هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۴۸ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳

بتی بریسویتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۰ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
از جایی که نباشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 24
آفلاین
بتی بریسویت دخترک 13 ساله ای که شَر و در عین حال شوته ولی هر از گاهی کارهایی میکنه که هیچ کس باورش نمیشه که این بتی همون بتی شوتس .

بتی پوست روشن با موهای قهوه ای تیره داره که بدون چتریاش مثل گربه ی بدون سیبیل میمونه .

بتی تکنولوژی و چیزای ترش خیلی دوس داره و تنها چیزی که ازش متنفره درست حرف زدنه . البت مشکل نداره ولی از کلمه هایی مثل خواهشن و لطفن فقط زمانی استفاده میکنه که عصبی باشه ولی عاشق کلمه های اوهههههههه و یوهو ئه . جمله ی سکوت یا خاموشی اختیار کنید ، براش مثل آب میمونه که در روزحتمن باید بگه .

دوستای بتی اونو بتی بیسکوییت صدا میکنن و همیشه با هم شاد و بعضی مواقع شرن . یکی از بهترین دوستای بتی رکسیه که گاهی اوقات باهم یه جا رو بر فنا میدن ، البته فقط گاهی اوقات چون رکس اکثرن تکی کار میکنه .

تنها آرزوی بابای بتی اینه که اون یه خبرنگار بشه ولی بتی سر دوراهی مونده که عایا باباش رو به آرزوش برسونه یا اینکه زندگی رو به روش خودش ادامه بده .


----------------------

شناسه ی قبلی


شناسه ی مورد نظرت آزاده و از نظر من تاییده ولی برای تغییر شناسه تایید نهایی با مدیرانه.


ویرایش شده توسط بتی.بریسویت در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۸ ۱۷:۰۷:۴۲
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۸ ۱۷:۱۷:۰۴


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۳۹ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳

ماروولو گانتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۵ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۱۲ یکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳
از جنگل سیاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
نام:ماروولو
نام خانوادگی:گانت
گروه:اسلیترین
چوب دستی:32سانتی متری از جنس بلوط با ریسه ی قلب اژدها
نژاد:اصیل زاده
سن:76سال
جنسیت:مرد
ویژگی های فردی: این مرد از نوادهای سالازار اسلیترینه و به همین خاطر بسیار مغرور هستش. اون نسبت به خون افراد خیلی حساسه و با مشنگ زاده اصلا خوب نیست. به زبان مارها صحبت می کنه و از مشنگ ها متنفره.
خانواده و نوع زندگی:اون صاحب دو تا بچه هست: مورفین گانت و یه فشفشه به نام مروپ گانت. اون توی یه خونه بسیار بد زندگی می کنه و از جامعه اطراف دوری می کنه. از پدر بزرگ هاش اشیاع زیادی به داره و از اون ها مانند یک گنج محافظت می کنه. هم چنین اون پدر بزرگ ولدمورته.
ظاهر: صورتی استخوانی و پیر داره. چندان هم هیکلی نیست و مو هایش بسیارپژمرده است.
دوران بچگی:چون توی یه خانواده اصیل و مغرور بزرگ شده ادب و احترام رو زیاد یاد نگرفته چون بیشتر یاد گرفته که از دیگران بهتره.اون در کودکی دوستی نداشته و همیشه گوشه گیر بوده.


تایید شد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۸ ۱۷:۱۲:۴۴



فراموش نکن من هستم.در هرجا.در سایه ها.پشت سنگ ها در اعماق جنگل ها.پس مراقب خود باش شاید این بار در کمین تو باشم
Marolo Gant


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳

فوکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۰ یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۵۸ جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 119
آفلاین
نام: فوکس

چوبدستی:کسی ما رو انسان حساب نمیکنه که بهمون چوبدستی بده

گروه :گریفندور

شغل :در حال حاضر من در دفتر دامبلدور مشغول خدمتم(انقدر حواس پرته سالی یه بار بهم غذا میده


مشخصات کلی:صدای دلنشینی دارم پرنده‌ای هستم افسانه‌ای و بسیار زیبا و منحصربه‌فرد در نوع خود، که بنا بر افسانه‌ها ۵۰۰ یا ۶۰۰ سال در صحاری غرب عمر می‌کنم، خود را بر تلی از خاشاک می‌سوزام و از خاکستر حاصل، خود بار دگر با طراوت جوانی سر برمی‌آورم و دور دیگری از زندگی را آغاز می‌کنم ققنوس (خوده خودم)در فرهنگ اروپایی غالباً تمثیلی از فناناپذیری و حیات جاودان بوده و هست



اطلاعات بیشتر:پس از مرگ دامبلدور من آواره کوچه و خیابون شدم جوری که داشتم از گرسنه گی میمردماما خدا را شکر این پاتر خردمند با من قرارداد بست در ازای کار کردن به عنوان ظبط صوت به من غذا دهد در حال حاضر هم در خدمت سایت جادوگران هستم


تایید شد!
منتظر باش تا مدیران دسترسی ایفای نقشت رو بدن و شناسه ت تغییر کنه.


ویرایش شده توسط ملیکا در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۸ ۱۵:۱۳:۲۶
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۸ ۱۵:۱۴:۴۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۰۱ جمعه ۱۷ مرداد ۱۳۹۳

ملیسنت بولستراد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۶ دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ سه شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
نام:ملیسنت

نام خانوادگی:بولستراد

گروه:اسلیترین

مقطع:سال اولی و مبتدی

جنسیت:ساحره

چوبدستی:از چوب درخت بلوط که چندین هزار سال عمر کرده است ساخته شده است

ویژگی ظاهری:چشمانی خشک و بدجنس،موهایش بلند و مواج،قد نسبتا بلند،همیشه مرتب...

ویژگی های خانوادگی:پدرش از کارمندان بالا دست وزارت سحر و جادو و مادرش زمانی عضو

پروفسورهای هاگوارتز بوده است...ولی اکنون در خدمت لرد سیاه است.

دو برادر دارد که در جست و جوی خون تک شاخ برای لرد سیاه هستند!

ویژگی های شخصیتی:او با نام لرد سیاه بزرگ شده است و در آرزوی دیدار و خدمت به سرورش...

از هرمیون گرنجر نفرت دارد و او را مشنگ زاده ای بیش نمیپندارد...

با مشنگ ها مخالف است و پیرو روش لرد سیاه است...

ملیسنت مطمئن است روزی مرگ خوار خواهد شد...

پ.ن:او از قوانین ولدمورت پیروی میکند و به قوانین هاگوارتز اهمیت چندانی نمیدهد


تایید شد!
منتظر باش تا مدیران دسترسی ایفای نقشت رو بدن.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۸ ۱۱:۴۴:۱۰


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۳

تراورز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۶ دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۱۹ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
از تبار مشتای آهنیم، زنده تو شهر دزدای پاپتیم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 520
آفلاین
نام: تراورز

گروه: ریونکلاو

نژاد: اصیل زاده

جنس: مرد

سن: 34

چوبدستی: از اون جایی که چیزی در کتاب ذکر نشده توضیح بنده اینه: شانزده سانتی متر از چوب درخت بلوط و هسته رگ قلب اژدهاست. انعطاف پذیر و نسبتا قدرتمند.

ویژگی های ظاهری:

موهای او خاکستری است و چشم های بی‌روح سیاه دارد. قدش بلند و در حدود یک متر و هفتاد و پنج سانتی متر است. معمولا موهاش را کوتاه نگه میداره. بیشتر اوقات یه جلیقه ی چرمی سیاه به همراه یه ردای سیاه میپوشه.

ویژگی های اخلاقی:

چون باباش هی با کمربند میزدتش و توی مدرسه هیچ کسی قبولش نداشته و درک نمیکرده که چه قدر توانائه در نتیجه این بیچاره دچار کمبود محبت و عقده ی قدرت شده. باهوشه (اما نه در حد یه ابر نابغه ) چون اگه نبود نمیوردنش ریونکلاو دیگه. اگه به کسی سوگند بخوره به اون شخص وفادار میمونه. دروغگوی ماهریه و زیاد دروغ میگه. علاقه ی زیادی به جادوی سیاه داره. از ماگل ها متنفره و اونارو با ضمیر " اون چیز it" صدا میکنه. معتاد به آدامس نعنایی و چای شیرینه.

معرفی کوتاه:

در بچگی پدرش از اون متنفر بود چون که وقتی به دنیا اومد مادرش مرد. وقتی ده سالش میشه از خونه فرار میکنه و میره به هاگوارتز و دیگه خونه نمیاد. در هاگوارتز از جادوی سیاه خوشش میاد و از اون جا که کسی در هاگوارتز درکش نمیکرده احساس میکنه که باید دست به شرارت بزنه و بعد از کشتن تعدادی ماگل زاده به مرگخوار ها میپیونده.

ایشون توی جنگ جادوگری اول میاد و خاندان مک کینن رو خیلی خوشگل و زیبا قتل عام میکنه. بعد از این قتل عام زیبا میبرنش زندان آزکابان که بعد توی سال 1996 از آزکابان فرار میکنه. بعد دوباره میفته زندان ولی سال 1997 دوباره میاد بیرون. خجالت هم نمیکشه از بس میره زندان و میاد بیرون. توی نبرد هفت پاتر هم میره سراغ هرماینی که خودش رو شبیه هری کرده و کینگزلی شکلبولت طلسمش میکنه.

بعد آگوست همون سال به خاطر فعالیت های مرگخواریش محکوم میشه. بعدش میره به وزارت جادو. توی شبیخون به خونه ی لاوگود هم شرکت داره این بنده ی خدا. در نبرد هاگوارتز هم شرکت داشت که شرنوشتش مشخص نشد.

پ.ن: از اون جا که از این شخصیت زیاد چیزی موجود نیست خودم یه گذشته براش ساختم و اخلاقش رو یکم دست کاری کردم که بشه ازش رول طنز و جدی بنویسن بچه ها. خلاصه این که شخصی سازیش کردم این بشر رو.


تایید شد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۴ ۲۲:۰۸:۱۱

every fairytale needs a good old-fashioned villain

حاجیت بازی رو بلده

حاجی بودیم وقتی حج مد نبود...


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۳

هلگا هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۴ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۲ جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 8
آفلاین
نام شخصيت انتخابي:جاستين فينچ فلچلي
گروه :هافلپاف
توضیح شخصیت:خب من عاشق هری ام همیشه یه دوربین دستمه و دارم ازش عکس می گیرم یک بار توسّط یک باسیلیسک که نواده ی اسلیتیرین اون رو آزاد کرده بود خشک شدم.من یه ماگل زاده ام.هری زیاد از من خوشش نمیاد چون خیلی دنبالشم وبراش باعث دردسرم.من یه خورده هم دست و پا چلفتی ام
سپر مدافع:گوزن نر
چوبدستی:چوب بلوط و مغز پر ققنوس انعطاف پذیر و مناثب برای دفاع
جارو:آذرخش
:worry: :worry: :worry: :worry: :worry: :worry:


توضیح شخصیتت که در مورد کالین کریویه. در مورد جاستین شخصیتی که خودت دوست داری ازش بسازی رو بنویس.
تایید نشد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۳ ۲۳:۰۳:۱۱



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۳

سنگوئینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۳ شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۱۴ سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
از جهنم اومدم و میخوام محفلیا رو با خودم ببرم اونجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
مدیران عزیییززززز !!
یادتون رفت منو تو مرگخواار بزارین !!
فقط تو هافل گذاشتین !!
من تو مرگخوارم بودم قبلا عزیزان !


Just one last dance
oh baby
just one last dance
We meet in the night in the Spanish caf
I look in your eyes just don't know what to say
It feels like I'm drowning in salty water
A few hours left 'til the sun's gonna rise tomorrow will come an it's time to realize our love has finished forever
how I wish to come with you wish to come with you
how I wish we make it through
Just one last dance before we say goodbye when we sway and turn round and round and round it's like the first time Just one more chance hold me tight and keep me warm cause the night is getting cold and I don't know where I belong
Just one last dance


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۷:۴۱ یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۳

هوگو ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۴ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۰:۴۷ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۶
از خوابگاه گریفندور،هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 78
آفلاین
نام:هوگو
نام خانوادگی:ویزلی
نژاد:اصیل زاده
گروه:گریفندور
جنسیت:مرد
شغل: دانش اموز
سن:11ساله
مشخصات کلی:پسر رون ویزلی و هرمیون گرنجر مهربان و صادق با موی کمی بلند نارنجی و چشم قهوه ای
معرفی کوتاه:شوخ شجاه و همیشه به دوستانش کمک می کند و بیشتر موقع ها در اوقات فراغت کاری انجام نمی دهد یا شطرنج جادویی بازی می کند.
علایق:شطرنج جادویی


نه طبق فرمی بود که گفتم و نه توضیحاتت خیلی بیشتر بود.
با ارفاق تایید شد!


ویرایش شده توسط 102 در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۲ ۱۲:۱۵:۳۵
ویرایش شده توسط 102 در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۲ ۱۴:۱۱:۵۲
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۲ ۲۱:۳۹:۰۴

گریفندوری ها همیشه برندن چون شجاعن
زنده باد هری پاتر پسری که زنده ماند

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۳

سنگوئینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۳ شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۱۴ سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
از جهنم اومدم و میخوام محفلیا رو با خودم ببرم اونجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
آهای من برگشتم کسی نیست ؟؟؟
اینبار شخصیت کتابی برداشتم شناسه قبلیمو (استیو لیونارد)ببندین و یادتون نره من تو هافل و مرگخوار بودم


اگه نظر من لازمه معرفی شخصیتت تاییده ولی دسترسی ها رو باید مدیران بدن.


ویرایش شده توسط sanguini در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۱ ۱۵:۵۹:۵۶
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۲ ۰:۱۵:۴۳

Just one last dance
oh baby
just one last dance
We meet in the night in the Spanish caf
I look in your eyes just don't know what to say
It feels like I'm drowning in salty water
A few hours left 'til the sun's gonna rise tomorrow will come an it's time to realize our love has finished forever
how I wish to come with you wish to come with you
how I wish we make it through
Just one last dance before we say goodbye when we sway and turn round and round and round it's like the first time Just one more chance hold me tight and keep me warm cause the night is getting cold and I don't know where I belong
Just one last dance


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۳

سنگوئینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۳ شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۱۴ سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
از جهنم اومدم و میخوام محفلیا رو با خودم ببرم اونجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
نام: سنگوئینی

گروه: هافلپاف

نژاد : خون آشام وحشی (vampaneze)

سن: 15

پاترونس : تک شاخ

نوع چوب جادو: موي تک شاخ ، ریسه قلب اژدها ، چوب بلوط و شاخ تک شاخ ، پر ققنوس ، مناسب براي دوئل و جنگ و افسون های مختلف ، 30 سانتی متر

نوع چوب جارو : تک شاخ آتشین 100000

حیوان خانگی : گرگ

قد : متوسط

مو : مشکی

رنگ چشم : بنفش

ویژگی ها : بی رحم ، عصبانی ، شجاع ، انتقام جو ، عاشق خون و عاشق مکیدن خون مردم تا آخرین قطره
و کشتنشون ،

قدرتمند ترین خون آشام (vampaneze)


داستان زندگی :

درنیمه های شب زن بارداری که چیزی به دنیا آمدن بچه اش نمانده بود، در حال عبور از بین جنگل سرد و تاریکی مورد هجوم گرگ وحشی قرار میگیره که بر اثراین حمله یکی از پاهایش رو از دست میده. گرگ بعد از کندن پای زن از کشتن اوصرف نظر میکنه و به میان تاریکی جنگل میره ، در این میان شخصی با سرعت در تاریکی جنگل پدیدار میشه و با لیسیدن پای زن خون ریزی او را متوقف می کند و او را به سمت دهکده میبرد و رها میکند . اما زن هنوز زن به دلیل قطع شدن پایش درد زیادی دارد ، او خودش رو به اولین خونه میرسونه و بعد از به دنیا آمدن بچه هایش (سه قلو) از دنیا میره. این دو فرزند ، دو پسر و یک دختر ، کاملا سالم بودند بزرگ شده و به سن 15 سالگی میرسند ...


تا اینجای داستان مشکلی نیست اما این بچه هاقدرت های خارق العاده ای تا به اینجا در خود کشف کرده بودند ...

اما در شبی معروف به شب ماه (ماه در این شب در نزدیکترین وضع خود به زمین قرارمیگیره که این اتفاق هر 1000 سال یک بار رخ میده) این بچه ها قدرتهایی علاوه بر قدرتهای قبلی خود پیدا میکنند. کم کم خوی وحشیگری و خون خواری رودر خود حس میکنند . یکی از پسر شروع به رویش مو کرده و تبدیل به گرگ میشود و در آن شب تقریبا تمامی اهالی دهکده رو میدرد و میکشد.
پسر و دختر دیگر تبدیل به خون آشام شده و آنها هم نیز ناخواسته کار برادرشان را میکنند .

صبح که آرام میشوند و میفهمند تبدیل به چه چیزی شده اند و از ماجرا خبردار میشوند تصمیم میگیرند خودشون رو از بین ببرند ، به همین دلیل به بالاترین قله ی دهکده رفته و قصد به کشتن خود میکنند.اولین برادر خودش روپرت میکنه و در جا میمیره اما پسر و دختر بعد از دیدن مرگ برادرشان میترسند و ازاینکار صرف نظر میکنند و تصمیم میگیرند چیزی که هستند را بپذیرند و تا میتوانند به مردم آسیب نزند و وقتی هم تشنه میشوند فقط مقدار کمی از خون مردم را بنوشند .
آنها تا مدتی این گونه زندگی کردند اما یک روز برادر دیگر نتوانست تحمل کند ، او میخواست از قدرتش بر علیه همه استفاده کند و میگفت وقتی از همه انسان ها قوی تر است چرا باید رهبرشان نباشد ، چرا وقتی میتواند کل خونشان را بنوشد و لذت ببرد باید تنها مقدار کمی از خونشان
را بنوشد ؟
اما خواهرش حرف های او را قبول نکرد و بین آنها اختلاف افتاد و راه آنها از هم جدا شد .
خواهرش که سنگوییس نام داشت به درون جنگل تاریک رفت و هیچوقت به آن شهر باز نگشت
اما برادرش سنگوئینی به سمت شهر رفت و ... .
ولی او پس از مدتی از این که همه از او میترسند خسته میشود تا اینکه نامه ای دریافت میکند ،
نامه ای که او را به مدرسه جادوگری دعوت میکند ...
و او حالا مدتی است که در هاگوارتز زندگی میکند ، او به کسی آسیب نمیزند ( حداقل به افراد تالار خودش ) ، چون یا تو جنگل به شکار حیوانات میرود و خون آنها را مینوشد یا بچه های گروهش مقداری از خون خودشان را به او میدهند .




Just one last dance
oh baby
just one last dance
We meet in the night in the Spanish caf
I look in your eyes just don't know what to say
It feels like I'm drowning in salty water
A few hours left 'til the sun's gonna rise tomorrow will come an it's time to realize our love has finished forever
how I wish to come with you wish to come with you
how I wish we make it through
Just one last dance before we say goodbye when we sway and turn round and round and round it's like the first time Just one more chance hold me tight and keep me warm cause the night is getting cold and I don't know where I belong
Just one last dance


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.