هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
سلام


1.تصور مشنگا از مرلین درسته یا غلط؟ مرلین با دست جادو میکرده یا چوبدستی؟ چرا؟ (5نمره)

مشگنا کلا تصورات مسخره و من درآوردی زیادی دارن استاد! بیخیال! ولی در حقیقت هر جادوگری می تونه بدون چوبدستی جادو کنه! چوبدستی فقط یه افزونست! چوبدستی به جادوگر کمک می کنه جادوش را متمرکز کنه و قدرت جادو رو بیشتر می کنه! پس بدون چوبدستی هم میشه جادو کرد هرچند سخت تره و بیشتر اوقات اونی که جادوگر می خواد ، نمیشه!

2.تاریخچه تحول چوبدستی رو از گذشته تا آینده توضیح بدین. (15 نمره)

چوبدستی ها تغییر و تحول های بسیار زیادی داشتند! در زمان های نخست جادوگر ها بدون چوبدستی جادو می کردند اما خیلی زود متوجه شدند بهتر است از یک جسم کمک بگیرند تا جادو را در یک جا متمرکز کند.

برای همین جادوگر ها به دنبال جسم های مختلفی رفتند و قدرت جادویی خود را با آنها متمرکز کردند. مثلا بعضی ها از عصا استفاده می کردند. بعضی ها از چکش و یا ابزار های کشاورزی! خیلی ها هم از شمشیر! ( خود بنده نیز از شمشیر استفاده می کردم! ) خلاصه هر کسی یه جسمی به دلخواه خود برمی داشت و به جسم جادوی خود را القا می کرد. اما بعد ها جادوگر ها متوجه شدند که چوب خاصیت ویژه ای دارد و بهترین جسم برای انتقال جادو می باشد!

به این ترتیب هر جادوگری یه شاخه از درخت را می کند و با خود می برد. به خاطر همین است که دیگر در هاگزمید هیچ درختی رشد نمی کند! چون جادوگر های بی فرهنگ ان زمان همه ی درخت ها را ریشه کن کردند.

به مرور زمان جادوگر ها این چوب های خودشان را کوچکتر کردند تا همیشه بتوانند آن را با خود حمل کنند. بعد از آن نیز متوجه شدند که بعضی ها درخت ها خاصیت قوی تری نیز دارند. درخت های کم یاب همیشه بهترین چوب بودند. در این زمان بود که بعضی ها جادوگر ها به نقاط مخلف سفر می کردند و از تنه ی این درخت ها کلی چوب می آوردند و چوبدستی درست می کردند. به جادوگر ها می فروختند و پول خوبی در آن زمان به جیب زدند.

امروزه نیز به همراه چوب از پوست و گوشت حیوانات جادویی استفاده می کنند که قوت بخش جادو می باشد. پر های ققنوس و یا پوست اژدها ها نمونه ای از این مواد است که کنار چوب های کم یاب قرار می گیرد.

3. چوبدستی رویایی(!) خودتون رو شرح بدین و یکی از بزرگان تاریخ که مغز چوبدستیش با شما یکی بوده رو نام ببرین و مختصری در موردش توضیح بدین. (10 نمره)

استاد من خودم جزو اولین کسانی بودم که صاحب چوبدستی شدم! اخه چوبدستی با کدوم چوبدستی جفت باشه؟ چوبدستی خود من شمشیرم بود.

شمشیر من چوبدستی رویایی من است. هم می تواند سلاح سرد باشد! و هم چوبدستی! وقتی فهمیدم که به یک چوبدستی نیاز دارم ، شمشیر خودم را چوبدستی خودم کردم! بعد ها فهمیدم که در نقش و نگار این شمشیر ، از پوست ققنوس استفاده شده! خودم نیز بعد ها پوست اژدها نیز به ان اضافه کردم و قدرتش چند برابر شد.

فلز شمشیر نیز خالص نیست و 5 درصد از اشک ققنوس مخلوط شده! وقتی وردی را اجرا می کنم ، جادو از نوک شمشیر خارج می شود و می تواند جهت یابی بکند. این خاصیت خودش ویژه شمشیر من است. می تواند دشمن را تشخیص دهد و همانند موشک های دنباله دار ، دنبال دشمن برود و در نهایت او را هدف قرار دهد.


استاد ... استاد ... یه صد افرین میدی به من!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۰:۲۹ چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲

پروفسور فلیت ویک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۳
از خوابگاه اساتید هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 288
آفلاین
1. تصور مشنگا از مرلین درسته یا غلط؟ مرلین با دست جادو میکرده یا چوبدستی؟ چرا؟

یحتمل، که البته ما پس از تحقیق و تفحص، بازجویی و گشتن در کمد شلوارک های مرلین (!) به این یحتمل رسیدیم، بعـــــله، یحتمل که احتمالا ممکنه شاید یه وقتی مرلین با نوعی چوبدستی خاص جادو می کرده ؛ شواهد رو در زیر ارائه می دیم، باشد که اون نباشد(چه ربطی داشت؟)

شواهد مربوطه ؛

1. وجود خس و خاشاک به جای مانده از یه نوع چوبِ بلند، که الیاف چوب به ما نشون می داد "ممرز و ملچ" و شایدم "صنوبر" باشه...

این الیاف رو ما یواشکی از روی شلوارکِ 2678 سال پیش مرلین که براش خیلی بزرگ هست الان پیدا کردیم، الیاف نشون می دن که این چوبدستی بسیار بلند بوده.

2. شاهد دیگه ما شصخ شصخی مودی چشم باباغوری هست ؛ پس از دیدن سریال مشنگی و آبکی بسیار مزخرف و مضحکِ "باغِ نمی دونم کی" و بازم پس از تحقیق و تفحص در شجرت نامه باباغوری به این نتیجه رسیدییم که این جد مدّش می خوره به این مرلین!

حالا چه ربطی داشت ؛ ربطش اینکه بازم پس از تحقیق و تفحص فراوان* به این نتیجه رسیدیم تمام پدران مودی از همین نوع اعصای بلند استفاده می کنن.

3. اخرین مدرک اثبات این قضیه که چوبدستی مرلین بلند و مخصوص هست اینه ؛ ما به دلیل اینکه خودمون دایره و مربع و مثلث و متواضی الاصلاع معارف تاریخ هستیم، به این نتیجه رسیدیم که در عصر مرلین که مشنگا می گن عصر حجر و بر می گیرده به چندین میلیون سال پیش، رسم نبوده که چوب رو بتراشن چون هنوز نمی تونستن چوب یا چیزای مختلف رو ترزاش بدن...

مخصوصا چوب های جادو که در مقابل آسیب بسیار بسیار بسیار تدافعی عمل می کنند.

اینم چکیده ای بود از تحقیقات ِ جامع ما ؛

در آخر نتیجه می گیریم مرلین نیز همانند ما دارای چوبدستی بوده با وجود اینکه می تونسته به راحتی با دست جادو کنه اما با چوبدستی بلند و کلفت و قطوری شاید همانند مال باباغوری جادو انجام میداده.

* (اوستاد، ما هِی می گیم تحقیق کردیم، نمره ه داره که، یعنی ما برای نمرش نمی گیما، اصلا، ولی نمره که داره مسلما ؟ )


2. تاریخچه تحول چوبدستی رو از گذشته تا آینده توضیح بدین. (15 نمره)

اوشتـــــــــایود، می فرمودیوم که ...

ما تاریخ جادوگری رو پس از تحقیق (!) به اعصار مختلفی تقسیم کردیم و سیر تحول رو اینجوریــــک بیان می کنیم ... ما چقد باهوشیم نه استاد ... ؟

عصر پیش از مرلین : در این عصر با وجود این که « مرلین همیشه بوده است و همیشه خواهد بود!!! » ، ما مرلین رو به صورت فیزیکی نداشتیم، مرلین فقط در قلب و ســک و سینه ی ملت به صورت معنوی جا داشت

اما چوبدستی های جادوگران اولیه پیش از مرلین به صورت «رشته های نازک از ریشه های درختان» بوده .. این جادوگران اولیهف این رشته ها رو به صورت کاملا حرفه دور دستشون می پیچدوندن و با پرتابش ورد ها اجرا می شد و فقط کافی بود به اون ورد فکر می کردن ولی چون این نوع تلفات بسیاری داد ...

عصر مرلین : ... ورد ها بر زبان آورده شد. بله در عصر مرلین که چوبدستی ها، حالا واقعا چوبدستی بودن و به صورتتکه ای چوب بلند و قطور و چوبدستی شکل دراومده بودن، ورد ها هم زیر لب زمزمه می شد. این ابتکار مرلین برای رفع مشکلات فکر کردن به جادو بود؛ چون یهویی وسط کار، طرف به چیز غیر آسلامیک و یا حتی آسلامیک ولی غیر مرتبط با جادوش فکر می کنه و معلوم نیست سر طرفی که قراره فقط شیشه عینکش پاک بشه چی میاد ... و به همین دلیل در عصر مرلین ما شاهد ظهور مرلین، چوبدستی های مرلینی و نوع جادو کردن مرلینی بودیم.

عصر فرا مرلین : در این عصر هم ماشاالبابای مرلین، مرلین بود. بـــعـــله اما این بار هم به صورت معنوی در همون مناطق و جوارح حضور داشت!

در این عصر، چوبدستی های مرلینی کمی کوتاه تر شدن ولی به این عصر، عصر مدیسم هم می گن، چون جادوگرا، چوبدستی هاشون رو به اشکال مختلف می تراشیدن و گاهی نتیجه افتضاح بود و گاهی هم در اثر شکل دهی مناسب، جادو در بهترین نقطه مترکز می شد که بازدهی رو بالا می برد.

عصر پسا فرا مرلین : در این عصر، نوادگان مرلین بودند که بالاخره حضور پیدا کردند، بله چهار موسس در عصر پسا فرا مرلین اومدن و کلا جادوگری رو متحول کردن.

نخست چوبدستی ها فرم های مشخصی پیدا کرد و کوتاه شد و تقریبا اندازه الان شد. خاندان الویندر پس از اینکه از اسپانسری حمایت روونا و دیگر موسسان مطمئن شدند، به همراه چند خاندان دیگه قطب چوبدستی رو در دنیا ایجاد کردند در کوچه دیاگون ... اینجوری شد که عملکرد چوبدستی ها یکسان شد وچوبدستی ها چون سازنده ثابتی داشتند، خب مسلما یکسان بودند.

از اون موقع تا الان ما در عصر پسا فرا مرلین زندگی می کنیم. البته عصر جدیدی در سالهای آینده به وقوع می پیونده و اونم عصر مرلین هست، بله دوباره بر خواهیم گشت به هزاران هزار هزار میلیون سال قبل و البته در ظاهری جدید و با حضور افتخاری مرلین پس از خروج از ســـک و سینه ها و قلوب ملت !!

3. چوبدستی رویایی(!) خودتون رو شرح بدین و یکی از بزرگان تاریخ که مغز چوبدستیش با شما یکی بوده رو نام ببرین و مختصری در موردش توضیح بدین. (10 نمره)

جنس چوبدستی : چوب درخت گردو
نقوش چوبدستی : رگه هایی از رنگ آبی در سرتاسر چوبدستی به طور نامنظم وجود دارد.
اندازه چوبدسی : چوبدستی من به طور عجیبی، بلند و دقیقا مشابه چوبدستی های عصر مرلین است. بلند و در حدود هشتاد تا صد سانتی متر !

مغز چوبدستی : اتم های اذرخش زئوس (!!!) موی تک شاخ، تندیه شده در ریسه قلب اژدها همراه با چند پر ققنوس با نمک اضافه (!!!)
قدرت چوبدستی : یک وردیاردوم بر ثانیه (واحد اندازه گیری قدرت چوبدستی ها)


چوبدستی فرد مورد نظر :

شصخ شصخی خودمان ... مگر می شود ما، به این بزر گی و عظمت و این شوکت و جلال، که همه نباشند و ما باشیم، پرفسور فلیت ویک، کس دیگری را به عنوان مرد رویاهایش بزرگ تاریخ معرفی کند؟

اما چون ما هنوز زنده هستیم و نور سپیدی را چون نور افکن بر اتم های سازنده شما پراکنده می کنیم، یکی از بزرگان را یک دار فانی را وداع گفته اند را معرفی می نوماییم ...


البته فرد مذکور، متاسفانه چوبدستی اش با چوبدستی عجیب الشکل ما یکسان نیست و ما هم دوست نداریم که یکسان می بود، چون چوبدستی ما بسیار هم عالی است.

پرفسور آلبوس پرسیوال و ... (به دلیل حجم زیاد کوتاه شد) ... دامبلدور


ایشون، خیلی خوگشل بودن و می تونید برای آشنایی بیشتر و مراسم پس از آشنایی به خونشون مراجعه کنید. برای اطلاعات بیشتر هم اینجا رو برید، معرفی کامل داره ... !


خب خوب بود اوشـــــتـــاودیو ! خوب فرمووودیوم ...؟



دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۶:۰۰ جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
امروز ۳:۱۸:۴۹
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
پیام: 713
آفلاین
تکالیف:

فرزند، من اومدم اینجا تا برات از تاریخ بگم نه از تکالیف، از تک تک اتفاقایی که برای جامعه ی جادوگری افتاده؛ بیا فرزند، بنشین و همراه با بقیه به حرفهام گوش کن.

از خودمان میگوییم، در آن زمان که ما وجود داشتیم، دقت کن، وجود داشتیم، ما هرگز به وجود نیومدیم، از همون اولش بودیم و تا آخرش هم هستیم. میگفتیم، اون زمان که وجود داشتیم، هر کسی نمیتونست جادو کنه، کلا تعداد جادوگرا به تعداد آدمای مشنگ، مثل تعداد موهای سر لرد سیاه به تعداد موهای دامبلدور بود؛ برای همین جادوگرا رو آزاد گذاشته بودیم تا بخورند و بیاشامند و اصراف کنند؛ اما امان از بچه های نا خلف، که همه جا آشوب درست میکردند و ما مجبور بودیم جمعشون کنیم. به همین دلیل و چون ما خیلی پیر بودیم، هر وقت که اینا رو جمع میکردیم فکر میکردند پدرشون هستیم و هی به ما گلایه میکردند و ما هم تمام خساراتی رو که اونا زده بودند رو جبران میکردیم و همه چیز رو مثل اولش میکردیم. و ما در نزد مشنگ ها همان ارج و قربی را پیدا کردیم که در کنار جادوگران داشتیم تا بدانجا که با به قدرت رساندن آرتور و جریان مردرد و ... در آداب و فرهنگ و اساطیر مشنگ ها جایگاه ویژه ای پیدا کردیم و آنها بدون هیچ سند و مدرکی و صرفا به دلیل علاقه ی به ما، میگویند که ما زنده ایم ( که البته هستیم) و به تمام جادوگران و ضعیفان و ... کمک می کنیم. پس این از تصور مشنگ ها در مورد ما.
در مورد جادو و جادوگری، ما از ابتدا یک جادوگر به دنیا آمدیم، همانطور که میدانید یا شایدم نمیدانید، در زمان کودکی، سوار بر یک تکه چوب به اینور و آنور میرفتیم و خوش میگذراندیم یا همینطوری بدون هیچ چیزی از روی دریاچه و رود و ... عبور میکردیم. ما خودمان جادو بودیم و جادو، خود ِ ما بود! کافی بود اراده کنیم تا چیزی بوجود بیاید یا از بین برود. لینی، ای استاد تاریخ، به یاد بیاور خوانده هایت را و شنیده هایت را؛ مرلین از درون آب های اقیانوس اطلس به دنیا آمد تا دنیا را بهتر کند، دنیایی را که جادوگران قرون وسطی به نابودی کشانده بودند. تا دنیا را دوباره درست کند و باز برگردد، همانطور که مدت ها قبل با بابلی ها این کار را کرده بود و با مصری های باستان. مرلین کبیر که ما هستیم، هیچگاه از هیچ چیزی به عنوان وسیله ی انتقال جادو استفاده نکردیم؛ چرا که جادوی تمام جادوگران از ما نشأت میگیرد.

حالا میخواهم بخشی از تاریخ را که تا ابد ناگفته میماند اگر ما نمیگفتیم را برایتان بازگو کنم، چرا که طلسمی بر روی این خصوصیت تاریخ گذاشتم که هیچگاه نشود آنرا نقل کرد و در صورت نوشتن، پاک شود و در صورت گفتن فراموش تا زمانی که خودم نقل کنم.
لینی، استاد عزیزتر از جان، ای فرزند خلف من، به یاد بیاور که جادوی تمام جادوگران از من نشأت میگیرد. پس بگذار برایت تعریف کنم، روایتی از زمان های دور، روایتی برای زمان های نزدیک!
در ابتدای بازگشتمان به بریتانیا، و بعد از وضع طلسم منشا، تمام جادوگران بریتانیا به راحتی میتوانستند بدون هیچ وسیله ای جادو کنند، بدون هیچ وسیله ی خاصی برای انتقال جادو، هر کاری را که میخواستند میتوانستند بکنند ولی عمو چی تمام کارهای آنها را رصد میکرد و نمیگذاشت کار های خلاف انجام دهند یا در دید مشنگ ها جادو کنند. در اروپای شمال غربی هم وضع به همین منوال بود ولی با دور شدن از بریتانیا، قدرت جادو کمتر میشد. ولی تا وقتی من بودم، یعنی تا زمان مرگ آرتور، کسی به چوبدستی احتیاج پیدا نکرد.
بعد از رفتن من و در زمانی نزدیک به من، جادوگران مجبور به استفاده از چوب های جادوگری شدند، چوب هایی که خودم ساخته بودم و روش ساختش را در چندین طومار در جای جای بریتانیا پنهان کرده بودم تا جادوگران این گنج را به رنج خویش بدست بیاورند. چوبدستی هایی از جنس تمام چوب درختان موجود، و با هر مغزی که میخواستند.
مدت های بعد، نزدیک به زمان حال دیگر همه ی چوب ها و همه ی مغز ها جواب ندادند و باز جادوگرانی به دنبال راهنمایی های بیشتر به ایتالیا رفتند تا طومار هایی را که در آنجا پنهان شده بود را بیابند و بدانند که اکنون باید فقط از سه موجود و ده درخت استفاده کنند.
اما در آینده، که دیگر اینها نیز جواب نخواهند داد، فقط موی سر خودم و عصاهای جادوگری ای از جنس فلزات به کار شما خواهند آمد؛ بدانید و آگاه باشید و دنبال طومار ها در دنیای جدید بگردید.

من به شدت دوست داشتم با لرد سیاه هم عصر می بودم در ابتدا، ولی حیف که نشد ولی خواهد شد، و شد! دوست داشتم چوبدستی او را داشته باشم، چوبی که در چوبدستی او وجود دارد و مغزی که در چوبدستی وی به کار رفته است، قدرتمند ترین چوبدستی جادوگری تمام اعصار را تشکیل داده است و در دستان قدرتمند او، بیش از پیش ویرانی به بار خواهد آورد. لرد سیاه نقل قول:
قدی بلند همراه با سری تاس و صورتی بی مو، تا باشد که شما را از این همه ریش و مو نجات دهد، همان شخصی که دماغ ندارد تا گندگی دماغ آن ریش دراز که همان دجال جادوگران است را جبران کند. همان دلاور شجاعی که همیشه سیاه می پوشد و به استخوان و سیاهی علاقه دارد تا باشد که جامعه ی شما را به توازن برساند و همگان را به رستگاری هدایت کند.




پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۶:۰۵ پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۲

هرماینی گرنجر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۱ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۲:۵۶ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
از دره ی گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 96
آفلاین
بسم الرب المرلین و الباقی الکذابین
1. تصور مشنگا از مرلین درسته یا غلط؟ مرلین با دست جادو میکرده یا چوبدستی؟ چرا؟ (5نمره)

خیلی تحقیق کردم و بالاخره فهمیدم که این مرلین (سیبیلهُ له) تو بچگی عادت به جویدن اشیا داشته مخصوصا درخت ، و رفته رفته از انواع درخت ها تو وجودش جمع شده و یکبار هم تو مغازه ی جد اولیوندر کمی هم ریسه ی قلب اژدها و از این چیزا خورده که الان چوب دستی داخلی داره...

2. تاریخچه تحول چوبدستی رو از گذشته تا آینده توضیح بدین. (15 نمره)

در اوایل چوب های جادو به شکل های بسیار بزرگ مانند نیزه ی پوسایدون (لعنت الله علیه) دوازده متر طول و شیش متر هم عرض داشتند ولی بعد از ظهور قدرت نسبتا سفید مرلین به شکل کاپکت تر با نواد سبک تر در آمدن و اصالتی کائناتی پیدا کردند، این سیر تکاملی پوسته بود ولی مغزش چی؟ اوایل کلا میگفتن که قرار دادن مغز تو چوب دستی حرامه و هر کی هم چوب دستی مغزدار داشت چوب دستیشو تا ته حلقش فرو میکردن و «اکسپلود مکسیما» رو در اون حالت اجرا می کردن اما باز هم این سیبیل اومدو کلا همه چیو خراب کرد و با اثبات این که مغز نقش نیمه هادی جادو رو داره جامعه ی جادوگری رو راضی کرد.به همین علت که در زمان قدیم اگر کسی جادو اجرا میکرد احتمال مرگ خودش در اثر کمانه کردن جادو در چوب دستی هم بود.
و رسیدیم به آینده...
تو واقعا فک کردی که من پیشگو هستم؟
((پیشگویی پیشه ی رمال هاست)) حضرت مرلین
3. چوبدستی رویایی(!) خودتون رو شرح بدین و یکی از بزرگان تاریخ که مغز چوبدستیش با شما یکی بوده رو نام ببرین و مختصری در موردش توضیح بدین. (10 نمره)

چوب دستی بنده 31.875 سانتی متر طول داره از جنس درخت مو (انگور) و ریسه ی قلب اژدهاست.
چوب دستی من با چوب دستی هیچکس یکسان نیست چون فردی به خصوصیات و استعداد های من در تارخ زاده نشده اون هم از نوع انسان زاده.
این هم عکسش


پیوست:



jpg  Hermioneswandlgs.jpg (37.66 KB)
35519_52ea471e66eb7.jpg 299X224 px


پارسال ایفای نقش هرماینی گرنجر بودم!! بیکارم کردن !!بـــــــیکار!!
(البته از بروبچ جادوگران متشکرم چون واقعا زمان برای ایفای نقش نداشتم، رول نباید بیکار بمونه)

تصویر کوچک شده


به توئیترم هم سری بزنید!!
https://twitter.com/hamed__n


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۵۱ چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۲

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین
سؤال اول!

استاد اجازه، ما خیلی در این زمینه تحقیق کردیم استاد و بالاخره درهای حقیقت به روی ما گشوده شدند استاد!

استاد در روزگاران ِ قدیم، جادو به شکل کنونی جریان نداشته. ینی عرضم به حضورتون که جادوگرها یا موجودات ِ جادوناک، نیازی به به واسطه‌هایی از جمله، چوبدستی نداشتن.

مرلین که از اولین اجداد ما بودن و از قدرتمندترین ِ جادوگران، به قدری جادو توی وجودشون جریان داشته که از چاکراهای جادویی خروجی، به سادگی بیرون میومد و بی‌نیاز از طلسم و ورد، همونطور که در متون ِ کهن ِ جادویی گفته شده : «پس بخواه، تا جریان بیابد.» به شکل اراده‌ی جادوگر، به کائنات منتقل می‌شده.

در نتیجه استاد، مشنگ‌ها با همه‌ی مشنگی‌شون جالب گفتن: مرلین کبیر هرگز به چوبدستی نیازی نداشته!

سؤال دوم!

در روزگاران قدیم، پیش از دوره‌ی مرلین کبیر، پیام‌آور نظم جادویی، به بارآورنده‌ی عدالت و برابری، حامل صلح و دوستی و آرامش در جهان جادوی‌ناک، ساحرگان و جادوگرها، برای تحمیل اراده‌ی خودشون و تغییر نظم جهان، نیازی به چوبدستی نداشتند. برای جادوگران باستان، همین کافی بوده که اراده کنند تا جهان، تغییر پیدا کنه و نظم و تعادل، دستخوش دگرگونی بشه.

هنگامی که جادوی مرلین کبیر به شکوفایی رسید، دوران هرج و مرج و تباهی بود. نژاد بشر به حدی از خودخواهی و خودبینی رسیده بود که فراموش کرد نظم این جهان، تا جایی می‌شه تغییر کنه و این مخلوق ِ متکبر، حق نداره تمام هستی رو با قدرت ِ خودش، به سُخره بگیره.

انسان در تلاش برای غلبه به سرنوشت و تمام آنچه که گفته شده بود باید جریان پیدا کنه، اصول و قواعد رو بر هم زد و این، اشتباه بزرگی بود، چرا که حتی انسان‌های اولیه هم می‌دونستن که چهارچوب، سقف، حافظ امنیت و سلامت انسان‌هاست!

در نتیجه، مرلین کبیر از این همه گستاخی و عصیان، به خشم اومد. دست به کار شد و تمام قدرت جادویی خودش رو برای اجرای طلسمی، روی تمام جادوگران عصر به کار برد: طلسم محدود کننده. در نتیجه‌ی این طلسم، جادو دیگه به سادگی نمی‌تونست به صرف اراده‌ی جادوگر، وارد دنیای مادی بشه. برای اجرای طلسم‌ها، به یک واسطه نیاز بود.

مرلین کبیر، می‌دونستن که اگر فرصتی دیگه به انسان‌های تبعید شده از دنیای جادو داده باشه [ "سقوط ِ انسان" در متون ِ تاریخی، اشاره به همین طلسم ِ مرلین داره. ] ، بنابراین دست به کار ِ ساخت واسطه‌هایی برای جریان دادن جادو شدند. این واسطه‌ها عبارت بودند از وردها و چوبدستی‌ها که ما اینجا، به بحث چوبدستی‌ها می‌پردازیم.

در ابتدای عصر نوین و رنسانس جادویی، به علت نزدیکی جادوگران به طلسم و این که جادوی مرلین، مستقیماً بر روی اونها اثر گذاشته بود، نیازمند واسطه‌های قدرتمندتری بودیم. روایت داریم که چوبدستی‌ها، ابعادی وحشتناک، به اندازه‌ی تنه‌های درخت و بعضاً بزرگتر داشتند که شخص مقدس ِ مرلین، روی اونها طلسم شناوری اجرا می‌کرده. همچنین مغز چوبدستی، از سه حالت خارج نبوده: نیش باسیلیسک، پر ققنوس، موی تک‌شاخ و قلب ِ اژدها که قوی‌ترین موجودات جادویی در تمام اعصار بودند و تنها از طریق اون‌ها، جادو می‌تونسته به شکل مادی در بیاد.

با مرور زمان و گذر نسل‌ها از پی ِ هم، تأثیر طلسم حضرت مرلین، کمتر و کمتر شد و در نتیجه، چوبدستی‌سازهایی که از نوادگان مستقیم خود ِ مرلین و تک و توک، شاگردان ایشون بودند، متوجه شدند با مغزی‌های کم اثرتر و ابعاد کوچکتر هم می‌تونن جادو رو منتقل کنن. کم کم طلسم شناوری مرلین هم به دست فراموشی سپرده شد و ابعاد، از قرن نوزدهم به بعد، با منحل شدن ِ دسته‌بیل‌های جادویی، منقول گشتند.

در نتیجه‌ی کمرنگ شدن طلسم مرلین، امروزه ما شاهدیم که با چوبدستی‌هایی کوچک و کوچک‌تر، قادریم جادوی نهادینه شده در وجود خودمون رو، به اجرا بذاریم و برخی نظریه‌پردازان معتقدند در آینده، نسل بشر دوباره بدون استفاده از چوبدستی، جادوی درون خودش رو آزاد خواهد کرد...!

سؤال سوم!

چوبدستی ِ ما، چوب درخت ِ بید کتک‌زن و موی تک‌شاخ، بیست و سه سانتی‌متر، کوچک، لطیف، حساس، انعطاف‌پذیر و جادویافته از خاکستر ِ قربانیان ِ باسیلیسکه.

ما خودمون از جمله بزرگان جادوگری هستیم که مغز چوبدستی‌مون با مغز چوبدستی‌مون یکیه، ولی حالا که خیلی اصرار می‌کنید، باید بگیم روایت داریم چوبدستی ِ ما به عینه از روی چوبدستی ِ سالازار اسلیترین ِ کبیر ساخته شده. البته باید اعتراف کنیم از اونجا که جد مذکر ما، فردی بسیار موذی و آب زیر کاه و اینا بودن، کسی هرگز به صورت دقیق متوجه نشد چوبدستی ِ ایشون چه خصوصیاتی داره. [ مدیونید اگه فکر کنید این موضوع ربطی به این داشته که ایشون مبتلا به آلزایمر بودن و خودشون هم یادشون نمیومد خصوصیات چوبدستی‌شون چیه! ]

دیگه اون یکی جدمون هم که سیستمشون کلاً فرق می‌کرده، مرلین کبیر هم که چوبدستی نداشتن کلاً، شیرینی‌شکلاتی ِ ما هم که چوبدستی‌شون با تمام بشریت متفاوته... از ما هم بزرگتر دیگه کسی نیست اینجا! درست نمی‌گیم؟



دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۱:۵۶ چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۲

هلگا هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱:۱۴ جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 211
آفلاین
1. تصور مشنگا از مرلین درسته یا غلط؟ مرلین با دست جادو میکرده یا چوبدستی؟ چرا؟ (5نمره)

اساساً همونطور که همه ی ما می دونیم، جادوگر ها به طور کلی نیاز به وسیله ای دارند که جادو رو از طریق اون انتقال بدن.
در عصر حاضر که شماها در اون زندگی می کنید از چوبدستی های کوچیک استفاده میشه، زمان ما هم از اینا بود، هم از اون عصا گنده ها.
آما این استفاده ی جادوگران و ساحرگان از چوبدستی و عصا اصولاً به خاطر قدرت جادویی ـه که اون وسیله ها دارند.
لی چون مرلین خودش، کل الیوم وجودش جادو بوده نیازی به این قرتی بازیا نداشته.

2. تاریخچه تحول چوبدستی رو از گذشته تا آینده توضیح بدین. (15 نمره)

خب فرزندانم، بشینین تا براتون تعریف کنم.
یکی بود، یکی نبود. غیر از مرلین هیچکس نبود.
مرلین یه جادوگر خفنز و گولاخ بود که زد پدر مادر انسان های بد را خارج کرد و به صورت همزمان خواهر و مادرشون رو هم با یکدیگر پیوند داد.

مرلین از اونجایی که خیلی قوی بود نیازی به چوبدستی نداشت. اما یه سری شاگرد داشت که اونا بسی اسکول و داغان بودند. برای همین اسکولا، مرلین تصمیم گرفت که از درخت صنوبر برای اونا عصاهایی درست کنه که با توجه به قدرت جادویی این درخت به اونا کمک کنه.

کم کم علم پیشرفت کرد.
جادوگران که می خواستن خودشونو از ملت پنهون کنن و در عین حال نمی خواستن که بی دفاع باشن، به این نتیجه رسیدن که باید عصا ها را کوچک تر بکند.
پس اونا رفتند و درختایی پیدا کردند که قدرت جادویی بیشتری داشته باشند و یه قسمت 30 سانتی اون بتونه کار یه عصای بزرگ رو بکنه.

و بدین گونه بود که این چوبدستیای امروزی ساخته شد.
قصه ی ما به سر رسید، روونا به خونش نرسید.

3. چوبدستی رویایی(!) خودتون رو شرح بدین و یکی از بزرگان تاریخ که مغز چوبدستیش با شما یکی بوده رو نام ببرین و مختصری در موردش توضیح بدین. (10 نمره)

این چوبدستی بنده. از چوب درخت راش درست شده و 28 سانته و کاملاً انعطاف پذیر. مغزش موی گورکن محبوب ما، آقای گوریه.

بزرگان تاریخ؟
بزرگتر خود ما وجود نداره اصلاً.
ما خودمون مدرسه ی هاگوارتزو ساختیم بچه.
برو ببینم بچه. برو خودت را بشناس! خودت را به عنوان یک دانش آموز بشناس!




پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۳:۲۰ دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۲

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
1. تصور مشنگا از مرلین درسته یا غلط؟ مرلین با دست جادو میکرده یا چوبدستی؟ چرا؟ (5نمره)

بنده فکر میکنم این سوال رو به عنوان تست هوش یا شایدم تست اصالت طرح کردین پروفسور، مشخصه که موجودات نادان و خرفتی مثل مشنگ ها کوچترین تصوری از مرلین کبیر ندارن، امام راحل مردم یه کشوری میگفت خودتون رو با آمریکا بسنجید، هرچی آمریکا ازش تعریف کرد بدونید غلطه، هرچی گف بده خوبه! این حرف دقیقا در مورد مشنگ ها هم صادقه، هرچیز که مشنگ ها بش معتقدن فورا رد میشه و هر تصوری که دارن بی شک بی پایه و اساسه.


2. تاریخچه تحول چوبدستی رو از گذشته تا آینده توضیح بدین. (15 نمره)

در گذشته های دور که هنوز طلسم های کاربردی زیادی کشف نشده بود جادوگر اولیه هومو هابیلیس چوبدستی هاش رو کت و کلفت و از جنس چوب درخت گردو و با نوک تیز میساخت و ازش به عنوان چکش، سولاخ کننده ی نارگیل، گوه (فوش ندادما! GOVE) پاشنه کش و ... استفاده میکرد!
نسل بعدی جادوگر اولیه یعنی هومو ارکتوس ها که طلسم های کاربردی رو شناخته بودن دچار معضل غذا شده بودن و به شکار و گوشتخواری روی آورده بودند. از این رو چوبدستی ها رو از چوب های سبک تر میساختن و دراز تر و سرش رو هم تیز تر میکردن و ازش به عنوان نیزه برای شکار هم استفاده میکرد!
و اما جادوگر نئاندرتال که طلسم هایی برای از پا انداختن حیوانات اختراع کرده بود معضل مکان داشت سر زمین و غار و غیره به جنگ با بقیه جادوگرها روی آورد و چون طلسمی برای آسیب زدن به همنوعش نمیشناخت چوبدستی های فلزی و لبه دار در این دوره باب شد که به عنوان شمشیر برای نبرد ازش استفاده میشد.
و بالاخره جادوگر امروزی یعنی هوموساپینس که تمامی مشکلات بالا رو با طلسم ها حل کرده بود، به جاب برگ به پوششی نزدیک به پوشش امروزی یعنی شنل و ردا روی آورده بود. چوبدستی های نسل قبل حجیم، سنگین و برنده بود و جا دادنش در جیب، خشتک و دیگر ناکجاآباد ها مشکل بود. از این رو چوبدستی ها را جمع و جور تر ساخت و جنسش را نیز به چوب بازگرداند تا به سادگی چوبدستی را همواره همراه داشته باشد! چوبدستی های نسل جدید حتا بدون لباس هم قابلیت همراهی دارند که خوب هرکس چوبدستیشو یه جاش میذاره و امر شخصیه و ما از ذکر موارد خودداری میکنیم


3. چوبدستی رویایی خودتون رو شرح بدین و یکی از بزرگان تاریخ که مغز چوبدستیش با شما یکی بوده رو نام ببرین و مختصری در موردش توضیح بدین. (10 نمره)

پروفسور یه اصطلاحی هست در کوییدیچ که میگه بازیکنه که به شماره ارزش میده نه شماره به بازیکن! عین همین برای چوبدستی هم صادقه، یعنی این جادوگره که به چوبدستیش قدرت میده نه چوبدستی به جادوگر ... اما خوب یک مرگخوار شرور قطعا کار های بزرگی باس انجام بده و چوبدستی باید پتانسیل انرژی جادویی بالا رو داشته باشه.
ما خیلی چوبدستی شناس نیستیم، اما چه جادوگری بزرگتر و خفن تر از ارباب؟ چه جادوهایی مخوف تر از جادوهای ارباب؟ چوبدستی که پتانسیل انجام کار های ارباب رو داشته باشه قطعا برای مرگخوار حقیری مث ما کافیه و حتا از سرمونم زیاده، اینه که چوبدستی ایده آل ما چوبدستی اربابه.
جادوگر بزرگ تاریخیمونم همون اربابه خوب! ارباب تاریخیه معاصر هستن طبعا خودتون میدونید ارباب چه کار های بزرگی کردن و کیه که ندونه اما برای کسب نمره لازمه ذکر کنیم ارباب با طلسم های پیچیده ای از اون ظاهر بچه خوشگلانه چهره ای به این ابهت و مخوفی ساختن، ارباب جاودانه هستن و ...


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
1. تصور مشنگا از مرلین درسته یا غلط؟ مرلین با دست جادو میکرده یا چوبدستی؟ چرا؟ (5نمره)


خب استاد این واقعا بستگی به موقعیت داره. مثلا تو بعضی موقعیتا جادوگرا جوگیر میشن. بدون چوبدستی جادو میکنن. مثلا قبل از اینکه برن هاگوارتز. مگه همون کله زخمی نبود که عمه شو باد کرد؟ مگه مامان کله زخمی نبود که یه گل رو... اممم... چیکار کرد؟ رقصوند؟ حالا به هر حال. هر چی اسمشو میذارین.
حالا شما تصور کن که بچه ها کوچیک میتونن گاهی بدون چوبدستی جادو کنن. بعد مرلینِ خفنِ بزرگ نتونه؟ خب مسلما تا یه حدی میتونسته. که اون حد بسیار فراتر از حد این بچه ها بوده!
و البته برای اجرای جادوهای خیلی پیشرفته هم از چوبدستی استفاده میکرده.
حالا ممکنه یه مشنگی اتفاقی دیده که مرلین با دست جادو میکرده. بعد پخش شده دیگه!
شایدم کلا تصوراتشون بوده! چه میدونه آدم! این مشنگا که کارشون معلوم نیس!

2. تاریخچه تحول چوبدستی رو از گذشته تا آینده توضیح بدین. (15 نمره)

فک میکنم با توجه به اون چوبدستی ای که پروفسور نشون داد سر کلاس، چوبدستی های قدیمی حجیم و سنگین بودن و از هر چیزی که دم دست می اومده برای ساختشون استفاده میشده. فلز. چوب. حتی اگه میتونستن سنگ!
و برای اون ماده ی جادویی وسطش. این یه نقطه مشترک بوده با چوبدستی های حال حاضر. البته یکی از دلایل بزرگی چوبدستی ها هم همین مواد جادویی بودن!
اون زمان این تکنولوژی نبوده که مثلا بیان و ریسه ی قلب اژدها(به این نازکی!) درست کنن. یا مثلا پر ققنوس رو به طور کامل باید میذاشتن وسط چوبدستی.
و در مورد کارایی!
باید بگم که کارایی چوبدستی یه چیز واضح نیس که تغییراتشو خیلی ساده بشه بررسی کرد و به عوامل مختلفی بستگی داره که مهم ترینش قدرت همون جادوگره... (و البته شانس جادوگر، اون جادو در مورد خود کله زخمی )
ولی خب اگه در نظر بگیریم که یه فرد از دو تا چوبدستی استفاده کنه که یکیشون قدیمی و یکیشون جدید باشه.
حالا باز اینجا حالت های مختلفی ممکنه پیش بیاد که ما بیایم و بهترین حالتو در نظر بگیریم و بگیم با توجه به اینکه چوبدستی جادوگرو انتخاب میکنه، هر دو چوبدستی مناسبن برای اون شخصِ استفاده کننده.
در این صورت باید گفت به خاطر اینکه حجم ماده ی جادویی چوبدستی های قدیمی بیشتره، میتونن تا حدودی کار آمد باشن. اما گاهی جنس نه چندان خوبشون باعث از بین رفتن قدرت اون وسط میشن.
یا اینکه سنگینی و بزرگ بودنشون باعث میشن جادوگر نتونه ازشون خوب استفاده کنه و یا سرعت حرکت چوبدستی و عکس العملش کند باشه.
همچنین حمل چوبدستی های قدیمی بسیار سخت بوده.

پس در نتیجه میشه گفت که در مجموع چوبدستی های فعلی چوبدستی های بهترین!


وراجی و جوگیری و علم دست به دست هم دادن به مهر و سوال دوم رو کردن آباد

3. چوبدستی رویایی(!) خودتون رو شرح بدین و یکی از بزرگان تاریخ که مغز چوبدستیش با شما یکی بوده رو نام ببرین و مختصری در موردش توضیح بدین. (10 نمره)

چوبدستی رویایی من از چوب درخت سپیداره. چون درختای سپیدار درختای مورد علاقه ی من هستن و بسیار هم با کیفیته چوبشون و همین طور از گذشته ها افسانه هایی در مورد جادویی بودنشون وجود داشته که خب ممکنه قدرت چوبدستی رو بیشتر کنه.
و در مورد مغزش!
ریسه ی قلب اژدها رو ترجیح میدم. چون اصلا اسمش ابهت داره! خودش ابهت داره! همه چیش ابهت داره!

و در مورد ظاهرش. ترجیح میدم بالاش یه رگه هایی از زرد و بنفش و سفید داشته باشه.
دوست دارم یه کمی بلند و کشیده باشه و حالتش یه جوری باشه که آدم میبینه کیف کنه، نه اینکه بیاد تو ذهنش این چقدر بد دسته!

در مورد قدرتش... دوست ندارم خیلی خیلی خیلی قدرتمند باشه. ولی دوست دارم در حدی باشه که بشه باهاش کار های خفن کرد!
و تنها چیزی که باید اضافه بر بقیه چوبدستی ها داشته باشه اینه که نشونه گیریش اتوماتیک باشه که وقتی ویبره میرم خرابکاری نشه

و در مورد اون آدم خفن... باید بگم که الکساندر گراهام بل(استاد، شما که تاریخ جادوگری درس میدین، حتما میدونین که الکس جادوگر بوده دیگه؟)، که با اختراع تلفن مشنگی نقش بزرگی توی ترویج وراجی داشت، از چوبدستی ای با ریسه ی قلب اژدها استفاده میکرد.
اون با همین چوبدستی ریسه قلب اژدهاش فکراشو از سرش آورد بیرون و ریخت تو قدح اندیشه و در نتیجه تونست تلفنو اختراع کنه



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
تدریس جلسه سوم


بازم مثل جلسه اول، لینی زودتر از سایر دانش آموزا خودشو به کلاس رسونده بود و به حالت کاملا حال به هم زنی، در انتظار رسیدن تمامی دانش آموزا و شروع کلاس بود. وقتی همه سرجاهاشون قرار میگیرن، لینی از جاش بلند میشه و وسط کلاس میاد.

- سلام! خب من عجله دارم و باید سریعا برم که تو مسابقات کوییدیچ لیگ شرکت کنم و پستم رو دستم باد کرده و وقت ندارم ...

لینی یه لحظه متوقف میشه و میگه: اصن به شما چه؟ میخوام کلاسو سریع جمع کنم پس حرف نزنین تا زودی کارمون تموم شه. کسی یادش هست قرار بود این جلسه چی یاد بدم؟

آلیس دستشو بالا میبره و بعد از حرکت سر لینی به نشانه موافقت میگه: 4 موسس هاگوارتز!

- خب اونو ولش کنین ترجیح میدم به مرلین بپردازیم. فک کنم به اندازه کافی تو کتاب در مورد 4تا موسس هاگوارتز نوشته شده و با یه دور روخونی کاملا متوجه میشین و نیازی به توضیحات اضافی من و گرفتن وقت کلاس نیست. درست نمیگم؟

دانش آموزا با چهره های متعجبی نگاهی بین هم رد و بدل میکنن و دوباره مشغول گوش سپردن به درس میشن!

- فیلم های مشنگی ای درباره ی مرلین کبیر، پیامبر جادوگران و ساحرگان و فشفشه های جهان ساخته شده، من شخصا یادم نمیاد چجوری بودن، اما یه چیزایی ته ذهنم میگه که مرلین با دست جادو میکرده و نه چوبدستی! تحقیق درباره ی اینکه کدوم درسته رو به خودتون واگذار میکنم.

لینی عکس تعدادی میله ی دراز که خیلی هم کلفت هستن رو وسط کلاس به نمایش در میاره و میگه:

- اشتباه نکنین، این میله نیست، اینا چوبدستی های اولیه ی دنیای جادوگری و ساحرگی هستن. تو طول تاریخ ما شاهد پیشرفت چوبدستی ها بودیم و بعد از تحقیق ها و تلاشای فراوان بود که چوبدستی به شکل امروزی و اینقد سبک و در اندازه ای کوچیک تر در اومد و در اختیار ما قرار گرفت.

لینی نگاهی به ساعتش میندازه و میگه: اوه داره وقت از دست میره. من دیگه برم به کوییدیچم برسم! تکالیفو یادداشت کنین و برین!

تکالیف روی تخته ظاهر میشن و همه با خوش حالی از اینکه کلاس زود تموم شده، مشغول نت برداری میشن.

تکالیف:

1. تصور مشنگا از مرلین درسته یا غلط؟ مرلین با دست جادو میکرده یا چوبدستی؟ چرا؟ (5نمره)

2. تاریخچه تحول چوبدستی رو از گذشته تا آینده توضیح بدین. (15 نمره)


حتما این مواردو در نظر بگیرین:
- اندازه
- جنس
- کارایی
- ... (هرچی که صلاح میدونین!)


3. چوبدستی رویایی(!) خودتون رو شرح بدین و یکی از بزرگان تاریخ که مغز چوبدستیش با شما یکی بوده رو نام ببرین و مختصری در موردش توضیح بدین. (10 نمره)

یعنی بگین که طرف چرا آدم بزرگی بوده که اسمش تو تاریخ ثبت شده!




پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۵۹ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
نمرات جلسه دوم


سوال ده نمره ای! باو توضیح بیشتری میخواد، اما چون فقط یه نفر طولانی نوشته بود (آپولین) از همه تان تا حدودی گذشتیم.
+ عاشق مرلین هایتان گشتیم.



گریفیندور: 20


آلیس لانگ باتم: 5+5+8+5+5= 29
ده نمره=توضیح بیشتر! اما چون خیلی توضیحاتت رو پسندیدم اونلی 1 نمره کم شد! عجب مرلین ِ مرلین مانندی! :)

گودریک گریفیندور: 5+5+9/5+5+5= 29/5= 30
سوال 3 ده نمره داشت! کمی بیشتر توضیح مینواختین! + بسیار شیفته ی مرلین شما گشتیم ...

هرماینی گرنجر: 5+5+7+5+5= 27
پیشرفت بسیار خوبیه! جواب های خوبی هم دادی. راونکلاو حسرت میخوره که چرا رولینگ هرمیون رو تو گریفیندور انداخت. جواب سوال 4 خیلی خوب بود، اما چون کوتاه بود نیم نمره جایزه رو نمیدم.
3 نمره به خاطر کوتاهی سوال 3 کم شد. متاسفانه چون توی هاگوارتز ثبت نام نکردی، امتیازتو واسه گروهت لحاظ نکردم. :(




اسلایترین: 0


( No One )



هافلپاف: 29


هلگا هافلپاف: 5+5+10+5+5= 30
خیلی سعی کردم همچون روونای اعظم بخشنده باشم و بنابراین اون کلمه ی ترشیده رو فاکتور گرفتم.

رز ویزلی: 5+5+10+5+5= 30
خوشبختانه گشتنت با ریونیا (خودم یعنی ) بسیار بر هوشت افزوده و بدون تفاهم نهفته در نقاشیامون و دوستی چندین ساله مون نمره کامل نوش جانته!

آلبوس سوروس پاتر: 4+5+7+5+5= 26/5= 27
من نفهمیدم اصن علت اینکه ملت واسه تخلیه میریزن تو خونه مرلین چیه پس -1! از طرفی واسه یه سوال 10 نمره ای توضیح خیلی کوتاهی دادی و -3 دیه!
+ به خاطر یافتن مرلین واقعی نیم نمره میدهیم کیف کنید. چه بزرگوار!


راونکلاو: 29


آپولین دلاکور: 5+5+10+5+5= 30
حقیقتا خیلی تلاش کردم که از روی "زبان نه چندان شیرین فارسی" و نفرستادن مرلین به ریون بگذرم ... و متاسفانه تونستم. تکرار نشه لطفا.

پروفسور فلیت ویک: 5+5+9+5+5= 29/5= 30
باید کل نمره رو کم کنم تا شما باشی و سوال استادتو زیرسوال نبری! اما به خاطر اشاره به یک حقیقت انکار ناپذیر به -1 قناعت میکنیم ... سوال 4 خیلی عالی بود +0/5 میدهیم! و در مورد نقاشی! آه شاید خیلی شبیه مرلین نبود، اما بسیار خوف بود! ;)

پادما پاتیل: 3+5+8/5+5+5= 26/5= 27
عکستان مشاهده نشد، لینک اشتب بود! تو سوال یک علت ساخت مرلینگاهو نگفتی که شاید اشتباه از من بوده که تو سوال اشاره نکردم پس به -2 قناعت میکنم. سوال سه هم توضیح کوتاه بود 1/5 نمره کم نمودیم!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.