هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲:۵۶ دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۲

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
A) به انتخاب خودتون یک فیلم انتخاب کنید و تشریحش کنید. هدف فیلمساز از ساختن آن، پیامی که میخواسته بده، سبک فیلم، نظر منتقدان، نظر خودتون و هر چیزی که به ذهنتون می رسه. (15)

والا اسم فیلم یادمون نیست! در واقع اسم نداشت فکر کنیم ولی اینجوری بود که در سکانس اول دختری در جاده ای کویری پنچر کرده بود ... مردی قوی هیکل از دوردست نزدیک شد و پنچری دختر را گرفت. در سکانس بعد دختر قصد جبران لطف او را داشت و صمیمانه و از اعماق وجود شدیدا از مرد تشکر کرد و فیلم به پایان رسید.
از دیالوگ های ماندگار این فیلم که در ذهنمه میتونم به "آه خدای من!" اشاره کنم.
هدف فیلمساز و پیام فیلم ترویج کمک به هم نوع و همچنین فرهنگ تشکر کردن بود. دیالوگ مذکور هم خداباوری کارگردان رو میرسونه که بر خلاف فیلم های شیطانی هری پاتر شخصیت ها به خدا ایمان دارن و توکل میکنن.
سبک فیلم والا اصطلاح مشنگیشو یادمون نیس رئالیسم بود رئالیتی بود چی بود ولی یه همچین چیزایی بود! فیلم برداریش هم دوربین روی دست بود که بسیار به جا و هنرمندانه استفاده شده بود از این تکنیک.
متاسفانه منتقدان غربی که با اهداف آسلامی و فرهنگی این فیلم از اساس مشکل دارن و فقط به فیلم هایی توجه میکنن که امریکن لایف استایل رو ترویج بده روی خوشی به این فیلم نشون ندادن و نقدی براش منتشر نکردن که کمتر شناخته بشه و دیده نشه. اما حضور بازیگران به نام و خوش استیل کار خودش رو کرد و این فیلم بین بینندگان به محبوبیت کافی دست یافت.
ما از فیلم بسیار لذت بردیم ولی هیچوقت موفق نشدیم تا پایان به تماشا بنشینیم و در همون ده دقیقه ی ابتدایی فیلم تاثیر خودش رو گذاشت!


B) هر کروم از موارد زیر رو در یکی دو جمله و به صورت طنز توصیف یا تعریف کنید. (15)

- طنز سخیف: عبارتی مهمل و بی معنی که به هر فیلمی اطلاق شود کارگردانش انگاری که فوش ناموس خورده باشد جلو می آید ... ابتدا مدعی میشود "فیلم من طنز انتقادی بود، متاسفانه سانسور کمر فیلم رو شکست" و در انتها با جمله ی "من فیلم رو برای تماشاگرانی که به سینما آمدند و خندیدند و رکورد فروش جابجا کردند ساختم نه منتقد های اخمو!" ناک اوتتان میکند.

- مسعود فراستی: موجودیست پشمالو و قهوه ای رنگ که همواره مخالف بوده و از سه گانه ی گادفادر تا سه گانه ی اخراجی ها را مقوا میبنید. ایشان یک چیزیشان یکجایی گیر کرده و همواره این مطلب را یادآوری کرده و میگویند "درنیومده!" هنوز توشه!

- مسعود ده نمکی: از گنگستر های بزرگ ایست کوست که در پاسخ به خط و نشان یکی از گنده ی وست کوست با هفتیر کشی و تیراندازی به گلگیر، در یک انفجار خفنز تعدادی از بچه های خودی را فرستاد هوا و یادآور شد: "حاج محمود اینا بچه های خودمون بودن ... ببین پاش بیوفته بچه های شمارو چجوری میفرستم هوا "

- فیلم ها و سریال های کره ای، ژاپنی: مواد لازم: یک جفت دختر و پسر امو (emo) به شدت احساساتی و خوشگل با فیس مظلوم، یک سی دی آهنگ (گلچین عشقولانه)، یک عالمه آدم حسود! طرز تهیه: ابتدا زوج مذکور به همراه ترک اول سی دی میرقصند، سپس بقیه کرکتر ها را داخل قابلمه ریخته و حرارت را زیاد کرده و هم میزنیم ... دختر که از شدت حرارت گریه ش گرفت دوباره برمیگردیم به مرحله اول و اینبار با ترک دوم میرقصند، این چرخه تا جایی که بودجه یاری کرد ادامه میابد!

- فیلم ها و سریال های ترکی: مواد لازم: شص هفتاد تا کاراکتر در رده های سنی مختلف، خوشگل و خوشتیپ! طرز تهیه: فرض کنید شخصیت های شما A1 A2 تا An باشند (n زوج) در قسمت اول دو به دو شخصیت ها با هم صمیمی میشوند، سپس در (انتخاب 2 از n) قسمت بعد کاراکتر ها با هم به هم زده و بر اساس کل جایگشت های موجود با هم صمیمی میشوند! توجه داشته باشید که جنسیت کاراکتر ها مدنظر نیست.


C) سه تا از بهترین فیلم هایی که دیده اید را بنویسید تا استاد بره ببینه لذت ببره. (2 تشویقی)

دزدان دریایی 1 و 2، پرستاران1 و 2
چهار تا شد


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۰:۲۱ یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲

هرماینی گرنجر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۱ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۲:۵۶ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
از دره ی گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 96
آفلاین
بسم الله الذی هدانا و آتینا من الجادوگران و الآخره

یه بار مشقو نوشتم کپی کردم تو کلیپ بورد حواسم نبود یه چیز دیگرو کپی کردم و مشقا پر...
A) به انتخاب خودتون یک فیلم انتخاب کنید و تشریحش کنید. هدف فیلمساز از ساختن آن، پیامی که میخواسته بده، سبک فیلم، نظر منتقدان، نظر خودتون و هر چیزی که به ذهنتون می رسه. (15)
از نگاه جامعه شناختی انسانی فیلم «فواید سر به زیر بودن» (می دونم خیلیاتون دیدینش) به بررسی رذیلت های اخلاقی و مشکلات نوجوانان جامعه ی امروزی می پردازه. این فیلم در ژانر درام و به کارگردانی (استفن چابسکی) و با درخشش بازیگرانی همچو (اما شارلوت دوئره واتسون) و (لوگان لرمن) روی پرده ها رفت و طرفداران زیادی هم پیدا کرد . این فیلم بر اساس رمانی با همین نام نوشته شده . به نظر خودم اشکال اصلی فیلم به حمایت از آزادی های نامشروع حساب میشه...(خیلی حرفمو جمع و جور کردم و بیشتر خمیر مایه ی سبک درست بررسی رو استفاده کردم)

B) هر کروم از موارد زیر رو در یکی دو جمله و به صورت طنز توصیف یا تعریف کنید. (15)

- طنز سخیف: طنزی که مفهوم طنز یهنی بیان ایرادات اخلاقی رو در بر نداشته باشه ، مثل این که به مر بگی شعر ، اخه تویه جادوگر چی می فهمی چی می گم؟ حداقل نصف من آدمه.
- مسعود فراستی: فکر کنم پدر ایشون کارخانه ی مقوا داشته ولی یا ورشکسته شده یا سوخته، ایشون کلا مخالفا ، به قول خودشون:((مخالفم که مخالفم))
- مسعود دهنمکی: کارگردانی باحال ، بامرام و خودمونی . سبک فیلمسازی ایشون رو خیلی دوست دارم . در عین حال که واقع گرا هستند ، خوب از آرمان ها دفاع میکنند و چاشنی طنز رو از یاد نمی برند...((-عباس آ جدول بندی کردی ها...-اشکالی نداره که همراه با مردم ، همگام با مسئولین))
- فیلم ها و سریال های کره ای، ژاپنی: کاشتن تخم تخیل در ذهن بیننده ، حداقل رابطه های قلبی شون مثلثیه ، می تونن از یک صفحه تاریخ 81 قسمت «افسانه ی جومونگ »بسازند، خزعبلات جذاب
- فیلم ها و سریال های ترکی:1. همشون پسوند بیگ پشت اسمشون دارند 2. سناریو هایی دارند که خود انسان ها از فهم آن عاجزند چه برسد به ما 3. از تکنولوژی وایرلس ((اون ها جادو ندارند یه همین سبب به علم متوسل می شوند)) برای بقای نسل استفاده می کنند

C) سه تا از بهترین فیلم هایی که دیده اید را بنویسید تا استاد بره ببینه لذت ببره. (2 تشویقی)
Les miserables 2012-21 jump street-The perks of being a wallflower-Insidious 1 & 2 -Ted-The Carrie and so on...




پیوست:



jpg  The Perks of Being a Wallflower (2012) BluRay 1080p - Copy.jpg (39.19 KB)
35519_52e4232adc77a.jpg 300X201 px


پارسال ایفای نقش هرماینی گرنجر بودم!! بیکارم کردن !!بـــــــیکار!!
(البته از بروبچ جادوگران متشکرم چون واقعا زمان برای ایفای نقش نداشتم، رول نباید بیکار بمونه)

تصویر کوچک شده


به توئیترم هم سری بزنید!!
https://twitter.com/hamed__n


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

هلگا هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱:۱۴ جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 211
آفلاین
► امتیازات جلسه ی دوم ماگل شناسی ◄


اسلایترین: 0

راونکلاو: 26

لینی وارنر
10+18+2= 30
* شیطونه میگه برای جواب سوال آخرت یه منفی 10 بهت بدما!

آپولین دلاکور
9+15+2= 26
* سوال اول رو من از دیدگاه جادوگر پرسیدم و راجع به قوانین خود فوتبال. توی رولت هم مکالمه ی چندانی در مورد فوتبال نبود.

پروفسور فلیت ویک
10+10+2= 22
* به جون خودم نفهمیدم رولت چی به چی بود!

گریفیندور: 19

آلیس لانگ باتم
10+15+2= 27
* دخترم دربی یعنی بازی دو تیم همشهری. در ضمن جواب های سوال آخرت اصلاً خوب نبود!

گودریک گریفیندور
10+17+2= 29
* توی رولت چندان معلوم نبود اون بابا جادوگر نیست، تو جادوگری.

هافلپاف: 30

رز ویزلی
10+18+2= 30
* بوقی اینیستا عمراً به پای الکس دل پیرو برسه!

پروفسور تافتی
2+18+10= 30
* آبیاتی عالی بود.

مروپی گانت
10+18+2= 30
* چی بگم واقعاً؟




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

هلگا هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱:۱۴ جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 211
آفلاین
► جلسه ی سوم ماگل شناسی ◄


راهروی هاگوارتز پر از دانش آموزای کلاس ماگل شناسی بود. بر خلاف همیشه که میرفتن و مثل تسترال منتظر پروفسور هافلپاف می نشستن این دفعه در کلاس قفل بود و همه منتظر بودند.

صدای کلیکی اومد و ملت به ذات خود بازگشتند و مثل همون تسترال حمله کردند به نیمکت های چوبی و روی اون ها نشستن.

اهم اهم!

ملت دانش آموز که در حال تسترال بازی بودند اصلاً حواسشون نبود که پروفسور هافلپاف روی صندلی خودش نشسته و با قیافه ی داره به این وحشی بازی ها نگاه می کنه.

- یه کم شخصیت داشته باشین تو رو به مرلین!

سپس از کیفش یک دسته کاغذ پوستی در آورد و ادامه داد:
- تکالیفتون رو خوندم. بد نبودن، اما در مورد سوال 1 اکثریتتون فراموش کرده بودین که شما یک جادوگرید و با ورزش فوتبال آشنایی ندارید. من می خواستم از دید یک جادوگر این سوال رو جواب بدین. خب، حالا بریم سراغ درس امروز.

پروفسور هافلپاف چوبدستی ـش رو در آورد و یک حرکت جینگول وینگولی بهش داد و ناگهان نیمکت های چوبی تبدیل به صندلی های تاشو، شد نور کلاس کم شد و به جای تخته سیاه یک ویدئو پروژکتور قرار گرفت تا کلاس تبدیل به یک سینمای کوچک ماگلی بشه.

هلگا نگاهی به ملت که فکشون به زمین سخت برخورد کرد انداخت و با لبخندی حاکی از رضایتی گفت:
- حالا برید به استاد پیشگویی ـتون بگید اگه تو قبل کلاس تغییر شکل می دی من به صورت زنده این کار رو انجام میدم.

ملت ساحره که کلاً سرشون درد می کرد برای این خاله زنکیا شروع به پچ پچ کردند.

- خب دیگه بسه. بریم سراغ درس! درس امروز در مورد یکی دیگه از موضوعات معاشرت با مشنگاس. همونطور که از شکل و شمایل کلاس میشه فهمید درسمون در مورد فیلم و سینما ـست.

سپس یکی از دکمه هایی که روی یک شی مکعب مستطیلی بود را فشار داد و پروژکتور شروع به کار کرد.

- سینما تصاویریه که توسط ماگل ها ضبط میشه، تدوین میشه و بعد به صورت پیوسته به هم توی سینما که جایی مثل اینجاست پخش میشه. حالا برای ضبط این تصاویر اگه اتفاقاتی که می افته واقعی باشه، اسم فیلم میشه مستند. اگه واقعی نباشه و یه سری بیان یه کار های برنامه ریزی شده رو انجام بدن میشه فیلم نمایشی.

تصویری که روی پرده ی بزگ نمایش داده میشد بخش هایی از فیلم های مستند و نمایشی را نشون داد.

بعد از اون تصویر عوض شد و یک مرد با مقادیر زیادی ریش، یک دستمال شبیه اونا که کوئیرل به سرش می بست و یک لباس بلند روی یک صندلی خیلی بلند نشسته بود:
- بله عزیز دل برادر! به تعداد انسان های جهان، راه هست برای رسیدن به خدا. برای بنده یک راه هست برای رسیدن به خدا، برای شما یک راه هست برای رسیدن به خدا، برای این آقای فضلی یک راه هست برای رسیدن به خدا، برای این آقا...
- من؟!
- نخیر، اون آقایی که کت سرمه ای پوشیدن...
- من حاج آقا؟!
- بلـــه. برای شما هم یک راه هست برای رسیدن به خدا.

هلگا دکمه ی پاوز رو زد و گفت:
- فیلم ها به دو قسمت طنز و جدی هم تقسیم میشن. طنز فیلم های معنی داری هستند که با شوخی انتقاد هایی رو مطرح می کنه. اما جدی شوخی ای نداره. خب دیگه بسه. بریم سراغ تکالیفتون!

تکالیف:

A) به انتخاب خودتون یک فیلم انتخاب کنید و تشریحش کنید. هدف فیلمساز از ساختن آن، پیامی که میخواسته بده، سبک فیلم، نظر منتقدان، نظر خودتون و هر چیزی که به ذهنتون می رسه. (15)
* در این قسمت طنز نمره ی بیشتری داره. می تونید فیلم هایی که به نظرتون بده رو هم انتخاب کنید که دستتون برای طنز باز تر باشه.

B) هر کروم از موارد زیر رو در یکی دو جمله و به صورت طنز توصیف یا تعریف کنید. (15)

- طنز سخیف
- مسعود فراستی
- مسعود دهنمکی
- فیلم ها و سریال های کره ای، ژاپنی
- فیلم ها و سریال های ترکی

C) سه تا از بهترین فیلم هایی که دیده اید را بنویسید تا استاد بره ببینه لذت ببره. (2 تشویقی)


ویرایش شده توسط هلگا هافلپاف در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۴ ۲۲:۵۱:۰۴



پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۷:۵۲ پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین
به نام هلگا - در پناه ِ سالازار


اولندش!


البته بر همگان واضح و مبرهن است که ما به عنوان عضوی از یک خانواده‌ی اصیل [ یحتمل حاصل وصلت ِ هلگا و سالازار ] از این بازی‌های مشنگی اصلاً خوشمون نمیاد و اصلاً هم هیچی در موردشون نمی‌دونیم. ولی خب حالا که استاد، که مادرجـــون ِ ما هستند [ ] اصرار می‌کنند، عرض کنیم خدمتتون که:

عاقا! همین! همین قانون کارت قرمز و اخراج و الخ! ما اصلاً مخالف این جریانیم. دفعه‌ی اولی هم که فوتبال می‌دیدیم یادمونه از پدر بزرگوارمون پرسیدیم:
- عه! چرا از زمین رفت بیرون؟!

و در همون عنفوان فطولیت... یا طفولیت حالا، پدرمون نتونستن ما رو توجیه کنن که چرا اون فرد از زمین رفت بیرون. البته این حقیقتیه که وجود داره: در برابر قرمز، همه باید زمین رو ترک کنن!

به نظر شخص ما، عاقا! دل بکنید از این تعلقات دنیوی! دست بکشید از کنترل کشورهای جهان سوم! دست بکشید از این صحنه‌آرایی‌های خطرناک! اجازه بدید ملت برای خودشون تصمیم بگیرن! اجازه بدید آزادی و پرواز... این مال ِ یه جا دیگه بود؟! انقدر که ما مشغله داریم مادرجون! چی میگفتیم؟ آره خلاصه بذارید ملت خودشون تصمیم بگیرن!

مثلاً شما رو ارجاع می‌دیم به بازی هلند و پرتغال، جام جهانی دو هزار و شیش فکر کنیم. چقدر بازی جذابی بود؟! چه هیجانی جریان می‌زد؟! یادتونه!؟ لامصب چهار نفر اخراج شدن! عاقامون دِکو وسط ِ بازی دیگه دست از جان شُست و توپ رو با دست گرفت که «جمع کن دیه مرتیکه با این داوری‌ت! » که داور بی‌بصیرت فرت زد اخراجش کرد نامرد! حالا شما فرض کن کسی رو اخراج نمی‌کردن، بگذریم از این که نسل فوتبالیست‌های پرتغالی یحتمل با اون بازی وحشیانه منقرض می‌شد، ولی خب دلیل نمی‌شه که! عوضش هیجان بازی عجیب می‌رفت بالا!

سؤال دوم!


- آبجی شوما رو که راه نمی‌دن، کوجا می‌ری جنابعالی؟!

مروپی همونطور که با کنجکاوی فرد داخل باجه‌ی بلیت‌فروشی ِ ورزشگاه آزادی رو برانداز می‌کرد، متفکرانه پرسید:
- شما از جادوی کوچک‌کننده استفاده کردی؟ یا شاید هم دگرگون‌نمایی؟ از فامیل پیتری؟! بزنیم لهت کنیم؟! خائن! دروغگو! گستاخ! آواداکداورا !

و بلیت‌فروش ورزشگاه جان به جان آفرین تسلیم کرد و از همین‌جا بود که بازار سیاه رواج یافت. چنین است قدرت جبهه‌ی سیاهی و اینا.

مروپی بعد از به دست آوردن خونسردی‌ش، متوجه شد که افراد حاضر، یا ریونی هستند، یا گریفی که البته مسئله‌ی عجیبی نبود. مسئله‌ی عجیب این بود که بین اون همه ریونی، یه دونه ساحره هم نبود! مگه می‌شه؟! قرار بود این لینی ِ سه نقطه رو برای حل یک‌سری ابهامات در راستای لیست پیدا کنه و حدس زده بود بین این همه جمعیت ریونی، باید لینی در صدرشون شیپور به دست و ووووزلا نوازان ( ما که نمی‌دونیم این چیه البته، ولی فکر کنیم یه مقدار " و " کم گذاشتیم! ) در حال رهبری جمعیت باشه، اما دریغ از یک لینی!

برگشت سمت یکی از جادوگرای ریونی:
- شما مگه تو تالارتون لینی ندارید؟!

جادوگر نگاه عمیق و عجیبی به مروپی انداخت:
- تو طرفدار کدوم تیمی؟! پاس ِ مرحوم؟! نکنه طرفدار سپاهانی؟!

مروپی اخم کرد:
- چی می‌گی تو؟! تیم؟! ما فقط طرفدار کیو.سی.ارزشی هستیم، اونم چون خودمون...درد! نیشتو ببند! به چی می‌خندید؟!

- کیو.سی. چی؟! می‌گن دخترا از فوتبال هیچی حالی‌شون نی، همینه‌ها! نهایت ِ نهایتش می‌تونه اف.سی باشه آبجی. ولی ولش کن این تیمای درپیت رو، بیا طرفدار سرورت اس‌تق‌لال باش که شیره!!

عده‌ای با شنیدن این حرف، شروع کردن به داد و هوار و شیپورزنی و در بعضی روایات ذکر شده ساکسیفون ( ) نوازی که:
- اس‌تق‌لال قهرمان می‌شه! خدا می‌دونه که حقشه!

مروپی با توجه به این که کلاً براش اُفت داشت در مورد چیزی، چیزی ندونه و با در نظر گرفتن این که نود و نه درصد ریونی‌ها مرگخوارن و صد در صد گریفی‌ها، محفلی، با یک حرکت سرعتی، مغز یک گریفی رو دور از چشم ریونی‌ها البته [ همیشه ممکنه یک فلیت‌ویک در جمع حضور داشته باشه! ] تشریح کرد تا در جریان قرار بگیره این شر و ورایی که ریونی‌ها می‌گن، چیه!

- آها. اس‌تق‌لال! همون که توی پرچمش چند تا سوراخ داره؟!

با یه نگاه مختصر، متوجه شد افراد حاضر خیلی خوششون نیومده، ولی اصولاً مادر ارباب اگر می‌خواست به علایق سایرین توجه کنه، مادر ارباب نمی‌شد!

بعد متوجه شد شاید توهین به این تیم پر افتخار درست نباشه:
- اوه... عذر می‌خوام. البته شما قهرمان ِ لیگ.. هوم... لیگ ِ دسته سه شده بودید. به نظر می‌رسه از افتخاراتیه که هر تیمی نداره! ;))

نگاه‌های غیردوستانه داشت بیشتر و بیشتر می‌شد. مروپی یه ذره بیشتر اطلاعات مغز گریفی ِ مرحوم رو جذب کرد:
- اوووه... شیش‌تا... اونو ولش کن، سه تا تو ده دقیقه...؟! چطوری تونستید حالا از همه‌چی گذشته؟!
- داوشت هنوز نفسش بند نیومده که یه رفت و برگشتی بخواد سرورشو مسخره کنـــــــــــــــه!! نفس‌کـــــــــــــش!!
- آواداکداورا.

همین که اولین ریونی روی زمین افتاد، مروپی برگشت سمت بقیه:
- گفتید شما لینی رو ندیدید؟! بهش بگید باهاشون کار داریم.

و در برابر چشم‌های متحیر اس‌تق‌لالی‌ها، با صدای پاقی، ناپدید شد.

سؤال سوم!


رئال مادرید. رائول محبوب ِ دل‌ها. و کاسیاس، پلنگ ِ پنالتی‌گیر.

بعد، یوونتوس و وفادارانش: بوفون و دل‌پیه‌رو و ... که در نظر ما، با موندن توی تیم بعد از سقوطش، چندین درجه ارتقاء مقام پیدا کردن. 8->

پرسپولیسم که... سروره!



دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۷ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲

پروفسور فلیت ویک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۳
از خوابگاه اساتید هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 288
آفلاین
بسم المرلین


سوال نخست :

مضحک ترین اصل در فوتبال، خودِ انجام بازی فوتبال است، می دانید چرا؟

فرض کنید یک گله گوسپند را در یک مرتع بزرگ قرار بدهند. یک گلوله به جنس علفِ تازهِ خوشمزه را هم در وسط آن قرار دهند، حال چه میشود این گله گوسپند از طرف به طرف دیگر تنها برای گرفتن این گلوله می دود.

فرض کنید گله دیگری را نیز وارد ماجرا کنیم؛ یک گله از گوسپندانِ دیگر نیز در زمین وارد می شوند. حال دو گله گوسپند در حال دویدن در پی یک توپ هستند.

به نظرتان این تشبیه چه ورزشِ مشنگی است؟

بله، فوتبال!

فوتبال از نظر ما جز یک ورزشِ مضحک که در آن دو مشت آدم از طرفی به طرفِ دیگر می دوند و برای همین دویدن ها و تبانی ها (!) و تغلب ها و رشوه ها و گاهی هم با پول، گل ها، پول ها می چاپند از ملت!


سوال دوم:

- لنگ، لنگ و لنگ ... لنگیم و 6 تا لنگ ... لــــــنــگ ! :hungry1:

- این چیه تو هوا تکون میدی؟ بذار کنار لنگ ـو!

- چیه؟ لنگهِ نمادِ پرمعنا و مفهوم pp ها ...

- جان ؟ شما کیسه ـیا باید خودتون رو جمع کنین؛ 6 تا گل خوردین اومدین برای من "لنگ لنگ" می کنین! لعنت بر مرلین اِ اِ چیزه، شیطون!
- برو بابا، تو عمرتون 6 تا گل تونستین بزنین به ما، اونم کی ؟ ...

- وقتِ گل نی!

در افکار جادوگر : "مرتیکه ماگل، برای من زبون در آورده، چیکارش کنم؟ آهان ... دارم براش .. "

- اصلا چرا دعوا کنیم؟ شما یک لحظه بیا این جا ... بیا ...

- باز کم آوردید ... هـــِ

- حرف مفت نزن لطفا، بیا تو فقط!

" خوبه، یکم دیگه بیای، می تونم یه وردِ تکامل یافته "آبلو ایت" روش اجرا کنی! "

- خب، چی میگی لنگی!

- به کی گفتی لنگی، هان؟ لنگی اول باباته، دوم این ورد رو بخور تا دیگه واسه من لنگی لنگی نکنی!

- آبلو ایت


سوال سوم :

شموشک / منچستر / رئال مادرید / پرسپولیس / برقِ شهید سپاسی شیراز / آرسنال / یوونتوس

رونالدو و کریم باقری / کریمی و بی شک فرهاد مجیدی


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۳ جمعه ۲۷ دی ۱۳۹۲

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
سلام

1. به نظر شما عجیب ترین قانون فوتبال چیست؟ این قانون و دلیل عجیب بودنش را بنویسید.(10 نمره)

قانون خطا ها و اخطار ها! یعنی چی زرد و قرمز؟ باید بیشتر می شدن! چرا باید قرمز فرد رو اخراج بکنه! اتفاقاً باید قرمز رو به بازیکی بدن که کارای شجاعانه ای می کنه و گل های خوبی می زنه! زرد رو باید به بازیکنانی بدن که سخت گیرن و جونشون بره هم توپو ول نمی کنن! یه کارت دیگه هم باید درست کنن بنام آبی! اینا رو هم باید به کسانی بدن که زرنگن و پاسای قشنگی میدن و از فرصت ها استفاده می کنن!

کارت سبز رو هم باید ایجاد کنن ولی به کسی ندن! اخه به کی بدن؟ هر بازیکنی هم که خطا کرد ، داور باید با لگد و مشت بندازه بیرون نه اینکه کارت بده! کلا باید چندتا گردن کلفت بیارن ، هر کی خطای عمدی کرد ، بزننش تا خشونت از فوتبال حذف بشه! مثل دخترا دارن جلو میرن! کارت زرد و قرمز یعنی چی آخه؟

2. مکالمات خود با یک ماگل در مورد فوتبال را در قالب یک رول کوتاه بنویسید. (18 نمره)

من با صدای بلند گفتم: « سلام! دیدی ارسنال دیروز چجور تحقیر آمیز برد استون ویلا رو برد؟! »

- « نه! مگه چند چند شدن؟ »

- « دو بر یک ارسنال برد! »

- « این تحقیر آمیز بود؟ »

با صدای قاطع تر و محکم ، گفتم: « خب معلومه! دو تا گل زدیم! دوتا! کم نیست ها! اصلا ارسنال دیگه بزرگترین تیم دنیاست! هیچ تیمی نمی تونه جولوش وایسه! »

- « باو یه نیم فصل خوب بازی کردین ها! اینقدر جو نده! »

کم کم داشتم جوش می آوردم: « چی میگی آخه؟ همین نیم فصل داره نشون میده که ما داریم به دوران ارسنالی که توش تیری آنری بود ، برگشتیم! دیگه هیچ تیمی نمی تونه جولوی ما وایسه! »

- « باشه بابا! چند هفته دیگه وقتی بایرن مونیخ داغونتون کرد تو جام باشگاه های اروپا حالتو می پرسم! »

با عصبانیت گفتم: « چی داری میگی؟ وقتی بارسا با اون همه دک و پز 7 تا از بایرن خورد ، ما با بایرن مساوی کردیم و به لطف گل زده ی بیشتر تو خونه ی ما ، بایرن صعود کرد! تازه اون وقت هنوز قوی نبودیم! »

- « باو چی داری میگی؟! یادت رفته چند روز پیش 6 تا از منچستر سیتی خوردین؟! »

- « آواداکدورا »

- « »

3. طرفدار کدام تیم فوتبال و کدام بازیکن هستید؟ (2 نمره)

آرسنال ، مسعود اوزیل


بای


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۳۲ سه شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۲

آپولین دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۸ جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۲۱ دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۳
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 69
آفلاین

A) به نظر شما عجیب ترین قانون فوتبال چیست؟ این قانون و دلیل عجیب بودنش را بنویسید.(10 نمره)

والا پرفسور ما اصلا از فوتفال ( بله درست خوندید فوتفال ) سر در نمیاریم٬ونمیدونیم عجیب ترین قانونش چیه. به همین خاطر چن تا قانون عجیب که در فوتفال رواج دارد را با کمک اینترنت ماگلی پیدا کردیم٬شما خود یکی را به عنوان عجیب ترین انتخاب کنید!!!

قانون اول: در کشور ماگل نشین تاهیتی بنا به مصوبه فدراسیون فوتفال به تیم برنده نیز امتیاز تعلق میگیرد.دلیل این امر جلوگیری از ناراحتی تیم بازنده اعلام شده است.
فکرش را بکنیددر حالی که در کل دنیا همه ی تیم ها برای 1امتیاز تسترال دو (!)میزنند٬یک تیم در این کشور حتی اگر چونصد تا گل بخورد باز هم 1 امتیاز میگیرد.
و مشخص است که قانونی مخسره(درست خوندید٬مخسره) و صد البته عجیب است
تصویر کوچک شده

قانون2: این قانون عجیب در کشوری ماگل نشین با نام مخففIR(از گفتن نام کشور معذوریم ) است که در آن بازیکنان و مربیان از سوی باشگاه ممنوع المصاحبه میشوند.این فانون علاوه بر عجیب بودن نقض آشکارحقوق مدنی و بشری و آزادی بیان و ازاین گونه چرت و پرت هاست.
تصویر کوچک شده

قانون3:این قانون هم از IRاست که بق این قانون اگر بازیکنی کارت زرد دریافت کند.5 میلیون تومان(به پول ما 500 گالیون) و اگر کارت قرمز دریافت کند٬10میلیون تومان( که به پول ما میشه1000 گایون )جریمه میشه .
تصویر کوچک شده

قانون4: طبق این قانون کلیه ساحرگانی که اهم اهم ببخشیداشتباه شد زنانی که در کشورIR به این ورزش وحشیانه میپردازند باید سر خود را لای 2 متر پارچه بپوشانند که دلیل این قانون بر ما معلوم نشد.
در پایان عکس هایی مربوط به چگونگی انجام این ورزش در ساحرگان را به نمایش میگذاریم:
تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده



B) مکالمات خود با یک ماگل در مورد فوتبال را در قالب یک رول کوتاه بنویسید. (18 نمره)


استاد٬ حتما باید کوتاه باشه؟ نمیشه یه رول خیلی بلند یا بلند بزنیم؟
نمیشه؟ خب اشکال نداره رول کوتاه میزنیم!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
آپولین بعد از نوشتن 12 صفحه جزوه از کلاس ماگل شناسی خارج شد و برای انجام تکلیف پرفسور هلگا(یادمه قدیما به ننه هلگا معروف بود) به جامعه مشنگی رفت. با توجه به درس جلسات قبل ( لباس ماگلی) لباس بسیار شکیلی به رنگ قرمز پوشیده و در خیابان های ماگلی به سمت استادیوم برگزاری بازی رفت.
خیابان ها خلوت بود و آپولین برای این که بُعد راه ( ای بیسواد٬ یعنی درازی راه ) را حس نکند شروع به خواندن یک ترانه ماگلی قدیمی کرد.

خاطرات محال شماله یادم بره( )
اون همه شور و حال محاله یادم بره


در همین لحضه یک موتور سوار که او هم لباس قرمز پوشیده بود به آرامی نزدیک آپولین شد و یه هو(یک هو)عربده کشید:قرمزته
و به موتورش گاز داد و از آنجا دور شد.
قااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام (افکت گاز دادن)
آپولین:
نیم ساعت بعد
آپولین در صف طولانی فروش بلیط ایستاده و دَر به دَر به دنبال یک ماگل میگشت تا بلکه بتواند با او درمورد فوتفال صحبت کند .و مشخ هلگا را بنویسد و نمره خوب بگیرد و در هاگوارتز برنده شوند و .......
رشته افکار آپولین با صدای مردی به هیبت گاو قطع شد« آبجی ته صف اینجاس؟»
آپولین: شما هم اومدی بازیو تماشا کنی؟
مرده:پ ن پ اومدم زیر ابروی تورو بردارم هوا بخورم.
آپولین: خب٬ نظر شما در مورد فوتفال چیه؟
مرده: آبجی شما اول برو اسمشو یاد بگیر بعد بیا استادیوم .
آپولین با گفتن وییییییییییییییییش سرش را به سمت دیگری چرخاند و منتظر ایستاد تا بلیط بخرد.

نیم ساعت بعد


آپولین همچنان در صف ایستاده بود و به این نتیجه رسیده بود که در این مملکت اصلا صف معنایی نداره.پس با استفاده از تکنیک های پریزادی مرانی را که در جلوی محل فروش بلیط تجمع کرده بودند را اغفال کرد و خود را به چلوی دکه بلیط فروشی رساند.

آیلین: سلام آقا یه بلیط بدین.
آقا : دختر استادیوم که جای خانوما نیس!شما برو خونه بازیو تماشا کن!!
آپولین:یعنی نمیشه برم تو؟
مرد:نه نمیشه.

آپولین به غکر اغفال مرد٬کشتن مرد قتل عام مردم ٬ و حتی منفجر کردن استادیوم افتاد.اما بعد با خود گفت «اصن چه کاریه» از استادیوم دور٬و در افق محو شد.

C) طرفدار کدام تیم فوتبال و کدام بازیکن هستید؟ (2 نمره)


شموشک شوخی کردیم( هار هار هار )

یوونتوس، سپاهان و الکساندرو دل پیرو !!!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲

پروفسور تافتی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۸ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۴۳ چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹
از آمدنم نبود گردون را سود!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
A) به نظر شما عجیب ترین قانون فوتبال چیست؟ این قانون و دلیل عجیب بودنش را بنویسید.(10 نمره)

آفساید قطعن. چون یه عده آدم مسخره باید مواظب باشن یه سمت یه خط مسخره باشن و یه توپ مسخره رو با احتیاط ک مبادا اون ور ِ خط باشن به سمت یه دروازه ی مسخره ببرن! بعد مسخره این جاست که اگه توپ اون ور ِ خط به یه مهاجم مسخره برسه یه کمک داور وحشی با یه قیافه ی مسخره یه پرچمو میاره بالا و ملت جریده و دریده و مسخره شروع میکنن به هو کردن داور و فوتبال و مهاجم و هر موجود مسخره ای که وجود داره. اصلن مسخره این جاست که من باید وقتمو صرف پاسخ دادن به این مسخره بازیا کنم و خودمو مسخره ی هاگوارتز گیر بیارم! خوب طبیعتن این که یک قانونی مثل آفساید بتونه اینقدر مسخره باشه و ملتو به سخره بگیره و همه رو خر کنه به اصطلاح، واقعن عجیبه در نوع ِ خودش! یعنی هیچ مسخره ای نمیتونه این همه مسخره بازی رو مثل قانون مسخره ی آفساید تو یه جای مسخره جمع کنه! عجیـــــبــه دیگ!

B) مکالمات خود با یک ماگل در مورد فوتبال را در قالب یک رول کوتاه بنویسید. (18 نمره)

پروفسور تافتی مشغول هواخوری توی یکی از خیابونهای مرکزی شهر میلان بود. یه تی شرت راه راه ِ سفید و مشکی پوشیده بود، یه چتر سیاه گرفته بود توی دستش، یه پوزه بند سفید بسته بود، و جورابای بلندشم به فرم ِ تی شرتش راه راه ِ سفید و مشکی بودن.

راوی: یعنی استفاده ی به جا و مناسب از ابزار ماگلی... هه! این چه تیپیه آخه پروفسور ... بلد نیستی مث ِ یه ماگل لباس بپوشی وسط میلان گشت نزن !

تافتی دور و ور ِ خودشو نیگا میکنه و چون میبینه خبری نیس، خودشو به راوی نزدیک میکنه و توی یه لحظه یه لگد میزنه زیر چشمای راوی و دماغشو یه وری میکنه و شورتشو میبره تو دهنشو و اینــا...

ملت همیشه در صحنه: مگه راوی فقط صدا نیست؟ تافتی کی رو زده دقیقن؟ این چه رولیه نویسنده؟ آبروی هر چی رول نویسه بردی که!

نویسنده تافتی رو وسط سوژه رها میکنه و از پشت شروع میکنه به حمله و یک سری عملیات بیناموسی روی ملت همیشه در صحنه انجام میده و اونا رو به پشت صحنه انتقال میده و اینا...

نویسنده بعد از تنفس و بازیابی روانی دوباره برمیگرده به سوژه و پروفسور. تافتی با همون لباس و تیپ و وضعیت مشغول راه رفتن توی یکی از خیابونای مرکزی میلان بود که یک دفعه یک ماگل وحشی سیبیلوی گنده و قد بلند و هیکلی و تنومند و ریشو از ناکجاآباد پیدا میشه و یه لگد میزنه به اون جای تافتی... اما امکان داره این سوال برای شما پیش بیاد که اون جا کجاست، خوب ببینید، اون جا در واقع میشه اون طرف ِ شکم، یه وجب پایین تر، متوجه شدید آیا؟ ... تافتی به سبک فیلمای اکشن ده متر پرتاب میشه عقب. در این لحظه ی هیجان انگیز ماگل سیبیلو با یه دورخیز میپره به سمت تافتی تا جفت پا روی شیکمش فرود بیاد. در حالی که نصف ده مترو پریده بود و به نقطه ی اوج خودش رسیده بود نعره کشید:
- تو طرفدار یوونتوسی گورخر... با اون لباس راه راه! ما میلانیــا حالیتون میکنیم... هیچی نیستیـــن... هیـــچــی!

و بعد از اینکه جملش تموم شد روی شیکم تافتی فرود اومد تا تافتی به طور کامل جر بخوره و اینا.

- فکر کردی کی هستی عنتر؟ بوفون دروازه بانه مثلن؟ سلطان دروازه های اروپا یکیــه جیگر، اونم اسطوره ی ایتالیا آبیــــاتـــی !

و بعد مشت خودش رو روی دماغ ِ تافتی فرود آورد و یک فرو رفتگی عمیق روی صورت تافتی ایجاد کرد...

- نکنه میخوای بگی دل پیـرو اسطورته روانی؟ بازیــکن فقط فیلیپـــو اینزاگی! مبدا و منبع تکنیک و توانایی و گلزنی... مالدینی، گتوزو، دیدا، کاکا... بازیکن مث ِ اینا پیدا میشه؟ خـــــوردی؟

تافتی سعی میکنه خودشو جَم و جور کنه تا بپرسه دقیقن چیو باید خورده باشه، اما در این لحظه ی تراژیک مرد شست پای خودشو توی حلقوم تافتی فرو میکنه... تافتی تقلا میکنه و دست و پا میزنه و در حالی که سعی میکرد دقیقن درک کنه یوونتوس و میلان چین و آبیاتی کیه و دقیقن باید چیو بخوره با کف گرگی مرد مواجه میشه.

- لیاقتت همینه سگ بچه! یوونتوسی آغشال! کثافت...

و بعد از این که ماگل عقده هاش رو خالی کرد، تافتی رو با دست راستش بلند میکنه و با دست چپش پاره میکنه و این رول تموم میشه. قابل ِ ذکره که ملت هم در تمام ِ مدت داشتن با گوشی هاشون فیلم برداری میکردن از کنش های اکشنی که میدیدن. این رول روایت دیالوگ تافتی بود یا یک ماگل در مورد ِ فوتبال، فقط از جهاتی شبیه مونولوگ شده بود گویا.

C) طرفدار کدام تیم فوتبال و کدام بازیکن هستید؟ (2 نمره)

تیم فقط قرمز و سپیدهای شمال ِ لندن... غرور لندن... توپچی های جزیره... پرچم افراشته ی فوتبال انگلستان... آرسنالو عرض میکنم .

بازیکن فقط تیری هانری.
همین و بس...

باشد که دهان ها بسته شود.


ویرایش شده توسط پروفسور تافتی در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۴ ۸:۰۴:۰۸


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۰۶ دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲

آليس لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۷ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۵۲ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳
از پسش برمیام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 266
آفلاین
A) به نظر شما عجیب ترین قانون فوتبال چیست؟ این قانون و دلیل عجیب بودنش را بنویسید.(10 نمره)

تعریف: آفساید قانونی در ورزش فوتبال است. بر اساس این قانون بازیکنی که در موقعیت آفساید قرار دارد حق مشارکت فعال در بازی را ندارد. بازیکنی در موقعیت آفساید است که در هنگام زدن ضربه توپ توسط هم‌تیمیش هم جلوتر از توپ و هم جلوتر از بازیکن ماقبل آخر تیم حریف به دروازه حریف نزدیکتر باشد.
از آن‌جا که دروازه‌بان معمولا نزدیک‌ترین بازیکن هر تیم به دروازه خودی است، موقعیت آفساید معمولا به معنای جلوتر بودن مهاجم از آخرین مدافع تیم حریف تعریف است. در صورت تخطی از این قانون خطای آفساید اعلام شده و توپ در مالکیت تیم حریف قرار داده می‌شود. :vay:

دلیل عجیبیت: اصلا به نظر من این قانون معنی نداره. یعنی چی که بازیکن نباید از بازیکنای تیم مقابل جلوتر باشه؟ خوب بازیکن بدبخت یه ساعت زحمت میکشه، میره نفس نفس زنون خودشو میرسونه اون جلو، از اون همه مدافع رد میشه، تازه گلم میزنه، بعد میان ضدحال میزنن که نه چون نوک انگشتش جلوتر از بازیکن تیم مقابل بوده، آفسایده. :vay:

اینم عکس آفساید البته موقعیت آفساید

B) مکالمات خود با یک ماگل در مورد فوتبال را در قالب یک رول کوتاه بنویسید. (18 نمره)

آلیس وارد مطب شد. از وقتی که از سنت مانگو مرخص شده بود، از آن جا بدش می آمد. به همین دلیل سعی می کرد به جز موارد ضروری، به دکتر مشنگ ها برود.

وقتی در را باز کرد، فکر کرد باز با منظره ی مگس پرانی مواجه خواهد شد؛ اما برخلاف انتظارش و از شانس پر از افتخارش مطب غلغله بود.

به سمت یکی از صندلی های گوشه دیوار رفت و روی آن نشست.

به چهره ی کسی که کنارش نشسته بود، نگاه کرد. قشنگ واضح بود که میخواهد سرصحبت را با او باز کند. آلیس هم منتظر ماند تا او شروع کند.

دست آخر موضوع موردنظرش را یافت و رو به آلیس گفت: میدونی دربی رو نیم ساعت زودتر برگزار میکنن؟

آلیس در مغزش مشغول حلاجی کلمه دربی بود؛ یعنی چه معنی می داد. برای این که ضایع نشود فوری جواب داد: نه، واقعا؟

- اره بابا، از الان کری خونیا شروع شده، راستی تو طرف کدومی؟

آلیس باز گیر کرد. یا مرلین الان چه باید میگفت. مشخص بود یه مسابقه ای، جنگی بین دو گروه یا دو نفره.

باز جوابی بی مفهوم داد: همون که قویتره.

- ایول، پس استقلالی!

آلیس ذهنش به سمت کودتا و دولت آزادی و پرواز رفت. فورا پاسخ داد: نه، من رانده شدم.

- رانده شده؟ پس پرسپولیسی؟ اره اونا از اولم رانده شده بودن. ولی من حس ششمم میگه اینا باز یه کاری میکنن، مساوی شه که مردم صداشون درنیاد.

- مگه میشه مساویم تموم شه؟ خوب آنقدر ادامه بدین که یکی برنده شه دیگه!

خوشبختانه آلیس نتوانست زیاد به چهره ی متعجب زن بخندد، چون منشی مطب صدایش کرد. او هم از خداخواسته خود را از آن مهلکه دور کرد.

باید دفعه ی بعد معنی کلمه ی دربی را از پروفسور هافلپاف می پرسید.

C) طرفدار کدام تیم فوتبال و کدام بازیکن هستید؟ (2 نمره)

پرسپولیس _ بارسلونا _ مسی

همه اینا آبا و اجدادی بوده، جد اندر جد پرسی و بارسایی بودیم. البته یه خائن تومون هست استقلالیه.


ویرایش شده توسط آليس لانگ باتم در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۳ ۲۳:۱۱:۴۸


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.