خرس گنده ریونکلاو!
I. یکی از تصاویر سمت چپ یا راست زیر را انتخاب کنید و در مورد آن یک رول بنویسید. مسیر آینده کلاس و تدریس های جلسات بعد را مشخص کنید. انتخاب کنید که دوست دارید جادوی سیاه را یاد بگیرید و شخصیتی شبیه کاراکتر سمت چپ داشته باشید یا راه های مقابله با جادوی سیاه را یاد بگیرید و شخصیتی شبیه کاراکتر سمت راست داشته باشید: (15 نمره)- هی تو؟ چرا تکون نمیخوری؟
لینی مدام با انگشت بر روی عکس سمت چپ می کوبه بلکه جنبشی از خودش نشون بده. اما دریغ از حتی یک حرکت کوچیک! دافنه بعد از پخش کردن مقادیری دود تو هوا میگه:
- نکنه از دنیای مشنگا اومده؟
لینی با تعجب دست از ور رفتن به عکس برمیداره و میپرسه: وا یعنی چی؟
دافنه همینطور که دو تا عکسو جلوش گرفته و سعی در انتخاب کردن یکیشون داره جواب میده:
- نمیدونم من فقط چیزیو که از الا شنیدم گفتم. اون میگه تو دنیای مشنگا آدمای تو عکسا تکون نمی خورن و تمام مدت بی حرکت هستن. خیلی مسخره س نه؟
لینی با حرکت سرش حرف دافنه رو تایید میکنه و عکس سمت چپیو از دستش بیرون می کشه.
- من دوست دارم در آینده مث این سیاه و مخوف شم و کلی تو طلسمای خفن و سیاه و ممنوعه مهارت پیدا کنم.
- ها؟ مگه تو همین الانشم بلد نیستی؟ خیر سرت مرگخـ...
لینی به سرعت دستشو رو دهن دافنه میذاره و نگاهی به اطراف میندازه. بعد از اطمینان از اینکه بقیه سرگرم کار خودشونن و متوجه اونا نشدن، دستشو برمیداره و میگه:
- ناسلامتی اینجا اسمش مدرسه س و واسه آموزش علم اومدیم. تو که نباید این چیزارو لو بدی!
دافنه شونه هاشو بالا میندازه و میره که بحثو عوض کنه.
- به نظرم خیلی جالب میشه اگه تو جلسات بعدی طلسمای سیاه جدیدی یاد بگیریم و حتی مجبور شیم رو بقیه اجراشون کنیم! مثلا یه بار یه دوئل بذارن که تا حد مرگ بزنیم همو شتک کنیم.
لینی که چشاش چهارتا شده با شگفتی نگاهی به سرتاپای دافنه میندازه و میپرسه: از کی تا حالا تو اینقد خشن و جنگجو شدی؟
دافنه سیخونکی به عکس سمت راست میزنه تا پرواز کنان بره و زیر دست و پای ملت له شه و جواب میده:
- وقت گل نِی!
- بی مزه!
لینی دوباره نگاهشو به عکسی که انتخاب کرده میندازه.
- به نظرم این یه آدم سیاهی بوده که اتفاقا خیلی در تلاش بوده که حتی ظاهرش هم ترسناک و خشن به نظر برسه. نگاه غضبناکشو میبینی؟ معلوم نیست چند سال رو خودش کار کرده تا تونسته اینطوری چهره شو مخوف کنه. ... ببین اونم داره خشمگین نگاه میکنه ولی مثل این یکی ترسناک نیست.
دافنه نگاهی به عکس سمت راستی که حالا با لگدهای ملت مزین شده میندازه و بعدش عکسی که جلوی لینی هست رو برمیداره و اینبار با دقت بیشتری بهش زل میزنه.
- درسته! واو اصن از چشماش سیاهی می باره! از اونجایی که تو تدریسم ازش استفاده شده پس حتما تو تاریخم اسمش ثبت شده دیگه ... عه، کجا رفتی تو؟
دافنه که بعد از بلند کردن سرش متوجه غیبت لینی شده، با بیخیالی عکسو رو میز رها می کنه و دنبال لینی میره که خودشو برای خوردن غذا به سرسرای اصلی برسونه.
II. برای انسان های نامتقارن چندین خصوصیت ذکر شد. در مورد یکی از این خصوصیت ها یک رول بنویسید.(15 نمره)(برگرفته از شخصیتای مردان ایکس!)- الان تو چی کار کردی؟
نیکولاس اینو رو به متیو میپرسه که دقایقی پیش جلوی چشمای حیرت زده ی اون، آتیش فندکش رو تو حلق چایی ش هدایت کرده بود و موجب گرم شدنش شده بود.
متیو که هول شده و انتظار نداشت نیکولاس این صحنه رو دیده باشه جواب میده:
- منظورت چیه؟
نیکولاس جلو میاد و چایی داغ رو بالا میگیره.
- خودم دیدم یه شعله آتیشو فرستادی این تو! تازه دیدم چایی رو یک ربع پیش برات آوردن ولی الان داغ ـه ... داغه؟ اوه اوه سوختم.
متیو انتظار داشت که عکس العمل نیکولاس به این شکل باشه که سریعا چایی رو سرجاش برگردونه و شروع به فوت کردن دستای داغ کرده ش بکنه. اما اینبار نوبت متیو بود که سورپرایز بشه!
همینطور که فنجون همچنان تو دستای نیکولاس قرار داره، دمای چایی به سرعت پایین میاد تا اینکه کاملا یخ میزنه. نیکولاس خیلی شیک و ریلکس فنجون چایی رو برعکس میکنه و چایی ـه یخ زده، عین یه قالب یخ از فنجون خارج میشه و رو میز میفته.
- مااااع! تو هم؟؟
برقی تو چشمای نیکولاس می درخشه و میگه: خب زودتر می گفتی تو هم این مدلی ای!
متیو که هنوز از اتفاقی که افتاده شگفت زده شده جواب میده: خب خودت چرا زودتر لو ندادی؟
- من که نمیدونستم تو اینطوری ای!
- حالا نه که من میدونستم!
نیکولاس به سمت در میره، به آرومی درو میبنده و در یک حرکت سریع برمیگرده و مقادیری برف و یخ و سرما سمت متیو می فرسته! اما همه شون با حفاظی از آتیش که متیو سریع جلوی خودش و معلق تو هوا ساخته بود، برخورد میکنن و نابود میشن.
نیکولاس خنده ای می کنه و میگه: نه خوبه! می بینم که بلدی از قدرتت چطور استفاده کنی!
متیو چشمکی به نیکولاس میزنه و دستشو میگیره تا با هم برن یه جای ساکت و بیشتر از دوئل کردن با هم و استفاده از مهارت هاشون لذت ببرن!
III. منظور از انسان های متقارن و نامتقارن در درس چه بود؟ ( نمره اضافی)متقارنا، اونایی هستن که هیچ بویی از جادو و جادوگری نبردن و اصطلاحا ما بشون میگیم مشنگ! برعکس آدمای نا متقارن مثل ما خفن هستن و از یه موهبت الهی که باعث میشه چشم مشنگا از حسادت در بیاد برخورداریم. که حالا این موهبت خودش انواع و اقسام داره و تو هرکسی باعث ایجاد یه نیروی خاص و شگفت انگیز میشه. مثلا در مورد ما توانایی جادو کردن، در مورد یکی دیگه بال در آوردن و پرواز کردن و ...