- تو مرگخوار محبوب ما هستی! ... بیا بیرون از اتاق ... ببین با همکارات کاری نداشتم...بیا بیرون ایوان
- ارباب غلط کردم ... ارباب بیجا کردم .... ارباب گل خوردم بی اجازه شما حرف زدم...میرم مذاکرات رو لغو می کنم
- بیا بیرون ایوان.... مشکلی نداریم ... و البته چاره ای..
- ینی بیام بیرون با من کاری ندارید ارباب؟ استخونام سرجاشون باقی میمونن؟؟؟
بعد از رسوندن خبر این که در مقابل رفع تحریم ها یه سری امتیازات به نورممد ها داده شده و شرایطی هم گذاشتن لرد به سمت روزیه هجوم برد و ایوان هم از ترس فرار کرد و ناخواسته رفت تو اتاق تسترال ها!
ایوان با یک دست دستگیره در را سفت گرفته بود و از پشت سر هم به سوی تسترال هایی که خیس تف ش کرده بودن تا الان لگد میپروند.
- بیا بیرون ایوان ... میخوایم بنشینیم و در مورد این امتیازاتی که داده شده صحبت کنیم... تو در امانی!
اما قیافه لرد که پشت در ایستاده بود چیز دیگه ای رو نشون میداد ... صدای دندون قروچه و مشت گره کرده و چوبدستی آماده.
- ارباب من میخوام بیام بیرون اما شما نمیذارین!
لرد هم دستگیره رو ول کرد و ایوان به همراه در و کف پهن از جا در اومده نقش زمین شد
- ارباب ...غلط کرد
- ارباب ...بیجا کرد
- ارباب... به گور خودش خندید
- ارباب ...دیگه از این غلطا نمی کنه
- ارباب ...به جون عمه ش قسم دیگه بدون اجازه شما حرف نمیزنه
تو فیلما همه چشماشون برق میزنه یوهویی اما اینجا یوهویی کله لرد برقی زد وبه سبک فتحعلی اویسی با آرامش گفت:
- ساکت شید ... ینی یه مشت لنگ و لوک و شفت و چل و زن ذلیل و نکبت دور خودم جم کردم اسم خودمم گذاشتم لرد! های زکی!
آقا کی دستش خورد رو کنترل؟ کی کانالو عوض کرد؟ بده من اون کنترل سگ مصبو پدربووق بووووووق بووووووووووق بوق بوق ایوان نقش زمین بین تمام مفصل هاش دو متر فاصله افتاده بود
دافنه داشت به یللو گراس تبدیل می شد
زبون بگمن کف دستش بود
و....
لرد فریاد زد:
- مونتگو....مونتگومری .... کلنگ .... قمرالملوک ....
گورکن مخصوص ارباب بالافاصله حاضر شد و لرد ادامه داد:
- برای همه ی جماعت حاضر قبر آماده می کنی و البته گذاشتن هر گونه اسباب راحتی توی قبر ممنوعه و توی قبر هم باید علف تیغدار بکاری...
- ارباب شما که اجازه حرف زدن نمیدین! شاید بتونیم یه کاریش...
- حرف نباشه بگمن .... از دست همه تون خسته شدم ... شماها بودید که باعث شدید مرگخوار وفادارم دالاهوف رو از دست بدم!
... به دستور ارباب رفتید اما هر غلطی خودتون دلتون خواست کردید! اتفاقا دیگه حوصله ی آوادا هم ندارم ... خودتون باید همدیگه رو بکشید!
مورف با رنگ و روی باز شده ناشی از مصرف تریاک سفید کیلویی هشت میلیون تومن که پولش حاصل از چندین اختلاس دوران وزارتش بود
خودشو به لرد رسوند و در گوش چپش پچ پچ کرد:
- دایی ژون ... این بدبختا گنا ندارن! ... بژار بمونن یه ژوری رفع و رژوعش می کنیم ... شاره ای نبود به ارواح خاک شالاژار!
لرد که بوی تریاک اصل از خود بیخودش کرده بود رو کرد به بگمن و گفت:
- مناعت طبعم اینطور ایجاب کرد که اون شروط و امتیازات رو بشنوم
بگمن نگاه ملتمسانه ای به بقیه کرد و با خوش میگفت:
- ینی بگم؟ لرد میگه همین الان میتونیم راحت بمیریم و قبرمون هم آماده س اما اگر بشنوه ممکنه اول آبرو ببره بعد علامت شومو با پوست دست قلفتی بکنه بعد ریزریز کنه بعد
.... اه ساکت شو دیگه لودو! مرگ یه بار شیونم یه بار!
- چرا لال مونی گرفتی بگمن؟ کارهای بسیار مهم تری از تماشای مرگ شماها دارم!
بگمن با حالتی فوق العاده خجالت زده ( عینهو اون بچه گربه هه که چشماشو درشت میکرد اشک توش جم میشد) آروم گفت:
- ارباب برای ماه اول در مقابل اجرای چهار شرط زیر قرار شد تحریم جادوهای تمیزکننده و تحریم جارو و خاک انداز و تحریم آفتابه و تحریم کاپوت ( اعم از هر نوعش) برداشته بشه...
و کله ی کچل لرد از عصبانیت داشت برشته و برشته تر میشد و هر لحظه امکان داشت مغز نداشته ش عین پفیلا از جمجمه ش بزنه بیرون
بگمن ادامه داد:
- اون چهار تا شرط اینان:
1- چون در آستانه روز درختکاری هستیم هر مرگخوار موظفه به نام خودش در محوطه خانه ریدل یکی از درختهای زیر رو بکاره و میوه ش رو برای دفتر ویزنگاموت بفرسته : درخت توت ، درخت خیار ، درخت خربزه
2- در راستای جهت دهی به فعالیت های عام المنفعه مسابقه دوئلی با توافق سران دو جبهه برگزار بشه و تمام عوایدش تا قرون آخر صرف بچه های بی سرپرست مهدغولک گلهای خرزهره بشه.
3- مرگخواران به دلیل ترکوندن چندین ماشین تخلیه چاه مستراح در سطح شهر و کشور موظف هستن به تمیزکردن و برق انداختن تمام مستراح عمومی های وزارتخونه
4- برای حفظ و صیانت هرچه بیشتر از شئونات آسلام ، لرد سیاه من بعد نباید صورتش رو اصلاح کنه و هر متر ریش در هر روز 100 امتیاز
البته گفتن که اگر لرد سیاه بتونه در سریعترین زمان ممکن ، رکورد بلندی ریش رو که سالیان ساله در دست خاندان دامبلدورهاست به نام خودش ثبت بکنه تمامی تحریم ها تا دو ماه آینده لغو میشه...
و در این لحظه بود که همه مرگخورا با نگاه به همدیگه میگفتن: - کارمون در اومد
لرد که خوشحالی خودش رو با موفقیت بروز نداده بود گفت:
- خب خب خب ... همه ای موارد مربوط به شماها میشه ... از این لحظه از جلوی چشمم گم میشید و هر کدوم از شماها قبل از رفع تحریما بیاد پیش من به دردناک ترین صورت ممکن خواهد مرد...
اما لرد موقعی که بگمن بند 4 را تلاوت میکرد سر مبارکش درون تبلتش بود و چون شومینه خطای DNSمیداد انگری برد بازی میکرد!