هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۵۶ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۰ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۷ شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۲
از سرزمین تنهایی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
نام: جینی ویزلی
رنگ مو:قرمز
گروه:گریفیندور
نژاد: اصیل‌زاده
عضویت در:ارتش دامبلدور


ویژگی های ظاهری:

دختری مو قرمز همچون سایر ویزلی ها با صورت کک مکی اما زيبا . او داراي قدي متوسط و چشماني به رنگ آبي ميباشد

ویژگی های اخلاقی:

دختری کمی لجباز که دست کمی از پیر ها ندارد چون تمام عمرش را با پسر ها گذرانیده است. کمی لوس و باهوش و تقريبا هم ادم توداريه...همين ديگه

معرفي كوتاه:
جيني ويزلي جوانترین عضو خانواده ی ویزلی است .جینی فرزند آرتور و مالی ویزلی که هفتمین فرزند و تنها دختر آنها محسوب میشود. او خواهر رونالد، فرد، جورج، بیل، چارلی و پرسی ویزلی و همسر هری پاتر و خواهر شوهر هرمیون گرنجر
می باشد.
جيني و شش برادر بزرگترش قبل از شروع تحصیل در هاگوارتز در خانه ( بارو) توسط پدر خود اقای ویزلی آموزشهای ابتدایی جادویی را فرا گرفت. در یازده سالگی جینی ویزلی اولین سال تحصیل خود را در مدرسه ی علوم وفنون جادوگری هاگوارتز اغاز کرد. جینی دوران بسیار سختی را در اولین سال حضور در هاگوارتز سپری کرد. چرا که در آن زمان تالار اسرار به روی جادو های سیاهی که جینی را تحت تسخیر خود در آورده بودند باز شده بود . طی سال اول و دوم حضور او در هاگوارتز جینی احساسات عاشقانه ای نسبت به بهترین دوست برادرش پیدا کرد. کسی که در جامعه ی جادوگران شهرت بسیاری داشت : هری پاتر.
این موضوع باعث شد او در مقابل هری رفتار متفاوتی از خود نشان دهد مثل : ساکت بودن – خجالت کشیدن یا فاصله گرفتن از هری و صحبت نکردن مستقیم با او در حضور برادرش. تا جاییکه در قسمتی از داستان رون به هری میگوید: "نمیدونم اون چه ش شده؟ در حالت معمولی هیچوقت اینقدر ساکت نیست ." در سال چهارم حضور او در هاگوارتز درست موقعی که او از هری انتظار دارد که برای جشن یول بال از او تقاضای رقص کند هری با دعوت نافرجامی از چو تمام نقشه های جینی را برای شروع دوستی به هم میزند. با این حال جینی جشن رقص را از دست نمی دهد و به ناچار پیشنهاد نویل لانگ باتوم رامیپذیرد.
در ادامه جینی که از رفتار سرد و بی توجهی هری نسبت به خود آزرده شده با یکی از دانش آموزان ریونکلاو به نام مایکل کورنر طرح دوستی میریزد. اما این عمل او نه تنها باعث جلب توجه هری نمی شود بلکه باعث کشمکش و درگیری دائم با برادرش رون میشود. ضمن اینکه مایکل در کوییدیچ رقیب جینی محسوب میشود و موجبات ناراحتی هرچه بیشتر اورا فراهم میکند.جینی به توصیه ی هرمیون به اصطلاح خود را وارد اجتماع کرده و رفتاری خیلی معمولی و عادی ای را با هری در پیش میگیرد. در این زمان هری برای اولین بار متوجه رفتار غیر معمول جینی در برخورد با خود میشود و به این پی میبرد که جینی دیگر آن دختر کوچک خجالتی و کم حرف سابق نیست. جینی برای بار دیگر فرصتی به هری میدهد تا اورا جور دیگری ببیند. به این ترتیب که پس از به هم زدن دوستی خود با مایکل کورنر با همکلاسی هری در گریفین دور به نام دین توماس دوست می شود. آخرین تلاشهای جینی برای جلب توجه هری سر انجام نتیجه می دهد و حس حسادت پسرانه ی هری تحریک میشود. جینی که بالاخره پس از پنج سال به عشق قدیمی خود رسیده است در پایان سال پنجم و پس از گذراندن دوره ی کوتاهی با هری از سوی او طرد می شود. او به خوبی میداند که علت این رفتار هری بی مهری او نسبت به جینی نیست بلکه ترس های پنهانیست که همواره یک قهرمان را آزار می دهد. اما او تصمیم خود را گرفته است و می خواهد تا ابد در کنار قهرمان خود بماند و او را در مشکلاتی که در آینده خواهد داشت همراهی کند.جینی ویزلی سال ها بعد با هری ازدواج کرده و صاحب دو پسر به نام‌های جیمز سیریوس و آلبوس سیوروس و یک دختر به نام لی لی لونا می‌شود. او نمونه ی قهرمانی است که با جسارتی مثال زدنی و مهارتی قابل توجه در کنار قهرمانان دیگر داستان با بی عدالتی ها و ستمگری جبهه ی شر مبارزه می کند.تا جاییکه برادران بزرگتر او که همیشه اورا کودک حساب میکنند از او به عنوان کسی که در آینده جادوگر بزرگی درست به بزرگی خود آلبوس دامبلدور خواهد شد یاد می كنند


انجام شد.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۶ ۱۳:۳۳:۳۵

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۱۵ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴

ادوارد بونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۵ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۰:۱۹ جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹
از اینوره!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 475
آفلاین
سلام و درود

از آن روی که تو پروفایل ما معرفی شخصیت نبود و اون قدیمیه هم خیلی قدیمیه و قابل استفاده برای این زمان و تغییراتش نیست یه معرفی جدید نوشتیم باشد که بزنید سر در پروفایلمون. امید است که به درد خلق جادویی بخوره!

نام :

ادوارد بونز

گروه:

ریونکلاو


ویژگی های ظاهری و اخلاقی:

ظاهری


یه جادوگر جوان نوزده ساله.. قد بلند و موهای مشکی و چشم های عسلی یا به عبارتی کهربایی داره، بس که سرش تو کتابهای مختلف بوده از زمان طفولیت چشماش نیاز مبرمی به عینک پیدا کردن. معمولا هم لباس ها و ردای تم آبی دارن با ترکیبی از مشکی و سفید یه انگشتر نقره با سنگ صفیر هم تو دست راستش داره که از پدر مرحومش بهش ارث رسیده.

اخلاقی


این رفیقمون خلقیاتش خیلی به من رفته، یعنی خود خود همین آدمیه که شما می شناسید.

آدم باهوش و اهل حل معما و کشف کردن و دونستن همه ی رازهای دنیاست. با دوستاش خیلی مهربون و اهل و بگو بخنده، تو برخورد با غریبه ها هم کم حرف و مودبه ولی روی خوش به دشمنا نشون نمیده.. در واقع یه چیزی ورای بداخلاقه! :دی

خیلی علاقه داره که به دور و وری هاش کمک کنه، خیلی بهشون اهمیت میده و نگرانشونه. آدم مغروریه ولی به این سادگی ها دوست های واقعیش رو ول نمی کنه.

احساساتش و رویاهاش و آرزوهاش رو فقط خودش می دونه.. در واقع آدم رازدار و درونگراییه.

چوبدستی:

38 سانت، انعطاف ناپذیر از چوب درخت گردو و پر ققنوس (پاترمور اینطوری گفته!)

جارو:

هنوز گواهینامه پرواز با جارو رو نگرفته و گرنه چیزی که فراوونه جاروهای مدل به مدل تو انبار خونه!

معرفی کوتاه:


بونزها از خانواده های قدیم جادوگرهای انگلیسی هستن ولی تعصبی که بلک ها و مالفوی ها و غیره روی اصالتشون دارن رو ندارن و همین باعث شده که قدمت زیادی هم در جبهه روشنایی و محفل ققنوس داشته باشن اسم های ادگار و آملیا بونز به وضوح جزو مخالف هایی که به دست ولدمورت کشته شدن، نوشته شده.

ادوارد بونز هم از همین خانواده ست اما تو دورانی که آلبوس دامبلدور علاقه ی شدیدی به پذیرفتن فرزند خونده داشت به محفل اومد و کنار آنیتا و تدی و جیمز و ویولت و الی ماشالا ویزلی ریز و درشت دیگه توی محفل برزگ شد.

ادوارد حیوون خونگی نداره ولی روی تمام درختهای حیاط برای پرنده های رنگاوارنگ لونه ساخته یه جوری که همه گنجشکهای خونه، دیدنش عادتشونه!! :دی

توی هاگوارتز هم به ریونکلا میره، از اونجایی که یه ریونکلایی واقعی بوده و ارشد بودن کلا تو ذاتشه سه سال آخر تحصیل ارشد ریونکلا بوده و نور چشمی همه استادا..

و خب بقیه داستانشو هنوز نساختیم.. خبرتون می کنیم هر وقت تموم شد!

تشکرات


انجام شد.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۶ ۱۱:۲۹:۱۷

می تراود مهتاب..


"وقتش رسیده که همه‌ی ما بین چیزی که درسته و چیزی که آسونه، یکی رو انتخاب کنیم."
- پروفسور دامبلدور



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۲۳ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۰ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۷ شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۲
از سرزمین تنهایی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
نام:جینی ویزلی
جنسیت: مونث
رنگ مو: قرمز
گروه: گریفیندور
نژاد: اصیل‌زاده
عضویت در: ارتش دامبلدور
مشخصات:

جینی فرزند آرتور و مالی ویزلی و خواهر رونالد، فرد، جورج، بیل، چارلی و پرسی ویزلی و همسر هری پاتر و خواهر شوهر هرمیون گرنجر می باشد.

او دختری است با مو های قرمز همچون سایر ویزلی ها که بعد ها به عنوان همسر هری پاتر انتخاب می شود و فرزندانش هوگو ویزلی و رز ویزلی نام دارند.


شناسه قبلی

معرفیتون به شدت کوتاهه. بعدا در همین تاپیک کاملش کنید.

تایید شد.
خوش برگشتید.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۵ ۱۹:۲۴:۳۵

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴

گرگوری گویل old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۸ پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۵۵ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
از زیر چتر عظیم ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 13
آفلاین
نام:جینی ویزلی
جنسیت: مونث
رنگ مو: قرمز
گروه: گریفیندور
نژاد: اصیل‌زاده
عضویت در: ارتش دامبلدور
مشخصات:

جینی فرزند آرتور و مالی ویزلی و خواهر رونالد، فرد، جورج، بیل، چارلی و پرسی ویزلی و همسر هری پاتر و خواهر شوهر هرمیون گرنجر می باشد.

او دختری است با مو های قرمز همچون سایر ویزلی ها که بعد ها به عنوان همسر هری پاتر انتخاب می شود و فرزندانش هوگو ویزلی و رز ویزلی نام دارند.


درخواست دارم شخصیتم تغییر پیدا کنند.
همچنین گروهم. مایلم به گروه گریفیندور بپیوندم.

برای تغییر شخصیت از این لینک یک بلیت ارسال کنید تا شناستون بسته بشه و بعد با شناسه جدید شخصیت جینی ویزلی رو معرفی کنید. در پایان پست معرفی شخصیت جدید هم لینک این شناسه رو قرار بدید.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۴ ۱۶:۲۳:۳۳


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۴۱ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴

املاین ونسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۳ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۳۵ دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵
از لندن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 22
آفلاین
نام: املاین
نام خانوادگی:ونس
رنگ چشم:سبز لجنی
نوع چوب دستی: از چوب درخت البالو و ریسه قلب اژدها
رنگ مو:قهوه ای تیره
پاتروناس: اسب
نژاد: دورگه
سال تولد:1993
گروه:روانکلاو
املاین ونس متولد ۲۲ نوامبر سال ۱۹۹۳ است. اطلاعات خاصی درباره دوران کودکی او در دست نیست اما مهارت خوبی در درس دفاع در برابر جادوی سیاه و معجون سازی داشته و همچنین دختری درسخوان و البته با شیطتنت میان هم گروهی و دوستانش شناخته شد از علایق او میتوان به جهانگردی و کتاب خوانی اشاره کرد. عاشق کشف ناشناخته نیز هس. او به عضویت محفل ققنوس در میاید و همچنین از محافظان هری پاتر برای بردن او به خانه پدر خوانده اش سیروس بلک بود. http://www.jadoogaran.org/modules/profile/userinfo.php?uid=36882


یک مقداری کوتاه نوشتید البته... بعدا کاملش کنید تو همین تاپیک.

تایید شد.
خوش برگشتید.


ویرایش شده توسط املاین در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۲ ۲۳:۵۳:۴۸
ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۲ ۲۳:۵۸:۴۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۴

پرنتیس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۸ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۴:۳۷ دوشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 14
آفلاین
نام:
پرنتیس لسترنج

سال تولد:
1978

محل تولد:
روسیه

جارو:
آذرخش

گروه:
اسلیترین

چوب دستی:
از چوب بید و موی تک شاخ.سریع و مناسب افسون کردن

ویژگی ظاهری:
پرنتیس دختری ریزنقش و پرشور است،موهای طلایی رنگ خود را کوتاه نگه میدارد.رنگ چشمان آبی و درشتش را از مادر به ارث برده.مانند اغلب مردم روسیه،پوستی روشن دارد.

ویژگی اخلاقی:
مسلما اولین خصوصیتی که با شنیدن نام پرنتیس به یاد می آوریم،لجباز بودن بیش از اندازه اس.برای رسیدن به خواسته هایش دست به هر کاری میزنه...زیرکه و بدون فکر کردن تصمیم نمیگیره.در نهایت،تنها زندگی خودش براش اهمیت داره...
یک دختر جامعه گریز که با وجود موقعیت خوب فعلی،هرگز خاطرات بد کودکیش رو از یاد نمیبره.

خلاصه ای از زندگی نامه:
پرنتیس در سال 1978 در روسیه متولد شد.او فرزند رودولف لسترنج و یک زن روسی است.گرنتیس در دورمشترانگ تعلیم جادوگری دیده است.
در تعطیلات اخرین سال تحصیلش،مادرش به طرز ناگهانی ناپدید شد!پرنتیس هم به دنبال پدرش - که قبل از بدنیا امدن او به همراه بلاتریکس در زندان به سر میبرد - به انگلستان آمد.او مدتی را هم در پرتیوت درایو،در همسایگی خانواده دورسلی زندگی میکرد.
مکان فعلی وی در حال حاضر نامعلوم است.



شناسه قبلی:نارسیسا مالفوی

تایید شد.
ولکام بک!


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۰ ۲۱:۴۲:۵۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۳۶ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۴

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین
با عرض معذرت می خواستم این " جایگزین شود! لطفا! " را از روی معرفی شخصیتم بردارید اون مال اطلاع دادن بود نه جزو ویژگی

متاسفم حتما حواسم نبوده.
درست شد.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۰ ۱۳:۳۱:۵۵



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۴

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین
جایگزین شود! لطفا!


نام و نام خانوادگی:
رز زلر

گروه:
هافلپاف

سن:
سن خانم را نمی پرسند!

شکلک مورد علاقه:


پاترنوس:
سگ

چوب دستی:
چوب خاس و پر ققنوس

لقب :
زلزله ی هافلپاف

ویژگی ظاهری:
لاغر و قد بلند با موهای فر بلند تا کمر به رنگ قهوه ای


معرفی شخصیت:


رز متولد 22 نوامبر در خانواده ای به دنیا آمد که هردو جادوگرانی اصیل زاده بودند و نسبت دوری با خاندان بلک داشتند. او بچگی با جادو آشنا شد و از آن استفاده کرد.

رز همیشه وقت زیادی را صرف درست کردن موهایش می کند و همیشه به موهای فرش افتخار می کند ولی نگه داری از آن ها به راحتی ممکن نیست و برای همین به هر کجا که میرود یک کیف کامل از وسایل آرایش به خود می برد.

همچنین وقت زیادی را صرف بازی با موهایش می کند، پس از مالیدن آن همه چرب مو، مو های فرش مثل فنر می شود و یکی از سرگرمی های او کشیدن موهایش جلوی آیینه و تماشای برگشتن به حالت اول است. بنابراین می توان گفت که روزی حداقل یک ساعت را جلوی آیینه می ایستد.

جای دیگری که رز وقتش را در آنجا صرف می کند کتابخانه است. او از کودکی عاشق کتاب ها بوده و هر وقت زمان خالی دارد مشغول کتاب خواندن می شود. اگر هنگام صبحانه در سرسرا به میز هافلپاف نگاه کنید موفرفری ای را می بینید که سرش توی کتاب است، گاهی اوقات توی کلاس های خسته کننده مثل کلاس تاریخ جادوگری و یا نجوم می توانید کتاب جیبی ای که بین کتاب درسی است را تشخیص دهید. کتابخانه ی اختصاصی هافل از زمان هلگا تا به حال، به قدری که رز از آن استفاده کرده، استفاده نشده.

البته رفتن تو کتابخانه ها یکم برای رز مشکل است، چون برای رز نشستن بی سر و صدا در یکجا کاری تقریبا غیر ممکن است و به همین خاطر از خیلی از کتابخانه ها از جمله هاگوارتز بیرون انداخته می شود و برای همین بیشتر اوقات از کتابخانه ی هافل استفاده می کند. خانم پینس به شدت با او مشکل داشت و چشم دیدنش را هم نداشت.

این مشکل داشتن خانم پینس با رز از وقتی که به خاطر ویبره زدن باعث افتادن یک قفسه ی کتاب با موضوع " گاز گرفتن و کتک زدن" و راهی شدن خانم پینس به درمانگاه شده بود، شروع شد

در بیشتر ساعات روز، رز روی حالت ویبره قرار دارد و تا هنگامی که کسی دو شاخه اش را از برق نکشد و یا روی حالت سایلنت نگذاردش ویبره می رود، حتی در خواب! این ویبره زدن روی اعصاب خیلی ها از جمله هافلیون است ولی لاک و وندل تا به حال حریف او نشدند تا که ویبره نرود!

ویبره زدن رز تنها هنگامی که کسی از روی حالت " ویبره " به حالت " سایلنت " می بردش و یا زمانی که دو شاخه اش را از توی پیریز بیرون می کشیدندش، مثل زلزله همه جا را بهم نمی ریخت.

تالار هافل در هر سال هزینه ی زیادی را صرف بازسازی می کند چون در هر ماه حداقل دو و یا سه باری رز سقف تالار را پایین می آورد.

انجام شد.


ویرایش شده توسط رز زلر در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۷ ۱۴:۴۳:۰۸
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۷ ۲۲:۲۰:۲۹



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۲۹ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 178
آفلاین
نام: آلبوس دامبلدور

گروه: گریفیندور

نژاد: دورگه

سن: صد و پنجاه حدودا"


ویژگی ظاهری: چشمان آبی، بلند قد و لاغر اندام، اکثر اوقات شنلی به رنگ بنفش به تن میکند، ریش بلندی دارد و عینکی نیم دایره شکل بر چشم میگذارد. رنگ موهایش هم سفید است که در جوانی به رنگ طلایی بود.

معرفی:

آلبوس دامبلدور نزدیک به 40 سال مدیر مدرسه هاگوارتز بود؛ دوره ای که شامل هر دو تلاش ولده مورت برای تحت سلطه درآوردن دنیای جادوگری می شد. دامبلدور که با عنوان بزرگترین جادوگر زمان از او یاد می شد، نشان مرلین درجه یک داشت و عضو عالی کنفدراسیون بین المللی جادوگران و همچنین رئیس هیئت ویزنگاموت بود.

با اینکه در سال های آخر عمر به اندازه توانایی های جادویی اش، بخاطر غیر عادی بودن، بذله گویی و مهربانی تمام نشدنی شناخته شده بود از برخی از فکرها و اعمال دوران جوانی اش شرمنده بود. تجربه فریبنده بودن قدرت را سخت به دست آورد، و تمام عمر سعی کرد وسوسه های تاریک جامعه جادوگری را بفهمد و مهار کند.

دامبلدور بزرگترین فرزند (از بین سه فرزند) کندرا (یک ساحره مشنگ زاده) و پرسیوال دامبلدور (یک جادوگر) بود. وقتی آلبوس ده ساله بود و برادرش آبرفورث هشت ساله، تراژدی برخورد دنیای مشنگ ها و جادوگرها خانواده آنها را دستخوش مصیبت کرد و برای همیشه آن را تغییر داد. خواهر شش ساله آلبوس، آریانا، بوسیله سه پسر مشنگ که آنها را با انجام جادو ترسانده بود مورد ضرب و شتم قرار گرفت. آریانا زنده ماند، ولی آنچنان مجروح شد که رشد جادویی او برای همیشه آسیب دید. برادرش آبرفورث به هری گفت که او از بکار بردن جادو خودداری می کرد ولی نمی توانست آن را از وجودش خارج کند و این باعث دیوانگی او شد. جادویش بطرز غیر قابل کنترل و پیش بینی نشده ای منفجر می شد.

وقتی پدر آنها پرسیوال به جرم حمله به پسرهایی که آریانا را مجروح کرده بودند به آزکابان رفت، کندرا تصمیم گرفت وضعیت دخترش را به صورت یک راز نگه دارد و خانواده اش را از خاک سرتپه به گودریکز هالو نقل مکان داد. آلبوس، و بعدا آبرفورث به هاگوارتز رفتند ولی آریانا با نیروی جادویی آموزش ندیده و کنترل نشده اش در اختفا باقی ماند.

آلبوس در هاگوارتز دانش آموز ممتاز شد. در سال 1899 بعد از تمام شدن هاگوارتز، با الفیاس داج قصد سفر به دور دنیای جادوگری را داشت که آریانا به طور تصادفی مادرشان کندرا را کشت. بجای مسافرت به دور دنیا و شروع یک شغل خوب، آلبوش با بی میلی به مراقبت از آریانا پرداخت. در همان تابستان با گلرت گریندل والد جوان آشنا شد و مجذوب گلرت و ایده های او، از جمله تجسم برتری جادوگرها و جستجوی سه یادگار مرگ شد و در حین جذب شدن به طرف گلرت و بحث درباره رساندن جادوگران به «منافع مهمتر» از آریانا غافل ماند. بالاخره برادرش آبرفورث درباره آریانا با آن دو جروبحث کرد، نبردی درگرفت، و آریانا کشته شد. گلرت فرار کرد و دامبلدور بطور کامل دریافت که معشوقش قادر به چه کارهایی ست و ایده های او آنها را به کجا خواهد کشاند. آلبوس در تمام عمر عمیقا از نقشی که در کشته شدن خواهرش داشت پشیمان بود.

به جای غلبه بر دنیا، از سیاست دوری کرد و روی تحقیق، کشف دوازده کاربرد خون اژدها، و اکتشاف در علم شیمی همراه با نیکلاس فلامل متمرکز شد. در دهه 1930 استاد هاگوارتز شد و به تدریس تغییر شکل پرداخت. در سال 1938 تام ریدل به هاگوارتز راه یافت. در حالیکه بقیه اساتید تحت تاثیر استعداد او قرار گرفته بودند، دامبلدور کم کم از شیفتگی تام به قدرت و ظلم به دیگران نگران شد. وقتی اروپا در استبداد و جنگ فرو رفت تام ریدل جذب همان ایده برتری جادوگران شد. نامش را به لرد ولده مورت تغییر داد و شروع به جمع آوری اسباب قدرت و جستجوی راه های فرار از مرگ کرد. دامبلدور بعد از شکست تماشایی دوست سابقش گریندل والد در سال 1945، به تنها جادوگری که ولده مورت از او می ترسید تبدیل شد.

وقتی در دهه 1970 لرد ولده مورت و مرگ خوارانش تحت سلطه درآوردن وحشیانه جامعه جادوگری را آغاز کردند و وزارت سحر و جادو نتوانست با آنها مقابله کند، دامبلدور (که حالا مدیر هاگوارتز بود) محفل ققنوس را تأسیس کرد تا برای بدست آوردن حقوق مشنگ ها و مشنگ زاده ها مبارزه کند. محفل دچار تلفات فاحشی شد، ولی وقتی قدرت ولده مورت بوسیله فداکاری غریزی لی لی پاتر برای پسر خردسالش هری («پسری که زنده ماند») از بین رفت، محفل پیروز شد. دامبلدور هری یتیم را برای نگهداری به خاله مشنگش سپرد و یک دوره ده ساله صلح شروع شد.

در کمال بدشانسی برای تقریباً همه مردم، ولده مورت زنده ماند و بعدها دوباره قدرت کافی برای تحقق بخشیدن به جاه طلبی های شیطانی اش را به دست آورد. دامبلدور فهمید که همه امید دنیای جادوگری در دست های پسر یازده ساله ای بنام هری پاتر قرار دارد که به تازگی تحصیلاتش در هاگوارتز را شروع کرده است. چون قبل از به دنیا آمدن هری پیشگویی شده بود که او تنها کسی ست که «قدرت از بین بردن لرد سیاه» را دارد. این بار دامبلدور یک همکار دور از ذهن داشت: مرگ خوار سابق و استاد درس معجون ها، سیوروس اسنیپ.

هری از همان اول سرسپرده دامبلدور بود؛ ولی دامبلدور با این رابطه مشکلات بیشتری داشت. بجای یک سرباز آماده فداکاری، یک بچه مورد بی مهری قرار گرفته، با محبت و باجرأت داشت که باید هم دارای اعتماد بنفس و هم از جان گذشته می شد تا غیر ممکن را ممکن سازد. در اولین کریسمس هری در هاگوارتز، دامبلدور شنل نامرئی پدر هری که یک شیء نادر با قدرت غیر عادی بود را به او داد و بعد عقب ایستاد و منتظر شد تا ببیند با آن چه می کند. این روش تدریس غیرعادی و قدیمی در مورد هری بسیار موثر بود، ولی باعث شد دامبلدور مرتکب «اشتباه یک پیرمرد» شود و گفتن تمام جزئیات و عواقب پیشگویی تریلانی را به بعد موکول کند.

دامبلدور اشتباه دیگری هم مرتکب شد که این بار مرگبار بود. در مدتی که هری یاد می گرفت به دوستانش، نیرویش و غریزه اش اطمینان کند، دامبلدور شکار جان پیچ های تام ریدل را آغاز کرد و فهمید که هنوز هم از خطر وسوسه یادگاران مرگ در امان نیست. او ابر چوبدستی را (که در جنگ با گریندل والد از او گرفته بود) در اختیار داشت، هری شنل نامرئی افسانه ای را داشت، و روی انگشتر پاورل (جان پیچ تام ریدل) سنگ زندگی مجدد بود که به او اجازه می داد پدر و مادرش و خواهرش را دوباره ببیند. او انگشتر را در دست راستش کرد و دچار نفرین تام ریدل شد. اسنیپ بعد از مهار کردن آسیب، به دامبلدور گفت که نمی تواند به طور دائم از پخش شدن آسیب جلوگیری کند و نفرین به مرور قوی تر می شود. دامبلدور تقریبا یکسال وقت داشت تا قبل از مرگش به اوضاع سر و سامان بدهد.

سیوروس اسنیپ به قولی که سالها پیش به دامبلدور داده بود عمل کرده بود و در حین محافظت از زندگی هری، اعتبارش نزد ولده مورت را هم حفظ کرده بود. و حالا در این موقعیت، دامبلدور با بیرحمی اسنیپ را مجبور کرد که یک قول دیگر به او بدهد—که اگر لازم شد، برای حفظ موقعیتش نزد ولده مورت و خلاص کردن دراکو مالفوی جوان از این تجربه، دامبلدور را بکشد. اسنیپ با اینکه به وضوح از انجام اینکار نفرت داشت قبول کرد.

دامبلدور در آخرین سال عمرش به هری نشان داد که چطور به شکار جان پیچ ها برود و سرنخ هایی از یادگاران مرگ را برای هری و دوستانش به جا گذاشت تا خودشان راهشان را پیدا کنند. او هری را آنقدر خوب می شناخت که می دانست – برخلاف خودش – برای مدت طولانی وسوسه یادگاران مرگ نمی شود. دامبلدور در ژوئن 1997 توسط سیوروس اسنیپ کشته شد و جسد او در یک آرامگاه سپید در محوطه هاگوارتز به خاک سپرده شد.

شناسه قبلی

اوه... پشمک؟! پشمک؟! خودتی؟!

خوش نیامدی خب! الان انتظار خوش آمد گویی داشتی؟!

تایید شد!


به یاد گیدیون و هری.

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴

اسپلمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۸ جمعه ۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۰:۵۵ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵
از محفل ریدل های ققنوس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
نام:اسپلمن
گروه:هافلپاف
ویژگی ها:سن 47،مو های خاکستری،قدی نسبتا بلند،خندان،شوخ طبع،دارای ظرافت در انجام کارها،دست خط زیبا،
چوبدستی:چوب درخت گردو،30 سانتیمتر
جارو:نیمبوس2000
معرفی:از ده سالگی وارد هاگوارت شدم و کلاه گروه بندی مرا به هافلپاف برد.پدر و مادرم هر دو ماگل بودند اما داییم یک جادوگر بود و من قبل از اینکه برم مدرسه از اون چیزای زیادی یاد گرفتم.به نوشتن علاقه زیادی داشتم و همیشه دلم میخواست از خود کتابی داشته باشم.از سن بیست سالگی شروع کردم به نوشتن کتاب که البته کتاب هایم جایی نشر نمیشد.تا اینکه یک روز دامبلدور به طور اتفاقی کتاب های منو خوند و خیلی خوشش اومد.بالاخر فارغ التحصیل شدم و کتاب های خودم و نشر میکردم و به فروش میرساندم.اکثر اوقات دامبلدور هم از من همایت میکرد تا اینکه من در سن سی و شش سالگی کتابی نوشتم به اسم(اوراد و طلسم ها)با نوشتن این کتاب خیلی معروف شدم و از این به بعد پیش مردم محبوب شده بودم.و دیگر کتاب هایم هواداران بیشتری داشت.هم اکنون هم کتاب مینیویسم و به چاپ میرسانم......

تایید شد به ایفای نقش خوش اومدین.
مهم نیست پستای اضافی رو من پاک میکنم.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۶ ۲۰:۳۴:۳۴

casper







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.