هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۸:۵۶ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۲

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
1. چیز هایی که تا به حال بهتون یاد دادم رو به صورت جزوه کوتاه دربیارید. { 10 امتیاز }

ورد ارکیدیوس : ظاهر کردن یک دسته گل با توجه به سلیقه ی طرف مقابل که برای مردهایی که چند همسر دارند بسیار کاربردی میباشد اما این دسته گلها پس از 24 ساعت غیب میشوند(طبق اصل پایستگی ، جادو نمیتواند چیزی را به صورت دائمی به و جود بیاورد)

ورد اتنداندی : ایجاد توهم موقط مخصوصا" برای خون آشامان ولی در صورت استفاده شدن توسط انسانهای تازه کار ممکن است به جای ترساندن خون آشام به او خود را به شکل غذا نشان دهید یا چیزی نشان دهید که در مورد صحنه های +18 انجام شده ی پس از آن اجازه ی سخن گفتن نداریم

وردِ بلادیوس: این ورد باعث میشود که خون آشام یک لذت کاذب رو تجربه کند که مملو از خون است؛ پس شما فرصت فرار را پیدا می کنید؛ ولی اگر یک شمشیر آهنین داشته باشید میتوانید خون آشام را در زمانی که در حال اوج لذت است با شمشیر به سیخ بکشید

ورد آودایم :جادوگران با اجرای وردِ آودایم بر روی یک میخ به جنس صنوبر می تونن یک خون آشام رو دچار مرگ موقت کنند و توی این زمان هم میتونن باز هم با استفاده از شمشیر عمل به سیخ کشیدن رو انجام بدهند.

همینا رو در حد 20 نمره باید شده باشند

2. تدریس کنید ؛ اتفاقی که براتون افتاد رو و درسی که ازش گرفتید، کمی تحقیق کنید و به من بگید، عایا این فقط برای بیدار کردن دانش آموزا از خواب بود یا ... ؟ { 8 امتیاز ؛ در صورت ارائه مطالب درست و خلاقانه، نگاه ویژه استاد روی شما خواهد بود!} *

شما برای این کار از طلسم دیس ایلوژنمنت استفاده کردید و بخاطر قدرتتان در انجام این طلسم توانستید خود را به صورت کامل محو کنید؛ البته دو نفر دیگر که در انجام این کار شهرت جهانی دارند عبارت اند از پروفسور دامبلدور و شخص بنده ؛ در مورد این طلسم در کتاب هفتم در قسمت مکالمه ی هری و دامبلدور در ایستگاه بین مرگ و زندگی اشاره شده است. از این طلسم میشود برای انواع کارهای مخفی استفاده کرد ولی طلسم افرادی با قدرت دیس ایلوژنمنت کم مانند آلستور مودی یا لرد ولدمورت هدف را به صورت کامل نمبتواند مخفی کند ؛بعد از انجام طلسم توسط آنها هدف مانند جسمی زلال مانند آب میشود که تصویر پشت خود را از خود عبور میدهد اما حجم آن کاملا مشهود بوده و با کمی دقت قابل دیدن میباشد.

3. ابراز ارادت کنید. بالاخره جلسه آخر هست و جلسه بعدی امتحانات برگزار می شه، ابراز ارادت کنید ... { 2 امتیاز ؛ این امتیاز رو جدی بگیرید! }


ما به استاد سرگروه ریونکلاو و قد بسار مناسبشان افتخار کرده و پس از ابراز ارادت فراوان از ایشان انتظار نمره ی کامل را داریم؛ باشد که پس از این پنج ساعت که به چشمان، انگشتان و قسمت تحتانیمان فشار آوردیم ضایع نشویم

4. اون کاری که من سر کلاس کردم رو بار ها در تاریخ، افراد مختلف تکرار کردن، کی و چرا و کی این اتفاق دوباره افتاده؟ به صورت یک رول تجربه خودتون و یا دیگران رو (اگر مخاطب شیطنت بودید) و یا خودتون و دیگران رو (اگر انجام دهنده شیطنت بودید) بنویسید. * { 10 امتیاز }

دخترک در تاریکی نشسته بود و فکرش مشغول بود؛او ضمن پنهان نگه داشتن خودش با شور و شوق به جمعیت بچه هایی که در حال توپ بازی بودند مینگریست ؛ هوا داشت تاریک میشد و خیابان برف گرفته کم کم رو به سردتر شدن نهاده بود اما بچه ها دست بردار نبودند.

در میان هیاهو یکی از بچه ها ناگهان بر زمین افتاد، و پس از آن دو پسر دیگر نیز بر زمین افتادند...

پسرها که از ترس نمیدانستند چه کاری انجام دهند دور هم جمع شده بودند و به اطراف کوچه ی خالی و خلوت چشم دوخته بودند و منتظر جنبیدن کوچکترین جنبنده ای بودند که در گوشه ی دیوار، جایی که تا چند لحظه پیش هیچ چیزی وجود نداشت حالا دو پسر با چوب دستی هایی هر کدام به اندازه ی یک خط کش با لبخندی موزیانه دست به سینه ایستاده بودند...

گلرت با قدی کوتاه تر در کنار آلبوس ایستاده بود؛ هر دو چوبهایشان را تکانی دادند و در برابر دیدگان پسزها محو شدند؛ بچه ها که در حال آماده شدن برای رفتن به خانه هایشان بودند صدای جیغ هایی که از خانه های ماگلی بلند میشد را شنیدند ولی تنها چیزی که دیدند انسانهایی بود که از شدت ترس رنگشان پریده بود و متنی که بر روی دیوار چنین نوشته شده بود:"ماگل ها به جایی که به آنجا تعلق دارند باز خواهند گشت؛ بسیار زود!"

و در آن سوی خیابان دخترک بر روی سنگ فرش دراز کشیده بود و به کلمات پسر قمو بور فکر میکرد:

-ما با هم این کار را خواهیم کرد؛ ما ماگل ها را وادار به خدمت خواهیم کرد و خانواده ات را از زندان آزاد خواهیم کرد تنها باید محل سه شئ با ارزش را برای ما پیدا کنی...

پسر قد بلند عینک نیم دایره اش را کمی تکان داد و ادامه داد:
-یک چوب یک شنل و یک سنگ!

دختر هنوز مردد بود؛ ماگل ها پس از دستگیری خانواده اش از او مراقبت کرده بودند و با او مهربان بودند ولی از طرفی او نمی توانست خانواده اش را تنها بگذارد؛ هر کس زمانی باید مسیر خود را انتخاب کند و حال نوبت او بود که پا در مسیری نامطمئن بگذارد و او باید میان خانواده و دوستانش یکی را اتخاب میکرد...



هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۲

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
1. چیز هایی که تا به حال بهتون یاد دادم رو به صورت جزوه کوتاه دربیارید. { 10 امتیاز }

اولین جلسه شما در مورد چیزایی حرف زدین که هرکسی برای جادو کردن حتما بهش نیاز داره و از جمله ی اونا ذره ی جادو و چوبدستی بود و سایر موارد رو به عهده ی خودمون گذاشتین تا تحقیق کنیم و براتون بگیم.

همچنین تو همین جلسه راجع به سیر تکاملی وردها و طلسم ها سخن گفتین و اینکه ممکنه در طول تاریخ چه تغییراتی روی یک ورد یا طلسم رخ بده یا نده. مثل افزایش اثر اون ورد یا هرچیز دیگه ای. همچنین به انواع و اقسام مدلای وردا و طلسما اشاره کردین که مثلا کاربرد یکیشون برای حفاظته و مدلی دیگه تغییر شکله و ...

تو تکلیف از ما خواستین چندین ورد رو همراه با نام مخترعشون جلسه ی بعدی براتون بیاریم و من براتون تحقیق ِ علمی ِ موثق از همین سایت کردم! :)

در جلسه ی دوم مارو با خودمون آشنا کردین. یعنی خون آشاما و البته متاسفانه راهای مقابله با ما !(به چه جراتی راهای نابودی هم گروهی خودتونو تدریس میکنین؟ ). در این زمینه به دو نوع ورد که یکی پرکاربردتر و دیگری که خیلی مرسوم نبوده اشاره کردین و دلیل کم کاربرد بودن دومی رو ازمون خواستین. حالا این دو ورد چی بودن؟ بلادیوس و اتنداندی!

اولی باعث میشه خون آشامه حس کنه لبریز از نوش ِ جان کردن خون ـه و دومی هم باعث میشه خون آشامه توهم بزنه و البته هردو میتونن فرصتی رو برای فرار به دست ما بدن تا از چنگ خون آشاما بگرخیم. (اشتباه نکنین، من از هم نوعم نمی گرخم!)

و اما جلسه سوم. ورد ارکیدیوس که باعث میشه از چوبدستی ما دسته گلی به دلخواه ِ اونی که ما میخوایم گلو تقدیمش کنیم بوجود بیاد. همچنین از ما خواستین که نام مخترع این ورد و چگونگی بوجود اومدنش رو براتون توضیح بدیم.

والسلام، نامه تمام! آه چه خاطرات خوشی داشتیم اینجا سرکلاس پروفسور.

2. تدریس کنید ؛ اتفاقی که براتون افتاد رو و درسی که ازش گرفتید، کمی تحقیق کنید و به من بگید، عایا این فقط برای بیدار کردن دانش آموزا از خواب بود یا ... ؟ { 8 امتیاز ؛ در صورت ارائه مطالب درست و خلاقانه، نگاه ویژه استاد روی شما خواهد بود!} *

خواهش میکنم بار ِ دیگه این لحظه ی شومو به یاد من نیارین. من غرق در تخیلات خودم بودم و تو فکر فرو رفته بودم که ناگهان احساس کردم چیزی که مشنگا میگن برق، بله همون برق، منو گرفت و اصن شوکه شدم و از جا پریدم.

خلاصه کلهم سیر تفکراتی که در سر می پروروندم هم به فنا رفتن و هاج و واج به اطراف و دانش آموزان ِ غرق در هیاهو نگاه کردم و بعد از اون کاملا حواسمو جمع ِ شما و درستون کردم. اما جالبه که تا به خودم اومدم اصلا نفهمیدم که شما این طلسمو اجرا کردین و فقط بعد از کلاس () وقتی داشتم تدریستونو میخوندم متوجه شدم اجرا کننده ی این طلسم شما بودین و گویا کاری خارق العاده انجام دادین و غیب شدین و اینا.

البته حدس من اینه که شما طلسم نزدین، احتمالا قبل از کلاس هی پاتونو رو فرش کشیده بودین و از یه جایی الکتریسیته بهتون منتقل شده بود و شما با گذاشتن انگشتتون رو دست من (استغفرالمرلین) اونو به من منتقل کردین و شد آنچه شد!

بعدم که تو یک چشم به هم زدن رفتین سراغ ِ بقیه دانش آموزا. از نظر من هدف شما فقط بیدار کردن دانش آموزان از خواب نبوده، چون من خواب نبودم. البته به نوعی خواب بودم، ولی واقعا که نبودم!

بنابراین ما حدس میزنیم که هدف شما جمع کردن حواس کلیه ی سلولای مغزی دانش آموزاتون به سمت خودتون بود تا به خوبی به درس گوش بدن و سخنان ِ چون درّ گرانبهای شما از دستشون نره.

ضمن اشاره به اینکه من کاملا حواسم جمع بود و کاملا متوجه شدم که تدریس امروز اون وردی بود که شما رو خودتون اجرا کردین و محو شدین و بعدم دوباره ظاهر شدین و اینا. خیلی دانش آموز خوبی ام نه؟ ^_^

3. ابراز ارادت کنید. بالاخره جلسه آخر هست و جلسه بعدی امتحانات برگزار می شه، ابراز ارادت کنید ... { 2 امتیاز ؛ این امتیاز رو جدی بگیرید! }

پروفسور! دلمون برای شما و تدریساتون و تکالیفتون به شدت تنگ میشه! تدریسایی که موضوعات جدیدی در دنیای جادوگری و ساحرگی به ما آموختن! و تکلیف هایی که خلاقیت و قوه ی تفکر مارو قلقلک دادن! پروفسور منو بعنوان شاگردی که در تمام جلسات جاست فر یو شرکت داشتم فراموش نکنین! پروفسور! بااااای!

(البته جلسه دیگه، جلسه آخره پروفسور. با یادآوری ـه این قضیه کلهم حس هایی که تو جملات بالا اندرونش غرق شده بودم از بین رفت! جلسه دیگه میبینمتون پروفسور! )

4. اون کاری که من سر کلاس کردم رو بار ها در تاریخ، افراد مختلف تکرار کردن، کی و چرا و کی این اتفاق دوباره افتاده؟ به صورت یک رول تجربه خودتون و یا دیگران رو (اگر مخاطب شیطنت بودید) و یا خودتون و دیگران رو (اگر انجام دهنده شیطنت بودید) بنویسید. * { 10 امتیاز }

گویند اون اوایل دنیا، یک گروهی بودن به شدت ابهت و پیامبر بودن مرلینو زیر سوال میبردن، بنابراین مرلینو به دوئل دعوت میکنن و یکیشون داوطلبانه میره که اونو شکست بده. مرلین هم موقع دوئل برا نشون دادن قدرتش این وردارو میگه و محو میشه و همینطور هی مث پروفسور ما اینور اونور میره و از ناکجا آباد به حریف طلسم میفرسته، اونا هم همونجا درجا به مرلین ایمان میارن و جلو پاش زانو میزنن.

مرلین هم دوباره سرجاش پدیدار میشه و توبه ی اونارو میپذیره و اون گروه بعد از اون به بهترین یاران مرلین تبدیل میشن!

همین داستانی که بالا گفتمو پیکسی اعظم (جد بزرگوار ما پیکسی ها و آواتار مسنجر ارباب ) شاهدش بوده و منم رفتم تو قدح اندیشه و این صحنه رو تماشا کردم و حالا براتون تعریف میکنم. ولی حقیقتا نمیدونم مرلین از کجا میدونست من اونجام! :|

و حالا رول!

جمعیت زیادی دور سکوی درازی که محل دوئل مرلین و آنتونیوس بود جمع شده بودند و با شور و حرارت خاصی در حال صحبت کردن در مورد نتیجه ی احتمالی بودند. طرفداران آنتونیوس هوار میزدند که پیامبری مرلین دروغین است و سایرین که به مرلین ایمان قلبی آورده بودند با آرامش میگفتند که "خواهید دید!".

هر از گاهی یکی از یاران گروه آنتونیوس با طرفداران مرلین درگیر میشد، اما یاران مرلین که ذره ای نسبت به پیروزی او شک نداشتند، با ملایمت عقب می کشیدند و نمی گذاشتند که بحث بالا گیرد. بالاخره با ورود مرلین و آنتونیوس، تمام شلوغی ها و داد و فریادها به پایان رسید و جای خودش را به همهمه های آرام و سخنان زیرلبی و توگوشی داد.

لینی کنار پیکسی اعظم و بر روی چوب های سقف نشسته بود و آنجا را زیر نظر داشت. برایش خیلی جالب بود که بداند ماجرای این دوئل افسانه ای چیست و برای همین به افکار پیکسی اعظم نفوذ کرده بود.

با تکان خوردن پرچم داور دوئل رسما آغاز میشود، اما قبل از اینکه آنتونیوس بخواهد واکنشی نشان دهد و طلسمی را به سمت مرلین بفرستد، متوجه ناپدید شدن اون میشود! مرلین در عرض سه سوت چندین ورد را به زبان آورده بود و بلافاصله غیب شده بود.

دوباره صدای غوغا و همهمه ی ملت بالا میگیرد و همه با شگفتی به دنبال مرلین میگردند ... حتی یاران مرلین هم از این حرکت بزرگ تعجب کرده بودند. مرلین بدون معطلی طلسمی را به سمت آنتونیوس می فرستد، آنتونیوس جاخالی میدهد و با وحشت به سمتی که طلسم از آن شلیک شده بود برمیگردد و در جواب چندین طلسم را روانه ی آن سمت می کند.

دوباره از سویی دیگر طلسمی به سمت آنتونیوس می آید و اینبار آنتونیوس طلسم را دفع میکند و سریع تر از قبل طلسمی را در جواب میفرستد اما باز هم از سمتی دیگر غافلگیر میشود. مرلین هوشیارانه تمامی طلسم ها را به گونه ای فرستاده بود که عمرا به آنتونیوس برخورد کند و آسیبی بدو برساند.

آنتونیوس بعد از دیدن چندین باره ی این موضوع، در حالیکه به زانو افتاده بود و در کف ِ ماجرای رخ داده بود، فریاد میزند "براستی که تو مرلین، پیامبر تمام جادوگران و ساحرگان و فشفشه های عالم هستی!" و بدین وسیله مرلین خودش را درست جلوی آنتونیوس ظاهر میکند.

با قدم هایی محکم و استوار جلو میرود و دست هایش را بر روی شانه های آنتونیوس می گذارد. او را از زمین بلند میکند و در حالیکه اشک در چشمان آنتونیوس حلقه زده بود او را در آغوش می گیرد و بعد از آن دست ِ صلح و اتحاد به یکدیگر می دهند.

یاران مرلین دست به تقدیر و تکبیر گفتن می پردازند و یاران آنتونیوس به غلط کردن می افتند و پشت سر رهبرشان آنتونیوس، به مرلین ایمان می آوردند.

مرلین پس از پایان خوش این ماجرا و به خواسته ی شدیدا زیاد ملت و در میان تشویق های فراوان حضار، دوباره و با انجام همان وردها ناپدید میشود و چندین جرقه و فشفشه ی جادویی درون آنجا به راه می اندازد و بیش از پیش کف دست هورای ملت را بر می انگیزد.

در پایان طلسم قلقلکی به سویی که لینی بود می فرستد اما طلسم از اندرون لینی می گذرد و به سقف برخورد میکند! لکن شوک این ماجرا باعث سقوط لینی و به بیرون پرتاب شدن از خاطره ی پیکسی اعظم می شود.

سپس مرلین دوباره در میان ملت ظاهر گشته و در میان آغوش آن ها گم می شود. هیچ کس نمیداند که هدف مرلین از فرستادن این طلسم به سقف چه بود و اهمیت هم ندادند ... اما ما که میدانیم! :|


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۰:۳۶ جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۲

پروفسور فلیت ویک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۳
از خوابگاه اساتید هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 288
آفلاین
امتیازات جلسه سوم کلاس ورد ها و طلسمات جادوگری

زمستان 92

پرفسور فلیت ویک



اسلیترین : 9

1. پرنل فلامل : 8 + 7 + 5 + 7 = 27

رولت کوتاه بود.


گریقیندور : 28.3 = 29

1. جسیکا پاتر : 8 + 7 + 5 + 10 = 30

لذت بردیم.

2. دابی : 8 + 7 + 5 + 6 = 26

3. گودریک گریفیندور : 8 + 7 + 5 + 9 = 29

راونکلا : 29.6 = 30


1. لودو بگمن : 8 + 7 + 5 + 10 = 30

بسیار خوب بود.

2. لینی وارنر : 8 + 7 + 5 + 9 = 29

لذت بردیم.

3. فلور دلاکو : 8 + 7 + 5 + 9 = 29 + 1 = 30

امتیاز اضافی رو به خاطر ابتکارت برای سوال سوم، بهت دادم.


هافلپاف : 10

1. پرفسور تافتی : 8 + 7 +5 +10 = 30



پرفسور فلیت ویک از تمام دانش آموزانی که در این کلاس شرکت کردند، سپاسگزار است.

موفق باشید.





ویرایش شده توسط پروفسور فلیت ویک در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۱۸ ۹:۲۵:۰۴

دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۳:۵۵ پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲

پروفسور فلیت ویک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۳
از خوابگاه اساتید هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 288
آفلاین

تدریس جلسه چهارم کلاس ورد ها و طلسمات جادویی

زمستان 92

پرفسور فلیت ویک



پرفسور فلیت ویک بسیار شگفت زده بود؛ بعد از مدت ها بالاخرخ کلاس و تکالیفش با اقبال روبرو شده بود و همین سبب خوشحالی بیش از اندازه او شده بود. به آرامی راهرو های هاگوارتز را، حدود یک ساعت قبل از شروع کلاس ها، می پیمود تا هر چه سریعتر کلاس را برای تدریس آخرین جلسه اماده کند.

***

- خب، شاگردان عزیز من، امروز، مروری خواهیم داشت بر تدریس های جلسات گذشته و همینطور یک تدریس جذاب رو هم برای امروز خواهیم داشت.

فلیت ویک با ذوق و شوق به دانش آموزان بی حالش که بر روی صندلی ها وا رفته بودند کرد و سپس به سرعت چندین ورد را اجرا کرد؛ او دیگر در کلاس نبود، کسی دیگر او را نمی دید!

یکی یکی به شاگردان نزدیک می شد، با انجام انواع شیطنت های مختلف آن ها را چندین سکته ناقص میهمان می کرد.

چندین دقیقه همین طور گذشت. بعد از اینکه پرفسور فلیت ویک تقریبا مطمئن شد همه حالا می توانند جای او را حدس بزنند و یا به عواملی مثل صدا و ... حساس شوند، خودش را دقیقا همانجایی که بود، ظاهر کرد.

سپس به سمت تخته رفت و رئوس مطالبی را روی تخته نوشت :

- ذره جادو، تکامل ورد ها، مقابله با خون آشام ها در دنیای جادوی باستانی، ورد ارکیدیوس و کاربرد هاش ...

- اینا چیز هایی بود که من بهتون یاد دادم. تکالیف رو تا چند ثانیه دیگه خواهید دید. اونها در ذهنتون حک می شن تا بهونه فراموش کردم رو به هیچ کس ندیم. دیــ:

- درباره تدریس امروز هم، من تدریس رو با استفاده از اتفاقی که سر کلاس افتاد، به شما می سپارم.

پرفسور فلیت ویک رو به دانش آموزان کرد و با قدم هایی شمرده از درب کلاس خارج شد. البته قبل از آن یک تعظیم طولانی نیز رو به دانش آموزان کرد.


تکالیف:

1. چیز هایی که تا به حال بهتون یاد دادم رو به صورت جزوه کوتاه دربیارید. { 10 امتیاز }

2. تدریس کنید ؛ اتفاقی که براتون افتاد رو و درسی که ازش گرفتید، کمی تحقیق کنید و به من بگید، عایا این فقط برای بیدار کردن دانش آموزا از خواب بود یا ... ؟ { 8 امتیاز ؛ در صورت ارائه مطالب درست و خلاقانه، نگاه ویژه استاد روی شما خواهد بود!} *

3. ابراز ارادت کنید. بالاخره جلسه آخر هست و جلسه بعدی امتحانات برگزار می شه، ابراز ارادت کنید ... { 2 امتیاز ؛ این امتیاز رو جدی بگیرید! }

4. اون کاری که من سر کلاس کردم رو بار ها در تاریخ، افراد مختلف تکرار کردن، کی و چرا و کی این اتفاق دوباره افتاده؟ به صورت یک رول تجربه خودتون و یا دیگران رو (اگر مخاطب شیطنت بودید) و یا خودتون و دیگران رو (اگر انجام دهنده شیطنت بودید) بنویسید. * { 10 امتیاز }


* راهنمایی : این کاری که من انجام دادم از یک ورد سرچشمه می گیره، اینم راهنمایی که بدونید من الکی انجام ندادم.

* راهنمایی : بالاخره، غیب شدن این هم شیطنتی است دیگر ....



موفق باشید!

شــــــ ـ ـ ـ ـــبـــــ ـ ـ ــخـــــوشـــــ ـ ـ ـ ــ !


ویرایش شده توسط پروفسور فلیت ویک در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۱۸ ۹:۲۲:۲۷

دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
تکالیف :

1. این ورد چگونه اختراع و توسط چه کسی اختراع شده؟ (8امتیاز )
ایــن ورد توسط ســاحــره ای باستانی در حدود دو هزار و پانصد سال پیش اختراع شد،
ایـــن ســاحـــره از همان زمان گـــل هایی می کاشت که در دنیا مــانندش دیده نمی شد! هـمـه ـشان بویی مسحور کننده و رنگی بـی مانند داشتند و گــرده ــشان هر دردی را شـفــــا مــی داد!
امـــا راز قــدرت این گــل ها در چــه بود؟!

زار قــدرت در مــعــجونی که ساحــره به خرد گیاهان می داد بود. این معجون که از مرلین کبیر به جا مانــده، قدرت بسیاری داشت و گیاهان را شاداب می کرد!
ایــن ساحره قدرت مــنــد صد البته دشمنان بسیاری داشت، رقــبــای او بزرگ ترین جادوگران گیاه پرور جهان به دنبال راز گل های او بودند....
روزی تمام این دشمنان با هم دست به یکی کردند و به خانه این ساحره برای صرف چای رفتند! ساحره در رودرواسی گیر افتاده بود می دانست اگر آن ها را بیرون بیاندازد او را به دشمن سازی متهم می کردند و اگر ان ها را نگاه می داشت آن ها به زور راز قدرتش را از حلقش بیرون می کشیدند!

پس با لبخندی ملیح از پشت در گفت که راز قدرت برای ورود باید این ورد را بخوانند و بعد که دید همه ــشان در دست دسته گل کاکتوسی تیغ تیغی دارند!
در نتیجه هم دست خودشان به باد رفت هم او در را باز نکرد و این گوه این ورد اختراع شد!

2. چنتا از کاربرد های این ورد رو نام ببرید. (7 امتیاز )
هـمـون کاربردی که بالا اشاره کردم! :-"
خوش بــو کردن خونه! ^____________^
روز مـادر، پــدر، ولنتاین و...
هنگام پیدا کردن دوســـت (!) برای تشخیص روحیاتش :دی
تو جلسات روانشناسی!
هنگام زدن مخ طرف مقابل :دی
برای آشتی کردن ^____^
برا توهین به طرف مقابل که چه قد بد بویی یکم عطر بزن هانی! :دی

3. 2 مورد از استفاده خودتون از این ورد رو بنویسید. (5 امتیاز)
مورد اول:
-الان چــــــــــــه خاکی بر سرم بریزم؟ خاکِ رس؟ شنــ؟ ماسه؟ خاک رس همراه با کمی شن و ماسه؟ :((
صـــدای موزیک تو پارتی قطع می شود و تمام نگاه ها روی فلور که با مینی ژوپــ و و نیم تنه نشسته و اشک می ریزد قفل می شود!
-فل؟ چی شده؟! :|
-امــــروز تولد بابام بود، یادم رفت هدیشو بــــدم! :((
-درد و بابات :| وسط مهمونی بیشین سر جات ببینم! سه ماهه سر هدیش مارو علاف کــردی! خب فردا میدی! :|

"فلش بک"

-فل، کجایی؟ میایی بیرون؟
-دارم نقاشی هدیه بابامو می کشم مزاحم نشو!

-فــــل، داره سوپر نچرالو نشون میده ویزارد وان! بدو!
- دارم نقاشی می کشم! چند بار بهتون بگم تو این ساعت مزاحمم نشین؟

"فلش فوروارد!"


-نــــــــه ناراحت میشه! :((
-خب یه دسته گل هم بهش بده از دلش دراری! :|
و اینگونه فلور جست و خیز کنان همه حاضران را مجبور به خواندن این ورد کرد تا دسته درخت گل دار جادویی ظاهر شد و فلور آن را بردارد و ببرد و به بابایش دهد! :-"

مورد دوم:
-:((( بـــوق... من دیگه به تو اعتماد ندارم... موجود بی شعور... من دیگه تو نمیشناسم...:((
-وا :| حالت خوب نیستا فلور...
-بیـــل تو خیلی بی شعوری... واسه سالگرد ازدواجمون حتی یه دسته گل هم نگرفتی! :((
-آخه تو این هوا، وسط طوفان، این جا که نصف کشور تعطیله... دسته گلم کجا بود؟ :|
-بیـــــــــل... تو جادوگری! :(( نگو تمام این مدت فشفشه بودی...
-خب چه ربطی داره؟:|
فلور به علامت های چشمک زنی که به ورد ارکیدیوس و مورد استفاده اش اشاره می کردند نگاه کرد و گفت:
-بیل؟ تو الآن چیزی نمی بینی؟
بیل کمی نگاه کرد، سپس انگار تازه متوجه چراغ های چشمک زن و پروژکتور ها شده گفت:
-اٌرکیدیوس! بفرمایید همسر عزیزم! :)
"شـــتـــرق" بر خورد کیف با سر بیل!
- بی شعور! :((( من تو رو از همون اول میشناختم... تو داری به من خیانت می کنی... گل میمونی یعنی خیانت... من از گل میمونی متنفرم... بی شعور :((
" و اینگونه من پی بردم که بیل موجود خائنیست و باید طلاق بگیرم و مردا کلا فاسدن و... :-" "

4. در یک رول، استفاده خود و یا هر کسی را از این رول بنویسید. {طنز و یا طنزوجد }
-آه، ممنون دختر عزیزم... راستی نمره ی امتحانت بیست شده ها...

فلور با عصبانیت به پروفــ مک گونگال که نمرات هر کس که برایش به مناسبت روز معلم گل آورده بود را بیست می کرد خیره شده بود و با خود به این فــکــر می کرد که چرا هیچ گلی نیاورده!

-وااایییی، گل اقاقیا؟ من عاشقشم! ممنون دخترکم! شیش نمره اضافه هم واسه تو!

فلور که امتحانش را بیست شده، میزان حرصش با شیش نمره اضافه به سقف رسید و سقف را منفجر کرد و فوران کرد!

و ناگهان از ته ته ته ذهن فلور ایده ای از شدت خنده روی مغز او پهن شد! فلور با لبخندی شریرانه به پادما که هیچ گلی نیاورده بود خیره شد و گفت:
- می خوایتو هم یه گل بدی به مگی؟ ;;)

پادما با بغض به فلور خیره شد و گفت:
-من گل نــئــارم! از کجام گل بیارم؟:(

فلور خنده ی زنگ داری کرد و گفت:
- با ورد ارکیدیوس دیگه...!

پادما نگاهی به فلور کرد و بت خوش حالی فریاد زد:
-ممــــنـــون فل! ^______^

لبخندی شیطانی با رفتن پادما روی لب های فلور نشست... فلور منتظر بود تا صدای جیغ مک گونگال با به دست گرفتن رز خاردار به گوشش برسد... ولی...
-واااااییی، پادما، سوسن؟ خیلی قشنگه! خیلی هم خوش بوئه...

لبخند شیطانی فلور به پوکر فیس تغییر یافت.

-خواهش می کنم پروفسور! یادمه که سوسن خیلی دوست داشتین! ;;)

--درســـتـــه... من عاشقشونم... یادمه اون روزی که دامبلدور برای اولین بار برام گل گرت... اونم سوسن! پنج امتیاز ویــژه برای پادما!

فلور با لبخندی به شدت تصنعی رو به پادما که می نشست گفت:
- مگه تو گلت رز خاردار نبود؟

پادما هم لبخند ملیحی زد و گفت:
-شخصیت همه میتونه تغییر کنه! مــن مدت هاست که دارم سعی می کنم روحیم لطیف تر بشه... خیـــل...

- :(((((



ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۱۷ ۱۴:۰۲:۴۵

بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۴۹ پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
سلام

1. این ورد چگونه اختراع و توسط چه کسی اختراع شده؟ (8امتیاز )

من! من اختراع کردم! اون زمون که جامعه جادوگری که به اتفاق بروبکس بنیان گذار پایه گذاری کردیم ، کلا ورد و اینا کم بود! بیشترشو ما خودمون اختراع کردیم! این ورد هم کار خودمه! یه روز داشتم می رفتم به دیدار زیبای خفته ، یادم رفته بود گل و شیرینی بخرم! گفتم چیکار کنم چیکار نکنم؟! به فکرم رسید که این ورد رو اختراع کنم!

اینجوری بود که! تو یه چشم بهم زدن این ورد رو اختراع کردم و بعدش به دیدار زیبای خفته رفتم و اونو آوردم تو هاگوارتز!

2. چنتا از کاربرد های این ورد رو نام ببرید. (7 امتیاز )

1. برای دست خالی نرفتن سر قرار!
2. برای صلح و دوستی جهانی و توافقات ژنو
3. برای کلاه گذاشتن سر کسی!
4. برای ظاهر سازی!
5. برای عشق بازی و زدن مخ ساحره ها!
6. برای نشان دادن قدرت جادویی! خب ورد اسونی نیست!
7. ....

چقدر بگم دیگه استاد؟!

3. 2 مورد از استفاده خودتون از این ورد رو بنویسید. (5 امتیاز)

من از مورد 5 بیشتر سعی می کنم استفاده کنم! دخترا از این جور چیزا خوششون میاد و زود احساساتی میشن اما پسرا اینطور نیستن! مثلا وقتی کادوی تولد به یه پسر گل بدی ، یعنی داغونش کردی دیگه!

از مورد دوم هم استفاده می کنم! الان که می بینید امریکا با سایت کاری نداره بخاطر همین مورده! ما با این ورد تونستیم مخ خیلی از خانوم هایی که تو کنگره امریکا هستن رو بزنیم و صلح کنیم باهاشون!

4. در یک رول، استفاده خود و یا هر کسی را از این رول بنویسید. {طنز و یا طنزوجد }

پسرک زیر باران منتظر بود! دیگر داشت ناامید میشد! ایا ممکن بود این ها همش بازی باشند؟ اگر اینطور می شد ، پسرک دلش می شکست! جوری می شکست که خودکشی هم چاره ساز نمی شد.

پسرک بعد از مدت ها توانسته بود با طرفش حرف بزند و به او ابراز عشق بکند. خیلی صبر کرده بود تا به این روز! همینطور بی هدف به دیوار تکیه داده بود! هر ثانیه مثل تیری بر قلبش فرو می رفت و او را ناراحت می کرد!

پسرک در این فکر بود که چرا؟ مگر چه اشتباهی کرده بود که او اینطوری سرکارش بگذارد! اگر از او خوشش نمی آمد چرا از اول نگفته بود؟ چرا دلش را می شکست؟!

پسرک دیگر داشت گریه می کرد! صدای هق هقش بلندتر و بلندتر می شد ، تا اینکه بالاخره یه صدایی آمد! پسرک نیشش باز شد و به خیابان نگاه کرد تا او ببیند! اما چیزی نبود! کسی نبود! پسرک باز سرش را پایین انداخت ولی خیلی زود فهمید که ان صدا ، صدای موبایلش بود.

موبایلش را بیرون آورد. او پیام فرستاده بود. وایبر را باز کرد و پیام او را خواند: « عزیزم از کدوم کوچه بپیچم؟ دومی یا سومی؟! »

پسرک یک هورای بلند کشید و بعد جواب دختره رو داد: « چی داری میگی عزیزم! هاگزمید که کوچه نداره! فقط یه خیابون داره! » ()

دختره جواب داد: « راس میگی ها! پاک حواسم نبود! دیدمت الان میام! »

پسرک سرش را بالا برد و توانست سیاهی دختر را ببیند! در پوست خود نمی گنجید! دلش دیگر نشکسته بود! دست گلش را بالا گرفت و منتظر ماند اما فهمید که دسته گلش زیر باران خراب شده است. دست گل را انداخت و چوبدستیش را بیرون آورد: « آرکیدیوس! »

یک دسته گل زیبا و تازه در دستش ظاهر شد!

دخترک دیگر رسیده بود.

- « سلام! »

پسرک اب دهانش را قورت داد و خونسردی خود را حفظ کرد. دسته گل را به جلو گرفت و گفت: « عزیزم تولدت مبارک! الان دیگه 7 سالته! »

( نکته مهم: اینا فقط 7 سالشون بود! بزرگ بشن چی میشن؟! )


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۸:۴۰ پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲

پروفسور تافتی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۸ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۴۳ چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹
از آمدنم نبود گردون را سود!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
1. این ورد چگونه اختراع و توسط چه کسی اختراع شده؟ (8امتیاز )

اســتاد ِ عزیز، ریا نباشه... این طلسم اولین بار توسط یکی از اجداد ما اختراع و استفاده شد، بعد ملت کرور کرور رفتن ازش استفاده کردن.

این جد ما سه وجب قد داشت و چاهار وجب ریش و یه وجب بینی! ملت همه ازش فراری بودن، اونــم از ملت فراری بود، و وعضی داشت عجیب و غمین و غریب. یک روز وارد مرلینگاه ِ منزلش شد و دید بوی تعفن و کثافت فضا رو پر کرده، هرچقدر سیفـونو کشید دید هیچ اتفاقی نمیفته... درنتیجه در همون مرلینگاه با تفکرات ِ شبانه روزی موفق شد طلسمی رو اختراع کنه به نام ارکیدیوس که منجر به تولید گل میشه. بعد از اون جد ِ ما با ورد ابداعی ِ خودش مرلینگاهو گل‌کاری کرد و از بوی گندش کاست!

2. چنتا از کاربرد های این ورد رو نام ببرید. (7 امتیاز )

1. جذب اجــناس مخالف!

2. تجربه‌ی یک بیناموسی ِ خوش‌بو.

3. گذاشتن گل بر گور اموات در راستای شادی روح ِ عزیزان ِ از دست رفته.

4. تقدیم ِ گل به بازماندگان ِ حادثه جهت تسکین ِ خاطرشان.

5. پرپر کردن ِ گل برای نمایش ِ ناراحتی و استیصال.

6. کاشتن گل کنارِ گور ِ عزیز ِ از دست رفته.

7. و همین‌طور استفاده‌ی بهینه از گل در مرلینگاه ِ منزل یا محل ِ کار.

3. 2 مورد از استفاده خودتون از این ورد رو بنویسید. (5 امتیاز)

- بعد از فوت رفیق ِ شفیق و عزیزتر از جانم، پروفسور ویرویداس، به پسران ِ ایشان یک شاخه گل، به بانوی محترمشان سه شاخه گل، و به دخترهای باکمالاتشان یک دسته گل اهدا فرمودیم.

- توی جورابمان گــل گذاشتیم که مبادا یک‌وقت بویش مزاحم مشام عزیزانمان شود.

4. در یک رول، استفاده خود و یا هر کسی را از این رول بنویسید. {طنز و یا طنزوجد }

پروفسور تافتی توی خونه نشسته بود و از پنجره آسمون ِ زیبا و برفیو نیگا میکرد. یک هندوو‌نه‌ی خوش‌رنگ و آبدارو قاچ میکرد و به آرومی میچپوند توی دهن.

- مـــااااع! چه صبح دل‌انگیزی.

تافتی بعد از گفتن این جمله و کشیدن سه فقره خمیازه و اجرای خرکات کشسانی در نواحی منتهی به انگشت، دماغ ِ خودشو به کار انداخت و احساس کرد بوی ناخوشایندی رو احساس میکنه. چشماشو به کار انداخت و دنبال ِ منبع ِ بو گشت، ناگهان جوراباشو دید که روی کاناپه افتادن و دود ِ نامطبوع و بدبویی ازشون بلند میشه...

راوی: ماشین‌های لباس‌شویی پاک‌شوما! سه‌کاره! با قابلیت شستن سه کیلو لباس در یک دقیــقه... هم اکنون مشکل خود را حل کنیــــد.

تافتی یک عدد ِماشین لباس‌شویی پاک شومـا خریداری میکنه و جوراباشو میندازه توی ماشین. بعد از مدت ِ کوتاهی جورابا رو در میاره و مشاهده میکنه همون بو و همون دود همچنان از جوراباش بلند میشه.

راوی: پودرهای لباس‌شویی مورفین و دار و دسته! این پودرها مخصوص ِ لباس‌های جادوگران و جادوآموزان طراحی شده! در یک دقیقه بوی گند و نامطبوع رو از لباس دوور میکنه. هم اکنون مشکل خـود را حــل کنیــد.

تافتی یک بسته پودر ِ لباس‌شویی مورفین و دار و دسته تهیه میکنه، اما بعد از مصرف مشکلات ِ جوراب و بوش همچنان باقی میمونه. تافتی درمونده میشه.

راوی: ورد ارکیدیوس! با این ورد متناسب با روحیات شما یک دسته گل ظاهر میشود. شما میتونید دست گل ظاهر شده را در محل ِ بدبو پرپر کنید و از بویی خوش لذت ببرید. هم اکنون مشکل خود را حــل کنیــد.

تافتی چوبدستیشو بالا میگیره و ورد رو میخونه و در کمال ِ تعجب میبینه یه دسته گل ِ سفید رنگ و خوگشل و دل‌ربا جلوی پاش ظاهر شده. گل‌ها رو یکی یکی توی جورابش پرپر میکنه، اما پس از مدتی میبینه بوی جوراب هچنان همونقدر گنده که از اول گند بوده!

راوی: مشترک ِگرامی! پروفسور تافتی ِ نازنین، مشکل از پای شماست، نه لباس ِ شما! اگر پای شما این حجم بو رو تولید نمیکرد الآن شما این مشکلات رو نداشتید. هم اکنون مشکل شما را حـــل می‌کنیــــم.

در این لحظه درب ِ خونه‌ی تافتی با یه لگد محکم از جا در میاد و راوی با یه اره‌ برقی خودشو وارد ِ سوژه میکنه. تافتی جا میخوره و بی‌حرکت به راوی رو نگاه میکنه، راوی اره برقی رو روشن میکنه و به سمت پای تافتی حمله‌ور میشه...

- همانا تو پات مشکل داره فرزندم! سه ساعته روی اعصاب ِ مایی! پات رو قطع میکنیم و جهانی رو از بوی گند جورابت نجات میدهیم.



پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۱۵ چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲

رومیلدا وین old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۰ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
از بیکران دور در روزگار نور در شهر بی عبور زیر درخت مهر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین
1. این ورد چگونه اختراع و توسط چه کسی اختراع شده؟ (8امتیاز )

ارکیدیوس نام وردی است که یه بیچاره بخت برگشته به نام توماس که چندین سال به دنبال دختری بود ولی بعد از تلاش بســــیار توفیقی نیافته بود کشف شد اینگونه که او دختری را دوست میداشت که ارکیدیوس نام داشت وقتی برای آخرین بار التماس کرد و به او دختر ندادند رفت و زیر درختی نشست و به زندگیه بدش فکر میکرد ناگهان چوب دستی را دراورد و به سمت آسمان گرفت و با فریاد و خشم نام دختر را صدا زد اینگونه بود که گلی پدیدار شد به شکل ارکیده ...



2. چنتا از کاربرد های این ورد رو نام ببرید. (7 امتیاز )

1 - میتوانید دختران را با دسته گلی متفاوت خوشحال کنید ( این مورد عواقب خوبی داره )
2- این نوع گل خاصیت درمانی دارد ... درمانه دندان درد است
3- این ورد در مواقع خاص یاری رسانه پسران است ( مثلا ولنتاین )




3. 2 مورد از استفاده خودتون از این ورد رو بنویسید. (5 امتیاز)

1- رفته بودم عیادته مریضی نه چندان عزیز به دره ورودی بیمارستان رسیدم متوجه شدم چیزی همراه ندارم من هم از این ورد استفاده کرده و دسته گلی ظاهر شد البته پرستار اجازه نداد گل ببرم منم بعد از عیادت گل رو به دوست پسرمان دادیم :))

2- روزی جیبمان را زدنند و گالیونی در جیب نداشتیم برای بازگشت به خانه با استفاده از این ورد گل ها رو فروخته و گالیونی بدست آوردیم و به خانه برگشتیم :)

4. در یک رول، استفاده خود و یا هر کسی را از این رول بنویسید. {طنز و یا طنزوجد }

آسمان بیرون پنجره مثل قیر سیاه و تاریک بود و به نظر می رسید که چراغ های روشن خانه بیش از قبل نورانی شده اند
امشب سالگرد ازدواجشان بود ولی لوپین پولی نداشت برای خرید کادویی که ارزش تانکس را داشته باشد
سایه های داخل خانه را می دید که از جلوی پنجره رد میشدند در داخل خانه غوغا به پا بود
لوپین جلو رفت و به قدر یک تپش قلب درنگ کرد و سپس دستگیره برنزی در را چرخاند
دلش آشوب بود هدیه ای همراه نداشت در را گشود تانکس جلو آمد و سلام داد لوپین دستانش را به پشت سرش برد و با نگاهی غمگین سلام زنش را پاسخ گفت
که ناگهان صدای جیغی که خون را در رگ منجمد میکرد را شنیدنند پسرشان تد دندان درد گرفته بود و جیغ میزد تانکس از جا پرید و به سمته او رفت بچه را در آغوش کشید
در همین حین لوپین به یاد آورد که ورد ارکیدیوس دسته گلی به وجود می آورد که با گل برگش میشود دندان درد را متوقف کرد
دسته گل را ظاهر کرد و گل برگش را در دهان تد گذاشت تد آرام شد
تانکس لوپین را در آغوش کشید و از او به خاطر این دسته گل زیبا تشکر کرد
لوپین در دل از تد تشکر کرد که با درد دندانش او را به یاد این ورد انداخت .


چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۲

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
1. این ورد چگونه اختراع و توسط چه کسی اختراع شده؟ (8امتیاز )

یک مرد میانسال ِ تهی دستی به نام آدام میکوس وجود داشت که به شدت به همسرش الادورا ماینز علاقه داشت. چیزی که بعد از بر زبان رانده شدن "دوستت دارم" از طرف همسرش بیشتر دوست داشت، گل و طبیعت بود. اون عاشق طبیعت و گلای رنگی و کوه و آبشار و اینا بود.

برای همین آدام همیشه وقتی برمیگشت خونه برای همسرش یک شاخه گل می آورد (وسعش بیشتر نبود پروفسور :| ) و همسرش هم هیچ وقت از گرفتنش خسته و دل زده نمیشد و علاقه ش تازه بیشترم میشد.

اما گفتم که، طرف فقیر بود، خیلی پول نداشت. این گله رم هی میچید و هر روز یه گله سگ دنبالش میذاشتن که چرا گل چیدی و اینا. با خودش فک میکنه و میبینه وقتی میتونیم آب و آتیش با چوبدستیمون درست کنیم، چرا گل نتونیم؟

بعد از تلاشای فراوان و کلی امتحان، در نهایت تونست این ورود بسازه و هر روز به جای یک دونه گل چیده شده و گاها پر پر، یک دسته گل تقدیم ِ همسرش میکرد. اما از اونجایی که زنش همه نوع گلی دوست داشت و اینم که نمیتونست هر روز یه مدل گلو بده به زنش، بنابراین طوری ساخت که متناسب با سلایق فرد گل بوجود بیاد.

الادورا هم که همه نوع گلی دوست داشت، واسه همین هر روز یه نوع دسته گل گیرش میومد.

حالا چطوری ساخت؟ یه روز که زانوی غم به بغل گرفته بود و به گلای باغی زل زده بود و تک تک داشت اسمشونو میبرد و میگفت " رز ... نه ... لاله ... نه ... یاس ... نه ... ارکیدیــــوس! " چی شد الان؟ سگ نگهبان موقع گفتن گل ارکیده بهش حمله میکنه و زبونش میلغزه و میشه ارکیدیوس و میبینه یه دسته گل از چوبدستیش زده بیرون!

2. چنتا از کاربرد های این ورد رو نام ببرید. (7 امتیاز )

میشه برای تزئینات و زیبایی خانه یا محل کار ازش استفاده کرد و گلارو تو یه گلدون خفن گذاشت و از وجودشون بهره برد.

میشه برای مطبوع کردن هوا به کار برده بشه. یه مدل گل خوش بو رو هی بوجود میاریم و مثلا میذاریمش تو دستشویی و امثالهم.

برای هدیه دادن به همسر و نامزد و پیش از نامزدی و اینا. یا حتی مامان و معلم و دبیر و استاد و پروفسور و ...

وقتی بز یا گوسفند یا گاوی گرسنه میبینیم، میشه گلایی که اینا حاضرن بخورنو بوجود بیاریم تا نوش جان کنن!

3. 2 مورد از استفاده خودتون از این ورد رو بنویسید. (5 امتیاز)

بعد از بوجود آوردن دسته گل مذکور، گلارو معلق از سقف می آویزیم تا خشک بشه! این گلای خشک شده هم زیبایی خاص خودشونو دارن و میشه مثلا اندرون جعبه ای که محتوی کادوی تولده قرارش داد.

یک دونه شو از لای دسته گل جدا می نماییم و لای موهای خویش قرار می دهیم و زیبایی خویش را دو چندان می نماییم. باقی گل های دسته گل رو هم خیرات میکنیم به بچه های گوگولی ای که اون اطراف هستن.

4. در یک رول، استفاده خود و یا هر کسی را از این رول بنویسید. {طنز و یا طنزوجد }
(استاد من خودم به تنهایی کشف کردم که این سوال 10 امتیازیه! هیشکی هم بهم کمک نکرد. )
(ویرایش: اوپس! همین الان دیدم لودو از رو من تقلب کرده و امتیازو گفته. :| )

لینی و لونا و رز یه گوشه وایسادن و گل میگن و گل میشنون و خلاصه واسه خودشون شادن! همون موقع یه پسری ژذاب (و نه جذاب= یه چیزی فراتر از جذاب) سر میرسه و از یکی از اونا که هنوز حتی نویسنده هم ازش آگاه نیست، خوشش میاد!

اون سه تا متوجه پسره میشن و یه نگاه بش میندازن. پسره هم به شکل در میاد. هر سه تا "ایش ایش" کنان و "واه واه" کنان سرشونو برمیگردونن و باز مشغول حرف زدن میشن.

پسره در یک لحظه به شکل در میاد، اما سریعا به خودش میاد و با قیافه ای شاداب، در حالیکه دستاشو پشت سرش پنهان کرده جلو میاد و جمع اون سه تارو، چهار نفره میکنه.

- چی میبینم؟ سه تا ساحره ی خوشگل! افتخار آشنایی میدین؟

پسره آخرین جمله رو، رو به لونا میگه و اونم که هول شده میگه: هان؟

لینی و رز هم به خاطر جواب هوشمندانه لونا به شکل در میان.

پسره ورد ارکیدیوس رو به صورت نامحسوس اجرا میکنه و دستش که تمام مدت پشتش پنهان شده بود رو جلو میاره و تقدیم لونا میکنه.

لونا با بیخیالی تمام دسته گل رو میگیره و میگه: آهان مرسی. دقیقا متناسب با سلیقه مم هست. بچه ها چه با محبته این!

لینی و رز نگاهی به هم میندازن و باز این ریختی میشن.

پسره یه شاخه گلو از دست لونا در میاره، ساقه شو کوتاه میکنه و لای موهای لونا میذاره و میگه: واو! زیبا بودی، زیباترم شدی!

لونا آینه ی جادویی ای بوجود میاره و خودشو توش نگاه میکنه و بعد از کمی به به و چه چه کردن یه عده بچه مهد کودکی که اردو اومده بودنو میبینه و پسره رو کنار میزنه و میره سمت اونا.

- هی بچه ها! گل دوست دارین؟

بچه ها با خوش حالی بالا و پایین میپرن و جلو میان و هرکدوم یه شاخه گل میگیرن و لونا با ذوق و شوق لبخند تحویلشون میده. پسره هم تمام مدت با قیافه به لونا زل میزنه.

وقتی کار پخش کردن گلا تموم میشه، لونا سمت دوتا دوستش برمیگرده و میگه: خب دیگه بهتره بریم.

لینی و رز نگاهی به پسره که هنوز تو شوک نادیده گرفته شدن و حرکات عجیب لونائه میندازن و شونه هاشونو بالا میندازن و همراه لونا از اونجا دور میشن.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۹ ۱۴:۲۰:۳۳

🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۵:۰۷ چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۲

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
1. این ورد چگونه اختراع و توسط چه کسی اختراع شده؟ (8 امتیاز)

بچه خوشگلیوس دختربازوس! از جادوگران به نام یونان باستان که علاقه شدیدی به جذب دروداف داشت و بسیاری از تکنیک های مخ زنی در سه سوت که امروزه در بین دانش آموزان هاگوارتز رواج دارد از تکنیک های ایشون بوده ... وی که به علت کثرت دروداف دچار مشکل به خاطر سپردن سلیقه ساحره ها شده بود این ورد را اختراع کرد که نه تنها در حفظ ساحره های قبلی به شدت کارساز بود بلکه در یافتن ساحره های جدید هم مثمرثمر واقع شد.


2. چنتا از کاربرد های این ورد رو نام ببرید. (7 امتیاز)

جدا از کاربرد اصلی که مخ زنی میباشد این ورد برای عیادت از بیمار و استقبال از قهرمانان، ملی پوشان، پیروز باشید هم کاربرد دارد اما عجیب ترین موردی که ما دیدیم این بود که مورفین گانت با خواندن این ورد مقداری گل خشخاش ظاهر کرد و پیچید لای رول و چوقید :druggy:


3. 2 مورد از استفاده خودتون از این ورد رو بنویسید. (5 امتیاز)

ما برای خواستگاری از ام ارباب از این ورد استفاده کردیم تا دسته گل سیاهی حاصل شود و با سلیقه خانواده شون سازگار باشه!
یه مورد دیگه هم هست که ایشالا قراره روز معلم این ورد رو استفاده کنیم بلکه نمره گیرمون بیاد استاد.


4. در یک رول، استفاده خود و یا هر کسی را از این ورد بنویسید. (10 امتیاز دیگه حتما )

برای بار هزارم رون با کابوس از خواب پرید ... خاطره ولنتاین پارسال و بلایی که سرش آمد هر چه بیشتر به ولنتاین نزدیک میشدند بیشتر روی نروش میرفت، یک هفته بستری شدن در سنت مانگو فقط به خاطر رنگ زرد دسته گل و نفرت هرمیون از این رنگ؟! غلتی زد و به جهت مخالف دوباره به خواب رفت.

__________________


- مــــــــــــامــــــــــــــان بـــــــــــــــابـــــــــــــــــــا من امروز تو هاگوارتز یه ورد جدید یاد گرفتم دسته گل! این ورد ...

رون چهارنعل خودش را به رز رساند و دستش را روی دهن او گرفت و به اتاقش منتقل کرد ...

- خوب دخترم ... حالا خیلی آروم به بابایی بگو چه وردی یاد گرفتی؟ drool:

- ارکیدیوس دسته گل مورد علاقه ی کسی که بخوای رو ظاهر میکنه

- آفرین دختر گلم اما این وردو به کسی یاد نده، پیش خودت باشه که بتونی ازش استفاده کنی و دستت رو نشه حالا برو دستاتو بشور بیا سر سفره ...

- نه پدر! نمیام ... تو دلمو شیکوندی، ذوقمو کور کردی، جیغمو قطع کردی و نذاشتی براتون تعریف کنم اصلا دیگه این خونه جای من نیست، من میرم مرگخوار میشم!

-

_______________


- تقدیم با عشق به همسر عزیزم

- این چیه؟! خجالت نمیکشی رون؟ روز مادر به مادرت گل سرخ میدی که نشونه عشقه اونوقت ولنتاین به من کاکتوس میدی؟

- اما ... این گل مورد علاقته هرمیون!

- کی همچین حرفی زده؟ من کی به تو گفتم گل موردعلاقم کاکتوسه؟ بالاخره دست رو شد رون ... نکنه طرف کاکتوس دوست داره؟

- طرف دیگه کیه؟

- من از این خونه میرم رون ... خداحافظ برای همیشه

-


پینوشت: استاد فکر نکنید ورد اشتباه کار کرد یا جواب نداد یا هرمیون کاکتوس دوست نداره یا رون خائنه ها! ساحره ها اینجور موجوداتی هستند، کاملا غیرقابل پیشبینی و تحقیقات نشون داده که هیچ چیز قطعی در موردشون وجود نداره ... بخوان بهونه بگیرن با شنیدن "دوستت دارم" هم میتونن قهر کنن برن


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.