هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: داستان هاى گروهى( آخرين درخواست)
پیام زده شده در: ۹:۲۱ جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۳
#3

فلورانسو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۴ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 350
آفلاین
صداى" جيرجير" طناب که مرد را اسير کرده بود به گوش مى رسيد و سکوت را مى شکست. مرگخوارها پشت ميز طويل نشسته و گه گاهى زيرچشمى زندانى را نگاه مى کردند. ولدمورت روي صندليش دور تر از بقيه نشسته بود و مار بزرگش را نوازش مى کرد. مار فيس فيس کنان به طعمه اش زل زده بود. صداى بلند ولدمورت نفس ها را در سينه حبس کرد.
- خب پيتر! نجينى گشنه ست بايد زودتر مراسم اعدام خيانتکارى مثل تو رو شروع کنيم..به عنوان آخرین درخواست..چى مى خواى؟

پيتر آب دهانش را قورت داد. سعى کرد بيهوش نشود. سرش را بالا گرفت و گفت:
- س..سوزان رو..


فلاش بک- دوران جوانى پيتر

- هي پيت كجا داري مي ري؟
پيتر برگشت و به دوست ماگلي اش نگاه كرد. الكس در حالي كه يك پايش روي زمين بود و پاي ديگري روي پدال دوچرخه ي قرمز رنگي بود اين سوْال را از او پرسيد.
پيتر مي خواست بدون حرف زدن به راهش ادامه دهد ولي با فكري سر جايش ايستاد ...

- پدرم تازگى ها به مرگخوارا ملحق شده، احتمالا منم بايد همین کار رو انجام بدم..اون وقت تکليف سوزان چى مى شه؟ مى دونى که اون ماگله و من جادوگر. اون نمى دونه من جادوگرم. نمى تونم جون اون رو به خطر بندازم. پس بيا بريم الکس.

الکس در حالى که چشمانش از شيطنت برق مى زد گفت:
- چرا بايد بذاريم ولدمورت از اين موضوع با خبر بشه؟ يا سوزان چرا بايد بفهمه تو جادوگرى؟


تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: داستان هاى گروهى( آخرين درخواست)
پیام زده شده در: ۲۰:۲۷ چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳
#2

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین
- هي پيت كجا داري مي ري؟
پيتر برگشت و به دوست ماگلي اش نگاه كرد. الكس در حالي كه يك پايش روي زمين بود و پاي ديگري روي پدال دوچرخه ي قرمز رنگي بود اين سوْال را از او پرسيد.
پيتر مي خواست بدون حرف زدن به راهش ادامه دهد ولي با فكري سر جايش ايستاد ...




داستان هاى گروهى( آخرين درخواست)
پیام زده شده در: ۱۸:۱۴ چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳
#1

فلورانسو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۴ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 350
آفلاین
سلام

اينم داستان جدید. اسمش هست" آخرین درخواست". لطفا زبان محاوره ننويسيد و در حد امکان کوتاه. مجبور شدم به عنوان اولین پست، کمى طولانی بنویسم. قهرمان داستان کاملا ناشناس هستش و شخصیت پردازيش به عهده ى شماست. نگران شهيد شدن سوژه نباشيد. راحت بنويسيد که فلورانسو بيدار است.

موفق باشيد.
--------
صداى" جيرجير" طناب که مرد را اسير کرده بود به گوش مى رسيد و سکوت را مى شکست. مرگخوارها پشت ميز طويل نشسته و گه گاهى زيرچشمى زندانى را نگاه مى کردند. ولدمورت روي صندليش دور تر از بقيه نشسته بود و مار بزرگش را نوازش مى کرد. مار فيس فيس کنان به طعمه اش زل زده بود. صداى بلند ولدمورت نفس ها را در سينه حبس کرد.
- خب پيتر! نجينى گشنه ست بايد زودتر مراسم اعدام خيانتکارى مثل تو رو شروع کنيم..به عنوان آخرین درخواست..چى مى خواى؟

پيتر آب دهانش را قورت داد. سعى کرد بيهوش نشود. سرش را بالا گرفت و گفت:
- س..سوزان رو..

فلاش بک- دوران جوانى پيتر


تصویر کوچک شده


I'm James.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.