بررسی پست شماره
115 در بحبوحه سیاهی، آگوستوس راک وود:
شروع پست خیلی مهمه. اگه شروع پست شما مبهم باشه خواننده خیلی زود خسته و دلزده می شه. در نقد قبلی بهتون گفته بودم که ارتباطتون با پست قبلی قطع شده و همین کار می تونه خواننده رو فراری بده.
گاهی پایان پست قبلی به شکلیه که دقیقا باید از همون نقطه ادامه پیدا کنه. مثلا وقتی شخصیتی دیالوگی گفته و منتظر جوابه...یا داستان در قسمت هیجان انگیزی قرار داره و اگه ما دقیقا از همون صحنه ادامه ندیم هیجان ماجرا از بین می ره.
ولی گاهی هم می تونیم از یه بخش دیگه سوژه رو ادامه بدیم. شما دقیقا این کار رو انجام دادین. اینجا با وجود اینکه مکان و شخصیت ها عوض شدن خواننده گیج نمی شه. چون می تونه حدس بزنه شخص تازه وارد همون فردیه که مرگخوارا بهش احتیاج دارن. این کار رو فقط وقتی انجام بدین که سوژه به این واضحی و مشخصیه! در غیر این صورت حداقل یکی دو خط از پست قبلی ادامه بدین و بعد برین سراغ بخشی که می خواستین بنویسین. اینجوری خواننده متوجه می شه که شما بی خیال داستان قبلی هم نشدین!
نقل قول:
( کلا سه دقیقه هم پیاده روی نکرد ... به نظر خودش فاصله تهران - بندر عباس رو پیاده رفته بود !! )
توضیح خوب بود. فقط استفاده از اسم شهر های تهران و بندر عباس کمی جو جادویی داستان رو از بین برده. شاید در سوژه های دیگه بشه این کارو انجام داد. ولی در جو مرموز و ناامیدانه ای که آگوستوس در اون حضور داشت بهتر بود از کلمات دیگه ای استفاده می شد. کلماتی دورتر و ناملموس تر! مثلا فاصله زمین تا ماه!
نقل قول:
دیگر عزمش را جزم کرد تا برود و برگه درخواست عاجزانه ( ؟) مرگخواری اش را روی میز لرد بگذارد .
اصطلاح " برگه عاجزانه مرگخواری" خیلی خوب بود. اگه علامت سوال بعدش نبود بهتر هم به نظر می رسید. مهم نیست چی می نویسین. ولی فراموش نکنین که با اعتماد به نفس بنویسین. اگه فکر می کنین صحنه ای جالبه بدون توضیحاتی مثل " می دونم بد بود" توصیفش کنین. تردید شما چه درباره درست بودن کارتون و چه درباره کیفیتش روی خواننده تاثیر می ذاره. اعتماد به نفس شما هم همینطور! برای همین بهتره تاثیر مثبت رو انتخاب کنین.
نقل قول:
سرش را بالا گرفت که ناگهان ..
تق!!
کله ی مبارکش به تیر آهنی خورد که کارگران برای بازسازی خانه ای در هوا ( آخه پس نیروی جاذبه کدوم گوریه ؟ ) رها کرده بودند . همچنان که سرش را می مالید تصمیم گرفت که سرش را دیگر بالا نگیرد و فقط پایین را نگاه کند که ...
این اتفاق ها دقیقا پشت سر هم نیفتادن. بینشون یه مکثی وجود داره. اون مکث رو به خواننده نشون بدین. چون وقتی به این شکل پشت سر هم خونده می شه تاثیر لازم رو نمی ذاره. یکی دو فاصله می تونه این مشکل رو حل کنه:
سرش را بالا گرفت که ناگهان...
تق!!
کله ی مبارکش به تیر آهنی خورد که کارگران برای بازسازی خانه ای در هوا ( آخه پس نیروی جاذبه کدوم گوریه ؟ ) رها کرده بودند . همچنان که سرش را می مالید تصمیم گرفت که سرش را دیگر بالا نگیرد و فقط پایین را نگاه کند که ...اینجوری بهتر شد. هم خوندنش راحت تره و هم تجسم صحنه.
نقل قول:
مرلین خودش را به او رساند و کمکش کرد که بلند شود .
- مرلین ! خداروشکر که میبینمت ... ببین : پچ پچ پچ پچ ... خب ؟ میشه کاری کرد ؟مرلین دستی به ریش مبارک کشید که این کار دو دقیقه طول کشید تا به انتهای ریش رسید .
اینحا هم مشکلاتی از جنس همون فاصله ها وجود داره.
مشکل اول در دو خط اوله.فاعل جمله اول مرلینه. وقتی دیالوگی رو بدون فاصله بعدش بنویسین، اون دیالوگ بر میگرده به آخرین فاعلتون. این جمله رو بخونین:
لودو نگاهی به لینی که داشت وسایلش را جمع می کرد انداخت.
-دیروز آگوستوس رو دیدم.
این قسمت رو به شکلی نوشتم که از لحن جمله مشخص نباشه گوینده کیه. موقع خوندن هم متوجه می شین که دیالوگ بر میگرده به لودو...نه لینی! اگه بخوام حرفی از لینی نقل قول کنم یا باید لینی کار جدیدی انجام بده و یا مستقیما بگم که جمله از لینیه و یا یه فاصله بذارم.اینجوری:
لودو نگاهی به لینی که داشت وسایلش را جمع می کرد انداخت.
-دیروز آگوستوس رو دیدم.
اینجا فاصله باعث می شه خواننده تردید پیدا کنه و در خطوط و توضیحات بعدی دنبال گوینده بگرده.دو خط اول شما هم همین حالت رو داره. وقتی فاصله بذارین خواننده احتمال می ده که دیالوگ از طرف شخصیت قبلی نیست.
ولی مثلا اینجا:
نقل قول:
؟مرلین دستی به ریش مبارک کشید که این کار دو دقیقه طول کشید تا به انتهای ریش رسید .
- خب ... مرگخوارا تو یه هچل ۴۰ کیلومتری افتادن . برو پیششون ، شاید اگر کمکشون کردی ، لرد هم نشان خوشگل اسکلتشو رو دستت هک کرد .
دیالوگ از مرلینه(که آخرین فاعلتون بود) و شما فاصله نذاشتین. این کارتون درست بود.
سه نقطه هاتون کمتر نشدن...فقط تبدیل به دو نقطه شدن!
سوژه رو خیلی خوب پیش بردین. آکوستوس رو به خوبی و در قسمت مناسبی وارد ماجرا کردین.آگوستوس می تونه با حضورش یکی از گره های داستان رو باز کنه. طنز پستتون کمرنگه. کار درستی هم کردین که به این شکل نوشتین. در نقد قبلی گفته بودم که قدم به قدم پیش برین. کمی آروم تر و محتاطانه تر. اینجا همین کار رو انجام دادین. کارتون خوب بود.
این پستتون بهتر از پست قبل بود. تعدادی از اشکالات پست قبل، اینجا برطرف شده. و همین برای ما کافیه!
موفق باشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بررسی پست شماره
114 در بحبوحه سیاهیٰ، مورگانا لی فای:
پست شما روی محور مورگانا و ساتین می چرخه. تاکید زیادی روی این دو شخصیت هست که در حالت عادی می تونست اشکال محسوب بشه. خواننده خسته می شه اگه ببینه اینقدر روی شخصیت خودتون تاکید می کنین. ولی این کار شما دلیل داشت. شما می خواستین مورگانا و مهمتر از اون گربه مورگانا رو معرفی کنین. برای همین این مورد اشکال محسوب نمی شه. فقط مواظب باشین در سوژه های دیگه تا این حد روی ساتین تاکید نکنین. اگه فقط در یکی دو صحنه بصورت گذرا حضور داشته باشه کافیه. مثلا این صحنه:
نقل قول:
و سر ساتین را نوازش کرد. ساتین دندان هایش را نشان داد.انگار دارد به مورگانا لبخند میزد. لینی که تحملش تمام شده بود غرغر کنان از بالای ساتین که سعی میکرد با چنگ زدن او را بگیرد پر زد و بعد از اینکه یکجا نشست گفت:
اینجا استفاده خیلی خوبی از ساتین کردین. صحنه جالبی بود.
نقل قول:
مورگانا که در تمام طول مباحثه مرگخواران با کتاب، و با یکدیگر، سکوت کرده و ساتین، گربه وحشی کوچکش را با ناخن های بلندش، و بر خلاف جهت خواب موهای گربه بیچاره، خرت خرت نوازش میکرد،از روی تابی که از رز سیاه بافته شده بود، بلند شد:
توصیفتون از این صحنه جالب بود. نوازش برخلاف جهت خواب موهای گربه مسلما توجه خواننده های تیز بین رو به خودش جلب می کنه و سرنخ های جدیدی از شخصیت مورگانا به خواننده می ده.
نقل قول:
- جناب اقای ملکوت اعلی، اگر این کارامون فایده داشت که ارباب الان دنبال مرگخوارهای جدید نبود!! مهم این نیست که چقدر تلاش میکنی! مهم اینه که چطوری تلاش میکنی!
دیالوگ مغرورانه مورگانا و اصطلاح " ملکوت اعلی" خیلی جالب بود. فقط مواظب باشین مورگانا زیاد شعار نده. این کار خیلی زود خواننده رو زده می کنه. حتی در پست جدی! شخصیت مورگانا رو تا اینجا به خوبی نشون دادین ولی در این نقطه یه اشکالی پیش میاد:
نقل قول:
مورگانا آهی کشید.
- بابا منظورم اینه که یه خورده خلاقیت به خرج بدید. وقتی لرد مرگخوار جدید میخواد ینی کارای ما رو دوس نداره!
این مورگانا با مورگانایی که بالا دیدیم فرق می کنه! این لحن حرف زدن نسبتا لوس و بچگانه شباهتی به مورگانایی که بالا داشت با بی حوصلگی شعار می داد نداره.
این کارتون این مفهوم رو به خواننده می رسونه که مورگانا در واقع شخصیت لوس و بازیگوشی داره و اون شخصیت با ابهتی که گاهی ازش می بینیم فقط یه نقشه که بازی می کنه! اگه منظورتون واقعا همین باشه باید این کار رو به شکل واضح تری انجام بدین که حالت طنز به خودش بگیره. یعنی حالت مورگانا مرتب عوض بشه.
نقل قول:
چشمهای مورگانا برق شومی زد.
- یکی رو که مرگخوار نیست بیاریم اینجا تا از کتاب بپرسه لرد از مرگخوارای جدیدش چی میخواد
سوژه خیلی خوبی به نفر بعد دادین. پایان پست های شما یکی از نقاط قوتشونه. پایان پست هم به اندازه شروعش و گاهی بیشتر از اون اهمیت داره. چون همینجاست که خواننده تصمیم می گیره پست شما رو ادامه بده یا نه... و پایان های شما به اندازه ای روشن و واضح و ترغیب کننده هست که احتمالا تصمیم خواننده ادامه دادن خواهد بود.
موفق باشید.