هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۱:۱۲ جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۳

فرد ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸
از پنج صبح تا حالا علاف کردی مارا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 380
آفلاین
ای وای معذرت
خیلی معذرت سوتی فک کنم باید کارمو تو سوتی های 2015 یاد داشت کنن


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۹:۱۶ جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۳

فرد ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸
از پنج صبح تا حالا علاف کردی مارا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 380
آفلاین
میدونم خیلی کم بود و من خودم از خودم این انتظارو نداشتم اما امیدوارم منو قبول کنید! امروز اصلا حوصله یخ! اینم از رول با شرمندگی!

فرد عزیزم!
پسرم من منظورم از ورود به خونه ی گریمولد، ورود به محفل ققنوس بود. تو با همون مأموریت اول تأیید شدی. ولی فکر کنم حرف منو متوجه شدی.
البته این پستت هم خوب بوده و ازت راضیم. صبر کن تا مدیران دسرسیت رو بدن.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۹ ۱۱:۰۷:۵۹
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۹ ۱۱:۰۸:۳۴

میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۴:۲۹ پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۳

فرد ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸
از پنج صبح تا حالا علاف کردی مارا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 380
آفلاین
سلام آقا دامبلدور اینم از رول امیدوارم خوشتون بیاد یه ساعت سرش موندم!

فرد... فرد... فرد! پسرم واقعاً خوب بود.
همین اول بهت بگم که مسلماً تو به من ثابت کردی که اشتباه می کردم و کاملاً لیاقت عضویت توی محفل رو داری.
شاید پستت خیلی فوق العاده نبوده باشه و مسلماً خیلی می تونه بهتر از این ها بشه، ولی مهم ترین عامل این که باعث شد لذت ببرم از خوندن پستت، تلاشی بود که کرده بودی و این تلاش رو می شد پشت تک تک کلماتت دید.
به شرطی که همین تلاش و پشت کار ویزلی وار رو همیشه داشته باشی بیا توی خونه ی گریمولد پسرم.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۸ ۲۳:۳۹:۴۰

میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۱:۰۵ پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۳

هری پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۱ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۷ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 224
آفلاین
سلام پروفسور!

پروفسور ما اومدیم عضو محفل بشیم و با هم بریم جان پیچ های ولدمورت رو نابود کنیم.

فرزندم!

بیا دفترم که با هم دیگه با کله بریم توی قدح اندیشه و بعد بریم جان پیچ بترکونیم.
به محفل خوش اومدی هری.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۸ ۱۲:۱۳:۴۱

به یاد گیدیون پریوت!

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.



تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۰:۲۷ پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۳

فرد ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸
از پنج صبح تا حالا علاف کردی مارا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 380
آفلاین
سلام بزرگترین بزرگترین خوفی بابا؟
آقا این ماموریتو بده ما بریم آبله مرغونمون خوب شد!

فرد، پسرم!

راستش به نظر من رول نویسی تو الان در حدی نیست که بخوای وارد محفل بشی. اما همیشه برای فرزندان روشنایی فرصت هست تا خودشون رو ثابت کنند. در نتیجه من ازت میخوام بهترین پستی که می تونی رو توی خاطرات یاران ققنوس بزنی. سعی کن به نقد هایی که قبلاً برات انجام شده دقت ویژه ای داشته باشی. مهم نیست که راجع به چه موضوعی می نویسی، فقط دلم میخواد یه داستان قوی پشت پستت باشه. البته مسلماً باید به عنوان تاپیک هم توجه کنی.
اگه پستت من رو راضی کرد وارد محفل میشی، در غیر این صورت دوباره باید چند وقتی کنار خودم روی رول نویسی ـت کار کنی و بعد یک بار دیگه شانس ـت رو امتحان کنی.

پشت کار بالا از صفات خانوادگی ویزلی هاست.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۸ ۱۲:۱۰:۵۳

میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳

لیلی پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۵ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
از دره گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
سیلام
بزرگترینِ بزرگترینِ خیلی بزرگِ دورانِ خفنیت!
حدس می‌زنم که نباید اینجا پست می‌زدم و پستم رو ادیت می‌کردم ولی به خاطر اینکه دستخط زیبای شما را مختدوش نکنم؛ تصمیم بر آن گرفتم پستی جدیدی بزنم.

ای بزرگوارترین بزرگوارن کل ایام من انچه خواسته‌اید به پایان رساندم و در این مکان نهنیدم!
لطف نمایید مطالعه و سپس نقد بر آن بنوازید که این بنده حقیر چشم به نصحیت‌های پر برکت شما دارد.

متشکرم


خوش اومدی لیلی!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۲ ۲۲:۴۴:۴۴

و آن هنگام که انتظارش را ندارید؛ یهویی می‌شه!

ماجراهای خانواده پاتر


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳

لیلی پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۵ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
از دره گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
سیلام به بزرگترینِ بزرگترینِ خیلی بزرگِ جادوگران!
خوبی؟ خوبم!

من دیدیم آقامون اومده اینجا عضو شده؛ گفتیم ما هم بیایم عضو شیم شاید بختمون باز شد، از آقایون مجرد اینجا بهره‌ای ببریم!

چه کنیم که ما هم بشیم؟!

اوه لیلی پاتر!
شما نماد عشقی دخترم! چادرتو سر کن فرزندم این سوروس جدیده خیلی بد چشمه.. جیمز هم از این طرف رفت.. دره ی گودریک. به عنوان ماموریت ورودت پست اونجا رو ادامه بده و بعد نامه ی رازداری با جغد می رسه بهت. دسترسی رو هم همونجا تو دره یه گوشه از خود جیمز بگیر وقتی دستت بهش رسید!

آها! راستی..

این خلاصه رو هم اون بالای پستت قرار بده فرزندم:



نقل قول:
خلاصه:
شخص مجهول الهویه ای اومده تا دره ی گودریک رو بخره و پروژه ی شهر رویایی پدیده رو اونجا بسازه. صاحب زمین های دره گودریک هم به طور نصف نصف دامبلدور و ولدمورت هستن. ولدمورت یه پیشگویی شنیده مبنی بر اینکه اگه محفل شهر رویایی بسازه شکست ناپذیر میشه. به خاطر همین می خواد مانع بشه. محفلی ها هم می خوان حتما شهرشون ساخته بشه. در نتیجه هر دو طرف دنبال اینن که شش دنگ سندها رو داشته باشن. دانگ و فرد ناشناس می خوان برن خونه ی ریدل دزدی نصف سندهایی که دست ولدمورت هست و مرگخوارها و ولدمورت هم به شکل بچه های هاگوارتزی تغییر شکل دادن تا برن دفتر دامبلدور و نیمه ی دیگه ی سندها رو بردارن. ضمن اینکه باید بگم ولدمورت چوچانگ شده و رفته تو مثلث عشقی با جینی و هری!! و پست آخر رو هم بخونین !



ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۲ ۱۹:۵۷:۰۹
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۲ ۱۹:۵۸:۳۷

و آن هنگام که انتظارش را ندارید؛ یهویی می‌شه!

ماجراهای خانواده پاتر


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۰:۲۹ چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۳

فرد ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸
از پنج صبح تا حالا علاف کردی مارا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 380
آفلاین
فقط یه فرصت به من بدید فقط یکی! اگه میشه هفته ی بعد بدین چون من آبله مرغون گرفتم نمیتونم چیزی بنویسم همینشم به زور نوشتم.


باشه فرد!
ده روز دیگه برگرد و درخواستت رو مطرح کن. امیدوارم آبله اژدهاییت زودتر خوب بشه..


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۱ ۱۷:۴۳:۴۴

میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۳

هرمیون گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۱۱ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 239
آفلاین
جیمز وارد دفتر دامبلدور میشه و با عصبانیت محکم میزنه رو میز دامبلدور. دامبلدور که چون قبلا تام ریدل تو هاگوارتز بوده و از این کارا زیاد کرده عادت داشته در قیافش تغییری ایجاد نمیشه. جیمز دوباره چند بار رو میز میزنه و بعد چوبش رو در میاره و چند تا ورد لوموس اینا اجرا میکنه که قدرتش رو به رخ دامبلدور بکشه.
-حتما تو هم سوال در مورد جان پیچ داری .

جیمز از دفتر میره بیرون ، اسنیپ رو پیدا میکنه میاره تو ، چند باز کتکش میزنه و چند ورد روش میخونه و بعد بیرونش میکنه. دامبلدور از اینکه به یار وفادارش توهین شده بود ، عصبی میشه و بلند میشه و چوبش رو به سمت جیمز میگیره.
-چی پیش خودت فکر کردی ؟ ما باید عشق داشته باشیم ، عشق مهمه. عشق خیلی توپه ، کلا تو بدترین تاریکی ها این عشقه که مثل یه چراغ قوه ماگلی بهمون کمک میتونه بکنه.
-
-باب چه انتظاری داری خب ؟ دویست بار سخنرانی کردم دیگه حرفی واسه گفتن ندارم در مورد عشق.
-اینا رو ولش کن. تو چجوری اجازه دادی که لرد بیاد خونه ما و من و لیلی رو بکشه ؟ مثلا ما یارات بودیم ، چرا به ما پشت کردی ؟ جوری وانمود نکن که انگار نمیدونستی ما در خطریم.

دامبلدور که ترسیده بود به زانو هاش افتاد و بعد چوب جادوش رو داد به دراکو تا کسی که ورد جابه جایی نمیتونه اجرا کنه ، آواداکدورا اجرا کنه. بعد از چندین تلاش دراکو ، اسنیپ از در اتاق اومد بیرون و دراکو و دامبلدور رو کرشیو کرد و رفت بیرون.

دامبلدور از جاش بلند شد و در اتاقش رو باز کرد و با عصبانیت داد زد.
-سوروس بهت گفتم منو بکش ، نه شکنجه ! عجب بدبختی داریم برو اصلا همون طرف تام تو باب. :vay:

جیمز که از نوشتن کل این رول و ماجراهای دیگه ای که اتفاق افتاده بود خسته شده بود ، تصمیم گرفت یه دیالوگ بگه و پست رو تموم کنه.
-آلبوس ، من میخوام دوباره عضو محفل بشم.از وقتی لیلی مرده ، زنی تو زندگیم نبوده و شنیدم که ساحره های جیگری تو محفل هست واسم. رام بده بیام تو باشون رازو نیاز کنم یه ذره از سختی های زندگیم کم شه. ... آها راستی اینم نقد کن لطفا.

اوه بون سواق مون آمی!
برای مدیران جدیدا پارتی بازی می کنم جناب شاخدار! به پاس این که یک بار برای منافع مهمتر تو پرانتز عشق، کشته شدی.. یه دسترسی خونه ی گریمولد به خودت بده فرزندم. در خواست نقدتم ببر نقدستان یه پست هم به پستات اضافه شه مدیر گولاخی به نظر برسی باباجان!


ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۹ ۲۲:۰۱:۰۸
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۹ ۲۳:۱۸:۲۸



پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۲:۰۷ یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۳

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقل قول:

فرد ویزلی نوشته:
آقا آقا یه لحظه صبر!
چرا مثلا جناب روبیوس هاگرید به این راحتی وارد محفل شدن و بنده باید ده بیست تا رول مینوشتم تا شاید قبول بشم یا نه؟ نه واقعا چرا؟ نمیدونم والله. از دیروز صب این ذهنمو مغشوش کرده با خودم گفتم وات تو دو وات نات تودو چی کنم چی نکنم الان اومدم اینو بگم که آقا چرا برای من اینقدر سختگیرانه بود... لفا یه ماموریت دیگه بده به من آقو من رولمم قوی تر شده توصیفاتم بیشتر شده! میخوای یه امتحان ازم بگیر! بابا بزرگ انشالمرلین دیگه برای محفل کوچولو نیستم!
با تچکر(و طلبکاری)
فرد ویزلی


علیک سلام فرد عزیزم!

فرد یک تفاوتی هست بین کسی که تلاش می کنه و راهنمایی هایی که بهش میشه رو گوش میده تا پذیرفته بشه با کسی که توجهی نمی کنه.

روبیوس ماموریت گرفت و بلافاصله و بدون معطلی پستش رو برام فرستاد و این خودش نشونه آدمیه که می خواد بمونه.. اما فرد شما بیست و دوم شهریور یه ماموریت گرفتی و هنوز انجام نشده و به همین دلیل پذیرفته نخواهی شد فرزندم.

رول نوشتن هات هنوز جای کار داره ولی مشکل ما اصلا رولهات نیستن فرد.. کسی رو قبول می کنیم که بدونیم حضورش مداوم و موثره و به نقدها و راهنمایی های برای بهتر شدنش گوش میده.

طلب دیگه ای هم داری فرزندم؟!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.