زلزه ی مو فرفری هافل!
1. تو یه رول کویدیچی، تو هر پستی که دوست دارین، بازی کنین. (20 نمره )چیزی به شروع لیگ تابستانی کویدیچ هاگوارتز نمانده بود و هافلیون سخت کوش روز و شب زیر نظر کاپیتان آتش افزار تمرین می کردند، البته چه تمرینی!
وندل ویژ ویژ کنان از بالای سر لاک رد شد و در فاصله ی میلی متری صورت زاخاریاس که روی جارویش به خواب رفته بود، متوقف شد و در حالی که سرش را به نشانه ی تاسف تکان می داد گفت:
- نچ نچ! هافلی ها هم هافلیای قدیم! یه جوری به جارو چسبیده که انگار ریش مرلینه و حاجت می ده!
بعد سوت بلبلی تازه اش را از جیب ردای کویدیچ در آورد و جوری در آن دمید که اسرافیل ندمیده بود! زاخاریاس بی چاره از خواب پرید و در حالی که فکر می کرد آخرالزمان شده، دسته ی جارو را به سمت بالا گرفت و فریاد زنان دور زمین کوییدیچ چرخید.
وندلین با رضایت به شاهکار خودش که بیدار کردن اعضای تیم کوییدیچ و ترساندن زاخاریاس بود، نگاه کرد و با لبخند گفت:
- تمرین را ادامه می دهیم!
لاک که گربه ی ترسیده اش را در بغل داشت و سعی در آرام کردن او و خواباندن موهای سیخ شده اش داشت، با عصبانیت فریاد زد:
- یعنی چی که این جوری سوت می کشی؟ یعنی چی که ما را ساعت سه ی صبح بیدار می کنی تا تمرین کنیم؟...
گیبن ارتفاعش را کم کرد و از روی جارو پایین پرید و گفت:
- اصن ما اعتصاب می کنیم!
وندل جیغ کشید:
- یعنی چی که شما حوصله ی منو ندارین؟ یعنی چی که نمی خواهید تمرین کنید؟ یعنی چی که نمی خوهید باعث افتخار ننه هلگا بشید؟... اصن از این علیرضا یاد بگیرین نصف شماست!
هافلیون نگاه خصمانه یشان را به علیرضا انداختند. مادام هوچ پرسید:
- ایده ی کدوم بوقی ای بود که یه حیون رو جستجو گر کنیم؟
وندل باری دیگر در سوتش دمید و جیغ کشید:
- علیرضا یادگار ننه هلگاست!
علیرضا پسر گل مامان هلگا ست!
علیرضا گورکن هافله!
علیرضا نماد هاگوارتزه!
بعدم فعلا که یه گورکن بهتر از شما ها بازی می کنه!
نگاه هافلیون خصمانه تر شد و در این هنگام گربه ی لاکی روی جاروی گورکن هافل ( همان علیرضا!) که کنارش بود پرید ولی نتوانست کنترل کند که روی گورکن فرود نیاید و با علیرضا از ارتفاع سه متری به پایین پرت شد.
گربه ی لاک بالاخره یک گربه بود و می دانست چه جوری روی دو پا فرود بیاید ولی متاسفانه علیرضا گورکن بود نه گربه و بلد نبود چه جوری روی دو پا فرود بیایدو هری پاتر هم نبود که از انواع بالا ها و افتادن از ارتفاع سه متری جان سالم به در ببرد، بنابراین به دیار مرلین شتافت!
هافلیون این بار نه خصمانه بلکه بهت زده به جسد جستجو گر هافلپاف خیره شدند. این گورکن جدا از جستجو گر بودنش قدیمی ترین عضو تالار و حیوان خانگی هلگا بود حالا با کشته شدنش هم جستجو گر هافلی ها از دست رفت و هم خشم ننه هلگا برانگیخته شد و هم هاگوارتز بی نماد شد!
وندل به عنوان پیر تالار در حالی که آخرین تلاشش را به کار گرفته بود تا هافلیون را در آتش نیندازد، گفت:
- مرحله به مرحله عمل می کنیم! اول جستوجو گر جایگزین پیدا کنیم بعد به مشکل علیرضا رسیدگی می کنیم! فعلا تنها کسی که تو تالار هست و تو تیم نیست و فعال هست؛ رز ـه!
مادام هوچ کسی که در بین هافلی ها آرام ترین اعصاب را داشت داوطلب شد که رز را بیدار کند. ربع ساعت بعد مادام با رز خوابالو ولی روی ویبره برگشت.
مادام رز را گرفت تا ویبره نزند و روی اعصاب نداشته ی وندل نرود تا مثل پیراشکی توی آتش جزغاله نشود. وندلین که اعصاب توضیح دادن نداشت ، برای بار n ام در آن شب جیغ کشید:
- علیرضا مرده! ما گورکن و جستجو گر نداریم! تو باید جستجو گر بشی!
مادام همه اتفاقات آن شب را برای رز شرح داده بود و او هم قبول کرده بود که توی تیم باشد ولی الان که وندل بی اعصاب را دید از او ترسید و خواست از بازیکن بودن استعفا بدهد که با دیدن چشم های وندل فهمید اگر این کار را بکند به آتش انداخته می شود پس به جای آن مانند وندل جیغ کشید:
- من جستجوگر هافل نمی شم!
اگر بشم کشته می شم!
هافلیون:
رز:
همان روز ساعت هشت صبحلیلی جردن:
- سلام کوییدیچ دوستان عزیز!
باری دیگر با شما هستیم با مسباقه ی بین هافلپاف و ریونکلاو! بریم که مسابقه رو شروع کنیم... اول از ریونکلاو شروع می کنیم.
لینی جستجوگره تراوز ومایکل و روونا مهاجمین ریونکلاو و مدافعین هلنا و گلرت هستند در دروازه هم فلیت ویک را داریم...
جین جردن:
-مثل اینکه بازی کردن اساتید مجازه چون در خط دفاع حمله ی هافلپاف مادام هوچ استاد کوییدیچ بازی می کنه رز زلر زلزله (چقدر توی اسمش
ز داره!
) و لاک در دو طرف او دو مهاجم دیگر هافلپاف هستند و گیبن دروازه بان ،وندلین با آریانا مدافعین هست. جستجوگر علیرضا ـه... نه مثل اینکه به علت مصدوم بودنِ علیرضا، زاخاریاس جستجوگره!
ساختمان جردن! خود جردن:
- سوت داور نشانه ی شروع بازیه. ریونکلاو بازی رو شروع می کنه توپ در دست روونا ـه ولی با بازدارنده ای که وندلین به سمتش فرستاد توپ به دست لاک افتاد!... نگاه کنید بالای سر وندلین یک پلاکارد است که نوشته :
"
no Asaaaab
" !
مثل اینکه کاپیتان هافلی ها بی اعصاب است!
- بابا! بازی رو گزارش کن!
- اهم...آره! کجا بودیم؟ 50-40 به نفع هافلپاف! بازی در دست هافله، رز سرخون را در دست داره مایکل و روونا از دو طرف او را محاصره کردند ولی گرفتن او چندان هم کاری راحتی نیست! کی جرئت داره به دختری که روی ویبر ـه نزدیک بشه؟
به همین ترتیب رز جلوتر می رود و با پرتاب دور توپ راتوی دروازه ی ریون می اندازه فلیت ویک نمی تونه توپ رو بگیره! حالا می شه 60-40!
- این بار بازی دست ریونه، تراوز سرخون به دست به سمت دروازه پیش میاد آریانا بازدارنده را به تراورز می زد ولی تراورز به راحتی جا خالی می دهد این بار با آتش افزار روبه رو می شه ولی وندلین فندکش را گم کرده!
- هافلپاف حقه ی دیگه ای در آستین داره! زلزله با اون رنگ زرد ردایش در حالی که پشت به نور و رو به روی تراورز ایستاده ویبره می زنه و چشم های تراورز را اذیت می کنه.
تراورز مجبور می شه دستش را سایه بان چشمش کنه و در همان لحظه مادام هوچ توپ را از دست تراورز می گیره و به لاک در زمین ریون پاس می ده...همکاری در بین افراد گروه هافلپاف موج می زنه! 70-40 به نفع هافل ! یک حقه ی هوشمندانه!
- بابا آیا اون گوی زرین نیست که زیر پای زاخاریاس قرار داره؟
- مثل اینکه خودشه دخترم! و حالا زاخاریاس گوی زیرین رو می گیره و بازی با امتیاز...ام...جین 150 به اضافه ی 70 چند می شه؟
- می شه 220 بابا.
- اوهوم آره با امتیاز 220 برنده ی بازی می شه!
2. یه دلیل که باعث شد اسنیچ کوچک و بلاجر بزرگ، به این شکلی که ما امروز میشناسیم در بیان رو بنویسید ( 5 نمره )
توضیح: مثلا چون بلاجر میرفت تو حلق بازیکن اندازش تغییر کرد و اسنیچم چون کار چستجوگر سخت بشه کوچک شد. هرچی خلاقیتتون میگه لازم نیست دلیلتون منطقی باشه.
چون بِلاجر باید بَلا باشه! نباید بِلا باشه! اگر بلاجر بِلا باشه ( کوچک باشه) نمی تونه هری پاتر رو از جارو پرت کنه پایین..فقط می تونه کروشیو بزنه و استفاده از طلسم های نابخشودنی خوب نابخشودنیه دیگه!
از اون طرف زمانی که گوی زرین بزرگ بود پاپ اعظم اعتراض کرد که برخلاف گفته های کتاب مقدسه و باید کوچکشه تا با انجیل که نوشته در زمان
مرلین و مورگانا میسح مقدس از پرنده ی کوچک و طلایی رنگی استفاده می کردن، هم خوانی داشته باشه!
3. بهترین بازیکن رو تو پست مورده علاقتون بنویسید، دلیلشم بگین. ( 5 نمره )بازیکن مورد علاقه ی من رزـه! (خودم نه ها! در این حد هم خودشیفته نیستم!
) همون رز و جک تایتانیک. خیلی قشنگ گوی زرین رو می گرفت....نه منظورم اینکه دل جک رو می گرفت!
اصن یه مهاجمی بود برا خودش! الگو منه! جنگنده! مدافع حقوق عاشقان هم بود حالا نمی دونم تو پست دروازه هم بازی می کرد یا نه!