سوال اول
من
این پست رو انتخاب کردم... خودت هم نقدش کردی هکتور
نقل قول:
با صدایی که بسیار جیگر شده بود خندید:
-خب... حالا جهت صرف میان وعده و رفع خستگی میرین به مک بلک یا تور نجینی سواری رو ترجیح میدین؟!
وقتی داشتم حرکات آرسینوس رو توصیف میکردم، و بعدش خواستم یه دیالوگ از دوباره آرسینوس رو نقل قول کنم، نباید بین دیالوگ و توصیف اینتر بزنم، چون توصیف و دیالوگ هر دو مال آرسینوسه
این مورد چن جا دیگه هم تکرار شده...بعضی جا ها هم بین دو تا دیالوگ اینتر زدم که اینم اشتباهه... ولی خب من همین یه بارو اشاره میکنم.
با صدایی که بسیار جیگر شده بود خندید:
-خب... حالا جهت صرف میان وعده و رفع خستگی میرین به مک بلک یا تور نجینی سواری رو ترجیح میدین؟!
نقل قول:
آرسینوس،که با لبخندی بسیار جیگر به محفلی های خوش گذشته خیره شده بود،با رضایت کامل به سر و صورت خونی میهمانانش خیره شد و خودکارش را با فواصل زمانی منظم به کف دستش کوبید؛و در حالیکه با هر جیغ طومار های حساس به احساس خوش گذشتگی،یک خط کوچک سرخ رنگ با خودکار روی دستش رسم میکرد،با صدایی که بسیار جیگر شده بود خندید:
فکر میکنم این جمله خیلی خیلی زیادی طولانیه! میتونست تبدیل به چند تا جمله بشه که هم فهمش آسون تر باشه هم ... خب.. .فهمش آسون تر باشه.
این شکلی مثلا:
آرسینوس، با لبخندی بسیار جیگر به محفلی های خوش گذشته خیره شده بود. با رضایت کامل به سر و صورت خونی میهمانانش نگاه میکرد و خودکارش را با فواصل زمانی منظم به کف دستش می کوبید. با هر جیغی که از طومار های حساس به احساس خوش گذشتگی مرتعش میشد، یک خط کوچک سرخ رنگ با خودکار روی دستش رسم میکرد. آرسینوس با صدایی که بسیار جیگر شده بود خندید: نقل قول:
آخرین باری که با آرسینوس صحبت کردم،به من گفت که اگر یک بار دیگر "جیگر" خطاب شود هر یک از پا های مرا به یک وزنه خواهد بست و مرا در "آتلانتیک اوشن" رها خواهد کرد.
نتیجه میگیریم من یک هشت پا هستم.
این قسمت... این قسمت اصلا مفهوم نبود. در واقع میخواستم بگم که تابحال چاهار بار بهش گفتم جیگر پس باید هشت تا پا داشته باشم که به هر هشت تاش وزنه ببنده
ولی خب بنظرم این قسمت کلی ایراد داشت... منظورش رو نمیشد راحت گرفت. و از طرفی هم حواس خواننده رو از داستان اصلی پرت میکنه... و بنظرم زیاد هم جالب نیست که نویسنده وسط داستان خودش حرف بزنه.
نقل قول:
رستوران مک بلک،رستوران کوچکی با در های نم گرفته از جنس چوب آبنوس و آغشته به بوی نوشابه های گاز دار مخلوط با خون،رستوران مخوفی بود که دور میز های گردش بجای صندلی بشکه هایی چیده شده بودند ، و موسیقی مخوفی فضای رستوران را که با نور های ضعیف سبز رنگ روشن شده بود مخوف تر میکرد.
این یکی هم ضمن اینکه خیلی خیلی طولانی و پیچیده بود جمله ش، خیلی مخوف مخوف کرده بود لامسب هی مخوف مخوف میکرد
بهتر بود این کلمه مخوف رو بعضی جاها حذف کنیم تا دل آدمو نزنه...
رستوران مک بلک رستوران کوچکی با در های نم گرفته از جنس چوب آبنوس بود، آغشته به بوی نوشابه گازدار مخلوط با خون. رستوران مخوفی که دور میز های گردش بجای صندلی بشکه های چیده شده بودند، و موسیقی ترسناکی فضای رستوران را که با نور های ضعیف سبز رنگ روشن شده بود ترسناک تر میکرد.نقل قول:
محفلی های خوش گذشته،تقریبا روی صندلی-بشکه ها مستقر شده بودند که ناگهان در با لگدی باز شد...
بنظرم صندلی/بشکه بهتر بود
نقل قول:
-ام ببخشید یه سوال.. .شما دزدی الان ینی؟!
ینی نه... یعنی
نقل قول:
صدای کسی از میان جمعیت شنیده شد:ام... یعنی الان شما صندوقی؟!
بنظرم بهتر بود این طوری نوشته میشد:
صدای کسی از میان جمعیت شنیده شد.
_ام... یعنی شما الان صندوقی؟!بعد دوتا ایراد هم داره که نمیشه تو پست ها نقل قول و اینا کرد... یکیش اینکه کل پست وسط چین شده، خوندنش سخت میشه. یکی هم اینکه بین علامت های نگارشی و متن باید یه فاصله باشه... مثلا بعد از نقطه ها و ویرگول ها... اینم رعایت نشده...
نسخه تصحیح شده
آرسینوس، با لبخندی بسیار جیگر به محفلی های خوش گذشته خیره شده بود. با رضایت کامل به سر و صورت خونی میهمانانش نگاه میکرد و خودکارش را با فواصل زمانی منظم به کف دستش می کوبید.
با هر جیغی که از طومار های حساس به احساس خوش گذشتگی مرتعش میشد، یک خط کوچک سرخ رنگ با خودکار روی دستش رسم میکرد. آرسینوس با صدایی که بسیار جیگر شده بود خندید:
خب... حالا جهت صرف میان وعده و رفع خستگی میرین به مک بلک یا تور نجینی سواری رو ترجیح میدین؟!
و در حالیکه با لبخندی در شان نام خانوادگی اش به ساحره های خونین و مالین نگاه میکرد با ذوقی عجیب تقریبا نعره زد:
-تور لیدر تون هم رودولفه!
و اینگونه بود که کسی اهمیت نداد چه غذایی در این رستوران کذایی سرو میشود، و همگی مثل جماعتی که سالها در جوار بیابان های کالاهاری زیسته باشند، به سمتی که آرسینوس از نوع جگر نشان داده بود هجوم بردند.
رستوران مک بلک رستوران کوچکی با در های نم گرفته از جنس چوب آبنوس بود، آغشته به بوی نوشابه گازدار مخلوط با خون. رستوران مخوفی که دور میز های گردش بجای صندلی بشکه های چیده شده بودند، و موسیقی ترسناکی فضای رستوران را که با نور های ضعیف سبز رنگ روشن شده بود ترسناک تر میکرد.
محفلی های خوش گذشته، تقریبا روی صندلی/بشکه ها مستقر شده بودند که ناگهان در با لگدی باز شد... و نور شدید بیرون فضای تاریک داخل رستوران را روشن کرد و پرتو های نور به داخل تابید...
موزیک متن...
پسری جوان از میان پرتو هایی که از اطرافش می تابیدند مشخص بود... که با چنان جسارتی-
-ببین این دیالوگات دیگه دارن خیلی مزخرف میشنا؟
-چرا اصرار داری همه جا خودتو وارد کنی؟!
-اصلا کی به تو گفت بیای؟
-مرتیکه هیز!
-ورودم خز شد!
-حداقل اگه امتیاز ورود هاش مال خودش بود یه چیزی!
-دفعه دیگه من اینجا پسر جوان ببینم قهر میکنم دیگه هم نمیام!
خیل عظیم اعتراضات، با صدای ناله ی جوان بدبخت که از آن ببعد احتمالا به هیچ جا وارد نمیشد،شکسته شد:
-آه، تو فکر میکنی که میتوانی یک کورلئونه را فریب دهی؟ زود باش، نترس. حرف بزن، تو فکر میکنی که من خواهرم را_ ببخشید... این مال یه جا دیگه بود. میگفتم... خانوما آقایون یه دقه اگه منو نزنین توضیح میدم! بنده صندوق امانات شهر بازی هستم!
صدای پچ پچ هایی که به هوا بلند شده بود با صدای سرشار از اعتماد بنفس مرد جوان شکسته شد:
_یالا... امانات رو میز!
صدای کسی از میان جمعیت شنیده شد.
_ام... یعنی الان شما صندوقی؟!
-نه من الان فندقم.
صدای اعتراضات جماعت درون رستوران که هر از گاهی از حالت پچ پچ به فریاد تبدیل میشد و بعد دوباره به سمت پچ پچ حرکت میکرد، چند ثانیه یک بار با دیالوگ هایی از این دست شکسته میشد:
-امانات بیزحمت!
-نه من چیزی ندارم همراهم!
-بچلونمت اماناتت بریزن پایین ازت؟!
یا مثلا...:
-امانات یالا امانات!
-حالا من بخوام اماناتمو دست خودم نگه دارم _
-نه خانم اصلا این حرفو نزنین این مجموعه تفریحی در قبال یک تار مو که گم بشه مسئولیت داره! شما برای چی دارین به اون اسکلت زل میزنین؟! بله. آدمه. امانات تحویل نداد، منم مامور بودم و معذور.
و یا حتی...:
-آی امان امان امانات! بدو بدو!
-ام ببخشید یه سوال... شما دزدی الان یعنی؟!
-نه عزیزم من صندوقم.
در همان حال یکی از کارکنان مجموعه "تفریحی" با یکی از طومار های خوش گذشتگی شناس، دم در ایستاد و تا بناگوش لبخند زد، و به سوالات نپرسیده پاسخ گفت:
_بعد از اینکه امانات رو تحویل این مرتیکه ی امین دادین، میتونین بیاین اینجا و این زیر رو امضا کنین تا همه بدونن هنگام تحویل امانات چقدر بهتون خوش گذشته!
و حرفش با صدای ریگولوس که یک محفلی را از پاهایش گرفته و تکان تکان می داد تا کاملا از هر گونه امانتی پاک شود، تایید شد:
_کاملا درسته!
سوال دوم
چونکه ریگولوس اول از همه به شخص خودش مراجعه کرد جهت ایراد گیری، و ایشون هیچ ایرادی نداشت.
چی؟
خفه شم؟
چشم... هر چی استاد بگه...
بله... احتمالا اثرش با اثر معجون معجون ساز شدگی قاطی شد، نه که یکم وقتم کم بود برا ریکاوری، شرمنده اخلاق کوییدیچی تون شدم