هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۳۵ جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۲

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست کافه محفل ققنوس رون ویزلی

رونالد ویزلی!

پسرجان.. من توی همین دو سه تا پست پیش یه نقد عریض و طویل برای شما نوشتم راجع به سه تا موضوع تاکید کردم!

1- توصیف
2- واقع گرایی
3- پاراگراف بندی

از لحاظ توصیفات پست قبلیت توی زندگی به سبک سیاه بهتر و قوی تره. واقع گرایی این پست بهتره و پاراگراف بندیش واقعا زیر سطح مقبوله!

رون! هیچ وقت توی زندگیت پسرفت نکن! این دفعه رو می تونیم بذاریم به حساب این که یه مدتی میشه که پست نزدی. اون حس توی وجودت یه کم فروکش کرده و ذهنت آمادگیشو از دست داده. بیشتر بنویس. اصلا مهم نیست حتی اگه صدتا پست بد هم بزنی. چون با هر نوشتن ذهنت توی این کار پیشرفت می کنه و هرچقدر ننویسی تواناییش کمتر میشه!

به همین خاطر نقد قبلیت رو دوباره بخون و به پاراگراف بندی توجه کن. پاراگراف بندی نامناسب خودش یه عامل منفیه.. خواننده حی رغبت نمی کنه خوندن پست رو شروع کنه، بلافاصله نادیده می گیردش! ظاهر پست حداقل باید دافعه نداشته باشه..

و اما چیزی که می خوام اضافه کنم راجع به سوژه پردازیه:

سوژه ی جدید دادن کار واقعا سختیه. برای من که همیشه استرس زا بوده.. قدیما رو یادم نیست ولی الان احتمال این که متوجه ی سوژه ی من نشن زیاده، برای همین آدم توی دلهره ی این که آیا سوژه م رو کسی ادامه می ده یا نه می مونه! شما شجاعت به خرج دادی که سوژه ی جدید دادی، خیلی ساده هم مطرحش کردی به حدی جاذبه ی داستان به خطر افتاده..

اولین ایراد سوژه ی جدیدت همینه که خیلی ساده ست، بیش از حد؛ هیجانی که دیگران مجبور به ادامه دادن کنه درش وجود نداره.

دومین ایراد هم اینه که به نوعی مسئولیت سوژه رو انداختی رو دوش نفر بعدی، این که چه راه حلی برای کافه پیدا میشه به مراتب مهم تره از قرار پلمپ شدن کافه ست. در واقع اون راه حل سوژه ی اصلیه نه پلمپ شدن!

برای دفعات بعد که سوژه ی جدید می دی باید غیر از ایده ای که تو ذهنت داری، حواست به این که چطور باید ادامه داده بشه هم باشه لطفا..

همچین برای دفعات بعد: رون.. من مثل همین دفعه چک می کنم ببینم کارایی که گفتم رو انجام دادی یا نه. من این نقدها جلوی چشمم هست، جلوی چشم تو هم باشن باباجان!

موفق باشی!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۶:۲۸ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۲۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
از اسمون داره میاد یه دسته حوری!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 305
آفلاین
سام علیک!
گفتم ببینم اولین سوژه ی جدیدی که دادم چطوره؟


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۰:۴۵ یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۲

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست ویلای صدفی آلیس لانگ باتم



دخترک گیسو طلایی ماهیتابه به دست! نویل چطوره؟!

خوب بود دخترم.. خوووب! اهمم.. چند سالتونه شما؟

آلیس، بچه ها بهت گفتن که من ذاتا آدم ایراد گیری هستم؟ در واقع گیر زیاد می دم ولی به خدا ایراد بنی اسرائیلی نمی گیرم! الانم وقتی می گم خوب بود یعنی واقعا خوب بوده. بازم نمی خوام ایرادهای ریز از نقطه و ویرگول و تکرار فلان فعل و کج بودن سرکش "گ" بگیرم! برای این قدری که نوشتی به نظر من همه چیز از خوب هم کمی بالاتره و سختگیری های بیش از حد باعث میشه کمتر دست به قلم ببری اما یه توصیه ای دارم که برای ارتقای سطحت به دردت می خوره!

فک کن من میام توی توصیفاتم میگم: "جسم کروی قرمز رنگ که بر آمدگی تاج مانندی داشت درون سبد قرار داشت!" اینجا شمای خواننده میگی خب یه انار توی سبده. یه بار دیگه میام شما رو جلوتر از این هم می برم میگم:

" آلیس دیروز که با سبدی پر از انار در دستش آمده بود، امروز دیگر در راهروها و اتاقهای خانه قدم نمی زد و تنها اناری که از خیل انارهای دیروز در سبد مانده بود یکه و تنها رفته رفته پوستش خشک تر می شد و کم کم داشت دلش می شکست"

ببین کلی جلو افتادیم این دفعه!! اون دفعه فقط یه توصیفی ارائه دادم که شما رو به این می رسوند که یه انار تو سبده ولی این بار توصیفات از همین انار یه داستان به شما ارائه داد. نمی گم توصیف های اون مدل اولی بی مورد و به درد نخور و نا به جاست. گاهی هم ما لازم داریم که مخصوصا راجع به یه چیزی کمتر توضیح بدیم که تو سایه بمونه و خواننده بعدها در موردش بیشتر بدونه. اما یه وقتهایی لازمه که خواننده ها توی دریای توصیفات شما غرق بشن و تا وقتی پست تموم میشه نتونن چشمشونو بردارن!

این یه هنره که بعدها باید به موقع ازش استفاده کنین.. امیدوارم به دردتون بخوره!

موفق باشی!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۲

آليس لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۷ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۵۲ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳
از پسش برمیام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 266
آفلاین
سلام بر دامبلدور قرن!
اگه وقتتان تنگ نیست این پست منو نقد بفرمایید!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱:۰۹ چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۲

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست زندگی به سبک سیاه رون ویزلی


رونالد فضاسازی ویزلی!!

راضیم از پیشرفتت در فضاسازی، خیلی خوشمان آمد. مخصوصا که یه جاهایی حس کردم نوشتنش به نوشته ی خودم شبیه شده و بسیار ذوق زده شدم فرزند روشنایی! آفرین.. خیلی مردی باباجون!

حالا بیا یه کم ایراد ریز بگیریم:

نقل قول:
نگاهی به نقاط دیگر صورت او انداخت. چین و چروک نداشت و برای یه زن با عمر زیاد این چیز عجیبی بود. به هر حال او مادر ارباب بود و این مستلزم عجیب بودنه.


نگاهش را به نقاط دیگر صورت او انداخت حسی تو ذهن آدم متواتر می کنه که با اون چیزی که لازم داریم متناسب نیست. آدم حس می کنه باید یه چیزی خیلی وسیع باشه تا نقطه زیاد داشته باشه مثل نقشه و اینا، می تونستی یه ترکیب ادبی زیرکانه به کار ببری. از آرایه های ادبی استفاده کنی. مثلا " نگاهش روی صورت مروپ به گردش درآمد/ چرخید/ سُر خورد!"

به طور کلی میشه رو ریزه کاری ها بیشتر کار کنی تا زیباتر بشه، بذار به عنوان مثال من همین نقل قول از پستت رو بازنویسی کنم:

نقل قول:
نگاهش روی صورت بانوی خانه چرخید. برای زنی در سن و سال و جایگاه یک مادر صورت صاف و باطراوتی داشت؛ این طراوت و شادابی خودش چشمه ی عجایب بود ولی نه آن قدر عجیب که برای مادر لرد ولدمورت کفایت کند!


البته لزومی نداری این طوری بنویسی دقیقا. اینا همش به سبک و سلیقه مربوطه فقط می خواستم کاربرد ادبی تر رو به نمایش بذارم.

نکته ی مهم دومی که توی پستت کم توجه شده بهش "واقع گرایی"ـه. توی پستهای جدی این خیلی مهمه. صرفا نقل کردن یک داستان نیست. باید ببینی واقعا چه اتفاقی میوفته. مثلا مرگخوارها مروپ رو چی صدا می کنن؟ بانو گانت؟ نه! مرگخوارها به ولدمورت می گن ارباب یا مای لرد.. خیلی منطقی به نظر می رسه که اسم مروپ رو هم به زبون نمیارن، حتی فامیلیش رو. احتمالا مناسب تره که بگن: بانو، بانوی من، مای لیدی یا از این قبیل الفاظ!

و مهمتر از اون.. تصور کن یه نفر پا میشه میره خونه ی ریدل بین یه سری آدم واقعا خشن و روان پریش که واقعا قلبهای سیاه دارن.. مرگخوارهای واقعی اینطورین خب! فکر می کنی اذیتش نکنن؟ بهش حمله نکنن؟ تحقیرش نکنن؟ یقینا این کارو می کنن.. من انتظار داشتم اینجا با همچین صحنه ای رو به رو بشیم.. این که مرگخوارها چو رو دوره کنن. بعضیاشون به سمتش طلسم شلیک کنن، حرفهای تمسخر آمیز زیادی بزنن! و بلاتریکس و مروپم تا یه جایی از این حرکات بقیه لذت ببرن و فقط بخندن!

ولی خب حداقل بلاتریکس اینجا یه کم دست به کار شده بود و از این بابت جای شکر داره!

یکی دیگه هم سرعت جلو رفتن داستانه، ببین تو این سه چهارتا پست آخر، چو فقط داره دور خودش می چرخه.. کسی جرئت نکرده به امتحانا بپردازه. این درست نیست! هی تکرار و تکرار و مثل لاک پشت جلو رفتن فایده ای نداره، باید تشخیص بدید که کجا لازمه برید سر اصل مطلب. تو پست تو لازم بود که بالاخره معلوم بشه این امتحانا چیه ولی بازم نگفتی.

رون..این روند وقتی ادامه پیدا کنه سوژه سرد میشه و از بین میره و دیگه کسی ادامه ش نمیده، پس اینو بهش توجه کن که سوژه شهید نشه..!

و آخرین نکته راجع به پاراگراف بندی.. وقتی از فضاسازی یه بند می نویسی و میری به دیالوگها، قبل و بعد از دیالوگها هم باید یه اینتر بزنی تا فاصله ایجاد بشه. اینطوری ظاهر بهتری داره.

- دیالوگ دیالوگ دیالوگ!
-دیالوگ دیالوگ و....

این جوری! مجموع دیالوگها یه بند محسوب میشه. یعنی اگه یه دیالوگ هم بعد از این داشتی، بدون اینتر اضافه باید بنویسی.

دیگه همین. موفق باشی کاراگاه!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۲۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
از اسمون داره میاد یه دسته حوری!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 305
آفلاین
رون با زمزمه ی "فضا سازی، فضاسازی"وارد دفتر دامبلدور شد. کاغذی را روی میز گذاشت و با همان زمزمه خارج شد.


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۴۷ دوشنبه ۹ دی ۱۳۹۲

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست رینگ دوئل گودریک گریفیندور

گودریک گریفیندور عزیز! ای صاحب شمشیر و کلاه! پستت از همه ی لحاظ حداقل خوب رو داره اما برای پست دوئل نوشتن خوب کافی نیست گودریک!

پستهای خوب زیادی توی مسابقه ی دوئلمون داشتیم اما خیلی ها، واقعا خیلی ها توجه نکرده بودند که لازمه پستی که برای مسابقه می نویسند نه تنها از لحاظ نوشتن که از لحاظ سوژه هم باید قدرتمند باشه، تماما هم طنز نویسها با این مشکل رو به رو بودند.. البته نه این که نوشته های جد از این نظر غنی بودند نه اینطوری نبود.

پس نتیجه ی اول اینکه چه توی دوئل، چه هر پست تکی دیگه از و همانند یک سفید اصیل و خاطرات گرفته تا هالی ویزارد و جام آتش، سوژه ی قوی انتخاب کنین، داستانی که جذاب باشه.. واقعا با "زمان برگردان" میشه داستانهای فوق العاده جذابی نوشتو از این نظر کم لطفی کردین!

مساله ی مهم دوم!

یه بار تو یه فیلمی یه دیالوگ واقعا حکیمانه و گولاخانه گفته شد که بد نیست بهش توجه کنیم! "جوک خوب و بد وجود نداره، جوک گوی خوب و بد وجود داره!" خیلی خیلی تیکه های بامزه ای توی پستت وجود داشت. اون تبلیغات، طلسم مو صاف شو که توی نقطه ی حساس به داد گودریک رسید و ... نگاه کنی اینا همشون واقعا خنده دار بودن ولی کل پستت خواننده رو توی فاز طنز و خنده نگه نمی داشت. علتشم لحن روایتت بود. با این طور ادبیات رسمی و حالت اخبارگویانه نمیشه داستان طنز روایت کرد. روایت کردن داستان طنز با ادبیات جدی وارد سبک طنز و جد میشه مثال هاشم، پستهای خانه ی گانت ها، تدریس پیشگویی من و پست دوئل تد ریموس لوپینه.

هر ادبیاتی یه جای خاصی برای خودش داره و یه کاربرد مخصوصی، البته این چیزی نیست که من به شما یاد بدم.. کاملا خودتون بلدید. مثلا اومده بودی جملات کوتاه و رسمی به کار برده بودی، رسایی و شیوایی متن بالا می رفت و سریع الانتقال میشد ولی جو و فضا رو هم به همین میزان رقیق می کرد. ادبیات اینطوری با جملات کوتاه و سریع الانتقال برای داستان کودکه! جمله های کوتاه و ساده و کم آرایه که بچه ها راحت بتونن بفهمن.. ما اینجا بچه نداشتیم، وسط رینگ دوئل بودیم.. باید ثابت می کردید که نویسنده های سطح بالا هستید.

تو پست طنز باید اصطلاحات عامیانه داشته باشیم، تکیه کلام های طنزی که توی جامعه یا برنامه های طنز رسانه ای رایج هستن رو باید به کار ببریم. این جور که ساده و روون یک داستان رو فقط نقل کنیم مثل این می مونه که کیک بپزی و همونجوری سفید و بدون تزیین ببریش مجلس عروسی! اصلا اون کیک شایستگی یک مجلس رسمی رو نداره با اون حالت..

وقتی که توی کلیات به سطح خوب می رسید، از لحاظ روایت و نوشتن صحیح داستان بعد تازه باید به جزئیات بپردازید، باید تازه اون موقع دقیق بشید توی ریزه کاری ها.. که خب به جزئیات هم نپرداختی متاسفانه..

در کل من که دلم واقعا سوخت که یه کیکی رو با این همه زحمت درست کردی و پختی و آماده کردی ولی چهارتا ریزه کاری که باعث جلوه ش هست رو نادیده گرفتی.. دفعه ی بعد به این ریزه کاری ها، به لحن روایت داستان و به سوژه به طور جدی توجه کنین.



موفق باشی!



نقد پست وزارتخانه ویلبرت اسلینکرد


هووم.. ویلبرت!

قابل قبول بود، دلیلشم اینه که توی پستهای یک ماموریت شلوغ با زمانهای محدود انتظار زیادی از پستها نمیره! حالا من نمی دونم تا چه حد این آشوبهای وزارتی قوانین ماموریت برشون حاکمه، ولی به هر حال واضحه که زود پست می خوره و فرصت فکر کردن زیاد نیست.

از لحاظ نگارشی، پاراگراف بندی، آغاز و پایان داستان _ با توجه به این که بالاخره نشستم و پستهای این سوژه رو خوندم! _ هم مشکلی نداره. البته این کاملا سلیقه ایه. ممکنه کسی باشه که بگه اگه داستان اینقدر با جهش جلو نمی رفت بهتر بود..

منظورم اینه که داستان با حرکت چیزکشان(!) از آزکابان تموم میشه و دلورس تو انتهای پستش میگه که یه خر زخمی رو پیدا کرده.. اگه کمی تو ذهن خوانی پیشرفته باشیم می فهمیم که دلورس می خواسته شرایط رو برای چیزکشا سخت کنه. اینطوری که اونا برسن به لندن و ببینن خری با کمک های مرلین در کار نیست و حسابی مستاصل و بیچاره بشن، که خب خیلی عالی ایده ی مهلک دلورس رو دور زدی! واقعا جای تبریک داره!

در مجموع پستت واقعا خوب بود. فقط.. یک مقدار می تونستی از فضاسازی و توصیف استفاده کنی تا پستت از هر نظر تکمیل بشه!

راضیم ازت فرزندم.. موفق باشی!


نقد پست بازنویسی رون ویزلی که با پیام شخصی فرستاده

هوووم! نه.. اولا که طمانینه! رون حالا که بقیه پستها رو هم خوندم می تونم راهنمایی بهتری در اختیارت بذارم! به پست بعدی نگاه کن.. یه طنزپرداز قدیمی، لودر بگمن! !

لودو اول پستش رو به کمبودهای پستت اختصاص داده، بسیار کامل و جامع. در واقع از نظر داستانی لازم بود که تمام این ها رو توی پستت داشته باشی تا مییزان تاثیرگذاری پستت بالا بره.

مهمه که نوشته شما در روند داستان موثر باشه اینو دفعه ی قبل هم گفتم. ولی خب توی این ویرایشت فقط یه کمی پیاز داغ ماجرا رو زیاد کردی و طنزهای جالبی رو که دفعه ی قبل داشتی حذف کردی، که نیازی به این کار نبود..

گفتم که قبل از نوشتن باید به موضوعاتی فکر کنی. بیا عملا خودمون اینجا صحنه رو بازسازی کنیم!

دقت کن رون.. من یا شما یا هرکی حالا.. داریم یه تاپیکی رو می خونیم. از داستان خوشمون میاد و تصمیمی میگیریم که داستان رو ادامه بدیم. اول از همه لازمه که بدونیم چطور داستان رو باید ادامه بدیم.

اولین قدم اینه که با پست آخر هماهنگ باشیم. گاهی اوقات داستان از چندجا ادامه پیدا می کنه، مثلا تو همین سوژه ما لودو رو یه سمت داستان داریم، دلو رو یه سمت دیگه، آزکابانیا یه طرف و ایوان یه طرف دیگه و هوووم! خیلی زیاد شخصیت داریم!

آخرین صحنه ای که اون شخصیت مورد نظرمون تو داستان هست رو در نظر میگیریم و براش یه برنامه ای میریزیم بسته به خلاقیت و ابتکار و هر ایده ای که تو ذهنمون داریم!

ایوان باید بره به ولدمورت خبر بده.. چطور این کارو می کنه؟ وقتی خبر می ده چه اتفاقی میوفته؟ تصمیم ولدمورت چیه!؟ این ها رو باید بگی تا داستانت به یه جایی برسه و گرنه داستانت اصلا جلو نرفته و تاثیرگذار نیست.

توی پستهای بعدیت این مراحل رو پیاده کن ببینم چطور انجامش میدی!

تا بعد.. موفق باشی!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۴۶ یکشنبه ۸ دی ۱۳۹۲

ویلبرت اسلینکرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۲ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۲۹:۱۱ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲
از م ناامید نشین.. بر میگردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
با درود بر دامبلدور بزرگوار!

بعد از مدت ها رول درست و حسابی زدم و البته یکی از اولین رول های طنزم رو زدم!
لطفا این پست را نقد بفرمایید!
ممنونم!




پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۱۷ جمعه ۶ دی ۱۳۹۲

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست رون ویزلی


رونالد ویزلی!

درس امروز، این طور نباشد که فکر کنی پست رول با پستهای اخبارت خیلی فرق داره نوشتنش!

درس امروز..

بدون چی می خوای بنویسی و بعد فکر کن چطوری! توی پستهای خبر رسانی و مصاحبه ت اول به این فکر می کردی که مصاحبه ت رو چطور بنویسی.. درسته؟ فکر می کردی به این که سوژه ی امروزت چی باشه و بعد از اون به این که این داستان رو چطور نقل کنی فکر می کردی..


اینجا هم همین طوره، البت من این یک بارو استثنائا نرفتم تمام پستهای اون تاپیک رو بخونم که در جریان سوژه ش قرار بگیرم.. اما شما که داری یک جایی پست می زنی، مرحله ی اولش اینه که داستان اون تاپیک رو تمام و کمال بفهمی که طبیعیه ولی در مرحله ی بعدش باید به این فکر کنی که می خوای این سوژه به کجا بره.. ولش شما به این فکر نکردی! اومدی ترمز دستی رو کشیدی که از منظره لذت ببری ولی دقیقا کنار دیوار پارک کردی و منظره ای در کار نیست!

رونالد ویزلی، پستت حرفی برای گفتن نداشت. هیچ چیز جدید یا احساسات برانگیزی توش وجود نداشت. این که گفتم احساسات برانگیز حتما عواطف لطیف نیس، خندیدن و شاد شدن هم بالاخره احساساته..

همیشه وقتی پست بزن که می دونی می خوای چیکار کنی، لازمه که بدونی می خوای چیکار کنی و تا اینو ندونی پست زدن کار بیهوده ایه.. چرا که تازه از این بعد همه ی چالش های نویسندگی قد علم می کنن.

سعی کن همیشه یه مهره ی با اهمیت باشی. همین الان فرض کن یه نفر بره و اون پستو پاک کنه. برای خواننده های بعدی مشکلی پیش نمیاد، چیزی رو از دست ندادن! دلیلشم اینه که پستت حرفی برای گفتن نداشته.

اینو نخواه که پستت توی داستان هیچی نباشه، بهتر از اینایی پسر!

موفق باشی!

نقد پست پروتی پاتیل

پروتی! غلط املایی داری، یه محفلی باید دیکته ش همیشه بیست باشه.. اون روضه نیست، روزه ست! روضه به مراسم مذهبی می گن دخترجان.. صورتی پوش ِ خپل هم باید اینطوری می نوشتی و حالا از اینا بگذریم.

همین پیش پای تو داشتم به آقای رونالد ویزلی می گفتم که باید قبل از شروع پستش بدونه چی می خواد بنویسه و بعد از اون به چطوری نوشتنش فکر کنه!

شما می دونستی چی می خوای بنویسی پروتی ولی خیلی فکر نکردی به چطوری نوشتنش.

یه زمانی آمریکایی ها می خواستن تو سفینه ی فضاییشون چیزی بنویسن و چون جاذبه وجود نداشت خودکار توی فضاپیما نمی نوشت.. اونا هم رفتن و یه خودکاری اختراع کردن که بی نیاز از جاذبه باشه در حالی که می تونستن با مداد بنویسن و این همه وقت هدر ندن!!

نکته همینجاست، می خواستی شجاعت و وفاداری رو به تصور بکشی. خب برای به تصویر کشیدن این صحنه به سکوت لحظه های تردید متوسل شدی!

خوب بود اما کامل نبود، شاید توصیف لحظه هایی اینقدر احساسی تو تخصصت نبود، شاید باید یه داستان تعریف می کردی به جای این که شرح حال بنویسی.

می تونستی بگی پروتی چه دغدغه هایی تو زندگیش داره به خاطر این سفید بودن. اتفاقاتی که براش میوفته تو این داستان، با خواهر دوقلوش که یه ریونکلایی مرگخواره سر این شجاع سفید بودن به مشکل می خوره، اینا همه راه حل های دیگه هستن.

تصمیم به این که چه راهی برای گفتن هدف داستانت انتخاب کنی با خودته، اما هر راهی که انتخاب می کنی رو بهش برس و بذار پرورش پیدا کنه..

گذشته از موضوع چطور نوشتن، پروتی سعی کن یکپارچگی لحن نوشته رو حفظ کنی. توی متنت یه جا "را" به "رو"ی محاوره تبدیل میشه ولی فعل جمله غیرمحاوره ای و کامله. این مورد رو خیلی تکرار کردی و یکپارچگی نوشتنت از بین رفته به طور کلی.

سعی کن فضاسازیهات کامل و بی نقص باشن، اینجا با یکی دو جمله واسه فضاسازیت سر و ته قضیه رو هم اوردی.. فضاسازی کمه، پست جدی همه چیزش توصیفات و فضاسازیشه!

فعلا به همین موارد توی پست نوشتن فکر کن تا پستهای بعدیت.. هرجایی از نقدت رو هم که متوجه نشدی با پیام شخصی بپرس!

موفق باشی..


* نقد پست گودریکم به زودی به این پست اضافه میشه!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۲۴ پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۲

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۲۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
از اسمون داره میاد یه دسته حوری!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 305
آفلاین
پروفسور؟ سرتون شلوغه؟اشکال نداره!

بعد از مدت ها پست رولی زدم. میخواستم نقد بشه.


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.