هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۶:۰۸ شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴

هلنا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۲ جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
از زیر سایـہ اربـــــــــاب....
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
سلام ارباب...
می شه اینو نقد کنید؟ :worry:



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۸ جمعه ۲۶ تیر ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 399 زندگی به سبک سیاه، سلسیتنا واربک:


شما سوژه وینکی رو ادامه دادین. کار خوبی کردین. تا جایی که جا داره باید سوژه رو ادامه داد.

نقل قول:
رودولف در فکر فرو رفته بود. او خسته شده بود،تا کی میتوانست امر و نهی های آرسینوس را بشنود و با میل شدیدش به تیکه تیکه کردن او با قمه اش مبارزه کند، هرچه باشد او رودولف بود. کسی که حتی وقتی نیست،هست.آرسینوس چطور میتوانست دائم به رودولف امر کند:رودولف بیا اینو ببر بیرون یا رودولف نفر بعدی!

در شروع پستتون درباره رودولف توضیح دادین. توضیحاتتون کم هم نیستن. خواننده احتمالا انتظار داره ادامه نوشته ها درباره رودولف باشه. همیشه لازم نیست طبق انتظار خواننده بنویسین...ولی شاید بهتر بود مقدمه رو هم صرف رودولف نمی کردین. مخصوصا با توجه به این که مقدمه از زاویه دید رودولف توضیح داده می شه. خواننده بی دلیل توجهی بیشتر از حدلازم به رودولف کرده.
"تیکه تیکه کردن" فعل محاوره ایه. وقتی کتابی می نویسین از "تکه تکه" استفاده کنین.


نقل قول:
و این یعنی سوزاندن بنزین پودر پرواز اضافه هرچه بود در آن روزگار پودر پرواز بسیار گران شده بود.رودولف باید فکری میکرد.

جمله "رودولف باید فکری می کرد" می تونه سوژه رو منحرف کنه. هنوز نکرده...ولی این خطر وجود داره که خواننده روی مشکلات رودولف تمرکز کنه و این سوژه رو ادامه بده. تمرکز سوژه باید روی بازجوییا باشه.
اصطلاح پودر پرواز و گرون شدنش خیلی خوب بود...ولی به نظر من بهتر بود به بنزین اشاره نمی کردین.طنز معمولا وقتی تاثیر بیشتری می ذاره که وانمود کنین این یه اتفاق کاملا طبیعی بوده...نه طنز...نه اشتباه. اصطلاح "معجون خنک خوردن" هم خیلی جالب بود. شما اصطلاحای خیلی خوبی پیدا می کنین.از این استعدادتون حتما در پست های بعدی هم استفاده کنین.


شخصیت هاتون خوب و پخته هستن...وینکی شما...آرسینوستون...و رودولف. همه خوب بودن.شکلک ها هم همینطور.


یک ویژگی خیلی خوب پستتون سادگیشه. شما نه سعی کردین سوژه رو به جای خاصی برسونین و نه طنز خارق العاده ای خلق کنین و نه فضاسازی بی نظیری. این اصلا بد نیست. این سادگی باعث می شه خواننده خیلی راحت تر با نوشته شما ارتباط برقرار کنه و قبولش کنه. شما اگه به همین شکل بنویسین و کم کم طنزتون رو پرورش بدین نوشته هاتون عالی می شه. طنزتون الانم خوبه...ولی کمی ملایمه. می تونه کمی تند تر بشه. طنز تند تر رو هم به سادگی می تونین بنویسین. چون در پست های قبلی تون نوشته بودین.
فرق مهمی که پستتون با نوشته های قبلی داره اینه که دیگه سعی نکردین به هر قیمتی خواننده رو بخندونین. طنز ضعیفی که وجود داشت و روی کل پست تاثیر می ذاشت حذف شده...و این کیفیت پستتونو بالا برده. پیشرفت خوبی داشتین.


شما در مسیر درستی قرار دارین. همینطور ادامه بدین.


موفق باشید.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۲۶ ۲۳:۰۴:۲۹



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۱۰ پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴

سلستینا واربکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۷ یکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۹
از کنده شدن تارهای صوتی تا آوای مرگ،فاصله اندک است!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 152
آفلاین
ارباب...ای جاودانه قدرقدرت

لطفی بر این آوازه خوان کنید و این را نقد بنمایید.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۲۲ چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
جن؟

درخواست نقد می کنی؟...به نظر ما وزیر جدید زیادی به موجودات جادویی آزادی بیان و آزادی عمل داده. اینا قبلا صبر می کردن ما بخوابیم بعد سرو کله شون پیدا می شد.


بررسی پست شماره 311 خاطرات مرگخواران، وینکی:


نقل قول:
وینکی عاشق پرسه زدن در تاریکی بود!
وینکی همیشه یک جن خیلی عجیب بود.
شروع با یک جمله کوتاه و قاطع شروع خوبیه. خواننده از همون اول می تونه حدس بزنه با چه جور موضوعی طرفه. ولی به نظر من جای دو جمله باید عوض می شد...چون جمله دوم کلی تره. البته می شه جمله دوم رو با کمی تغییر و ربط دادن به جمله اول از حالت کلی در آورد:
وینکی عاشق پرسه زدن در تاریکی بود!
جای تعجبی نداشت...چون وینکی همیشه یک جن خیلی عجیب بود.



نقل قول:
آن شب هم دقیقا همین گونه شروع شد. شاید تنها تفاوتش صدای مرگبارتر جغدهایی بود که گویی از آینده خبر داشتند. انگار آن پرندگان با آن چشمان وهم آورشان همه چیز را می دیدند. حتی طوری به نظر میرسید که با آن چشم ها می شنوند، می بویند و یا حرف میزنند.
تاکید خیلی زیادی روی جغد ها وجود داره...شاید بهتر بود کمی کمرنگ تر می شد. کمی ملایم تر. لازم نبود توجه خواننده رو تا این حد به جغدا جلب کنیم...این صحنه اگه در شروع داستان آورده می شد بهتر بود. یعنی قبل از هر نوع توضیحی. وقتی که خواننده هنوز چیزی از موضوع نمی دونه.


نقل قول:
جن خانگی با چشمان درشتش دنبال هدفش میگشت و وقتی آنرا دید با صدای بلندی فریاد زد و به سمتش دوید. جلوی در فروشگاه بزرگ ایستاد و با دقت نوشته ی بالای آنرا خواند.
-فروش انواع اسلحه ی گرم؛ با مدیریت برادران باباقلی به جز ممد و فریدون و خشایار! وینکی ندانست چرا انگلیس هر روز شبیه اون کشوره ایران شد. وینکی جن خانگی متعجب بود.
شما خواننده رو خسته و خسته تر کردین...و جایی که نزدیک بود خمیازه بکشه ضربه رو زدین. کارتون خیلی خوب بود. این که گفتم "خسته کردین" معنیش این نیست که توضیحاتتون خوب نبودن. ولی حرف زدن درباره جن ها و توضیحات عادیتون یه فضای ساکت و بی هیجان ایجاد کرد و زمینه رو برای این اتفاق آماده کرد. این که یه جمله ساده "فروش اسلحه گرم" تونسته ضربه محسوب بشه به دلیل ایفای نقش خوب شماست.


نقل قول:
وینکی زیاد به سایه های درون تاریکی علاقه ای نداشت، اما این بار انگار صدایی بلند در تمام تنش او را وادار به دنبال کردن سایه میکرد. نگاهش را آرام از فروشگاه برگرفت و دنبال سایه به راه افتاد. هر چقدر که جن خانگی بیشتر به کشف راز سایه علاقمند میشد به نظر سایه واضح تر و واقعی تر میشد
صحنه جالب بود.
"صدایی در ذهن" یا "مغز" فکر می کنم جالب تر باشه...یا حتی در "وجود"!
اینجا به نظر من می شد کمی بیشتر روی علاقه جن به فروشگاه تاکید کرد. یعنی همه تمرکزش روی فروشگاه می شد. با علاقه زیادی بهش نزدیک می شد و بعد سایه رو می دید. به سختی از فروشگاه دل می کند و سایه رو تعقیب می کرد. اون کشمش رو می شد بیشتر توضیح داد. یک مورد هم در این جمله هست:
نقل قول:
هر چقدر که جن خانگی بیشتر به کشف راز سایه علاقمند میشد به نظر سایه واضح تر و واقعی تر میشد

معنیش این می شه که جن به نظر سایه واقعی تر می شد. اینجوری درست تره:
هر چقدر که جن خانگی بیشتر به کشف راز سایه علاقمند میشد، سایه به نظرش واضح تر و واقعی تر می آمد.


نقل قول:
از دو سه خیابان که گذشتند، وینکی دیگر طاقت نیاورد. داد زد:
-وینکی داشت سایه دنبال کرد. وینکی به سایه پیشنهاد کرد که راهشو ادامه نداد. وینکی جن خانگی مسلح بود و توانست سایه داغون کرد. وینکی به سایه پیشنهاد مذاکره ی 1+1 داد.
عالی بود. هم اون حالت بی صبرانه وینکی و هم دیالوگش. وینکی می تونه با یک دیالوگ کل پستش رو نجات بده! بقیه دیالوگ هاش هم دقیقا به همین قدرت هستن.


نقل قول:
-اینجا فقط یک جن تونست بود. وینکی جن بود. وینکی بر دهان جن قلابی زد. وینکی جن مسلسل کش بود!
وینکی آدمو یاد بچه گربه هایی می ندازه که هر چیز متحرکی توجهشون رو جلب می کنه و تا کشف نکنن اون چیز چیه ول کن نیستن! این خاطره واقعا فقط می تونه خاطره وینکی باشه! اتفاقاش اونقدر بی منطق و بی معنی و بی دلیل هستن که قهرمان داستان نمی تونه کسی جز وینکی باشه...همین بی دلیلی و بی منطقیه که خواننده رو می خندونه. همین حرکات دیوانه وار وینکی...و همینه که این پست رو خاص می کنه. مال وینکی می کنه و همینه که ثابت می کنه وینکی با وجود این که جن بی ارزشیه...ولی یک شخصیت فوق العاده اس.


خاطره شما خاص بود...جالب بود...و خنده دار! طنز شما همچنان خیلی منحصر بفرد و جذابه.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۰۸ چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴

مرگخواران

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۳ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
امروز ۱۷:۱۸:۴۰
از مسلسلستان!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 548
آفلاین
وینکی درخواست نقد یک رول طنز و جد از ارباب داشت. وینکی جن خانگی بد بود!

+دستان ارباب پرتوان باد!



Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۶ شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
قوانین نقد این انجمن!

لطفا خارج از چارچوب این قوانین درخواست نقد نکنین.(بجز کسایی که خودم بهشون گفتم.)

___________________

هلنا

این تذکر بالایی کلی بود. برای شما نبود.

با زیاد بودن نقدا مشکلی ندارم...ولی بهتره برای هر پستی که می زنین درخواست نقد نکنین. حالت نظرسنجی پیدا می کنه...و هدف این نیست. شما مرگخوارین و در مقابلتون بیشتر احساس مسئولیت می کنم و می دونم که هدفتون پیدا کردن روش درسته. برای همین اشکالی نداره. نقد می کنم. ولی همونطور که در قوانین گفتم بهتره پیشرفتتونو در مدت زمان طولانی تری بسنجین. اینجوری که من بگم این خوب بود، بعدی بد بود تاثیر زیادی نداره.


بررسی پست شماره 428 کافه تفریحات سیاه، هلنا ریونکلاو:


نقل قول:
دم در ستاد

ظاهرا مشکل ادامه دادن سوژه حل شده. درستش همینه...سوژه ای که در جریانه رو باید به بهترین شکل ادامه بدیم. مرحله بعد از پست قبلی دم در ستاد بود! شما هم به همین موضوع پرداختین. البته پیدا کردن ستاد هم می تونست سوژه باشه به نظر من...ولی چون این قسمت سوژه فرعیه می تونیم زیاد کشش ندیم.


نقل قول:
_هکتور؟
_هان؟
_من باید با ارباب در باره ادب تو یه مذاکره داشته باشم !آخه مرگخوارم اینقدر بی ادب؟
_همین که هست!
_چیزی گفتی؟
هکتور که خشم و نفرت را به طور واضح از چشم های آرسینوس می خوند با ترس و لرز گفت:
_نه،من؟من اصلا حرفی زدم؟
_آهان خوب شد فکر کردم چیزی گفتی!به نظر راه دیگه ای جز رفتن پیش رودولف نداریم؟

دیالوگ ها کمی بی هدف بود ...کمی بی شخصیت! بی شخصیت یعنی با شخصیت های ضعیف و کمرنگ. و این برای شروع زیاد جذاب نیست. شخصیت ها تو همین دیالوگ هاس که باید خودشونو نشون بدن. همینجاس که باید از سوژه هاشون استفاده کنین. حتی به مقدار کم.


نقل قول:
با حس امیدواری به لب های هکتور چشم دوخته بود و امیدوار بود که راهکاری را پیدا کند.که متوجه هکتور شد که با شوق و ذوق به ساختمان ستاد چشم دوخته و فقط منتظر ندایی از سوی آرسینوسه تا با سرعت تمام وارد آن شود و محیط را بر انداز کند.

نقل قول:
آرسینوس جوابی برای هکتور از خود راضی پر حرف و شلخته نداشت و اگر ادامه می داد قطعا سرش را به زمین می کوبید.راه در ورودی به ستاد را در پیش گرفت و بیخیال هکتور ،رفتارش و پیشنهاد هایش شد.

گفته بودم شکلک مال دیالوگه...نه؟
اگه جایی متوجه منظورم نمی شین کافیه بپرسین...خیلی بهتر از اینه که اشتباه تکرار بشه.
شکلک هایی که در بخش های غیر دیالوگ زده می شن از طرف نویسنده هستن! و نویسنده نباید حرف بزنه. نباید نظر بده. مگه این که واقعا کلمه و جمله ای برای توصیف اون حالت پیدا نکنه. شما نوشتین با ذوق و شوق به ساختمان چشم دوخته بود و بعدش شکلک ذوق و شوق رو زدین...چه لزومی داره؟ جمله به اندازه کافی رسا هست. لازم نیست پست رو بی دلیل با شکلک شلوغ کنین.


نقل قول:
فقط منتظر ندایی از سوی آرسینوسه تا با سرعت تمام وارد آن شود

فقط منتظر ندایی از طرف آرسینوسه تا با سرعت تمام وارد اون بشه.
فقط منتظر ندایی از سوی آرسینوس است تا با سرعت تمام وارد آن شود.

لحن پست باید یکدست و هماهنگ باشه. یا محاوره ای و یا نوشتاری. من به هر دو شکل نوشتم. یکیشو باید انتخاب کنین. اگه جمله خودتون رو بخونین متوجه ناهماهنگی می شین.


نقل قول:
آرسینوس که از هکتور نا امید شده بود گفت:

_اول اون لب و لوچه تو جمع کن آبرو مو بردی .

بین شخصیت و دیالوگ خودش فاصله نذارین. اون "خودش" مهم بود. چون بین شخصیت و دیالوگ یه شخصیت دیگه باید فاصله بذارین.


رفتار هکتور و آرسینوستون عالی بود. هکتور ذوق زده و هیجان زده و آرسینوس خونسرد و منطقی و کمی کلافه شده از دست هکتور!


نقل قول:
در حال پاسخگویی به سوالات ریتا اسکیترِ همیشه کنجکاو یا به عبارتی دیگر فضول بود.همانطور به رودولف زل زده بود که بعضی اوقات حرف های ریتا رو با سر تایید و بعضی اوقات کلماتی کوتاه را بر زبان می اورد و ریتای همیشه فضول در حال نوشتن آنها بود.

کلمه فضول رو دوبار تکرار کردین. این تاکیدتون تاثیر معکوس می ذاره.بهتره حداقل در فاصله کم کلمه رو تکرار نکنین.


بهترین قسمت پست شما قسمتی بود که آرسینوس و هکتور جلوی ستاد وایسادن و هکتور ذوق زده به ستاد نگاه می کنه و آرسینوس سعی می کنه بهش تذکر بده که رفتارش درست باشه.
ضعیف ترین قسمت پستتون هم قسمت داخل ستاد و مخصوصا یک سوم پایانی پست بود. پستتون خیلی طولانیه. به نظر من همون قسمت قوی کافی بود! کافی بود درباره آرسینوس و هکتور جلوی در حرف می زدین و ورودشون رو می ذاشتین به عهده نفر بعد. طنزتون در قسمت اول خوبه...ولی در قسمت دوم ضعیف شده. طنز شما مواقعی که روی شخصیت ها تاکید دارین خوب می شه و وقتی سعی می کنین دیالوگ ها خنده دار باشن ضعیف می شه.


با وجود این داستان رو در نقطه خوبی تموم کردین.سوژه رو خیلی خوب پیش بردین. بدون تغییر مسیر و بدون انحراف بی دلیل.

موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۵۱ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴

هلنا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۲ جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
از زیر سایـہ اربـــــــــاب....
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
ارباب
اگر از وسط نصفم نمی کنید می شه اینو نقد کنید؟
می دونم الان دارید از خجالت عمم کلی در میاید...



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۳۳ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 39 گلخانه تاریک، هلنا ریونکلاو:


نقل قول:
لرد به فکر فرو رفته بود و در ذهنش تلاش بر هضم سخنان هکتور داشت.این اولین بار بود که لرد قدرت تصمیم گیری اش را از دست داده بود قطعا اگر کسی از این موضوع خبر دار می شد لرد دیگر ارامشی نداشت!و همه سعی می کردند که او را به تمسخر بگیرند...
.لرد در همین افکار بود که در دلش با گفت"ینی اثر این معجون وقتی با اب ترکیب شه از بین می ره؟
اینجا شما سوژه رو درست گرفتین و ادامه دادین. عوضش نکردین. این کارتون خوب بود. ولی اینجا به یه نکته دیگه برمی خوریم و اونم انتخاب مسیره! یعنی موقع ادامه دادن باید فکر کنیم که این داستان اگه وارد کدوم مسیر بشه جالب تر و پر سوژه تر می شه. چطوری می شه ادامش داد که جذاب تر بشه؟
الان در این داستان، معجونی رو که معلوم نیست اثرش چیه، لرد بخوره جالب تر می شه یا مرگخوارا؟
به نظر من اگه لرد بخوره جالب تر می شه. چون هر کدوم از مرگخوارا که بخورن اهمیت خاصی نداره. فوقش از داستان خارج می شن. ولی سوژه درباره لرده. برای همین موقع ادامه دادن حتما توجه کنین که کدوم مسیر سوژه ساز تره. البته در پست شما خوشبختانه کسی معجون رو نخورده. اینو با توجه به مسیری که انتخاب کردین گفتم. اینجا هم بهترین کاری که می شه کرد اینه که اگه مرگخوارا معجون رو می خورن اهمیت زیادی به آثارش داده نشه. اون قسمت کمی کمرنگ بشه و دوباره برگردن سراغ لرد.


نقل قول:
_هکتور؟

_بله ارباب؟

_این معجون اگه با اب ترکیب شه اثرش از بین می ره؟
هکتور که هنوز نتوانسته بود منظور لرد رو بفهمه با بی اعتنایی گفت:
_نه ارباب من این معجون رو خیلی غلیظ ساختم.
با اتمام این جمله این هکتور بود که تلاش می کرد که حرفی را که زده بود پس بگیرد.
_ارباب اگه با آب ترکیب شه به طور کامل اثرش رو از دست می ده!:worry:
شکلک ها خیلی خوب بود. این قسمت بدون این شکلک ها خیلی بی معنی و بی مزه می شد و نمی تونست منظورتون رو درست و کامل برسونه. خیلی خوب و درست از شکلک ها استفاده کردین. من زیاد با شکلک هایی که برای قسمت های غیر دیالوگ زده می شن موافق نیستم ولی حتی اون شکلک هم بد نشده.
بجز شکلک ها، دیالوگ ها هم خیلی خوب و حساب شده نوشته شدن. هدف دارن. نوشته شما سعی نکرده به زور کسی رو بخندونه...همین دستپاچگی هکتور یه طنز خفیف و دلنشین بهش اضافه کرده که خیلی خوبه. اینجا همون جاییه که می گفتم سعی نکنین صحنه طنز رو به زور خلق کنین. موقعیتش پیش میاد...و وقتی پیش اومد باید ازش استفاده کنین.


نقل قول:
لرد در همین افکار بود که در دلش با گفت"ینی اثر این معجون وقتی با اب ترکیب شه از بین می ره؟
"ینی" نه..."یعنی"! می تونیم محاوره ای بنویسیم...ولی تا یه حدی. "ینی" کمی از اون حد عبور کرده.


شخصیت هاتون خیلی بهتر و پخته تر از پست های دیگه تون هستن. هکتور پرحرف و حواس پرتتون...لرد عصبی و کمی بی فکرتون...مورگانای بی حوصله تون خیلی خوب بودن. شخصیت های قوی می تونن حتی یک پست بدون سوژه رو هم پیش ببرن.


نقل قول:
هکتور؟-

_بله ارباب؟

_این معجون اگه با اب ترکیب شه اثرش از بین می ره؟
دیالوگ های پشت سر هم رو بدون فاصله بنویسین.


نقل قول:
بلاتکریسِ همیشه خود شیرین به سرعت دست از تعظیم دربرابر لرد بر داشت و نگران و مضطرب به لرب های لرد چشم دوخته بود که لرد سکوت حاکم بر فضا را شکست...
البته متوجه نشدم که بلاتریکس به چی چشم دوخته! ولی به هر حال پایان خیلی خوبی داشتین. این که کسی معجون رو نخورده و لرد هنوز حرف هم نزده انتخاب خیلی خوبی بود. با این کارتون هیجان ماجرا رو حفظ کردین و همین هیجان خواننده رو تشویق به ادامه دادن می کنه. چون نفر بعدی آزاده که کی معجون رو بخوره و چه بلایی سرش بیاد!


همونطور که قبلا بهتون گفتم این پستتون بهتر از قبلی بود. به نظر من همینو الگو قرار بدین. خیلی منظم تر و حساب شده تر و هدفمند تر بود.

_________________

بررسی پست شماره 427 کافه تفریحات سیاه، گیبن:


یکی از موارد مهمی که باید بهش توجه کنیم :همراه سوژه موندن"هست. خیلیا اهمیتی به این مورد نمی دن. چون سوژه رو می خونن و به نظرشون به اندازه کافی جالب نیست. برای همین عوضش می کنن. در حالی که چیزی که اینجا باید بهش توجه بشه اهمیت کار گروهیه. اون سوژه ای که حتی شاید چندان جالب نباشه محصول یک کارگروهیه و باید بهش احترام گذاشته باشه. البته استثناهایی هم وجود داره. مثلا ناظر بخواد سوژه رو اصلاح کنه...ولی در حالت عادی باید همراه سوژه بمونیم.شما هم همین کار رو انجام دادین. کار خوب و درستی بود.


نقل قول:
چی شده ؟ چی شده ؟ نمیبینی که ایوان مث لوبیای سحر امیز همینطوری داره رشد میکنه ؟اگه همین الان یه راه حل پیدا نکنی قول میدم که چشماتو ...
-صبر کن صبر کن فهمیدم . فک کنم بدونم باید چیکار کنیم.یه معجون دیگه دارم .
توضیحات و دیالوگ ها و جمله بندیتون خیلی خوبه. ساده و واضح و روشن...این مورد مهمیه. چون اگه نتونین منظورتونو درست برسونین سوژه ای که در ذهن دارین اهمیت چندانی نداره. ولی این "خوب" که گفتم درباره ظاهر و رسا بودن جمله هاست.
خود پستتون کمی ساده اس.
احتیاج به یه عامل تقویت کننده داره. یه عامل جذب کننده. البته شما در سوژه و داستان به قسمت "حالا چیکار کنیم؟" رسیدین! یعنی مجبور شدین راه حل ارائه کنین. سعی کردین سوژه رو اصلاح کنین و مسیری براش تعیین کنین. این کار درستی بود. ولی ضمن انجام این کار از بقیه عوامل کمی غافل شدین.
عامل تقویت کننده ای که ازش نام بردم می تونه یه طنز خوب باشه...یه نکته غافلگیر کننده...شخصیت های خوب و قوی...توضیحات خیلی جذاب.
نوشته شما از هر کدوم از اینا کمی داشت...فقط کمی! در حالی که اگه یکیشو "زیاد" داشت خیلی بهتر می شد.


نقل قول:
هکتور هم که با تعجب به ایوان که حالا به کپه ی گل تبدیل شده بود چشم دوخته بود دهان باز کرد و گفت:
-اممم... چیزه اسنیپ جان داشتیم روی یه معجون کار میکردیم که گل هارو باهاش خشک کنیم میخوای تو هم امتحان کنی ؟
شخصیت هاتون ساده هستن. به اندازه کافی خودشونو نشون ندادن. شخصیت می تونه در هر دیالوگ و هر حرکت خودشو نشون بده. شخصیت های سایت رو بشناسین...بیشتر از شخصیت های کتاب به دردتون می خورن. با طرز رفتار و حرف زدنشون آشنا بشین. گاهی استفاده از یک نکته خوب و بجا برای کل پست کافیه.

شکلک ها تون خوب و مناسب هستن.


نقل قول:
-باشه اما فقط به خاطر لرد .حالا رودولف رو از کجا گیر بیاریم ؟
-فکر میکنم توی ستادش باشه !
-باشه ! بهتره همین الان راه بیوفتیم ! میخوام این قضیه هر چه زود تر ختم بخیر شه !
معمولا بهتره سوژه رو از تاپیک(منظورم اسم تاپیکه) خارج نکنیم. یعنی سوژه گلخانه تاریک بهتره تا جایی که ممکنه داخل گلخانه بمونه. ولی گاهی هم لازمه تغییری داده بشه. با توجه به انتخابات وزارت به نظر من رفتن به ستاد رودولف سوژه جالبی بود. ولی دقت کنین که این کار همیشه خوب نیست. ممکنه سوژه رو به مسیر غیر قابل برگشتی ببره. وقتی در سوژه ای این کار انجام گرفت باید دقت کنیم که این کار موقتیه...بعد از مدتی سوژه رو دوباره به مکان و مسیر اصلیش برگردونیم.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
اربابا نقد بفرما
کافه تفریحات سیاه


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴

هلنا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۲ جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
از زیر سایـہ اربـــــــــاب....
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
سلام ارباب
ببخشید می شه اینم نقد کنید؟مشتاق شدم ببینم اینو چجوری نوشتم...








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.