هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۴

آلتیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۲ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
از سرزمین افسانه ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 51
آفلاین
آلتیدا بعد از کلاسِ تغییرشکل، مثلِ همیشه به دنج‌ترین و خلوت‌ترین گوشه‌‌ی هاگوارتز یعنی اتاق ضروریات پناه برد تا درس جدید را مرور کند. بعد از رد شدن از جلوی دیوار و در حالی که زمزمه می‌کرد:

-من به یه جای خلوت واسه درس خوندن نیاز دارم.

درِ اتاقِ ضروریات نمایان شد و پس از وارد شدنِ آلتیدا، دوباره محو شد. البته نه اینکه فکر کنید در قلعه‌ای به این بزرگی جایی برای مطالعه وجود ندارد، نه!

آلتیدا دوست داشت جایی درس بخواند که کسی در آن به غیر از خودش نباشد. آلتیدا کتاب تغییر شکلش را باز کرد و به مرورِ درس جدید پرداخت. پروفسور آرسینوس تکالیفی هم برای دانش‌آموزان مشخص کرده بود. تاثیر استفاده‌ی همزمان از معجون مرکب پیچیده و گیاه آبشش زا.

آلتیدا با خود گفت:

-این تکلیف نیاز به آزمایش داره. باید یه نفرو پیدا کنم که بتونم این آزمایش رو روش اجرا کنم.

سریع وسایلش رو جمع کرد و از اتاق خارج شد. همینطورکه به سرعت به طرفِ استراحتگاه ریونکلاو می‌رفت، در راه مایکل کرنر را دید. آلتیدا سریع به طرفِ مایکل دوید و گفت:

-مایکل، هی مایک! یه لحظه وایسا، یه کاری باهات دارم.

مایکل برگشت.

-سلام آلتیدا، چیکارم داری؟

-به کمکت نیاز دارم. باید یه چیزی رو آزمایش کنم و ازت میخوام که اجازه بدی روی تو آزمایشش کنم.

مایکل با قیافه‌ای که ناگهان به این فرمت درآمده بود، به آلتیدا زل زد.

-مایکل قبول کن دیگه. چیزیت نمیشه. فقط یه معجونه ساده‌ست. سریع اثرش از بین میره.

-در عوضش چی گیرم میاد؟

-در عوض، یک هفته تکالیفت رو انجام میدم.

مایکل که ذوق زده شده بود قبول کرد.


یک ساعت بعد، کنارِ دریاچه

آلتیدا معجونی را که در دست داشت به مایکل داد و گفت:

-اینم معجون. زود باش بخورش.

-باشه ولی چرا اومدیم کنارِ دریاچه؟

-خودت می‌فهمی. حالا دیگه وقتو تلف نکن. زود باش معجونو بخور.

مایکل که اطمینان چندانی به این معجون نداشت، با کمی دلهره آن را گرفت و تا قطره‌ی آخر سر کشید. پس از چند ثانیه، ناگهان مایکل به شدت احساس خفگی کرد.

مثل این بود که چیزی به گلویش پریده و راه نفس کشیدنش را مسدود کرده باشد. به زمین افتاد و به گلویش چنگ زد. داشت کبود می‌شد که ناگهان آلتیدا او را هل داد و به دریاچه پرت کرد. مایکل به اعماق دریاچه فرو رفت.

پس از گذشت چند دقیقه، موجودی عجیب سر از آب بیرون آورد. چیزی شبیه به گربه و ماهی بود. پا نداشت و از پهلویش باله بیرون زده بود. سرش به شکلِ سر گربه بود ولی به طور غیرعادی بزرگ بود. به جای دمِ گربه هم دمِ ماهی داشت. آلتیدا با دیدن این موجود که می‌بایست مایکل باشد، جیغی از سرِ حیرت کشید.

مایکل که گیج شده بود رو به آلتیدا گفت:

-این دیگه چی بود به خوردم دادی؟ یه معجون واسه تبدیل شدن به گربه ماهی؟ :vay:

آلتیدا که خنده‌اش گرفته بود گفت:

-من معجونِ مرکبِ پیچیده رو با مویِ گربه و گیاه آبشش زا مخلوط کردم. می‌خواستم ببینم چه تاثیری روت دارن.

-حالا چرا مویِ گربه؟

-آخه خواستم ببینم یه گربه بعد از تبدیل شدن به ماهی، بازم از آب بدش میاد یا نه. البته یه دلیلِ دیگه هم داشتم.

-امیدوارم دلیلِ قانع کننده‌ای باشه

-هست. من گربه‌ها رو خیلی دوست دارم.

مایکل که کفری شده بود فریاد زد:

-حالا کی اثرِ این معجون از بین میره؟ :vay:

-نمی‌دونم. ولی نگران نباش، تا ابد به شکلِ گربه ماهی نمی‌مونی. بهتره تا قبل از تموم شدنِ اثرِ معجون، یه چرخی زیرِ دریاچه بزنی. اینجوری حوصله‌ت سر نمیره.

آلتیدا پس از گفتن این جمله، درحالی که داشت قهقهه میزد سریع از دریاچه دور شد و مایکل را به حالِ خود گذاشت.

تکلیف دوم: نه، مجبور نیست. چون اثرِ گیاه پس از مدتی از بین میره. زمانش هم معلوم نیست که چه موقع به حالت عادی بر‌میگرده. ولی به احتمالِ زیاد بعد از اینکه اثرِ گیاه از بین رفت، باید برای مداوایِ دیسکِ گردنش به سنت مانگو مراجعه کنه.

تکلیف سوم: واسه پیدا کردنِ جوابِ این سوال، بنده به شخصه آزمایشی رو روی یک ماهیِ بخت برگشته انجام دادم. بدین صورت که، یه ماهی رو بیرون از آب قرار دادم که ببینم واسه چند دقیقه میتونه بیرون از آب دوام بیاره. ولی متأسفانه به یک دقیقه نرسیده ماهیِ بیچاره جان به جان آفرین تسلیم کرد.

تکلیف چهارم: به احتمالِ زیاد، آزمایش‌ها رویِ ریگولوس بهتر جواب میدن.


ویرایش شده توسط آلتیدا در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۳۱ ۱۴:۰۲:۵۸

تا زمانی که بهترشدن بهترین است، برای کمتر از آن تلاش مکن!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۰:۰۲ چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۴

لاکرتیا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۸ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۴۶ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۵
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
-مطمئنی میخوای بجای وندلین تو مسابقه شرکت کنی؟
-برای هزارمین بار آره...اون شرایطشو نداره!
-و تو لیاقتشو!

لاکرتیا بلک با وجود اینکه میدانست خودش و زاخاریاس تنها موجودات جنبنده و دارای هوش و عقل موجود در تالار هستند، با صدای آهسته ای که فقط مخاطبش قادر به شنیدنش بود زمزمه کرد:
-تو مشکلت با من چیه؟!
-من مشکلی با تو ندارم!

رعد در آسمان غرید و برقی برای ثانیه ای کوتاه تالار را که در ظلمات فرو رفته بود روشن کرد. لاکی کلاه قرضی پاپاتونده را با یک حرکت بابا کرمی روی سرش چرخاند و گفت:
-پس همه دنبال تار مو بگردید!

"همه"که شامل خودش و زاخاریاس میشدند و دونفری یک گروه جستجو کامل را تشکیل میدادند مشغول کاوش شدند.
-دیگه دنبال تار مونگردید! تو این تالار هیچ تار مویی پیدا نمیشه! خودم پیداش کردم!

زاخاریاس شامپو پرژک تار موی وندلین را با افتخار بالا گرفت و گفت:
-ولی بازم میگم، تو لیاقتشو نداری!

چندروز بعد!
-قلوپ...معجونو...قلوپ...بیار...قلوپ...باید شبیه....قلوپ....وندلین بشم...قلوپ....

پسرکی که زمین مرلین را رها کرده بود و با وزن هشتاد کیلویی اش روی میز تحریر یله داده بود و مجله میخواند، با شنیدن این جمله برای هزارمین بار خط را گم کرد و مجبور شد که متن را از ابتدا بخواند. بالاخره در هزار و چندمین بار صداهای خفه و زیرآبی همگروهیش باعث شد که مجله را کنار بگذارد و برود سراغش؛ لاکی تا کمر در لگن پراز آبی که روزی پیوز در آن جوراب هایش را خشک شویی میکرد، فرو رفته بود. زاخار گفت:
-تاثیر گیاها خوب بود؟
-آره واسه تمیرین خوب بود!
-پس میریم سراغ مرحله بعد!

و سپس معجون سیاه رنگی را در حلق دخترک فرو کرد. بله. نریخت. فرو کرد. شما هم اگر موقع خواندن سرمقاله ای در مورد اسنورکک های شاخ چلوسیده هزار بار خط را گم می کردید، معجون و بطری و سرپوشش را با هم توی حلق مسببش فرو می کردید.

دوساعت بعد!

-قولوپیو...قولوپیو...قلوپیو!

زاخاریاس خوردن ناخن هایش را تمام کرده بود و اینک گوشت سر انگشتش را میجوید. با وحشت به لاکرتیا خیره شد و با صدایی هراسان گفت:
-لاکی شرمنده...فکر کنم به جای موی وندلین موی گربه رو تو معجون ریختم.

لاکی، که حالا تبدیل به نیمه ماهی_نیمه گربه-نیمه ساحره شده بود(بله، سه تا شد. باید یک سوم می شدند. ولی لاکی یکی و نصفی یک ساحره معمولی می ارزید!)به سختی فریاد زد:
-قلوپیو...از جلوی چشام دور شو...قلوپیو!

2.
حقشه!صدبار بهش گفتم پرخوری نکن کار دستمون میدی،ولی کو گوش شنوا؟!بچه فسقلا از این خرس گنده بیشتر حرف گوش میدن...شاید یه سال،شیش ماه،یه ماه و...ولی خوب اشکال نداره...شما کارت درسته...من مطمئنم یه روزی کلش از تنگ میاد بیرون.


3.
خوب اگه موجود مصرف کننده() شش های سالمی داشته باشه فکر کنم بتونه مدت زیادی دووم بیاره. به این دلیل که آبشش ها بهش اضافه شدن ولی شش ها ازش کم نشدن...تقریبا مثل یک نوع دوزیست میمونه.

4.
جواب سادست! بچه مظلوم گیر آوردن!دیوار کوتاه تر از بچم که تو این مدرسه پیدا نمیشه...تنها یادگار برادرمو کردن نمونه آزمایشگاهیشون...ریگی من!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۷:۵۳ دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۴

هلنا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۲ جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
از زیر سایـہ اربـــــــــاب....
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
1. رولی در مورد استفاده ی همزمان از معجون مرکب و گیاه آبشش زا بنویسید. ضمن اینکه کسی تا حالا چنین کاری نکرده، ممکنه این دو تاثیر منفی بذارن یا درست کار کنن. (20نمره)
آرسینوس دوباره گامی در کلاس بر داشت. نگاهی به دانش آموزان انداخت و بایک لبخند شرارت آمیز به آنها نگاه کرد لبخندی که باعث شد دندان های زردش به طور کامل نمایان شود.
_خب حالا می خوام یه اتفاق جالب رو بهتون نشون بدم. یه داوطلب می خوام.
دانش آموزان که نمی دانستند چه چیزی در انتظارشان است مشتاقانه دست بلند کردند. آرسینوس وقتی دید که ریگولوس دستش رو بلند نکرده گفت:
_آقای بلک شما چرا دستتون رو بالا نگرفتید؟
ریگولوس وقتی دید مجبوره دستش رو بالا بگیره دستش رو بالا گرفت و همانند سایرین به انتظار سورپرایز آرسینوس بنشست. آرسینوس نگاهی به دانش آموزان انداخت و گفت:
_آقای بلک شما باید گیاه آبشش زا رو با معجون مرکب بخورید.
_ولی..
آرسینوس که می دونست ریگولوس چی می خواد بگه گفت:
_ولی و اما و اگر نداریم زود بخور دیگه ملت رو معطل خودت کردی!
لحظاتی بعد ریگولوس با شعر دانش آموزان مواجه شد.
_یالا یلا ریگول بدو یالا!
ریگولوس پس از اینکه به این نتیجه رسید که تلاش بی فایده می باشد ، شروع به خوردن و نوشیدن کرد. لحظاتی بعد تغیراتی که در ریگولوس اجرا شده بود غیر باور بود پوستش سبز شده بود و مانند ماهی ها باله دراورده بود البته ماهی که نه نهنگ!

2. آیا ریگولوس ناچاره برای همیشه با سری که داخل تنگه، زندگی کنه؟ اگر بله چطور؟ اگر نه چند وقت طول میکشه تا به حالت عادی برگرده؟ با توجه به اینکه مقدار گیاهی که توسط ریگولوس خورده شده نامشخصه. (5نمره)

نه، چون ریگولوس مواد خوراکی رو خورده پس مدتی هضم و دفع می شه.


3. شخصی که گیاه آبشش زا مصرف کرده، تا چند دقیقه میتونه بیرون از آب زنده بمونه؟ با توضیح. (4نمره)

2/5 دقیقه چون ریگولوس یه انسانه که شبیه ماهی ها شده پس نباید به کاملی اونها باشه پس نصف اونها بیرون از اب زنده می مونه!

4. چرا آرسینوس و هکتور به شدت به ریگولوس به عنوان نمونه آزمایشی علاقه دارند؟ با توضیح. (1نمره)

دلیل خاصی نباید داشته باشه ولی من معتقدم هر معلمی وقتی به دانش اموزی علاقه داشته باشه باهاش اینکارارو می کنه تا تلافی اون دفاع های الکی که ازش کرده رو دراره!



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۱:۵۲ شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴

فیلیوس فلیت ویکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۵ یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۸
از پیش اربابم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 317
آفلاین
نقل قول:

1. رولی در مورد استفاده ی همزمان از معجون مرکب و گیاه آبشش زا بنویسید. ضمن اینکه کسی تا حالا چنین کاری نکرده، ممکنه این دو تاثیر منفی بذارن یا درست کار کنن. (20نمره)


شب بود، استرس داشت و میترسید. به روز آینده فکر میکرد. با استرسی که داشت خوابید.


-فلش بک-


-باور نمیکنم!
-باید باور کنی!

هلنا شبح راونکلاو و فیلیوس مشغول صحبت کردن بودند. هلنا به فیلیوس گفته بود اگر از معجون مرکب و گیاه آبشش زا همزمان استفاده کند پس از برگشتن به حالت اولیه قدش بلند میشود!

با این که فیلیوس همه جا وانمود میکرد از قدش راضی است، ولی ته دلش دوست داشت کمی قد بلند باشد. چند تار مو از زنو کنده بود و از آرسینوس معجون را گرفته بود. تصمیم داشت روز بعد کار را تمام کند.

-پایان فلش بک-


از خواب بیدار شد. هلنا بالای سرش شناور بود. لبخندی زد و به سمت معجون رفت. موها را ریخت و گیاه را برداشت. به وان پر از آبی که آماده کردی بود نگاه کرد. بعد از استفاده از گیاه نمیتوانست بدون آب زنده بماند. فورا به طور همزمان گیاه و معجون را خورد.

شروع به تغییر شکل کرد. به سمت وان پرید. در وان به زنوفیلیوسی که آبشش در آورده بود تبدیل شده بود.

بعد از مدتی اثر گیاه از بین رفت. فیلیوس از وان بیرون آمد. پس از گذشت یک ساعت بالاخره اثر معجون مرکب نیز از بین رفت و فیلیوس به شکل اولیه برگشت. اما وقتی فیلیوس از وان بیرون آمد و جلوی آیینه رفت، چیزی را که میدید باور نمیکرد! او ده سانت کوتاه تر شده بود! با خشم به سمت هلنا برگشت ولی او رفته بود.

نقل قول:
2. آیا ریگولوس ناچاره برای همیشه با سری که داخل تنگه، زندگی کنه؟ اگر بله چطور؟ اگر نه چند وقت طول میکشه تا به حالت عادی برگرده؟ با توجه به اینکه مقدار گیاهی که توسط ریگولوس خورده شده نامشخصه. (5نمره)


فکر نکنم! آخه اگه قرار باشه همیشه سرش تو تنگ باشه، اون موقع سر جلسه بعدی کی رو مورد آزمایش قرار میدیم؟ من مطمعنم که استاد به جلسه بعدی هم توجه داشته پس یه کاری میکنه که تا جلسه بعدی حالش خوب بشه!


نقل قول:

3. شخصی که گیاه آبشش زا مصرف کرده، تا چند دقیقه میتونه بیرون از آب زنده بمونه؟ با توضیح. (4نمره)


خب با توجه به این که کسی که از این گیاه استفاده میکنه یجورایی شبیه ماهی میشه و ماهی بیرون از آب حدود پنج دقیقه زنده میمونه پس اون شخصم تا پنج دقیقه زنده میمونه!


نقل قول:
4. چرا آرسینوس و هکتور به شدت به ریگولوس به عنوان نمونه آزمایشی علاقه دارند؟ با توضیح. (1نمره)

چون مظلومه، چون بی زبونه!
من خودم یادمه وقتی که بچه بود بقیه بچه ها تی تابش رو برمیداشتن!


ویرایش شده توسط فیلیوس فلیت ویک در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۲۷ ۲۳:۲۲:۳۳

Only Raven


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین
1. رولی در مورد استفاده ی همزمان از معجون مرکب و گیاه آبشش زا بنویسید. ضمن اینکه کسی تا حالا چنین کاری نکرده، ممکنه این دو تاثیر منفی بذارن یا درست کار کنن. (20نمره)

فلش بک

- رز؟
رز بدون اینکه سرش را از روی کتابش بالا بیاورد، جواب داد:
- هوم؟
- به نظرت روزی میاد که ما معروف بشیم مثل هری پاتر؟
- تو دوباره شروع کردی؟

- نه به مرلین! بهش فکر کن! همه ما رو بشناسن...هر جا بریم ازمون امضا بخوان...خبرنگارا هی ازمون عکس بگیرن...سوار این ماشین های مخصوص بشیم... :zogh:

رز:

پایان فلش بک

فاوسیت به دو به سمت رز می آمد. در همان لحظه پایش به گربه ی لاکی گیر کرد و با سر به زمین خورد.

رز با تاسف سری تکان داد و به اوکمک کرد تا بلند شود. فاوسیت دو شیشه ای که در دست داشت را جلوی چشم های رز گرفت به طوری که رز برای دیدن آن مجبور شد سرش را عقب ببرد.

فاویست هیجان زده داد زد:
- راهشو پیدا کردم! فهمیدم چه جوری معروف شم!
- خب چه جوری؟
- با اینا.

رز نگاهی مشکوکانه به دو ظرف در دست فاوسیت انداخت و پرسید:
- اینا چی هس؟
- معجون مرکب و علف آب شش زا.
- می شه بگی می خوای چیکار کنی؟

فاویست با غرور گفت:
- با معجون مرکب قیافه ام رو شبیه یه شناگر ماهر ولی نه چندان معروف مثلا یه مربی شنا می کنم و با علف آبشش زا کارهایی رو می کنم که کسی نکرده.

- خب علف آب شش زا رو که همه می شناسن کسی تعجب نمی کنه.
- نه با این روش توی دنیای ماگل ها معروف می شم.

رز که کم کم از این ایده خوشش آمده بود، گفت:
- تاثیر هر کدوم از این مواد یک ساعته می خوای عین مودی یه شیشه و علف کنارت باشه هر ساعت بخوری؟
- نه باهم ترکیبشون می کنم چون هر دوشون طبع سرد دارن و محدودیت زمانی می شه منفی در منفی که می شه مثبت!

فردا ظهر هنگامی که همه خوابیدند


رز مثل همیشه وقتی که دچار حالتی می شد به طور خودکار می رفت روی حالت ویبره:
- فاویست من می ترسم

فاویست با اینکه خودش هم از ترس در حال لرزیدن بود با صدایی قاطع جواب داد:
- ترس نداره که! می خوریم معروف می شیم!

- باشه...با شمارش من... یک...دو...دو و نیم...دو و هفتاد و پنج صدم...دو و هشتاد و شش صدم...دو و نود و یک و نیم درصد..
- بسه دیگه! سه!

- فیشششش
ترق توروق...ترق...آخخخ...چــــــــــیک( صدای شکستن گلدان)...بنگ!

رز وحشت زده به پاهایش که حالا کم کم داشت محو می شد خیره شده بود و جیغ می زد:
- آییی ... پاهام! پاهام چرا دارن غیب می شن؟ .... من چرا دارم دم در میارم؟

فاویست به کرواتش چسبیده بود به طوری که به نظر می آمد زندگی اش به کروات بسته است و داد می زد:
- لباسام! لباسام کجا می رن؟
- لباس های منم دارن غیب می شن...
- منم دارم دم در می آرم

فاویست و رز به هم نگاه کردند و در یک لحظه هر دو باهم فهمیدند چه اتفاقی رخ داده است... آنها به پری دریایی تبدیل شده بودند.


2. آیا ریگولوس ناچاره برای همیشه با سری که داخل تنگه، زندگی کنه؟ اگر بله چطور؟ اگر نه چند وقت طول میکشه تا به حالت عادی برگرده؟ با توجه به اینکه مقدار گیاهی که توسط ریگولوس خورده شده نامشخصه. (5نمره)

بعضی از ریونی های درس خوان پس از ساعت کلاس با افسون ها و معجون های متفاوت سعی کردند ریگولوس را به وضع قبلی برگردانند ولی تلاش هایشان بی فایده بود. حتی روونا ی باهوش هم نتوانست ریگولوس را نجات دهد و ریگولوس به دنبال جایی برای زندگی به زیر دریا ها رفت.

سرانجام، بعد از رفتن به قسمت های مختلف دریا، ریگولوس در شهر بیکینی باتم و در خانه ای کنار خانه ی باب اسفنجی شلوار مکعبی ساکن شد.

3. شخصی که گیاه آبشش زا مصرف کرده، تا چند دقیقه میتونه بیرون از آب زنده بمونه؟ با توضیح. (4نمره)

طولانی ترین زمانی که یک انسان در آب بوده 19 دقیقه بوده است. با توجه به این قضیه ، زمانی که فردی که علف گیاه آبشش زا مصرف کرده ، می تواند بیرون از آب بیرون بماند بین 18 تا 20 دقیقه می باشد.

4. چرا آرسینوس و هکتور به شدت به ریگولوس به عنوان نمونه آزمایشی علاقه دارند؟ با توضیح. (1نمره)

دلایل مختلفی دارد که به احتمال زیاد خانوادگی هستند ولی بیشتر به نظر می آید که به خاطردختر دایی دوست داشتنی ریگولوس است.

این بلای مهربان از مهربان ترین مرگ خواران لرد سیاه است و به شدت به طلسم کروشیو علاقه دارد و در این طلسم مهارت بسیاری کسب نموده. آرسینوس و هکتور طعم این طلسم را چشیده اند و از آن جایی که نمی توانند بلا را نمونه ی آزمایشگاهی کنند از ریگولوس استفاده می کنند.


ویرایش شده توسط رز زلر در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۲۷ ۱۹:۱۰:۲۶



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴

مادام هوچ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۸ شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۴۹:۱۱ دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲
از زمین کوییدیچ هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 112
آفلاین
1. رولی در مورد استفاده ی همزمان از معجون مرکب و گیاه آبشش زا بنویسید. ضمن اینکه کسی تا حالا چنین کاری نکرده، ممکنه این دو تاثیر منفی بذارن یا درست کار کنن. (20نمره)

خیلی برای این کار عجله داشت! دوست داشت اولین نفربعد ریگولوس باشه وبه عواقبشم فکر نمیکرد...تنهاامیدش رزی بود. چون اونم مثل خودش پایه شیطونی بود!
-توروخدا رزی.کمکم کن بدون تو نمیتونم کاری کنم!

رزکلافه دستی به موهاش کشید و آروم گفت:
-اخه دیوونه میدونی اگه اسنیپ بفهمه چی میشه؟ اخراج !میفهمی نتیجش اخراجه؟ میــــفهمی؟!

مادام نگاهی به اطراف کرد و موذیانه جواب داد:
-رز تو که ترسونبودی؟من باید معجون چهل گیاه داشته باشم تا بشه این امتحانو کرد.. بخدا به امتحانش میارزه بعد من از تونخواستم با من اینکارو کنی فقط یکم کمک و...همین!

رز کلافه وجدی پرسید:
-فقط همین دیگه؟ امر دیگه باشه؟

******

رز به دیدن اسنیپ رفته بود. هوچ باید خیلی سریع چیزی که میخواست رو پیدا میکردوبرمیگشت چون رز حواس اسنیپ رو نمیتونست بیشتر از این پرت کنه. خوشبختانه اسنیپ آدم شدیدا منظمی بود و برای کش رفتن هر چیزی از دفترش فقط کافی بود یه نفر بتونه دزدکی واردش بشه. و البته این یعنی یه نفر باید جونش رو به خطر مینداخت تا اسنیپ رو از دفتر عزیزش دور نگه داره!

بعد از دو سه دقیقه قدم زدن بین قفسه های مرتب و الفبایی دفتر اسنیپ، معجون مورد نظر مادام خیلی زود پیدا شد. مادام ظرف معجون تیره رنگ رو سریع توی جیب رداش جا سازی کرد و بطری بلوری شکسته ای جای اون گذاشت، و در آخر با سرعت هر چه تمام تر از دخمه ی اسنیپ بیرون زد. رز با حالتی عصبی بیرون راه پله منتهی به دفتر مدیریت منتظرش بود.

-خیلی دیر کردی هوچ. اسنیپ همین الان به طرف دخمه ش راه افتاد! ظرف شکسته رو گذاشتی که شک نکنه؟
-آره بابا. حالا فکر میکنه معجونش ریخته...تمومه! الان فقط باید دوتاشو باید باهم بخوریم!

رز یه نگاه ترسناک به هوچ انداخت وگفت:
-بخوریم؟بخوری!

مادام ملتمسانه گفت:
-آخه رز.....
- آخه نداره!

******


هوچ معجون رو سر کشیده بود. دل و رودش قرو قاطی شده بودو حس بدی بدنشو فرا گرفته بود. نمیتونست نفس بکشه. دوان دوان خودش رو به حمام مختلط رسوند و با لباس داخل استخر کاملا مجهز حمام( ) پرید. آب از توی آبشش هاش گذشت و احساس خفگیش از بین رفت. به خودش نگاهی کرد و گل از گلش شکفت.
- واو عجب چیزی! قیافم خیلی باحاله.ایول....!

به سطح اب برگشت تا خیال رزی رو از بابت خودش راحت کنه. رز ولی نظر دیگه ای داشت!
- واااااای خدای من اسنیپ دریایی...!

2. آیا ریگولوس ناچاره برای همیشه با سری که داخل تنگه، زندگی کنه؟ اگر بله چطور؟ اگر نه چند وقت طول میکشه تا به حالت عادی برگرده؟ با توجه به اینکه مقدار گیاهی که توسط ریگولوس خورده شده نامشخصه. (5نمره)

نه به نظرم بعد دوسه ساعت مثه اولش میشه.وگرنه منم بد بختم ؛تااخرعمربایداسنیپ دریایی بمونم.....:-\
ترجیح میدم فک کنم به حالت عادی برمیگردم تا اینکه غصه بخورم سیربشم. :دی :|

3. شخصی که گیاه آبشش زا مصرف کرده، تا چند دقیقه میتونه بیرون از آب بمونه؟
فک نکنم بتونه بیش از۱۰ دقیقه بتونه دووم بیار همین حدودادیگه.

4. چرا آرسینوس و هکتور به شدت به ریگولوس به عنوان نمونه آزمایشی علاقه دارند؟ با توضیح. (1نمره)
مگه علاقه دارن؟عجبا.شاید به خاطر یه کینه قدیمی خانوادگی باشه.اخه همونطور که میدونیم بلاتریکس خاله ریگولوسه وشاید اریسینوس وهکتور با بلاتریکس لج بودن.
شایدم دوسش دارن... اخه ماگلا میگن هرکی یه کیو دوسش داشته باشه ،بیشتر اذیتش میکنه یاهرکی هرکیو اذیت کنه بیشتردوسش داره...«ماگل شناسیمونم خوب نیست»....دی:|


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۰:۲۳ شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۲ پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 77
آفلاین
1. رولی در مورد استفاده ی همزمان از معجون مرکب و گیاه آبشش زا بنویسید. ضمن اینکه کسی تا حالا چنین کاری نکرده، ممکنه این دو تاثیر منفی بذارن یا درست کار کنن. (20نمره)

- ولم کنید بوقیا! مگه من موش آزمایشگاهی ام!؟
- ریگولم؟! ریگی؟! عزیز دلم؟! تو که گیاه آبشش زا رو خوردی، یه معجون مرکب که اینقدر ناز و ادا نداره!

ریگولوس با سری که همچنان در تنگ آب مستغرق بود،سعی داشت از دست جماعت درس خوان و تکلیف انجام بدهی که دورش حلقه زده بودند، خلاص شود!

ریگولوس با صدایی که به طرز غیرعلمی از درون آب به گوش بچه ها می رسید گفت: جیگر الان منو باید ببره درمونگاهی چیزی! بوقی کلمو کرده تو تنگ و مقدار نامعلومی گیاه آبشش ساز هم داده بخورم!اینا بس نبود از روم تکلیف هم داده . شما هم برید پی کارتون تا شکایت نکردم!

- خب مثل اینکه به زبون خوش نمی فهمه! یکی بزنه بیهوشش کنه!
- اکسپلیاراموس!
- هری! :vay: کچلمون کردی با این طلسم!
- مسخره کنید! من باهاش ولدی رو کشتم! حالا شما هی برید طلسم حفظ کنید.

بالاخره یکی از دانش آموزان وردی خواند و ریگولوس که داشت با رعایت سکوت از کادر خارج می شد را بیهوش کرد.

فلش فوروارد

چوچانگ، هرمیون و هری با نگاه هایی متفکرانه بالای استخر حمام عمومی هاگ ایستاده بودند. بقیه ی دانش آموزان هم به منظور خلوت سازی فضای رول توسط نویسنده از داستان به بیرون هدایت شده بودند! بدن نیمه لخت و کبود ریگولوس هم گوشه ی استخر بالا و پایین می رفت.

- خب هرمیون شروع کن معجون مرکب پیچیده رو درست کن!
- معجون مرکب چی چی ؟
- معجون مرکب پیچیده؟ نمی دونی چیه؟
- نهه!

چو چانگ از تعجب چند بار پلک زد و در حالی که شانه های هرمیون را گرفته بود گفت: الان وقت شوخیه؟ مگه تو نبودی سال دوم راحت درستش کردی؟

- آهااا! :دی فهمیدم چی شد! نه ببین، اونی که تو میگی هرمیون کتابه! من هرمیون سایتم!
- وات؟!
- ببین من یه سری تغییراتی تو شخصیت هرمیون دادم! مثلا الان بوق هم سواد ندارم! ولی عوضش پام شکسته! تروریستم! با عشقم رون هم دعوا می کنم! خیلی باحالش کردم.

نیم ساعت بعد

هری با ظاهری آشفته و رنگی پریده وارد حمام شد و شیشه ی معجون سرمه ای رنگی را به چو داد.(هرمیون به دلایل نامعلومی با اردنگی به تالار گریف فرستاده شده بود! )

- بیا!

چو با چشمان بادامی که از شادی برق می زدند به هری نگاه کرد و معجون را گرفت.

- دیدی هری! من می دونستم که پروفسور دامبلدور بهمون کمک می کنه! چقد این مرد مهربونیه!
- هوم واقعا!
- حالا وقتشه که روی ریگولوس تستش کنیم!

نیم ساعت بعدتر

- من واقعا متاسفم ریگولوس! واقعا متاسفم!

چو چانگ با چشمان بادامی پر از اشکش(نویسنده نژاد پرست است! ) ملتمسانه به موجودی خیره شده بود که به نظر می رسید زمانی ریگولوس بوده است.

- چرا نمی تونه نفس بکشه؟!

هری در حالی که با چوبدستی اش به ریگولوس سیخونک می زد گفت: هووم... من فکر کنم ریشش رفته تو آبشش هاش! داره خفه میشه!

- معجون مرکبش موی دامبلو داشته؟!
- هووم آره... بذار ببینم اگه ریش نداشته باشه اوکی میشه؟ اکسپلیاراموس ( بقیه بخوانند اینسندیو! )

جیغ و داد و ضجه های ریگولوس دامبلدور نما که ریشش با آتش تندی می سوخت فضای حمام را پر کرد ولی بعد از مدتی آرام گرفت.

- هوووم... نه مشکل ریش نبوده، کلا مشکل داره! ببینم شاید اگه آبشش هاش رو یه کم باز کنم.

چشمان ورم کرده ی ریگولوس از وحشت گشاد شد.

- نه هری! من نمیذارم این بیشتر از این زجر بکشه! آواداکداورا!

---

نتیجه ی اخلاقی: این دو چیز رو با هم نخورید چون به فنا میرید!

2. آیا ریگولوس ناچاره برای همیشه با سری که داخل تنگه، زندگی کنه؟ اگر بله چطور؟ اگر نه چند وقت طول میکشه تا به حالت عادی برگرده؟ با توجه به اینکه مقدار گیاهی که توسط ریگولوس خورده شده نامشخصه. (5نمره)

نه مجبور نیست! تاثیرش یه زمانی از بین میره دیگه!
هووم... مقداری که خورده مشخص نیست ولی سوال اینه که چند وقت طول می کشه؟! پیدا کنید پرتغال فروش را! خب وقتی مقدارش مشخص نیست زمانش هم مشخص نیست دیگه! مگر اینکه نکته ی تستی داشته باشه و اونم اینه که هر چقدر بخوری به هر حال یه تایم مشخصی داره مثلا یک ساعت! که اونو من نمی دونم چون استادمون هیچی به ما درس نمیده! استاد ما میاد فقط روی بچه ها آزمایش انجام میده بعدش هم میذاره میره!

3. شخصی که گیاه آبشش زا مصرف کرده، تا چند دقیقه میتونه بیرون از آب زنده بمونه؟ با توضیح. (4نمره)

فردی که گیاه آبشش زا رو مصرف می کنه دارای یک جفت آبشش میشه که به عنوان سیستم تنفسی ثانویه براش عمل می کنن جوری که بتونه توی آب هم تنفس کنه. حالا اگه این فرد بیرون آب باشه، رشته های تنفسی داخل آبشش به هم می چسبن و خیلی دردناک میشن، بعد از مدتی هم به کلی از کار می افتن ( دقیقا مشابه چیزی که برای ماهی اتفاق میفته!) اما فرق آدم با ماهی اینه که آدم هنوز شش هاش رو داره و می تونه تنفس کنه. هر چند آبشش هاش از کار افتادن و دیگه هم درست نمیشن و لازمه فرد به سنت مانگو منتقل بشه و آبشش هاش با روش های جادویی استخراج بشن!

4. چرا آرسینوس و هکتور به شدت به ریگولوس به عنوان نمونه آزمایشی علاقه دارند؟ با توضیح. (1نمره)

همون طور که توی کتاب می خونیم، ریگولوس یه فراریه. خونواده طردش کرده و احتمالا بی خانمانه! ولدمورت هم که دنبالشه! خلاصه این پسر صاحاب نداره. حامی نداره. آرسینوس و هکتور هم زورشون به این بچه رسیده چون می دونن هر بلایی سرش بیارن فردا کسی نمیاد بگه آقا چرا بچه ی منو به فنا دادی!


وقتی توی خونه ات موش رخنه میکنه، خونه رو دور نمی ریزی! موش رو بیرون میکنی!


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۱:۱۵ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
نمرات جلسه اول تغییر شکل:


گیبن

یک سری نکات نگارشی رو رعایت نکردی، مثل گذاشتن "نقطه" و همینطور اینجا:

نقل قول:

-این که شاه کلید نیست.
-پس چیه ؟
-وزیر کلیده ؟
-جان؟


دیالوگ سوم رو هم گیبن گفته درسته؟ من این رو متوجه شدم ولی این از نظر نگارشی اشتباه هست و باید به این شکل مینوشتی:

نقل قول:
-این که شاه کلید نیست.
-پس چیه ؟ وزیر کلیده ؟
-جان؟


اما سوژه قشنگ و خوبی داده بودی... خوشم اومد... اشکالاتت هم چندان بزرگ نبود... با یکم تمرین درست میشه... پس نمره 30 رو بهت میدم.

اوتو

خب... سوژه اصلا به سوالی که من دادم ارتباطی نداشت! من گفتم در یک رول از این افسون استفاده کنید، ولی شما رفتید موارد استفادشو نوشتید... از اون گذشته جواب سوال سه رو هم ناقص دادید... به همین دلیل نمره 26 رو بهت میدم.

لینی

رول و سوژه عالی بود! خیلی خیلی عالی... بسیار لذت بردم... اما یک مشکلی هست... چرا جواب سوال سه رو ناقص دادی؟! من مجازات استفاده از این افسون رو هم خواسته بودم... چرا؟ چرا؟ چرا؟

داشتم امیدوار میشدم که نمره 30 رو میگیری... یهو این اشتباه رو دیدم... پس با کمال تاسف و عذرخواهی نمره 29 رو بهت میدم.

هری

از سوژت و جواب هات لذت بردم... ولی اشکالاتی داشتی.

نقل قول:
کلاس تغییر شکل بدون تغییری نسبت به جلسه ی اول نکرده بود،


واقعا به کدام سو؟ این چیه؟!

از اون گذشته... چرا جواب سوال سه رو کامل ننوشتی؟! چرا مجازات رو ننوشتی؟ من داشتم به نمره 30 امیدوار میشدم... ولی به خاطر این اشکالات نمره 28 رو بهت میدم.

رون

سوژه ای که نوشتی یکم ساده بود... ولی به خوبی پرورشش داده بودی... خوشم اومد... جواب سوال سه رو هم کامل نوشتی... نمره 30 رو میگیری. آفرین.

جروشا

حسابی خندیدم از این پستت... عالی نوشته بودی. جواب هات هم کامل بودن... نمره 30 رو میگیری.

مورگانا

دو بار رولت رو خوندم تا بتونم اشتباهی پیدا کنم و در آخر این رو پیدا کردم:

نقل قول:
نزدیک تر از درخت روبرو... ببخشید خانه درختی روبرو!!!


این یک رول جدی بود و حالت روایتی داشت... به نظرم اگر احساسات نویسنده واردش نمیشد خیلی بهتر میشد. غیر از اون چرا سه تا علامت تعجب؟! یدونه هم کافی بود خب!

نمره 29 رو میگیری.

وندلین

سوژه ی بدون اشکال و قشنگی بود... جواب هات هم همشون کامل و عالی بودن... نمره 30 رو میگیری.

تری

سوژه و رولت هیچ اشکالی نداشت تا جایی که میدم... ولی چرا جواب سوال سه رو ناقص دادی؟! به خاطر همین نمره 29 رو بهت میدم.

لادیسلاو

خب... سوژه ی خوبی بود... ولی اشکالاتی در فاصله های دیالوگ ها داشتی و همینطور جواب سوال سه رو ناقص نوشته بودی.

نمره 27 رو بهت میدم.

رز

اشکالی در رولت ندیدم... جواب هات هم کامل و خوب بود... نمره 30 رو میگیری.

لاکرتیا

از رولت نمیشد اشکالی گرفت... ولی از جواب سوال سه میشد اشکال گرفت... چرا مجازات رو ننوشتی؟!

به خاطر همین نمره 29 رو بهت میدم.

آملیا

شکلک ها اصولا در قسمت های غیر دیالوگی استفاده نمیشن... مراقب این نکته باش... در ضمن اون وقتی یک دیالوگ رو مینویسی، باید بعدش دو تا اینتر بزنی و بری ادامه توضیحات متنت. در سوال سه چرا مجازات رو ننوشتی؟!

نمره 28 رو میگیری.

ریگولوس

دزدی از گاوصندوق استاد؟ جواب هات هم که کامل بودن... نمره 30 رو میگیری.

فیلیوس

به خاطر کلمات "فلش بک و پایان فلش بک" نمره کم نکنم؟! بولد نبودنش مشکلی نداره... بازم مشخص بود... ولی ای کاش بعد از "فلش بک و پایان فلش بک" دو تا اینتر میزدی.

جواب سوال سه هم ناقص نوشتی... نمره 28 رو بهت میدم.



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۸:۴۴ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۶ یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۳:۴۴ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۹۴
از اردوگاه تیم کلاغ زاغی منتروز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 20
آفلاین
نقل قول:
1. رولی در مورد استفاده ی همزمان از معجون مرکب و گیاه آبشش زا بنویسید. ضمن اینکه کسی تا حالا چنین کاری نکرده، ممکنه این دو تاثیر منفی بذارن یا درست کار کنن.

-لین اونو دوتا رو نخور.
-کتی ول کن. خیلی بامزه س. شبیه تو و ماهی میشم.
لین گیاه آبشش زا را همراه با معجون مرکب پیجیده خورد.
چند ثانیه بعد او موهای سیاه بلندی درآورد بعضی از انگشتانض دراز و بعضی ها باله می شدند. پایش هم ب صورت نصف و نیمه تبدیل به دم ماهی شد بود. او آبشش های کاملی در نیاورد. بالاخره وقتی تغییر شکل تمام شد قیفه اش عجیب شده بود. اما لین با سرعت به درون آب دریاچه پرید.
کتی حیرت زده آب دریاچه را نگاه میکرد. چندلحظه بعد لین عجیب و غریب سرش را از آب بیرون آورد.
کتی پرسید:
-مگه ماهی نیستی؟
- نه! هم شش دارم هم آبشش
و بعد دوباره به آب رفت.
لین همین طور پنج دقیقه یکبار از آب بیرون می آمد تا اکسیژن تازه بگیرد. تا اینکه یک ساعت گذشت.
لین با صورت عادی و همین طور بدنی معمولی چهار دست و پا از آب بیرون آمد. کتی به سمتش دوید و گفت:
-دیدی گفتم.
لین که نفس نفس میزد گفت:
-بدترین حالی بود که داشتم. این حالو به هیچ کس نگو
-حتما
سپس هردو از آنجا دور شدند

نقل قول:
2. آیا ریگولوس ناچاره برای همیشه با سری که داخل تنگه، زندگی کنه؟ اگر بله چطور؟ اگر نه چند وقت طول میکشه تا به حالت عادی برگرده؟ با توجه به اینکه مقدار گیاهی که توسط ریگولوس خورده شده نامشخصه.

معمولا مصرف کننده این گیاه یک ساعت طول میکشه تا به شکل عادی برگرده ولی قطعا به حالت ماهی نمیمونه

نقل قول:
3. شخصی که گیاه آبشش زا مصرف کرده، تا چند دقیقه میتونه بیرون از آب زنده بمونه؟ با توضیح.

همون طور که از اسم این گیاه معلومه برای یک انسان آبشش می سازه پس طبیعتا به اندازه ای که یک ماهی میتونه بیرون از آب زندگی کنه.

نقل قول:
4. چرا آرسینوس و هکتور به شدت به ریگولوس به عنوان نمونه آزمایشی علاقه دارند؟ با توضیح.

هکتور و آرسینوس هر دو مرگخوار بودن و ریگولوس مرگخواری رو ترک کرد


ویرایش شده توسط کتی بل در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۲۳ ۲۰:۵۵:۵۴

تصویر کوچک شده

امضا کتی بل


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۰:۱۰ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
جلسه دوم تغییر شکل

نیمه شب، کلاس تغییر شکل:

دانش آموزان خمیازه کشان در کلاس تغییر شکل نشسته بودند و منتظر استادشان بودند... دیگر تقریبا عادت داشتند که آرسینوس با تاخیر به کلاس بیاید و با یک تدریس سریع تکالیفی به آنها بدهد و برود. دانش آموزان گریفیندوری رسما به خواب رفته بودند، اما راونکلاوی ها کاملا بیدار و با چشمانی باز پشت میز هایشان نشسته بودند و کتاب های تغییر شکلشان را مطالعه میکردند.

دفتر اساتید:

در اتاقی بزرگ با پنجره هایی نقش دار و زیبا آرسینوس پشت میزی طویل نشسته بود و در حال تمیز کردن پاتیل طلایی اش بود که ناگهان سیوروس اسنیپ بدون هیچ صدایی وارد اتاق شد.
- اهم... اهم.

آرسینوس بدون اینکه سرش را بلند کند با حواس پرتی گفت:
- چیه؟ الان نمیخوام کفش هامو واکس بزنی... ممنون.
- اهم.

- وای! چقدر پیله ای! بیا این دو گالیون رو بگیر و برو پی کارت.

- آرسینوس؟

- اصلا همین دو گالیون رو هم بهت نمیدم... برو پی کارت دیگه.

- پروفسور جیگر! شما مگه کلاس ندارید؟

آرسینوس که همچنان مشغول تمیز کردن پاتیل بود، بدون اینکه سرش را بالا بیاورد، با لحنی تمسخر آمیز گفت:
- این موقع شب؟ کلاس؟! بیخیال!

اینبار اسنیپ خشمگین شد و محکم روی میز کوبید.

آرسینوس سرش را بالا آورد و با سیوروس اسنیپ در حالی رو به رو شد که دود از زیر موهای روغنی اش خارج میشد، پس گفت:
- اممم... سیوروس؟! خوبی؟! حواسم نبود اصلا... الان میرم سر کلاس...
- خوبه... هرچه سریعتر لطفا.
- فقط یه خواهش دارم ازت... میشه یکم علف آبشش زا بهم بدی؟
- علف آبشش زا؟! محض اطلاعت باید بگم که تو "تغییر شکل" تدریس میکنی، نه گیاه شناسی!
- میخوام تاثیراتش روی تغییر شکل رو نشون بدم و توضیح بدم خب.
- هوم... خیله خب.

اسنیپ سری به تایید تکان داد و مقداری "علف آبشش زا" از جیب ردای سیاهش بیرون آورد و روی میزد گذاشت، سپس بدون حرف دیگری از اتاق خارج شد.

آرسینوس گیاه جادویی را از روی میز برداشت و وارد جیب ردای خود کرد و به سرعت به سمت کلاس به حرکت در آمد.

دقایقی بعد، مقابل کلاس تغییر شکل:

آرسینوس پیش از آنکه در را باز کند و وارد کلاس شود دستی به ردای خود کشید و از مرتب بودن آن اطمینان حاصل کرد. سپس در کلاس را باز کرد و بدون هیچ کلامی وارد شد.

چند ثانیه بعد، او به میز معلم رسید و روی صندلی نشست.
- خب... اول از همه سلام بر همه. دوم هم که تدریسه و در همین لحظه شروع میشه!

آرسینوس بدون توجه به صدای غرغر های دانش آموزان ادامه داد.
- این جلسه میخوام در مورد تاثیر معجون مرکب پیچیده و گیاه آبشش زا روی تغییر شکل توضیح بدم براتون.

دانش آموزان:

- سوالی هست؟

- پروفسور، گیاه آبشش زا مربوط به درس گیاه شناسی نیست آیا؟
- ببخشید پروفسور، ولی مگه معجون مر...
- میدونم چی میخواید بگید! من هم نگفتم طرز استفاده و ساختنشون! گفتم "تاثیرشون بر تغییر شکل".

آرسینوس یک لحظه خشمگین شده بود... این را فهمیده بود... پس به سرعت نفس عمیقی کشید تا آرامش خود را بازیابد... سپس ادامه داد.
- خب داشتم میگفتم... گیاه آبشش زا گیاه سبز و سختیه که به این آسونی ها هم پیدا نمیشه... من هم نمیگم کجا ها پیدا میشه، چون این دیگه مربوط به من نیست، استاد گیاه شناسیتون باید بگه. در واقع شما وقتی میخواید برید تو یک دریاچه عمیق و نیاز به تنفس دارید این گیاه به دردتون میخوره... شما به مقدار لازم از این گیاه رو میخورید و شش هاتون تبدیل میشه به آبشش... باله و فلش هم در میارید حتی. در حال حاضر هم شخصی رو میخوام که روش این موضوع رو امتحان کنم.

دانش آموزان همه به یکدیگر نگاه کردند... استاد تغییر شکل وقتی فهمید هیچ داوطلبی وجود ندارد چشمانش را بست و با انگشت اشاره اش کل کلاس را مرور کرد... سپس انگشتش در یک نقطه توقف کرد و آرسینوس چشمانش را باز کرد.
- ریگولوس بلک!

ریگولوس با چهره ای سرخورده و خسته از جا بلند شد و مقابل آرسینوس رفت. استاد تغییر شکل مقداری علف آبشش زا به او داد.
- لطفا بخوریدش آقای بلک.

ریگولوس نفس عمیقی کشید و گیاه سبز و سفت را به یکباره خورد.
- خب... من که چیزی...

نفس ریگولوس برید... به گردنش دست انداخت و به زمین افتاد و شروع کرد به تقلا کردن...

آرسینوس در کمال آرامش تنگی شیشه ای که از قبل روی میز گذاشته بود را برداشت و با چوبدستی به آن اشاره کرد.
- آگوامنتی!

درون تنگ پر از آب شد و آرسینوس بدون هیچ زحمتی ریگولوس در حال جان کندن را بلند کرد و سرش را وارد تنگ کرد.

ریگولوس همین که وارد آب شد شروع کرد به نفس کشیدن.

- خب... همونطور که میبینید گیاه آبشش زا وارد بدن میشه و با خاصیت جادوییش که مثل طلسم های تغییر شکله سلول ها و ژن شما رو تغییر میده و تبدیل به ماهی میکنه. سوالی هست؟

دانش آموزان:

- خب... در مورد معجون مرکب هم دقیقا همینطوره! این معجون میاد کلهم ساختار بدن و استخوان هارو تغییر میده... یعنی شما برای مثال اگر چشمتون ضعیف باشه و معجون یک شخص که چشمش قوی هست رو بخورید چشمتون قوی میشه.

دانش آموزان:

- خب... میتونید تکالیفتون رو یادداشت کنید!

1. رولی در مورد استفاده ی همزمان از معجون مرکب و گیاه آبشش زا بنویسید. ضمن اینکه کسی تا حالا چنین کاری نکرده، ممکنه این دو تاثیر منفی بذارن یا درست کار کنن. (20نمره)

2. آیا ریگولوس ناچاره برای همیشه با سری که داخل تنگه، زندگی کنه؟ اگر بله چطور؟ اگر نه چند وقت طول میکشه تا به حالت عادی برگرده؟ با توجه به اینکه مقدار گیاهی که توسط ریگولوس خورده شده نامشخصه. (5نمره)

3. شخصی که گیاه آبشش زا مصرف کرده، تا چند دقیقه میتونه بیرون از آب زنده بمونه؟ با توضیح. (4نمره)

4. چرا آرسینوس و هکتور به شدت به ریگولوس به عنوان نمونه آزمایشی علاقه دارند؟ با توضیح. (1نمره)








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.