هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۹۴

مایکل کرنر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۵ جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۴ پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴
از همونجایی که ممد نی انداخت
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 182
آفلاین
اگه یه روز بری به هاگ


شاعر: مایکل کرنر
گیتار: مایکل اصلانی
خواننده: مایکل اصلانی، مایکلوش
بقیه‌ی چیزها: ممدکرنرها

Khak Bar Sar Music
PRESENTS



مایکلوش:
اگه یه روز بری به هاگ[1]
کچل بکنی مثل دانگ
اسیر معجونا می شم
تو ارّه ها رها می شم
به جیگر می گم پیشم بمونه
به دانگ می گم تا صبح بخونه
بخونه از دالایی لامایی
که از اونجا برام دامن می آری...

مایکل اصلانی:
اگه منو موشم کنی
با پتی گرو هم کیشم کنی
آویزون دامبل می شم
پیش ولدمورت رها می شم
به فنگ می گم خاموش بمونه
تفش تو حلقش هم بمونه
می رم به سوی اون تالاری
که از توش برام معجون می آری...


مایکل اصلانی و مایکلوش:
اگه یه روزی چوب تو
رو چوب من صدا کنه
دوباره باز غمت می آد
که سیو رو باخبر کنه...
به دل می گم کاریش نباشه
بزاره طلسم تو رها شه
بره توی تموم جونم
که باز برات هی ورد بخونم...


مایکل اصلانی:
اگه بازم دلت می آد
که یار یکدیگر باشیم
مثال کلاس هِکی[2]
دوتاییمون رول بزنیم
باید ردات رنگی بگیره
صدات یه آهنگی بگیره
بگیره رنگ اون دیاری
که توش برام هی چیز می آری...

مایکلوش:
اگه می خوای اینجا بمونی
جلوی شومینه بمونی
بپا یه وقت عطسه نکنی
تف نپاشی رو زلزله
بزار تالار رنگی بگیره
دوباره آهنگی بگیره
بگیره رنگ اون تالاری
که از توش برام هی چیز میاری...


مایکل اصلانی و مایکلوش:
اگه یه روزی چوب تو
رو چوب من صدا کنه
دوباره باز غمت می آد
که سیو رو باخبر کنه...
به دل می گم کاریش نباشه
بزاره طلسم تو رها شه
بره توی تموم جونم
که باز برات هی ورد بخونم...


مایکل اصلانی و مایکلوش:
اگه یه روزی چوب تو
رو چوب من صدا کنه
دوباره باز غمت می آد
که سیو رو باخبر کنه...
به دل می گم کاریش نباشه
بزاره طلسم تو رها شه
بره توی تموم جونم
که باز برات هی ورد بخونم...


که باز برات هی ورد بخونم...
که باز برات هی ورد بخونم...
که باز برات هی ورد بخونم...




Special TNX to
Myself
Someone
The Other One


1=هاگ مخفف هاگوارتز است.
2=هکی مخفف هکتور است.


لامصب چقد رنک

!Only Raven

وبلاگ شخصی من

بیخیال اون صوبتا، من هنوز شصت درصد ایفام ریتا هم سی و نه درصد، جمعاً می شیم 99 درصد ایفا


چقد چکش!

اصن ذووووق

تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴

مایکل کرنر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۵ جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۴ پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴
از همونجایی که ممد نی انداخت
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 182
آفلاین
مایک الله


شاعر و خواننده: مایکل کرنر
گیتار جادویی: ریتا اسکیتر
بشکن: پرنس
درام: اوتو بگمن
تسبیح: تراورز


Khak Bar Sar Music
PRESENTS




مایک الله... نقدت نرسیده
مایک الله... هاگ رو رفتم
مایک الله... لینی رو بزن بی ریخته
مایک الله... چون بین هاگ

اوووووووووووووووووووووووووو

مایک الله... نقدت نرسیده
مایک الله... هاگ رو رفتم
مایک الله... آلتیدا رو بزار بره چال
مایک الله... چون بین هاگ

تراورز حاجیِ گل
والا رول، دوئل، نقد
ببر جلو... بدی اوتو فرندزت شه
چوبدستیا، اینا مال زن داشَم!
خانم ریتا روی نیمبوس ماچ داد

مایک الله... نقدت نرسیده
مایک الله... هاگ رو رفتم
مایک الله... گلی رو بزار بره
مایک الله... چون بین هاگ

تراورز حاجی گل
والا رول، دوئل، نقد
ببر جلو... بدی اوتو فرندزت شه
چوبدستیا، این مال زن داشَم!
خانم ریتا با من روی نیمبوس ماچ داد

مایک الله... نقدت نرسیده
مایک الله... هاگ رو رفتم
مایک الله... گلی رو بزار بره
مایک الله... چون بی هاگ

مایک الله... نقدت نرسیده
مایک الله... هاگ رو رفتم
مایک الله... گلی رو بزار بره
مایک الله... چون بین هاگ

رَدا نداااارررررم



Special TNX to:
Gellert Pouranford
Lane Warner
Mamads
Ale the Great
Ravenclawees



+اخیراً مشاهده شده این موسیقی به سرقت رفته و به این حالت پخش شده است. لطفاً نسخه‌ی اورجینال را تهیه فرمایید.


ویرایش شده توسط مایکل کرنر در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۵ ۲۲:۴۸:۳۱

لامصب چقد رنک

!Only Raven

وبلاگ شخصی من

بیخیال اون صوبتا، من هنوز شصت درصد ایفام ریتا هم سی و نه درصد، جمعاً می شیم 99 درصد ایفا


چقد چکش!

اصن ذووووق

تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
هاگر اسفنجی


-آماده اید بچه ها؟
-بله کدخدا!
-نشنیدم صداتونو!
-بـــــــــــــله کدخـــدا!
-می آد پیشتون با خوشحالی...
-هاگر اسفنجی!
-عاشق کیکه اون تپلی...
-هاگر اسفنجی!
-نداریم دوستی به این خوبی...
-هاگر اسفنجی!
-دو رگ بزرگ دندون کرمکی...
-هاگر اسفنجی!
-شلواااااار کرررعوی(کروی)! دیری دیری دیدی دیـــــ.

سخن تهیه کننده،کارگردان و همه کاره

نصف ریش هاگرید درون کادر پیدا نبود. لبخند ملیحی زد و برخلاف پس زمینه صورتی پشتش، سعی کرد که جدی حرف بزند.
-من استرس دارم ...با نام و یاد خدا. .سلام می فرمایم خدمت همه هم میهنان خارجی.آخه می دونین که ما برای خارجی ها خارجی محسوب میشیم. البته در این خلال نمیگنجه. چرا؟ چون خلال خیلی نازکه مثل خلال دندون. که البته بیشتر باعث زخم شدن لثه و زبان میشه. دوستان گلم. بیاین هیچوقت به هم زخم زبون نزنیم. بله از اوتاق فرمایش به من اشاره می کنن که وقتمون کمه. فقد باس بگم حقیر بر آن شد که برای نوگلان، برنامه های مهیج بزنه. ببینن حال کنن اخه تابستون وسط آفتاب کی میره گل کوچیک بچه جان؟ بیشین هاگر اسفنجیتو بیبین! در آخر هم باید بگم که لطفاااااا لـــــــــــطفـــــــــا کپی نکنید و کپی نخرید.

شروع


هاگرید در دنیای هانسل گرتل مآبانه ای بود و از انواع شکلات ها و بستنی ها و لذت های مثبت دنیوی استفاده می برد و به جوک های با مزه خودش می خندید و کله اش را می خاراند و از لای ریش هایش برتی باتز پیدا می کرد و پشمک های شکلاتی از بدنش می رویید که ناگهان با صدایی از خواب پرید.
-هاگرید، هاگرید! پاشو.
-چیه؟ تو کی هستی؟
-منم فنگ.
-ای حیوان بی شور! تو که حرف زدن بلد نیستی عاخه! از اول بریم.
-حله! بوگو.
-صدا دوربین رقص حرکت.

هاگرید در دنیای هانسل گرتل مآبانه ای بود و از انواع شکلات ها و بستنی ها و لذت های مثبت دنیوی استفاده می برد و به جوک های با مزه خودش می خندید و کله اش را می خاراند و از لای ریش هایش برتی باتز پیدا می کرد و پشمک های شکلاتی از بدنش می رویید که ناگهان با صدایی از خواب پرید.
-واق واق! واق.
-چیه تو کی هستی؟
-واق.
-حله حله. خوب الان باید چیکار کنیم؟ سوجه بده بریم یه حرکتی بزنیم.
-واق.واق.واق.ووق.ویق.
-سوجه نعاری؟ پس چرا اینجاییم؟
-وووق.
-باشه باو آرامش قبل طوفانتو حفظ کن. من می گم بریم قنادی.
-ویییییق.
-قنادی هیچ وقت تکراری نمیشه.
-وووق.
-میشه؟ خوب باشه بریم امتحان املامو بدیم تصدیق دبستانمو بگیریم سابقه کار حساب شه.
-وووف. مرا دیوانه کردی. برو یه نامه برا مادام ماکسیم بنویس.
-فکر خوبیست. برویم! بعد چرا اومدیم اینجا؟ بیکاری زده بالا؟
-زدی تو هدف.
-من عادت دارم با دو تیر یه نشون بزنم!


پایان


ویرایش شده توسط روبيوس هاگريد در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۵ ۲۱:۳۰:۲۱

تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۲۳ یکشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۴

سلستینا واربکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۷ یکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۹
از کنده شدن تارهای صوتی تا آوای مرگ،فاصله اندک است!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 152
آفلاین
یکی از ویزلی ها درحالی که قسمتی از مخ خود را به وسیله اره از دست داده بود وارد کادر میشه تا دوربین پر خون رو پاک کنه.

ادامه سلاخ خونه هنر پروری ریدلستان


سلسیتنا واربک حنجره طلایی وارد کادر میشه و با وقار خاصی گیتار رو بر فرق سر ویزلی نیمه مخ میکوبه در نتیجه بلاخره ویزلی ناکام از رسیدن به روشنایی عشق،جان به جان آفرین تسلیم میکنه.سپس سلسیتنا در حالی که لبخند شیطانی رو برلب داره تعظیمی به تماشاگران میکنه.

همون لحظه ورنیکا اسمتلی شنل قرمزی ستاره دیگه جشنواره وارد صحنه میشه درحالی که انبردستی در دستش داره به قربانی دیگه ای نزدیک میشه و ناخون هاشو از بیخ میکشه،قربانی ناله و زجه میکنه و ریتم مورد نیاز به وجود میاد.
می کشیم...می کشیم...می کشیم،
ما به کشتن و شکستن و دریدن و لهوندن خوشییییییم.


سلسیتنا در حالی که بادستی میکروفونشو گرفته و بادستی دیگه ملاقه ای رو بر سر مالی ویزلی میکوبه تا ریتمو به دست بگیره.
ما نجات دهنده های موسیقییم
خوشیم به کشتن و شکستن و دریدن و لهوندن
ویزلیهارو یکی یکی سلاخی میکنیم
تادوباره موزیک رو آباد کنیم
فکر و ایده های ما تازس کشتن و شکستن و دریدن و لهوندن تو خون ماستتتتت.


درهمان لحظه دو ستاره کشتار حنجره ویزلی رو میبرند و با تار های صوتی او شروع به نواختن میکنند.

دوربین به سمت تماشاگرا بر میگرده که تشویق میکنند و هیجان در چشمهاشون موج میزنه!
ناگهان دوباره کادر خونی میشه و ماسک ظاهر میشه.

_جشنواره سلاخ خونه هنر پروری ریدلستان ادامه دارد...
علاقه مندان میتوانند جهت همکاری قربانی های ویزلی رو به محل کنسرت های خانه ریدل بیارند و در این جشنواره موسیقی سلاخی شرکت کنند.

جوایز:
به افرادی که ویزلی های بیشتری رو به جشنواره بیارند جوایز ارزشمندی به قید قرعه تقدیم میشه که از جمله آن:مجموعه آخرین اختراعات ورنیکا اسمتلی ،نمونه طلایی میکروفون سلسیتنا واربک،بلیت رفت و برگشت به جزایر قناری ،بلیت شرکت در جشنواره سلاخی به عنوان ستاره مهمان و... پس این جوایز رو از دست ندین منتظرحضور شما و قربانیانتان در جشنواره هستیم.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ یکشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۴

ورونیکا اسمتلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۳ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۵ دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰
از خودشون گفتن ...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 200
آفلاین
یک صفحه کاملا مشکی در حال نمایش است و یک سری ذرات سبز و قرمز در سطح آن در حال حرکت اند، اندک زمانی نمی گذرد که واژه:

سلاخ خونه هنر پروری ریدلستان.


روی صفحه ظاهر می شود.


** صحنه دیگری **

ورنیکا اسمتلی و سلستینا واربک، دوشادوش یکدیگر ایستاده اند. ورنیکا اره به دست و سلستینا هم گیتار به دست. اطرافشان نور های رنگی است و هی صدای دست و جیغ و هورا می آید و بالاتر از همه صدای این دو و یک ویزلی از نوع عله اش:

دنیا دیگه هیچ لردی نداره!
نداره، بعدا شاید بیاره!
نه نه، اصلا نمی تونه اصلا!
ولی من می گم می تونه بیارررررره!
خرررررررررررررر ررخرخخخخخرررر. (افکت نصف شدن ویزلی مخالف با اره، توسط دو خواننده قدر)


صفحه تلوزیون پر از خون می شود و کاملا قرمز و همچنان صدای دست و جیغ و هورا می آید.

*** (صحنه دیگر) ***

سالازار اسلیترین بر روی یک سن کاملا تاریک، پشت یک پیانو نشسته و آرام می نوازد.

کروشیو بزن به من. تا دوباره گریه کنم. دست من رو بگیر تامی، ویزلی ها رو نفلــــــــــــــــه کنم!


سپس ارباب قدر قدرت و بزرگ شوکت به آرامی روی سن قدم می گذارند.

به من دیگه نگو تامی، دیگه نگو...

**** (صحنه عوض می شه) ****

صحنه پر از دست و پای بی صاحب دور انداخته شده است و هکتور هم میکروفون به دست روی سن ایستاده:

- سلام ملت! معجون بدم خدمتتون!

و ملت روده بر می شوند از خنده.

- کجای معجون دادن من خنده داره ملت؟

و مردم شدید تر می خندند و خودشون رو به در و دیوار می کوبند.

- شما مشکل روانی ندارید ملت؟

چند نفر از شدت خنده جان می بازند.

***** ( صحنه دیگر) ******

- خیلی خب مسابقه داریم، کیا داوطلب می شن؟

کل حاضرین دست هاشون رو بالا می برن.

- شما ساحره محترمی به نظر می رسید بفرمایید بالا، شما، شما هم بفرمایید، تو رو نگفتم مرتیکه با اون ساحره بقل دستی ات بودم!

یک تعدادی ساحره که رداهای خیلی نامناسبی پوشیده بودند رفتند روی سن و رو به رودولف ایستادند.

- حالا بریم سراغ مسابقه.

******** ( صفحه سیاه می شود و شمارش معکوس آغاز می گردد، 3...2...1!) ***********


ماسکی روی صفحه تلویزیون ظاهر می شود واعلام می کند:

جشن روز مرگخواری، خانه ریدل، سلاخ خونه، زمان: امروز و یا شاید هم فردا، با برنامه های مفرحی که خلاصهِ خلاصهِ خلاصه شان را در فوق شاهد بودین. لطفا هنگام ورود دوتا ویزلی جهت چک و لقد زدن به همراه داشته باشید که یک وقت کم نیاد، هرچند که خیلی بعیده.

پوووووووووووووووووووووووووف.



هدیه ای از ((ارّه تو حلقتون انتارتیمنت))


be happy


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۴

آبرفورث دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۰ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۲۶ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 805
آفلاین
تریلر اول

تریلر دوم :

دامبلدور پیکچرز پرزنت...


"هلی شات"

پیرمردی در حال رفتن به سمت عمارتی سنگی و بلند در میان دشتی سبز است.

"رَوند شات"

دوربین دور سر پیرمرد میچرخد
پوست چروک افتاده اش زیر نور آفتاب، لکه های بازمانده از زخم ها را نمایان میکند...


"بَک شات"

در سنگی عمارت را با فشاری باز میکند و وارد می شود.
نور از پنجره مثلثی شکل آن سوی عمارت به داخل میتابد، پرتو نور مستقیماً روی میز چوبی خاک گرفته ای افتاده.


"دور بین همراه پیرمرد جلو میرود"

جلد چرمی یک دفتر خاکستری رنگ نمایان می شود

"کلوز شات روی جلد دفتر"


داستان روزگاری خوب...


پیرمرد با دستان خسته و فرتوتش کتاب را بر میدارد، روی آن دست میکشد و گرد و خاک ها را میتکاند...

"فور شات"
پیرمرد کتاب را باز میکند، قرچ قرچ ناشی از چسبیدن برگه ها به گوش میرسد...

تصویر سیاه میشود، بوق ممتد....



بی نام... و غیر قابل انتقال به غیر

بزودی در هالی ویزارد



seems it never ends... the magic of the wizards :)


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴

هری پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۱ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۷ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 224
آفلاین
مستند انتخاباتی


دوربین به آرامی در تاریکی شب پیش میرود و به خانه ی شماره ی دوازده گریمولد نزدیک شد، در به آرامی باز شد و به سوی آشپزخانه حرکت کرد. گوینده ی این مستند در حالی که تا دقایقی پیش با کارگردان درگیر بود، گفت:
- خانه ی گریمولد، مقر محفل ققنوس است اما به جز مقر محفل، خانه ی پسربرگزیده، هری پاترم هست. او در حال حاضر، ناظر این گروه بزرگ جامعه ی جادوگری است، او وظیفه ی رسیدگی به مقر محفل را دارد، اما کار او فقط به این کار محدود نمیشد، او سابقه ای طلایی دارد.

در آشپزخانه باز شد و دوربین روی هری پاتر زوم شد که در حال نقد بود. ناگهان دوربین با صدای مهیبی به زمین خورد و صدای اعضای محفل ققنوس شنیده شد:
- اینجا محرمانه س آقا! فیلم نگیر! فیلم نگیر! لو رفتیم!
- الان مرگخوارا میریزن سرمون!
- باید اسباب کشی کنیم!

ناگهان صفحه سیاه شد، کم کم نوری در صفحه به وجود آمد، از دور هاگوارتز پدیدار شد و متنی روی صفحه ایجاد شد:

هاگوارتز، سال قبل


دوربین از راهرو ها و کلاس ها گذشت تا به کلاس فلسفه و حکمت رسید، در باز شد و پروفسور تافنی که با لبخند به دانش آموزان درس میداد، پدیدار شد. در انتهای کلاس هری پاتر که مشغول گوش دادن به استاد بود، مشخص شد، دوربین بر روی او زوم شد و گوینده مجدد لب به سخن گشود:
- از اولین افتخارات او، افتخار برترین دانش آموز هاگوارتز در سال گذشته بود. وی با تلاش های خستگی نا پذیر در آخر سال با نمرات عالی، ترم را به پایان برساند و دو بار نیز برترین دانش آموز هفته شود.

با پایان سخن گوینده، صحنه به آخر ترم و زمان تحویل کارنامه پرید، هری با کلاه فارغ التحصیلی و با طومار کارنامه از هاگوارتز بیرون آمد و خوش حال و خندان در افق محو شد.

بعد از گذشت چند ثانیه، جمله ی " چند ماه بعد " در پایین صفحه درخشید، با محو شدن نوشته، آزکابان پدیدار شد. دوربین به آزکابان نزدیک شد و از دیوانه ساز ها و دیوار آزکابان گذشت و وارد دفتر مدیریت شد. هری پاتر در میان انبوهی از کاغذ ها بود و دست خود را میان مو هایش برد.

- او چند ماه پس از پایان هاگوارتز، به دلیل توانایی، از طرف دولت خاکستری به نظارت آزکابان در آمد، او اقداماتی برای آزکابان انجام شد که در فرم ثبت نام او برای وزارت نیز نوشته شده است، او پس از چند ماه دیگر به دلیل موفقیت در نظارت آزکابان مسئول تالار خصوصی گریفیندور شد که متاسفانه فیلمی درباره ی آن در دست نیست.

به آرامی صفحه سیاه شد و گوینده ادامه داد:
- او علاوه بر این افتخارات، صاحب رنک های مختلف برترین ناظر ماه، فعال ترین عضو محفل ققنوس و گریفیندور است، او با شعار " زخم شدگان " کاندیدای وزارت سحر و جادو است. قضاوت با شما ملت جامعه ی جادوگری که با کسی با این افتخارات رای بدید یا خیر. تا مستندی دیگر شمارا به مرلین و مورگانا میسپاریم، خدانگهدار.


به یاد گیدیون پریوت!

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.



تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱:۰۹ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴

کنت الاف old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۶ جمعه ۶ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۰۰:۴۹ جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲
از یتیم خانه های شهر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 206
آفلاین
شماره 2


مجله انتخابات یازدهم


رودولف لسترنج


درینگگگ درونگگگ درانگگگگ

پس از این که صفحه ی ابی رنگ مزین شده به آرم وزارت محو شد، تصویر مجری خندان بلافاصله روی ریل رفت:
- به نام نامی مورگانا و مرلین. در خدمت شما بینندگان عزیز هستیم با دومین مجله انتخابات یازدهم، که سعی داره شما رو در انتخاب بهتر یاری کنه. جناب کنت؟

دوربین به سمت دیگر صحنه میچرخه و تصویر کنت الاف روی تلویزیون نقش میبنده.
- من هم سلام میکنم. امیدوارم تا اینجا از انتخابات راضی بوده باشید.

- جناب کنت، برنامه ی امشب ما رو برای بینندگان توضیح میدید؟

-خب من تصمیم گرفتم طی پنج شب به بررسی مفصل پنج کاندیدا بپردازم. امشب ردولف لسترنج که یکی از پر سرو صدا ترین کاندیدا هاست، زیر ذره بین میره.

- پر سر و صدا؟ چرا؟

- اوفففف. بهتره بدون مجری ادامه بدم.

نور قرمز رنگ به سینه ی مجری نگون بخت برخورد کرد و او را از صندلی به پایین پرتاب کرد.

- خب! رودولف لسترنج! اون پیشرفتش مانند ایلین پرنس بوده. عضوی که بعد از بدست اوردن رنک بهترین تازه وارد، نظارت دیاگون و سپس اسلیترین را به عهده گرفت. و حالا شما اون را با اسم سوروس اسنیپ میشناسین. ناظر اسلیترین، مدیر هاگوارتز و در دوره وزیر سحر و جادو. و یکی از مدیران خوب سایت که همچنان مسئولیت نظارت بر اسلیترین را همراه رودولف بر عهده دارد.

رودولف لسترنج سرعت مشابهه ایلین پرنس برای پیشرفت دارد، حتی کمی بیشتر! بررسی مجدد و تایید او و حرفای سوزان بونز هنوز برای خیلی ها مشخص نشده. مهمترین مسئله ی رودولف، قطعا جذب اعتماد اعضاست. حالا به برنامه های اون نگاه کنید:
نقل قول:
آها...رسیدیم به بخش مهم...ببینین...من یک هفته است دارم تیم جمع میکنم...برای تک تک اون انجمن های زیر نظر وزارت دارم آدم های اینکاره جمع میکنم...نصفشون الان اماده ان...اگه تایید صلاحیت بشم به امید مرلین،اون نصف دیگه هم اوکیه...یعنی...من وقتی میام و میخوام از ملت رای بگیرم،تیمم و کابینه ام مشخصه...مردم اگه بخوان رای بدن به کل تیم رای میدن...این یه حرکتیه که خودم مبدعش هستم و میخوام انجام بدم...پس حق کپی رایت میگیرم!
سه طرح خیلی خوب هم از وزارت سابق مونده که صد در صد به دنبالش خواهم رفت...
اولیش طرح معجون راستیه که یکم گسترده تر و هدفمند تر خواهد بود...حالا بعدا بیشتر توضیح میدم!
دومیش طرح مجلس بود...خب خیلی پروژه عظیمیه و البته نیاز به داشتن و بودن اعضا داره...ولی خب در حد توانم صد در صد پیگیر راه افتادنش خواهم بود!
سومیش هم طرحی بود که رفت توی ویزن پارسال ولی نفهمیدم سرانجامش چی شد...این و پست های بعدیش به طور مشروح درباره ی طرح توضح داده شده...حالا به طور خلاصه هم میگم که طرح چی بود...این بود که یه سری از کاربر هایی که تخلف میکنن ولی تخلفشون در حدی نیست که بلاک بشن و نمیشه از تخلفشون هم چشم پوشی کرد،محکوم بشن به آزکابان...یعنی فقط دسترسی آزکابان رو بهشون بدیم...و به شرطی میتونن آزاد بشن که محکومتشون که توسط دادگاه مشخص میشه رو طی کنن...مثلا محکوم به فرستادن 3 رول مورد تایید توی تاپیک های انجمن آزکابان بشن...فکر کنم واقعا طرح خوبیه!
درضمن...ناگفته پیداست یکی از هدف ها و برنامه هام بازگشایی حموم مختلط وزارته...به این دلیل که این تاپیک یک نماده...یک نماد آزادی...باید به آزادی بها داد...زنده باد آزادی!


ایده هایی که از وزارت های قبلی نشات میگیرند و هیچ ایده نویی در انها دیده نمیشود. البته این طرح ها بسیار خوب هستند. و حالا بیانیه دوم:
نقل قول:
امت!همونطور که قول دادم و رودولف کسی نیست که زیر قولش بزنه،اسامی تنی چند از اعضای تیمم و اگه مرلین بخواد،اعضای کابینه دولت بعدی رو خدمتتون اعلام میکنم!
اما قبل از این امر باید بگم که بعضی از این اشخاص از اول اینطور نبودند...یعنی من اشخاص دیگه ای رو هماهنگ کرده بودم که با تایید نشدن صلاحیت من جذب دیگر کاندیداها شدند و بعد از تایید صلاحیت من ترجیح دادن نباشن درکنار من!
یکی دو نفر هم مثل رییس دادگاه حاضر نشد که اسمش اعلام بشه قبل از انتخابات!

به هر حال فعلا به غیر از رییس دادگاه که این طرح رو پیگیری خواهد کرد و قرار شد اسمش رو نگم(ولی آدمش هست یعنی!) معاون اول و رییس آزکابان احتمالی هم رو اکنون میتونم اعلام کنم!

مفتخرم که بگم برای معاون اولی ،مدیر سابق و همچنین وزیر سابق،یکی از قدیمی ترین اعضای سایت و از بهترین نویسنده های سایت، کسی که چندین مسئولیت مهم رو در این سایت داشته و از همه مهمتر یکی از مرگخواران وفادار لرد سیاه،جناب لودو بگمن رو معرفی کنم که برای این این پست درنظر دارم!
داخل پرانتز این نکته رو بگم که ممکنه،یا بهتره بگم مطمئنا خیلی ها با لودو بگمن مشکل دارند...ولی حتی اونها نمیتونن توانایی های لودو رو زیر سوال ببرن...امیدوارم بودنش کنار من که یک ساله عوض سایت هستم، به من کمک کنه!

اما برای پست ریاست زندان،یکی از مشتی ترین و با استعداد ترین تازه واردها رو درنظر دارم که هبچ کس در مرامش نمیتونه شک کنه...باافتخار اعلام میکنم برای این پست تراورز رو نظر دارم...امیدوارم این کاربر هم در آینده در صورت اعتماد شما به من،به بهترین شکل ممکن از عهده آزکابان بربیاد!

در مورد باقی پست ها هم در بیانیه های بعدی اسامیشون رو برای مسئولیت اون انجمن یا هر پست دیگه اعلام میکنم...به هر حال من برنامه دارم...باید کسایی رو پیدا کنیم که با برنامه هامون بسازه!

در پایان ذکر این نکته لازم است که در مورد سوتفاهمی که صورت گرفته(بیناموسی نویسی)کاملا توضیح داده خواهد شد در بیانیه های بعدی تا اگر کج فهمی هایی در این مورد وجود داره،برطرف بشه!

هیچ ایده دیگری مطرح نشده غیر از کابینه. که زیاد نمیتونه تاثیر گذار باشه.

به بخش اخر نگاه کنید، بیناموسی! چه معنی میدهد. شاید اکثر دعواها و اعتماد نکردن ها به این کاندیدا ی اب زیرکاه همین مسئله باشد. به نظر من حتی نباید این کلمه در جمعه بکار برده شود. ضمنا اینکه همه از ظرفیت آحاد جامعه مطلع اند. این طرح اساسا غیر قابل کنترل است. جناب لسترنج حتما باید تو ضیح بیشتری در این مسئله بدهند. و تیکه ی دیگر و آخر:
نقل قول:
من و آرسینوس جیگر کاملا قبل از اینکه نتیجه تایید صلاحیت ها بیاد،با هم هماهنگ بودیم و قرار بود که با هم یه کارایی انجام بدیم!
نتیجه تایید صلاحیت ها که اومد و شورای عالی ویزنگاموت آرسینوس رو تایید کرد و تشخیص داد من ممکنه بعدا با قشر خاصی مشکل پیدا کنم(!) داستان عوض شد و آرسینوس شد تنها نماینده مرگخوارها و طبیعتا از حمایت خیلی هاشون برخوردار شد!
اونایی که قبلا از من حمایت کرده بودن و توقع نداشتن رد صلاحیت بشم،بعد نتایج تایید صلاحیت ها اکثرا به طرف باقی کاندیدا ها کشیده شدن و دیگه منتظر نتیجه تجدید نظر نشدن...چون توقع نداشتن رای برگرده همونطور که حتی من انتظار نداشتم!
حالا طی اتفاق عجیب و بی سابقه ای توی همون ساعات اولیه ملت بدون اینکه برنامه ها رو ببینن پریدن و اعلام حمایت کردن از کاندیدا ها...و الان احساس میکنن که ضایع است اگه رای شون برگرده...نه...ضایع نیست...تا 18ام فرصت تبلیغات گذاشتن که چی؟!برای اینکه ملت تصمیم بگیرن به کی رای بدن!

یه مورد مهم دیگه رو هم باید اینجا بگم تا سوتفاهمی پیش نیاد....فکر کنم قشنگ نباشه لرد رو بیارم اینجا توضیح بده...ولی داستان اینه که حمایت لرد از آرسینوس قبل از تایید صلاحیت من بود و حتی اگر نظر واقعی لرد آرسینوس باشه(که هست)همونطور که ایشون فرمودن صرفا نظر شخصیه حضرت لرد بوده و به باقی مرگخوارها صریحا اعلام کردن که به هر کسی که میخوان رای بدن...نه فقط من و آرسینوس...به هر کدوم از پنج کاندیدای دیگه خواستن میتونن رای بدن!


مطمئنا طرفداری لرد برای کاندیدا بسیار مطلوب است. اما هیچگاه لرد به کسی نگقته اند به فلانی رای بدید چون مرگخواره! اگر کسی کاری این چنینی انجام داده ، قطعا باید خجالت بکشد و در همان جایی که این موضوعات را مطرح کرده عذرخواهی کند. وزارت امسال مهم تر از دیگر سال هاست. این انتخابات باید فارغ از مسائل گروهی برگزار شود.

و ضمنا اینکه از حالا رای خود را نیز مشخص کنید غلط است. باید اینکار با صبر و حوصله انجام گیرد:اینکه برنامه ها رو ببینن پریدن و اعلام حمایت کردن از کاندیدا ها...و الان احساس میکنن که ضایع است اگه رای شون برگرده...نه...ضایع نیست...تا 18ام فرصت تبلیغات گذاشتن که چی؟!برای اینکه ملت تصمیم بگیرن به کی رای بدن!
موضوع مهمی بود که رودولف به خوبی به ان اشاره کرد.

- اخخخخخ
صدا از سمت صندلی مجری می امد.

- و قطعا مقاله ی دیگه ای خواهم داشت در باب بررسی رفتار عجیب و تقریبا زننده سیریوس بلک که میخواستم همینجا مطرح کنم ولی این برنامه زیادی طولانی می شد.

- کنتتت! واییی

- برنامه ی بعدی در رادیو وزارت خواهد بود تا ما به هر سه رسانه خواندنی دیدنی و شنیدنی سر زده باشیم.

- کنت الاف! من ازت شکایت میکنم.

فیــــــــــــــــــس! شترق!



پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۱:۰۸ دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴

وندلین شگفت انگیز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۲ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۶
از اون طرف از اون راه، رفته به خونه ی ماه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 382
آفلاین
[بله...و اگر خدا یاری نمیکرد و انتخاباتی به راه نمی افتاد، همانا که سیریوس تا ده سال آینده تاپیک را قرق(قرغ؟غرغ؟غرق؟ اوه نه!) کرده و به اجرای کنسرت و کسب درامد جهت کسب بودجه همان ده سال آینده وزارت می پرداخت...والاع]


بینندگان جادوگر تی وی که از اردیبهشت تا الان با هر بار روشن کردن تی وی مذکور با یکی از کنسرت های آقامون ابی سیریوس قمیشی مواجه می شدند، از خوشحالی سکته نکنند و به دار باقی نپیوندند. انتظارها به سر رسید! با برنامه ای متفاوت میزبان نگاه گرمتان خواهیم بود! این شما و این ویژه برنامه انتخاباتی جادوگر تی وی!


(دوربین با سرعت خسته ای از ورای دریای سیاه عبور می کند و کم کم به آزکابان نزدیک میشود. دیوانه ساز هایی که چونان مگسان دور شیرینی گرد این زندان مخوف پرواز می کنند، با آیکن آقای دوربینی* به دوربین نزدیک شده، بای بای می کنند و دور می شوند.)
-اینجا دریای سیاه؛ آزکابان. غرش امواج ناله زندانیان را در خود می کشد. زندانی که حتی صدای فریاد کمک خواهی هم از آن گریزی ندارد. یوهاهاهاهاها!

(کارگردان سوار بر جارو از گوشه کادر ظاهر شده، با کروشیویی گوینده را وادار به چسبیدن به متن و نمک نریختن می کند! دوربین با همان سرعت خسته از دیوار بلند ترین برج زندان عبور کرده-پناه بر مرلین!-، زرتی وارد دفتر آرسینوس جیگر می شود. جیگر در آرامش مشغول مطالعه است.)

-آرسینوس جیگر سرزندان بانی این قلعه مخوف را بر عهده دارد. در طی مدت مدیریت وی بر آزکابان، نه تنها بر اثر سر و کله زدن های هر روزه با دیوانه ساز ها دیوانه نشده، بلکه با آرامشی مثال زدنی سرسختانه آنها را مدیریت می کند. از بین چهار کاندیدا تنها اوست که در وزارتخانه تجربه عملی و نظارتی دارد. جیگر با زندانیان تعامل خوبی برقرار کرده است...

(صدای هری پاتر که گویی سلول بغل دست دفتر مدیر را اشغال کرده، رشته کلام گوینده را را پاره می کند:)
-جیگَر!
-جیگِر با گاف مکسور پاتر!
-جیگــــــَــــــر!
-جیگِــــــــِـــــر با گاف مکسور، پاتر!
-جیگَــــــــــَـــــر!
(کارگردان وارد عمل شده، نیمی از فیلمنامه را توی حلق پاتر جا می دهد. گوینده با اضطراب برگه های متنش را مرتب می کند و ادامه می دهد!)
-وی با وجود سر و کله زدن با خطرناک ترین مجرم های دنیای جادوگری، هرگز با هیچ جادوگر و ساحره ای دست به یقه نشده و نهایتش طرف را به طور رسمی در دوئل نابود ساخته است. نظارت موفقیت آمیز وی بر آزکابان برگ زرین دیگری بر موفقیت این معجون ساز شگفت انگیز© است. و آرسینوس فقط بر آزکابان نظارت نمی کند، او رییس گروه گریفندور نیز هست!

(تصویر کات می خورد. دوربین نمای بسته ای از راهرو منتهی به تالار گریفندور می گیرد و ذره ذره به ورودی آن نزدیک می شود.)
-گریفندور که پر جمعیت ترین گروه از گروه های چهارگانه هاگـ...
بوشومف!

(دوربین به شدت به عقب پرتاب شده و با دیوار محشور می شود. تصویر قطع شده، صدای فریاد بانوی چاق روی برفک ها پخش می شود!)
-اینجا یه ملک خصوصیه! احدی از غیر گریفندور چشمش به توی تالار ما بیفته چشمش رو از کاسه در میـــــــــــــــارم!

(دوربین با فلاکت تعمیر شده، به آزکابان برمیگردد لاجرم. در این فاصله گلچین کنسرت های اخیر سیریوس پخش می شود! )
-شایعات از این قرارند که گروه خفن© مرگخواران از آرسینوس حمایت تمام و کمال میکند. شایعاتی که با تایید صلاحیت شدن رودولف لسترنج، مشکوک تر و هیجان انگیز تر شده اند...! هر چند که رهبر مرگخواران، لرد ولدمورت، خفن خفنان©، بلافاصله حمایت خود را از این معجون ساز محبوب و محجوب اعلام کرد!

(صفحه سیاه می شود. کلمات زیر با روخوانی گوینده بر صفحه نقش می بندد!)

#به کسی رای دهید که تجربه لازم و کافی در امور اجرایی وزارتی داشته باشد!
#به کسی رای دهید که با جدیت برای وزارت برنامه ریزی کرده و امتحان خود را در دو انجمن مختلف پس داده است!
#به کسی رای دهید که سرد و گرم ایفا چشیده باشد!
#به کسی رای دهید که دشمنان و دوستانش به یک اندازه به او احترام می گذارند!
#مهم نیست مرگخوارید یا محفلی، گریفندوری هستید یا راونکلاوی، یا شاید هافلپافی و اسلیترینی! به شایسته ترین فرد رای دهید!
#رای شما، سرنوشت شماست!



*آقای دوربینی بنده خدای جالب و بامزه ای بود که در تماااااااااااام مراسم های رسمی و دولتی تصویرش دیده میشد و الان یه مدته نیست نمیدونیم کجاست بنده خدا. آقای دوربینی اگه منو داری سلام. مخلصیم دادا. دلتنگتیم


ویرایش شده توسط وندلین شگفت انگیز در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۸ ۲۰:۴۹:۳۶

تصویر کوچک شده


دیدمش از این جا رفت، اون بالا بالاها رفت!


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
امروز ۳:۱۸:۴۹
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
پیام: 713
آفلاین
دی دی دی دینگ دینگ دینگ

دوربین از چشمان و بینی عقابی مجری زوم اوت کرده و صحنه ی استودیو را نشان می دهد. مجری با اشاره کارگردان در حالیکه سعی داشت هیجان زدگی خود را کنترل کند، شروع به صحبت کرد:
- شب همگی تون بخیر! اینجانب باسیل کوزلوف، همراه با همکار عزیزم، اباذر، در خدمت شما هستیم.

دوربین به صندلی خالی کنار مجری زوم کرد، در ابتدا چیزی معلوم نبود، اما با روشن کردن حالت مادون قرمز، سایه ی کمی تا قسمتی مفهومی از یک جن ِ واقعی دیده شد که بر روی پیراهنش و یا آن چیزی که به نظر پیراهن می آمد، نوشته شده بود بدن سالم در گرو معجون سالم، معجون سالم تخصص ماست. جن به سمت دوربین لبخندی زد و با اشاره سر به همکارش اشاره کرد.
- ممنونم از همکار عزیزم که از اول تا به امروز طرفدار رفیق جیگِر بوده و هست. و اما برنامه امشب رو با مهمترین اتفاق چند روز اخیر شروع می کنیم.

موزیک هیجان انگیزی پخش میشه و تلویزیون درب ورودی ستاد انتخاباتی آرسینوس جیگر رو نشون میده که جمعیت عظیمی از طرفداران و هواداران و دوستان و یاران وی حضور دارند و لحظه به لحظه به جمعیت افزوده میشه.
آرسینوس در نهایت خضوع و فروتنی بر روی یک میز معمولی و ساده نشسته بود و در حال حرف زدن جداگانه با ملاقات کنندگان و طرفداران بود. همه چیز در ستاد به نظر عالی می آمد تا اینکه دوربین به زمین خورد و فقط پای افراد دیده و صدایشان شنیده میشد.
- اومدن! مژدگونی بده آرسینوس! اومدن!

دوربین چکمه های سیاهی را نشان می داد، چکمه هایی از چرم اصیل و براق که از شدت پاکیزگی، می درخشیدند و انتهای ردای سیاه رنگ فرد نیز دیده میشد. تصویر بردار به سختی بلند شد و بعد از مقداری تنظیم، توانست چهره ی شخص سیاه پوش را نشان دهد. لرد ولدمورت، رئیس مرگخواران و پدر معنوی جادوگران جهان، در چارچوب در ایستاده بود و با لبخندی به آرسینوس و ستادش نگاه می کرد.
- اینجور موقعیت ها همیشه پیش نمیاد. شاید سالی یک بار. برای همین سعی کنین در روند انتخابات شرکت داشته باشین. از کاندیدای مورد نظرتون حمایت کنین. البته هیچ اهمیتی نداره که آرسینوس اون وسط مثل یک ستاره می درخشه... شما از هر کاندیدایی که دوست دارین حمایت کنین اما اگر از آرسینوس بیشتر حمایت نکردید، مایل هستیم تا با دخترمون، نجینی آشنا بشین و گپ و گفت کوتاهی داشته باشین، ایشون دلایل خوبی برای قانع کردن شما دارند.

آرسینوس بعد از شنیدن این سخنان، به نشانه ادب و احترام به بزرگتر که همیشه واجبه، به سمت لرد سیاه شتافت و سعی کرد که دست اربابش رو ببوسه که البته در آغوش گرم لرد سیاه فرو رفت.

دوربین به سمت بقیه ی افراد حاضر در ستاد چرخید، همگی در حال تشویق سوت زدن بودند، صدای جمعیت به جرئت تا به بارگاه ملکوتی و تخت زرین مرلین نیز می رسید. لرد سیاه صدایش را صاف کرد و دوربین نیز به سمت وی برگشت، رئیس مرگخواران دست آرسینوس را بالا برد و خطاب به اعضای حاضر در ستاد گفت:
- و باز هم اهمیتی نداره که آرسینوس ما بسیار با کفایت و با درایت و با استعداد(برخلاف هکتور) هستن. و اصلا مهم نیست که به نظر ما ایشون هم همچون سیوروس وزیر بسیار خوبی خواهند شد و ما در کنارشونیم. شما از هر کاندیدایی که دوست دارین حمایت کنین ولی باز هم مایلم به اطلاعتون برسونم که مرلین شدیدا منتظر تصمیمات شماست و از اونجایی که ایشون از دل و ذهن شما آگاه هستند، مطمئنا خواهند فهمید که از کدوم کاندیدا حمایت تر می کنین، و ایشون وعده عذابی سهمگین دادن به کسانی که مقداری از حمایتشون به آرسینوس کمتر و به بقیه کاندیدا ها اضافه بشه.

مرلین از پشت سر لرد سیاه ظاهر شد و در حالیکه دستش را بر روی شانه آرسینوس گذاشته بود، گفت:
- ما حرف های لرد سیاه را تایید میکنیم و بدینوسیله حمایت خودمون رو از این فرد شایسته و فرهیخته اعلام می کنیم، باشد که با حمایت اربابانه لرد سیاه و برکت ملکوتی مرلین، به موفقیت های بسیاری دست یابد.
صدای کف و سوت دوباره از ستاد برخاست و دوربین بر روی چهره ی پر افتخار آرسینوس زوم کرد و سپس به سیاهی گرایید.

مجری در حالیکه خودش نیز همراه با حاضرین در آنجا کف و سوت میزد، بعد از اینکه متوجه شد پخش قطع شده است، با لبخندی گفت:
- تا دیداری دیگر که به امید مرلین خبر وزارت جناب جیگر را به شما بدهیم، مرلین یار و نگه دارتان.


خخخخخخشششششششششششششششششش









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.