بعد از 12 ساعت اندیشیدن لردانه:
ـ یافتیمممممممممممم!!!!
لرد که به خاطر اندیشه وفکر ناب خویشتن بسیار به وجد امده بود اندر باب حرکات موزون شروع به فعالیت کرد.
ـ
در همین حال بود که یهو شیئی بر فرق سر لرد فرود اومد.
ـ اخخخخخ!!
لرد درحالی که سرش رو میمالیده فریاد میزنه:کدوم هیپوگری...
که یهو چشمش به میروپ میفته که مثل عجل معلق ماهیتابه به دست با چهره ای وحشت زده پشت سرش وایستاده.
لرد خوشو جمع وجور میکنه ومیگه:اممم...سلام مامان!
میروپ در حالی که چشم کجش ازتعجب در حال راست شدن بود فریاد میزنه:مورفیییییییییین!!!!!
سپس بدون توفق شروع به کوبیدن ماهیتابه به سر لرد میکنه.
ـ نزن!اخ!! سرم!!!نزن مادر!
ـ من مادرتم؟تسترال مادرته!کرم فلوبر مادرته نکبت!
که درهمان لحظه مورفین سرمیرسه.
ـ ابجی شی کار میکنی؟اِ اِ اِ بنده خدا رو شِلا میژنی؟
لرد درحالی که سعی میکنه بلند شه میگه:عجب گرفتاری شدیم ها!
مورفین درحالی که بوی مواد افیونی از وجناتش در حال بلند شدنه میگه:نژن ابجی!بنده خدا مشتریه.حالا جنس چی ژدی داداش؟
لرد در حالی که افسوس میخورد که چرا نمیتونه دو تا کروشیو مشتی نثار هردوتاشون بکنه بلند میشه و به میروپ بامهربانی میگه:چرا به خودتون فشار میارید بانوی زیبا؟اونم با این وضعتون!باباناسلامتی شما منو بار دار...اهم...منظورم اینه که شما باردار هستید!
میروپ:
مورفین:
زمان برگردان:
سالازار اسلیترین:
جمیع ملت مرگخواران دراینده:
کل اعضای اسلیترین در اینده:
نویسنده:
خواننده:
مورگانا:
مرلین بزرگ:
لرد نوزاد در شکم میروپ:
کلیه ساکنین عالم بالا:
کلیه ساکنین عالم زیرین:
بانوی زیبا:
بانوی زشت:
بانوی چاق:
بانوی لاغر:
میخ دیوار:
ماهیتابه:
مواد افیونی:
مورچه ای که داشت از اون حوالی میگذشت:
مرحوم نلسون ماندلا:
5+1:
و در اخر لرد:(متاسفانه افکت مناسبی برای وصف حال ایشان پیدا نشد)
لرد در حالی که سعی میکرد لبخند ملیحش رو حفظ کنه باخودش میگه:((ای وایمان!ابرویمان پیش کائنات رفت!ابروی هرچه لرد را بردیم!))
در اخر مورفین میگه:برو داداش!تو مشتری نیشتی!کارت از جنش گژشته!
اونوقت مورفین دست خواهرشو میگیره و ازاونجا میره.
****
1 ساعت بعد:
لرد برای عملی کردن نقشه جدیدش پشت خونه گانت ها قایم شده وزل زده به دیگ معجون عشقی که ازش بخار میزنه بیرون.در همین لحظه است که یهو دوباره کف دستش داغ میشه.
کاغذ وباز میکنه وشروع میکنه به خوندن:
ایا ارزوی منفجر کردن پدر مشنگ زاده خود را دارید؟ایا از اینده ای که مادرتان برایتان میسازد ناراضی هستید؟ایا پرتاب کردن سنگ ها جواب نمیدهد؟نگران نباشید!راه حل جدید مارا امتحان کنید!
پودر (معجون عشق رو به بمب تبدیل کن)!
بااین پودر پدر خود را منفجر سازید!
لرد بادیدن این پیام چشمش برق میزنه ودر همون لحظه یه بتری پودر جلوش وظاحر میشه ولرد باخوشحالی اونو ور میداره...