که من شبیه معلم ورزشام؟ اونقد ماهرین که نیازی به پایین آوردن هوشیاری و سرعت اسنیچ ندارین آره؟ همه مشاهده کردیم ... بعد از کلاس میمونی و جاروی همه رو خودت به تنهایی و بدون جادو، میبری و سرجاشون میذاری.

و قبل از اینکه لینی بتونه اعتراض دیگه ای بکنه، یه سمت دیگه میره و دانش آموزی که رو هواس رو هدایت میکنه و لینی رو که احساس میکنه آسمون رو سرش خراب شده رو تنها میذاره. لینی حالا دلیل نگاهای عجیب هم کلاسیاشو درک میکنه و با ناراحتی مدام تو ذهنش میگه " از کجا فهمید چی گفتم؟ :| "

2. چرا تو این سرما اومدین کلاس پرواز؟ (جواب های دندان شکن و شعارگونه امتیاز بیشتری داره!) (5 نمره)

فضولیش به شما نیومده پروفسور. زدی اسنیچو واسه من تغییر دادی، تازه تنبیهمم کردی بعد اینو میپرسی که رسما بزنی تو دهنمون؟ هین؟ آخه اینه رسم پروفسوریت؟ چقد میتونی دانش آموزتو خورد کنی آخه؟

میخوای بگم غلط کردم اومدم؟ نخیر نکردم ... واسه ضایع نمودن شما هم که شده تا آخرین جلسه تو سرما میام. ایش. حالام برو کنار باید جاروهای بچه هارو جمع کنم.

3. وظیفه ی جستجو گر چیه و کلا یه توضیح در مورد جستجو گر و اسنیچ بگین! (5 نمره)

اصولا فرزترین بازیکنو برای جستجوگر میذارن. چون یه جستجوگر باید سرعت و دقت زیادی داشته باشه تا بتونه اولا اسنیچ رو تو هوا تشخیص بدا و پیداش کنه و دوما به سمتش حرکت کنه و اونو به چنگ بیاره.

میشه گفت جستجوگر مهم ترین وظیفه رو توی تیم داره. چون تیمی که جستجوگرش اسنیچو بگیره 150 ( همین بود؟ ) امتیاز به گروهش میده که همین میزان امتیاز در 97 درصد مواقع باعث پیروزی تیمش میشه. پس میشه گفت مهم ترین نقشو ایفا میکنه! اون 3 درصد هم مال مواقعیه که تیم خودمون اونقد زاغارت و تیم حریف اونقد قویه که شونصد تا گل بخوریم و هیچ جوره با این 150 امتیاز نتونیم برنده شیم.

اسنیچ هم همون شیء طلایی عزیزه که هرکسی از رووناشه (برگفته از "از خداشه" ) بگیرتش و مهم ترین وظیفه ای(!) که به گردنشه اینه که از چنگ چهاردست (دو جفت دست میشه چهار تا دست ) جستجوگرای تیم بگرخه و تا جایی که میتونه از دسترس اونا دور باشه و نذاره گرفتار شه.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۱۴ ۱۹:۳۵:۴۲



پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۳:۰۸ شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲

پروفسور تافتی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۸ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۴۳ چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹
از آمدنم نبود گردون را سود!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
1. کاری که تو تدریس گفتم انجام بدین! شما هم سعی کنید اسنیچ رو بگیرین و اینو با یک رول توضیح بدین! (20 نمره)

تافتی میپره روی جارو، موهاشو میده بالا و یه لبخند رو به افق میزنه تا دندونای سپیدشو در معرض نگاه متمرکز ساحره ها بذاره. تافتی چپو نگاه میکنه و اسنیچو نمیبینه، راستو نگاه میکنه و اسنیچو نمیبینه، همین طور بالا و پایینو، بنابراین دوباره نیششو باز میکنه تا سفیدی دندوناش زیر آفتاب برق بزنه...

ملت ساحره:

تافتی که وضعیت رو مثبت ارزیابی میکنه یه قر کوچیک به کمرش میده و تو هوا با جاروش کله ملق میزنه. بعد دوباره نیششو باز میکنه تا از سفیدی دندوناش فضا منور بشه...

ملت ساحره:

تافتی که دیگه شدیدن جوگیر شده روی جاروش بلند میشه، یه لبخند تاثیر گزار به ساحره های گریفیندوری میزنه و شروع میکنه بندری میرقصه. ملت ِ ساحره که توازن پا و کمر و گردن تافتی رو در حین رقص میبینین همونجا کف میکنن و اوردوز میشن و اینا...

- تافتی کله خراب! اسنیچ پشت سرته!

صدای پروفسور گودریک نوی گوش چپ تافتی میپیچه. سریع رقصو قطع میکنه و ساحره ها رو با کف دهنشون رها میکنه. سیخ و صاف و راست میچرخه و اسنیچو میبینه که چپ و راست میشه... بعد راست و چپ... بعد بالا و پایین... مثل پاندول ساعت.

راوی: آخه نویسنده ی فلان شده، پاندول بالا و پایین میشه آی کیو؟

در همین لحظه نویسنده از اون جای خودش که در واقع همون جیب رداشه یه ساعت در میاره و پاندولشو فرو میکنه تو اون جای راوی که در واقع همون سوراخ دماغشه و همه درک میکنن پاندول بالا و پایینم حرکت میکنه و اینا ...

تافتی میره دنبال اسنیچ. به شکل مارپیچی پیش میره و این وسط دو تا کله ملقم میزنه و یه قر به باسن میده تا ساحره ها غش کنن و دست راستشو میاره جلو. اسنیچ از دست راست تافتی فاصله میگیره و میره به طرف دست چپش. تافتی دست چپشو بالا میاره اما اسنیچ میره به طرف دست راستش. تافتی دست راستشو بالا میاره اما اسنیچ میره طرف پای چپش. بعد از این چند حرکت ساحره ها که فکر میکردن تافتی دوباره داره بندری میرقصه کف و سوت میزنن و یه دور دیگه غش میکنن...

تافتی سریع یه چرخش به جاروش میده و به اسنیچ نگاه میکنه. دهنشو اندازه ی جیب پالتوی گانت علیه الرحمه باز میکنه و برای اینکه یاد و خاطره ی کتاب اول در ذهن دوستداران مجموعه هری پاتر زنده بشه اسنیچو میبلعه.

بعد از حرکت شجاعانه و مخاطره آمیز تافتی ساحره ها یه دور دیگه هم دور همی غش میکنن و کف میکنن و اینا... تافتی هم اون بالا دچار تهوع و سرگیجه و اسهال و وبا و طاعون میشه و مستقیم از جاروش روی سر پروفسور گریفیندور فرود میاد. یکم سرشو تکون میده و ابروها رو بالا میندازه و یه نیشخند ظریف میزنه تا ساحره ها از حالت غش به کما برن، بعد خیلی لطیف و اثر گزار و سریع اسنیچ رو روی کاسه ی چشم پروفسور گریفیندور بالا میاره. فقط چون ساحره ها رفتن کما این دفعه نمیتونن واکنشی نشون بدن و همینا...

2. چرا تو این سرما اومدین کلاس پرواز؟ (جواب های دندان شکن و شعارگونه امتیاز بیشتری داره!) (5 نمره)

1. چون میخواستم دندونم بشکنه.
2. چون میخواستم شعار بدم.
3. چون میخواستم دندونم بشکنه و شعار هم بدم.

3. وظیفه ی جستجو گر چیه و کلا یه توضیح در مورد جستجو گر و اسنیچ بگین! (5 نمره)

وظیفه ی جستجوگر همان طور که در رول مشاهده شد به وجد آوردن ملت، انجام حرکات موزون، دل ربایی از اجناس مخالف ( ! )، بیناموسی در حین پرواز، قر دادن به باسن و کمر، انجام حرکات لطیف با گردن و ابرو، و اگر هم فرصت پیش آمد گرفتن اسنیچ.

جستجوگر باید خوشتیپ، دارای بافت های نرم، قد بلند، دندان سفید، عضلانی، و خلاصه لکسی و جذاب باشد.

اسنیچ باید طلایی، بالدار، سریع، کوچک و لیز باشد که حتی الامکان دیرتر پیدا شود تا جستجوگر فرصت بیشتری برای خودنمایی و جذب نگاه تماشاگران داشته باشد.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.