نقل قول:
همشو خوندم...
جالب بود.
من از اون تیکه ای که با مایک درگیر شد خوشم اومد.مکالمشون باحال بود....(مثل:تو روحت....!)
خلاصه خیلی خوب بود.عکسای اول فصلا هم خوشگلش کرده
منتظر فصل 4 هستم......
ممنون از این که وقتتو گذاشتی و خوندیش
نقل قول:
فرد،فرد،فرد(ببخشید یه لحظه رفتم تو فاز ایلین)
خب ببخشید من نتوانستم به موقع برای فصل دو نظر بدم مسافرت بودم ولی حالا دوباره نقد:
فضا سازی ات بهتر شده بود ولی بازم بیشترش کن.اون یه قسمت که از خونه فرار می کنه وروی نیمکت دراز می کشه فضا سازی قابل قبولی داشت ولی یه دفعه قطع شد مثلا بهتره بود می نوشتی:
صدا غرش موتور هاگرید امد.جک که ترسیده بود به سرعت از روی نیمکت بلند شدو با این عمل کیفش افتاد و درش باز شد وتمام وسایلش روی زمین ریخت ولی جک به ان توجه نکرد ودر عوض به چشمان غول نگاه کرد.در یک لحظه هاگرید و جک به هم خیره شدند بعد هاگرید با لحن(عصبانی،متعجب و..)پرسید:
تو اینجا چه کار می کنی بچه؟
جک با(بی خیالی ترس و...)جواب داد:
من؟...فرار کردم لحظه ای به فکر فرو رفت ودوباره گفت:
اصن تو اینجا چه کار می کنی؟
هاگرید مرموزانه گفت:
اِ یه کار شخصیه!
این مثلا یه نمونه بود مال تو می تونه بامن فرق کنه ولی گفت وگو هایت را بیشتر کن هم چنین روند سریعی داری یکم کند تر داستان را ببر جلو.
یه چیز دیگه هم که فلورانسو هم بهش اشاره کرد یکم شبیه هری پاتره سعی کن شبیه نشه.
من تو ی این موندم که چرا همه جا هاگرید پیداش می شه!؟یعنی چه جوری؟غیر طبیعی هست باید یکم هاگرید را کم کنی،به نظر می اید تا حد زیادی جک وابسته ی هاگرید شده.
قبلش یه سوال:بابالنگ داز را خوندی؟
یه چیز دیگه هم هست شخصیت جکه. ما دو مدل یتیم داریم یه سری تام ریدل هستند گستاخ خشن و حرف گوش نمی دهند مسئولیت پذیر نیستند ولی یه دسته ی دیگه هم هست یتیم های پروشگاه جان گریر مثل داجودی مسئولیت پذیر با ادب مطیع.
مشخص کن جک از کدام دسته هست؛جودی ابوت یا تام ریدل .
در بعضی جا ها تام ریدل هست مثل این:
-باشه باشه من می رم ودیگه نمیام!
-برو،بروببینم تو فکر کردی برای من مهمه که تو چه کار می کنی؟
-باشه به هم می رسیم!
-می رسیم!
به غیر از اون از ضمیر تو دوبار استفاده کردی اصلا نیاز نیست از ضمیر استفاده کنی:
-برو،برو ببینم فکر کردی برای من مهمه که چه کار می کنی؟
اینم نمونه ی جان گریر:
-خانم شانگ...
-بله جک؟
-شما چه طور باور کردیدکه دنیای جادوگری وجود داره؟
راستش معلمه ما می گفت باید خیلی دقیق شخصیت اول داستانتان را بشناسید جوری که بتوانید بیست صفحه در باره ی او توضیح دهید.
خدایی 20 صفحه زیاده تازه معلم اونا بهشون 100 صفحه داده بود معلم ما به ما 20 صفحه داد تا یه هفته کامل کنیم.من 10 صفحه بیشتر نتوانستم.
یه بار امتحان کن سعی کن 20 صفحه در باره جک یا فرد ویزلی یا حتی خودت بنویسی هرچه می دونی حتی شجره نامه ی خانوادگی!مشکلت اینه که جک را به صورت کاملا روشن تصور نکردی اگه اون 20 صفحه را بنویسی به داستانت خیلی کمک خواهد کرد.
دیگه زیادی حرف زدم برم به تالار هافل برسم
با کش شلوار مرلین ممنون که وقت گذاشتی و فقط نقدش کردی ممنونم
نقل قول:
خب خوندمش
قشنگ بود ولی به نظرم یه خرده بهش اب و تاب بیشتری میدادی عالی میشد و خیلی زود داستان میره جلو یه خرده شاخه و برگ بیشتری بهش بدی خوب مشه
ولی بازم تا اینجا عالی بود ♥
موفق باشی
بفرما اینم آب و تاب تو فصل 4
نقل قول:
فرد عزيز
مرسي كه PDF ميذاري كه ما هم بخونيم.
فصل سوم و دوم، توصيف هات واقعا بهتر شده بود. به نظرم يكم زود همه چيز رو پيش مي بري و يكم هم داستانت شبيه داستان هري هستش.
اين جك زيادي بدبخت نيست به نظرت؟ باور كن كوزت انقد بدبخت نبود كه اين پسر بدبخته! اما اى کاش همه ى بدبخت ها مثل جك و هري در اخر راحت مي شدند
خوب چه بسا بهتر که بدبخت بذاریمش وسط تازه این که آخرش شبیه هری پاتر نیست حالا میبینی اما تو این فصل چقدر دعوا داریم میخواستم سانسورش کنم که دیگه کارگردان محترم نگذاشت
بانو کلن اونایی که گفتینو ببخشید چون مال فصل اوله جزو نظرات نمیذارم اما حتما از این حرفی که زدین استفاده موکونم
تقدیم با :pretty: مال خودمه مال خدم! تقدیم با
خذمت شما فصل...
نمیگما ! برو پایین
.
.
.
.
.
.
.
.
فصل 4 قربون خودم بشم
همه
ببینم اگه نظر نذارین با این
طرفین ! گول ظاهر زنندشو نخورین وقتی عصبانی بشه این شکلی :bat: میشه