نام:جرج
نام خانوادگی:ویزلی

جنسیت: مذکر
رنگ مو: قرمز
گروه: گریفیندور
نژاد: اصیل‌زاده
عضویت در: ارتش دامبلدور
چوب: چوب گردو و ریسه ی قلب اژدها

شخصیت:

جرج ویزلی یکی از شخصیتهای داستان هری پاتر نوشته جی کی رولینگ است. وی برادر بزرگ‌تر رون ویزلی و برادر دوقلوی فرد ویزلی به حساب می‌آید.او و برادر دو قلویش پس از بیل ، چارلی وپرسی چهارمین فرزند مالی و آرتور ویزلی هستند . او در زمان تحصیل در هاگوارتز در تیم کوییدیچ گریفیندور به همراه فرد مدافع تیم بود. او نیز مانند سایر ویزلی‌ها مو قرمز بود وطبعی بسیار شوخ داشت. جرج به همراه برادرش در کتاب پنجم از مدرسه فرار کردند و یک مغازه شوخی های جادویی بسیار موفق در کوچه دیاگون تأسیس کردند . همچنین او به همراه برادرش به عضویت محفل ققنوس در آمد و در یکی از مبارزات یکی از گوش‌های خود را توسط طلسم سکتوم سمپرای اسنیپ از دست داد.پس از مرگ فرد در حمله ی ولدمورت به هاگوارت او نام اولین فرزندش را فرد گذاشت .

شناسه ی قبلی:
هرمیون گرنجر


جرج ویزلی قبلی متاسفانه خیلی وقت است که در سایت حضور خود را حتی اعلام هم نکرده و طبق قوانین بنده ی حقیر میتوانم شناسه ی ایشون رو گرفته و از آن استفاده نمایم
در پناه مرلین جولان دهید


تایید شد.
خوش برگشتید به ایفا.

نام:لوسکی اونز
گروه:راونکلاو
نژاد:نیمه خالص
چوبدستی:چوب درخت بید.پردم ققنوس.24
ویژگی ظاهری :موی سیاه لخت.پوستی سفید.چشمان قهوه ای.
ویژگی اخلاقی:مهربان.باهوش.شجاع
زندگی نامه:
درکوییدیچ مهارت زیادی دارد.ودرتیم ملی ایرلند بازی کرد.قدرت بسیاری دارد.درامتحانات سمج نمره ی خوبی گرفت.ودردوئل حریف ندارد.وسپس بانمره ی خوبی دردرس هایش ازمدرسه خارج شدوبه اینجاامد.
دردرس های جادوی سیاه.معجون سازی ریاضیات جادویی وپیشگویی مهارت بسیاردارد.بعدازهری پاتربهترین جستوجو گراست.بیشتروقت ازادموصرف کوییدیچ وکتاب خواندن می کنم.
معرفی شخصیتتون بسیار کوتاه بود. بعدا در همین تاپیک کاملش کنید.
تایید شد.

نام:برایان دامبلدور

سن:150

گروه:گریفندور

چوبدستی:18سانتی متر،چوب درخت گردو،ریسه قلب اژدها،انعطاف ناپذیر

سپر مدافع:گرگ

توانایی ها:جانور نما(گرگ،البته گرگینه نیستم!)،چفت شدگی قدرتمند

شغل:صاحب هاگزهد بودم ولی چند سال پیش خودمو بازنشسته کردم و کافه رو به نوه ام ابر فورت سپردم.

وضعیت خون:اصیل زاده

ویژگی های ظاهری:کاملا شبیه نوه ام آلبوس هستم.فقط پیرتر و چشم هام هم سیاهن.

زندگی نامه:من در خانواده اصیل دامبلدور به دنیا اومدم.در یازده سالگی وارد هاگوارتز شدم و کلاه گروه بندی منو به گریفندور انداخت.ما دامبلدور ها بدون استثنا در گریفندور بودیم.

بیشتر وقت آزادم رو در کتابخونه هاگوارتز می گذروندم وبه ندرت از قلعه خارج می شدم.علاقه چندانی به کوییدیچ ندارم.

در سال پنجم؛به جز درس پیشگویی، بقیه سمج هامو عالی یا فراتر از حد انتظار گرفتم.
بعد از پایان تحصیل،شروع به کار در کافه هاگزهد کردم.کافه،از پدرم، به من ارث رسید.منم اونجا شروع به کار کردم و همونجا در دهکده هاگزمید زندگی کردم ولی همون طور که گفتم،چند سال قبل کافه رو به نوه ام ، ابرفورت سپردم.

همچنان در هاگزمید زندگی میکنم.چند روز قبل؛تولد 150 سالگی من بود. ولی خیال بافی نکنید!فعلا قصد مردن ندارم!

...........................................


شناسه قبلی:تد تانکس

تایید شد.
خوش برگشتید به ایفا.

نام: گالاتئا

نام خانوادگی: مری تاوت

گروه: اسلیترین

شغل: معلم دفاع در برابر جادوی سیاه در زمانی که ارباب به هاگوارتز می آمدند.

چوبدستی: چوب درخت راش، مغز فلس اژدهای رومانیایی، 30 سانتی متر.

ویژگی های ظاهری: قد بلند، چشمان سبز تیره، موهای قهوه ای.

ویژگی های اخلاقی: کلا اخلاق نحسی دارم، حافظه م اندازه ی فیله، به این راحتیا نمی بخشم، خوشمم نمیاد کسی تو کارم دخالت کنه. ولی در کل شادم. ولی جدی درس می دم و این باعث می شه بچه ها از من بدشون بیاد. ولی اگه منو خارج از ساعت تدریس ببینن با خوش اخلاق ترین آدم دنیا مواجه می شن.

نیمه اصیل هستم. مادرم ماگله. ولی با پدرم مشکلی نداره. وضعیت متووسطی داشتیم. طبیعتا 11 سالگی رفتم هاگوارتز. مثل پدرم در گروه اسلیترین افتادم. دو تا از همگروهیام هوریس اسلاگهورن و گریک الیواندر بودند.

بعد از فارغ التحصیلی از هاگوارتز معلمی دفاع در برابر جادوی سیاه رو قبول کردم و افتخار معلمی ارباب رو داشتم.

شناسه قبلی

تایید شد.
ولکام بک تو ایفا!

نام:دوریا بلک(پاتر)

رنگ مو:خرمایی

رنگ چشم:قهوه ای

گروه:اسلیترین

نام پدر:کیگانوس بلک

همسر:چارلوس بلک

نام پسر:جیمز پاتر

او دختر کیگانوس بلک ،نوه فینیاس نیگولاس و خواهر پولوکس و کاسیوپی است.برادرزاده ی او کیگانوس(پسر پولاکس)،پدر بلاتریکس که با رودولف لسترانج،نارسیسا که با لوسیوس مالفوی و اندرومیدا که با تد تانکس ازدواج کرد است.
برادر زاده ی دیگر او ولبورگ(پسر پولاکس) با اوریون بلک (نوه سیریوس و فرزند ارکتوروس) ازدواج کرد و دو پسر به نام های سیریوس (پدرخوانده هری پاتر)و ریگولاس به دنیا اورد.

او با کارلوس پاتر ازدواج کرد و صاحب پسری به نام جیمز شد.جیمز با لی لی اوانز ازدواج کرد و هری بدنیا امد.
دوریا دختری شیطون و پر جنب و جوش بود.او مثل دیگر اعضای خانواده وارد گروه اسلیترین شد.گرچه که احساس ریاست در او قوی بود اما قلبی مهربان و لطیف داشت.جسارت و بازیگوشی او زبانزد دیگران شده بود و اینکه جیمز پاتر دایما در حال مجازات شدن بود با وجود چنین مادری زیاد تعحب برانگیز نبود.

گرچه دوریا در خانواده ای اصیل زادت بزرگ شده بود اما هیچ گاه سعی نکرد خون خالصش را به رخ دیگران بکشد یا به ان افتخار کند.دوریا به خون خالص اعتقادی نداشت و انرا یک امتیاز نمی شمرد بلکه لیاقت،مهارت،صداقت و شجاعت از نظر او چیز هایی فوق العاده مهم تر از خون خالص بودند به همین خاطر بود که مانع پسرش برای ارتباط و یا حتی ازدواج با مشنگ زاده ها نشد.

او علاوه بر بازیگوشی درس هایش را هم به خوبی میخواند.درس های مورد علاقه ی او دفاع در برابر جادوی سیاه،طلسم ها و افسون ها و معجون سازی بود.

تنها چیزی که باعث میشد او پسرش را سرزنش کند درس نخواندش بود.


تایید شد.
خوش اومدید به ایفای نقش.

از توی لیست انتخابش کرده بودما...
*مارتين ميگز (نام مشنگ ديوانه اي كه كارهايش بصورت كتاب براي جادوگران چاپ شده است)

ویرایش: اینم لینکه شخصیته توی هری پاتر ویکیا
http://harrypotter.wikia.com/wiki/Martin_Miggs

بله حق با شماست من ندیدمش ظاهرا.نمیدونم چطوری با اف سه هم پیداش نکردم حتی در اون لحظه!

تایید شد به ایفا خوش اومدین.

نام : مارتین میگز

گروه : اوه چه سوال جالبی! من و چند نفر از دوستام هر چهاغشنبه به باغ میغیم و با ام دیگه خغوس جنگی بازی می کنیم. اسم گغوامونم گذاشتیم انگغی بغدز

ویژگی های ظاهری : چشمان سیاه، کله کچل، کلاه بره، پیرهن راه راه سیاه و سفید، شلوار قرمز، کفش مشکی

ویژگی های اخلاقی : خزعبلات گویی و وغجه ووغجه کغدن

چوبدستی : من منظوغتون از چوپدستیو متوجه نمی شم! من یه تغکه دغخت گغدو داغم که موقع تدغیس بچه های شیطونو باهاش تنبیه می کنم.

جارو : من یه جاغو داغم سامسونگه. تمام اتوماتیک. تازه یخچال فغیزر ساید بای ساید امغسان ام دارم... زیبا جادار مطمعن...

خاطره ای کوتاه : من در کشور زیبای فغانسه به دنیا اومدم. کودکیم رو توی یک مزغعه گذغوندم. وقتی ۸ سالم بود یه پغوانه دیدم که بالای دغخت نشته بود. منم از دغخت بالا رفتم که بگیغمش اما پام از شاخه سر خوغد و افتادم و سغم به زمین خوغد. از قضا یه گاوی قبلن اونجا خودشو تخلیه کغده بوده و منم با کله افتادم توی تخلیه گاهش... فغدای امون روز امه موهام ریخت و کچل شدم واسه امین کلاه بره سرم میزاغم که کچلیمو نشون ندم.

توضیح: بابت لحجم معذغت خواهی می کنم. داغم روش کار می کنم که بهتر شه...

لهجه مهم نیست.حتی این لهجه میتونه براتون سوژه ساز باشه توی ایفا ولی متاسفانه شخصیت های خارج از ایفا پذیرفته نیستن.لطفا از این لیست یه شخصیت معرفی کنید.

آرگوس فيلچ
گروه :نامعلوم
ویژگی ظاهری:
-رنگ چشم:خاکستری -رنگ مو:خاکستری -لاقر -استخوانی -موی بلند
ویژگی اخلاقی:
بداخلاق-خشن
چوبدستی:ندارد
جارو:برای تمیز کردن کف قلعه
سن:پیر

او سعی می‌کند به هر طریق ممکن، بخشنامه قوانین مدرسه را اجرا کند. از جمله: بیرون رفتن از خوابگاه‌ها بعد از وقت قانونی که قدغن است .
طلاعات او از راه‌های مخفی مدرسه و اسرار آن، بی‌نظیر است.
رگوس فیلچ گربه‌ای به نام خانم نوریس دارد که بسیاری از دانش‌آموزان آرزو دارند برای یک بار هم که شده، لگدی به او بزنند.زیرا اگر خانم نوریس دانش اموزی را در حال قانون شکنی ببیند فلیچ را خبر کرده و او در عرض چند ثانیه میرسد.به نظر او نمی خوابد زیرا 24 ساعته در حال مراقبت و جستو جوی دانش اموزان است یا دارد به نظافت مدرسه میرسد.


تایید شد.
خوش اومدید.

نام:مونیکا ویلکینز (مونیکا)

گروه :ریونکلاو

رنگ مو:مشکی صاف

رنگ چشم:مشکی

چوبدستی : دم تک شاخ چوب درخت زندگی انعطاف پذیر

جارو : آذرخش مدل 2015

توانایی ها :تا دلت بخواد

عضویت در :ارتش دامبلدور

سن:16سال

ویژگی های ظاهری و اخلاقی :دختری است با چشمان کشیده موهای مشکی پوستی سفید وروشن . زیبا بسیار مهربان و باهوش خوش اخلاق و خنده رو دختری شجاع، درس خوان و ماهر در اجرای ورد ها و افسون های دفاعی در مبارزه رقیب ندارد. و درسش عالی است

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدین.

نام:سیریوس بلک
نژاد :اصیل
گروه:گریفیندور
مو:مایل به قهوه ای
چشم:خاکستری
فرزند :ولبورگ و اریون بلک
چوبدستی:نامشخص
جارو:نامشخص
توانایی ها:جانور نما(سگ)
عضویت در:محفل ققنوس
زندگی نامه:در سال 1958 چشم به جهان گشود . ولبورگ و اریون بلک نام وی را سیریوس نهادند که نام ستاره ای است.او یک برادر کوچک تر به نام ریگولاس و دو دختر خاله به نام نارسیسا و بلاتریکس داشت .ان دو نزد خاندان بلک عزیز بودند چون با خانواده های اصیل بیعت کرده بودند .ریگولاس هم به خاطر پیوستن به مرگخواران مورد تحسین قرار گرفت .سیریوس اصلا به خاندان بلک شباهت نداشت.همیشه به خاطر داشتن این خانواده خود را بد اقبال می دانست .او بر عکس همه ی بلک ها به گریفیندور رفت و در انجا دوستانی به نام:جیمز پاتر,ریموس لوپین و پیتر پتی گرو(ورم تیل)پیدا کرد .او مجبور شد مدتی از زندگی اش را با این که بی گناه بود در ازکابان بگذراند .بعد از فرار,باز به محفل ققنوس برگشت و خانه خویش را در اختیار محفل گذاشت.
سر انجام برای نجات جان هری پاتر به وزارتخانه رفت و توسط بلاتریکس لسترنج کشته شد.

=============

شخصیت قبلیم

http://www.jadoogaran.org/modules/profile/userinfo.php?uid=36910



تایید شد.
ولکام بک!