آنچه گذشت:
شخص مجهول الهویه ای اومده تا دره ی گودریک رو بخره و پروژه ی شهر رویایی پدیده رو اونجا بسازه. صاحب زمین های دره گودریک هم به طور نصف نصف دامبلدور و ولدمورت هستن. ولدمورت یه پیشگویی شنیده مبنی بر اینکه اگه محفل شهر رویایی بسازه شکست ناپذیر میشه. به خاطر همین می خواد مانع بشه. محفلی ها هم می خوان حتما شهرشون ساخته بشه. در نتیجه هر دو طرف دنبال اینن که شش دنگ سندها رو داشته باشن. دانگ و فرد ناشناس می خوان برن خونه ی ریدل دزدی نصف سندهایی که دست ولدمورت هست و مرگخوارها و ولدمورت هم به شکل بچه های هاگوارتزی تغییر شکل دادن تا برن دفتر دامبلدور و نیمه ی دیگه ی سندها رو بردارن. ضمن اینکه باید بگم ولدمورت چوچانگ شده و رفته تو مثلث عشقی با جینی و هری!! و پست آخر رو هم بخونین !---
سیاه وَر(طرف سیاهها)مرگخوارها با اضطراب از دروازه هاگوارتز گذشتند و با تعجب به محوطه هاگوارتز خیره شدند. آرسینوس با تعجب رو به لرد کرد و گفت:
- ارباب چرا اینجا اینجوری شده؟!
ناگهان پسِ گردنی نصیب آرسینوس شد و 5 متر آنطرفتر کف زمین پخش شد. لرد با عصبانیت گفت:
- گفتم من رو اینجوری صدا نکنید!
دستش رو به کمرش گذاشت. ژستی به خودش گرفت و لبانش را غنچه کرد و گفت:
- مــ..ـن چـ..ـنـ..ـگ ـ...ـم!
سيوروس چشمانش را ریز کرد و گفت:
- چـــــی؟!
لرد حالت کمرش را عوض کرد و با لبانی غنچه باز گفت:
- مــ...ــن چــ.. ــچـ..ـگ!
سیوروس سرش را نزدیگ به صورت لرد کرد و گفت:
- چــــی ارباب؟
لرد با دست سر سیوروس را گرفت و نزدیک خود کرد و شروع به راز و نیاز شدیدی کرد. پس از اتمام کار لرد؛ سیوروس با چشمانی از تعجب باز به روبرو خیره شد و لرد خونسرد گفت:
- همیشه میدونستم یه چیزی بین من و تو هست سیوروس!
سیوروس که سرخ شده بود ناگهان با پسِ گردنی به 10 متر جلوتر پرت شد و با زمین یکسان شد. لرد با همان خونسردی گفتم:
- فکر نکن یادم رفت؛ گفتم من رو اینجوری صدا نکنید! من چو چانگم!
سپس لبانش رو دوباره غنچه کرد. رودولف لسترنج آهسته از پشت به لرد نزدیک شد و آرام گفت:
- چو چانگ!
لرد هیچ واکنشی از خود نشان نداد. رودولف این بار روی شانهی لرد زد و بلندتر از دفعهی پیش گفت:
- چو چانگ!
باز هم لرد واکنشی از خود نشان نداد. رودولف کمی مکث کرد، نفسی عمیق کشید و با ترسو لرز گفت:
- اربــ...ـاب!
ناگهان مشتی به صورت رودولف برخورد کرد و او را 15 متر آنطرفتر نقش بر زمین کرد؛ لرد با عصبانیت گفت:
- آخه چرا نمیفهمید میگم من رو اینجوری صدا نکنید آخه لامصبــــا!
رودولف که از درد به خودش میپیچید گفت:
- آخــ....ـه اربـ..
لرد به سمتش خیز برداشته بود که رودولف سریع دستانش را بلند کرد و سریع گفت:
- چــ...ــو! چــ..ـو! بـ..ـه خـ..ـ.ـدا غلــ...ـط کــ...ــردم! ایـ..ـنجــ..ـ...ـ..ــا چــ....ـرا انقـ...ـد دوربــ...ــ..ــین مـ....ــدار بــ....ـسته و گیــ.ـ...ـ..ــت بــ...ـازرسی هسـ...ــت؟
لرد نگاه به اطراف کرد، نفس عمیقی کشید؛ دستش را در موهایش کرد و گفت:
- مراحل امنیتی هاگوارتز رو بیشتر کردن! دیگه دست به دامن ماگلها شدن!
رو به جاگسن کرد، چشمانش را ریز کرد و گفت:
- راستی جاگسن الان از بچهها کی مراقب خونه ریدله؟
جاگسن که جاخورده بود آب گلوش رو قورت داد. رو دافنه گرینگراس کرد و آرام به دافنه گفت:
- مگه کسی باید مراقب خونه ریدل میبود؟
سفید وَر(طرف سفیدها)فرد ناشناس و ماندانگاس که خودشان را شبیه بلاتریکس و اسنیپ کرده بودند؛ خمیده خمیده و آرام وارد خانه ریدل شدند. ماندانگاس ارام به فرد ناشناس گفت:
- انگار کسی خونه نیست!
فرد ناشناس با تعجب به ماندانگاس خیره شد و با تعجب گفت:
- مگه میشه؟! توام حرفایی میزنیا!
ماندانگاس ایستاد و گفت:
- باور کن اگر خونه بودند حتما متوجه صدای مهمونیهای کر کنندهشون میشدی!
فرد ناشناس صدایش را پایینتر آورد و گفت:
- هـــیـــس! آروم! ممکنه صدامونو بشنون!
ماندانگاس خندهی بلندی کرد و گفت:
- میخوای بهت ثابت کنم؟!!
صدای را بلند کرد و داد زد:
- تامی خره! اینجا مالـــــــــــــــه منه!
دستانش را باز کرد و منتظر ماند؛ لحظاتی گذشت و با خرسندی گفت:
- دیدی گفتم!