همه چیز به هم ریخته بود! البته کلمه بهم ریخته کفایت نمی کرد چون در حقیقت خانه ریدل همیشه پر از بهم ریختگی بود! ولی این سری شاید بهتر است بگوییم همه چیز به توان دو بهم ریخته بود!
معجون سازهایی که به کل کل ساده راضی نبودند و به سمت پاتیل پرتاب می کردند. زن و شوهر طلاق گرفته ای که موهای بلند یک دیگر را می کشیدند، اره کشی که نزدیک بود مسلسل کشی را بکشد و مسلسل کشی که نزدیک بود اره کشی را بخورد! سوروسی و وندلینی که سعی داشتند منوی مدیریتشان را در حلق یک دیگر فرو کنند و در این میان ریگولوسی که سعی در زدن جیب مردم داشت!
آملیا سوزان بونز با حالت
به همگان خیره شده بود. بعد از گذشتن سه دقیقه که دیگر آخر سر یک ساطور از کنار گوشش گذشت و به دیوار پشتش برخورد کرد، صبرش را از دست داد و فریاد زد:
-من یک سوال دارم!
ورونیکا در حالی که سومین مسلسل وینکی را اره می کرد، با صدای بلند پاسخ داد:
-شکلک منو کپی نکن!عاااااااااا!
آملیا چپ چپی نثار ورونیکا کرد و این بار با انتخاب شکلک دیگری فریاد زد:
-من یک سوال دارم!
سیوروس که از اتش وندلین جاخالی داده بود، منوی مدیریتش را با شدت بر سر دخترک کوبید و گفت:
-شکلک منو بذار سرجاش!
آملیا تا خواست به حالت پوکر فیس در بیاید، ریگولوس از ته سالن در حالی که یک دستش در جیب آرسینوس و دیگری در جیب وینکی بود -مگه اصلا وینکی جیب داشت؟!-، جیغ کشید:
-پوکر فیس برای منه تقلیدکار!
آملیا پوکر فیس نیز نشد. او این سری دیوونه شد! جامه درید و سر به بیابان گذاشت. بله از پشت صحنه اشاره می کنن که شئونات آسلامی به خطر افتاد. پس بیخیال اون تیکه قبل!
آملیا پوکر فیس نیز نشد. او این سری دیوونه شد! هیچ شکلکی را انتخاب ننموده فقط فریاد زد:
-
من یک سوال دارم!ملت جادوگر و ساحره به سمت تازه وارد گروه برگشتند و به او نگاه کردند. این همه توجه به شخصی غیر از لرد معمولا سوژه ای یک بار اتفاق می افتاد و برای کسی که هنوز دو سوژه هم به عنوان مرگخوار به پایان نرسانده بود، سکته کردن مسئله عادی بود!
ولی آملیا نمی توانست سکته کند. نه حالا! او مدت زیادی منتظر این لحظه بود! پس برای همین با ارامش گفت:
-مگه اصل سوژه این نبود که مورگانا به وسیله یکی از معجونهای هکتور بچه شده؟
همه به مورگانا نگاهی انداختند و با سر تائید کردند.
آملیا با همان حالت قبلی ادامه داد:
-و مگه ارباب در دو پست نیومد و سوژه رو کاملا عوض کرد؟
-درسته.
-مگه قرار نبود هر روز یکی لرد بشه؟
-درسته!
-پس شما دارید چه غلطی می کنید الان بوقیا؟!
و این سری همه با هم دست جمعی، در حرکتی خودجوش پوکر فیس شدند. و چون منو داران نیز در میان جمعیت بودند، ریگولوس جرئت داد و بیداد نداشت.
نیم ساعت بعد-خب فکر کنم پوکر شدن بسه؟
-اره بابا. نیم ساعت حرف نزدم می فهمی یعنی چی؟
-حالا میشه ویبره برم؟
-زیر سایه ارباب جدید ویبره برو هکتور.
همه کله هایشان را به سمت گوینده جمله چرخاندند که کسی نبود جز مرلین!
-اوهو مرلین! تو و لردیت؟ چه حرفا!
-اون وقت شب تا صبحم آیه می دی و می زنی تو سر و کلمون اره؟
-حالا که فعلا من لردم!
مورگانا با لجاجت پرسید:
-و میشه بگی دلیلت چیه؟
-من پیامبر شما هستم. من باید اولین لرد بشم!
-خب منم پیغمبره ام!
-ولی من هولوگرام دارم.
-بله؟
-هولوگرام.
و روی ردایش را نشان داد.-برای اشخاصی که الان پروفایل مرلین صغیر را در دسترس ندارند در درجه اول متاسفم و در درجه دوم
عکسش ایناش! -
وینکی بعد از مشاهده تصویر به سمت مرلین برگشت و گفت:
-هولوگرام چه بود؟ آیا وینکی توانست هولوگرام مرلین را با مسلسل سوراخ سوراخ کند؟
مرلین کمی تفکر کرد و پاسخ داد:
-هولوگرام همان برچسبهای امنیتی می باشند. آنها سه بعدی با طرحهای جالب و زیبا هستند. گاها البته هولوگرامهای دوبعدی هم ساخته می شود. هولوگرام با تکنولوژی لیزر ساخته می شوند و مهمترین ویژگی آنها که باعث می شود مطمئن ترین وسیله امنیتی باشند این است که پس از ساخت یکی از آنها در جای جای دنیا مورد دیگری یافت نمی شود.
و ملت مرگخوار دوباره برای چند دقیقه به حالت پوکر فیس در آمدند. عده ای هارد دیسکشان سوخت و پنج تن نیز ری استارت شدند. وینکی با مسلسلش چند بار به سقف شکلیک کرد و جیغ کشید:
-وینکی ندانست برچسب و سه بعدی و جالب و گاها و تکنولوژی و لیزر و جای جای دنیا چه بود! وینکی فقط دانست که مسلسل چه بود. وینکی جواب سوالش را نگرفت! آیا وینکی توانست هولوگرام مرلین را با مسلسل سوراخ سوراخ کند یا باید خود مرلین را سوراخ سوراخ کند؟
مرلین برای اینکه پست بیشتر از این طولانی نشود، با وردی وینکی را تا چند پست بعد ساکت کرد و در حالتی که از بسیار بعید بود، ادامه داد:
-من پیرم. ذلیلم و هر لحظه ممکنه بمیرم! به من بینوا رحم کنید و بذارید لرد بشم.
آملیا مطمئن بود که اگر بحث لردیت به میان نبود، مرلین هیچ وقت چنین حرفی نمی زد! سیوروس برای اینکه زودتر این پیر ذلیلِ بینوا را ساکت کند، گفت:
-خب کیا راضین که مرلین
فقط یکــ روز لرد بشه؟
نود و نه درصد برای اینکه زودتر به کارهای نداشته شان برسند، دستشان را بالا بردند. مورگانا در حالی که زیر لب غرغر می کرد از کادر خارج شد. ولی در لحظه آخر به سمت آملیا برگشت و گفت:
-همه این گورا از آتیش تو بلند میشه!
-من چرا؟
مورگانا انگشت اشاره اش را به طور تهدید آمیزی به سمت مرلین گرفت و گفت:
-و تو هم فکر نکن من می ذارم روزی که لردی آب خوش از گلویت پایین بره!
و بالاخره از کادر خارج شد و مرلین با افکت
به سمت مرگخواران برگشت و گفت:
-خب فرزندان! لی فای را فراموش کنید. بیایید به کارهایمان برسیم!
آملیا به سمت لرد برگشت و با دیدن او که همچنان خوابیده است در دل گفت:
-مطمئنم جای ارباب الان خیلی راحت تر از جای ماست! این سری نه مرلین به خیر می کنه و نه مورگانا! فقط خدا به خیر کنه!
و بالاخره سکته ای که قرار بود چندین پاراگراف بالاتر بکند را اینجا کرد!
ویرایش شده توسط آملیا سوزان بونز در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۹ ۱۱:۱۵:۴۳
ویرایش شده توسط آملیا سوزان بونز در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۹ ۱۱:۳۲:۵۳
ویرایش شده توسط آملیا سوزان بونز در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۹ ۱۷:۳۲:۲۰