هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۱:۴۸ شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
مورگانا!

با درخواست تمدید وقت دوئلتون موافقت میشه! بنابراین مدت زمان دوئل شما تا دوازده شب یکشنبه 22 شهریور تمدید میشه.

معجون به همراهتان!

ورونیکا!

درخواست شما رو به ویولت بودلر اطلاع دادیم و منتظر جوابش هستیم.

---------------------------

توضیح:

به دلیل زیاد شدن تعداد دوئل ها تا اتمام این سری از دوئل ها، تاپیک به طور موقت قفل میشه.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۰ شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
ارباب جان؟
اربااااب

من و آملیا، دوتایی، شدیدا نیاز به تمدید مهلت داریم.
ارباااب جان
ارباب.


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۰:۲۵ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۹۴

ورونیکا اسمتلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۳ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۵ دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰
از خودشون گفتن ...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 200
آفلاین
به نام خدا.


اربااااااااااااب سلام!

ارباب این آبجی بولدوزرمون رو بگیدش بیاد رو این بازوم یه خط خطی زیگ زاگ بندازه بالاشم ابر و باد و مه و خورشید و فلک بکشه ببینم اون قشنگ تره یا من با اره قشنگ تر رو ساق پاش شام آخر رو می کشم.

بای بای ارباب جونم!


be happy


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱:۰۲ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
نتیجه دوئل وینکی و رز زلر:

امتیاز های داور اول:
وینکی: 27 امتیاز - رز زلر: 24 امتیاز

امتیاز های داور دوم:
وینکی: 26 امتیاز - رز زلر: 24 امتیاز

امتیاز های داور سوم:
وینکی: 27 امتیاز - رز زلر: 25 امتیاز

امتیاز های نهایی:
وینکی: 27 امتیاز - رز زلر: 24 امتیاز

برنده دوئل: وینکی، جن خوب!


-هنوز که نشستی اینجا...گفتم احتیاجی به جن جدید نداریم. برو.

وینکی نرفت...وینکی مصمم بود. اخم های جنی اش را در هم کشید و به جادوگر پیر که در مقابلش نشسته بود خیره شد.
-وینکی حتی یک نات هم پایین نیومد. حقوق درخواستی وینکی همون بود که گفت و آلبوس دامبلدور موظف بود وینکی را استخدام کرد. وگرنه وینکی کنترلش را از دست داد و هاگوارتز را به رگبار بست.

دامبلدور به دختر دانش آموزی که در گوشه اتاق ایستاده بود اشاره کرد.
-ببین وینکی. من کار دارم. یا میای مثل بقیه جن ها اینجا کار می کنی و یا از اینجا می ری.اگه کسی رو به رگبار ببندی هم تحویل دیوانه سازا داده می شی. تو یه جنی. این چه شکل و قیافه ایه برای خودت درست کردی؟ کمی از دابی یاد بگیر.

وینکی نمی خواست از دابی یاد بگیرد. چه کم و چه زیاد...با شنیدن جمله دامبلدور تازه متوجه رز شد. ولی رز برای وینکی اهمیتی نداشت. وینکی به دنبال شغل بود.
-وینکی جن خانگی خوب بود...ولی آلبوس دامبلدور مدیر مدرسه بد بود. دامبلدور اجنه را استثمار...از اجنه بیگاری کشید. آنها را وادار به کار در مدرسه کرد. بدون حقوق و مزایا و تعطیلات. و بعد پشت سر ارباب حرف های بد بد زد. و دامبلدور خطرناک هم بود. وینکی اینا رو همه جا گفت. وینکی فریاد اعتراض سر داد. دامبل فکر کرد وینکی محتاج مدرسه زپرتی شما بود؟ وینکی رئیس کاراگاها بود...ولی جن درون وینکی ساکت نشد و وینکی اومد اینجا که کمی ساکتش کرد.

دامبلدور متوجه شد این جن از آن جن هایی نیست که تا آن روز شناخته.
-خب...باشه...یه حقوقی برات در نظر می گیرم. ولی اول باید قول بدی این حرفا رو جایی نزنی. داستان های آزادی خواهانه برای جن ها تعریف نکنی...و تو مدرسه مسلح نگردی. باید خوب کار کنی. همه جا رو برق می ندازی. مخصوصا حواست به دفتر من باشه. من زیاد منظم نیستم.آشغالا و وسایل اضافه و به درد نخور رو همین وسطا میندازم. تو باید فورا جمع و نابودشون کنی. متوجه شدی؟

وینکی با خوشحالی بالا و پایین پرید.
-وینکی متوجه شد...وینکی جنی بسیار خدمت کننده. شکلکش را هم همراه خود آورد:

دامبلدور با اشاره دست وینکی را ساکت کرد.
-حالا لطفا چند دقیقه ساکت باش که به مشکل خانم زلر رسیدگی کنم و بعد درباره حقوقت حرف بزنیم. خب...خانم زلر...یک هفته از آخرین اخطاری که بهتون داده بودیم گذشته. من واقعا سعی کردم شما خودتونو با مدرسه تطبیق بدین. ولی تو این مدت نه سر هیچ کلاسی رفتین و نه هیچکدوم از تکالیفتون رو انجام دادین. سه مورد تلاش برای فرار از مدرسه هم به نامتون ثبت شده. هم گروهیاتون از این وضع ناراحتن، چون به خاطر شما امتیاز از دست می دن. همین می تونه باعث بشه که کم کم فکر کنن شما فرد اضافه و به درد نخوری هستین. توضیحی ندارین؟...خب...باشه...همین جا بمونین تا جغدی برای خانواده تون بفرستم.

دامبلدور برای آوردن کاغذ و قلم و احتمالا جغد از دفتر خارج شد.

وینکی به آرامی روی صندلی نشسته بود...ولی کسی از غوغای درونش خبر نداشت. صدای دامبلدور در گوشش زنگ می زد:
نقل قول:
من زیاد منظم نیستم.آشغالا و وسایل اضافه و به درد نخور رو همین وسطا می ندازم. تو باید فورا جمع و نابودشون کنی.

نقل قول:
همین می تونه باعث بشه که کم کم فکر کنن شما فرد اضافه و به درد نخوری هستین.

و حالا رز درست وسط دفتر دامبلدور ایستاده بود. وینکی سعی کرد مقاومت کند. ولی صدایی در درونش فریاد می زد: وینکی جن وظیفه شناس!
دست های وینکی شروع به لرزیدن کردند...چشمانش پر از اشک شد. موهایش سیخ شد...و وینکی نمی دانست بدنش چه واکنش های بی ربط دیگری قرار است نشان بدهد.برای همین دیگر مقاومت نکرد. فریاد بلندی کشید و به طرف رز حمله ور شد.


پنج دقیقه بعد...

دامبلدور در حالی که جغد کوچکی روی شانه اش نشسته بود وارد دفترش شد.
-خانم زلر کجا رفتن؟

وینکی دستمالی(که در واقع یک لنگه جوراب دامبلدور بود) به سر بسته بود و جارویی در دست داشت.
-وینکی دفتر مدیر را از هر گونه آلودگی تمیز کرد. وینکی جن مدرسه خوب؟




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۲۶ چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
فوکس عزیز

مونیکا در حال دوئل با آرگوس فیلچه. کسی رو که در حال دوئله نمی شه دعوت به دوئل کرد.




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۹:۲۲ چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴

فوکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۰ یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۵۸ جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 119
آفلاین
من مونیکا ویلکینز ریونکلاو را به دوئل نه چندان دوستانه دعوت می کنم



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱:۰۵ چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
نتیجه دوئل ورونیکا اسمتلی و فیلیوس فلیت ویک:


امتیاز های داور اول:
ورونیکا اسمتلی: 27 امتیاز - فیلیوس فلیت ویک: 25 امتیاز

امتیاز های داور دوم:
ورونیکا اسمتلی: 28 امتیاز - فیلیوس فلیت ویک: 25 امتیاز

امتیاز های داور سوم:
ورونیکا اسمتلی: 26 امتیاز - فیلیوس فلیت ویک: 25 امتیاز

امتیاز های نهایی:
ورونیکا اسمتلی:27 امتیاز - فیلیوس فلیت ویک: 25 امتیاز

برنده دوئل: ورونیکا اسمتلی!

_____________

-عااااااا...
-ساکت باش!

ورونیکا دست و پا و همچنین اره اش را جمع کرد. آنجا بر خلاف انتظارش محیطی بسیار بافرهنگانه و فرهیخته و ساکت و آرام بود. درست مثل یک کتابخانه! ورونیکا آرزو کرد کاش ردای سبز رنگش را پوشیده بود. گرچه زیر شنلش هیچکدام زیاد دیده نمی شدند...ولی به هر حال ردای سبز به او اعتماد به نفس می داد.

جادوگر سیاه پوش که ظاهرا مسئول آن بخش بود به طرف ورونیکا رفت. پوشه ای در دست داشت.
-این فرم درخواست شماست...سوابق بسیار خوبی دارین. این شنل...عوضش می کنین دیگه...نه؟
-عمرا! جونمو بخوایین، اینو نخوایین. یادگار مادربزرگمه!
-همونی که گرگ خوردش؟
- نه دیگه...بعدا از شکم گرگ کشیدنش بیرون... با همون شکارچیه ازدواج کرد و زندگیشونو صرف تاکسیدرمی گرگ ها کردن. سالها بعد به مرگ طبیعی مرد. البته قبل از مرگ کل داراییشو بخشید به بخش جنگلبانی وزارت...گاهی با مادرم فکر می کنیم کاش می ذاشتیم تو شکم همون گرگه هضم...


داغ دل ورونیکا تازه شده بود. ولی جادوگر مسئول کار و زندگی داشت. برای همین با اشاره دست ورونیکا را ساکت کرد.
-اینجوری که سخته...اگه بخواییم بفرستیمتون ماموریت مخفی خیلی تابلو می شین! با این رنگ!

ورونیکا ناخود آگاه با گوشه شنلش تیغه اره اش را برق می انداخت.
-ماموریت؟ من می رم...ولی نمی فهمم یک نجار قرمز پوش چه مشکلی می تونه ایجاد کنه؟

جادوگر سیاهپوش پوشه را بست. آستینش کمی بالا رفت و ورونیکا علامت شوم را دید که روی ساعد چپ جادوگر خودنمایی می کرد...
-اممم...اینجا نجاری پدر ژپتو و شرکا نیست؟

جادوگر که حالا دیگر می تواند هویتی داشته باشد و ما او را آرسینوس می نامیم که خودِ وزیر سحر و جادو بوده، وحشت بیشتری ایجاد کند، سری تکان داد. نه به نشانه نفی...به نشانه تعجب!
-و تو فکر نکردی نجاری پدر ژپتو چرا اینقدر بزرگه و دم دستگاه داره و هشتصد نفر تو صف تاییدشن؟

ورونیکا فکر نکرده بود. او فقط ترک تحصیل کرده بود و آمده بود که پیشه و حرفه ای یاد بگیرد و شاگرد نجار شود که شاید در آینده به مقام پدر ژپتویی رسیده پینوکیویی برای خودش بسازد.

جادوگرمتوجه اره برقی ورونیکا شد.
-پس اینم سلاحت نیست؟...حیف شد...همین اره توجه ما رو جلب کرد...حالا می گم...لازمه با اره برقیت چوب ببری؟ چیزای بهتری هم برای بریدن هست. چیزای مهیج تر...مثلا. این کوتوله رو می بینی؟

فلیت ویک که جلوی ورونیکا به ستونی بسته شده بود آب دهانش را قورت داد!
آرسینوس ادامه داد:
-ارباب دلشون می خواد نصف این، ضمیمه پرونده تو بشه...یا حتی یک چهارمش...می تونی؟

چشمان ورونیکا برق زد. هر چه باشد او نوه همان مادربزرگی بود که از شکم گرگ بیرون آمده بود... لبخندی زد و اره اش را روشن کرد.
-عاااااااااا!

این بار کسی ورونیکا را ساکت نکرد.




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
اول درباره چند نکته توضیحاتی بدم.

هیچکدوم از سوژه ها رو داورا به تنهایی پیدا نمی کنن. همه سوژه ها با مشورت هم انتخاب می شن.
اینو گفتم چون دائما با سوالایی مثل" می شه سوژه منو شما بدین؟" و "سوژه منو کی داده بود؟" مواجه می شیم.

مورد بعدی اینه که در دوره جدید دوئل ها که هکتور و کراب داور شدن، ما 54 تا سوژه دادیم تا حالا.
سوژه های متفاوت از هم، غیر تکراری، با توجه به شخصیت افراد و با توجه به سطح نویسندگی و تجربه شون و سوژه هایی که برای هر دو طرف به یک میزان سخت یا آسون باشه.
این کار ساده ای نیست...از اون طرف حرف زدن کار راحتیه. شما وقتی از سوژه ای ایراد می گیرین در کمال خودخواهی فقط به دوئل خودتون فکر می کنین...ولی داورا به 54 سوژه گذشته و توانایی ها و شخصیت شما فکر می کنن. بهتره کمی منصف تر باشیم!
اگه سوژه تون تکراری بود می تونین اعتراض کنین. البته ما همه سوژه ها رو نوشتیم و کنترل می کنیم. ولی باز ممکنه اشتباهی پیش بیاد.

مورد بعدی اینه که کسی مجبورتون نمی کنه دوئل کنین...رد کردن درخواست ها هم هیچ معنی خاصی نداره. اگه تحمل شکست و باخت رو ندارین نه درخواست دوئل بدین و نه درخواست ها رو قبول کنین.

مورد آخر هم اینه که در مورد دوئل ها به حرف و قضاوت دوستانتون اعتماد نکنین. علاوه بر این که به احتمال زیاد دوستتون حقیقت رو بهتون نمی گه، ممکنه سلیقش با داورا متفاوت باشه. این معنیش این نیست که شما مجبورین طبق سلیقه داورا بنویسین. من مدتها جستجو کردم تا تونستم داورایی پیدا کنم که به دور از حاشیه و با هر سبکی آشنا باشن...بتونن بنویسن و بتونن تشخیص بدن. داورا سلیقه خاص و محدودی ندارن. ولی شاید اون دوست شما داشته باشه!

__________________________

سوژه دوئل تراورز و اتو بگمن: آزکابان!

توضیح: سوژه رو کلی انتخاب کردیم که دستتون باز باشه. شما می تونین زندانی باشین یا زندانبان...و یا به هر دلیل دیگه ای به آزکابان برین.

برای ارسال پست در باشگاه دوئل ده روز(تا دوازده شب چهارشنبه 18 شهریور) فرصت دارید.


جان سالم به در ببرید!
__________


سوژه دوئل آملیا سوزان بونز و مورگانا لی فای: حمایت!

توضیح: هر دوی شما چیزی دارین که ازش حمایت می کنین...حیوانات...موجودات جادویی...ساحره ها...
در سوژه ما فرقی نمی کنه چی باشه. کافیه از چیزی حمایت کنین!


برای ارسال پست در باشگاه دوئل ده روز(تا دوازده شب چهارشنبه 18 شهریور) فرصت دارید.


جان سالم به در ببرید!

__________

هک به دوئل قبلی یه روز اضافه بخشیده! هک بسیار سخاوتمنده!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۴۱ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۴

تراورز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۶ دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۱۹ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
از تبار مشتای آهنیم، زنده تو شهر دزدای پاپتیم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 520
آفلاین
ای مرجع نمای آستاکباریِ آسلام ستیز، با تسبیح خویش و برای آسلام تو را خفه کرده و بدن بی‌جانت را بر جوزه ها و مکاتب اخلاقی حاجیون آویزان خواهم کرد! قبول می‌کنم دوئلت رو حاجی نما.

پ.ن: به یاد دوران لوتی بودن، زت زیاد.


every fairytale needs a good old-fashioned villain

حاجیت بازی رو بلده

حاجی بودیم وقتی حج مد نبود...


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۴

اوتو بگمن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۵ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۷:۲۵ یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴
از آنجا که عقاب پر بریزد...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 212
آفلاین
درود بر ارباب دو عالم


آقا ما می خوایم با این حاجی تراورز یه دوئل دوستانه(گونی کشون) بزنیم و صاحب تسبیح اعظم شیم! امیدوارم بپذیرید و بپذیرن...

با تشکر


ویرایش شده توسط اوتو بگمن در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۸ ۲۰:۵۸:۱۲

Only Raven

تصویر کوچک شده



.:.بالاتر از مرگ را هم تجربه خواهم کرد.:.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.