نقل قول:
سوروس عزیز، خیلیـــ چیزا با پاسخ هات بر من روشن شد اما چند تا سوال ازت دارم
در خدمتم بانوی عزیز.
نقل قول:
آیا تو هم به ساحره ها نگاه ابزاری داری؟ ( مث یه کاندیدای خاص که اسم نمیبرم البته) یا برای حمایت از اونا و حتی به خدمت گرفتنشون در دولت، میشه بهت امیدوار بود؟
لعنت ارباب بزرگ بر من باد اگر چنین دیدگاهی داشته باشم!
جامعه جادوگری فقط از جادوگران تشکیل نشده بلکه ساحره ها هم بخش عظیمی از اون رو تشکیل میدن و قطعا اگر بنا باشه پیشرفتی حاصل بشه هر دو گروه به یه اندازه تو این موفقیت شریکند.من معتقدم به حضور ساحره ها در جامعه و در تمامی عرصه ها هستم.مثال ها مختلفی هم می تونم از ساحره های موفق بیارم که ثابت کردن چیزی از مردها کم ندارن.مثلا مادر خودم!
نقل قول:
اگر زمانی اتفاقی بیافته که تو مجبور به انتخاب بین مرگخواریت و منافع وزارت بشی، انتخابت کدومه؟ بذار سوالمو اصلاح کنم انتخابت بین بد و بدتر خواهد بود. در واقع ایا مواضعت طوریه که با ارباب یا مرگخواران، به تنش برسی و توافقی نباشه؟ یا بنا رو بر توافق و صلح با بخش سیاه جامعه قرار میدی؟
خب کمی سوالتون کلیه.منظورم اینه که اون منافع چی باشن که باعث بشن من روی اعتقاداتم پا بذارم؟ضمن اینکه ارباب و مرگخواران هم بخشی از این جامعه هستن و شهروند به حساب میان واز حقوق مساوی با سایر شهروندان برخوردارن. با این همه من رسالتمو
نابود کردن محفل و کلیه مشنگ زادها و خائنین به اصل و نسب و به قدرت رسوندن لرد سیاه می دونم برقراری صلح و ثبات در جامعه می دونم.ایجاد آرامش در جامعه و حفظ اونه که می تونه به پیشرفتش کمک کنه.پس تلاش دولت من هم همین خواهد بود و تلاشمون اینه که نذاریم حق کسی این وسط پایمال بشه.همه در این جامعه برای خودشون حقی دارن و تلاش دولت جمع این حقوقه نه برتری دادن یکی به دیگری و نادیده گرفتن حقوق بخش دیگه!
نقل قول:
برای امنیت دنیای جادویی برنامه ای در نظر داری؟ مثلا من ساحرهـــــ اگر بر حسب اتفاق، نیمه شب در خیابان باشم، میتونم از لحاظ جانی و مانی احساس امنیت کنم؟
بلی بانو مگر میشه ساحره ها که تقریبا نیمی از این جامعه رو تشکیل میدن رو من به حال خودشون واگذار کنم.می تونم براتون از کلاس های آموزش دفاع شخصی مثال بیارم که تو وزارت خونه و تحت نظر اساتید مجرب برای خانم ها تشکیل خواهد شد
تا بزنن مردا رو ناکار کنن و امار طلاق به این شکل بره بالا! تا حضور نیروهای انتظامی امنیتی به صورت گشت و...جهت جلوگیری از هرگونه ایجاد مشکل برای بانوان عزیز.
نقل قول:
برای ایجاد شغل در جامعه جادو، برنامه ای داری؟
بلی بانو...تولید داخلی!ضمن اینکه باعث میشه جامعه تا حد قابل قبولی به خودش متکی باشه و دیگه نگران واردات و تغییر قیمت های وارداتی نباشه برای قشر جادوگر ایجاد اشتغال میکنه.
نقل قول:
سرورم!!
نقل قول:
همه مطلع هستیم که شما دوران کودکی و نوجوانی سختی پشت سر گذاشتین. روابط پدر و مادرتون با هم خوب نبوده. در هاگوارتز مورد تمسخر واقع می شدین. قضیه عاشقانه تون هم که اونجوری تموم شد
ارباب اونوقت محفل فکر می کنه من زیر سایه شما جز خفت چیز دیگه ای نصیبم نمیشه و نمی تونن
در اون اذهان کوچکشون بگنجونن باور کنن مرگخوارا اربابی به تمام معنا با فکر و با توجه دارن.
نقل قول:
این سختی ها می تونه از شما فردی عقده ای و ضد اجتماع بسازه و یا شما رو قوی تر و شخصیتتون رو محکم تر کنه.
نظر خودتون چیه؟ چه احساسی نسبت به دوران کودکی و مدرسه خودتون دارین؟
خب سرورم...خب نمیشه منکر پاره ای از همون...همون...خب می دونید مسلما بی تاثیر نبودن
اون اتفاقات و نمونه ش رو تو دشمنی من با گریفندوری ها و عقده روغن زدن به موهام و قایم کردن خودم تو دخمه و قیافه گرفتن برای بقیه خانم ها چون محل سگ هم به من نمی ذارن و عشق نمره کم کردن و مجازات کردن و شکنجه دادن و کشتن می تونین ببینین.آه ارباب نمی دونین من چه موجود بدبختی هستم!هیچکس منو دوست نداره! ولی خودم فکر می کنم همه اون اتفاقات به من کمک کردن تا بتونم شخصیت قدرتمندی پیدا کنم تا حدی که
صاف صاف تو چشم شما و دامبلدور زل بزنم و قسم بخورم طرف شما هستم و بعدش یه خائن به تمام معنا از آب دربیام تونستم تو تمام این سال ها روی پای خود بایستم و به خودم متکی باشم و مثل بعضی
مثل هری پاتر و دوستان! منتظر کمک از طرف دیگران نباشم و در مواقع استرس زا با سربلندی از پس مشکلاتم بر بیام.
نقل قول:
تکلیف شما با خودتون روشنه؟
آیا ممکن نیست طی دوران وزارت یهو بزنین کل جامعه جادوگری رو منهدم کنین. بعد دامبلدور ازتون بپرسه: سیوروس! هنوز هم؟
و شما جواب بدین: همیشه؟!
و ما بفهمیم شما همواره آرزو داشتین جامعه رو بترکونین و ما نمی دونستیم؟
سرورم...قسم می خورم به سایه همایونی شما که من هیچ سری با این پیرمرد سواستفاده گر ندارم.سوگند به نام مقدس خودتون
اگر شما بگین من این جامعه رو دو دستی تقدیمتون می کنم یا می فرستمش رو هوا! من تصمیمات مهمی برای این جامعه دارم
کشتن مشنگ زاده ها و پاک کردن جامعه از وجود ننگینشون،تقدیم دولت به شما و به سیاهی کشوندن کل این جامعه و کشورگشایی!و یکی از برنامه هام اینه که این جامعه رو به اوج پیشرفت و قدرتش برسونم. در این راه پرورش و آموزش نیروهای انسانی و جوانمون در اولویت قرار دارن!
نقل قول:
در مورد موهاتون توضیح دادین...ولی چرا همیشه سیاه می پوشین؟ آیا دلیل خاصی داره یا پای بهداشت فردی در میونه؟ به هر حال شما ازدواج نکردین و شاید شستن ردا براتون سخت باشه
ارباب نمی دونین که چقدر بدون زن زندگی کردن سخته.قبلا مامانم اگر با بابام دعوا نداشت برام میشست ولی خب اون مرحوم از 24 ساعت روز 25 ساعتش رو مشغول گیس و گیس کشی و دعوا با بابام بود!بعدم که لیلی جواب منفی داد من هرجا پا گذاشتم تا یه زن دیگه بگیرم همه منو با تیپا از خونه شون انداختن بیرون.حتی آشا هم نتونست با مارمولک بازی واسه من زن جور کنه.کلا من خیلی موجود بدبختیم!حالا خیلی کثیف به نظر می رسه ارباب؟ در حقیقت سرورم من همیشه تصور می کردم رنگ سیاه به پوست روشن من میاد.ضمن اینکه این رنگ نمادی از شماست و ابهت خاصی داره و پوشیدنش منو غرق در رضایت خاطری عمیق می کنه.
نقل قول:
با توجه به موهای سالم، سیاه و براقی که دارین...آیا برنامه ای برای ریشه کن کردن کچلی در نظر گرفتین؟ به هر حال این یکی از معضلات اساسی جامعه جادوییه که شاید خیلیا ازش بی اطلاع باشن
سرورم به نظر من افرادی که مو ندارن هم بخشی از اعضای این جامعه هستن و حقوق مساوی با سایرین دارن و نداشتن مو هیچ ارتباطی با شخصیت افراد نداره.این یه امر طبیعیه و چیز غیر عادی درش وجود نداره و عده ای که به این پدیده با دیده تمسخر نگاه کنن مطمئنا در خودشون ضعفی حس می کنن و تلاش می کنن به این وسیله بر اون غلبه کنن.
اتفاقا به نظر من کچلی از مو داشتن بسیار جذاب تره و کلا ابهت خاصی داره و من تلاش خواهم کرد تا هرکچلی رو که در این جامعه حضور داره بکشم تا کسی جسارت رقابت کردن و قد علم کردن در محضر همایونی شمارو نداشته باشه.نقل قول:
از زاغی چه خبر؟ آیا واقعیت داره که پرپرش کردین و ازش صد ها قلم پر درست کردین؟ قصد داریم بفهمیم رفتار شما با زیر دستانتون چطوره
خوبه سرورم.سلام داره خدمتتون...
.زاغی به اون نوک نزن زاغ ابله...کروشیو!ارباب به نام مقدستون من بی گناهم.مادرم کمی از دست پدرم اعصابش خراب بود و مرتب پرای این کلاغ رو می کند.من به هیچ وجه چنین رفتار خشنی با یه موجود زنده زبان بسته ندارم درسته که مادرم بعد از مرگش
به جای ارث و میراث درست و حسابی گذاشتن این موجود زبون نفهم دیوونه روبهمون انداخت زاغی رو به من سپرد ولی من جز با مهربونی باهاش برخورد دیگه ای نداشتم تا به این لحظه فقط چندباری معجون های آزمایشیمو به خوردش دادم و چند دفعه هم که از دستش عصبانی شدم با سکتوم از وسط نصفش کردم بعد مجبور شدم بهش ریپارو بزنم یه چند دفعه هم از پنجره پرتش کردم بیرون و مثل جوجه تیغی برگشت تو و چندباری هم صداشو با سی لنسیو بستم چون خیلی رو اعصابم بود.فقط همین.من کلا بسیار طرفدار حقوق جاندارانم.زیر دستانم که جای خود دارن سرورم!