سیریوس کمی فکر کرد و گفت:
- الان من باید با روح بزرگ ارزشی ها ارتباط برقرار کنم ببینم چه رهنمودی به ما می نمایانه!
روونا: خب الان ما چی کا کنیم؟
سیریوس در حالی که ردای خود را در می آورد و روی زمین پهن می کرد گفت:
- شما برین پشت اون بوته ها کمین کنین تا من ارتباط برقرار کنم... یه سری ارتعاشات داره که هرکسی نمیتونه تحمل کنه!
بدین ترتیب جماعت ارزش نشان به سمت بوته های اونور خیابان رفتند تا از خطر ارتعاشات مخوف در امان باشن.
سیریوس بعد از اینکه ردای خودش رو بر پیاده روی همین طرف خیابان پهن کرد، روی آن نشست و مشغول انجام مراسمات مخصوص شد:
اون طرف خیابون پشت بوته هاارزشی ها دور هم جمع شده
و مشغول صحبت بودند.
روونا: اینجوری نمیشه! باید یکی بره سر و گوشی آب بده ببینیم سیریوس داره چیکار میکنه.
لیلی حرفای روونا رو تایید کرد و گفت:
- ویلی تو برو. تو توی کارای اطلاعاتی هم هستی.
ویلبرت از جای خود بلند شد و به سمت بوته ها رفت. سوراخی ایجاد کرد و مشغول تماشا شد.
- جل الخالق!
همه ارزشی ها با این حرف ویلی چشاشون گرد شد.
روونا: چی دیدی مگه بچه؟
ویلی: سیریوس چهار زانو نشسته... البته نمی دونم نشسته یا داره پرواز میکنه... خلاصه با نیم متر ارتفاع از سطح زمین رو هوا نشسته!
ملت:
- جل الخالق!
روونا: دیگه چی شد؟
ویلی: الان داره حرکات ماکومبایی انجام میده!
ملت:
طرف دیگر خیابونسیریوس همچنان مشغول:
که ناگهان روح بزرگ مرد ارزش در آن مکان پدیدار شد:
روح: پدر سوخته؟ روح ارزشی هارو بیدار میکنی؟ بدهم پدر پدر پدر سوخته ات را در بیاورند!!
سیریوس: ای روووووح! آدم باش حالا بیدارت کردیم جوگیر نشو بذار حرفمو بزنم!
روح: تعجیل کن کار دارم اونور قراره با روح غرب و روح شرق بریم صفا سیتی.
سیریوس ماجرا را برای او تعریف کرد. پس از اندکی تامل روح گفت:
- ...
پشت بوته هاگید درحالی که به شدت مضطرب به نظر می رسید گفت:
- ویلی زود باش دیگه! داره چیکار میکنه؟
ویلی همان طور که از سوراخ نگاه می کرد گفت:
- الان داره با یه جلاد حرف میزنه... احتمالا روحه ارزشی هاست... الان هم مثل اینکه کارشون تموم شد... اوه اوه زود باشید جم کنید داره میاد اینور.
ارزشی ها به سرعت بساط آتیش و اینارو جم و جور کردن و مثل بچه های خوب مشغول مطالعه شدن تا سرانه مطالعه مملکت بالا بره
.
چند دقیقه بعد سیریوس از بالای بوته ها به این سمت پرید.
روونا: چی شد سیریش؟
سیریوس: بشینید آتیشیو که درست کرده بودید
دوباره درست کنید دور هم بشینیم بگم.
چند دقیقه بعدسیریوس: نقشه از این قراره که ما قرار بود 51 درجه و 6 دقیقه تا 51 درجه و 38 دقیقه طول شرقی باشیم. اما پودر پرواز اشتباه کرده. در نتیجه مجبوریم همه مون پودر هامونو روی 51 دقیقه تنظیم کنیم، اما از 6 دقیقه تا 38 دقیقه هر کسی 5 دقیقه 5 دقیقه میره جلو. بعدش از پودر استفاده میکنه. هر کسی به ویلا رسید با پاترونوس به بقیه مختصات درست رو اعلام کنه. بقیه مختصات همونیه که قبلا اعلام شد. مفهوم شد؟
با این حرف او، همه سرشون رو به نشانه تایید تکون دادن. پودر های پروازشون رو تنظیم کردن و پرواز کردن
.
----------------
در ادامه دیگه ممکنه هر کدومشون سر از هر جایی در بیارن!
رویه رو تغییر می دیم. مثل اینکه شیوه قبلی باهاش حال نکردید. الان دیگه فقط رول بنویسید. چه بیست دقیقه چه دویست دقیقه
سبک مبک هم نمیخواد! دردسر داره. هر جور دلتون میخواد بنویسید.
دیگه از این بهتر؟