بررسی پست شماره
27 افسانه لرد ولدمورت، لاوندر براون:
نقل قول:
نجینی در حالی که روی زمین افتاده بود؛از درد هیس هیس میکرد.
بدون مکث و وقفه پست قبل رو ادامه دادین...حتی کروشیوی آخر پست قبل رو هم ندیده نگرفتین. احترام گذاشتن به نوشته ها و نویسنده های پست های قبل حرکت بسیار مثبت و خوبیه.
نقل قول:
لرد تاریکی در حالی که سعی میکرد پشیمانی بر چهره بسیــــــــــــــــــــــــــــــــــــار خوفناکش؛سایه نیندازد طلسم را باطل کرد:
این قسمت رو خیلی خوب توصیف کردین. پشیمونی لرد و تلاشی که برای پنهان کرددنش داره. حتی کشیدن کلمه " بسیار" به این توصیفتون کمک کرده. یه حالت تمسخر آمیز داره. به نظر من برای این قسمت خیلی مناسب بود.
نقل قول:
-من اون لباس های مشنگی رو نمیپوشم!دامادم نمیخوام بشم!اصن عروسم کو؟!
خب...این دیالوگی نیست که بشه از لرد سیاه قبولش کرد. حتی در حالت طنز!
حتی وقتی دارین طنر می نویسین هم شخصیت ها حد و مرزی دارن. شما می تونین اخلاق و رفتارشون رو بزرگنمایی کنین. در حد مسخره ای اغراق کنین. مثلا دامبلدور شعر می خونه...در یک پست طنز آواز خوندنش هم زیاد غیر قابل قبول نیست. ولی شخصیت ها رو نمی تونین عوض کنین. لرد اینجا عوض شده! خواننده اینو قبول نمی کنه. و این قبول نکردن، روی بقیه نوشته تون هم تاثیر می ذاره.
نقل قول:
چشم های کهربایی نجینی دیگر یک خط مورب نبود؛به اندازه یک توپ تنیس گشاد شده بود:
-چــــــــــــــــــــــــــــــی؟اگه فکر کردی دلم یه نامادری میخواد که منو توی انبار زندانی کنه،اشتباه کردی!
لرد تاریکی سعی کرد لحنی دلجویانه داشته باشد:
-معلومه که نه!
تسلط نجینی روی لرد کمی بیشتر از حد قابل قبوله. این یکی از سوژه هاییه که می تونین ازش استفاده کنین. ولی باز مواظب باشین که اصل شخصیت از بین نره. عوض نشه. لردتون خیلی ترسو و ضعیف به نظر می رسه. می تونه در مورد چیزایی که مربوط به نجینی می شه ضعف نشون بده. ولی حداقل باید ظاهرشو حفظ کنه. قراموش نکنین که لرد بیشتر از قدرتش ادعا داشت!
نقل قول:
بعد هم نگاهی وحشتناک به مابقی جماعت مرگخوار انداخت و غرید:
-مسائل خانوادگی من به شما ربط داره؟کروشیو همه به جز نجینیِ بابا!
این قسمت خیلی خوب بود.
نقل قول:
در حالی که ملت مرگخوار از درد داشتن به مرلین می پیوستن
یکی از ویژگی های خوب شما توجهتون به نکات ریزه. بارها اشاره کردم که وقتی در پست کروشیویی زده می شه طرف باید شکنجه بشه. یا حداقل سرنوشت اون طلسم مشخص بشه. ولی باز خیلیا توجه نمی کردن. شما هر جا از طلسم استفاده کردین، نتیجه وعواقبشم نشون دادین. همین ریز بینی بعدا خیلی کمکتون می کنه. راحت تر نکته های مورد نیازتون رو از سوژه ها بیرون می کشین و راحت تر سوژه های جدید می دین.
نقل قول:
در حالی که ملت مرگخوار از درد داشتن به مرلین می پیوستن متوجه شدن که مرلین هم کروشیو شده!پس باز مشغول درد کشیدن شدند.
این قسمت هم خیلی خوب بود. استعداد طنز نویسی خوبی دارین.
نقل قول:
لرد ولدمورت درحالی که صورتش از این همه لوس بازی جمع شده بود پشت نجینی نشست.به آرامی در گوشش نجوا کرد:
-معلومه که نه؛جینی!
نجینی که موقعیت را مناسب میدید،با ناز زمزمه کرد:
-فقط کاش اون کت و شلوار رو میپوشیدی!!!
لرد سیاه،از این همه دختر ذلیلی به دماغش چین انداخت:
-بپوشمش نجینی بابا آشتیه دیگه،نه؟!
نجینی چشمان کهرباییش را خمار کرد و با ناز گفت:
-معلومه بابایی جونم!
در این قسمت هم در مورد رابطه لرد و نجینی اغراق شده. ولی اینجا غیر قابل قبول نیست. چون اولا یه حالت پنهانی داره. یه سری دیالوگن بین لرد و نجینی. اینجا لوس بودن بیش از حد نجینی و صبرو تحمل عجیب و شاید نفرت انگیز لرد در مقابل اون رو می شه قبول و باور کرد.
موفق باشید.
___________________________________
باری...حال سر ما بسیار خوبه. نگران نباشید!
بررسی پست شماره
30 افسانه لرد ولدمورت، باری ادوارد رایان:
نقل قول:
مرلین کمی خم و راست شد و دستاشو گذاشت رو سرش و صداهایی بس عجیب از خودش در آورد:
-غیـــــــــــژ...غوژ شــــــــــش! بی شـــــــــــــــش قژ!
ملت:
نجینی هیس هیس کنان گفت:
-با اینترنت دایال آپ وصل میشی؟ خجالت نمی کشی با این همه امکانات واسه خودت مودم نمی خری؟مثلا پیامبری تو.
نسبتا طولانی می نویسین. ولی این خواننده رو نگران نمی کنه! برای اینکه از لحظه شروع متوجه می شه که این طولانی بودن نشونه خسته کننده یا کش دار بودن نیست و این نویسنده اگه طولانی نوشته مطمئنا حرفی برای گفتن داشته! اعتماد خواننده رو همون اول جلب می کنین.
نقل قول:
ناگهان گره های ریش مرلین از هم گشوده شد و ریشش مثل پشمک و با صدای تالاپ مانندی افتاد پایین!
-یا خودم! یا خودم! یا خودم! بالاخره شد. شد شد!
طنز فوق العاده ای دارین. طنزی که از موضوعات ریز و ظاهرا بی اهمیت گرفته می شه و خواننده های سختگیر رو هم می تونه راضی کنه. چه در مورد صحنه ها و چه دیالوگ ها. قسمت های طنز رو خیلی خوب از آب در میارین!
نقل قول:
لرد چوبدستیش رو بالا برد و کروشیویی نصیب مرلین کرد.
-اوخ آخ اخه! ارباب این واسه چی بود؟
-ارباب و بوق! واسه چی تمام مدت تو آپارات رفته بودی تو آستین ما؟
این قسمت فوق العاده بود. فقط یه فاصله بین خط اول و دوم لازم بود. چون برای تاثیر گذاری اینجور طنزا خواننده باید بخونه و جلو بره. اینجور اشکالا باعث می شه برگرده و دوباره بخونه! و همین تاثیرشو کمتر می کنه. جمله اولتون کاریه که لرد انجام داده. برای همین دیالوگ هم به لرد بر می گرده و تا خواننده بخواد بفهمه که دیالوگ از مرلین بوده کمی از تاثیر جمله شما کاسته شده! اینجا هم همونطوره:
نقل قول:
مرلین که گل از گلش شکفته بود، دیگه به دوست و دشمن کاری نداشت و این گونه شد که پرید و مورگانا رو بغل کرد!
-کروشیو مرلین. چطور جرئت میکنی در محضر ما بپری و ملت رو بغل کنی؟ اونم رقیب دینیت رو!
چون فاصله ای وجود نداره، دیالوگ شما بر میگرده به آخرین فاعل! یعنی مرلین. اگه یه خط فاصله بذارین خواننده از همون اول در ادامه مطلب یا در خود جمله دنبال گوینده می گرده.
مواظب تکرار ها باشین. تاثیر خوبی روی خواننده نمی ذارن. مثلا حرکت مرلین و نجینی که به لرد اصرار می کردن " بریم"...یا استفاده از صفت ملکوتی برای چهره و صندلی لرد. اینا چون دوبار تکرار شده بودن توجه خواننده رو موقع خوندن جلب می کردن. اگه مایل بودین تکرار کنین بهتر بود این کار رو بیشتر انجام می دادین! که خواننده رومجاب کنین که اینم جزئی از طنز منه! مثلا تک تک مرگخوارا همون حرکت رو انجام می دادن و همون "بریم" رو تکرار می کردن. یا برای همه وسایل و حتی اعضای لرد از واژه ملکوتی استفاده می کردین.
نقل قول:
مرلین رد نگاه غضبناک لرد را گرفت و وقتی چشمانش روی قفل گـــــنده درِ ردا فروشی ثابت ماند با ترس آب دهانش را قورتید!
صحنه آخر خیلی خوب بود. همون طنز ظریف و موقعیتی که هر خواننده ای رو برای ادامه دادن ترغیب می کنه. نفر بعدی رو فراموش نکردین و سوژه خوبی بهش دادین.
شما سبک خاصی برای نوشتن دارین. سبکی که زیاد نباید در اون دخالت کرد. نباید براش قالب تعیین کرد. شما شروع می کنین می نویسین و پیش می رین. این سبک کار هر کسی نیست. نویسنده خوب می خواد و استعداد طنز! طرف باید بتونه بدون احتیاج به مکث و فکر کردن درباره موقعیت ها و این که چطوری اینجا رو خنده دار کنم بنویسه. شما چنین توانایی ای دارین. برای همین موقع نوشتن لازم نیست فکر کنین که پستم طولانی شد...دیالوگام کم و زیاد شد!... فضا سازیم کجا رفت...جمله هام پس و پیش شد.
سبک نوشتن شما جالبه. بسیار مرگخوارانه می نویسین. جنس طنزتون از نوعیه که این روزا کمتر یافت می شه. همونطور که در شروع گفتم مهم نیست چقدر می نویسین. خواننده با خیال راحت شما رو دنبال می کنه.
موفق باشید.
_______________________
بررسی پست شماره
501 خانه ریدل، فلورانسو:
نقل قول:
- كروشيو! ما هرگز قايم نمي شيم، به تعطيلات تابستاني تشريف برده بوديم.
شروعتون خیلی خوب بود. دقیقا منظور نفر قبل رو گرفتین و به همون شکل ادامه دادین. این نکته اهمیت زیادی داره. چون در واقع دارین یک کار گروهی انجام می دین و طبیعتا باید به نوشته های قبلی و مفهوم ظاهری و واقعیشون اهمیت بدین. فقط یه نکته رو فراموش نکنین. کروشیو طلسم بسیار قدرتمندیه. وقتی یکی کروشیو می زنه طرف مقابل باید شکنجه بشه! یا حداقل اشاره کنین که طلسم به طرف نخورد. اینجوری تاثیر این طلسم ها از بین نمی ره و کم کم تبدیل به کلماتی که همه در زمان عصبانیت به زبون میارن نمی شه. اگه براتون سخته که هی درباره شکنجه شدن ملت توضیح بدین بهتره از یه واژه یا طلسم دیگه استفاده کنین.گرچه همه طلسم ها کلا بهتره سرنوشتشون مشخص بشه!
نقل قول:
در همين هنگام سيوروس كه دستانش را با شامپو(!) ايوان شسته و از مرلينگاه بازگشته بود، با ديدن لرد پاهايش را به عرض شانه باز كردو دستانش را به زمين رساند و گفت:
- ارباب از مخفيگاهتون بازگشتيد؟! چشمانمان را چراغانى كرديد.
تعظیم اغراق آمیز سیوروس توصیف خیلی خوبی بود. مخصوصا اگه از طرف یه شخصیت سفید نوشته شده باشه. یعنی اگه شما محفلی بودین این توصیفتون خیلی بهتر و بجا تر محسوب می شد! گرچه الانم شخصیت سفیدی از خودتون به نمایش گذاشتین و همین هم برای خوب بودن این توصیف کافیه.
نقل قول:
- كروشيو! ما به تعطيلات تابستاني تشريف برده بوديم.
این جمله چند بار تکرار شده...در نقد پست قبلی گفته بودم مواظب تکرار ها باشین. اگه لازمه این کار انجام بشه حتما به شکلی طنز آمیز این کار رو انجام بدین. شما دقیقا همین کارو کردین. این جمله چندین بار تکرار شده و خواننده متوجهه که این تکرار جزئی از طنز ماجراست و اتفاقا طنز بسیار خوبی هم از آب در اومده.
صحنه قل خوردن مرلین هم بامزه بود. شما صحنه های طنز آمیز رو به خوبی خلق و توصیف می کنین.
نقل قول:
در اين بين كه لرد مثل جيغول ها جيغ ميزد، فلورانسو كه مرگخوار نبود اما مرلين داند چرا مانند تسترال ان وسط پرسه ميزد در را چهارتاق باز کرد و با ديدن لرد گفت:
صفت "جیغول" زیاد برای لرد مناسب نبود! ولی حضور بی دلیل و مسخره فلورانسو کاملا قابل قبول بود! اونقدر بدون منطق بود که به خواننده فرصت فکر کردن نمی داد. و درستش هم همینه! همین اتفاق های غیر قابل قبول و ظاهرا مسخره هستن که طنز خوب رو بوجود میارن. ولی لرد ناظر تالار اسلیترین نیست ها!
پیش نبردن سوژه رو خیلی خوب انجام دادین. همیشه همین کارو بکنین! سوژه هر چی دیرتر به آخر برسه بهتره. از همه جزئیاتش استفاده کنین. از همه حرفایی که اون بین می تونه زده بشه.همونطور که در این پست انجام دادین و لرد رو به مرز جنون رسوندین. کارتون خیلی خوب بود.
موفق باشید.