هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۰۸ یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
پرنده رو بگیرین...نگاهش کنین! اولین اسمی که به ذهنتون می رسه اسمشه!

بررسی پست شماره 271 خاطرات مرگخواران، آگوستوس راک وود:


پست شما یه اشکال کلی داشت. اول به اون اشاره کنم که مجبور نشم هی تکرارش کنم.

موقع نوشتن اولین چیزی که باید بهش توجه کنیم چارچوب ها هستن. اینجا ما چندین چاچوب داریم که هر کدوم قوانین خودشونو دارن و هر چی کوچیکتر بشن قوانینشون بیشتر می شه. بزرگترینشون که مربوط به کل سایت می شه دنیای هری پاتره. انجمن ها و تاپیک ها این محدوده رو تنگ تر می کنن. اینجا مجبور می شیم موقعیت ها و شخصیت ها و سوژه ها رو هم در نظر بگیریم.
این جادوگری که شما ترسیم کردین کمی با دنیای هری پاتر غریبه اس!
شکل جادو کردنش فرق می کنه.
این تفاوت ها تا یه جایی قابل قبول هستن. ولی یه اصول و قوانینی هست که نمی شه زیر پا گذاشت. مثلا سالها پیش یکی از اعضای سایت می خواست شخصیتشو طوری معرفی کنه که در مقابل طلسم ها مصونیت داشته باشه. خب این کل اصول ایفای نقش رو به هم می ریخت. قوی نشون دادن شخصیت ها هم بر خلاف تصور نویسنده ها فایده ای برای ایفا کنندش نداره.
مثلا منم می تونم نقش یه ولدمورت خشک قدرتمند شکست ناپذیر رو ایفا کنم...ولی واقعا اونجوری به درد ایفای نقش نمی خورم! سوژه ساز نمی شم.
شما هم آزادین که شخصیتتونو شکل بدین. مرموزش کنین. ترسناکش کنین. ولی یه حد و مرزی هم براش در نظر بگیرین. اجازه ندین از دنیای هری پاتر خارج بشه. مثلا جادو کردن بدون چوب دستی توسط یه جادوگر عادی، شکستن این مرزها محسوب میشه.


نقل قول:
کت فراک سبز- نقره ای همیشگی اش را پوشیده بود. موهای سیاهش مانند همیشه برق میزد ولی اینبار، بجای کفش های همیشگی اش، پوتین های نویی را پوشیده بود.
با قدم هایی محکم بسمت خانه ی پیش رویش گام بر میداشت. حیوانات، با نزدیک شدن او، فرار می کردند و با نزدیک شدن او، هوای اطراف چند درجه ای سرد می شد

استفاده از سوم شخصی که هویتش مشخص نیست روش خوبی برای جلب کردن حس کنجکاوی خواننده هاست. مخصوصا اگه جمله ها به اندازه کافی مرموز و جذاب باشن.که جمله های شما همینطور بودن. البته این نکته رو فراموش نکنین که اون نکته رو که چرا باید با عبور یک جادوگر هوا سرد تر بشه و ... ندیده می گیرم.
رنگ سبز نقره ای کت اشاره زیبایی بود.


جمله ها و توصیفاتتون خیلی زیباست. خلاقیتتون خیلی واضحه. مثلا این که آگوستوس از چیزی عصبانی بوده و به همین دلیل هاله ای دور دستش دیده می شه. مواظب اشکالات جزئی که جذابیت جمله هاتونو کمتر می کنن باشین. مثلا فعل "پودر شدن" هم با فاصله کمی دوبار تکرار شده و هم برای یه نوشته جدی زیاد مناسب نیست.


وضعیت فاصله گذاریتون بهتر شده...بهتر از این هم می شه. مثلا:
نقل قول:
داخل سرسرای عمارت، پر از نقاشی های مختلف بود. ناراحت بود که امروز صاحب این عمارت باید از این نقاشی های زیبا، برای همیشه خداحافظی کند اما، این کمترین بلا برای مسبب ناراحتی های هریت بود. راک وود هیچ خانواده ای نداشت اما هریت، خواهر ناتنیش بود که او، بیش از همه چیز در دنیا او را دوست داشت.

اگه این پاراگراف رو برای خودتون یا شخص دیگه ای بخونین بعد از جمله "مسبب ناراحتی های هریت بود" مطمئنا مکث می کنین. این مکث رو با رفتن به سر خط به خواننده هم نشون بدین.


نقل قول:
اما، این کمترین بلا برای مسبب ناراحتی های هریت بود

کلمه "بلا" برای اینجا مناسب نبود. "مجازات" منظورتونو بهتر و بیشتر می رسونه.


نقل قول:
نعره های راک وود، ستون های عمارت را به لرزه در آورد. سارا اسکاوت که پشت بزرگترین ستون پنهان شده بود، نفس هایش بشماره افتاد.

خواننده تا این لحظه با سارا آشنا نشده بود. برای همین بهتر بود اینقدر بی مقدمه دربارش حرف نمی زدین. کافی بود همین جمله رو به شکل دیگه ای می نوشتین:
نعره های راک وود، ستون های عمارت را به لرزه در آورد.
سارا اسکاوت پشت بزرگترین ستون پنهان شده بود. نفس هایش به شماره افتاد.

اینجوری جمله تون نقش معرفی کردن سارا (در واقع موقعیت سارا) رو داره.


نقل قول:
راک وود، اسکاوت را با گردن بسمت ستون مقابل پرت کرد.

با گردن؟!
درستی توصیفات و انتخاب کلمات مهمه....ولی در پست جدی خیلی مهمتره. چون اشتباهات جزئی هم می تونن حال و هوای پست رو از بین ببرن. شما نوشته بودین گردنش رو گرفت. لزومی نداشت اشاره کنین که چطوری پرتش کرد.
اینجا هم همون حالت وجود داره:
نقل قول:
راک وود کنار بدن نیمه جان و در حال از دست دادن آب اسکاوت چرخ میزد.

قبلا اشاره کرده بودین که سارا چطوری داره می میره. اینجا لزومی نداشت تکرار کنین. این تکرار فقط قدرت تاثیر جمله رو کمتر کرده.


شکل مرگ، خلاقانه و سیاه و زیبا بود. همین مرگ رو می تونین با استفاده از چوب جادو انجام بدین.در اون صورت هیچ اشکالی نمی مونه.

دو نقطه ها و سه نقطه ها دیگه نیستن! و این خیلی خوبه!


نقل قول:
دقایقی بعد، عمارت بر روی جسد سارا اسکاوت پودر شد و تنها اثر بجا مانده از حضور راک وود، جای پای سیاهش بر روی سنگفرش ها بود

علامت آخر این جمله کو؟!
در پست جدی و مخصوصا پست تکی پایان پست خیلی مهمه. اینجاست که می تونین روی خواننده تاثیر بذارین یا کاری کنین که خواننده کل پستتونو فراموش کنه!
پایان پست شما خیلی خوب بود.صحنه هایی که خلق کردین جذاب بودن. صحنه آخر هم ضربه آخر رو وارد می کنه و کار رو تموم می کنه.


خوب بود.

موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۳۸ شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳

آگوستوس راک وود old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۶ چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۵ جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰
از زیر سایه ارباب .... ( سایشون جهان گستره خوو ...)
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 118
آفلاین
سرورم... درود

من برگشتم... مثل همیشه فعال و پر انرژی. درخواست...

بتمرگ دیگه پرنده لجباز... ببخشید سرورم. تو این سفر، این شاهین سیاهو گرفتم. ولی هنوز حتی نمیدونم چی اسمشو بذارم. شما پیشنهادی ندارین؟

اهااااان... در خواست نقد این پایینی رو دارم

http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=289851


ویرایش شده توسط آگوستوس راک وود در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۲۶ ۳:۱۸:۴۶
ویرایش شده توسط آگوستوس راک وود در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۲۶ ۳:۲۳:۳۹

آخرين فرصت ماست ....




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۶ جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
قبل از نقد به این نکته اشاره کنم که من درخواست نقد کسایی رو که از نقد کننده های دیگه هم درخواست نقد کردن قبول نمی کنم. لطفا اینو فراموش نکنین.


کرنلیوس!

چرا تکذیب؟ مرلین یکی از یاران وفادار ماست.

بررسی پست شماره 135 فرهنگستان ریدل،کرنلیوس آگریپا:

پست شما یه حالت مستقل داره. با وجود اینکه در چارچوب سوژه قرار داشتین درباره چیزی که دوست داشتین نوشتین. این کارتون خوب بود. گرچه هنوز پختگی لازم رو نداره. ولی با کسب کمی تجربه می تونین این کار رو راحت تر و درست تر انجام بدین.


اشکال اساسی شما شخصیتی بود که بر پایه اون نوشتین. یعنی مرلین!
ما مرلین رو نمی شناسیم. مبنای شخصیت های ما کتاب های هری پاتر هستن. جایی که یک شخصیت در کتاب هری پاتر وجود نداره یا معرفی نشده ملاک ما برای شناختش ایفای نقش همین سایته. همونطور که من ویولت بودلر رو نمی شناختم. ویولت بودلری که به من معرفی شد همین ویولت داخل سایته. درباره مرلین هم همین حالت وجود داره. مرلین در کتاب های هری پاتر در حد یک اسم بود. شناخت قبلی ما یا شناختی که از فیلم ها و سریال های دیگه به دست آوردیم به درد نمی خوره.مرلین کتاب کاملا سطحی و کمرنگ معرفی شده. برای همین ما باید مرلینی رو که در سایت معرفی می شه قبول کنیم.
در این پست مرلین شماشباهت زیادی به مرلین ایفای نقش نداشت. تا حدودی شبیه بود و همین تلاش شما رو نشون می ده و برای شروع کافیه.
ولی سعی کنین شخصیت های ایفای نقش رو بیشتر بشناسین. این نکته موقع نوشتن خیلی کمکتون می کنه. راحت تر می تونین در مورد این شخصیت ها طنز بنویسین.


نقل قول:
- جامعه جادوگری الان به فرهنگ مذهبی‌ نیاز دارد . جامعه‌ای که دین نداشته باشد، پدر ندارد! بی‌ پدری موجب بی‌ حجابی و بی‌ هویتی جوانان است! ما در دهن جوانان می‌زنیم ! اگر می‌خواهید با فرهنگ شوید به حوزه مرلینیه مراجعه کرده تا اینجانب فرهنگ را بر شما قالب کنم . البته قبلش به مرلین رای بدین... یادتون نره !

سوء استفاده مرلین از این فرصت برای جمع کردن رای ایده خوبی بود. توجهون به وقابع سایت و استفاده از اونا در رول هم جالب بود.
از شکلک ها وسط جمله استفاده نکنین. مگه اینکه قرار باشه حالت شخصیتتون بعد از اون تعییر کنه.مثلا:

لودو از مرلین پرسید:
تو واقعا می خوای وزیر بشی؟ نگران عکس العمل لرد نیستی؟


نقل قول:
مرگخوارا که کم کم دود کافه داشت اونارو با خودش میبرد با شنیدن صدای مرلین از خواب پریدن . البته به غیر از مورفین که همینجور وایساده خوابش برده بود و از لب و لوچش آب دهان غلیظی سرازیر بود که همین که به کفّ کافه میرسید بخار میشد و به دود کافه اضافه میکرد. لودو که یهو بعد از شنیدن سخنرانی‌ پرشور مرلین جوگیر شده بود جوری مشتشو بالا برد که به فکّ لینی برخورد کرد و باعث شد ساحره‌ جوون بیهوش نقش زمین بشه.

این قسمت مبهم بود. توضیحاتش نامفهوم و خیلی زیاد بود. هدف خاصی هم نداشت. اگه کمی روی طنزش کار می کردین شاید بهتر می شد ولی این طنز هم بستگی به همون شناخت شخصیت ها داره که بدونین کجای شخصیت لودو می تونه خنده دار باشه و کجای شخصیت لینی! مثلا اینجا از این مورد خیلی خوب استفاده کردین:
نقل قول:
من این همه تلاش کردم شکم رشد دادم که چی‌ بشه ؟ از مقام و منصب شوت بشم؟

از نکته کوچیکی مثل آواتار لودو استفاده کردین. کارتون خوب بود.


روی موضوع جمع کردن رای برای مرلین زیاد توقف کردین. این کار ممکنه خواننده رو خسته کنه. یهتر بود یا پستتون رو کوتاه تر می کردین و یا قسمتی از ست رو به رای مرلین اختصاص می دادین و بقیه شو به قسمت دیگه ای از سوژه.


موقع نوشتن در تاپیک های ادامه دار آزادی داریم...ولی تا یه حدی!
مثلا شما درباره رای گیری برای مرلین نوشتین. تا وقتی روی سوژه تاثیر مستقیم و منفی نذارین کسی نمی تونه ایرادی بگیره. ولی مثلا آخر پستتون:
نقل قول:
مرگخوار‌ها مونده بودن که به آغوش‌ مرلینی بپیوندن یا سعی‌ کنن مورفینو که الان دیگه وسط کافه علم داده بود بیدار کنن.

اینجا روی روند ماجرا تاثیر گذاشتین. این جمله معنیش اینه که نفر بعدی باید همین سوژه رو ادامه بده. سوژه مربوط به مرلین رو. در حالی که سوژه اصلی گرفتن مجوز برای فرهنگسرا بود. وسط ماجرا می شه سوژه های فرعی داد. ولی باید مواظب باشین بیشتر از حدی که لازمه طول نکشن. چون در این صورت ممکنه باعث بشن سوژه اصلی فراموش بشه.
بهترین کاری که می تونستین در آخر پست انجام بدین این بود که این جریان رو تموم می کردین! مرلین حرفاشو زده بود. بهتر بود همونطوری که اومده بود می رفت و ذهن مرگخوارا رو هم درگیر نمی کرد.


قالب کلی و شکل نوشتن شما خوبه. توضیحاتتون معمولا رسا و قابل فهمه.


از غلط های املاییتون دیگه خبری نیست. این یکی پیشرفت قابل توجه و بزرگی بود.

پست شما تقریبا همه نکاتی رو که یه پست خوب باید داشته باشه داره! ولی در حد کم! از هر کدوم یه ذره!
تقویت کردن این موارد کم خیلی راحت تر از اینه که یه مورد رو کلا نداشته باشین و سعی کنیم از صفر بهتون آموزش بدیم. قدم های اول رو برداشتین. کافیه به خوندن و نوشتن ادامه بدین. خیلی زود خودتون هم پیشرفتتون رو احساس می کنین. خوندن رو فراموش نکنین. این سایت نویسنده های خوبی داره. شناساییشون سخت نیست. با خوندن پست های اونا ریزه کاریا رو زودتر یاد می گیرین.


موفق باشید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بررسی پست شماره 136 فرهنگستان ریدل، مورگانا لی فای:


نقل قول:
- مرلین؟یه سوال: دقیقا به من بگو چی به ما میرسه اگر به تو رای بدیم، درحالیکه گزینه بهتری مثل سوروس پیش روی ماست. ضمن اینکه این چه ربطی به مشکل با مورفین داشت؟ و فکر قانع کردن منم از سرت بیرون کن چون من هرگز به دشمن چند هزار سال قبلم رای نمیدم. البته.. لازم به ذکره که هر چی ارباب بگه . با این حال...

همونطور که در نقد پست قبلی گفتم سوژه رای گیری نباید ادامه پیدا می کرد.چون ارتباطی با سوژه اصلی نداره. ولی با توجه به جمله آخر پست قبلی شما مجبور بودین حداقل در شروع همین سوژه رو ادامه بدین. اشاره های خوب هم داشتین. اشاره به بهتر بودن سیوروس به نظر مورگانا و دشمنی چند هزار ساله...نکات خوبی بودن.


نقل قول:
چون مورگانا فریاد زد:
- منو به این اسم صدا نزن بانز! سکتوم سمپرا!

بسیار خوشحالیم که یکی از طلسمی بجز کروشیو استفاده کرد! مرلین شما را حفظ کند...یا...با توجه به دشمنی چند هزار ساله خودتون خودتون رو حفظ کنید.


نقل قول:
تقریبا همه مرگخواران با قدردانی به مرلین نگاه کردند که ردای سیاه و سفیدش را صاف میکرد.
- خوب برگردیم سر سوژه اصلی! الان مشکل شما مورفینه یا واژه هایی که از استفاده کردن ازشون محروم شدین؟

دقیقا همون کاری رو انجام دادین که باید انجام می دادین. سوژه فرعی رو کمی ادامه دادین و در اولین فرصت برگشتین سراغ سوژه اصلی. این کارتون ماهرانه و بسیار مفید بود.


نقل قول:
مرلین مکثی کرد
- ... ممکنه من بتونم کمکتون کنم... اما شرط داره.

پایان خوبی داشتین. گذاشتن یه مسئولیت سبک به عهده نفر بعد اقدام ترغیب کننده ایه. فقط دقت کنین که انجام دادن این مسئولیت اونقدر سخت نباشه که نفر بعدی رو فراری بده. مثلا الان مرلین مشکل کوچیکی رو داره حل می کنه. ولی اگه می گفت "بین محفل و مرگخوارا می خوام صلح برقرار کنم ولی یه شرط داره" مسئولیت کمی سنگین می شد. خواننده ها معمولا از مسئولیت های سنگین فراری هستن!


نکته بعدی درباره شخصیت مورگاناست. مورگانا داره زیادی سیاه می شه! این براش خوب نیست. یه مدت که بگذره تو این قالب جا میفته و نمی تونین عوضش کنین.البته اگه نخوایین عوض بشه مشکلی نیست. ولی ممکنه ازش خسته بشین. مورگانا سیاه مطلقه! تاریکه...افسرده اس. غمگینه...عصبانیه!
می تونین یه جنبه شوخ یا طنز آمیز بهش اضافه کنین. لازم نیست حتما خودش شوخی کنه. بقیه می تونن درباره مورگانا و گربه اش یا دشمنیش با مرلین شوخی کنن. کافیه محور طنز مورگانا باشه. کمی از تلخیش کم کنین. شاید اینجوری برای خودتونم بهتر باشه.


پست شما کوتاه، مفید و به اندازه کافی خوب بود.

موفق باشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بررسی پست شماره 509 خانه ریدل، لیلی لونا پاتر:


ظاهر پستتون عوض شده. با قبلیا فرق می کنه. این سبک جدیدتون خیلی بهتره. خوندنش هم راحت تر و لذتبخش تره.


نقل قول:
صدای اعتراض مرگخواران بلند شد...

- لباس محلـی؟

- لباس محلـــــــی؟

- لباس محلــــــــــی؟

- لباس محلــــــــــــــی؟

اجرای همین ایده های ساده می تونه حال و هوای پست شما رو عوض کنه. می تونستین بدون کشیدن حروف سه بار همین جمله رو تکرار کنین. ولی در اون صورت این تاثیر رو می ذاشت؟...نمی ذاشت!
ولی وقتی کمی به خودتون زحمت می دین و به این شکل می نویسین مشخص می شه که صدای مرگخوارا در هر مرحله بلند تر شده. کارتون خوب بود.


شخصیت های شما دارن کم کم خودشون رو پیدا می کنن. لودویی که از ترس می پره تو بغل مرلین. لردی که وانمود می کنه همه چی رو می دونه و می فهمه. خیلی خوب بودن. در مورد بقیه شخصیت ها هم به همین اندازه دقت داشته باشین. طنز پستتون اینجوری تضمین می شه.


نقل قول:
لرد سرش را کج کرد و چشم غره ای به مرگخواران که به طور ضایعی هر لحظه به آن ها نزدیک تر می شدند تا سخنانشان را بهتر بشنوند، رفت و به سمت لودو برگشت تا چیزی بگوید که...

صحنه طنز جالبی بود. قسمت های طنز آمیز پست های شما کم کم داشت به سمت خطرناکی پیش می رفت. خوشبختانه از اون حالت پیچیدگی نجاتش دادین. سادگی رو به توصیف صحنه ها و موقعیت ها برگردوندین. همین کارتون دلنشین ترشون کرده.


نقل قول:
ـ ایـــــست!تکون نخورین!عـــه... خواهران خواهش می کنم موهاتونو بپوشونین! خواهرم لجبازی نکن!عـــــه...من با این وضعیت نمی تونم چشامو وا کنم که!

پایان خوب و مناسبی داشتین. هر خواننده ای انتظار داشت یکی بیاد از سرو وضع اینا ایراد بگیره. غافلگیر کردن خواننده کار خوبیه ولی برآورده کردن انتظاراتشون هم اگه در جای مناسبی انجام بگیره حرکت مثبتیه! اینکه ادامه ندادین و بقیه شو گذاشتین به عهده نفر بعدی انتخاب بجایی بود.


شکلک هاتون محل مناسب خودشونو پیدا کردن.
این پستتون بهتر از قبلی(که نقد کرده بودم) بود. دارین مسیر درستی رو طی می کنین. راهتونو عوض نکنین. قدم هاتون رو بلند تر نکنین. همینطور پیش برین. هر روز بهتر از روز قبل می شین.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۰۰ پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳

لیلی لونا پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۰ دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۹:۲۰ پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 22
آفلاین
اهم...
ارباب؟
اینونقد می کنین لطفا؟




قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


لولو ارزشی

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۶ پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
ارباااااااب
ارباااااب
درود ارباب
میووووو
ا بشین ساتین ببخشید ارباب اینم مث من دل نداشته اش تنگ شده بود برای شما
غرض از مزاحمت
درخواست نقد پست 136 رو دارم


ویرایش نوشت :
نمیدونم کجاش اشکال داشت ارباب. سعی کردم درستش کنم نمیدونم شد یا نه


ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۲۴ ۲۲:۳۱:۳۷

تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۳

کرنلیوس آگریپاold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۹ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ یکشنبه ۳ آبان ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
با سلام به لرد تاریکی‌ ممنون میشم اگر لطف کنین این پستو نقد کنین...در ضمن بنده هرگونه رابطه با ستاد انتخاباتی مرلین کبیر (رحمن الریش ) را تکذیب می‌کنم.




ارزشی بی‌ بکارت


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۲۵ یکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 89 جانور نماهاٰ، نجینی:


نقطه قوتی که در نوشته های قبلیتون وجود داشت در این پستتون هم دیده می شه. شما روی سوژه تسلط زیادی دارین. همین باعث می شه با اعتماد به نفس و با خیال راحت بنویسین...همین اعتماد به نفس به خواننده هم منتقل می شه.
شما سعی نمی کنین تاثیر خاصی روی سوژه بذارین. سعی نمی کنین به نقطه خاصی برسین و همین باعث می شه راحت تر بنویسین. این روشتون خیلی خوبه. چه ماموریتی در کار باشه و چه نباشه سعی کنین به همین شکل بنویسین.


نقل قول:
اسنیپ دوباره سعی کرد با لب خونی چیزی را به آن ها بفهماند، ولی که بود که متوجه شود؟!

این جمله شما باعث شد من خواننده برگردم و پست های قبلی رو دوباره و با دقت بیشتری بخونم که بفهمم چه بلایی سر لب اسنیپ اومده و دلیل وجود خون چیه!
تنها دلیل این اشتباه هم لحن فعل ها و کلمات شماست که با هم هماهنگ نیستن.
" که بود که متوجه شود" یک جمله کاملا نوشتاری و کتابیه..."لب خونی" یک کلمه محاوره ایه. همین اشتباهات کوچیک هستن که خواننده رو به اشتباه می ندازن و تمرکزش رو به هم می زنن. اینجا کلمه درست "لب خوانی" بود. ولی این کلمه هم در این جمله معنی درستی نمی داد. چون لب خوانی کاریه که طرف مقابل انجام می ده. منظور گوینده رو از روی حرکت لب هاش درک می کنه.


طنز پست شما کمی در خطر از دست دادن تاثیرش قرار داره. این اتفاق وقتی میفته که نویسنده طنزی رو که نوشته باور نداشته باشه. از ته دلش ننوشته باشه. فقط خواسته باشه یه چیزی برای خندوندن خواننده بنویسه . در حالی که لازم نیست تک تک جمله های شما طنز باشه. کافیه یکی دو دیالوگ یا موقعیت طنز آمیز جالب یا حتی نسبتا جالب داشته باشین. همین می تونه خواننده رو راضی نگه داره. مثلا این قسمت خوب بود:
نقل قول:
دامبلدور قیچی اش را با تهدید به سوی آن ها تکان داد و گفت:«شما ها منو به یاد موجوداتی به نام «مرگخوار» میندازید! بابا دارم بهتون میگم این شب ادراری داره! اداری چیه؟»

طعنه دامبلدور به مرگخوارا، تکون دادن قچی ساده ولی دلنشین بودن. برای شروع همینقدر کافیه...سعی نکنین...خودتونو مجبور نکنین که طنزش رو بیشتر کنین. تاثیر عکس داره.
مثلا دیالوگ "بچم رو گازه" برای دامبلدور همین حالت اجباری رو داره.
شخصیت هاتون قدرت لازم رو ندارن. اگه جای دیالوگ اسنیپ و لودو و لینی رو با هم عوض کنیم اتفاقی نمیفته. در حالی که باید بیفته.
اسنیپ باید اسنیپ باشه. فرقی نمی کنه اسنیپ سایت یا کتاب...ولی باید شخصیت خاص خودشو داشته باشه. باید با بقیه متفاوت باشه. بقیه شخصیت ها هم همینطور. اگه شخصیت های سایت(مثلا لینی) رو نمی شناسین هر چه سریع تر سعی کنین یه شناختی ازشون پیدا کنین چون موقع نوشتن خیلی به دردتون می خورن. شما طنز های خوبی می نویسین. نه تنها در رول ها تون، بلکه در پست های عادی...مثلا در تاپیک صحبت با ارباب. همون طنز ظریف رو وارد پست هاتون کنین.


شکلک آخر برای دامبلدور مناسب نبود. به تناسب شکلک ها و شخصیت ها و موقعیتشون دقت کنین.


پست شما متوسط بود. کسی که می خونه نه چیزی به دست میاره و نه چیزی از دست می ده.شما موقعیت خیلی خوبی رو انتخاب کردین. به جای پیش بردن سوژه به دیالوگ هایی که ممکنه بین دامبلدور و مرگخوارا رد و بدل بشه پرداختین. می تونستین کمی بیشتر روی این موقعیت تاکید کنین. تاکید مثل همون جمله" شما منو یاد مرگخوارا می ندازین"...بهتر بود از این دست جملات بیشتر استفاده می کردین. به نظر من از موقعیت خوبی که خلق کردین به خوبی استفاده نشده.


موفق باشید.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۲۱ ۱۸:۵۱:۰۸



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۱۱ جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳

نجینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۶ پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳
از زیر سایه لرد سیاه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 30
آفلاین
پدر؟

اینونقد میکنید لطفا؟




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
جینی...با هم حرف زدیم. به خودتون گفتم. اینجا هم تکرار می کنم که چون شما فکر می کنین نقدا براتون مفیده به نقد کردن پست های شما ادامه می دم.
شما از نقد خواستن منصرف نشدین...منو از نقد نکردن منصرف کردین!


بررسی پست شماره 503 خانه ریدل، جینورا ویزلی:


نقل قول:
هکاته بعد از مدتی فکر کردن،نگاهی برق آسا به لرد انداخت و غرید:
-میخوای از شر من خلاص بشی؟!
لرد به پشت سرش نگاه کرد و به آرامی دستش را بالا برد:
-ما،هکاته؟!

شاید متوجه نباشین. ولی نوشتن این قسمت به شکل درست کار سختی بود.
ترسناک ترین شخصیتی که ما در کتاب و سایت داریم لرد ولدمورته. اینجا یه شخصیتی پیدا شده که لرد کم و بیش ازش می ترسه. از طرفی نباید این ترس رو نشون بده و از طرفی مجبوره احتیاط کنه. شما این ترس مخفی رو خیلی خوب نشون دادین. علاوه بر اون صحنه ای که لرد دستش رو بالا می بره و با وجود ترسش هنوز خودش رو " ما" خطاب می کنه فوق العاده بود.


نقل قول:
در حالی که مرگخواران روی زمین"هلیکوپتری"میزندند،لرد با صدای آرامی گفت:
-غلط کردیم بانو!
بعد هم با صدای بلندی فریاد زد:
-بله همینطور است!کاری نکن به تو نیز کروشیو بزنیم ای پست!

این جمله " غلط کردیم" رو هرگز و به هیچ عنوان نمی شد از لرد قبول کرد...ولی شما این قانون هرگز و به هیچ عنوان رو نابود کردین! من به عنوان خواننده خیلی راحت قبول می کنم که لرد اینجا این جمله رو به زبون بیاره.کارتون عالی بود. وقتی موقعیت های مناسب رو بشناسیم و به درستی ازشون استفاده کنیم هر قانونی در رول نویسی می تونه استثناهایی داشته باشه.


در طول پستتون دوازده بار از کلمه "کروشیو" استفاده کردین. این تکرار برای خواننده آزار دهنده اس. شما هر کلمه ای رو اگه تا این حد تکرار می کردین باز آزار دهنده می شد. ولی کروشیو این اثر رو دو برابر کرده. کروشیو و اثری که داره چندان صحنه دلچسب و جالبی نیست. و وقتی در این حد تکرار بشه می تونه یه استرس خفیف در پست شما ایجاد کنه که برای خواننده جالب نخواهد بود.
پستتون با پست های قبلیتون فرق می کنه.همین چند فاصله ای که گذاشتین ظاهر پستتون رو خیلی بهتر و خوندنش رو خیلی راحت تر کرده.دیدن این تغییر امیدوار کننده بود.


این علامتا رو کنترل کنین...هنوز علامت هاتونو به صورت سه تایی می زنین. خواننده از تعداد علامت تعجب های شما سرگیجه می گیره. سه بار گفتم! برای بار چهارم نمی گم ها! به جای نقد چهار تا علامت تعجب تحویلتون می دم. یک علامت برای نشون دادن احساس کافیه.


نقل قول:
صدای سیریوس در اتاق پیچید:
-سرورم!در میان مرگخواران چه کسی شایستگی داره که همسر سوری شما باشه؟!

سیریوس که احتمالا اشتباه تایپیه. منظورتون سیوروس بوده.
ولی می رسیم به مهم ترین اشکال پست شما. وقتی قصد ادامه دادن یه سوژه رو دارین اولین چیزی که باید بهش فکر کنین اینه که قصد دارین با این سوژه چیکار کنین؟ به کدوم سمت ببرینش؟ کدوم مسیر می تونه جالب تر و جدید تر باشه؟
ازدواج کردن لرد سوژه جدیدی نیست. بار ها و بارها تکرار شده. در این مورد شما تقصیری ندارین. چون مسلما نمی تونین همه سوژه های قدیمی رو خونده باشین. ولی این سوژه هیچوقت به نتیجه خوبی نرسیده! و این چیزیه که کم کم و با کسب تجربه می تونین یاد بگیرین که کدوم سوژه در کدوم مسیر به بن بست می رسه.
ایجاد موقعیت های سخت برای شخصیت ها ایده خوبیه. ولی حتما دقت کنین که جذابیت شخصیت رو تحت تاثیر قرار نده. اگه بخوایین این کار رو انجام بدن حتما سوژه تون باید از شخصیتتون قوی تر باشه که خواننده دیگه زیاد به شخصیت توجه نکنه. سوژه ازدواج از شخصیت لرد قوی تر نیست. و خواننده موقع خوندن همش به این فکر می کنه که تصور کردن لرد در این موقعیت زیاد جالب نیست.


صحنه های طنزتون خیلی خوب بود. حالت بد اخلاق و متکبرانه لرد سیاه رو خیلی خوب نشون دادین. بجز کروشیو هایی که هر سه ثانیه یه بار تکرار می کرد.

پست شما پست خوبی بود...بهتر بود کاری به کار سوژه نداشت و بدون اون پیشنهاد آخر تموم می شد. با وجود این پیشرفتتون و اشکالاتی که بر طرف کردین قابل تحسینه.


موفق باشید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نقل قول:
ارباب ارباب شعار ماست...مرگخواری افتار ماست

گاهی یه اشتباه تایپی کل معنی جمله رو از بین می بره...نه؟
پس در تایپ کلمات بیشتر دقت کنیم!
درباره اشتباه های املایی هم همینطور. با وجود اینترنت پیدا کردن املای درست کلمات کار سختی نیست.


نقل قول:
ارباب!جان به فدایت...میخواستم اگه بشه این رو نقد کنین...میدونم زود اومدم ولی آخه خواستم ببینم همین فرمون برم یا یکم کج ومعوجش کنم؟!
یه دوتا سوال هم داشتم که اگه اجازه بدین بپرسم...اول اینکه من کلا سه یا چهار تا رول ادامه دار نوشتم.به نظرتون سوژه ها رو شهید میکنم؟! سوال دوم هم اینه که به نظر شما شخصیتی که سعی میکنم در بیارم این حس رو به شما میده که رودولف زن زلیله؟!

اتفاقا تاپیک نقد جاییه که باید زود بیایین. الان ویولت مو قشنگ بیاد اینجا که من حرفی برای گفتن ندارم! کار از کار گذشته و دیگه نمی شه نجاتش داد.
(شما جدی نگیرین...چون می دونم اینجا رو می خونه گفتم!)
بله...شخصیت شما صفت زن ذلیلی رو به شکل واضحی داره. و اینم خیلی بهش میاد. کسی که همسرش بلاتریکس لسترنج باشه حق انتخاب دیگه ای هم نداره احتمالا! به نظر من بهتره که همینجوری باشه.
شما اگه سوژه ها رو خراب می کردین امکان نداشت برای عضویت در مرگخوارا تایید بشین. چون این یکی از موارد اساسیه که فرد درخواست دهنده باید تا حد زیادی بلد باشه.عضوی رو که سوژه خراب می کنه چطور می تونم به ماموریت بفرستم؟
بعضی اشکالات هستن که بعد از ورود به گروه هم می تونین بر طرفشون کنین. ولی به سری اصول هست که قبل از ورود باید یاد گرفته باشین. اشکالات شما موارد دیگه ای بودن که کاملا جزئی و قابل رفع هستن.


بررسی پست شماره 120 در بحبوحه سیاهی رودولف لسترنج:

اضطراری!
پستتون رو با یک غلط املایی شروع نکنین!


یه مسئله ای که بین نویسنده های سایت بسیار شایع هست قالبه! درگیر یه قالب خاص شدن. این چیزیه که باید مواظبش باشین چون بعد از عادت کردن ترکش کمی سخت می شه.
قالب یعنی شکل خاصی برای پستتون در نظر بگیرین و سعی کنین همیشه به همون شکل بنویسین. با همون نگاه اول به پست شما می شه فهمید که در خطر مبتلا شدن به این قالب گرایی قرار دارین.
یه خط توصیف و یه خط دیالوگ...حتی اگه نیازی به توصیف حالت شخص نباشه. هیچ اجباری برای این کار ندارین. شما می تونین چند دیالوگ رو بدون وقفه پشت سر هم بنویسین. به شرط اینکه اصولش رو رعایت کنین. البته این مورد هنوز موضوع آزار دهنده ای در نوشته های شما نیست.


نقل قول:
لودو بگمن در حالی که مشتش رو روی میز کوبید گفت:
_ای بابا!اگه عشق اینه که زبونم لال" یه نفر رو بیشتر از ارباب دوست داشته باشیم" دیگه هویت مرگخواریمون از بین میره.

شروع خوبی داشتین. جلسه مرگخوارا و دیالوگ های رد و بدل شده خیلی خوب بودن. حالت گیج و سر در گم مرگخوار ها رو خیلی خوب توصیف کردین. بدون اینکه شخصیت هاشون رو فراموش کنین.


ورود رودولف به موقع بود. حالت زن ذلیلش و استفاده از کلمه "عشق" می تونه به سوژه کمک کنه.


نقل قول:
ناگهان کراب از روی صندلیش بلند شد و با هیجان گفت:
_این که خیلی خوبه!یعنی ارباب نمیتونه مرگخواری که عشق رو بفهمه پیدا کنه...پس خوبه دیگه؟!

یک کروشیو از سمت لود به طرف کراب پرتاب شد و بعد از اون لودو گفت:
_کروشیو...کروشیو...آخه قشنگ! اگه ارباب بخواد کاری رو کنه حتما میکنه...ارباب اراده کنه کار تمومه!

این قسمت خیلی زیرکانه بود. سوالی رو که احتمالا برای خواننده مطرح می شه از زبون کراب بیان کردین و به بهترین شکل ممکن توجیهش کردین.
این "به بهترین شکل ممکن" لزوما منطقی نیست. گاهی غیر منطقی ترین و مسخره ترین توجیه ها بهترین می شن. مثل همینجا که دلیل لودو صرفا "ارباب " بودن لرده. خیلی خوب بود. این کار شما در قسمت های دیگه هم نقطه قوتتون محسوب می شه. مثلا:
نقل قول:
جماعت مرگخوار خرکش کنان محفلی بدبخت بدون اسم بیچاره رو اوردن...لودو بگمن رو به محفلی کرد و ازش پرسید:
_بگو ببینم...اگه یکی عاشق زنش نباشه ولی به خاطر اینکه زنش براش غذا درست کنه بهش بگه عشقم،این عشق حساب میشه؟!

سوال لودو اونقدر مسخره اس که همین مسخرگی جالبش کرده!


سوژه رو خیلی خوب پیش بردین. اشکالاتی که در مورد لحن و حالت یکی دو تا از شخصیت هاتون در پست های قبلیتون دیده بودم اینجا وجود نداشت. شاید دلیلش این بود که سوژه کمی شلوغ بود! باید به سوژه می پرداختین نه شخصیت ها. شما هم دقیقا همین کار رو انجام دادین.
در یکی از پستاتون خوندم که رودولف داشت یه چیزایی درباره لرد می گفت...یهو لرد رو پشت سرش می بینه و شروع به انکار می کنه!
به نظر من این شخصیتیه که باید به رودولف بدین و روش کار کنین. چون به خوبی از عهده ایفاش بر میایین. رودولف شما در این پست کمی لب مرز بود.مواظب باشین اون حالت زن ذلیلیشو برای بلا و فقط در موقعیت هایی که به بلا مربوط می شه داشته باشه.


خوب بود.

موفق باشید.








پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
ارباب ارباب شعار ماست...مرگخواری افتار ماست

ارباب!جان به فدایت...میخواستم اگه بشه این رو نقد کنین...میدونم زود اومدم ولی آخه خواستم ببینم همین فرمون برم یا یکم کج ومعوجش کنم؟!
یه دوتا سوال هم داشتم که اگه اجازه بدین بپرسم...اول اینکه من کلا سه یا چهار تا رول ادامه دار نوشتم.به نظرتون سوژه ها رو شهید میکنم؟! سوال دوم هم اینه که به نظر شما شخصیتی که سعی میکنم در بیارم این حس رو به شما میده که رودولف زن زلیله؟!
با تچکر...









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.