خلاصه:
فرد و جرج ویزلی در مغازه شان مشغول تست محصول جدیدشان یعنی پفک های حال به هم زن بودند که رون ویزلی وارد شد. فرد و جرج بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که کارهایی مانند اختراع "پفک های حال به هم زن" با آرمان های بلندشان سنخیتی ندارد و بنابراین بهتر است پروژه "بتا" را کلید بزنند.
پروژه "بتا" از این قرار بود که آن ها به جای درگیر شدن در کارهای جزیی، آن کارها و گرداندن مغازه را به شخصی مانند رون ویزلی بسپارند و خودشان درگیر پروژه بزرگ "چاپ برگه های رای انتخابات وزارتخانه" البته به سبک ویزلی ها بشوند...فرد و جرج ویزلی روزی کوچک بودند...
اما به مرور بزرگ و بزرگتر شدند...فرد و جرج ویزلی در اتاقی مانند اتاق چاپ عکس بودند. در این اتاق همه چیز قرمز رنگ بود و برگه هایی روی طناب هایی آویزان بودند. فرد و جرج ویزلی مانند دانشمندان بسیار باهوش و البته خطرناک(
) با دقت نتایج کارشان را نگاه میکردند. جرج با دو چوب که شبیه چوب های غذاخوری ژاپنی ها بود برگه رای آزمایشی را به دقت نگاه میکرد... فرد ویزلی به برگه نزدیک شد و از ته دل شیطانی خندید...خخخخخخخ... روی برگه اسم فرد و جرج ویزلی ثبت شده بود!! هر کس هر اسمی مینوشت به این دو اسم تغییر پیدا میکرد...
همان لحظه-وزارتخانه نوزده سال بعد...
هری پاتر در کنار هرمیون گرنجر، رون ویزلی، دیوید کراوکر و آنتونین دالاهوف مشغول ژست گرفت بود چون عکاسان در حال گرفتن عکس خبری به مناسبت افتتاحیه انتخابات وزارت سحر و جادو بودند.
در این روز و در وزارتخانه هری پاتر داد سخن داده بود و از تمهیدات امنیتی مافوق پیشرفته و جادویی 2014 در برگزاری انتخابات آتی وزارت، خبر داده بود.
همچنین هری پاتر اعلام کرده بود که "دیوید کراوکر" که در حال حاضر سرپرست "سازمان اسرار" بود بعنوان رییس هیات اجرایی انتخابات منصوب شده است و از طرفی هری پاتر بعنوان رییس اداره کارآگاهان، آنتونین دالاهوف را معرفی کرد!
دالاهوفی که بعد از جنگ وزارتخانه و بعد از پیدا شدن در جنگل ممنوعه، پسر خوبی شده بود و بعنوان مشاور رییس اداره کارآگاهان در بخش مبارزه با جادوی سیاه منصوب شده بود.
هری پاتر اعلام کرد که دالاهوف نیز "سر بازرس" انتخابات است و تخلفات را بشدت پیگیری میکند. بخصوص به سابقه سیاه دالاهوف اشاره کرد و متقلبان را از مجازات سخت او ترساند.
در همین لحظه چیزی در جیب دالاهوف "وینگ وینگ...قییییژ قییییژ" کرد و یک صدای "هووووووپ" مانند ترکیدن یک حباب بزرگ به گوش رسید. دالاهوف دست در جیبش کرد و یک وسیله مستطیلی شکل را از جیبش درآورد و انگشتش را روی آن کشید و یک صدایی مانند باز شدن قفل در به گوش رسید و دالاهوف پیامی را که برای او ارسال شده بود در داخل آن چیز خواند:
نقل قول:
آنتو
چاپش کردیم! بالاخره چاپش کردیم! همه چیز آماده ست. فقط باید نقشه غارتگر وزارتخونه رو رد کنی بیاد.
فرت
ف-ج
دیوید کراوکر که توجهش جلب شده بود به دالاهوف یک سقلمه! زد و گفت:
_ هوی آنتونین، داره تو رو معرفی میکنه ها! یه دست تکون بده برای خبرنگارا!
_ گور باباشون! هیچ وقت حال نکردم با این سوسول بازیا و معروف شدن!
_ حالا چرا نیشت تا بناگوشت بازه!! گنج پیدا کردی؟
_ نه بابا یکی یه جوک برام فرستاده!
_ توی همون موبایله؟!
_ تو موبایل رو از کجا میشناسی؟
_ من رییس سازمان اسرار هستما! هر نگو و نپرسی با وسایل مشنگی به خوبی آشنایی داره!
_ هر چی که هستی واسه خودتی! به سر بازرس انتخابات خیلی گیر بدی حال نیروهاتو تو انتخابات میگیرم!
کراوکر اومد جواب بده که هری پاتر یک دستش را روی شانه دالاهوف و یک دستش را روی شانه کراوکر گذاشت تا با آن ها عکس یادگاری بگیرد...