بررسی پست شماره
361 زندگی به سبک سیاه، جروشا مون:
نقل قول:
ریتا اسکیتر، یعنی احتمالا ریتا اسکیتر وارد اتاق بازجویی شد.
نفر قبلی ریتا اسکیتر رو برای بازجویی انتخاب کرده بود. ولی انتخاب شما شخص دیگه ای بود. به نظر من بهترین کار ممکن رو انجام دادین. سوژه خودتونو نوشتین و در پایان سوژه نفر قبل رو یاد آوری کردین. فقط انتخاب جمله درست نبود. اون "یعنی احتمالا" تردید رو می رسونه...در حالیکه لحن شما باید قاطع و محکم باشه.شما صحنه رو می بینین. برای همین می دونین شخصی که وارد شد ریتا هست یا نیست. این جمله رو می شه به این شکل اصلاح کرد:
ریتا اسکیتر وارد اتاق شد...یا حداقل این چیزی بود که آرسینوس تصور می کرد!نقل قول:
بله، این جودی بود، دختری با مو و لباس بنفش که عروسکی سخنگو روی شانه اش چمباتمه زده بود.
اون "بله" اولش کمی لحنتون رو خراب کرده! دقت کنین که شما اینجا داستان تعریف نمی کنین. صحنه ها رو برای خواننده ترسیم می کنین.
ما(اعضای ایفای نقش) هنوز جودی رو نمی شناسیم. شما قراره به ما معرفیش کنین.شما قراره براش شخصیت بسازین. چون ویژگی هایی وجود دارن که به درد ایفای نقش می خورن و ویژگی هایی هستن که جلوی شما رو می گیرن.
درباره این عروسک سخنگو...
حتما خوب فکر کنین که قراره به چه دردی بخوره؟ تو سوژه ها چه کمکی می تونه بهتون بکنه. چون تجربه حداقل به من ثابت کرده که حیوانات و اشیاء اگه خیلی خاص نباشن و خیلی خوب پرداخت و معرفی نشن شدیدا برای ایفای نقش کننده دست و پاگیر و مزاحم می شن. نمونه های خیلی خوبی داریم. مثلا قمه های رودولف خیلی خوبن. ولی ده برابر نمونه های خوب، نمونه های ناموفق داریم.
نقل قول:
پس با بی حوصلگی پرسید:
- نام؟ پیشه؟ دلیل حضور؟
جودی با لحن و وزن سوال پرسیدن آرسنوس جواب داد:
- جروشا، نقاش، مهمونی!
جواب جودی خیلی خوب بود...البته به نظر من این دو تا دیالوگ برای تاثیرگذاری بیشتر و نشون دادن شباهتشون باید بدون توضیح پشت سر هم نوشته می شدن. یعنی:
- نام؟ پیشه؟ دلیل حضور؟
- جروشا، نقاش، مهمونی!نقل قول:
- وقتی همه جا تاریک شد چیکار کردی؟
جودی آهسته گفت:
-وحشت!
- اوه ... وقتی دوباره همه جا روشن شد مورد خاصی توجهتو جلب نکرد؟
- چرا... ناپدید شدن هورکراکس لرد سیاه!
جواب های ساده و اعصاب خرد کن جودی خیلی خوب بودن. اگه بتونین همین کار رو همیشه انجام بدین و تکرارش کنین می تونه سوژه خیلی خوبی باشه.
مثلا اینجا هم دیالوگش خیلی خوب بود:
نقل قول:
- اینکه حالا که داریم از یدونه هورکراکس حرف می زنیم نباید بگیم هورکراک؟ یا هورکراکس خودش مفرده؟!
سعی کنین در هر سوژه ای که جا داره و می تونین، از این دست سوالات مطرح کنین.
سوژه رو خوب پیش بردین. از شخصیت جودی هم به خوبی استفاده کردین. مخصوصا با توجه به این که از این شخصیت برای اولین بار بود که استفاده می کردین. شکلک هایی که انتخاب می کنین کمی شخصیت جودی رو لوس نشون می دن. اگه این مورد به نظرتون اشکالی نداره ادامه بدین. انتخاب این که شخصیتتون چطوری باشه به عهده خودتونه.
نقل قول:
این را گفت و با سرعت بیرون رفت. تنها یک نگاه ارسینوس به نقاشی جودی کافی بود تا بگوید: "واقعا حرفه ی طراحی داره به کدوم سو میره؟!"
نقاشی ای که جودی از آرسینوس کشیده بود ایده جالبی بود. حتی می تونستین کمی دربارش توضیح بدین. می تونستین از اول رولتون لابلای جمله ها اشاره کنین که جودی در حال نوشتن چیزیه...یا مثلا به آرسینوس می گفت کمی بچرخ به راست! به چپ!
و در پایان هم در حد یک جمله درباره چیزی که کشیده بود توضیح می دادین. ولی به همین شکل هم خوب بود. مخصوصا با توجه به این که از دیالوگ معروف آرسینوس هم استفاده کردین.
موفق باشید.
___________________
زنوفیلیوساول اون اعتماد به نفسه رو ببرین بالا! لازمش داریم!
هیچکدوممون نویسنده نیستیم. فقط برای فعالیت و ایفای نقش اینجاییم. اگه شما بخوایین بنویسین باید بنویسین. نه سوژه اونقدرا اهمیتی داره و نه کیفیت نوشته تون. شما قبلا ثابت کردین که می تونین خوب بنویسین و مرگخوار بودنتون هم مهر تاییدشه!
ولی هیچوقت بیخودی از نوشته کسی( و نه از قدرت نوشتنش) تعریف نمی کنم. شما می تونین خوب بنویسین...ولی این بار ننوشتین.
منم با شما موافقم که این یکی خیلی ضعیف بود. ولی همچنان هم معتقدم که خوب کردین پست زدین! چون این دو تا دو مقوله جدا هستن.
بررسی پست
شماره 128 دربحبوحه سیاهی، زنوفیلیوس لاوگود:
کل رول شما دیالوگه...چرا؟
تو کل تاریخ این سایت شاید دو یا سه نفر باشن که اونقدر مهارت داشته باشن که بتونن صرفا با استفاده از دیالوگ رول بنویسن. هیچوقت این همه دیالوگ رو پشت سر هم ننویسین. وسطا مکث کنین. توضیح بدین. درباره حالت و احساس شخصیت هاتون. درباره رفتارشون. لحنشون. کاری که دارن انجام می دن.و اگه لازم باشه درباره فضای اطراف. جزئیات مهمن.
دیالوگهاتون پشت سر هم نوشته شده و به همین دلیل گوینده و مخاطب نداره. چون دو نفرن می شه حدس زد گوینده کیه و طرف مقابل کیه. ولی اینجور حدسا رو نباید به عهده خواننده بذارین. این شما هستین که باید صحنه ها رو توصیف و ترسیم کنین.
کار خوبی کردین که قضیه رو کش ندادین و یکراست رفتین سراغ الادورا. اگه می خواستیم مدتی رو هم صرف پیدا کردن الادورا کنیم سوژه بی خودی طولانی و خسته کننده می شد.
نقل قول:
سوروس اذیت نکن.دارم مخ یه کشنگ رو می زنم.
_یعنی دارید با جادو به سرش ضربه می زنی؟
این شکل طنز که با استفاده از کلمات و بازی با اونا نوشته می شه کار خیلی سختیه! یه تیزبینی و استعداد خاصی می خواد. خیلی باید دقیق و ظریف انجام بگیره که بتونه خواننده رو بخندونه. حالت ضعیف و حتی متوسطش شدیدا قدرت دفع مخاطب رو داره.
نقل قول:
الادورا مشغول طبق گفته ی خودش چت کردن شد و بلند بلند می خندید....
"شد" و "می خندید"...
فعلاتون باید با هم هماهنگ باشن. می تونستین بنویسین:
درحالیکه بلند بلند می خندید مشغول چت کردن شد.
نقل قول:
_چون می خواهم دوباره به ارباب خدکت کنم.
_خب؟
_و برای اینکار باید پیش ارباب خود شیرینی کنم.
به اشتباهات تایپیتون دقت کنین.
یکی از ضعیف ترین قسمت های پست شما همینجا بود. انتخاب این که الادورا کمک بکنه یا نه به عهده شما بود. فرقی نمی کرد کدوم راه رو انتخاب کنین. ولی دلیلی که الادورا برای این کار آورد خیلی مبهم و عجیب بود!
می تونستین یه دلیل خیلی مسخره بیارین. که خواننده رو بخندونه و دیگه دنبال منطق نگرده. و یا یه دلیل منطقی!
با کاری که شما انجام دادین گره ماجرا باز نشده. و این اتفاق خوبیه. مرگخوارا همچنان با اینترنت درگیرن.
نمی گم طولانی بنویسین. کوتاه نوشتن هم خوبه. ولی به اندازه کافی بنویسین. به اندازه کافی توضیح بدین. شخصیت هاتونو پر رنگ تر کنین. از سوژه ها استفاده کنین. همین چت کردن الادورا سوژه خوبی بود. می شد کمی روش توقف کرد.
از شخصیت خودتونم وقتی که جا داره استفاده کنین. مثلا اینجا زنوفیلیوس می تونست بره سراغ الادورا. باهاش حرف بزنه و همونجا هم فرصتی پیدا می کرد که کمی خودشو به خواننده ها معرفی کنه.
رولای قبلیتون بهتر از این بودن. ولی اصلا مهم نیست. همینجوری فرق خوب و ضعیف رو تشخیص می دین. پست های نویسنده های خوب سایت رو بخونین. کم و بیش مشخصه که کی خوبه و خوب می نویسه. کم کم یاد می گیرین...تجربه کسب می کنین و روز به روز بهتر می شین.
موفق باشید.
_________________
دو نقد بعدی به زودی!