هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۵:۲۵ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴

تری  بوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۵ یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۲ چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 474
آفلاین
ارشد ریونکلاو



1.
نقل قول:
پیامبر ِ کهن. اشاره ای به تخته سیاه کرد

بعد از پیامبر کهن باید کاما گذاشته بشه نه نقطه، چون پیامبر کهن یه جمله ی مستقل نیست و ادامه داره!

2.
با صدای رعد و برق، چشم ها یکی پس از دیگری به آسمان خیره می شدند و هجوم ابر های تیره ترس را در دل ساکنین سیاره ی خاکی می انداخت. با فرود اولین قطره ی باران بر صورت یکی از انسان ها، صدای جیغی بلند شد. و پس از آن، قطره های باران یکی پس از دیگری بر زمین فرود می آمدند و صدای جیغ ها بلند و بلندتر میشد، تا اینکه اولین انسانی که قطره باران را لمس کرده بود، به نشانه ی احترام، پیشانی اش را بر زمین گذاشت. و این شروعِ پرستش باران بود...

3.

پس از اتمام اولین بارش باران، یکی از انسان ها با چشمانی پر از اشک به آسمان خیره شده بود. انسان دیگری به سمتش آمد و دست مشت کرده اش را محکم به بازویش زد. او که میخواست جویای حال دوستش شود، با ناله و ناراحتی، و در حالی که چشمانش پر از پرسش بود، کلمه ی "ها؟" را بر زبان آورد. اما انسان بدون اندکی توجه، هنوز به آسمان خیره شده و منتظر چیزی بود. پس از مدتی، بدون اینکه تلاش های انسان دوم برای بهبود حال دوستش نتیجه ای داشته باشد، انسان اول دهانش را باز کرد و صدایی از سر ناراحتی از گلویش خارج کرد. نفس عمیقی کشید ، دوباره دهانش را باز کرد و در پی صحبت با آسمان، کلمه ای شبیه "باران" را تلفظ کرد. آری ... او عاشق باران شده بود!

4.

مرلین تا ابد در دل تمام جادوگران زنده میمونه!

5.
اول مرغ بوده! چون به هرحال این تخم مرغ باید از یه جای مبارکی در بیاد دیگه!

6.

نقل قول:
با سلام و عرض ادب خدمت مرلین عزیز و بزرگوار و ارحم الراحمین، که سایه و رحمتشان بر سر ما مستدام باد!
مرلینا! از آن جایی که شما از دل و ذهن همه خبر دارید، کش دادن نامه بی فایده است. از شما عاجزانه تقاضای افزایش دسترسی جادویی خویش را دارم! خواهش میکنم یا مرلین! حوصله مان سر رفته! نیازمندی هایمان روز به روز در حال افزایش است! این درخواست عاجزانه ی بنده ی حقیر را بپذیرید!
با تشکر فراوان ای بزرگوارترین بزرگواران!


7.
راجع به خودتون در همون اوایل پیدایش جهان و اینا صحبت کنید!

مرسی


Only Raven!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۱:۳۷ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴

اوتو بگمن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۵ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۷:۲۵ یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴
از آنجا که عقاب پر بریزد...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 212
آفلاین
نقل قول:
یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید.



قبل از اینکه جواب سوالو بدم، اصن مگه میشه؟!... مگه میشه مرلین، پیامبر کهنه، اولین نفر روی زمین اشتباه کرده باشه یا اشتباه بنویسه!

خوب، بلاخره همه اشتباه می کنن اما نه مرلین!! بگذریم، خط اول رولتون اونجا که نوشتید:

نقل قول:
مرلین بعد از مدت ها به هاگوارتز بازگشته بود، آخرین باری که در این حوالی بود، هنوز 4 بنیان گذار در حال آجر بالا انداختن و ملات درست کردن بودند.


باید بعد از بازگشته بود، نقطه باشه چون یه جمله کامله و بعدشم هماهنگی بین جمله بعدی نداره. همین دیه.

نقل قول:
در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)


ابر ها دیگر از زجر زمین شروع به گریه کردند و کم کم قطرات سرد آب صورت گرم و تشنه زمین را در آغوش کشیدند. رعد که بی وقفه از زمین و زمان ناله می کرد، سرانجام او هم کم آورد و دیگر فقط هیاهوی سکوت. اما آن هم با صدای دلنشین تیک تیک خوردن دانه های گوهر مانند باران با سنگ های سنگ دل می شکست و همه چیز در رویایی غمگین به پیش می رفت. باز هم شروعی دوباره برای زندگی...

نقل قول:
در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)


-
-
-
-
- تن خارید ها؟!!
- ها بابو بد جورم کک بیده شده بیده!! مک تو حال بلد حرف نالید!!
- مطمین تن خارید. رفت گور گم شد! تو بو داد!!
-
- خو تو گور گم نکن من خود کشت. بای!!

نقل قول:
مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)


هر وقت آیت المرلین برادر جنتی به دیار باقی شتافت، ایشونم با خودش خواهد برد. یعنی حالا حالاها ازین شانسا نداریم.

نقل قول:
اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)
.

هیچ کدوم. اول مرلین به وجود اومد. بعدم هیچ کس اون موقع اطلاعاتی درباره این که مرلین مرغو اول آفرید یا تخم مرغو(در صورت تخم مرغ فک کنم خودش باید روش می نشست تا جوجه شه، نه؟) نداره پس سوال انحرافیه... می فهمی؟... انحرافی.

نقل قول:
یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)


مرلینا
تو دانی و تو مسیولی.
من به خاطر تمام جادویی که دادی، تو را می شکرم... عهی عهی عهی.
و از تو برای تمام نعماتی که دادی، می ستایمت.
مرلینا تو به خواسته من آگاهی... عهی عهی عهی. (دروغ گفتم... )
پس از تو تقاضا دارم، برای من یک ساح... عهه عهه عهه... آهان یادم اومد. درباره زیاد شدن قدرت جادویی بود نه خواست...
خوب مرلین، عهی عهی عهی، می رم سر اصل مطلب. می خوام قدرتمو از اربابم هم بیشتر کنی!!! ولی قول بده بهش نگی خوب. چون اگه بدی همون جا قله قمم می کنه.

آمین یا مرلین العاملین!!!!


نقل قول:
چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)


اولین خواستگار جادویی، چجوری تو تاریخ ملت ها و جادوگرها عاشق شدن، چه چیزی در اذهان ساحره ها می گذرد.




Only Raven

تصویر کوچک شده



.:.بالاتر از مرگ را هم تجربه خواهم کرد.:.


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴

هرمیون گرنجر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۱ جمعه ۱۰ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۰۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴
از شما گفتن... از ما نشنفتن...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 60
آفلاین
یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( فقط یک مورد، اگر بیشتر از یک مورد اشاره کنید، امتیاز سوال را به کلی از دست خواهید داد.) (ایراد نگارشی میتواند شامل رعایت نکردن فاصله و یا صحیح نبودن علامت نگارشی، نا هماهنگی افعال، غیر یکسان نویسی کلمات و ... باشد.) (جواب درست موجود است!) ( 4 نمره)
نقل قول:
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس مرلین کبیر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادورگی هاگوراتز

لبخندی زد، با اشاره ی سرش، اطلاعیه را درست کرد!
نقل قول:
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس مرلین کبیر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز


و آن جاست که پیامبر آسلام میفرمایند.. گر مرلین که بعد من خواهد آمد اشتباهی نماید، بدانید که از سر تا ته اشتباه است..

- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)
باران شروع شده بود, زمین های خاکی و پر از سنگ تبدیل به زمین های گلی پر از سنگ شده بود..(الان چی شد؟ ) انسان های اولیه..( ) با زبان بی زبانی فقط «هوهو عاعا عه عه» سر میدادند. در آن میان گل های تازه به وجود آمده خمیده شده بودند.. قطرات آب وفتی به زمین گلی میرسیدند درجا جذب میشدند و فرو میرفتند. انسان های اولیه به پاهای پشمالو و کثیف خود مینگریستند و همانطور «عه،عه،عو،عو» سر میدادند زیرا پاهای پر از لجن و کثافتشان گلی شده بود که (لازم به ذکر است ذهن آشفته ی نویسنده این موضوع را خیلی بزرگش کرده است. بله این است که نویسنده اعصاب معصاب ندارد و فقط گند میزند به توصیف.. زیرا خاطره ی خوبی از این باران چرت و پرت که رون ویزلی گم شده بود و آخرش فهمید هالووین بوده است! + ( ))


3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید.

"عه عو" بر میگردد و با زبان بی زبانی بعد از آن حرکت زشتی که انجام داده بود به مادرش "عو بو" میگوید:
-عی عه عو دیدو بع عو عه عه عه!
-چوچو په په خوخو لولو‍!

آری مادر قصه ی ما خیلی عصبانیست و نمیداند که چگونه اولین سخن مادرانه که پر از بدو بی راه بوده است را بر زبان آورده.. و ترجمه میشود:
-اه مامانی من یه غلطی کردم دیگه آیم ساری!
-@!÷×!@#@##٪^÷×@@@@@@! (به دلایلی بس منطقی سانسور شد)

بله و مادر قصه بعد از زدن فرزند خود و نابود کردن آن گریه اش گرفت و بلند گفت:
-عی عو گوگو پوپو بو یو لولو زی زی جوجو!‌
ترجمه:"اون بچه خیلی گوگولی بود من چرا اونو زدم نابود کردم.. نزدیگ بود نسلمون منقرض شه..



4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟
از نظر من مرلین برا مرگخوارا تا ابد زندست و برای محفلیا مرده، کاملا منطقیه! پس قاعدتا همین الان مرده!


5- اول تخم بوجود آمد یا تخم مرغ؟
اول تخم چون تخم مرغ ژسوند داره وگرنه اگه تخم مرغ به وجود میومد اسمش میشد تخم و بعد تخم دایناسور یا اینا به وجود می اومد.. (نویسنده برای این که هیچ کس متوجه منظورش نشود و استاد بدون اطلاع قبلی امتیاز دهد این گونه نوشت)

6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد.

نقل قول:
به نام نامی هستی، اشرف مخلوقات،آنسانی که بعد از آسلام به راه راست هدایت شد..
آقا من حوصلم سر رفته اینقدر دسترسی کم داریم به جادو، مسئولانم رسیدگی نمیکنن شما هم که اون بالا نشستی داری گیلاس میزنی و با حوری های بهشتی هم ور میری دیگه نامه ی رسمی نمیخواستی.. این دسترسی منو بیشتر کن..



7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)


اولین گرنجر که بود و نوادگانش کیا بودن! میخوام بدونم این دگورث گرنجر چیه منه؟


تصویر کوچک شده
پسر شوهر، خواهر شوهرم..













we love you emma
فرد میگه..

به یاد اون قدیما




من اغتشاش گرم!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
1- یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید.

وارد سرسرایی شد که کلاسش در آنجا قرار داشت، جلوی درب کلاس اطلاعیه ای زده بودند:
نقل قول:
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس مرلین کبیر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادورگی هاگوراتز

لبخندی زد، با اشاره ی سرش، اطلاعیه را درست کرد!
نقل قول:
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس مرلین کبیر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز

چرا من هیچ تفاوتی بین این دو جمله نمیبینم مگه نگفته با تگان سر اطلاعیه را درست کرد؟



2- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید.
هیچ چیز ! هیچ چیز نبود جز سنگ !هر طرف را نگاه میکردی جز سنگ هایی که رنگشان از گرما به ابی میزد هیچ چیز نبود!صدایی امد صدایی که دل سنگ هارا از درون شکافت!کم کم از تابش خورشید کم شد اسمان خالی و داغ جایش را به ابرهایی داد که انگار هر یک دستوری داشتند!چکید!اولین قطره چکید!کم کم باران شدت گرفت و زمین را به زندگی اینده نوید داد!اکنون زندگانی مدیون اولین قطره است.اولین بارش باران!

3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید.
-هه
-هواهی ؟ :vay:
-ایدیهاوووهاوها
-ایدهای وینکی داهه
-ایداها :pretty:
-ایداهانا

4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟
به نظر من مرلین اصلا زنده نیست چون چیزی زندس که زمانی بمیره ولی مرلین اصلا نمیمیره پس نتیجه میگیریم که مرلین اصلا زنده نیست. [!]

5- اول تخم بوجود آمد یا تخم مرغ؟
اول تخم چون در زمان های قدیم امکان بقای مرغ نبوده چون اون موقع گیاه ها هم گوشت میخوردن .و مرغ هم حالت دفاعی نداشته (مثلا نمیتونسته نوک پرت کنه)پس اول تخم بوده که البته معلوم نیست پدر و مادر این تخمه کیه !

6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد.
نقل قول:
با سلام خدمت پروردگار عظیم و بلند مرتبه
اینجانب "گیبن"
طی نامه ی فوق تقاضا میدارد سهمیه جادویی وی افزایش یابد.
بسیار مایه ی خوحالیست که پروردگار این حقیر را به رسمیت شناخته و به وی دسترسی جادویی کامل را اهدا نمایند.
با تشکر از تمام فرشتگانی که زحمت رسیدن این نامه به مقصد را به عهده دارند .
امضا :گیبن



7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)
ربط داشتن دروس ارائه شده نسبت به تمرینات داده شده


با تشکر
-------
پ.ن:استادا اون سوالی که عرض کردید حداکثر 5 سطر
بنده رو کاغذ نوشتم شده بود چهار خط و نیم
وقتی توی پیش نمایش دیدمش شد 6 خط وقتی ارسال کردم دیدم شده 8 خط شما به بزرگی خودت ببخش .سایت تقصیر کاره نه بنده



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۳:۱۷ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
ارشد اسلیترین


1-جادورگی که البته درستش جادوگری هست. غلط گرچه عمدی و برای جذابیت نوشته شده اما در هر صورت غلطه.



2- برای دختر، دیدن ابرهای متراکم و تیره ای که سقف آبی بالای سرش را پوشاندند، ترسناک به نظر می رسید. مات آسمان بود که قطره ای آب، صورتش را خیس کرد. با حیرت به اطرافش که با قطره ها پر شده بودند، نگاه کرد. قطره هایی که به محض رسیدن به زمین به گل تبدیل می شدند.انگار هر قطره خود یک زندگی است. دخترک نجوا کرد: باران! بله هر قطره یک زندگی بود. یک باران!



3- شاید خوششان نمی آمد بهم نگاه کنند. شاید می ترسیدند. شاید... به هر دلیلی، زن و مرد جوان کنار رود، به هم نگاه نمی کردند.سعی داشتند مشغول به نظر بیایند. با ماهیگیری یا هرچیز دیگر.مرد جوان که نیزه را پرتاب کرد، نه فقط خودش، بلکه دختری که حالا خیس شده بود هم، با شوک از جا پریدند. دخترک به صورتش دست کشید.
- آب...... - چی؟......... - من آب!
احتمالا کسی نفهمید منظور دختر این است که نامش آب است.چون پسرک دوباره خیسش کرد. دوباره و دوباره و دوباره! صدای خنده های آب در برکه پیچیده بود.



4- اگه از درون مورگانا بپرسید، احتمالاً تا وقتی مورا رو دق مرگ کنه. ولی با توجه به توضیحاتی که خوندیم، کسی که از ازل هست تا ابد پایداره.



5- تسلسلی که نه شروعی داره و نه پایانی. آغاز یکی پایان دیگریه
و چرا اینطور در نظر نگیریم که خلقتشون میتونسته همزمان باشه؟



6- آخه کی دیده یه پیغمبره به بارگاه خودش نامه بنویسه؟

نقل قول:

بسم مورگانا
بنام شورای زوپس و قدرت برتر:

با تقدیم احترامات فائقه و نظر به اینکه ، با توجه به شرایط کنونی زمین، اینجانب وظیفه به تسلط بر بخش بیشتری از زمین را دارا می باشم، تا با ت.جه به سیاست های از پیش اعلام شده عالم بالا، قادر به هدایت بهتر بندگان گردم، لذا خواهشمند است سطح جادوی قابل دسترسی به اینجانب، بدون استفاده از قدرت وحی، از مرحله سه به مرحله چهار افزایش یابد.
با تشکر
پیغمبره مورگانا لی فای



7- چگونگی کشف موجودات مختلف و زندگی مسالمت آمیز موجودات با هوش نسبتا یکسان در کنار یکدیگر.


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۷ ۳:۱۴:۲۰

تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
امروز ۱۳:۱۳:۵۴
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین
تکالیف:

نقل قول:
اما جادو همیشگی نبود، با گذشت زمان، جادو از این کره خاکی ناپدید شد، دیگر دوران رویش جنگل ها به پایان رسید و نوبت به بیابان ها رسید تا خود نمایی کنند.


بعد از "اما جادو همیشگی نبود" باید نقطه باشد نه کاما. چون جمله کامل می شود.

تکلیف دوم:

زمین خالی از سکونت بود و تمامش را گدازه های داغ فراگرفته بودند. بالاتر از سطح داغ زمین ابرهای تیره و تار، خود را برای نزاعی غریب الوقوع آماده می کردند و چندی نگذشت که اولین تیر سرد و مرطوبشان را به قلب آن جهنم سوزان شلیک کنند. تیری که پیش از رسیدن به مقصد بخار شد و دوباره به آن سیاهی عظیم آسمان پیوست. تیر ها از پی هم به سوی زره آتشین زمین رهسپار می شدند و در هم می شکستند. اما هنگامی که نخستین تیر به مقصد رسید، فریاد زمین به آسمان بلند شد و تنها چند لحظه بعد تمام آن سنگ های سوزان، سرد و خاموش در اعماق آب ها به آرامش رسیدند.

تکلیف سوم:

- من گشنمه.

- خب منم گشنمه.

- چه جالب!

- چیش جالبه دقیقا؟!

- همین که جفتمون گشنمونه دیگه!

- اگه این قدر جالبه برو یه چیز بیار بخوریم جفتمون سیر شیم اون موقع خیلی جالب تر می شه.

- هان؟! نمی شه تو بری یه چیزی پیدا کنی من به چیزای جالب تر فکر کنم؟

-

- اوا چرا اینجوری شدی تو!

- هیچی، به این فکر می کردم که ما با کیا شدیم بشریت، هــــــــــــــــی!

تکلیف چهارم:

مرلین تا کی زنده هست؟

مرلین تا زمان های خیلی خیلی دور زنده است تا ما به توانیم هی به همه جاهای او قسم یاد کنیم.

تکلیف پنجم:

اول مرغ بود یا اول تخم مرغ بود؟

خب مسلما اول مرغ بود و با توجه به این که مرغ بالفعل جان دار و تخم مرغ بالقوه جانداره و با توجه به اولویت بالفعل و بلاقوه پس ثابت می شود که مرغ اول بوده.

تکلیف ششم:

نامه اداری به مرلین:

نقل قول:
با عرض سلام و خسته نباشید.

خدمت جناب مرلین المرالین، ادیب الادبا، فضیل الفضلا، شیخ المشایخ، ابا الساحرین و خفن المخففین. جناب جان، ما در این جا آب نداریم، روغن موی کافی نداریم، ریش های دامبدورمان هم تمام شده، کله زخمی هم رفته است تا وزیر شود و خلاصه مشکلات ما خیلی زیاد است لطفا سهمیه جادویی ما را افزایش دهید.

با تشکر لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


تکلیف هفتم:

- پیشنهاد می کنیم که برویم و سیری بر دوران طفولیت جنابتان داشته باشیم.

و لطفا جلسه بعد کمتر تکلیف بدهید تا ما هم با حوصله بیشتر جواب دهیم.

تکالیف لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


ویرایش شده توسط لاديسلاو زاموژسلي در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۰ ۱۵:۴۱:۰۵

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۳:۴۳ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۳۲
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
پیام: 705
آفلاین
جلسه اول تاریخ جادوگری



مرلین بعد از مدت ها به هاگوارتز بازگشته بود، آخرین باری که در این حوالی بود، هنوز 4 بنیان گذار در حال آجر بالا انداختن و ملات درست کردن بودند. مدت زیادی از آن زمان می گذشت، به گونه ای که دیگر کسی به یاد نداشت مرلین نیز در آن دوران، در آنجا حضور داشت، و حتی هیچ کس نمیدانست که مرلین در زمان های قبل از آن نیز حضور داشت، شاید از پیدایش جهانی که زمین، بخش کوچکی از آن بود و هاگوارتز، بخش کوچکتری از آن.

وارد سرسرایی شد که کلاسش در آنجا قرار داشت، جلوی درب کلاس اطلاعیه ای زده بودند:
نقل قول:
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس مرلین کبیر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادورگی هاگوراتز

لبخندی زد، با اشاره ی سرش، اطلاعیه را درست کرد!
نقل قول:
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس مرلین کبیر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز


وارد کلاس شد، دانش آموزان همگی با نگاه های حاکی از تعجب او را دنبال می کردند. هیچکدام تا به حال پیامبری را از نزدیک ندیده بود، مرلین تا به آن لحظه جزو افسانه هایی محسوب می شد که فقط در کتاب ها می توانستید پیدایش کنید. اما اکنون درست جلوی چشمان دانش آموزان و در پشت میز استادی نشسته بود و با چهره ای عبوس و جدی به دانش آموزانش نگاه میکرد.

مرلین به سمت تخته رفت و موضوع جلسه را نوشت:

پیدایش جهان

- خب، به اولین جلسه ی تاریخ جادوگری خوش اومدید! همونطور که از قبل میدونستید، من مرلین هستم، القاب و عناوین زیادی رو هم با خودم یدک می کشم، ولی برای صدا زدن، همون استاد کافیه! بگو فرزندم!

- استاد؟! شما... واقعی هستید؟

مرلین لبخندی زد، از وقتی وارد هاگوارتز شده بود،سعی داشت که واکنش همه را حدس بزند، گرفتگی زبان جزو اولین حدس هایش بود!
- البته پسرم، چه دلیلی برای غیر واقعی بودن من هست؟
- میگفتن که شما جزو افسانه ها هستید!
- ولی اینجام؟ میتونم هم بگم که الان داری به این فکر میکنی که بعد از کلاس، یه سر به اتاق جغد ها بزنی و نفر کناریت، اون هم داره با خودش حساب میکنه که امروز چند شنبه ست تا بدونه که ناهار چی دارین، و باید بهش بگم که بر خلاف روال چهارشنبه ها، امروز به جای پای سیب، رولت گوشت خواهید داشت!

دانش آموزان با تعجب به استادشان نگاه میکردند.مرلین لبخندی زد و دوباره به صندلی اش برگشت و بر روی آن نشست.
- هیچ کسی نمیدونه که اولین بار جهان از چی بوجود اومد.البته این هیچ کس میتونه معنای نسبی داشته باشه. شما همچین فردی رو نمیشناسید، ولی باید بهتون بگم که من این فرد رو میشناسم. قبل از اینکه جنبنده ای بر روی زمین حرکت بکنه و حتی قبل تر از اینکه زمین به دور خورشید بگرده، فردی وجود داشت که نظاره گر تمام این اتفاقات بود.کسی که همگی شما به تازگی فهمیدین که هنوز وجود داره و زنده ست!

مرلین بلند شد و ایستاد
- بله، درست حدس زدید! اولین جادوگری که وجود داشت و اولین انسانی که پا بر روی زمین گذاشت، من بودم. در ابتدای آفرینش این جهان، جادو در تک تک ذرات این عالم تجلی داشت. همه چیز با نیروی جادو در حرکت بود و با همان نیرو، از حرکت باز می ایستاد. اولین شهاب سنگی که به زمین خورد، به دلیل از دست دادن نیروی جادویی اش بود و اولین فوران آتشفشان، به این دلیل بود که آن کوه، نیروی جادویی نهفته در خودش را پیدا کرده و دنبال راهی برای ابراز آن می گشت.

مرلین به سمت تخته سیاه رفت، با اشاره دستش، کُره بزرگی بر روی تخته نقش بست. در کنار آن، شِمایی از یک سرخس کشیده شد.
- به این ترتیب جادو به کره زمین راه پیدا کرد. با انتشار جادو بر سطح زمین، اولین موجودات به وجود آمدند، با یکدیگر ترکیب شدند و قدرت جادویی شان افزایش یافت تا آن جایی که توانستند موجودات بزرگتر را بوجود بیاورند. کرم ها تبدیل به نهنگ ها شدند و سرخس ها، درختان سکویا رو تشکیل دادند.

مرلین ادامه داد؛
- اما جادو همیشگی نبود، با گذشت زمان، جادو از این کره خاکی ناپدید شد، دیگر دوران رویش جنگل ها به پایان رسید و نوبت به بیابان ها رسید تا خود نمایی کنند. جانواران زیادی منقرض شدند. ولی هنوز امیدی بود، آخرین تلالو جادو در این جهان همراه بود با اولین قدم های انسان ها. انسان هایی که عاری از هر گونه نیروی جادویی بودند . توانایی شکار و جنگیدن نداشتند، و نمیتوانستند بدون کمک زنده بمانند. پس برای همین، شروع کردند به پیدا کردن تمام اشیایی که هنوز در آن ها آثاری از جادو باقی مانده بود.

پیامبر ِ کهن. اشاره ای به تخته سیاه کرد و مجسمه هایی با چهره های متفاوت بر روی آن نقش بست. در زیر هر کدام اسمی نوشته شده بود که نشان دهنده ی هویت آن مجسمه بود.
- بارانی که بر زمین می بارید، باعث رویش می شد، پس انسان های اولیه آن را به عنوان خدا در نظر گرفتند. با گذشت زمان، آتش را شناختند، آتشی که از برخورد صاعقه ابر های تیره به درختان تشکیل شده بود. خدایان بعدی نیز مشخص شدند. با پیشرفت انسان ها، آن ها توانستند سنگ ها را شکل بدهند و اولین چهره ها را برای خدایانشان انتخاب کردند. خدایانی که هر کدام نمادی از قدرتی جادویی بود که در روزگارانی دور، بر کره زمین حکم می راندند .ماگل ها هیچگاه قدرت جادویی نداشتند، اما بیشتر از همه ما در مورد جادو کنجکاو بودند واثرات آن را درک می کردند.

مرلین به صندلی اش بازگشت. ورقه هایی را از غیب، ظاهر کرد و بین دانش آموزان تقسیم کرد. عمدا این کار را بدون استفاده از جادو انجام داد تا تک تک چهره های غرق در تعجب و حیرت دانش آموزانش را ببیند و با دیدن آنها، به خود ببالد. بعد از تمام شدن کاغذ ها گفت:
- تکالیفتون بر روی این کاغذ ها نوشته شدن، یادتون باشه این کاغذ ها به تقلب مقاوم هستند. و چیزی که باید بدونید اینه که در اکثر موارد جواب درستی وجود نداره، درست ترین جواب، خلاقانه ترین اون هاست و بقیه، بر اساس اون تصحیح خواهند شد. پس معیار، خلاقیت شماست.

تکالیف:
1- یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( فقط یک مورد، اگر بیشتر از یک مورد اشاره کنید، امتیاز سوال را به کلی از دست خواهید داد.) (ایراد نگارشی میتواند شامل رعایت نکردن فاصله و یا صحیح نبودن علامت نگارشی، نا هماهنگی افعال، غیر یکسان نویسی کلمات و ... باشد.) (جواب درست موجود است!) ( 4 نمره)

2- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)

3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)

4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)

5- اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)

6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)

7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)


ویرایش شده توسط مرلین کبیر در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۰ ۴:۱۱:۵۹
ویرایش شده توسط مرلین کبیر در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۰ ۱۳:۵۸:۰۷



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴

سیوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۲۸ پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 499
آفلاین
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس مرلین کبیر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادورگی هاگوراتز

برنامه درسی و زمانبندی این کلاس در طول ترم به شرح زیر خواهد بود:

نقل قول:
جلسه اول= چهارشنبه 10 تیرماه 94
جلسه دوم= چهارشنبه 24 تیرماه 94
جلسه سوم= چهارشنبه 7 مرداد ماه 94
جلسه چهارم= چهارشنبه 21 مرداد ماه 94
جلسه پنجم= چهارشنبه 4 شهریور ماه 94


تذکر: لطفا قوانین را به دقت مطالعه کنید.

با آرزوی موفقیت برای ایشان.



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۲

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
امتیازات امتحان


گریفیندور: 6

گیدیون پریوت: 4+4+4+2+4= 18
امتحان! از توی تدریس ها! جواب سوال سه نع بود!


اسلایترین:

( No One )


هافلپاف:

( No One )


راونکلاو: 13

پروفسور فلیت ویک: 4+4+4+4+4= 20
خیلی هم کامل! :)

لودو بگمن: 4+4+4+4+2= 18
والا تو سوال 5 ما تدریسای خودمونو میخواستیم نه مفاهیم اندرونی ش!


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۲:۵۳ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۲

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
1. چه کسانی به هرمیون در راه گسترش گروه ت.ه.و.ع کمک کردن؟ توضیح بدین!
همان طور که می دانید در ابتدا ، این کار طرفداران زیادی نداشت. چه جن باشند و چه جادوگران می شود گفت که کم تر کسی یا بهتر بگم هیچ کسی با این فکر موافقت نکرد. همه جادوگران این جکمله را به هرماینی گفتند که : جن ها از وضعشون راضی هستند. اما هرماینی نا امید نشد و به کار خود ادامه داد. هری پاتر و رون ویزلی هم علی رقم میل باطنیشون به هرمیون کمک کردند. در آینده این پیشنهاد هرمیون و این انجمن با استقبال خوبی مواجه شد و مورد وجه جادوگران قرار گرفت و پس از همایت هری پاتر از این انجمن ، گروه ت.ه.و.ع در نزد مردم محبوب شد. در نتیجه نقش هرمیون ، هری و رون در راه گسترش این گروه پررنگ بود.

2. قدرت چوبدستی های زمان قدیم و جدید رو با هم مقایسه کنین!
در قدیم از آنجایی که مردم اطلاع زیادی درباره ی چوبدستی سازی نداشته اند ، چوبدستی ها کم کیفیت ، کلفت ، سخت و بسیار اجرای جادو با آن مشکل بود و در نتیجه قدرت کمتری داشت و همان طور که گفتیم به علت اطلاع کم مردم از قدرت چوبدستی ، انتخاب چوبدستی درستی که متناسب با فرد مورد نظر باشد اکثر مواقع با اشتباه همراه بود و فرد چون چوبدستی متناسب با خودش را نداشت نمی توانست از وفاداری چوبدستی خود استفاده کند. اما امروزه کیفیت چوبدستی ها بهتر شده و جادوگران می توانند از وفاداری چوبدستی های خود بهره مند بشوند.

3. مــرلـــیــــن کـــه بــــود؟
چه کردشم بگیم؟ مرلین پیامبر و جد جد جد ما جادوگران است. ایشان یکی از برازنده و همچنین بهترین جادوگر کل تاریخ است و همانندش در دنیا نیست. او نعمت های زیادی به دنیای جادوگری ارزانی کرد. یکی از این نعمت ها این بود که به ما روش ساختن چوبدستی های با کیفیت را به ما جادوگران یاد داد. که این کمک او باعث شده است که امروزه ما مشکلی بابت چوبدستی های خویش نداشته باشیم و از این بابت مدیون جد عزیزمان مرلین بزرگ هستیم. یکی دیگر از کار های وی دسته بندی جادوگران بود. او جادوگران را به دو دسته سیاه و سفید تقسیم بندی کرد. فرق این دو دسته با هم این است: جادوگران سفید را در آرد فرو کرده اند و جادوگران سیاه را در قیر و جادوگران سفید از طلسم های معمولی و در راه کمک به جادوگران و مشنگ ها استفاده می کنند و جادوگران سیاه بالعکس.

4. جن های خونگی! آیا اونا در طول تاریخ تلاشی برای نجات خودشون کردن؟ چرا؟
راستش بله. اجداد این جن های خونگی ابتدا خود را مانند جن های معمولی خود را بهتر از جادوگران می دانستند. از آن طرف اجداد ما هم همین فکر را می کردند. سپس این دو گروه به نبرد با یک دیگر پرداختند. جن های خونگی در این نبرد شکست خوردند و اجداد ما قوانینی برای جن های خونگی وضع کردند. بر طبق این قوانین جن های خونگی باید برای جادوگران کار کنند.
و تا الان این قوانین پایدار بودند. و در تاریخ هر گونه شورش توسط این گروه در نطفه خفه شده است.

5. هرآنچه را که یادتون میاد که از این کلاس آموختین رو در چند خط شرح بدین!
اسولا تاریخ پر از پند و عبرت است استاد. جادوگران و مشنگ ها از تاریخ بسیار می آموزند. ما هم از این قاعده مستثنا نیستیم. ما در این کلاس از جد و پیامبرمان مرلین بیش تر فهمیدیم. فهمیدیم که ایشان چه کار های بزرگی برای دنیای جادوگری انجام دادند. همین طور ما درباره ی 4 موسس هاگوارتز که موسس یکی از بهترین مدارس جادوگری هستند آموختیم. ما درباره ی مبحث جن های خونگی و اینکه چه اتفاق هایی در گذشته برایشان افتاده مطلع شدیم. تاریخچه چوبدستی که یکی از مهم ترین ابزار جادوگری هست را بررسی کردیم و در آخر ما از وجود دو جبهه متفاوت یعنی جبهه سیاه و سفید مطلع شدیم. تاریخ یکی از بهترین درس ها است.
.
.
.
پ.ن : ما از زحمات شما بسی متشکریم پروف


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.