بررسی پست شماره
47 افسانه لرد ولدمورت، مورگانا لی فای:
شروع خوبی داشتین. یا استفاده از نکته بی اهمیتی مثل گربه ارتباط پستتونو با پست قبلی حفظ کردین.
فقط یه نکته ای هست:
نقل قول:
و گربه سیاه زرد چشم گویی از صاحب فریاد ترسیده باشد، از پنجره نیمه باز اتاق لرد که اکثرا به خاطر نجینی به آن شکل باز می ماند، عملا بیرون خزید!
اینجا این گربه از پنجره رفت بیرون. دو خط پایین تر دوباره تو اتاقه. این نکته ها موقع نوشتن جلب توجه نمی کنن...ولی موقع خوندن می تونن خواننده رو گیج کنن.
نقل قول:
مورگانا تا حدی گیج و کلافه به نظر می رسید. یعنی چه که کتاب را از زیر چاپ بیرون بیاور؟ زیر لب غر زد.
- کی تا حالا عالم بالا ما و آن مثلا شوهر مثلا پیغمبرمان را ول میکند، وحی را توی آغوش وجود نداشته ارباب تلپ میکند؟ خوب من الان دقیقا چه غلطی بخورم؟ ای بمیری جی کی با این کتاب نوشتنت. خوب از همون اول ارباب رو.... کتاب؟ من گفتم کتاب ساتین؟
غر زدن مورگانا و کلافگی شو خوب نشون دادین...اعتراضش به این که چرا وحی برای لرد فرستاده شده و حرف زدنش با ساتین...در حالیکه مخاطب واقعی، خودشه! اینجوری هم می تونین از سوژه گربه استفاده کنین و هم به مورگانا فرصت می دین که احساسش رو ابراز کنه.
نقل قول:
یک نفر در عالم بالا پراند.
- خسته نباشی!
کل پست شما یه حالت جدی و کلافه داره...همین یه تیکه این فضا رو تلطیف و ملایم کرده.تیکه کوتاهیه...ولی وظیفه شو به خوبی انجام داده.
نقل قول:
- اوه نه قرنطینه کتاب های رولینگه! نمیذارن کسی بره تو انتشارات تا موقع چاپ کتاب! میگن کلی هم نگهبان و تله و این چیزا کار گذاشتن!
چشم های مورگانا گرد شد.
- قرنطینه؟ نگهبان؟
قرنطینه ایده خیلی خوبی بود.
در نقد پست آگوستوس درباره هدفدار کردن سوژه های بی سرو ته توضیح دادم. اینجا سوژه ما کمی هدفدار شده. یعنی خواننده علاوه بر موضوع های فرعی باید مسئله قرنطینه و رسیدن به کتابا رو حل کنه...ولی این که آیا این هدفدار شدن آسیبی به سوژه زده یا نه؟...به نظر من نزده. این سوژه می تونه به هر شکلی ادامه داده بشه. بستگی به نظر و سلیقه نفرات بعدی داره.
ارتباط مورگانا با عالم بالا خیلی خوب بود.این سوژه می تونه بعدا هم به متعادل کردن شخصیت سیاه و سردش کمک کنه. از گربه هم خوب استفاده کردین. به عنوان یه شخصیت فرعی نقش خوب و قابل قبولی در پشت صحنه ایفا می کنه!
موفق باشید!
_________________________
بررسی پست شماره
46 افسانه لرد ولدمورت آگوستوس راک وود:
بعضی از سوژه ها حالتی دارن که باید جدی گرفته بشن. نمی شه زیاد از مسیرشون خارج شد. کسایی که داستان رو ادامه میدن مجبورن یه روند خاصی رو در پیش بگیرن.اینجور سوژه ها معمولا در ماموریت ها داده می شه و راستش زیاد هم دلچسب نمی شن. چون جای مانور ندارن.
بعضی سوژه ها بر پایه مسخره بازی داده می شن! سوژه مسخره اس...شخصیت ها مسخره هستن! هیچ منطقی وجود نداره.این سوژه ها باید به شکل مسخره ای ادامه داده بشن. هرگز نباید سعی کنیم این سوژه ها رو به شکل منطقی در بیاریم. بهترین و سرگرم کننده ترین سوژه ها هم همین سوژه های به ظاهر مسخره هستن. تو این سوژه ها آزادی خیلی زیادی دارین.
این سوژه هم یکی از همین سوژه های بی منطقه!
پست اولش رو جیمز زده(سوژه رو داده) و به نظر من پست فوق العاده ای زده! یه پست طولانیه که وقتی تموم می شه آرزو می کنی کاش همچنان ادامه پیدا می کرد.این پست رو می شه به عنوان الگو و یکی از بهترین نمونه های این سبک در نظر گرفت. خیلیا به این سبک می نویسن...ولی کمتر کسی پیدا می شه که به این سبک بنویسه و موضوع رو پیچیده نکنه...مفهوم نوشته هاشو همه متوجه بشن. این یکی همچین نمونه ایه.
درباره این سبک توضیح دادم که وقتی به همچین سوژه هایی رسیدین که ظاهرا مسخره و بی معنی بودن سعی نکنین یه مسیر جدی بهش بدین.سوژه های هدف دار زیاد سرگرم کننده نیستن!
(شما این کارو نکردین...توضیحاتم برای آینده بود!)
اول پستتون لرد از خواب بیدار می شه. یه مدت مد شده بود که هر نویسنده ای که از سوژه خوشش نمیومد در پست خودش وانمود می کرد که همه چی خواب بوده و داستان جدیدی رو از صفر شروع می کرد...اول فکر کردم شما هم همچین کاری انجام دادین. ولی خوشبختانه اصل داستان رو حفظ کردین. اینکه در شروع به رولینگ اشاره کردین خوب بود. همین باعث می شه سوژه اصلی از بین نره.
نقل قول:
- مررررررررررلینمان ؟ مورگانااااااااااایمان ؟
خارج از رول مرگخوارا رو اینجوری خطاب می کنیم...ولی داخل رول لردتون کمی باید لرد تر باشه! البته تعجب مرلین و مورگانا و حرکت بعدی لرد این اشکال جزئی رو اصلاح کرده و نشون داده که لحن لرد در اون لحظه عادی و مثل همیشه نبوده.
نقل قول:
مورگانایش و مرلینش ، به حضور مبارک حضرت لرد تشریف فرما شدند .
این "ش" که به آخر مورگانا و مرلین چسبوندین هم دیالوگ قبلی رو قابل قبول تر می کنه.حالت کنایه دار جمله هم " حضور مبارک حضرت لرد" رو توجیه می کنه. چون در حالت عادی توصیه می کنم احساسات خودتون رو در متن بروز ندین...ولی اینجا اشکالی نداشت!
نقل قول:
فریاد لرد ستون های عمارت ریدل را لرزاند . همه در مشرق عالم ، از خدم و حشم و ندیمان تا مغرب عالم ، از ارتشی و وزیر و رئیس جمهور از این فریاد بر تن و سر خود لرزیدند .
اغراقتون خیلی خوب بود...حتی می تونستین بیشترش هم بکنین. مثلا کمی بیشتر وارد جزئیات بشین و توضیح بدین که در اثر این فریاد چه اتفاقایی افتاده! ذکر یکی دو مورد کوتاه می تونست جالب باشه.
نقل قول:
طنابی سیاه و خاردار [ آپشن خار رو خود لرد اضافه فرمودن ! ] دور بدن مرلین پیچیده شد .
این قسمت و ابتکار لرد( که البته ابتکار شما بود) جالب بود.
وسط دیالوگ نرین سر خط. این کار خوانده رو به اشتباه می ندازه که گوینده عوض شده!
نقل قول:
با بسته شدن دوباره در ، ساتین هم که به هوا خواسته بود ، روی مبل میو میو کنان و براق شده ، فرود آمد
این قسمت هم جالب بود...شما قادر هستین صحنه های ساده ولی جالبی خلق کنین.
سوژه رو دستکاری نکردین! فقط سعی کردین بهش جهت بدین. به نظر من کار درستی هم انجام دادین. نفر بعدی یه سوژه تمیز و دست نخورده برای ادامه دادن داره!
بدون دخالت زیاد یه تکون کوچیک به سوژه دادین! کارتون خوب بود.
شما هم موفق باشید!