ترنسیلوانیاVs.کیوسی ارزشی
پست سوم
دافنه شاد و خرم با استیل بی خیال همیشگی اش قلاده گوسپند به دست در پیاده رو حرکت میکرد و بدون این که از چیزی کام بگیرد به اطراف دود میپراکند! هرکس او را میدید حاضر بود شرط ببندد آخرین کاری که ممکن است قصد انجامش را داشته باشد پیشنهاد رشوه دادن به بازیکن تیم حریفش است.
تق تق تق تق!- صبحت بخیر عزیزم ... با آن که گفته بودی ... دیشب خدا نگهدار :ant:
- ذوق نکن دوس دخترت برنگشته! وا کن درو بیام تو ... خجالتم نمیکشه از ریش سفید و سر کچلش تو این سن و سال بغض میکنه واسه یه دختر!
سیاوش با ناامیدی در را باز کرد و به دافنه خیره شد.
- نمیخوای تعارفمون کنی بیایم تو؟
سیاوش خیلی دوست داشت بگوید "خودت بیا ولی گوسپندت نه!" اما شعری در مورد گوسپند نخوانده بود و مجبور شد در سکوت راه را برای عبور آن دو باز کند تا وارد شوند و روی مبل بنشینند.
- خوب قضیه اینه که باید فردا به نفع ما بازی کنی ... قبوله؟
سکوت مطلق!
- هان! رشوه میخوای؟ یه راس گوسپند چطوره؟ دو راس؟ یه گلّه؟ خو یه چیزی بگو لامصّب!
سیاوش خیلی به خودش فشار آورد و نهایتا نزدیک ترین شعری که به ذهنش میرسید را خواند:
- تو روزنامه نمیخونی ... گوسپندا خودکشی کردن
- دلتم بخواد گوسپندای جادویی منو! بی لیاقت! اصن لازم نکرده به نفع ما توپ بزنی!
دافنه ی ریلکس به سرعت بیخیال شد و راهش را کشید و رفت!
فلش فوروارد
آسمان سرخ بود. سرخی حاصل از فجر
سپاسی شیراز اول که خبر از طلوع قریب الوقوع آفتاب و بازگشت پیروزمندانه خورشید به پهنه بیکران آسمان میداد و مسابقه کوییدیچی که هنگام غروب شب قبل در ورزشگاه نقش جهان آغاز شده بود همچنان ادامه داشت. از تماشاگر بومی که خبری نبود اما معدود طرفداران دو تیم که فک و فامیل بازیکنان آن ها را تشکیل میدادند و با تیم ها به اصفهان سفر کرده بودند نیز در میان خرابه های سکو تماشاگران رخت خوابی از غیب ظاهر کرده و در خواب به سر میبردند. تنها چیزی که مسئولین ورزشگاه را از تعطیل کردن و رفتن باز میداشت دریافت اضافه حقوق بود!
- مملی! دادا! میگم این کوییدیچم ورزش خُبیِسا! ما دعا میکردیم یه بازی جامی حذفی اینجا برگزار شِد بلکه بکشِد به پنارت دو مثقال اضافی حقوق بدن بمون واسه نیم ساعت؛ این بازیه حساب کتاب ندارِد ممکنِس یه سال طول بکشِد.
- آ دادا راس میگوی خعلی خُبِس ... باس اصن کلا اینجارا بوکونیم استادیومی کوییدیچ، فودبال نمیصرفِد. :sharti:
- میگم چطورِس بریم تیم کوییدیچی سپاهانا تاسیس کونیم ... یه سالی حقوق کارگرا کارخونه را نیمیدن باهاش بازیکون جذب میکونیم بعدم همین تاجا میذاریم رییس فدراسیون بازیارا در میارِد برامون با یه قهرمانی پولمون برمیگردِد.
شرایط بازی اما پس از این همه ساعت تغییری نکرده بود. همساده از فرط خنده از جارو پرت شده و مقابل حلقه های کیوسی ارزشی ولو شده بود. همچنان تک تک شوت های بازیکنان ترنسیلوانیا منحرف شده و به او برخورد میکرد!
- آقو اینم از بخت سیاه مائه دیگه!
میخوایم گل بخوریم نمیخوریم ... حتم دارم بعد بازی این خانوم خون آشامه هم ما هم مرحوم پدرمون هم کل خونوادمونو گاز میگیره.
ما که زن نداریم ولی یکی حتما پیدا میشه چون خون آشامیم مهریه شو میزاره اجرا و طلاق میستونه مام تا قرون آخر مهریه شو میدیم داغونِ داغون میشیم لِهِ لِه!
استاد قمیشی به من تو من شدید با ویلیام ادامه داده و فول آلبومش را برای او خوانده بود، آپ ست نیز درخواست تغییر شناسه اش به "ویلیام سو ف**ینگ دپرسد" را به داور بازی یعنی ماندانگاس ارائه داده بود. دیگر کارش از یک پاکت دو پاکت گذشته و به جای سیگار سیگاری پیچیده و گذاشته بود گوشه لبش! ویکتوریا و تد نیز با توجه به نتیجه 690 بر 0 خیالشان از بابت برد راحت شده و گوشه ای مشغول راز و نیاز بودند و جیمز نیز به آنان خرده نمیگرفت ... یعنی سرش آن قدر گرم یافتن اسنیچ بود که فرصت گیر دادن و ایفای نقش منکرات را نداشت. به جای او پنجعلی رفته بود بالای سر آن ها و ضمن تکان دادن تهدید آمیز چماغش میگفت:
- زنته؟ زشته جلو بچه ها! بخوابونم دهنتون؟
دافنه که از وضعیت موجود خسته شده بود هوش ریونی اش را به کار گرفت و به محض این که کوافل دستش رسید با سرعت بالایی ارتفاع گرفت و از دیدرس خارج شد. سپس از همان ارتفاع در حالی که کوافل را زده بود زیر بغلش جارو را رها کرد و خودش را به سمت حلقه ها پرتاب کرد ... لحظه ای بعد یک توپ وارد حلقه شد و توپ دیگری از کنار حلقه عبور کرد و با هم افتادند بغل همساده!
- به جان کاپیتانمون قسم گل شد!
- نه آقو اگه بخت سیاه مائه که خودت از تو حلقه رد شدی ولی کوافلو نرفت توش.
برو کنار از بغل ما تا خونواده زنمون به جرم خیانت نریختن یه فصل کتکمون بزنن لهمون کنن.
ماندانگاس نتوانسته بود به درستی دافنه را از کوافل تمییز دهد اما برای بستن در دهن لودوی همیشه معترض یک گل به نفع ترنسیلوانیا اعلام کرد که تاثیری روی نتیجه بازی نداشت!
استدیو برنامه دویست و یک، چهار
- فرصــــــــت برای ترنسیلوانیا ... وووووووووَ ... تــــــــــــوی دروازهــــــــــــــــع! تـــــــــــــــوی دروازهـــــــــــــــــــعععععع! داف ... نه ... گرین ... گراس!
سرهنگ علیفر که برای بار هفتاد ضربدر دوم نعره میزد توی "دروازهع" دچار پارگی از ناحیه حنجره شد و از گزارش ادامه بازی بازماند و نتوانست بار دیگر تاکید کند علت گل های متعددی که ترنسیلوانیا دریافت کرده دفاع خطی چهار نفره بوده و کیوسی ارزشی تا پیش از این با استفاده از دفاع پوششی دروازه اش را بسته نگه داشته بود!
- خوب تا پیدا شدن گزارشگر جایگزین از استدیو در خدمتتون هستیم با تحلیل بازی. آقای محتشمیان میشه یک تحلیلی از گل اول ترنس بعد از چندین ساعت ارائه کنید؟
- وقتی سرعت رو چاشنی کار قرار میدی، نمیتونی به موقع ترمز بگیری و خودت با توپ یه جا میرین توی دروازه.
- دکتر صدر فکر میکنم شاهد طولانی ترین بازی کوییدیچ تاریخ هستیم درسته؟
- خیر غلطه! در سال 33 پیش از میلاد خاطرم هست یک بازی دو شبانه روز طول کشیده بود که خود من توی استادیوم بودم و تا پایان بازی از شدت هیجان نخوابیدم! البته اون موقع اسنیچ از محل بازی که روم باستان بود تا محلی بر فراز اقیانوس هند پرواز کرده بود ولی از سال 666 میلادی فیکا تصویب کرد طلسمی روی اسنیچ ها قرار داده بشه که از محدوده خاصی خارج نشن.
- خوب دوستان یک ویدیو آماده کردن راجع به طولانی ترین بازی های کوییدیچ تاریخ که فکر میکنم آماده پخش باشه ...
گوفش!گوفش!در استدیو از جا کنده شد و تعدادی تماشاگر
پرشور گرز و چماغ به دست ریختند تو! عده ای مشغول تخریب استدیو شدند و بقیه مجریان و کارشناسان را خفت کرده و سین جیم میکردند ...
- تراکتور طولانی ترین بازیه!
- چرا وختی نشون میداد ساعتو؛ آقای عادل پور ... فردر پوس میخند؟
- دیشب گوشه صفه زده بود دقیقه 30 ... چرا من خوابیدم بیدار شدم الان شده 8 ساعت؟
- اون اسنیچ کجاست؟ اونه به من نیشان بده اول!
- یه دونه اسنیچ میخواستیم اونه نداد به ما.
تراکتور طولانیه چون من گلبم الان گرفته.
- شما الان حساب کن خودت ما 50 نفریم اینجا! 50 نفر میشه 8 ساعت؟
نقش جهان
بازی هم چنان در جریان بود ... حسن مصطفا فرود آمد و از قالیچه اش پیاده شد و شروع به تکاندن آن کرد بلکه اسنیچ لابلای تار و پود آن گیر کرده باشد! جیمز نیز از جارو فرود آمد و شروع به انگولک کردن حلقش کرد بلکه پسر بدارد نشان از پدر و اسنیچی چیزی بالا بیاورد! لودو به رختکن رفت و منو را از ساکش خارج کرد و مشغول سرچ کردن اسنیچ در آن شد. ویولت زار و خسته که گوشه ای از زمین ولو شده بود قاصدکی از لابلای موهایش درآورد و عاجزانه از او خواست برود و با اسنیچ برگردد و سپس به آسمان فوتش کرد! آماندای تشنه مشغول پرس و جو از ماندانگاس در مورد قوانین کوییدیچ شد که آیا مانند فوتبال گاز گرفتن وسط زمین جریمه سنگینی دارد؟! گلرت در اندیشه بود که اگر ابرچوبدستی را واگذار نکرده بود میتوانست با آن "اکسیو اسنیچـ"ـی بگوید و همه را راحت کند. دافنه نیز میان بازیکنان بالا پایین میپرید و میگفت: "من اسنیچم من اسنیچم بیاین منو بگیرین بازی تموم شه
"
قمیشی همچنان میخواند: "آخ که دیگه کوییدیچ ... اسنیچت داغونم کرد
"
این وسط تد و ویکی توجهی به اسنیچ گم گشته نداشتند و سرگرم کار خودشان بودند. پنجعلی نیز فارغ از دو دنیا موبایل به دست مشغول سفارش نهار برای خودش و لیلا بود ... گراوپ؟! مدت ها پیش خسته شده و ترک زمین کرده بود!
- آقو ما گفتیم ما نیایم کوییدیچ بازی کنیم گوش نکردین دیگه ... تا ما تو زمین باشیم اسنیچو پیدا نمیشه که!
- دوستان اینطوری فایده نداره!
گریفیندور فراموش نمیکنه برد و باخت مهم نیست و همه خستهن و ما حاضریم 150 امتیاز اسنیچ رو به شما واگذار کنیم.
- جم کن باو گل سرختو الکی تز نده ... تو جیبت باغچه داری؟
آقا به نظر من قانون قانونه ولی خوب ما با این نتیجه دیگه امیدی به ادامه بازی نداریم که! پس بیاین بازی رو از اول صفر - صفر شروع کنیم و یه اسنیچ جدید ول بدیم
باقی بازیکنان نیز به کاپیتان هایشان پیوستند و دور ماندانگاس جمع شدند برای چاره جویی ...
- هی دانگ! یه تدبیری بیندیش باب اینجوری فایده نداره که حاجی تمومش کن بریم به کارمون برسیم ... من کلی درخواست نقد مونده رو دسّم!
- من فقط عــــاشق اینم ... یه روز اسنیچو ببینم
- خودتون یه تصمیمی بگیرین من اجرا میکنم ... به شلوار شیش جیب مرلین قسم منم نمیدونم اسنیچ کدوم گوریه!
- الِکی میگه!
فلش بک
ماندانگاس کوافل را بالا انداخت و قمیشی آن را تصاحب کرد ... بازیکنان به سرعت به اطراف پرواز کردند و در آسمان گم شدند. از داخل صندوق اسنیچ را برداشت و برد بالا که رها کند ...
- طلاس؟
اندکی اسنیچ را برانداز کرد و سپس نگاهی به بالا انداخت؛ کسی حواسش به او نبود جز پنجعلی که از پشت عینک ته استکانی اش چیز خاصی نمیدید. سریع آن را در جیب کتش جا داد ...
- نباشه هم به قیمت طلا آبش میکنم.
پایان فلش بک
این صدای پنجعلی بود که به سبک گولاخانه ای همراه با موزیک متن سوپرمن وارد حلقه بازیکنان شده و دوربین کلوز آپ چهره ی فوتوژنیکش را گرفته بود ...
- چیو الکی میگه بابا پنجعلی؟
- اسنیچه برداشت! از بچگی دس کج بودی
قهرمان ماندانگاس! بخوابونم دهنت؟
- دانگ؟
- دروغ میگه بابا این پیرمرد چیزی نمیتونه ببینه که!
فلچر پرید پشت جارو و با نهایت سرعت از صحنه جرم دور شد و یازده جادوگر نیز به دنبال او پرواز کردند ... مشنگ های اصفهانی زیادی اعتقاد داشتند آن روز بر فراز آسمان تعدادی جادوگر جاروسوار دیده اند و از ادارات مختلف طلب حق الکشف کردند!
- هوا روشن شده عزیزم موافقی بریم تو رختکن ادامه بدیم؟
- اگه زیرشلواری بنفشه رو بپوشی چرا که نه!