جینی...با هم حرف زدیم. به خودتون گفتم. اینجا هم تکرار می کنم که چون شما فکر می کنین نقدا براتون مفیده به نقد کردن پست های شما ادامه می دم.
شما از نقد خواستن منصرف نشدین...منو از نقد نکردن منصرف کردین!
بررسی پست شماره
503 خانه ریدل، جینورا ویزلی:
نقل قول:
هکاته بعد از مدتی فکر کردن،نگاهی برق آسا به لرد انداخت و غرید:
-میخوای از شر من خلاص بشی؟!
لرد به پشت سرش نگاه کرد و به آرامی دستش را بالا برد:
-ما،هکاته؟!
شاید متوجه نباشین. ولی نوشتن این قسمت به شکل درست کار سختی بود.
ترسناک ترین شخصیتی که ما در کتاب و سایت داریم لرد ولدمورته. اینجا یه شخصیتی پیدا شده که لرد کم و بیش ازش می ترسه. از طرفی نباید این ترس رو نشون بده و از طرفی مجبوره احتیاط کنه. شما این ترس مخفی رو خیلی خوب نشون دادین. علاوه بر اون صحنه ای که لرد دستش رو بالا می بره و با وجود ترسش هنوز خودش رو " ما" خطاب می کنه فوق العاده بود.
نقل قول:
در حالی که مرگخواران روی زمین"هلیکوپتری"میزندند،لرد با صدای آرامی گفت:
-غلط کردیم بانو!
بعد هم با صدای بلندی فریاد زد:
-بله همینطور است!کاری نکن به تو نیز کروشیو بزنیم ای پست!
این جمله " غلط کردیم" رو هرگز و به هیچ عنوان نمی شد از لرد قبول کرد...ولی شما این قانون هرگز و به هیچ عنوان رو نابود کردین! من به عنوان خواننده خیلی راحت قبول می کنم که لرد اینجا این جمله رو به زبون بیاره.کارتون عالی بود. وقتی موقعیت های مناسب رو بشناسیم و به درستی ازشون استفاده کنیم هر قانونی در رول نویسی می تونه استثناهایی داشته باشه.
در طول پستتون دوازده بار از کلمه "کروشیو" استفاده کردین. این تکرار برای خواننده آزار دهنده اس. شما هر کلمه ای رو اگه تا این حد تکرار می کردین باز آزار دهنده می شد. ولی کروشیو این اثر رو دو برابر کرده. کروشیو و اثری که داره چندان صحنه دلچسب و جالبی نیست. و وقتی در این حد تکرار بشه می تونه یه استرس خفیف در پست شما ایجاد کنه که برای خواننده جالب نخواهد بود.
پستتون با پست های قبلیتون فرق می کنه.همین چند فاصله ای که گذاشتین ظاهر پستتون رو خیلی بهتر و خوندنش رو خیلی راحت تر کرده.دیدن این تغییر امیدوار کننده بود.
این علامتا رو کنترل کنین...هنوز علامت هاتونو به صورت سه تایی می زنین. خواننده از تعداد علامت تعجب های شما سرگیجه می گیره. سه بار گفتم! برای بار چهارم نمی گم ها! به جای نقد چهار تا علامت تعجب تحویلتون می دم. یک علامت برای نشون دادن احساس کافیه.
نقل قول:
صدای سیریوس در اتاق پیچید:
-سرورم!در میان مرگخواران چه کسی شایستگی داره که همسر سوری شما باشه؟!
سیریوس که احتمالا اشتباه تایپیه. منظورتون سیوروس بوده.
ولی می رسیم به مهم ترین اشکال پست شما. وقتی قصد ادامه دادن یه سوژه رو دارین اولین چیزی که باید بهش فکر کنین اینه که قصد دارین با این سوژه چیکار کنین؟ به کدوم سمت ببرینش؟ کدوم مسیر می تونه جالب تر و جدید تر باشه؟
ازدواج کردن لرد سوژه جدیدی نیست. بار ها و بارها تکرار شده. در این مورد شما تقصیری ندارین. چون مسلما نمی تونین همه سوژه های قدیمی رو خونده باشین. ولی این سوژه هیچوقت به نتیجه خوبی نرسیده! و این چیزیه که کم کم و با کسب تجربه می تونین یاد بگیرین که کدوم سوژه در کدوم مسیر به بن بست می رسه.
ایجاد موقعیت های سخت برای شخصیت ها ایده خوبیه. ولی حتما دقت کنین که جذابیت شخصیت رو تحت تاثیر قرار نده. اگه بخوایین این کار رو انجام بدن حتما سوژه تون باید از شخصیتتون قوی تر باشه که خواننده دیگه زیاد به شخصیت توجه نکنه. سوژه ازدواج از شخصیت لرد قوی تر نیست. و خواننده موقع خوندن همش به این فکر می کنه که تصور کردن لرد در این موقعیت زیاد جالب نیست.
صحنه های طنزتون خیلی خوب بود. حالت بد اخلاق و متکبرانه لرد سیاه رو خیلی خوب نشون دادین. بجز کروشیو هایی که هر سه ثانیه یه بار تکرار می کرد.
پست شما پست خوبی بود...بهتر بود کاری به کار سوژه نداشت و بدون اون پیشنهاد آخر تموم می شد. با وجود این پیشرفتتون و اشکالاتی که بر طرف کردین قابل تحسینه.
موفق باشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نقل قول:
ارباب ارباب شعار ماست...مرگخواری افتار ماست
گاهی یه اشتباه تایپی کل معنی جمله رو از بین می بره...نه؟
پس در تایپ کلمات بیشتر دقت کنیم!
درباره اشتباه های املایی هم همینطور. با وجود اینترنت پیدا کردن املای درست کلمات کار سختی نیست.
نقل قول:
ارباب!جان به فدایت...میخواستم اگه بشه این رو نقد کنین...میدونم زود اومدم ولی آخه خواستم ببینم همین فرمون برم یا یکم کج ومعوجش کنم؟!
یه دوتا سوال هم داشتم که اگه اجازه بدین بپرسم...اول اینکه من کلا سه یا چهار تا رول ادامه دار نوشتم.به نظرتون سوژه ها رو شهید میکنم؟! سوال دوم هم اینه که به نظر شما شخصیتی که سعی میکنم در بیارم این حس رو به شما میده که رودولف زن زلیله؟!
اتفاقا تاپیک نقد جاییه که باید زود بیایین. الان ویولت مو قشنگ بیاد اینجا که من حرفی برای گفتن ندارم! کار از کار گذشته و دیگه نمی شه نجاتش داد.
(شما جدی نگیرین...چون می دونم اینجا رو می خونه گفتم!)
بله...شخصیت شما صفت زن ذلیلی رو به شکل واضحی داره. و اینم خیلی بهش میاد. کسی که همسرش بلاتریکس لسترنج باشه حق انتخاب دیگه ای هم نداره احتمالا! به نظر من بهتره که همینجوری باشه.
شما اگه سوژه ها رو خراب می کردین امکان نداشت برای عضویت در مرگخوارا تایید بشین. چون این یکی از موارد اساسیه که فرد درخواست دهنده باید تا حد زیادی بلد باشه.عضوی رو که سوژه خراب می کنه چطور می تونم به ماموریت بفرستم؟
بعضی اشکالات هستن که بعد از ورود به گروه هم می تونین بر طرفشون کنین. ولی به سری اصول هست که قبل از ورود باید یاد گرفته باشین. اشکالات شما موارد دیگه ای بودن که کاملا جزئی و قابل رفع هستن.
بررسی پست شماره
120 در بحبوحه سیاهی رودولف لسترنج:
اضطراری!
پستتون رو با یک غلط املایی شروع نکنین!
یه مسئله ای که بین نویسنده های سایت بسیار شایع هست قالبه! درگیر یه قالب خاص شدن. این چیزیه که باید مواظبش باشین چون بعد از عادت کردن ترکش کمی سخت می شه.
قالب یعنی شکل خاصی برای پستتون در نظر بگیرین و سعی کنین همیشه به همون شکل بنویسین. با همون نگاه اول به پست شما می شه فهمید که در خطر مبتلا شدن به این قالب گرایی قرار دارین.
یه خط توصیف و یه خط دیالوگ...حتی اگه نیازی به توصیف حالت شخص نباشه. هیچ اجباری برای این کار ندارین. شما می تونین چند دیالوگ رو بدون وقفه پشت سر هم بنویسین. به شرط اینکه اصولش رو رعایت کنین. البته این مورد هنوز موضوع آزار دهنده ای در نوشته های شما نیست.
نقل قول:
لودو بگمن در حالی که مشتش رو روی میز کوبید گفت:
_ای بابا!اگه عشق اینه که زبونم لال" یه نفر رو بیشتر از ارباب دوست داشته باشیم" دیگه هویت مرگخواریمون از بین میره.
شروع خوبی داشتین. جلسه مرگخوارا و دیالوگ های رد و بدل شده خیلی خوب بودن. حالت گیج و سر در گم مرگخوار ها رو خیلی خوب توصیف کردین. بدون اینکه شخصیت هاشون رو فراموش کنین.
ورود رودولف به موقع بود. حالت زن ذلیلش و استفاده از کلمه "عشق" می تونه به سوژه کمک کنه.
نقل قول:
ناگهان کراب از روی صندلیش بلند شد و با هیجان گفت:
_این که خیلی خوبه!یعنی ارباب نمیتونه مرگخواری که عشق رو بفهمه پیدا کنه...پس خوبه دیگه؟!
یک کروشیو از سمت لود به طرف کراب پرتاب شد و بعد از اون لودو گفت:
_کروشیو...کروشیو...آخه قشنگ! اگه ارباب بخواد کاری رو کنه حتما میکنه...ارباب اراده کنه کار تمومه!
این قسمت خیلی زیرکانه بود. سوالی رو که احتمالا برای خواننده مطرح می شه از زبون کراب بیان کردین و به بهترین شکل ممکن توجیهش کردین.
این "به بهترین شکل ممکن" لزوما منطقی نیست. گاهی غیر منطقی ترین و مسخره ترین توجیه ها بهترین می شن. مثل همینجا که دلیل لودو صرفا "ارباب " بودن لرده. خیلی خوب بود. این کار شما در قسمت های دیگه هم نقطه قوتتون محسوب می شه. مثلا:
نقل قول:
جماعت مرگخوار خرکش کنان محفلی بدبخت بدون اسم بیچاره رو اوردن...لودو بگمن رو به محفلی کرد و ازش پرسید:
_بگو ببینم...اگه یکی عاشق زنش نباشه ولی به خاطر اینکه زنش براش غذا درست کنه بهش بگه عشقم،این عشق حساب میشه؟!
سوال لودو اونقدر مسخره اس که همین مسخرگی جالبش کرده!
سوژه رو خیلی خوب پیش بردین. اشکالاتی که در مورد لحن و حالت یکی دو تا از شخصیت هاتون در پست های قبلیتون دیده بودم اینجا وجود نداشت. شاید دلیلش این بود که سوژه کمی شلوغ بود! باید به سوژه می پرداختین نه شخصیت ها. شما هم دقیقا همین کار رو انجام دادین.
در یکی از پستاتون خوندم که رودولف داشت یه چیزایی درباره لرد می گفت...یهو لرد رو پشت سرش می بینه و شروع به انکار می کنه!
به نظر من این شخصیتیه که باید به رودولف بدین و روش کار کنین. چون به خوبی از عهده ایفاش بر میایین. رودولف شما در این پست کمی لب مرز بود.مواظب باشین اون حالت زن ذلیلیشو برای بلا و فقط در موقعیت هایی که به بلا مربوط می شه داشته باشه.
خوب بود.
موفق باشید.