هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱:۴۷ دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۳

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
پروف, اینم از طنز!

نقدش کنید لطفاً!


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۱۲ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۳

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست خاطرات یاران ققنوس فردجرج ویزلی

یقینا بهتر از قبل شدی و خب این از کمالات و کرامات همون نقد اول منه! از شوخی که بگذریم واقعا زیباتر از اون پست قبلیت بود و از لحاظ نوشتار کار بسیار خوبی رو ارائه داده بودی.

خوب روایت کردی، خوب سوژه ساختی و خوب روی کاغذ آوردیش.. البته بماند که کاغذی در کار نیست. ولی خب بیا توجهت رو روی بعضی ریزه کاری ها بیشتر کن. یه ترک هرچقدر که ریز هم باشه روی بدنه ی یه چینی عتیقه فقط باعث کم شدن ارزش میشه.

تاکید می کنم که آنچنان ایراد و اشکال و ترک خاصی هم نیست ولی به چشم من اومد و لازم می دونم که بگم. یه جا میگی دختره همسن فرجو بوده و جای دیگه میگی شونزده سالش بوده.. خب نتیجه این که فرد جرج 16 سالش بود.

نکته همینجاست. 16 سال خیلی هم کم نیست و شخص توی اون سن از بچگی در اومده تقریبا.. هری تو شونزده سالگی داشت هورکراکس خنثی می کرد! ایرادی که میگم اینه.. بعضی جاها دیالوگ های فرد جرج بچگانه شده در حالی که دلت می خواست شیطنت آمیز باشه. مثلا دیالوگ: "من تمشک می خوام. خیلی هم زیاد!" مناسب یه پسربچه ی شیش ساله ست نه نوجوونه شونزده ساله..

این موردیه که باید بهش بیشتر دقت کنی. شخصیت هات باید اندازه ی خودشون باشن مگر شخصیت های خاصی که می دونیم این فرق داشتن تو ذاتشونه و این طوری تعریف شدن. فرجو می تونه مثل بابا و عموش شیطون باشه ولی تو شونزده سالگی مثل شیش سالگی حرف نمی زنه.

فقط همین.. پست واقعا خوبی بود.

موفق باشی فرزندم.


نقد پست جبهه ی سفید در تاریخ گلرت گریندلوالد

یه حقیقتی راجع به رول نوشتنت وجود داره گلرت. توی طنز نوشتن بهتری.. موقع جدی نویسی جوگیر میشی! به هیچ وجه سر این موضوع که پستت ژانگولر بوده با من بحث نکن گلرت.. پستت ژانگولر بوده.

هر کسی می تونست جلوی ویولت رو با همین حرکات بگیره ولی حدس بزن چرا نگرفته؟! خب؟! جوابش واضحه چون کسی نباید جلوش رو می گرفت تا داستان بتونه ادامه پیدا کنه.. بله لیلی و مجنون هم عاشق و معشوق بودن و مجنون باید لیلی رو می گرفت و تموم.. ولی اون موقع دیگه داستان عاشقانه ای باقی نمی موند. دیگه کتابی نوشته نمی شد! اصلا این مدلی دیگه نه نویسنده ای داستان می نوشت و نه فیلمسازی فیلم می ساخت نه هیچ اتفاق هنری دیگه ای رخ می داد!

خلاصه ش این که اصلا لزومی نداشت شما جلوی ویولت رو بگیری.. الان داستان مسدود شد، نفر بعدی باید بیاد بگه ویولت به اجبار گلرت از طرحش منصرف شد و همه چیر به حالت عادی برگشت و خب واقعا که چه داستان زیبایی!

من نمی گم که خودتون رو وارد داستان نکنید. اما دست کم یه روند منطقی برای ورودتون در نظر بگیرید. بخشی از این موضوع سلیقه ایه.. قبوله! مثلا من آلبوس دامبلدور سوژه ای نمی دم که شخصیت اول سوژه باشم ولی ویولت بودلر این طور می پسنده که شخصیت اول سوژه باشه و برای این منظور یه روند منطقی در نظر میگیره.

شما هم اگه می خوای خودتو وارد سوژه کنی یه روند آروم و منطقی در نظر بگیر. یه حادثه ی اعجاب انگیز و ناگهانی که به رکود منجر میشه دقیقا همون ژانگولریه که خیلی قبل تر ها هم بهت گفته بودم.

دیگه همین.. و این که دلمون می خواد طنز هم بنویسی.

موفق باشی!



باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲:۴۵ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
پروف اینو واسم نقدش کن!

جان خودم اینجا ژانگولر نشدما! یکی باید یه درسی بهش میداد، جان داکسی، کسی رو تو محفل پیدا نکردم که بتونه اینجوری حرف تو کله ی این بچه بکنه!


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۳

فرد جرج ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۶ چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۴۵ جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۹۶
از کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 179
آفلاین
تقاضای نقد این را داریم میخواهیم ببینیم بهتر شده ایم یا نه.

تشکرات فراوان



پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۰:۲۱ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۳

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست خاطرات یاران ققنوس گلرت گریندلوالد


خب.. این بار یه گلرت جدی داریم و خب انصافا نقد این کار سختیه به نظرم.

نکته ی مهمی که اینجا مطرحه اینه که جدی نوشتن خیلی سخته. نمی گم طنز آسونه. در کل هر کدوم قلق های خاص خودشون رو دارن. توی جدی نوشتن لازمه توصیفات بیشتری به کار ببری و بیشتر توضیح داشته باشی و خلاصه از دستورات ادبیات مناسب هم استفاده کنی.

برای نوشتن هر سبکی خوندن متن هایی از همون سبک کمک می کنه که یاد بگیری چطوری بنویسی و نویسندگیت پیشرفت کنه ولی باز باید حواست باشه که تقلیدی نشه.

از این دستورالعمل های کلی که بگذریم باید بهت بگم که داستانت خیلی چیزا کم داره. اولینش "جوابه"! مخاطب تا آخر پست رو می خونه و در پایان می پرسه خب چی شد؟! و واقعا جوابی نداره به خودش بده. نمی دونه وقت گذاشته که چی رو بخونه.. در اینجا حس بیهودگی بهش دست می ده و خودکشی می کنه، خونشم میوفته گردن تو فرزندم.

من این جمله رو بارها تکرار کردم: "پستی که می نویسید باید حرفی برای گفتن داشته باشه!" یه توی رول های ادامه دار چه تک پستی، پست شما باید ارزش خوندن داشته باشه. مخاطب وقتی یه بار بخونه و آخرش بپرسه که چی؟! پست بعدیت رو نمی خونه می گه وقت تلف کردنه..

این که شما زیاد بنویسی و آخرش به هیچ جا نرسی باعث کم شدن مخاطبات می شه. خودت این همه وقت گذاشتی نوشتی، این همه روی توصیفات و تعریف داستان وقت گذاشتی ولی تهش داستان به هیچ جا نرسید.

نگو ادامه داره که در اون صورت منم می رم خودکشی کنم! شما پایان همین قسمت رو روی هوا گذاشتی.. داستان وله این وسط! یک روز بعد از رهایی گلرت از اسارت توی نورمنگارد روایت شد و خب شد دیگه. یه کم کمد آتیش زدیم با داکسی رفتیم چوب برداشتیم گردگیری کردیم و همین تا بعدا ببینیم خدا چی می خواد!

دقیقا به همین خشکی و بی روحی که الان تعریف کردم. داستان هیچ فراز و فرودی نداره؛ خشک و بی حسه، لحن داستان کاملا اخباریه!

باید بدونی کجاها رو حذف کنی. خیلی توصیفات و صحنه هایی داریم که زائدن اصلا نوشتن و خوندنشون چیزی به داستان اضافه نمی کنه. در واقع در نقش آب بستن توی داستان و کش دادنش هستن. فقط تعداد پاراگراف ها رو زیاد می کنن.

از اون طرف دلیل اصلی و سوژه ی اصلی داستان اصلا گفته نشده، نمی دونیم دنبال چی هستیم حالا..

مشکل بعضی عدم وجود احساساته. با عقل جور در نمیاد.. کسی که همین الان آزاد شده سرشار از احساساته حتی اگه ولدمورت باشه هم احساسات پلیدی از خودش بروز می ده. اینجا مطلقا هیچ احساسی نداره شخصیت داستانت مثل ربات توی داستان می چرخه فقط انگار که یه روز تکراری دیگه شروع کرده.

بعضی جاها جمله رو پیچوندی آدم با خوندن اولش نمی فهمه چی گفتی:

نقل قول:
پس از گذاشتن آن اسباب از اتاق را که میتوانستم جا به جا کنم به پشت در، بر روی تختم دراز کشیدم و به شعله هایی که کمد را در خود میگرفت چشم دوختم تا خوابم برد.


این طوری می نوشتی خیلی فصیح تر و رساتر می شد:

نقل قول:
از میان تمام اسباب و اثاثیه خاک گرفته ی اتاق، آن هایی را که هم اندازه ی زور من بودند با زحمت فراوان تا پشت در اتاق کشیدم. اگر باز هم جوان بودم احتمالا پس از اتمام کار و برای ترکشان یک لگد و ناسزا هم نثارشان می کردم اما بی حال تر از این حرفها بودم. دراز کشیدم و به شعله هایی که کمد را می بلعید چشم دوختم تا خوابم برد.


البته این به نوشتن به سبک منه شما سعی کن سبک خودت رو پیدا کنی گلرت.

و آخرین نکته هم با رجوع به نقل قول های بالا این رو باید اضافه کنم که لازمه گاهی یه کمی چاشنی اضافه کنی به نوشتت. این جوری لحن اخباری نوشته ارتقا پیدا می کنه.. در واقع نوشته ارتقا پیدا می کنه نه لحن اخباریش! (خودمم نقد می کنم! )

و این که.. موفق باشی!

نقد پست خاطرات یاران ققنوس فرد جرج ویزلی

هوووم.. یه تازه وارد!؟

واقعا تازه وارد؟ قبلا جایی نمی نوشتی؟ همچین سوال می پرسم که انگار تو می تونی بیای توی این تاپیک و جواب سوال های منو بدی.. بله البته خوش و بش کردن توی تاپیک ها مجاز نیست فرزندم.

خب.. قابل قبول بود حتی به سمت خوب بودن هم می رفت. خوشم اومد از نوشته ی شما ولی خالی از ایراد نیست. مثلا شروعش به نظر من بهتر از پایانش بود. دلیلشم می تونه این باشه که اول پست فضاسازی و توصیف داشت ولی در انتها اکثرا دیالوگ بود.

بعد.. من خودم زیاد از علامت تعجب "!" تو آخر جمله هام استفاده می کنم ولی خب بعضی جاها باید حواسمون باشه که جمله مون هیچ تعجبی نداشته، باید یه بک اسپیس بزنیم و به جای علامت تعجب نقطه بذاریم.

نکته ی آخر هم پاراگراف بندی. یه جاهایی یه اینتر اضافه که بزنی ظاهر نوشته خیلی زیباتر میشه. مثلا قبل و بعد از دیالوگ ها.. در واقع جایی که قراره از فضاسازی به دیالوگ بری و بعد از دیالوگ به فضاسازی برگردی. اول پستت رو ببین باید اینطوری می شد:

"طلوع خورشید آغاز یک روز گرم تابستانی را نوید می داد. باغ مثل همیشه پر از درختان و سبزه های هرس نشده بود و صدای قدم های کوچک جن های باغچه فضای آشنای آنجا را تکمیل می کرد. مالی ویزلی مشغول آشپزی بود.

- این همه سکوت تو پناهگاه خیلی غیر عادیه!

مالی کنار پنجره رفت و به دور دستها خیره شد. خیلی سالها پیش این روزها همیشه پناهگاه پر بود از صدای دویدن بچه ها که پله ها را یکی دوتا می دویدند تا صبحانه را سر وقت بخورند.

به آرامی از پنجره دور شد. تصمیم گرفت لانه مرغ ها را تمیز کند مدت ها بود که بو گرفته بود. به سمت حیاط حرکت کرد. از راهروی تنگی که آشپزخانه را به پاگرد پشتی خانه وصل می کرد عبور کرد و داخل حیاط پشتی خانه شد. چوبدستی اش را بالا گرفت و شروع به خواندن انواع و اقسام ورد های تمیزکاری کرد.

- کلینوس ... اکتوکلین آپ ... نیتی کلین.."

البته مشکلات دیگه رو هم بر طرف کردم. مشکلات تایپی رو.. دقت کنی متوجهشون میشی.

برای الانت خوبه ولی باید پیشرفت کنی. موفق باشی.


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۳

فرد جرج ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۶ چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۴۵ جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۹۶
از کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 179
آفلاین
این رو واسه ما نقد کن ببینیم چی کاره ایم



پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۳:۰۸ یکشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۳

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
دامبل جان؛
ممنون بابت تعریفت؛ تمام تلاشم رو میکنم که از این به بعد خوب بنویسم.
میشه این پستم رو هم واسم نقدش کنی؟ این یکی رو جدی نوشتم البته ادامه هم داره


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۵۰ شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۳

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست روان خانه سیاه-سفید گلرت گریندلوالد

گلرت اگین!

گلرت.. عزیزم! ما یه زمانی عاشق هم بودیم.. البته ما نه ها.. سوءتفاهم نشه باباجان! به همون عشق بینمون بگو از کجا تقلب کردی! باورم نمی شه.. از پست منم بهتر بود شاید، ولی خب حالا پر رو نشی اون یه پست خیلی ضعیف من بود!

خدمت عقاب خاکستری مدیو گونه ی عزیزمان باید عرض کنم که طنز نوشته ت به طرز فوق العاده ای خوب بود. مخصوصا با در نظر گرفتن پست های قبلیت.. پیشرفتت عالی بود. و با تشکر از تیکه هایی که خیلی طنز گونه انداختی به نقدهای ما در مورد وارد نکردن شخصیت خودت!

دو جای پستت من واقعا قاه قاه خندیدم. یکی اونجا که تام رو می ندازن تو گونی.. یکی هم اون چک هایی که دامبلدور به هر چهارتا نامزدش می زنه.. خیلی خوب بود!

ولی خب بیا ازت یه ایراد هم بگیرم.. اولا دو مورد غلط املایی داشتی: ((وصیت ، وسیله)) به طرز اتفاقی سین و صادشون جا به جا شده بود، تقصیر تو نبود فرزندم!

و خب این ایراد دیگه ای ندارم. خوب بود دیگه.. هوم؟

بازم از این پستها ازت ببینیم فرزندم. موفق باشی!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۷:۳۳ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
نقدیه نقد!
حالا نمیشه نسیه باشه؟!
اینم لینک!


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۰:۵۱ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست کافه محفل ققنوس گلرت گریندل والد

دوباره گلرت عزیز!

خب یه راست . بدون حاشیه می ریم سر اصل مطلب. گلرت عزیز شما نقد قبلی رو که براتون نوشته بودم مطالعه کردی فرزندم؟! ولی دقت و توجه لازم رو نداشتی.. بهت گفته بودم که سبک نوشتارت باید با نوشته های قبلی هماهنگ باشه.

این دفعه یه ته رنگی از طنز بودن توی نوشته ت به چشم می خوره ولی این داستان طنز نیست. نیم طنز و نیم جدیه. اگه بخوایم توی پستهای همین تاپیک بگردیم دنبال یه نمونه ی طنز می تونم به پست یوآن اشاره کنم. پست طنز باید تیکه های خنده دار داشته باشه، شکلک داشته باشه که تو پستت این چیزا کمه.. البته نسبت به قبلی ها پیشرفت کرده ولی کافی نیست. لازمه برای بهتر شدن طنز پست های طنز بیشتری بخونی.. این طوری ذوق و استعداد طنزت رشد می کنه.

بازم پیشرفت داستانت مثل دفعه ی قبل کم بود در کل حس می کنم باید همون حرفای نقد قبلیم رو تکرار کنم.. درسته توی هر مورد نسبت به دفعه ی قبل پیشرفت داشتی ولی هیچ کدوم از مشکلات رفع نشده، فقط کمتر شده.

وقتی یه مشکلی توی نوشته ت پیدا میشه سعی کن کاملا بر طرفش کنی نه که بازم مثل قبل باقی بمونه. دفعه ی بعد که اومدی نباید هیچ کدوم از این مشکلا رو دوباره ببینم!

موفق باشی جناب گریندلوالد

نقد پست کافه محفل ققنوس سارا کلن


سارای عزیز خوش اومدی!

اول از همه این که نگو پست فلان تاپیکم از بالا سومی! چون این عددها و نشونه ها ثابت نیستن و خب عوض می شن. انگار که یه تیکه ابر رو بالای محل گنجت نشونه گذاشتی باشی! بهتره که شماره ی پستت رو بگی که گوشه سمت چپ بالای پست هست و یا بهتر از اون این که لینکشو بدی!

در کل من نفهمیدم که کدوم پست مد نظرت بود و همه ی پستها رو خوندم و یه نظر کلی راجع به نوشتنت می دم.

دخترم.. نوشتن شما هنوز خیلی خیلی خامه. از سن شما اطلاعی ندارم باباجان اما این طرز بیان به درد روایت داستان برای گروه سنی الف و ب می خوره! خیلی ساده نوشته شده و خیلی خودمونی در حدی که مادرها برای بچه شون شبا با این لحن قصه می خونن!

ایفای نقش جادوگران چند مرحله از این بالاتره. ما اینجا اعضای دوازده سیزده ساله ای هم داشتیم و داریم که پا به پای اعضای بیست و چند ساله پست های خیلی خوبی می زنن شما هم در آینده یکی از همین ها خواهی بود.

به هر حال من هر توصیه ای که کنم کم و نا کار آمده و توانش نیست که همه ی زوایا و جوانب رو برای بهتر نوشتن همین الان تشریح کنم چون زیاد و مفصله!

بهترین توصیه ای که برای شما دارم اینه که پست های بیشتری توی ایفای نقش جادوگران رو بخونی و با سبک و سطح عمومی پست ها بیشتر آشنا بشی و ازشون یاد بگیری!

به امید پیشرفت شما!
موفق باشی


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.