هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: شيون آوارگان، مخفيگاه غارتگران (هر غير غارتگري كه وارد بشه به سرنوشت شومي گرفتار ميشه!)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۲ یکشنبه ۵ مهر ۱۳۸۳
#14

بارتیموس کراوچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۱ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۰۰ جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴
از زیر علامت شوم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 87
آفلاین
آبرفورث و کینگلی و جیمز که داشتن آه و ناله میکردن میان بیرون!
بارتی با اریک (خدا بیامرز) اونجا وایساده بودن!
آبرفورث: نه! ما تورو کشتیم، ما تورو کشتیم (منظور اینکه حذفت کردیم)
اریک که لبخندی بر لب داشت آبرفورث رو تبدیل میکنه به خیار شور بعد جیمز را تبدیل میکنه به شیشه خیار شور و کنگولی هم میکنه در خیار شور! خلاصه یک کم پودر دل درد خفن ( ) میزنه توش با جغد میفرسته برا سیریوس ! سیریوس که اونو میخره میگه: آخ واخ بیرون باش...
به هر حال از سرنوشت آبرفورث همچنان خبری در دسترس نیست... مبایلشم آنتن نمیده ! اریکسون مدل 54 بود...


تصویر کوچک شده


Re: شيون آوارگان، مخفيگاه غارتگران (هر غير غارتگري كه وارد بشه به سرنوشت شومي گرفتار ميشه!)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱ جمعه ۳ مهر ۱۳۸۳
#13

بارتیموس کراوچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۱ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۰۰ جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴
از زیر علامت شوم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 87
آفلاین
آبرفورث و کینگیلی و آرتور رو با هلی کوپتر پیاده میکنن! آخر سر وقتی دیدن که نمیشه از جلو درخت رد شن آبرفورث شناسه درخت رو حذف میکنه بعد میان تو! جیمز و سیریوس داشتن با بارتی میجنگیدن! لوپین هم بیهوش اون ور افتاده بود! یکهو گیلدروی از پشت میخواست بیاد تو ! ولی نه!!! جیمز تو سوراخ در آدامس انداخته! بارتی میگه وینگاردیو لویوسا! میخوره به جیمز دهنش باز میشه بعد بارتی دستشو میکنه تو دهنش کلیده درو در میاره در رو براه گیلدی باز میکنه! سیریوس هم که گیلدی رو میبینه غش میکنه!!!! گیلدی و سیریوس
؟؟؟؟؟؟

آرتور سوار بر اسبش با آبرفورث که کینگزلی رو که از ترس غش کرده بود میان تو ! بارتی یه جادو میکنه آرتور رو تبدیل به یک در بزرگ میکنه! بعد میگه: بیگانه.... بیگانه که مدرسه بود پا میشه میاد آرتور رو میخوره! آبرفورث هم که کمرش درد میکرد اومد که منو جادو کنه گیلدروی میپره جلوم میگه: آبرفورث منو چند تا دوست داری؟ آبرفورث غش میکنه! به هر حال بارتی اونجا بمب ساعتی میذاره و با گیلدی میزنه به چاک! تا میان بیرون اونجا میترکه و به این ترتیب جیمز و سیریوس و آبرفورث و کینگزلی میرن اون دنیا! فقط آرتور شانس آورد که با بیگانه رفت! بارتی و گیلدی هم با هم میرن جردن یه بستنی میخورن...

غصه ما به سر رسید، آبرفورث به شناسه اش نرسید


تصویر کوچک شده


Re: شيون آوارگان، مخفيگاه غارتگران (هر غير غارتگري كه وارد بشه به سرنوشت شومي گرفتار ميشه!)
پیام زده شده در: ۲۰:۵۰ جمعه ۳ مهر ۱۳۸۳
#12

آبرفورث دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۰:۴۶ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 543
آفلاین
آبرفورث...
- رفت؟
- شاخدار با سر علامت مي‌ده، بنده‌ي خدا انقدر اون بالا موند خون اومده تمام سر رو گرفته.
- بسيار خب! بر و بچ غارتگر همه‌تون ناهار مهمون من هاگزميد... كي مياد؟
هوشت... غيب ميشه.
شاخدار دو دله كه بره يا نه... دوستان هم همه چشمشون به شاخداره...
شاخدار مي‌گه:
-....



Re: شيون آوارگان، مخفيگاه غارتگران (هر غير غارتگري كه وارد بشه به سرنوشت شومي گرفتار ميشه!)
پیام زده شده در: ۱۴:۱۹ جمعه ۳ مهر ۱۳۸۳
#11

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
کینگزلی از پشت آبرفورٍث میاد میگه آبرفورث بزارش پایین!
آبرفورث:دندونامو ببین!
کینگزلی:چیزی نشده مثل اولشه دندون مصنوعی بزار خوبه....
کینگزلی:تروپاترا!
پرانگز میاد پایین
کینگزلی:به فرمان وزیر این تاپیک محکومه همش دارید توش حقوق بشرو نقض میکنید!فعلا کار دارم باید برم...وزارت خونه سرم شولوغه...
و غیب میشه...


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.


Re: شيون آوارگان، مخفيگاه غارتگران (هر غير غارتگري كه وارد بشه به سرنوشت شومي گرفتار ميشه!)
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ جمعه ۳ مهر ۱۳۸۳
#10

آبرفورث دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۰:۴۶ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 543
آفلاین
آبرفورث با يه ورد ريپارو! دندوناش رو درست مي‌كنه... بر مي‌گرده تا توضيح بده:
چوبدستيش رو مي‌گيره بالا و فرياد مي‌زنه! سايلنسيو! همه ساكت مي‌شن!
وينگارديوم له وياسيو! تمام بدن شاخدار مثل عروسك خيمه شب بازي به اختيار آبرفورث در مياد!
به اختيار آبرفورث شاخدار دستاش رو از پشت مي‌چسبونه به سقف! آويزون بوده...
ببين شاخدار جان... پسرم... از اين شوخي ها با من نكن... فعلا سه ساعت و نيم اون بالا بمون... چون وردش قويه... همه‌ي افراد اينجا هم كه سايلنسيو خوردن نمي‌تونن ضد طلسمش رو بخونن... هر چند بعيد مي‌دونم كسي بلد باشه.



بدون نام
آبرفورث جان مفهوم نبود! گفتي شيون آوارگان رو پاك ميكني؟ مثل اينكه تو هم از شوخي بدت نميادها!
شاخدار: دنساگيو!
دندونهاي آبرفورث شروع به بزرگ شدن ميكنه و تا پاهاش ميرسه. پاهاي آبرفورث داره زير دندوناش قطع ميشه. آبرفورث: آيييييييييييييي!
شاخدار چوبدستيش رو به طرف دندونهاي آبرفورث ميگيره و فرياد ميزنه: دپولسو!
و دندونهاي آبرفورث خرد ميشه و خرده هاش ميپاشه تو چشم و چال همه!
آبرفورث: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآيييييييييييييييييي! دندونام!
همه: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخ! چشمم! كور شدم!
شاخدار: آبرفورث ميشه واضحتر توضيح بدي؟



بدون نام
آرتور و سربازها منتظرن كه هليكوپتر برسه. غارتگرا هم غيبشون زده! ولي يهو دريچه سقف باز ميشه و يه عالمه پودر خارش آور ميريزه رو آرتور و سربازها.
سربازها: آخ! واي! ميخاره!
آرتور كه دستهاش هنوز زخمه: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ!
غارتگران:



بدون نام
شاخدار: نارسيسا غذا ميخواي؟ خب زودتر ميگفتي!
شاخدار چوبدستيش رو تكون ميده و هر چي تو اتاق هست بلند ميشه و ميره به طرف دهن نارسيسا . نارسيسا دهنش رو ميبنده، ولي همه چيز محكم ميخوره تو صورتش. دهنش رو باز ميكنه كه داد بزنه ولي يه تيكه چوب ميره تو دهنش و گير ميكنه!
نارسيسا: اووم!اووم! امم! (چوب رو به زور در مياره) كمك! من اصلا گشنم نيست! آخ!
شاخدار: از دست پختم خوشت اومد؟



Re: شيون آوارگان، مخفيگاه غارتگران (هر غير غارتگري كه وارد بشه به سرنوشت شومي گرفتار ميشه!)
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۸۳
#6

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
نقل قول:

بارتی کراوچ نوشت
بارتی یک ورد میخونه و سایت هک میشه!!!!!!!

جیمز و دوستانشو به جرم کلاشی از سایت میندازن بیرون! چرا؟ آخه جیمز My Baby نبسته بود

آخی بچگی الهی شاخدار چرا ما بیبی بارتی کوچلو نبستی بیا عزیزم بیا پیش عمو سیریوس الان برات می بندم مهتابی پودر بچه نداری بزنم بچه عرق سوز نشه
شاخدار:نداریم اما من یکم پشم شیشه داریم بزار برات بیارم
بارتی:نه!!
لوپین بچه ها دو لایه ببندید
پانمدی:آره!من موافقم گردش خوبه یدونه رو گردنش ببندیم
یکی ساعت بعد
بارتی با چشم های قرمز:ای دارم میمیرم تما بدنم میخاره پاتیناز جون هرکی دوست داری منو بخوارون
پانیناز:اه ! پیف! پیف! برو کنار بو میدی




وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


بدون نام
شاخدار: واي! مردم از خنده! سيريوس يه طلسم ضد خنده بفرست تا خفه نشدم!
پانمدي چوبدستيش رو به طرف شاخدار ميگيره و يه نوري از ته چوبدستيش خارج ميشه و خنده شاخدار قطع مي شه!
شاخدار: رفقا نظرتون چيه كه بارتي رو بياريم تو غارتگران؟ آخه تو لطيفه گويي استعداد عجيبي داره!
مهتابي: به نظر من عقلاني تر اينه كه اونو تحويل آزكابان بديم.
پانمدي: برو كنار الان خودم حساب اين خائن پست فطرت رو ميرسم.
شاخدار: نه بابا! حيف نيست چنين استعدادي رو از بين ببريم؟ خب اگه ازش خوشتون نمياد ميتونيم يه كم باهاش تفريح كنيم!
شاخدار با يه حركت چوبدستي بارتي رو از زمين بلند ميكنه و به طرف پانمدي ميندازه. پانمدي هم با حركت مارپيچي چوبدستي بارتي رو چند بار بالا و پايين ميكنه و اونو به طرف مهتابي ميندازه .
يك ساعت بعد- بارتي:








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.