هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۲

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
ياهـو


1. اين ورد چگونه اختراع و توسط چه کسي اختراع شده؟ (8امتياز )

هووم! سوال ِبسيار خوبي کردين استاد! :|
اگر بخوايم از ديد ِ مطابق با آرمان هاي ِ سايت ب سوالتون پاسخ بديم بايد بگيم ک کاشف ب عمل اومده تو کتاب شاهزاده نيمه خالص ک سوروسمون - اسنيپ ِ شوما - خيلي شيک ُ مجلسي وردهاي خاص ِ خودش و گاهن خفن مفن ابداع ميکرده !
پس مام ب همان سند اکتفا ميکنيم و انگشت ِ اشارمون رو ب سمت ِ سوروسمون ميگيريم!
خب چرايي پيدايش ِ اين ورد در خود ِ عملکرد ِ اين ورد هويداست ؛ سوروسمون براي اينکه بتونه دل ِ ليلي قصه ها رو ب دست بياره و ب نوعي ابراز ِ وجود کنه دست ب چنين حرکت ِ لايتي زد ! :|


2. چنتا از کاربرد هاي اين ورد رو نام ببريد. (7 امتياز )

- ايجاد ِ حُّـب ِ قلبي بين دارندگان ِ مخاطب ِ خاص

- بهبود ِ فضاي ِ سبز ِ اطراف ِ هاگوارتز

- استفاده از اين ورد در تشريفاتِ عزا و عروسي و جشن ُ پاتختي

از عوارض ِ جانبي اين ورد نيز ميتوان ب سوءاستفاده پسران براي تصاحب دلِ دخترکان ِ کمبود ِ محبت گرفته ي هاگواتز است ! ک با دادن ِ گل ِ مورد علاقه ي آنها ، آنها را ميفربند ! :|


3. 2 مورد از استفاده خودتون از اين ورد رو بنويسيد. (5 امتياز)

آممم ! خب ما به ووووفوووور ازين ورد استفاده کرديم ک مورد قابل انتشار يافته ش مربوط ب وقتي بود ک اولين فرزند ِ هري دنيا اومده بود و ما يه سبد گل ِ باشکوه باب ِ ميل ِ زايو - جيني - برديم ک دهن ِ فاميل ِ زن ِ هري مون بسته شه !

مورد ِ بعدي وقتي بود ک با رفقا دسته جمعي ؛ پارسال ِ بهار ، رفته بوديم پيک نيک و ما عواطف پروانه اي مان ب جوشش در آمد و تل ِ زيبايي از گل را روي سر خود گذاشتيم و دل ِ دخترکان ِ هيت ِ همراه را سوزانديم ! / چِـقَـدَر جلف ! :| /


4. در يک رول، استفاده خود و يا هر کسي را از اين رول بنويسيد. {طنز و يا طنزوجد }

استاد سوالتون اشکال ِ نگارشي داره، ولی ما چون تیزیم فهمیدیم منظورتونُ ! :همر:
* نمره مثبت فراموش نشه لدفن ! ;;)


روز بود ، خورشید در آسمان بود ، جسی و لونالاوگود در حال ِ خارج شدن از کلاس ِ وردهای ِ جادویی بوده اند ! ... آنها از خستگی لـِه ِ لـِه بودند و ناچ و نوچ کنان ب سمت ِ خابگاه های ِ خود در حال ِ حرکت بودند !

- این ترم کلاسا خیلی فشردس جسی ؛ من دیگه دارم کلافه میشم! :((
جسی درحالی ک با اخم ب کتاباش قطور ِ توی ِ دستش خیره شده بود گفت:
- درست میشه ! یه روز خوب میاد ک جای کتاب دفتر ، بسته های ِ خرید از خیابون های ِ لندن رو دستمون میگیریم! ... سعی خود مثبت اندیش باشی ! ... من چند واحد روانشناسی عمومی پاس کردم ؛ ب چیزای خوب فک کن ! جواب میده ! :X


سَر ِ گُذر ِ بین ِ دو تا خوابگاه . . .

- خب جسی ، فردا میبینمت ! موچ موچ ! :|
- پوووف ! نمیدونم روی چی تمرکز کردی لونا ؛ ولی این پسره 10 دقیقه س دنبالمونه و الانم داره چش ُ ابرو میاد ! :|
- اووووه جسی ! تو نگفتی ب این سرعت روشی ک گفتی تاثیرگذاره !
- من هیچ کوفتی بهت نگفتم ! ... گفتم تمرکز کن نگفتم ک موج بفرست ! :|


آن پسر : ببخشید خانوما !
لونا درحالی ک از هیجان سرخ شده بود ، گفت:
- لونا لاوگود هستم !
- لاوگود ! چقد بهتون میاد !
-
جسی : / و با دقت ب پسری ک با ظاهری کاملا امروزی و موهایی آب ُ جارو شده مقابلش بود خیره شد ! :|
پسر : آممم ... دوشیزه لاوگود میشه قرار ِ آخر هفته ی منو برای نوشیدنی کره ای قبول کنین؟
لونادر حالی با تعجب نگاهی ب جسی میکنه ، جسی با بی قیدی شونه هاش رو بالا میندازه و لونا رو در تصمیم گیری تنها میذاره ! پسرک نیز ازین فرصت استفاده میکنه و دسته گلی زیبا ک مملو از شبدرهای رنگاوارنگی ک ِ در اطراف ِ دریاچه های گرمسیری ک بیشتر محل سکونت ِ قورباغه های ِ مخملکی ِ نژاد ِآسیای ِ شرقی روییده میشه رو در مقابل لونا ظاهر میکنه !
لــونا جییییییییییییییییغی از سر هیجان ُ خوشحالی کشید ک باعث شد جسی چش غره ی غلیظی بهش بره !
لونا ؛ خدای من ! شوما از کجا میدونستین ک من عاشق این شبدرهام ؟!
پسرک ک اصرار دارد نامش فاش نشود ، لبخند ِ ژوکوندی میزند و میگوید:
- من خیلی چیزا در رابطه با شما میدونم ! .. هوووم! میخاین تا تالار همراهیتون کنم؟!
و بلاخره لونا هول هولکی دستی برای جسی تکون میده همراه آن پسر میره !

جسی زیر لب : پسره ی مازمور ؛ فک میکنه نمیفهمم از ورد ِارکیدیوس استفاده کرده ، مُـزلف ِ زبون باز! ... هِعیییییی! لونا ؛ دخترک ِ ساده یِ من ! 8-|



بدون نام
1این ورد چگونه اختراع و توسط چه کسی اختراع شده؟ (8امتیاز (
استاد در حال حاضر ما خسته ایم و با چشمان بسته قلم های پر را بر صحنه ی کاغذ های پوستی پوستی رنگ به رقص در می آوریم و حافظه مان درست یاری نمی کند، ولی تا جایی که یادمان می آید این یکی استثنائا یکی از موضوعاتیه که من در موردش اطلاعات دارم!در یکی از سفر های دور و درازمان با نیکلاس عزیزم که برای ملاقات مقبره ی مرلین بزرگ بود به تبت رفته بودیم. تبت یکی از پانصد و سیزده مکانی بود که توسط کارآگاهان آمریکایی مشکوک بود به پذیرایی تابوت جادوگر بزرگ. البته بگویم که پانصد و یازده مکان دیگر را قشنگ چک کرده بودیم و به جرئت می گویم آمریکا دارد به کارآگاهانش پول مفت می دهد.
در حین کندن کف مقبره(چپ چپ نگاه نکنید، نبش قبر لازم بود) به طومار پوستی برخوردیم که روی آن به سبک دارلینیوس غارنشین نقاشی هایی شده بود که این توانایی را به من داد که امروز به این سوال شما پاسخ بدهم! حقیقت همان است که این طلسم، "ارکیدیوس" به دست شخص شخیص مرلین بزرگ اختراع شده! مرلین یک فقره داف ساپورت پوش و کلیپس به سر پیدا کرده بود و یک چوب دستی نه صد چوب دستی عاشق او شده بود! در حقیقت قصد اولیه اش این بود که اسم داف را به زبان بیاورد، "ارکیده" یا به عبارتی" ارکیدی" که مستعار و خودمانی آن است! ولی مثل این که ریمل دختر خانم غلیظ بوده و قلب مرلین لرزیده و زبانش هم لرزیده! لذا گفته "ارکیدیوس"! و این طلسم برای عاشقان و افراد دیگر مانده به یادگار!
نتیجه ی اخلاقی: عاشق افرادی که ریمل غلیظ دارند نشوید مگر این که ضد آب باشد!
2-چنتا از کاربرد های این ورد رو نام ببرید. (7 امتیاز)
عرضم به حضورتون که... اولین و مهم ترین فایده ی این ورد، روز زن و روز مادر زن است! در این روز ها مرد خسته و کوفته از وزارت خانه بر می گردد و زن با قیافه ی حق به جانب و زبان نیش دار می گوید، امروز چه روزیه؟ و مرد که شستش خبر دار شده یک خبر هایی است، بلافاصله ورد را می خواند و گل ها را به میمنت و مبارکی جلو می آورد و می گوید :"مبارک باشد!" حالا این که چی مبارک باشد، آن دیگر به مرد ربطی ندارد و زن خودش می داند چه چیزی مبارک است! البته این راه خطر هایی هم دارد! روزی مردی در حین خواندن ورد به زنش گفته بود:" گل برای گل! درست مثل خودته!" و متاسفانه چیزی که به وجود آمده بود گل نبود....کاکتوس بود. نشان به آن نشان که مدتی بعد مرد با یک عدد کاکتوس در معده اش( قاعدتا تا ته حلق کاکتوس را کوبیده بود توی سرش!) در بیمارستان سنت مانگو دوره ی نقاهت می گذراند!
به غیر از مفید بودن این ورد برای آقایان راحت طلب و فراموش کار به مناسبت های مختلف، که مثلا هر وقت دلشان می خواهد خانم ها آنها را جنتلمن فرض کنند(جان خودشان!) یا یک دسته گل دستشان می گیرند، یا یکی به لباسشان می زنند و حرص من یکی را که در می آورند! نامرد ها فهمیده اند راه دست یابی به قلب یک زن و ماست مالی گند گاری هایشان یک شاخته گل طبیعی است! بعله! و من الان کمی عصبانی ام!
می توان از این ورد برای انتقام جویی و گرفتن حال بازیکنان کوییدیچ تیم حریف استفاده کرد! به این صورت که ابتدا چوب را به سمت دماغ یا هر جای دیگر بازیکن گرفته و با کمال متانت و وقار می گویید، "ارکیدیوس" ! من مطمئنم که یک بازیکن کوییدیچ با یک شاخته کاکتوس یا هر گل دیگری در دماغش یا هر جای دیگر، ( از لحاظ تکنیکی البته) یک جور هایی توانایی هیچ کاری ندارد! این کاربرد در مورد انتقام گیری های همین طوری الکی و دعوا های زن و شوهری هم صدق می کند.
3. 2 مورد از استفاده خودتون از این ورد رو بنویسید. (5 امتیاز)
من؟ ای بابا... حالا همچین گفتن هم ندارد....
خیلی خب بابا خیلی اصرار می کنید!
1-من تولد پانصد و شصت و هفت سالگی نیکلاس را فراموش کردم و با چند تا گل که باعشق تقدیم شده بود سر و ته قضیه را هم آوردم...خوب که چه؟ مرد که اینقدر تولد نمی گیرد! جرئت دارد اعتراض کند!
2-وقتی داشتیم از چنگ چند تا غول غولتشن فرار می کردیم با به وجود آوردن یک دیوار عظیم از پیچک های خاردار سمی جلوشان را گرفتم....(بگذریم که زیاد هم آسیب نرساند ولی... وقتی نیکلاس را زیر دست و پایشان له کردند سرعتشان کند که شد!)
3-خوب....ام...من با نیکولاس دعوام شد و... ای بابا! حالش الان خوبه!( بگذریم از مزرعه ی گل های آفتاب گردونی که جای مو روی سرش در اومده!
نمی فهمم چرا این طوری نگاهم می کنید؟ چه معنی داره؟ می خواید بگید من به اندازه ی کافی فکر شوهرم نیستم؟ می خواهید بگویید من کدبانو ترین ساحره ای نیستم که تا به حال دیده اید؟
اصلا هر کس هرچیزی گفته بیایید رو به روکنید!

4-در یک رول، استفاده خود و یا هر کسی را از این رول بنویسید. {طنز و یا طنزوجد }
من که بچه ندارم! ولی کلا حتی با نداشتنش هم خانه ام طوری آلاخون والاخون است که کلا داشتن اش با نداشتنش فرقی ندارد! همین نیکلاس برای هفت پشت من کفایت می کند! مثلا وقتی که رفته بود دنبال فرمول عشق بگردد، فرمول عشق به قول خودش"حقیقی" (انگار من نمی دانم از آن برای مخ زدن استفاده می کند، چل چلی اش بود، حتی با وجود این که این چل چلی کمی دیر هنگام و در ششصد و بیست و یک سالگی بود) کل خانه ی من را به آتش کشیده بود. طوری که فرش ایرانی عزیز تر از جانم را کاملا سوراخ سوراخ کرده بود و دیوار هایم را با دوده تزئین کرده بود!
من رفته بودم خرید. وگرنه نیکلاس فلامل ممکن بود یکی دو سال زودتر بمیرد! همین تازگی ها بود... خلاصه من برگشتم و دیدم خانه ام به زیباترین شکل ممکن با انواع گل ها و پیچک ها و ریشه ها پوشانده شده! تمام در و دیوار پوشیده از گل بود و فرش هم زیر گل ها پوشیده شده بود.
من ساده لوح تصورم این بود که این نوعی ابراز عشق است! از شما چه پنهان فکر کردم بالاخره معجون عشق را پیدا کرده! ولی...مرد است و خرابکاری هایش. همین "ارکیدیوس" برای مرد ها کم بود که آن هم پیدا شد. لازم به ذکر نیست که من آن شب و شب های بعد چیزی نفهمیدم و نیکلاس هم بلافاصله قبل از اینکه من دوده ای چیزی کشف کنم پیشنهاد سفر فرانسه داده بود. من بعد از مرگش فهمیدم....مرگی که براثر همین ارکیدیوس بود. خود شما، اگر یک درخت بائوباب در معده تان بروید نمی میرید؟




پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۸ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

هرماینی گرنجر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۱ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۲:۵۶ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
از دره ی گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 96
آفلاین
بسم الرب المرلین

1. این ورد چگونه اختراع و توسط چه کسی اختراع شده؟ (8امتیاز )

از آنجایی که بنده همه چیو می دونم ولی شما نمی دوند این ورد رو نمی دونم کی ساخته ولی در اصل توسط یک عاشق پیشه به نام سورس اسنیپ کشف شد ، با این که تا زمان مرگش این طلسم رو لو نداده بود ولی هری پاتر بعد از نابود کردن والدرمورت این طلسم رو توی دفترچه ی خاطرات اسنیپ پیدا کرد و چند عکسی که در اون سورس ، لیلی رو با این ورد خر می کرد جذب می کرد دید و وقتی که اون ورد رو یاد گرفت اون رو در ازهان اذهان عمومی برای جینی اجرا کرد .البته قابل به ذکر است که بنده نیز قبلا در بخش ممنوعه ی کتابخانه درحال فضولی کردن بودم که این ورد را در کتاب «عشق مرا که خورد؟ ، اثری از ویکتور تامسون» دیده (اسنیپ در گوشه ی کتاب آن را نوشته و امضا کرده بود) و آن را یاد گرفته بودم ولی اجرا نکرده بودم.
2. چنتا از کاربرد های این ورد رو نام ببرید. (7 امتیاز )
الف.جذب کردن فرد مورد علاقه.
ب.ایجاد تفریح برای بچه ها.
پ.زمانی که دست گل به آب می دهیم برای عذر خواهی از مادر به کار می رود.
ج.ظاهر کردن گل برای گذاشتن روی مقبره .
د.برای آویزان کردن از سیبیل یا کت خویش هنگام رفتن به قرار.
ر.زمانی که بچه ی بی تربیت که از فامیل شماست در جایی گند می زند برای پوشاندن محل فاجعه به کار می رود.
3. 2 مورد از استفاده خودتون از این ورد رو بنویسید. (5 امتیاز)
الف. گفتم که من و اسنیپ فقط بلد بودیم، یادتون میاد رو قبر مامان بابای هری حلقه ی گل گذاشتم.
ب. من و مرلین (ریشهُ عالی) یک بار برای خوردن آبگوشت به سفره خانه رفتیم و این صاحب بی انصاف سفره خانه برای خوش رنگ شدن غذا در اون رنگ ریخته بود ولی لا مصب عجب آبگوشتی داشت . می گفتم ، ای دل غافل از شانس ما مقداری از آب هنگاه تیلیت کردن روی ریش مرلین ریخت و از آنجایی ایشون خیلی به ریششون حساسن گفتن بیا اینو پاک کن ولی پاک نمی شد (وایتکس هم اثری نداشت)، در آخر برای حفظ آبروی ایشون مجبور شدم گلی پدیده آورده و به ریش ایشون ببندم تا مردم نبینند. نکته ی جالب ماجرا اینجاست که از فردای آن روز همه مریدان شیخ گل به ریش ببستندی ...
4. در یک رول، استفاده خود و یا هر کسی را از این رول بنویسید. {طنز و یا طنزوجد }
گفتم دیگه.


پارسال ایفای نقش هرماینی گرنجر بودم!! بیکارم کردن !!بـــــــیکار!!
(البته از بروبچ جادوگران متشکرم چون واقعا زمان برای ایفای نقش نداشتم، رول نباید بیکار بمونه)

تصویر کوچک شده


به توئیترم هم سری بزنید!!
https://twitter.com/hamed__n


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۰:۳۹ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

پروفسور فلیت ویک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۳
از خوابگاه اساتید هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 288
آفلاین
تدریسِ جلسه سومِ کلاس طلسمات و ورد های جادویی


زمستان 92



پرفسور فلیت ویک با دیدن دانش آموزانی که گله گله دسته دسته واردِ کلاس می شدند، لبخندی زد و از روی صندلی اش بلند شد تا از آن به عنوان نردبان استفاده کند.

چهره های بسیاری از دانش آموزانی که حاضر بودند برای گروهشان از خواب شبشان بزنند مشخص بود؛ افرادی که خواب آلودگی تقریبا جزئی از اجزای صورتشان شده بود.

پرفسور فیلیوس فلیت ویک هنگامی که همه ساکت گرفتند و عین پسر و یا دختر آدم و حوا روی صندلی هایشان نشستند، از صندلی اش بالا رفت و بر روی یک کپه کتابِ روی میز ایستاد.

- از تکالیفتون راضی بودم ؛ منتظر شرکتِ دوبارتون و حضور پرشورتون در صحنه هستم.

سپس لبخندی به شاگردان می زند و به آرامی از روی میز پایین می آید. دانش آموزان با چهره های خواب آلود و به هم ریخته به دبیرشان زل زده بودند.

فلیت ویک به دانش آموزانش نگاه کرد؛ بسیاری خواب بودند و یا در شرف خوابیدن بودند.

لبخندی زد و تند تند روی تخته چیز هایی نوشت.

" وردِ ارکیدیوس یکی از ورد های جالب ولی کمتر شناخته شده در بین جادوگران هست. این ورد که یک دسته گلرو ظاهر می کنه و جالب اینجاست که این دسته گل متناسب با هر فرد هست. "

سپس بی صدا بیرون رفت و آن ها را با تدریس و تکالیفشان تنها گذاشت.


تکالیف :

1. این ورد چگونه اختراع و توسط چه کسی اختراع شده؟ (8امتیاز )

2. چنتا از کاربرد های این ورد رو نام ببرید. (7 امتیاز )

3. 2 مورد از استفاده خودتون از این ورد رو بنویسید. (5 امتیاز)

4. در یک رول، استفاده خود و یا هر کسی را از این رول بنویسید. {طنز و یا طنزوجد }



مرلین فظ






دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۰:۱۳ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

پروفسور فلیت ویک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۳
از خوابگاه اساتید هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 288
آفلاین
لیستِ نمرات و امتیازاتِ دانش آموزانِ شرکت کننده در دومین جلسهِ کلاسِ طلسمات و ورد های جادویی




پرفسور تافتی :

4 + 4 + 21 = 29

اول اینکه شوما جادو اموزان اصلا به فکر نمره 30 نباشید ؛ این نمره از قدیم الایام در اختیار تامِ استاد بوده و بس.

یه سری اشکالات تو رولت بود اما بسیار از رول + اون نت برداری ها لذت بردیم.


پرنرل فلامل :

3 + 4 + 19 = 26

نمره خوبیست، دوشیزه فلامل!

اما رولت اشکالاتی داشت و البته پرفسور تافتی که همون ورد های مارا نوشته بود، یک علت نیز برای آن ذکر کرده بود و طنزِ کار حفظ شده بود. اما شما ... البته فقط 1 نمره کم کردم.

لینی وارنر :

4 + 4 + 22 = 30

رولتون عیب خاصی نداشت و برای تکلیف مناسب بود. امتیاز اضافه هم تاثیر داده شد که بهتون 30 دادیم !

هلگا هافلپاف :

4 + 4 + 22 = 30

دروغ گفتم! اصن کی گفته 30 مال استاده، گاهی مال بعضی دانش اموزا هست.

گلرت گریندوالد :

4 + 3 + 22 = 29 + 1 = 30

تکلیف خوبی بود. 2 امتیاز اضافه در نظر گرفته شده بود که یکیش رو بهتون دادیم و دیگری رو هم بهتونن ندادیم !

مروپی گانت :

4 + 4 + 22 = 30

لذت بردیم !


نمرات به تفکیک گروه :

اسلیتیرین : 9

26 تقسیم بر 3


ریونکلا : 15 + 3 (امتیاز اضافه) = 18
60 تقسیم بر 3 به علاوه 3


هافلپاف : 30 + 4 = 34 امتیاز


اینم از نمرات، تدریس تا دقایقی دیگر






ویرایش شده توسط پروفسور فلیت ویک در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۴ ۰:۱۹:۰۲

دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۰:۰۹ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

هرماینی گرنجر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۱ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۲:۵۶ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
از دره ی گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 96
آفلاین
1. چه طلسم ها و ورد هایی برای مقابله با خون آشام وجود دارد؟ (2 مورد) (4 امتیاز)
بلادیویس... در این ورد ، خون آشمام تمام خون هایی رو که خورده بالا میاره
مرلینوم توتوم... از اون جایی که مرلین(متصللَهُ له) خون آشام کشی بسی خفنگ! بود ، خون آشام خشتک خود را به ناچار خیس کرده و از دماغش تمام محتویات سبز رنگ بیرون آمده و گوش هایش همـــــ... اَه ولم کن بابا حالم به هم خورد
2. چرا ورد "اتنداندی" مرسوم نیست؟ (4 امتیاز)
دقت کنید دوستان ، اتندادی = آت + نداندی هست یک کلمه ی ترکی مخلوط شده با زبان مارها. آت در زبان ترکی یعنی اسب و نداندی هم یعنی اسب در حال لگد کردن . فلذا از آن جایی که خوش آشام از اسب خوف میکنه (چون پدر جد تمام خون آشام ها بوسیله ی خوردن خون اسب مرد و اونها با نگاه کردن در چشم اسب جاودانگی خود رو از دست می دهند)، این ورد باعث قاط زدن خون آشام می شه و و در خیال خودش می بینه اسب های سیاهی به سمت اون در حال حرکت اند. ولی تعداد معدودی میتونن ترکی رو درست تلفظ کنن
3. یک رول بنویسید و مقابله خود با یک خون آشام را با استفاده از موضوعات زیر شرح دهید. ( 22 امتیاز )
3-2. شما در حال مبارزه با یک خون آشام هستید؛ در حالیکه هیچ وردی بلد نیستید و هیچ طلسمی نمی توانید اجرا کنید؛ چه می کنید.
-تو توی نامرد تمام وردهایی رو که بلد بودم با ریختن معجون گریه بچه توی جام آبمیوم از بین بردی نامرد!! من برای صلح اینجا اومده بودم ، خونت گردن خودته.
-برو بابا ، برو جدتو سیاه کن ، همه چی یادت رفته چیکار می خوای بکنی ؟؟؟
-ها ها!! فک کردی. به من می گن «هرمی ایده قشنگ تو کیفش پنچ تا فشنگ»
هرمیون کیف مخصوصشو در میاره و یه سرنگ پر از خون بز جادویی آبرفورث رو بیرون می کشه.(با کمی اقتباس از سریال سوپرنچرال)
-اکسپیراموس
سرنگ از دست هرمیون میوفته ولی اون همیشه نقشه ی پشتیبان داره.از تو کیفش چشم اسب در میاره .
-حالا فانی شدی...گوچـــی(جنی که دوست هرمیونه و اون آزادش کرده)
-مرلینوم توتوم
-ازت ممنونم گوچی تو منو نجات دادی :yoho:
سوال امتیازی : 2. یک نقاشی از آلبوس سوروس پاتر در حالی که ترسیده بکشید.


پیوست:



jpg  albuse.jpg (18.62 KB)
35519_52e17d84c835f.jpg 191X300 px


پارسال ایفای نقش هرماینی گرنجر بودم!! بیکارم کردن !!بـــــــیکار!!
(البته از بروبچ جادوگران متشکرم چون واقعا زمان برای ایفای نقش نداشتم، رول نباید بیکار بمونه)

تصویر کوچک شده


به توئیترم هم سری بزنید!!
https://twitter.com/hamed__n


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۴۷ پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین
به نام هلگا - در پناه سالازار


سؤال اول!

استاد ما اصلاً دقیق نت‌برداری نکردیم، از روی تافتی تقلب کردیم استاد.

1. بلادیوس.
2. اتنداندی.

سؤال دوم!

استاد اولاً که مرلیناً، شما نظاره بنموی. تلفظ اتنداندی راحت‌تره یا بلادیوس؟! ما داشتیم از روی دست تافتی می‌نوشتیم، دو سه بار هی برگشتیم نگاه کردیم ببینیم " ن " و " د " هامون به اندازه هست یا نه. از استاد محترم خواهشمندیم تکالیف رو به گونه‌ای بدن که تقلب دوشواری‌ وارد نکنه بر دانش‌آموز. دیه یه ذره انصاف هم خوب چیزیه والا!

حالا از این بحث که بگذریم استاد، این ورد، مسئله‌ای که در موردش هست، تخیل ِ جادوگره. یعنی جادوگر تو اون لحظه که ورد رو اجرا می‌کنه، باس اونقدر آمادگی ذهنی داشته باشه که بتونه یه فضای خیالی رو طوری برای خون‌آشام طراحی کنه که خون‌آشام متوجه دروغین بودنش نشه. چون در این صورت می‌تونه به جادو غلبه کنه و دهن ِ جادوگر داستانه.

خلاصه که اجرای این ورد، قدرت ذهنی بالایی می‌طلبه در حالی که استفاده از بلادیوس، فقط یه چوبدستی می‌خواد و یه زبون.

سؤال سوم!

شما می‌توانید مثلاً با یک خلال دندان به جنگ ِ اژدها بروید. یا زیر نور ِ ماه ِ کامل، سر کلاس کسی از خاندان لوپین بنشینید. یا حتی، چشم در چشم، لبخند بر لب، بنشینید با لرد ولدمورت در مورد آزادی بیان گفتگو کنید.

اما، هیچ‌وقت، هیچ‌وقت، هیچ‌وقت، بدون آمادگی قبلی در مراسم چای عصرانه‌ی خون‌آشام‌ها شرکت نکنید. این نکته‌ای بود که مروپی وقتی با ضربه‌ی خون‌آشام خشمگین، از پنجره به بیرون پرتاب شد، در ذهنش یادداشت کرد.

روی زمین که فرود آمد، غلتید و سریعاً از جا جست:
- من اینطور در نظر می‌گیرم که این، یه جواب ِ " نه " ِ قاطع به درخواست اتحادمون باشه.

خون‌آشام غرشی کرد و دندان‌هایش را نشان داد:
- چطور جرئت کردید بیاید به لونه‌ی ما و پیشنهاد بدین تبدیل به برده‌هاتون بشیم؟!

مروپی یک‌دوجین جواب ِ " مادر اربابانه " در چنته داشت، ولی با دیدن جسد تکه‌پاره‌ی شده‌ی پنج مرگخواری که جزو هیئت همراهش بودند، در یک لحظه به صلح و دوستی ایمان آورد. نگاهش مثل هرمیونی که یک F در کارنامه‌ش دیده‌ست، روی چوبدستی‌ ِ شکسته‌ش ایستاد. وقتی بچه بودند، پدرش همیشه دو تبعیض اساسی بین او و برادرش قائل می‌شد، مروپی اجازه نداشت پشت پرچین‌ها، کارش را انجام دهد و همینطور هم، نمی‌بایست گنجینه‌ی طلایی فحش‌هایش را در اعتراض به این تبعیض، روانه‌ی پدرش کند. در نتیجه، او بنا به عادت دوران کودکی، تمام فحش‌هایش را فرو خورد و لبخندی زد:
- ببینید، شما آدم تنهایی هستی، منم آدم تنهایی هستم. بیاید در مورد ِ لیست با هم صحبت کنیم!

خون‌آشام پیر که آخرین خون‌آشام ِ آن لانه بود [ مروپی در دل به مرگخواران همراهش افتخار کرد، گرچه، یک‌دوجین افتخار هم نمی‌توانست آنها را زنده کند. ] دوباره غرّید و به سمت بانوی سبز و طلایی پوش هجوم برد:
- تو فانی ِ بی‌ارزش ِ از خود راضی!

مروپی به سمت جسدی که شبیه نقاشی‌های گروتسکی شده بود، هجوم برد و فریاد زد:
- خیله خب پتینسون! جوش نیار!

و در دل، همانطور که با دستپاچگی دنبال چوبدستی ِ مرگخوار مرده می‌گشت، غرولند کرد:
- لامصب هرچی خون‌آشام ِ دخترکُش ِ درست حسابیه، نصیب دخترای مُنگل می‌شه. چی می‌شد جای تو، دیمون سالواتوره می‌خواست منو گاز بگیره؟!

دقیقاً لحظه‌ای که چوبدستی‌ ِ آنتونین را پیدا کرد، دردی وحشتناک در سرش پیچید. خون‌آشام از موهایش، او را گرفت و به سمت دیوار پرت کرد. گانت با وجود ضربه‌ای که نفسش را بند آورد، چوبدستی را مثل جان ِ شیرین چسبید. هرچند بدون دانستن ِ وردی برای غلبه بر این نیمه‌خدای نامیرا، چوبدستی به درد هم‌شیره‌ی پدر مرحومش هم نمی‌خورد. مروپی سعی کرد روی پاهایش بایستد ولی خون‌آشام لعنتی دوباره به او رسید، گردنش را گرفت و بلندش کرد.

بانوی خانه‌ی ریدل، به انگشتان سفید و مرمرین ِ خون‌آشام چنگ انداخت ولی ناخن‌های بلند و لاک‌خورده و با دقت تمام مانیکور شده‌ش، به وضوح نمی‌توانستند در لیست ِ سلاح‌های سرد قرار گیرند. حافظه‌ی خیانتکار ِ لعنتی! یعنی نتیجه‌ی آن همه ساعت هشت تا ده، سقلمه‌زنان به مورفین که خر و پف نکند و زیر چشمی‌برانداز کردن ِ پسرهای خوش‌قیافه‌ی اسلیترین؛ حالا داشت درس زندگانی... ببخشید... مردگانی به او می‌داد.

به زور طلسمی را زمزمه کرد، خون‌آشام ِ لعنتی حتی نمی‌فهمید قفسه‌ی سینه‌ش شکافته شده! ناگهان جرقه‌ای در ذهن تیره و تار مروپی درخشید:
- هی! پتینسون!

خون‌آشام کمی از فشار دستش کم کرد. این لفظ "پتینسون" ظاهراً کمی باعث سردرگمی‌ش می‌شد و اگر می‌دانست به بازیگری که انگار با ماهیتابه به صورتش کوبیده‌اند، تشبیه شده، قطعاً سر به کوه و بیابان می‌گذاشت.

- می‌خوای وصیت کنی؟
- نه. می‌خواستم بگم چوبدستی ِ آنتونین از چوب صنوبره!
- چـ...

مروپی به اون فرصت تجزیه تحلیل ماجرا را نداد. غرید:
- آوادایم.

و با تمام قدرت باقی‌مانده، چوبدستی را در قلب خون‌آشام فرو کرد. مثل لحظه‌ی فروافتادن ِ پرده‌های تئاتر برادوی، نور چشمان خون‌آشام به مقصد ابدیت، رهسپار شد.

مروپی روی زانوهایش افتاد و حریصانه، هوا را بلعید. به سرفه افتاد. دستش را به دیوار گرفت و برخاست. بعد به آرامی، ردای مخملین سبزش که با دوردوزی‌هایی از جنس طلا، می‌شد آن را فاخر نامید؛ تکاند.

نگاهی نسبتاً محتاط و کمی نگران، به خون‌آشام مُرده انداخت. امیدوار بود مُرده باشد. دوباره!
- مرلین بیامرزدت.

و بعد، با یادآوری این که راه حل، یک راه حل موقتی بوده، باز به خودش لرزید:
- از این به بعد دیگه Vampire Diaries نمی‌بینم. Game Of ... نه اصن! Friends می‌بینم. تا آخر ِ عمرم!


ما اینو نوشتیم، بعد دیدیم شما گفتید کلاً طلسم نمی‌تونیم اجرا کنیم. بنابراین بذاریش به پای آخرین سوژه‌تون، گرچه به نیت دومین سوژه‌ نوشته شده.


سؤال امتیازی - سومی!

برخلاف خانواده‌ی نازنینم، من به آن مثل ِ قدیمی اعتقاد دارم که می‌گوید: «دوست‌هایت را نزدیک نگاه دار. دشمنانت را نزدیک‌تر.» ولی... خب... نه دیگر این‌قـــدر نزدیک دقیقاً.

البته باید اعتراف کنم - بین خودمان بماند - این که استاد عکس رابرت پتینسون را آن دور و ورها نذاشته بود و عوضش، عکس ایان راست جلوی چشممان بود. عزیزم! البته... حالا یا استاد در جریان نبودند که دیمن سالواتوره، حقیقتاً خون‌آشام نیست و کفش نایک می‌پوشد و قهوه می‌نوشد یا ما در جریان نبودیم که آقای سامرهالدر شب‌ها، +O دوست دارد.

تافتی یواشکی زیر لب گفت:
- فکر می‌کردم فلیت‌ویک ریونکلاویه.

نه! هافلپافی‌ها خنگ نیستند. فقط گونه‌ی منحصر به فرد " تافتی‌ " ست که...

آه می‌کشم، سرش را برمی‌گردانم به سمت بالای کلاس:
- اینا مثلاً خونن! اونم کله‌های خون‌آشام‌هان!

تافتی با دقت به یکی از سرها خیره شد و بین همهمه‌ی بچه‌های در حال عقب‌نشینی، گفت:
- عه. فکر کردم این خواستگار پروتی بودش. عکسشو گذاشته بود لای کتابش، نگاه‌های عاشقانه می‌کرد بهش.

باور کنید. هافلپافی‌ها خنگ نیستند!

زیر لب غر زدم:
- دخترا باید در جریان باشن که ادوارد کالن نصفه‌شبی از پنجره‌ی خوابگاهشون نمیاد تو و ازشون خواستگاری نمی‌کنه.

بعد ناگهان چشمانم گرد شد:
- چی؟! اون سر ِ ادوارد کالنه؟! لعنتی! من فکر می‌کردم رابرت پتینسون، سدریک دیگوری یا هر خری که بود، نقششو بازی می‌کرده.

رز که نا آرام به این‌سو و آن‌سو سرک می‌کشید، زیر لب خندید:
- ظاهراً پروفسور مثل تو فکر نمی‌کرده. می‌تونم صدای پتینسون بدبختو بشنوم: «نـــــه! نـــــــــه! من خون‌آشام نیستم! من سدریک دیگوری‌م. من خفنم! من هورام! من دختر کُشم... خخخخخ!»

بعد با احترام کلاه جادوگری‌ش را از سر برداشت و با احترامی مسخره، تابی به آن داد:
- مرلین بیامرزدت راب!

اینجا، جایی بود که من نگران یان و از آن مهم‌تر، جوزف شدم. با دقت کلاس را از زیر نظر گذراندم. سر مزاحم ِ پتینسون را از جلوی صورتم زدم کنار تا تک تک صورت‌ها را بررسی کنم. خب، خبری نبود.

وقتی به سرعت مشغول نوشتن روی کاغذ پوستی شدم، پیش از آن که فلیت‌ویک شروع به صحبت کردن کند، رز با تعجب پرسید:
- چی می‌نویسی؟ تو از تافتی هم بدتری! هنوز که چیزی نگفته.

لبم را به دندان گزیدم. در آخرین قسمت خاطرات خون‌آشام، الینا هنوز خون‌آشام بود دیگر؟ همانطور که درگیر به لیست کردن ِ شخصیت‌های خیلی خیلی عزیزم بودم، جواب رز را دادم:
- دارم برای شکارهای آتی ِ پروفسور یه لیست تهیه می‌کنم. اسمش چی بود...؟ نینا دوبرو دیگه؟
_______________________________

استاد ما اصلاً به عشق این طنزوجدهاتون به سمت کلاستون شتافتیم. باز هم از این کارا بکنید فیلیوسم.



ویرایش شده توسط مروپی گانت در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۳ ۱۹:۵۲:۳۷

دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۹:۱۷ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
1. چه طلسم ها و ورد هایی برای مقابله با خون آشام وجود دارد؟ (2 مورد) (4 امتیاز)

کروشیاتوس: این طلسم بسیار قدرتمند بوده و برای مبارزه ی تن به تن با یک خون آشام صلاح بسیار مناسبی است چرا که خون آشام را کاملا در برابر رقیبش بی دفاع میکند و جادوگر میتواند از شکنجه ی خون آشام لذت نیز ببرد
اینکارسروس: این طلسم طنابی نامریی به دور خون آشام می پیچد که با این که آسیب چندانی به خون آشام نمیزند تا زمانی که طلسم متوقف نشده طناب ها به دور خون آشام تنگ تر و تنگ تر میشوند. ولی انجام این طلسم برای مبارزه با بیش از یک خون آشام اشتباه محض است!
پتریفیکوس توتالوس: این طلسم جسم خون آشام را منجمد میکند و خون آشام نمیتواند حرکتی انجام دهد.
استوپفای: یکی از کاربردی ترین طلسمها در برابر خون آشامهاست؛ این طلسم که بیشتر برای به خواب بردن اژدهایان کاربرد دارد تاثیری چند برابر بر خون آشامان خواهد داشت!

2. چرا ورد "اتنداندی" مرسوم نیست؟ (4 امتیاز)
به دلیل پیچیده بودن و زمان بر بودن اجرای طلسم در مبارزات تن به تن کابرد چندانی برای آن نمیتوان قائل شد اما اجرای آن در مبارزات گروهی میتواند خون آشامان را به جان هم بیندازد.

3. یک رول بنویسید و مقابله خود با یک خون آشام را با استفاده از موضوعات زیر شرح دهید. ( 22 امتیاز )


3-3. هر موضوع دیگری مرتبط با مبارزه با خون آشام ها و همچنین اجرای ورد بر روی آن ها ...


هوا سرد و نمور بود؛ گلرت بالا پوشش را به دور خود محکم کرد و در حالی که نور چوبش را بالا میگرفت به تاریکی جنگل مخوف ترانسیلوانیا لعنت می فرستاد و زیر لب غر غر میکرد.

پس از یک ساعت پیاده روی به نزدیکی پایگاه خون آشامان رسیده بودند و گلرت به همراهانش دستور داد که برای مدتی بیاسایند تا خستگی از تن و بدنشان رخت بر بسته و اگر مذاکرات با موفقیت پیش نرفت آماده ی مبارزه باشند.

یک ساعت بعد، نیروی بیست نفره ی گلرت که هر کدام در دوئل بر دیگری سرآمد بودند وارد قلعه ی خون آشامان شدند اما فرمانده ی خون آشامان که از جادوگران متنفر بود، به مذاکرات قبل از شروع، پایان بخشید و خون آشامانش از هر سمت به سوی جادوگران یورش بردند.

گلرت که اوضاع را اینگونه دید به افرادش اجازه ی دفاع داد و سیلی از طلسمها با نورهای مختلف به سمت خون آشامها که از پیروزی خود اطمینان داشتند روانه شد ولی نه جادوگران و نه خون آشامها از مواضع خود عقب نکشیدند.

گلرت همانند فرشته ی مرگ به پیش میرفت و خون آشامها یکی پس از دیگری یا طعمه ی طلسمهای هولناکش میشدند یا شمشیر پولادینی که به طور جادویی به حالت بی وزنی در آمده بود...

شادو جن خانگی مورد اعتماد گلرت با این که میشد از چهره اش سنی برابر سن شمشیر گودریک برای او تخمین زد نیز همچنان پا به پای فرماندهش میجنگید و خون آشامان را یکی پس از دیگری همانند برگهای درختان پاییزی بر زمین می ریخت لکن بقیه افراد تنها قادر به دفاع از خود در برابر حمله ی ظالمانه ی خون آشامانی که تعدادشان ده به یک بود بودند.

داویون فرمانده خون آشامان با دو شمشیر به دست به سمت گلرت یورش برد و در کسری از ثانیه با شمشیرهایش قصد ضربه ای به گلرت را کرد که تنها توانست هوا را بشکافد ولی او هر طور که بود انتقامش را از جادوگران میگرفت و حتی قدرتمندترین جادوگر دنیا نیز نمیتوانست مانع انتقامش شود...

با این حمله ی خون آشام قوی هیکل، خون آشامها و جادوگران هر دو برای لحظه ای دست از نبرد کشیدند و به رهبرانشان نگاه کردند و برای پیروزی فرمانده و نجات جان خودشان دعا کردند.

گلرت فکرش را آرام کرد، چوبش را در دست گرفت و آماده ی مقابله شد و در آن سو داویون فرمانده قدرتمند خون آشامان ترانسیلوانیا نیز بر روی حدفش تمرکز کرده و حرکاتی که قرار بود انجام دهد را در ذهنش مرور کرد و پس از چند ثانیه دوباره مبارزه آغاز شد!

داویون با جهشی بلند بر سر گلرت پرید که گلرت با جهشی به عقب از آن جای خالی داد؛ داویون که در حالتی تعظیم مانند قرار داشت و دو شمشیرش بر روی زمین بود دو شمشیر را با چرخشی از درون به بیرون به سمت سینه ی گلرت برد اما گلرت در آخرین لحظه شمشیرش را در تقاطعی که تنها لحظه ای بین دو شمشیر داویون ایجاد شده بود گذاشت و پیش از این که نیروی جسمانی داویون بر او غلبه کند با ابرچوب که در دست دیگرش بود طلسم اینکارسروس را بر روی داویون اجرا کرد، او را طناب پیچ نموده و با شمشیرش قلب او را شکافت...

خون آشامان که از قدرت جادوگر بزرگ به وحشت در آمدند هر کدام سعی کردند به سویی بگریزند ولی در محوطه ی بازی مانند آن کسی توانایی فرار از طلسم همراهان گلرت را نداشت.

گلرت که به خواسته اش از این ملاقات رسیده بود به خون آشامانی که سربازان جدید ارتش بزرگ اینفریش بودند نگاه کرده و لبخندی بزرگ و شیطانی تحویلشان داد...

سوال امتیازی :

3. ضمن تشریح و توصیف فضای کلاس، عکس العمل خودتون رو وقتی با کلاس مواجه شدید بنویسید.(طنز و یا طنزو جد) (امتیاز بسیار ویژه ** )


پیرمرد خاکستری وارد کلاس شد؛ نور قرمز و اسکلت خون آشامان آویخته به دیوار او را به یاد خانه می انداخت. گلرت به سمت صندلی اش رفت و همین طور که به اجساد مردگانی که به او لبخند میزدند(پیر مرد است دیگر؛ فرق لبخند و دندان نشان دادن را نمیداند، چه میشود کرد؟!) نگاه میکرد، منتظر ورود استاد ماند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
در افسانه ها آمده است که خون آشامان در برابر پولاد ضعف داشته و زخمهای سلا پولادی در بدنشان هیچگاه خوب نمیشود-توضیح نویسنده


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۷ سه شنبه ۱ بهمن ۱۳۹۲

هلگا هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱:۱۴ جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 211
آفلاین
1. چه طلسم ها و ورد هایی برای مقابله با خون آشام وجود دارد؟ (2 مورد) (4 امتیاز)

1. پالامیومال: این ورد خون آشام را به صورت موقت کور می کند.
2. آلیودای: طلسم مرگ قطعی خون آشامان که البته باید زمانی باشد که خون آشام خواب است.

2. چرا ورد "اتنداندی" مرسوم نیست؟ (4 امتیاز)

اولین دلیل این ورد مشکل بودن اون هست که شاید جادوگران کمی باشند که قادر به انجام این ورد باشند. اما یکی دیگه از دلیل های مهمی که این ورد رایج نشده است این است که بعضاً توهم خون آشام را قوی تر می کند و به اون انرژی و انگیزه ی بیشتری می دهد.

3. یک رول بنویسید و مقابله خود با یک خون آشام را با استفاده از موضوعات زیر شرح دهید. ( 22 امتیاز )

می دونست که نباید اونجا باشه. اما مجبور بود. باید میومد تا از چیزی سر در میورد. نشونه های که در چند روز گذشته دیده بود همه حاکی از یک چیز بود و حالا هلگا باید اون رو کشف می کرد.

همینطور که زیر نور مهتاب راه می رفت به سمت راست و درون یک کوچه ی تنگ و تاریک پیچید. وقتی درب چوبی انتهای کوچه به چشمش خورد نواری از خاطرات از جلوی چشمانش عبور کرد. روز هایی که همین کوچه ی تنگ و تاریک، پر زرق و برق بود و شبهایی که هافلپافی ها از این در عبور می کردندو جلسات شبانه شون رو اینجا برگزار می کردند.

صدای خش خش پشت سرش و یک حرکت سریع جلوی چشمانش نوار خاطراتش را پاره کرد. بوی زننده ی خون در فضا پیچید!
پیکره ی سیاه پوشی چند متر جلوتر ایستاده بود. وقتی برگشت و پشت سرش را نگاه کرد دیگر پیکر سیاه پوش را دید.

- خانوم خانوما دیگه گیر افتادن!

خون آشام مونثی که جلوی هلگا ایستاده بود بعد از گفتن این جمله خنده ی گوشخراش و بلندی سر داد.

هلگا دستش را دور چوبدستی ـش حلقه کرد و آماده ی نبرد شد:
- بهتره سریع راهتونو بکشید و برید. من دنبال دردسر نمی گردم ولی مطمئن باشید اگه مجبور بشم حال هر دوتون رو جا میارم.

خون آشامی که پشت هلگا ایستاده بود با لحن مسخره ای گفت:
- واااای، هالی! زود باش بیار بریم تا این خانوم خوشگله عصبانی نشده. الان دوتاییمون رو میخوره ها!

- پالامیومال!

همزمان با خنده ی گوشخراش خون آشام مذکر، هلگا برگشت و با فریاد طلسمی را به سمت او فرستاد.

خون آشام دیگر که هالی نام داشت با عصبانیت غرید و به سمت هلگا پرید!
هلگا که می دانست توان مبارزه ی تن به تن با یک خون آشام را ندارد جا خالی داد و هالی روی زمین افتاد.

هلگا چرخید و با فریاد «استیوپفای» نور قرمز رنگی را از نوک چوبدستی ش خارج شد و مستقیم به سینه ی هالی برخورد کرد.

خون آشام با لبخندی بلند شد و گفت:
- عزیزم ما خون آشامیم. مطمئن باش این طلسم ها آسیبی بهمون نمی زنه!

سپس با یک خیز بلند روی هلگا پرید و او را به زمین زد. دهانش را باز کرد و دندان هایش را روی گلوی او گذاشت.
در همین لحظه هلگا ورد «بلادیوس» را به شیوه ی غیر کلامی اجزا کرد و خون آشام مونث فکر کرد که گلوی او را دریده است و خوشحال از طعم خون بود!

هلگا با زور خودش را از زیر خون آشام بیرون می کشید که ناگهان دستی گلویش را گرفت و او را بلند کرد و به دیوار کوبید.

خون آشام مذکر زیر لب گفت:
- دیگه کارت تمومه خوشگله!

ناگهان از پشت چوبی وارد قلب خون آشام شد و او روی زمین افتاد.

هلگا چند ثانیه بعد چشمانش را باز کرد. روی زمین افتاده بود و یک چهر آشنا رو در سی سانتی صورتش می دید.
شکش به یقی تبدیل شد!
او خود کینگزلی بود!




پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۱۹ شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
1. چه طلسم ها و ورد هایی برای مقابله با خون آشام وجود دارد؟ (2 مورد) (4 امتیاز)

علاوه بر اونایی که خودتون ذکر کردین، میتونم به ورد "بلادایس" اشاره کنم که باعث میشه از انتهای چوبدستیمون یه چیزی تو مایه های خون خارج بشه، البته فقط طعم و رنگ خون رو داره، ولی همین برای ما کافیه. میتونیم چوبدستیمونو بگیریم سمت دهن یه خون آشام و با اجرای این ورد، اون خون مینوشه و ذوق میکنه و کف میکنه و ...

دومیش هم سکتوم سمپرا هست، ما میدونیم که خون آشاما ترمیم میشن و زخمشون خوب میشه، بنابراین این طلسم اونارو نمیکشه، اما حرکتشون رو کند میکنه و یخورده زجر میکشن و ما میتونیم از فرصت استفاده کنیم و بگریزیم!

2. چرا ورد "اتنداندی" مرسوم نیست؟ (4 امتیاز)

این ورد فقط باعث میشه خون آشاما توهم بزنن و تو عالم هپروت غرق شن و شاید حتی به فضا برن، خب اینا خوبه چون باعث گیج شدن طرف میشه و میتونه حواسشو از ما پرت کنه و درگیر توهماتش بشه، اما همچینم راهکار 100% نیست.

اصن یه وخ دیدی توهمش مربوط به تو بود، یه وخ تو رو تو تخیلاتش یه لیوان پر خون ببینه و به جا اینکه با این ورد نجات پیدا کنی، برعکس شپلخ بشی.

البته خب این اتفاق دومی بسیار نادره، ولی همون گیج زدن خون آشام هم درسته که میتونه نجاتت بده و وقت فرار پیدا کنی، اما تا وقتی وردا و طلسمای بهتری هست، چرا باید خودمونو درگیر این ورد کنیم؟

3. یک رول بنویسید و مقابله خود با یک خون آشام را با استفاده از موضوعات زیر شرح دهید. ( 22 امتیاز )

3-2. شما در حال مبارزه با یک خون آشام هستید؛ در حالیکه هیچ وردی بلد نیستید و هیچ طلسمی نمی توانید اجرا کنید؛ چه می کنید.


- نــــــــــــــــــــــــه! تو دیوونه ای مندی! تو میخوای منو بکشی؟ دوستتو؟

لینی پرشی میکنه و پشت میزی پناه میگیره. آماندا همچون خون آشامای وحشی به دنبالشه و سعی داره اونو گاز بگیره.

- ای بابا مندی حداقل یه چیزی بگو ... خب چرا اینقده ترسناک شدی؟

آماندا بی توجه به حرفای لینی جلو میاد و با استفاده از قدرت ومپایریش میزو از چنگ لینی در میاره و یه گوشه پرتاب میکنه.

- واااای!

لینی فریادزنان به سمت مبلی حمله ور میشه و خودشو پشتش پرتاب میکنه.

- اون از آب آلبالوی مسخره ی بدمزه ای که ظهر بم تعارف کردی، اینم از این وحشی شدن الانت. تو چت شده مندییییی؟

جوابی شنیده نمیشه و دو تا چشم لینی از پشت مبل بیرون میزنه و با دیدن آماندا که هر لحظه بهش نزدیک تر میشه، دوباره برمیگرده سرجاش. قلبش داره تند تند میزنه و نمیدونه در مقابل یه خون آشام وحشی باید چه حرکتی انجام بده.

به مخش فشار میاره و به سرتاسر مغزش دستور صادر میکنه که ورد یا طلسمی علیه خون آشاما پیدا کنن. لینی بعد از واگذاری این عملیات به مغزش، با کنار رونده شدن مبل توسط مندی، چوبدستیشو بیرون میاره و یکراست جلو مندی میگیره.

- نیا جلو ... طلسمت میکنما ... مواظب باش ...

لینی همینطور که چوبدستیشو به سمت مندی گرفته، شروع به عقب عقب رفتن میکنه و همزمان آماندا هم جلو میاد و دندونای سفید و براقشو به نمایش میذاره. لینی تلنگری به مغزش میزنه، اما متاسفانه سلولای مغزیش خبر میدن که طلسمی علیه خون آشاما توی حافظه ش ثبت نشده.

مندی با یه حرکت سریع چوبدستی لینی رو از دستش میقاپه و یه ور دیگه پرتش میکنه و حالا اون مونده و لینی ـه بی دفاع.

لینی:

مندی:

لینی: جــــــــــــیـــــــــــــــــغ!

لینی گلدونی رو میندازه رو کله مندی و میاد فرار کنه که مندی بعد از یکم گیجی ویجی رفتن دوباره به خودش میاد و با استفاده از سرعت ومپایریش سریعا خودشو به لینی میرسونه و با ضربه ای اونو پخش زمین میکنه.

لینی همونطور که رو زمین نشسته و خودشو عقب میکشه میگه:

- نه مندی ... نکن مندی ... دلت میاد مندی؟ ... من دوستتم مندی ... نــــــــــــه!

آماندا بالاخره کار خودشو میکنه و لینی رو گاز میگیره و میکشتش و شپلخش میکنه و اونو به دیار باقی ... نه نه نمیفرسته!

بعدا مشخص میشه اون آب آلبالوی مذکور خون بوده، خون یک خون آشام، خون مندی! هیچی دیگه لینی تبدیل به خون آشام میشه. (این ماجراها و اتفاقات مربوط به مرداد یک هزار و سیصد و نود و دو است و برگفته از واقعیت است!)

سوال امتیازی : 2. یک نقاشی از آلبوس سوروس پاتر در حالی که ترسیده بکشید.

پروفسور، اون لحظه ای که شما آسپ رو مورد خطاب قرار دادین، من سرمو برگردوندم، ولی از اونجایی که هیچ علاقه ای به شناخت خانواده ی پاترها و ویزلی ها (جز اونی که هرچی بقیه ویزلی ها هستن این یکی نیست) ندارم و واسه همین نفهمیدم کدوم اون دو نفری که ترسیده بود آسپ بود. من تصویری که از هردوشون تو ذهنم بود رو میکشم، خودتون بفرمایین کدوم آسپ بود.

اون دو تا!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.