هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۷:۳۴ جمعه ۲۰ آذر ۱۳۹۴

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
- نمیشه!

آرسینوس مجبور شد برای چند لحظه گره کرواتش را شل کند.
- منظورت چیه که نمیشه مورگانا!
- زئوس همه راه های ارتباطی رو بسته. نمی تونید برید به درگاهش آویزان بشید و بگید بهتون کمک کنه! منظورم اینه که می تونید! ولی تا وقتی هرا اونجاس این کمکی بهتون نمی کنه!

آرسینوس با تعجب به او خیره شد. لحن مورگانا تند و خشن به نظر می رسید.
- تو می تونی کمک کنی مورا؟
- هاه! می تونی از داورتون بخوای کمکتون کنه!

ایلین و روونا به اخم های درهم مورگاناخیره شدند.
- این بچگانه اس!

مورگانا چشم غره وحشتناکی نثار روونا کرد.
- نه نیست! یکی از راه های نشون دادن دلخوریه. قطعا من به اندازه سوروس سخت گیر نبودم!

مورگانا به بدجنسی مرلین وقت قرعه کشی اشاره کرده بود. با این حال وقتی اخم های روونا را دید، برای جلوگیری از پخش شایعه ها گفت:
- به جز زئوس یک راه دیگه هم دارید.کاری کنید که سوروس خودش نخواد لرد باشه!
- می تونیم بهش معجون بدیم.

تقریبا همه این پیشنهاد را نشنیده رد کردند. چون اولین پیشنهادی بود که همیشه ارائه می شد.

- می تونیم اره اش کنیم! عاااااااا!
- میتونیم سوراخ سوراخش کنیم.
- می تونیم بهش معجون بدیم.

مرگخواران می خواستند باز هم این پیشنهاد را ندیده بگیرند ولی کسی که این حرف را زده بود هکتور نبود! آرسینوس در حالیکه سعی می کرد رگه های حسد در صدایش مشخص نباشد گفت:
- می تونیم از معجون های من بهش بدیم!
- چی؟ تو داری می گی به معجون های من اعتماد نداری؟


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۶:۲۵ سه شنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۴

گبریل دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۲ شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۷:۵۹ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹
از محبت خار ها گل می شود
گروه:
کاربران عضو
پیام: 143
آفلاین
-حالا ماباید چی کار کنیم؟
-زار بزنیم
-
-توی سرمون بزنیم؟
-
- دیگه عرو که باید بزنیم.
-

وینکی:
-به جایی شکلک زدن یکی یه کاری کرد, ارباب سوروس اب قطع کرد,ارباب سوروس با حمام قهر بود, ارباب سورس از حمام شکست عشقی خورد,ارباب سوروس حمام تحریم کرد, وینکی یک روز حمام نرفت,وینکی جن تمیز بود,مسلسل وینکی شب باید حمام رفت, مسلسل وینکی خوابش نبرد, مسلسل وینکی گریه کرد.اب حمام به اب مرلین گاه وصل بود, وینکی یک روز گاه مرلین رو ندید , وینکی یک روز خود مرلینم ندید, وینکی داشت می ترکید , وینکی به پشت گل و درخت ها پنها برد .یکی یه کاری کرد.

البته همه مرگخوارا اون روز به پشت درخت ها پنها برده بودن حتی پشت درخت ها رم زنونه مردونه کرده بودن.حالا اگه شما یه ایرانی در زمان قاجار باشین که در جنگل و بر و بیابون و هرجا اب نداشتید اب بدنتون اینطوری تخلیه میکردین مسئله خیلی حاد نبود, ولی اگه شما فرزندان خفن سیاهی بودین که فارسی رول میزدین ولی در اصل انگلیسی حرف میزدین یعنی انگلیسی روحرف میزدید که فارسی نوشته می شد یعنی فارسیه نوشته شده توسط شما انگلیسی بود, این یک فاجعه بود. جواب ریتا استیکر رو کی میداد, ابرو اصیل چی می شد البته فردای همون روز ریتا یه مقاله به نام- اصیل ها در جنگل بوقققققققققق- به چاپ رساند که وارد ماجرا نمی شیم.

ردولف:
-ما باید ارباب بیدار کنیم تنها راه همین, وگرنه تا پس فردا ازمون به عنوان روغن فرد اعلا این روزا یعنی اویلا استفاده می شه.
بلاتریکس:
-من میتونم از راه سفید برفی ارباب بیدار کنیم. :zogh:

و قبل از این که مرگخوار ها بتونن حرکتی کنن دوبار به لرد تنفس مصنوعی داد, البته تنها نتیجه کار این بود که رکورد دادن تنفس مصنوعی به یک فرد در یک روز شکسته شد البته ریتا یک مقاله دیگر به نام وات د فاز اخه , نشر داد که جوایز زیادی هم برد.


ردولف که به این نتیجه رسیده بود دیگه تا سوژه در میان است سخن نراند از سوژه خارج شد و سخن به ارسینوس واگذار کرد.
ارسینوس:
-نظر من اینه که یک غلط نامه به محضر زئوس بفرستیم,البته فلور بفرستیم که یک غلط نامه و به محضر زئوس بفرسته گارانتی می کنم جواب بده.


ویرایش شده توسط گبریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۱۷ ۱۶:۳۶:۳۲

[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC



پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ سه شنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۴

دای لوولین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۳ چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲:۲۹ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 292
آفلاین
- به عنوان اولین حرکت لردیتم کل گروه ها رو به غیر از اسلیترین از شرکت در هاگوارتز سال بعد محروم می کنم.
- :vay:

مطمئنا اگر لرد بیدار بود فریاد می زد:
- این ایده ما بود بوقی! کروشیو!

خب... اگر لرد بیدار بود.

- از این به بعد باید به ما بگین لرد اسنیپ.
-

شب، پایگاه مرگخواران( جایی به دور از چشم اسنیپ):

- وینکی اعتراض داشت. سیو به وینکی اهمیت نداد. وینکی جن خانگی خـوب بود. وینکی نخواست سیو لرد بود. وینکی با مسلسش لرد جدید را آبکش کرد.
- ورود اره رو به خانه ریدل ممنوع کرده. می گه برا روغن موهاش ضرر داره. عااااااااااااا
- به من می گه اسب!
- همه به تو می گن اسب.

اعتراضات مرگخواران همچنان ادامه داشت. تا این که روونا دوباره خودش را به درون سوژه پرتاب کرد.
- مگه قرار نبود سیو فقط یک روز لرد باشه؟
- قرار بود. قوانینو عوض کرده. هر کیم اعتراض کنه می ره جزایر خوش آب و هوای بالاک.

مرگخوران متوجه اشتباه خود شده بودند. شاید ایده ی لرد بودن یک روزه از اول هم اشتباه بود...

- حالا چی کار کنیم؟


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۱:۴۹ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۹۴

آملیا سوزان بونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۶ چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲:۴۹ جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۸
از زیر گنبد رنگی عه آسمون!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 151
آفلاین
آملیا پوفی کشید و گفت:
-نکنه میخواد برای همچین موضوعی هم چندتا پست بدید؟

و بعد به سمت رفیقش برگشت و محکم بر سر وی کوبید.
-ریگولوس تو یک کودنی! خب معلومه که مرلین باید بشماره!

همه به آملیا نگاهی انداختند و سپس به سمت مرلین برگشتند. البته! او که دیگر لرد نبود. مرلین که حالا حداقل می توانست لرد انتخاب کند، صدایش را صاف کرد و خوشحال به جمائت گفت:
-ای فرزندان تاریکی!حالا یک دایره تشکیل بدید تا شمارش رو اغاز کنم!

و فرزندان تاریکی یک دایره...یک بیضی کج و وج تشکیل دادند!

-خب! شروع میکنم. ده...بیست...سی...چهل...پنجاه...شصت...هفتاد....هشتاد...نود...ام...صد؟

و دستانش بر روی تاریخ نویس خانه ریدل بی حرکت ماند.
مورگانا از خوشحالی جیغی کشید و عربده زنان گفت:
-اخ جون! یک ساحره دومین لرد خانه ریدل شد! این در تاریخ ثبت میشه!

مرلین که جان تمام جادوگران جهان را در خطر میدید به سرعت افزود:
-خب متاسفم مورگانا! تو حذف شدی!
-چیـــــــــــــــ؟
-هرکی دستم روش بیوفته حذف میشه!
-اما قوانین که...
-قوانین این سری این شکلین! هرکی اول دستم بره روش حذفه و دومین نفر لرد میشه.

و قبل از آنکه مورگانا دوباره اعتراض کند لاکرتیا و آملیا با هم او را از سوژه به بیرون پرت کردند.

-مرلین از اول شمرد یا ابکش شد!

پیامبر کهن زیرچشمی نگاهی به وینکی انداخت و به حافظه سپرد که او را هیچ گونه لرد نکند و شروع کرد:
-ده...بیست...سی...چهل...پنجاه...شصت...هفتاد...هشتاد...نود...صد!

انگشت مرلین بر روی شخصی ثابت ماند که همگان فکر میکردند او گزینه مناسبی است برای لردیت. ولی خب...مرگخواران خیلی وقتها اشتباه میکردند!

-خب سیو تو لرد شدی!

سیو در ظاهر:
سیو در باطن:


من وراج نیستم!
من فقط با وسواس شرح میدم!

اسبم خودتونید!
اسیر شدیم به مرلین!



پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۷ جمعه ۳ مهر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۰:۲۵ شنبه ۹ تیر ۱۳۹۷
از زیر چتر حمایتی رودولف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 92
آفلاین
مورگانا که چشمش از عصبانیت می پرید نا گهان تبسمی کرد و سریعا گفت
_اگه مرلین لرده پس باید موهاشو بزنه و البته ریشاشو و بازم البته دماغشو هم باید عمل کنه
_چیکار کنم ؟
_ همین که شنیدی لرد سیاه باید کچل باشه
_عامو یه روزه ها . نمیخام که همه عمر لرد شم
اسنیپ که منوی مدیریتش را که تا چند دیقه قبل توی حلق ندلین کرده بود را تمیز میکرد گفت:
_خو راس میگه دیگه ؛فردا که یکی دیگه لرد شد هم باید اونو کچل کنیم اینجوری تا لرد بیدار شه ما کچل خونه شاه قلی افتتاح میکنیم
ارسینوس هم گفت :
راس میگه اگه لرد به کچلی که حسن کچل تو ایران هم داوطلب لردیت
مورگانا گفت :
_خو حالا مو رو بیخیال همه میدونن ارباب ادمای ریشو رو دوس نداره اگه دامبل نبود این یارو رکورد ریش رو زده بود
وینکی تایید کرد و در حالی که لوله مسلسلش را پاک میکرد گفت:
_مورگانا راست گفت. ارباب ادم ریشو دوس نداشت. وینکی ادم ریشو را ابکش کرد
با شروع مسئله ریش مورگانا رو به مرلین لبخند شرورانه ای زد و گفت :
_خب حالا تو دو راه داری ارباااااب یا ریشتو بزنی یا بیخیال لردی شی
_ من ... بدون ریش :worry: ...باشه نمیخام لرد شم
-خب پس حالا که مرلیین بیخیال شد کی لرده؟کسی که سیبیل نداشته باشه میتونه امروزو لرد شه
با این حرف صدای همه ی مرگ خوار ها بالا رفت
_من سیبیل ندارم
_خو منم ندارم
_ اقا اصلا من کچلم میکنم خودمو
روونا که از این همه صدا عصبا نی بود گفت
_یه دیقه ساکت شید متمدنانه حلش کنیم یا نکنه میخاید با (ده بیست سی چهل )لرد انتخاب کنین
_افرین روونا ؛تو امروز چه پیشنهادای خوبی میدی با (10؛20؛30؛40)لرد انتخاب میکنیم
_ر وونا:vay:
ریگلوس گفت :
_خب اره سوروس اما کی داوره ، منظورم اینه که کی میشماره


ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۱۷ ۱۲:۱۲:۴۷

چه جالب




پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۹:۴۱ یکشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴

آملیا سوزان بونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۶ چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲:۴۹ جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۸
از زیر گنبد رنگی عه آسمون!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 151
آفلاین
همه چیز به هم ریخته بود! البته کلمه بهم ریخته کفایت نمی کرد چون در حقیقت خانه ریدل همیشه پر از بهم ریختگی بود! ولی این سری شاید بهتر است بگوییم همه چیز به توان دو بهم ریخته بود!

معجون سازهایی که به کل کل ساده راضی نبودند و به سمت پاتیل پرتاب می کردند. زن و شوهر طلاق گرفته ای که موهای بلند یک دیگر را می کشیدند، اره کشی که نزدیک بود مسلسل کشی را بکشد و مسلسل کشی که نزدیک بود اره کشی را بخورد! سوروسی و وندلینی که سعی داشتند منوی مدیریتشان را در حلق یک دیگر فرو کنند و در این میان ریگولوسی که سعی در زدن جیب مردم داشت!

آملیا سوزان بونز با حالت به همگان خیره شده بود. بعد از گذشتن سه دقیقه که دیگر آخر سر یک ساطور از کنار گوشش گذشت و به دیوار پشتش برخورد کرد، صبرش را از دست داد و فریاد زد:
-من یک سوال دارم!

ورونیکا در حالی که سومین مسلسل وینکی را اره می کرد، با صدای بلند پاسخ داد:
-شکلک منو کپی نکن!عاااااااااا!

آملیا چپ چپی نثار ورونیکا کرد و این بار با انتخاب شکلک دیگری فریاد زد:
-من یک سوال دارم!

سیوروس که از اتش وندلین جاخالی داده بود، منوی مدیریتش را با شدت بر سر دخترک کوبید و گفت:
-شکلک منو بذار سرجاش!

آملیا تا خواست به حالت پوکر فیس در بیاید، ریگولوس از ته سالن در حالی که یک دستش در جیب آرسینوس و دیگری در جیب وینکی بود -مگه اصلا وینکی جیب داشت؟!-، جیغ کشید:
-پوکر فیس برای منه تقلیدکار!

آملیا پوکر فیس نیز نشد. او این سری دیوونه شد! جامه درید و سر به بیابان گذاشت. بله از پشت صحنه اشاره می کنن که شئونات آسلامی به خطر افتاد. پس بیخیال اون تیکه قبل!
آملیا پوکر فیس نیز نشد. او این سری دیوونه شد! هیچ شکلکی را انتخاب ننموده فقط فریاد زد:
-من یک سوال دارم!

ملت جادوگر و ساحره به سمت تازه وارد گروه برگشتند و به او نگاه کردند. این همه توجه به شخصی غیر از لرد معمولا سوژه ای یک بار اتفاق می افتاد و برای کسی که هنوز دو سوژه هم به عنوان مرگخوار به پایان نرسانده بود، سکته کردن مسئله عادی بود!

ولی آملیا نمی توانست سکته کند. نه حالا! او مدت زیادی منتظر این لحظه بود! پس برای همین با ارامش گفت:
-مگه اصل سوژه این نبود که مورگانا به وسیله یکی از معجونهای هکتور بچه شده؟

همه به مورگانا نگاهی انداختند و با سر تائید کردند.
آملیا با همان حالت قبلی ادامه داد:
-و مگه ارباب در دو پست نیومد و سوژه رو کاملا عوض کرد؟
-درسته.
-مگه قرار نبود هر روز یکی لرد بشه؟
-درسته!
-پس شما دارید چه غلطی می کنید الان بوقیا؟!

و این سری همه با هم دست جمعی، در حرکتی خودجوش پوکر فیس شدند. و چون منو داران نیز در میان جمعیت بودند، ریگولوس جرئت داد و بیداد نداشت.

نیم ساعت بعد

-خب فکر کنم پوکر شدن بسه؟
-اره بابا. نیم ساعت حرف نزدم می فهمی یعنی چی؟
-حالا میشه ویبره برم؟
-زیر سایه ارباب جدید ویبره برو هکتور.

همه کله هایشان را به سمت گوینده جمله چرخاندند که کسی نبود جز مرلین!

-اوهو مرلین! تو و لردیت؟ چه حرفا!
-اون وقت شب تا صبحم آیه می دی و می زنی تو سر و کلمون اره؟
-حالا که فعلا من لردم!

مورگانا با لجاجت پرسید:
-و میشه بگی دلیلت چیه؟
-من پیامبر شما هستم. من باید اولین لرد بشم!
-خب منم پیغمبره ام!
-ولی من هولوگرام دارم.
-بله؟
-هولوگرام.

و روی ردایش را نشان داد.-برای اشخاصی که الان پروفایل مرلین صغیر را در دسترس ندارند در درجه اول متاسفم و در درجه دوم عکسش ایناش! -

وینکی بعد از مشاهده تصویر به سمت مرلین برگشت و گفت:
-هولوگرام چه بود؟ آیا وینکی توانست هولوگرام مرلین را با مسلسل سوراخ سوراخ کند؟

مرلین کمی تفکر کرد و پاسخ داد:
-هولوگرام همان برچسبهای امنیتی می باشند. آنها سه بعدی با طرحهای جالب و زیبا هستند. گاها البته هولوگرامهای دوبعدی هم ساخته می شود. هولوگرام با تکنولوژی لیزر ساخته می شوند و مهمترین ویژگی آنها که باعث می شود مطمئن ترین وسیله امنیتی باشند این است که پس از ساخت یکی از آنها در جای جای دنیا مورد دیگری یافت نمی شود.

و ملت مرگخوار دوباره برای چند دقیقه به حالت پوکر فیس در آمدند. عده ای هارد دیسکشان سوخت و پنج تن نیز ری استارت شدند. وینکی با مسلسلش چند بار به سقف شکلیک کرد و جیغ کشید:
-وینکی ندانست برچسب و سه بعدی و جالب و گاها و تکنولوژی و لیزر و جای جای دنیا چه بود! وینکی فقط دانست که مسلسل چه بود. وینکی جواب سوالش را نگرفت! آیا وینکی توانست هولوگرام مرلین را با مسلسل سوراخ سوراخ کند یا باید خود مرلین را سوراخ سوراخ کند؟

مرلین برای اینکه پست بیشتر از این طولانی نشود، با وردی وینکی را تا چند پست بعد ساکت کرد و در حالتی که از بسیار بعید بود، ادامه داد:
-من پیرم. ذلیلم و هر لحظه ممکنه بمیرم! به من بینوا رحم کنید و بذارید لرد بشم.

آملیا مطمئن بود که اگر بحث لردیت به میان نبود، مرلین هیچ وقت چنین حرفی نمی زد! سیوروس برای اینکه زودتر این پیر ذلیلِ بینوا را ساکت کند، گفت:
-خب کیا راضین که مرلین فقط یکــ روز لرد بشه؟

نود و نه درصد برای اینکه زودتر به کارهای نداشته شان برسند، دستشان را بالا بردند. مورگانا در حالی که زیر لب غرغر می کرد از کادر خارج شد. ولی در لحظه آخر به سمت آملیا برگشت و گفت:
-همه این گورا از آتیش تو بلند میشه!
-من چرا؟

مورگانا انگشت اشاره اش را به طور تهدید آمیزی به سمت مرلین گرفت و گفت:
-و تو هم فکر نکن من می ذارم روزی که لردی آب خوش از گلویت پایین بره!

و بالاخره از کادر خارج شد و مرلین با افکت به سمت مرگخواران برگشت و گفت:
-خب فرزندان! لی فای را فراموش کنید. بیایید به کارهایمان برسیم!

آملیا به سمت لرد برگشت و با دیدن او که همچنان خوابیده است در دل گفت:
-مطمئنم جای ارباب الان خیلی راحت تر از جای ماست! این سری نه مرلین به خیر می کنه و نه مورگانا! فقط خدا به خیر کنه!

و بالاخره سکته ای که قرار بود چندین پاراگراف بالاتر بکند را اینجا کرد!


ویرایش شده توسط آملیا سوزان بونز در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۹ ۱۱:۱۵:۴۳
ویرایش شده توسط آملیا سوزان بونز در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۹ ۱۱:۳۲:۵۳
ویرایش شده توسط آملیا سوزان بونز در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۹ ۱۷:۳۲:۲۰

من وراج نیستم!
من فقط با وسواس شرح میدم!

اسبم خودتونید!
اسیر شدیم به مرلین!



پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۳:۰۱ یکشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۳ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۲ یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷
از این شهر میرم..:)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
همانطور که خانه ریدل در سکوت متفکرانه ای فرو رفته بود، ناگهان سرِ روونا وارد کادر شد:
- من! من! منو تو سوژه فراموش کردید!

سیوروس " نگاهی دودی" به روونا انداخت و برای لبخند زدن تلاش کرد:
- اوه.. روونا.. از پیشنهادت ممنونم!

و هیچکس هم به ویبره زدن هایِ جنِ خانگیِ مفلوکِ مسلسل به دست توجه نکرد!

وندلین دست انداخت و روونا را از حاشیه سوژه به مرکز کشید:
- پیشنهادت معرکه بود..!

رودولف هم نگاهِ تحسین آمیزی به روونا انداخت:
- من از ساحره های باهوش خوشم میاد!

بازهم هیچکس به ویبره زدن های جنِ خانگیِ مفلوکی - که تلاش میکرد با فرو کردن مسلسلش در سوراخ گوش لرد سیاه، تنها حامی خود را بیدار کند- توجهی نکرد!

روونا لبخندِ گیجی زد:
- میشه یکی به من یادآوری کنه که پیشنهادم چی بود؟

هکتور در حالی که " معجونِ ارباب برگردان" ـَش را هم میزد، گفت:
-پیشنهاد داده بودی که هر روز یکی ارباب بشه.. که اگه ارباب بیدار نشد بتونیم درست تصمیم بگیــ.. وینکی!

اینبار نگاه همه به سوی جنِ خانگی مفلوک برگشت. جن خانگی مفلوکی که سعی میکرد ویبره زنان مسلسلش را از گوشِ لردسیاه بیرون بکشد.

-ویبره نزن وینکی! این فرمت منه!

سیو بازی با منوی مدیریتش را رها کرد و برای کمک به جنِ مفلوک جلو رفت. هکتور ادامه داد:
- خب.. چی میگفتم؟ که درست تصمیم بگیریم دیگه..!

روونا همچنان با فرمت به مرگخواران زل زده بود. مدتها غایب بود و همه چیز به نظر عجیب غریب و نا آشنا می نمود.
- خب؟

-و خب البته پیشنهاد من اینه که قبل از هر اقدامی این معجون رو، روی ارباب تست کنیم!

آرسینوس که تا آن زمان مشغولِ "انتخاب نقابِ لردیت" بود نگاهی خصمانه به هکتور انداخت. او هم معجون ساز بود خب! اما هر وقت اسم معجون می آمد همه به یاد هکتورِ ویبره زن می افتادند! بزرگترین جنگ های تاریخ را همواره "حسد" به راه انداخته..!

کمی آن سوتر، بلاتریکس داشت یک به یک دورگه ها را از نظر می گذراند..

و ایفای نقش روونایی که تا آن لحظه با فرمت به همه زل زده بود، بالاخره لود شد.
ردای آسمانی رنگش را صاف کرد و نگاه عجیبی به نزدیک ترین "غیر همگروهی" ــش انداخت.
- هی.. ورونیکا.. تو واسه اسلی بودی؟

مورگانا و مرلین هم زیرچشمی به یکدیگر نگاه می کردند. تشخیص اینکه نگاه کدام یک تهدید آمیز تر بود، کار آسانی نبود!

و پیکسی همانطور که پرواز کنان از فراز سرِ مرگخواران می گذشت با خود فکر کرد:
- بدون ارباب.. چه آشوبی بشه..!


ویرایش شده توسط روونا ریونکلاو در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۹ ۳:۰۵:۳۷


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!
Only Raven



I only wanted to have fun
learning to fly, learning to run :)


تصویر کوچک شده

{ بعد از هزاران سال.. حالا جاش روی سر صاحب اصلیش امنه.. }


پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱:۵۴ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
خلاصه:

لرد سیاه در اثر نفرین زئوس به خواب رفته و بیدار نمی شه. مرگخوارا به جای تلاش برای بیدار کردن لرد، سعی می کنن جانشینش رو انتخاب کنن!
___________________

-من یک پیشنهاد دارم!

کسی اهمیتی به پیشنهاد داشته شده، نداد! چون شخصی که پیشنهاد داشت جن مفلوک ولی مسلحی بود که همه از حضورش ناراضی بودند. ولی تا آن روز صرفا به این دلیل که این جن توسط لرد سیاه تایید شده بود، کسی جرات ابراز عقیده نداشت. ولی حالا که لرد سیاه در خواب بود...و شاید هرگز بیدار نمی شد!

-بیدار می شه!

مرگخواران این بار توجه کردند. چون گوینده سیوروس اسنیپ بود.
-با کی حرف می زنی سیو؟ فعلا که خوابن.

-من پیشنهاد خوبی دارم!

سیوروس کمی فکر کرد.
-راست می گین...شاید دیر بیدار بشن. نمی شه تا اون موقع بلا تکلیف بمونیم. کسی پیشنهادی نداره؟

وینکی به جای انگشت، مسلسلش را بالا گرفت.
-من من من من...پیشنهاد فوق العاده ای دارم. پیشنهادم حرف نداره.

-کسی نبود؟ کمی فکر کنین. حتما ایده ای به ذهنتون می رسه.
-من دارم! پیشنهادم بی نظیره... استثناییه! اگه بدم ارباب نقدش کنه کلی ازش تعریف می کنه.
-خب...ظاهرا کسی نیست.
-گوش می کنی یا شلیک کنم؟

سیوروس با دیدن مسلسلی که نوک لوله اش دقیقا در راستای بینی اش قرار گرفته بود، مجبور شد به وینکی توجه کند...تیری که به سمت بینی سیوروس شلیک می شد به احتمال زیاد خطا نمی رفت. وینکی با اطمینان از این که توجه کافی به پیشنهادش شده است شروع به صحبت کرد.
-خب...هر کدوممون می تونیم برای یک روز لرد بشیم. قوانین خودمونو بذاریم. اینجا رو طبق نظر خودمون اداره کنیم. بعدا اگه لرد بیدار نشد بهترین لرد رو با توجه به این تجربه انتخاب می کنیم.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۸ ۲:۰۰:۵۳



پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

هلنا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۲ جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
از زیر سایـہ اربـــــــــاب....
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
ملت مرگخوار نگاهی به زنو فیلیوس انداختند و به فکر فرو رفتند.همه در افکار خود غرق بودند که بلاتکریس اشک هایی که برای ایفای نقش و خود شیرینی برای لرد ریخته بود را پاک کرد و گفت:
_من جانشین ارباب می شم!
ملت مرگخوار نگاهی متعجب به بلاتکریس که حالا خوشحال بود انداختند و امیدوار بودند که این حرف بلاتکریس دروغی بیش نباشد چون به نظر نمی امد که بلاتکریس بتواند به خوبی وظایف لرد را عملی کند.
_چرا اینطوری نگاه می کنید؟
ملت مرگخوار که همچنان در شوک حرف بلاتکریس بودند اینبار به جای نگاه کردن به بلاتکریس با یکدیگر نگاه می کردند و سعی داشتند از روی اشره چیزی را به یکدیگر بفهمانند.که روونا و هوش سرشارش سکوت بین ملت را شکستند.
_اونوقت می شه بپرسم چرا؟
بلاتکریس که توقع این سوال را از سوی روونای مغرور داشت گفت:
_چون منو ارباب به همدیگه علاقه داریم!
دیگه ملت مرگخوار توان حرکت نداشتند بلاتکریس چگونه با این جرئت علاقه اش را به لرد ابراز می کرد؟حالا که لرد به خوابی تقریبا ابدی رفته بود!و ممکن بود هرگز چشم باز نکند.روونا دوباره سکوت حاکم بر جمع مرگخواران را شکست و گفت:
_ولی من باید جانشین ارباب باشم!
بلاتکریس که از این حرف روونا عصبی شده بود گفت:
_اونوقت می شه بپرسم چرا شما چنین فکری پیش خودت کردی؟
روونا با قیافه ی حق به جانبی بلاتکریس را نگاه کردو گفت:
_به سه علت1)پیشنهاد یکی از فرزندان من بود2)من با هوش سرشارم می تونم شما رو از این مخمصه نجات بدم3)من با هوش ترینم و قطعا کسی باید جای ارباب رو بگیره باید دارای توانایی هایی زیادی باشه.
ملت نگاهی به یکدیگر نگاهی انداختند و ارسینوس با جمله همیشگی و به ظاهر متفکر خود گفت:
_واقعا ما داریم به کدام سو می رویم؟اگر کسی قرار باشه جای ارباب رو بگیره اون قطعا منم!
همه ملت شوکه شده بودند دیگه کم کم داشتند می پذیرفتند که باید جای لرد شخص دیگری را انخاب کنند.که یکی از جمعیت ملت مرگخوار گفت:
_عالیه انتخابات به راه می اندازیم!
و پایان این حرف با جیغ و دست و سوت همراه شد.که زنوفیلیوس که پیشنهاد را داده بود گفت:
_خب کاندیدا کیا هستن؟
ملت مرگخوار که گویی صحبت کردن را فراموش کرده بودند نگاهی به یکدیگر انداختند و همزمان دست هایشان را بالا بردند و گفتند:
_من
زنو فیلیوس که از این واکنش ملت مرگخوار شکه شده بود و باور نمی کرد که این همه خواهان قدرت بودند.




پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۰:۱۹ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴

وندلین شگفت انگیز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۲ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۶
از اون طرف از اون راه، رفته به خونه ی ماه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 382
آفلاین
هکتور در ادامه مکاشفات و مسامعاتش اضافه کرد:
-ولی ما نمیتونیم اینجوری سوژه رو ادامه بدیم! الان ارباب بعد از این پست یه رزرو طولانی می زنن تا این سوژه رو هرس کنن، اینطوری تاپیک به گل می نشینه!

ملت که از این دریافت های آسمانی هکتور به ستوه اومده بودن کمی به هم زل زدن و کمی به وسیله اپلیکیشن «فرهنگستان ریدل.apk» کلمات سوژه و رزرو و پست و تاپیک رو سرچ کردن ولی به نتیجه خاصی نرسیدن، بنابراین موهای هکتور رو بلند کردن، توی یه برج بلند زندانیش کردن، بلا رو با سیب سمی فرستادن سراغش و وینکی رو با هفده جن خانگی مسلح در معیت اون اعزام کردن به سوی تشکیلات فوق الذکر. بدین ترتیب دست هکتور تا پایان سوژه از تاپیک دور ماند و آرامش به جمع مرگخواران بازگشت.

پس از تبعید هکتور و سامان گرفتن نسبی اوضاع آرسینوس سوال همیشگیش رو مطرح کرد:
-حالا ما داریم به کدوم سو میریم؟

وندلین در حالی که فندکش رو با صدای اعصاب رنده کننده ای(!) روشن و خاموش می کرد، جواب داد:
-هر کاری می کنین شما رو به اجداد اصیل زاده تون نیاین هر کدوم یه راهکار بدین که سه پست طول بکشه...ارباب میزنن کل سوژه رو منهدم می کنن بعد دست همه مون می مونه تو حنا!

روونا که دست کم نهصد و بیست و سه راهکار مفید در ذهنش آماده کرده بود تا ارائه کند با غرولندی عقب نشست. نهصت و بیست و سه عدد خوبی بود. از کافی هم یکی دو قدم اونطرف تر بود. کیه که قدر بدونه! رودولف که دو بار گروهبندی شده و بالغ بر صفر دفعه به راونکلاو راه پیدا کرده بود، در حالی که با طرف کند قمه اش سرش را می خاراند پرسید:
-ارباب که الان خوابن، کی میزنه سوژه رو منهدم می کنه پس!؟

لاکرتیا که همون یک باری که گروهبندی شده بود حتی از نزدیک راونکلاو هم رد نشده بود اضافه کرد:
-سوژه چیه؟ پست کیه؟

وندلین با ابروی بالا انداخته به لاکرتیا زل زد که می دونست شب ها با گوشی الادورا کلش آو کلنز بازی می کنه و سکوت پیشه کرد. زنوفیلیوس لاوگود در حالی که گره از موهای آشفته ش باز می کرد پیشنهاد راونکلاوی ای داد تا بالاخره این گروه هم نقش مفیدی در این پست ایفا کرده باشه
-حالا که نمیشه لرد رو با روش های امتحانی خودمون به هوش بیارین، بیاین بی خیال به هوش آوردن لرد بشیم، یه جانشین از بین خودمون انتخاب کنیم و به حرکت مستقیم الخط قبلیمون ادامه بدیم. هوم؟


تصویر کوچک شده


دیدمش از این جا رفت، اون بالا بالاها رفت!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.