نتیجه دوئل جیمز پاتر و لیلی پاتر:در مورد امتیاز ها دو تا توضیح بدم.
1-امتیاز های این دوره رو با دوره قبل مقایسه نکنین. امتیاز ها همچنان از 30 داده می شن. ولی این دوره سختگیرانه تر برخورد کردیم که فقط پست های فوق العاده بتونن از یه سقف و حداکثری عبور کنن. یعنی 25 این دوره با 25 دوره قبل فرق می کنه.
2-داور ها لرد ولدمورت، وینسنت کراب و هکتور دگورث گرنجر هستن. ولی اعلام نمی شه که کدوم امتیاز مال کدوم داوره.
(اعداد اعشاری گرد شده اند.)
امیتاز های داور اول: جیمز پاتر: 26 امتیاز – لیلی پاتر: 25 امتیاز
امتیاز های داور دوم: جیمز پاتر: 26 امتیاز – لیلی پاتر: 25 امتیاز
امتیاز های داور سوم: جیمز پاتر:25 امتیاز – لیلی پاتر: 24 امتیاز
امتیاز نهایی:جیمز پاتر:26 امتیاز - لیلی پاتر: 25 امتیازبرنده دوئل: جیمز پاتر!__________________________
-اینو ببین! فقط برای یک ثانیه به این نگاه کن...این باید اینجوری باشه؟
لیلی نگاه بی تفاوتش را به تکه پارچه ای که جیمز جلوی چشمش تکان می داد دوخت.
-چشه؟ من ایرادی نمی بینم!
-نباید هم ببینی..اگه ببینی هم نمی فهمی. به تو هم می گن زن؟ برو از مالی یاد بگیر. خونش کهنه اس. وضع مالیشون خوب نیست. ده تا بچه دارن. ولی همه چی تمیز و مرتبه. این ردا رنگش آبی تیره بود...الان چیزی بین خاکستری و قهوه ایه. چرا؟ گفتی طلسم لباس شستن سخته...رفتم برات ماشین لباسشویی مشنگی گرفتم...برق نداشتیم. آرتورو آوردم برقمونو نمی دونم از کجا تامین کرد. الان دیگه مشکلت چیه؟ تو فقط باید یه دکمه بزنی! یه دکمه!
لیلی شانه هایش را بالا انداخت.
-اگه به همین سادگیه خودت بزن!
یک ساعت بعد جیمز دکمه را زد.
صندلی چوبی اش را روبروی ماشین لباسشویی گذاشت و به چرخش محفظه خیره شد. نمی فهمید چگونه زندگیشان به این نقطه رسیده بود. تنها چیزی که می دانست این بود که دیگر نمی تواند لیلی را تحمل کند.
صدای دستگاه بر خلاف همیشه بسیار بلند بود و تکان هایش شدید تر. جیمز اهیمتی نداد. دلیلش را به خوبی می دانست.
چند دقیقه بعد آب داخل دستگاه داخل چاه عمیقی که آرتور حفر کرده بود تخلیه شد. جیمز قطره های سرخ رنگی را که از لوله جادویی دستگاه به روی زمین می چکید دید...
خون!
با خونسردی لبخندی زد.
-دیگه وقتش رسیده بود لیلی...الان دیگه همه چی تمیز و مرتبه. حتی تو!
__________________________
نقد های کوتاه!
پست شماره
222 باشگاه دوئل، جیمز پاتر:
پست شما به سبک خاصی نوشته شده بود. پایه و اساس پست شما مسخره بازی بود!
این مسخره بازی به معنی بد و منفی نیست. در چنین پست هایی دنبال منطق نمی گردیم. نمی گیم لرد چرا اینجوری رفتار کرد. شخصیت ها از قالبشون خارج می شن.
نوشتن چنین پست هایی مهارت می خواد. چون اگه طنزش اونجوری که باید درست جا نیفته پست به سمت مسخره بازی از نوع منفی می ره.
شما تجربه زیادی دارین. می تونین با شخصیت ها و قالب ها بازی کنین!
این که عجیب ترین و دور از ذهن ترین شخصیت رو برای ازدواج انتخاب کردین شجاعت شما رو می رسونه. در ایفای نقش گاهی به اینجور شجاعت ها و سنت شکنی ها احتیاج داریم.
نکته های طنز شما هوشمندانه و دقیق هستن. مثل قسمتی که همه چی برای لرد جان پیچ بود...این طنز هر خواننده ای رو می خندونه.
اشکالی که این سبک داره اینه که لحنش می تونه خواننده رو خسته و زده کنه. می تونه به سمت لودگی بره! بعد از دادن امتیازا با داورای دیگه حرف می زدم. اونا هم به همین اشکال اشاره کردن که چکش ها و لحن دائما طنز آمیز پست کمی خسته شون می کنه.
یکی از نکته های جالب پستتون این بود که شما از سوژه های کتاب استفاده کردین. این در حالیه که بیشتر نویسنده های سایت از نکته های داخل سایت استفاده می کنن. دلیلش اینه که مدتها از انتشار آخرین کتاب گذشته. از سوژه های کتاب خیلی استفاده شده و یه جورایی می شه گفت ظرفیتشون تموم شده. در حالی که در سایت هر روز سوژه جدیدی ایجاد می شه. این که شما بعد از این همه مدت هنوز می تونین از کتاب سوژه ای پیدا کنین که تازه و در عین حال خنده دار باشه مهارت و تجربه شما رو می رسونه.
پست شماره
225 باشگاه دوئل، لیلی پاتر:
پست شما به شکل عجیبی شبیه پست های قبلی شما نبود. و این خیلی خوبه. این یعنی شما درگیر یه سبک و قالب خاص نشدین و می تونین به هر سبکی که دلتون می خواد بنویسین.
پست شما زیبا بود...جمله ها و توصیف های زیبا...احساسات جدید و جذاب!
کمی کوتاه بود! منظورم طولش نیست. طول پست اهمیتی نداره. پست باید اونقدر کوتاه یا طولانی باشه که بتونه منظور خودشو برسونه. این پست جای کار داشت. احتیاج به کمی توضیح بیشتر داشت.
قسمت فلش بک کمی خام مونده بود! من به عنوان خواننده احساس کردم جیمز راست می گه و این وسط قضیه ای وجود داره که نمی دونیم. شاید اون قسمت باید کمی طولانی تر می شد و یا عکس العمل ها و دیالوگ ها به شکلی بود که خواننده قانع می شد...تکلیفش روشن می شد. حالا حتما لازم نبود جیمز مقصر باشه. می تونست نباشه و لیلی هرگز اینو نفهمه...ولی بهتر بود خواننده می فهمید.
با در مورد لیلی که سوروس رو فرشته نجاتش خطاب کرده بود...شاید بهتر بود در باره این قسمت از داستان هم می نوشتین. گرچه می شه حدس زد. ولی شاید توصیف کردنش قشنگ تر بود.
بجز این مورد یک پست جدی خوب بود...پر از احساس و توصیف های تاثیر گذار.
البته این نکته رو هم در نظر بگیرین که در مورد پست های دوئل موارد دیگه ای هم در نظر گرفته می شه. مثلا این که پست چقدر با سوژه ارتباط داره.
موفق باشید!