به کلاوس:
دایی جون شما شیرازی بودی یادمه!
یه صفحه برو عقبتر به جیمزنامه میرسی.
به ویولت:
برو بابا!
به پروف:
مرسی
والا ما روشون اسم نذاشتیم از خانم رولینگ بپرس هر چند ویکی در واقع ویکتوآره و دومینیک هم اسم فرانسویه که من فکر میکردم اسم پسره ولی تازگی فهمیدم اسم دخترم هست و در واقع این دختره!
به ریونا:
مرسی ریونای عزیز
تو پست قبلیم هم گفتم، موضوع داستان و محل اتفاقش جای زیادی برای صحبت از ال و لیلی نمیذاره. شاید اگه زمان این داستان فرق داشت و مثلا دو سال بعد از الان بود، امکانش بود، منطقی هم بود ولی اونوقت برای کاراکتر تدی جای زیادی نداشتیم چون درسش تموم شده.
به سارا:
مرسی دوشیزه کلن از ابراز محبتت
به جناب گانت:
ممنون از لطفت .. هر چند فکر میکردم قبلا خوندی!
در مورد مالی فشفشه هم.. الزاما به معنی بدی نیست. همونطوری که ویکی میگه "بهترین تصمیمو گرفت". همونطوری که یه بچه از خاندان مشنگ وقتی نامهی هاگ رو میگیره وارد دنیای متفاوتی میشه که از استعدادش بتونه استفاده کنه، یه بچه از خاندان جادوگرم وقتی فشفشه از آب در میاد، منطقیش اینه که سعی کنه تواناییهای آدمهای معمولی رو یاد بگیره تا زندگی بهتری از یکی مثل فیلچ داشته باشه. البته حرف شما هم درسته ... اما ما احساس میکنیم مالی زندگی بهتر و با استرس کمتری داره بین مشنگا.. حتی شاید با یکی دو تا تردستی جادویی اونا رو غافلگیر کنه بدون اینکه کسی تو سرش بزنه که تو فشفشهای!
مودی که خدایش بیامرزد... در مورد بقیه یه فکرایی داریم... شاید این بچهها رو همهی سال تو مدرسه نگه نداشتیم!
اون یه مورد دیگه هم از جیمز پرسیدم ولی یادش نبود، بفرست خصوصی بخونم.. بوقک تقدیم شما!