هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۱:۲۶ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴

مرگخواران

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۳ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۷:۱۰:۱۲
از مسلسلستان!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 548
آفلاین
-هوی... اونی که حرفای وینکی رو ترجمه کرد کجا در رفت؟

وینکی با دقت به این طرف و آن طرف نگاه کرد. وقتی متوجه مردی شد که داشت بین جمعیت قل می خورد و جلو می رفت، مسلسلش را بالا گرفت و داد زد:
-کسی حق نداشت فرار کرد. اون عموئه باید اومد این بالا روی منبر!

مرد بیچاره از جایش بلند شد و لباس هایش را از خاک زدود! با ترس و لرز گفت:
-بله... بله!

-----------------------------

پایان عضوگیری!

مرسی ملت!


این هم مدال ها...
نکته: منظور از سوال دوم این نبود معرفی شخصیتتون رو اینجا بذارین. منظور مشخصه ی ایفایی شما بود.

اورلا

بفرمایید!

فنگ

بفرما آقا
سگه. :|


چوبدستی ساز

بفرما!

تد!

بفرمایین!

بازم مرسی از استقبال. ماموریت ها به زودی...

+اگه برای اعضای جدید مقدوره بعد از هر ماموریت یک درخواست نقد هم در نقادی انجمن ماموریت بدین. اینطوری سطح رول نویسی تون هم پیشرفت میکنه.



Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴

اورلا کوییرکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۹:۰۸ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 477
آفلاین
1.
Orla Quirke
2.
کلا هیچی نداشت (جز گروه) همش مال خودمه!
دختری اصیل زاده و باهوش. خیلی هم شجاع! توی اداره کاراگاهان. در تمام جنگ های مهم حضور داشته. با سختی ها کنار اومده.
کاملش در پروفایل
3.
کاری خفن و به درد بخور.

قوانین را قبول دارم


ویرایش شده توسط اورلا کوییرک در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۴ ۲۰:۲۱:۳۶
ویرایش شده توسط اورلا کوییرک در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۵ ۱۱:۵۱:۱۳

خودم، آخرین چیزی بودم که برایم باقی می‌ماند تصویر کوچک شده

Onlyتصویر کوچک شدهaven
تصویر کوچک شده



پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۷:۱۵ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴

فنگold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۶ جمعه ۶ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۶:۱۸ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۸
از سگدونی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 103
آفلاین
1- نام و نام خانوادگیتون رو به زبان انگلیسی وارد کنین.
وووااااف ! (ترجمه: Fang )

2- کمی در مورد شخصیتتون توضیح بدید.
واف هاف هاف واق واق واق؟ (ترجمه: چند بار باید خودمان را معرفی کنیم؟ مگر سیستم استعلام ندارید؟ مگر نمی بینید من دارنده شماره ملی هاف-45-واق واق –961 هستم؟ همه جای بدنم به صورت برجسته حک شده. به جان هاگرید فقط به انگیزه یک مشت استخون و آشغال گوشت اضافه تر پامو گذاشتم اینجا !مجبورم کپی پیست کنم بیوگرافی سگی خودم را... )

هافی هاف ! (من زاییده شدم.) واق واق واقی هالف هوف هیف ! (دوران نوزادی و نونهالی را به خاطر نمی آورم.) عوو هاف واق واق واق هاپ هاپی ! (پدرم هنرپیشه ای مشهور در جامعه سگ سانان بود.) آوووعوع هاپ هاپ واق اینیاریتو مووو هاف (آقای الخاندرو گونسالس اینیاریتو شخصا بهش پیشنهاد ایفای نقش در فیلم عشق سگی را داد.)

عوووووووووووووع هاف !!! (پدرم قبول کرد اما حین فیلمبرداری نخستین شهید هنری جامعه سگ سانان شد.)

خیییییییییخ واااااففف ! (مادر هم که ولگرد بود که زد وسط اتوبان یک تریلی را منفجر نمود و برایش در زندان داگ دابان حبس ابد بریدند.)

بووووواااااااااااافغ ! (این یکی ترجمه نداشت- گاز معده ام بود. ببخشید )

هالف هالف دیاگون ووووف هاف هاپ هاگوارتز هاف هاف وا واق واق هوووف ! خیییخ... (در کوره راه های دیاگون به رسم ننه جان ولگردی می کردیم که ناگهان یک روز نیمه غولی به نام هاگرید ما را پیدا کرد و به مدرسه هاگوارتز برد. ما را آب و غذا داد، ما دم وفا تکان دادیم اما نامرد نگذاشتیم برویم و ما را سگ خانگی خود نمود. شناسنامه و کارت ملی و کارت بی آزاری تهیه کرد و از آن پس در امر شکاربانی او را در جنگل ممنوعه همراهی کردم. )

غوووووغ هاف هاف ! ( از افتخارات و رزومه اینجانب باید به شکار دو مرحله ای صدها هزار کفتر و مرغابی و ققنوس بر فراز آسمان مدرسه اشاره کنم. هاگرید می زد و من پاچه می گرفتم ولی افسوس که همگی توسط دانش آموزان و هیئت علمی مدرسه کوفت جان شدند و برای من فقط استخوان هایشان باقی ماندند و دریغ از یک تیکه آشغال گوشتی چیزی حتی. )

واق واق ! واق واق ! (این یکی هم ترجمه نداشت- صدای وایبرم بود. شرمنده )

هاف واق ماغ خیخ ووق هوف ولدمورت هوف هالف هافی هاپ هاف هاف (در بین کارنامه درخشان من به عنوان یک توله سگ یا سوپر سگ می توانید موارد مثال زدنی و خاص پیدا کنید. اولین مورد که ازش فیلم سینمایی هم ساختند، همراهی هری پاتر و دراکو مالفوی جهت گذران تنبیه در جنگل ممنوعه بود که با مشاهده خونخواری و تک خوری و تک شاخ خوری ولدمورت موقتا صحنه را خالی گذاشتم تا هاگرید و بسیج مدرسه را خبر کنم. وگرنه همه می دانند که ترس در من پدر سگ راه ندارد. برای خلاء صحنه هم پارس کردم تا سانتور موقتا بیاید و جفتکی بیاندزد روی ولدمورت تا من و هاگرید سر برسیم. )

آووخخ هاف واق واق آراگوگ هاف هوووف فورد آنجلینا هاف ها ها ها فووویی هاف (به دنبال کنجکاوی های بی حد و مرز هری پاتر و رونالد ویزلی، مجبور شدم از خواب شبم بزنم و آنها را به سمت مخفیگاه آراگوگ در جنگل ممنوعه هدایت کنم. شنیدم کریس کلمبوس از این سلحشوری من هم تله فیلمی ساخت. بله. همانطور که شاهد بودید، من هری را به آنجا بردم و به محض حمله فرزندان آراگوگ، چند تا پارس کردم و ماشین فورد آنجلینای سرگردان جناب ویزلی را احضار نمودم تا همگی نجات پیدا کنیم )

هوف هوف هوف هوف سیریوس بلک واقی هاف هافی هاف هاف واف واف (سال بعد سیریوس بلک در ظاهر سگ آمد به مدرسه و بارها از من سوء استفاده های فراوان کرد. ما را یواشکی به سینما هاگزمید می برد تا فیلم های سگی تماشا کنیم و استخوان خوک و خر هم به دهان من می داد. خودش هم یواشکی وارد هاگوارتز می شد. هیچکسی نداند من می دانم روزی که من سگ را خر کرد تا به سینما بروم و فیلم سگ ها عاشق می شوند را تماشا کنم، خودش وارد قلعه شد و بانوی چاق را جر وا جر کرد- البته تابلوی بانو را. خلاصه هوش و حواس ما را حسابی برد و این تنها غفلت در پرونده امنیتی اینجانب بوده است)

هاف واق ! (در مقاومت علیه آمبریج نقش موثر ایفا کردم اما خیر ندیده من زبان بسته را با افسون گوشه گیر کرد. بعدها بلاتریکس لسترنج گرفت کلبه عاشقانه من و هاگرید را آتش زد و من بیچاره آنجا خواب بودم و خواب استخوان مرلین را می دیدم که چنین شد و هاگرید در این لحظه مثل مادر مرا از کلبه نجات داد. در خاکسپاری دامبلدور هم به رسم یادبود استخوان طلای خودم را داخل قبرش قرار دادم و تفی ناخواسته و غیر عمدی (آب دهان همیشه آویزان) بر تابوت او انداختم. در نبرد هاگوارتز هم چند دقیقه ای مقاومت کردم اما رگبار طلسم ها مجال ندادند و مجبور به انزوا شدم تا وقتی که لرد ولدمورت جان به جان آفرین تسلیم کرد. بعد از لانه بیرون جستم و پاچه های مرگخواران در حال فرار را گرفتم. بعدش هم سالها به همراه هاگرید به خوبی و خوشی در همان کلبه خودمان زندگی کردم و می کنم. )

3-کاراگاه بودن رو در یک جمله تشریح کنید.
واف واف هواااف خیییغووو ! واق (کاراگاه بودن یعنی آگاه بودن به همه نوع کار. نمیدونم این سوالات چی چی هستند. اما من رو استخدام کنید. من باید شکم توله سگ هامو سیر کنم. به حقوق این کار نیاز دارم. ماهیانه کلی قسط میدم من پدر سگ ! تازه زنم هم تمام وقت توی سوپرمارکت کار میکنه- دستیار صندوق داره. من براتون مفید هستم. میتونم چنان پارس کنم که مجرمین از استرس تکرر ادرار مادام العمر بگیرن. همچنین گواهینامه بین المللی بو دارم و به انواع بو از پای خودتان گرفته تا عطر لیلی آشنایی کامل دارم و رد هرگونه مجرم را میتوانم برایتان پیدا کنم.



هاف واف ! (اینجانب توله سگِ پدر سگِ سوپر سگِ ابر سگ قوانین را قبول دارم به شرط اینکه استخون های بیشتری بدین. در ضمن باید قول بدین برای کشف و ضبط قره قروت من رو آلوده نکنید. همچنین دم شیرازیخانه من لگ نزنید که یه روز پاچه خودتان را هم میگیرم. )


ویرایش شده توسط فنگ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۴ ۱۷:۲۶:۵۴

----------



پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۶:۳۶ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴

گریک الیواندر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۰ پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۱ چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۹۴
از بچه های اهواز بترس ...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 31
آفلاین
اجازه؟ میشه منم بیام؟ مشکلی نیست؟

1.
Garrick Ollivander

2.
من یه چوبدستی فروشم. بهترین چوبدستی ساز هم هستم. مامانم مشنگ بود، بابام جادوگر. ولی دوتاشون (و البته من) اهل یه شهر مشنگی به نام اهواز هستیم. ولی فعلا لندن زندگی می کنم.

3.
کارآگاه بودن یعنی این که وقتی یه نفر یه کاری می کنه که همه چی به هم میریزه و یه مشکلی پیش میاد، این کارآگاهه که میتونه مسئله رو حل کنه و همه چیو به حالت اولش برگردونه.

اینجانب گریک الیواندر قوانین را قبول دارم.



چون حکایتی مگو رفته ام ز یاد ها...برگ بی درختمُ در مسیر باد ها
نیشها و نوشها چشیده ام...بس روا و نا روا شنیده ام
هرچه داغ را به دل سپرده ام...هرچه درد را به جان خریده ام
.... در مسیر باد ها....
هرچه داغ را به دل سپرده ام...هرچه درد را به جان خریده ام
.... در عبور سال ها.....
نه صدایی نه سکوتی نه درنگی نه نگاهی...نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی

تصویر کوچک شده




باسیلیسک ها می آیند...





پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۳:۲۲ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴

تد تانکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۳۰ پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵
از میدان گریمولد خونه شماره 12
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 48
آفلاین
1- نام و نام خانوادگیتون رو به زبان انگلیسی وارد کنین. (برای طراحی نشان!)

Ted Tonks





2- کمی در مورد شخصیتتون توضیح بدید. شخصیت پردازی ایفایی‌تون... مثلا منِ وینکی یه جن خونگی مسلسل کش هستم. هکتور یه معجون سازه که معجوناش واقعا به درد نخورن! از اینجور چیزا...

تد تانکس جادوگر مشنگ زاده ایی که تو اداره رمزتاز کار میکنه ولی چون حس کرده زندگیش هیجان نداره می خواد چیزای جدید تجربه کنه برای همین درخواست ورود به اداره کاراگاهان رو می ده.


3-کاراگاه بودن رو در یک جمله تشریح کنید.

انسان های فداکاری که برای حفظ امنیت جامعه جادوگران جان خود را در مبارزه با جادوی سیاه به خطر می اندازند


اینجانب تد تانکس قوانین را قبول دارم.


ترسی که ما از مرگ و تاریکی داریم تنها بخاطر ناشناختگی آن است.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴

مرگخواران

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۳ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۷:۱۰:۱۲
از مسلسلستان!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 548
آفلاین


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۲:۲۳ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴

مرگخواران

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۳ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۷:۱۰:۱۲
از مسلسلستان!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 548
آفلاین
دوربین چرخید و روی جمع کثیری از ملت ثابت شد که روبروی دفتر فرماندهی کارآگاهان ایستاده بودند و میس بلکانه به در و دیوار ناسزا می گفتند.

-این چه وضعشه؟ بالاخره ما کارآگاهیم یا نه؟
-یعنی چی که رییس وسط کار ما رو بذاره بره؟
-ماموریتامون چی میشه؟
-علـــــــاف کردی ما رو!

ملت هر لحظه خشمگین و خشمگین تر می شدند. در این وسط و بی اعصابی ملت، یک عدد جن خانگی، بی سر و صدا از گوشه ی کادر قل خورد و وارد صحنه شد. جن، اول به انبوه جمعیت نگاه کرد. بعد هم به این فکر کرد که چگونه باید از بین جمعیت راهش را باز کند و برود آن جلوها!
اجنه ی خانگی معمولا هیچ نسبتی با جیمز باند و جیمز باند بازی ندارند. آنها چون بسیار بی حوصله و کم صبر هستند، بدون هیچ فکری می روند سراغ نقشه ی سریعتر. و این دقیقا همان کاری بود که وینکی کرد.
جن خانگی مسلسل کش، سریع پرید وسط جمع و داد زد:
-ملت ساکت شد وگرنه وینکی همه رو با مسلسل سوراخ کرد.

یک مردی از آن پشت های جمعیت داد زد:
-این جنو بندازین بیرون. ما رییس دفتر خودمونو میخوا...

صدای تــررررر بلندی شنیده شد و بعد از آن، مرد بیچاره دار فانی را وداع گفته بود.

وینکی دوباره مسلسل بزرگش را بالا گرفت و داد زد:
-ملت مسلسل فهم شد؟

بالا و پایین رفتن سرها حاکی از آن بود که ملت به اندازه ی کافی مسلسل فهم شده اند.

-خب پس حالا یکی اومد و حرفای وینکی رو ترجمه کرد.



**********



ملت... درود!

همونطور که می دونید (یا شاید هم نمی دونید!) رییس سابق و دوست خوبمون جروشا مون از ریاست این اداره استعفا دادن و پیرو گفتگو های پشت صحنه () اینجانب مسئول جدید این اداره هستم. خب... حالا که اینا رو دونستید میریم سر بحث اصلی.

اولا:

اون دسته از دوستانی که عضو هستن دیگه نیازی به عضویت مجدد ندارن. یعنی لازم نیست دوباره فرم پر کنن یا هر کار دیگه ای... اون دوستان عضو می مونن.

دوما:

اگه کسی که قبلا عضو شده بخواد به هر دلیلی ( نداشتن وقت، نداشتن انگیزه... هرچی!) از اداره استعفا بده همین اول کار به من اطلاع بده. طوری نشه که دلخوریی چیزی پیش بیاد. من هم بعد از شنیدن دلیلش، استعفاشو قبول میکنم.

سوما:

افراد جدیدی که میخوان عضو بشن لازمه که فرم رو پر کنن. فرم مدکور با کمی تغییرات نسبت به قبلی بدین شکل هست:


1- نام و نام خانوادگیتون رو به زبان انگلیسی وارد کنین. (برای طراحی نشان!)

2- کمی در مورد شخصیتتون توضیح بدید. شخصیت پردازی ایفایی‌تون... مثلا منِ وینکی یه جن خونگی مسلسل کش هستم. هکتور یه معجون سازه که معجوناش واقعا به درد نخورن! از اینجور چیزا...

3-کاراگاه بودن رو در یک جمله تشریح کنید.

اینجانب _____ قوانین را قبول دارم.

چهارما:

تاریخ پایان عضوگیری مجدد 16 مرداد هست. یعنی پس فردا. جدیدا... بجنبید.

پنجما:

ماموریت ها پیوسته نیست. شاید یه هفته ماموریت داشته باشیم. پنج هفته نداشته باشیم. دوباره یه هفته داشته باشیم. سه هفته نداشته باشیم.

شیشما:

اگه کارآگاهی نتونه ماموریت انجام بده باید اطلاع بده تا کاراگاهان شخصی به جاش انجام وظیفه کنن. (میپرسین کاراگاه شخصی چیه؟ میگم براتون. صبر کنین حالا! ) قبل از ماموریت به کاراگاهان اطلاع داده میشه. اگه کاراگاهی اطلاع بده که نمیتونه ماموریت رو انجام بده جاشو با یه کارآگاه شخصی عوض میکنیم.

هفتما:

همه ی اعضا باید نشانشون رو در امضای خودشون قرار بدن. (همیشه) و همینطور وقتی که میریم برای انجام ماموریت، باید در بالای پست کارآگاه، نشانی از کاراگاه بودن نوشته شده باشه. مثلا: ماموریت کاراگاه.

هشتما:

شرح رنک بندی

کارآگاه بی ستاره: عضو ساده! (همه ی اعضا)

کارآگاه تک ستاره: خرده پا! ( شرکت در 3 ماموریت موفق)

کارآگاه دو ستاره: کاربلد! (شرکت در 7 ماموریت موفق- این کارآگاها واجد شرایط هستن تا در ماموریت های مشترک دسته ی اوباش شرکت کنن.)

کارآگاه سه ستاره: ارشد! (شرکت در 12 ماموریت موفق- این کارآگاهان میتونن دسته های 3 یا 4 نفره تشکیل بدن و هراز چندگاهی مستقلانه برن ماموریت.)

کارآگاه 4 ستاره: شخصی! (شرکت در 15 ماموریت موفق و 4 ماموریت در برابر اوباش- این کارآگاها دیگه توی ماموریت ها شرکت نمیکنن. مگر اینکه فرد در نظر گرفته شده برای ماموریت به طور ناگهانی از کار شونه خالی کنه. در اون صورت این کارآگاها به جای اون شخص ماموریت میرن. همچنین این افراد برای سکوی ریاست بعدی در نظر گرفته میشن.)

کارآگاه 5 ستاره: ریاست اداره. (هیچی دیگه... شرح نداره که! )

توجه: باید رول های ماموریتتون از درجه ی کیفی مناسبی برخوردار باشه تا بتونین ماموریت بعدی رو بگیرین.

نهما:

سیاه و سفیدا میتونن توی رول ها، -خیلی کم و نامحسوس- توی سر و کله ی هم بزنن. اما در پشت صحنه باید رفیق هم باشن و با هم همکاری کنن. در غیر این صورت اخطار زرد میگیرن.

دهما:

شرح اخطارها

تک اخطار زرد: کسر یک ستاره! (عدم همکاری و 1 بار نزدن پست ماموریت بدون اطلاع قبلی )
دو اخطار زرد: اخراج فرد از دایره ی کارآگاهان (دو بار عدم همکاری و نزدن پست ماموریت بدون اطلاع قبلی)
اخطار قرمز: اخراج فرد از دایره ی کارآگاهان و شکایت از وی به مدیران (رفتار غیر مناسب)

یازدهما:

شرح ماموریت ها:
مبنای ماموریت‌های ما رول نویسیه. ماموریت‌ها هم دو دسته هستن؛
1- ماموریت‌هایی که فقط کاراگاهان توشون حضور دارن و در واقع یه جور مانور و تمرین محسوب میشن.

2- ماموریت‌هایی که با حضور کاراگاهان و خلافکارها (دسته ی اوباش) برگزار می‌شن. ممکنه این ماموریت‌ها به صورت دوئل‌های نفر به نفر باشن و یا تاپیک‌هایی انتخاب بشن تا هر دو گروه به صورت سوژه‌های ادامه‌دار در اونها فعالیت کنن.



تمام! همین بود دیگه...

پ.ن: پدرم در اومد تا اینو نوشتم.




Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۲۱:۳۹ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۴

فرد ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸
از پنج صبح تا حالا علاف کردی مارا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 380
آفلاین
ای وای کارآگاهان... من معذرت موخوام! ببخشید..
اینم دادگاه شماره 10


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۰:۵۶ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴

فیلیوس فلیت ویکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۵ یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۸
از پیش اربابم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 317
آفلاین
منم فقط وقت کردم یکیشو بنویسم!

انبار وزارت سحر و جادو


Only Raven


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۹:۳۷ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۸ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۱:۱۱ دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱
از
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین
آقا ما ماموریتامونو نوشتیم...


دادگاه خانواده
انفرادی


ویرایش شده توسط رون ویزلی در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۵ ۱۰:۰۳:۴۶

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.